شورش اكتوبر چه گونه در روسيه براه انداخته شد و چه نوع قيامي بود؟
حوادث پيچيده يي نظامي و سياسي كه از جانب مُحققان غير جانبدار شرق تاكنون دقيقآ و همه جانبه مطالعه نشده(هدف از تحقيقات بيغرضانه و رياليستي آن قيام ميباشد) حوادثي كه صرف از جانب يكعده يي از مورخان و دانشمندان شوروي(اغلبآ اعضاي حزب) و بعضي از نويسنده گان اروپايي و امريكايي، مثلآ مانند كتابي كه" ده روزي كه دُنيا را لرزاند" و غيره........كه بعد از وقوع آن حادثه در١٩١٧ تا حدودي قابل ملاحظه يي زير تاثير آن دگرگوني قرار گرفته بودند، مورد غور و بررسي قرار گرفته است.
ناگفته نبايد نيز گذاشت، كه كُنجكاوي (تحقيقات و روي ميز گذاشتن همه فاكت ها) ديگر نه بايد مُختص به تحليل گران و مُحققان شوروي ديروز آنهم(اكثرآ اعضاي سابق حزب) و يا روسيه امروز و يا هم اروپائيان معاصر و يا امريكاييان كنوني باقي مانده و گويا مُحققان و دانشمندان كشورهاي مُختلف آسيايي به هر صورتي هنوز توانايي آنرا نيافته و نمي توانند، كه به عُمق و ريشه يي حوادث نظامي و سياسي آنروزها نفوذ نموده و نكات مُغلق و بُغرنج آنرا باز يابي نموده و مورد بازرسي شان قرار بدهند؟
توجه تان را به نكات ذيل معطوف بداريد:
١ـ روابط ميان اتحاد شوروي ديروز و روسيه يي امروز با افغانستان فراز و نشيب هاي خود را داشته اند، اگر متخصصان و دانشمندان دوران حاكميت حزب كمونيست شوروي در باره يي افغانستان و سوابق تاريخي آن منحيث كارشناسان بخش افغانستان ابراز نظر هاي نموده اند.
افغانها نيز با جمع آوري تجارب اضافه از چندين دهه همكاري با شوروي و مخصوصآ نزديكي اضافه از يك دهه(كُمك هاي انترناسيوناليستي) در اواخر قرن بيستم چنين امكان را به دست آورده اند، كه چنين تلاش هاي علمي و ادبي شان را نمايند!
٢ـ اگر سري به كتابخانه هاي شوروي سابق و روسيه يي امروز به زنيد، حتمآ با نوشته ها و آثاري گوناگون، نه تنها دانشمندان شوروي سابق، بلكه كارشناسان روسيه يي امروز نيز مواجه مي گرديد، كه كتاب هاي زيادي را در باره يي افغانستان و تاريخ نظامي و سياسي آن به رشته يي تحرير در آورده و در خدمت علاقه مندان آن عرضه داشته اند.
آيا افغانها از چنين توانمندي برخوردار نبوده و نمي توانند، كه چنان تلاشهاي را نمايند؟!
٣ـ گرچه نماينده گان گروه هاي مُختلف سياسي افغانستان در دوران هاي مُختلف تاريخي تلاش هاي كم و بيش شان را به عمل آورده اند، كه در باره يي تاريخ و سياست شوروي سابق تحليل و تجزيه هاي را ارائه بدهند، ولي با آنهم به آن اندازه يي نه بوده و نمي باشند، كه از جانب كارشناسان شوروي سابق ارائه گرديده است.
امروز با كمال اطمينان ميتوان گفت، كه افغانها نيز(در اثر همكاريهاي نزديك به اضافه از يك دهه با دوستان انترناسيوناليست شان در يك جبهه) كار شناسان خوب و مجرب را در بخش روسيه تربيه نموده و در اختيار خود داشته، كه توانايي كمتر از به اصطلاح " كار شناسان سابق شوروي" را ندارند!
امروز ديگر اين نكته را بايد به وضاحت گفت، كه:
افغانها و دانشمندان داراي مفكوره هاي مُختلف آن از چندين نگاه(البته كه علل و عواملي آن تذكُر داده خواهند شد) مستحق آن مي باشند، كه به كُنجكاوي و تحقيقات مستقلانه شان پرداخته و تحليل هاي گوناگون شان را در اختياري مُحققان ساير كشور هاي مُختلف دُنيا و آسيا قرار به دهند!
همان طوري كه در تاريخ همكاري ها و مناسبات دو جانبه يي هر دو كشور نكات مشترك وجود دارد، كه قلم بدستان، دانشمندان و تحليلگران هر دو جانب را وادار به آن مي نمايد، كه در باره يي چگونگي آنها تماس هاي علمي و ادبي شان را حاصل نموده و نظريات خود را در باره يي آنها ابراز نمايند.
شرايط جيو پوليتيك نوين افغانستان نيز از قلم بدستان گوناگون(داراي آيده هاي مُختلف) آن كشور چنين تقاضاي را نموده و مي طلبد، كه چنان تلاش هاي علمي ـ سياسي و ادبي شان را نمايند مثلآ:
١ـ چگونگي همكاري هاي ابتدا دو جانبه و بعدآ همه جانبه ميان افغانستان و اتحاد شوروي در سده يي اخير قرن بيستم.
٢ـ چگونگي همكاريهاي ابتدا دوستانه يي آيديولوژيكي ـ سياسي و بعدآ نظامي و انترناسيو ناليستي با جُنبش روشنفكري در افغانستان.
٣ـ چگونگي دخول و خروج قوا از افغانستان و روشني علمي ـ انتقادي پيرامون عواقب تاريخي، سياسي آن بالاي افغانستان.
٤ـ نا آرامي هاي ناشي از مداخلات(همسايه گان، اجيران، فوندامنتاليست ها و اسلاميگرا هاي مسلح داخلي و ادارات استخباراتي كشور هاي خارجي و بيگانه) و نتايج ناگوار آن.
٥ـ سقوط دولت هاي نسبتآ منظم مركزي(شاهي،جمهوري و جمهوري دموكراتيك).
٦ـ برقراري دولت هاي بُنياد گرا ها(جهادي و طالباني) و چگونگي مناسبات با آنها.
٧ـ چگونگي حمله يي مشترك ايتلاف بين المللي به افغانستان در سال٢٠٠١ و نتايج آن.
٨ـ تشكيل دولتي به اصطلاح عوام(هشت رخ و نو گرد) به كُمك امريكا و كشورهاي غرب متشكل از(جنايتكاران، آدم كُشان، دُزدان، قطاع الطريقان، راه گيران، رشوه ستانان، ديپلوم نداشته گان، بي تحصيلان، بي مسلكان، بي كفايتان، چور و چپاولگران، يكعده يي محدودي از جهاد نموده گان و يك عده يي از به اصطلاح دريشي پوشان تكنوكرات، كه"از جمله يي آنها هم يك تعدادي از آنها نمي توانند، سند تحصيل شان را در اختياري دولت به گذارند" و غيره .......... و غيره)
٩ـ دوام جنگها در نزديك سرحدات و اطراف آن تا به امروز و همانگونه دهها پُرابلم هاي لاينحل ديگر در كشور و اطراف آن، در نتيجه همكاري در بخش هاي گوناگون(نظامي و سياسي، اجتماعي و اقتصادي) با كشوري همسايه(شوروي) اين حق را به افغانها مي دهد، كه چيز هاي را در باره يي گذشته و حال(تاريخ ديروز و سياست هاي امروز) آن كشوري واقعآ بزُرگ ولي افسوس" كه صرف از نگاه مساحت بزرگ" براي هموطنان و آنهاي كه علاقه مند به تاريخ و سياست آن كشو دارند تحرير نموده و تقديم بدارند!
دگرگوني هاي عميق و رديكال آيديولوژيكي و سياسي در دوران حكومت شورا ها و بعدآ تصرف قدرت توسط ستالين، كجروي ها و برقراري حكومت ترور در طي دوران زمام داري او، چه قبل از جنگ دوم جهاني و چه بعد از آن در داخل كشور و اروپاي شرق و همان گونه دهها خطا ها و تخلفات سريع در صحنه يي سياست هاي ملي و بين المللي در دوره هاي بعدي و بالاخره هم به قدرت رسيدن گرباچوف و اعلان سياست ( پريسترويكا) يا " بازسازي" البته بدون نسخه و پروگرام پيش برُد دقيق سياست اعلان داشته و بالاخره ريختن و شاريدن كامل سيستم در دهه يي نود آخر قرن بيستم از داخل و كشور هاي شامل اقمار آن سيستم به اصطلاح جهاني " سوسياليستي" در اروپاي شرق و غيره كشور هاي آسيا و افريقا، افغانها و روشنفكران داراي آيديالوژي هاي گوناگون آن را وادار به آن مي نمايد كه، كه بار بار اين سوال را از خود و نزد خود مطرح نموده و نمايند، كه:
١ـ آيا تمامآ تحولات به اصطلاح" انقلابي" كه چندين دهه قبل در ١٩١٧ در آن كشور به وقوع پيوسته و صورت گرفته بود، همه اش درُست و مطابق به قوانين انكشاف تاريخي جوامع بشري بوده اند؟
امروز بسياري از افغانها تحصيلات تخصُصي شان را نه تنها در شوروي سابق، بلكه در بسياري از گوشه و كناري مُختلف دُنيا به پايان رسانيده، مقارن به تحولات مُختلف(نظامي و سياسي) منطقه و جهان در حركت بوده و توانايي تحليل و تجزيه يي مفاهيم خارق العاده مُغلق و پيچيده يي نظامي و سياسي و تاريخي را در منطقه و جهان پيدا نموده اند.
امروز بسياري از مبصران و مفسران افغان، مانند اناليتيك هاي "جوامع در تقابل سرمايه داري و سوسياليستي دوران هاي جنگ سرد" مقيد به مكتب هاي معين نظامي و سياسي و مقوله هاي از قبل ريخته يي آيديولوژيكي نه بوده، بلكه آزادانه و بدون قيودات معين نظامي و سياسي در تلاش بدست آوري نتايج(خيلي ها مخفي و پيچيده، پشت پرده و مقيد از انظار عمومي مردمان به دور از سياست جهان) بوده و مي باشند.
يك نكته يي خيلي جالب ديگر:
باوجوديكه امروز افغانها به شكل پراگنده در بسياري از نكات مُختلف دُنيا زنده گي اختيار نموده اند، ولي با بسياري از لسان هاي مهم و بين المللي جهان آشنايي خوبي را حاصل نموده اند، نكته يي خيلي ها قابل تآمل كه افغانها را در قطار ساير تحليل گران زبر دست دُنيا قرار مي دهد.
امروز ديگر افغان ها، همان افغانهاي ديروز نه بوده، بلكه روزانه جرايد، اخبار و نشرات گوناگون را به لسانهاي خيلي با ارزش(ديپلوماسي و سياسي) دُنيا مطالعه نموده و آزادانه و مستقلانه و متكي به خود ميتوانند، بپاي تبصره هاي گوناگون(اجتماعي، اقتصادي، نظامي و سياسي) رفته و آزادانه و بدون هراس تبصره هاي بسياري از مُحققان، مبصران و تحليل گران مشهور دُنيا را به باد انتقاد گرفته و عاري از قيد و بند انديشه هاي كليشه يي(از قبل ريخته و تعين شده يي سياسي و ديپلوماسي) انديشيده و تحليل هاي خود را ارائه به دهند.
امروز با كمال اعتماد به نفس، غرور و مبالغه مي توان گفت كه، افغانها امروز توانمندي كامل توانايي آن را دريافته و پيدا نموده اند، كه تحليلهاي علمي شانرا، مستقلانه و بدون وابستگي" به اين و يا آن جناح آيديولوژيكي در جهان" در اختياري ديگران قرار بدهند. واقعيتي عيني و با ارزشي، كه با يك "برو بابا" ديگر نه مي توان از آن چشم پوشي نموده و انكار ورزيد.
درين بررسي هدف از آن مي باشد، كه برخلاف برخورد هاي رايج(گزاف گويي غرض آلود و مبالغه آميز افراط و تفريط در مدح سرايي) استادان سابق تاريخ حزب كمونيست در شوروي و نماينده گان احزاب سمپتي زانت(خوش بين) به جُنبشهاي كارگري و كمونيستي را دنُبال نمود و حوادث تاريخي و سياسي آن روز ها را موازي با انتشار و بيرون ريزي يكتعدادي وسيع از اسناد و مدارك از آرشيف كشور هاي مُختلف دُنيا، آنها را مجددآ مورد بازنگري و بررسي قرار داد، سياستي كه از گذشته ها به اينطرف در دُنياي سرمايه داري خيلي ها رايج بوده، چنانچه كه نه تنها در گذشته ها، بلكه امروز نيز از آن پيروي كامل صورت مي گيرند.
در همين جا ناگفته نبايد گذاشت و تذكُر داد، كه نه بايد دفعتآ مانند گذشته ها به كسي تاپه هاي معمول و مروج سابق، چون(انتي سويتيست، مائيويست و يا رويزيونست) را زد و يا غيره نام هاي مروج نوين سياسي، چون(اپورتونيست، پوپوليست و يا كپيتاليست) را داد.
تحليل ماركس از وقوع يك انقلاب سوسياليستي:
در جر و بحث پيرامون وقوع و يا عدم امكان پيروزي يك انقلاب سوسياليستي در يك و يا چند كشور همزمان، تا به امروز هم به جُز از رجوع به آثار كلاسيك، يعني كارل ماركس و فريدريش انگلس كه "چنان نوشتند" هيچ يك تيوريسن و انقلابي معاصر نمي تواند، كدام فاكت و دليل قابل پذيرش ديگري را ارائه به دهد.
ماركس و انگلس وقوع تحولات انقلابي و تصرف قدرت دولتي توسط كارگران را در بسياري از كشور هاي پيشرفته يي اروپايي همزمان و يا با فواصل كوتاه يي زماني واقعأ تصور داشته و پيش بيني نموده بودند، آنها را به چنان مفكوره يي، يقيننآ كه حوادث انقلابي سال هاي ١٨٤٨ متيقن گردانيده بود.
مطابق به تيوري علمي ماركس شورش يا (پروتيست پرولتاريا) توسط كارگران در چند كشوري پيش رفته يي سرمايه داري جهان همزمان و يا به فواصل كوتاه يي زماني، موقع انتظار آن ميرفت، كه در نتيجه صُنعتي سازي وسايل توليد تضادهاي اجتماعي و اقتصادي به اوج آن مي رسيدند.
پس نظر به تيوري علمي انقلابي ماركس، شورش يا قيام و يا(انقلاب پرولتري)و اگر ساده تر به گويم، كار گري اولتر از همه بايد همزمان در چند كشوري پيشرفته يي صُنعتي اروپا و يا در فواصل كوتاه يي زماني يكي به تعقيب ديگر در آن كشور ها زيري سوال قرار مي گرفتند و يا به وقوع مي پيوستند، مثلآ در قدم اول در انگلستان و يا المان همزمان و يا در يكي از آنها به تنهايي و به تعقيب آن در فاصله يي كوتاه يي زماني در ديگري آن، ولي به هيچ وجه طور جدا گانه در يك كشوري زراعتي، آنهم مثل روسيه يي تزاري به تنهايي؟
طوريكه براي بسياري از دانشمندان هويدا مي باشد، ديده شد، كه شورش در روسيه ذريعه "روشنفكران" كه خود را در راس جُنبش كارگري قرار داده بودند رهبري شده و قيام نيز توسط بسياري از سربازان خسته و برگشته از جبهات جنگ و دهقانان ناراض در پايتخت كشور(روسيه يي زراعتي) عملي شده و آنها برخلاف تيوري علمي انقلابي قدرت دولتي را بدست گرفتند(پس دگر گوني انقلابي برخلاف تيوري علمي انقلابي صورت مي گيرد)
درك لنين از وقوع يك انقلاب سوسياليستي:
احمدي بابك ميگويد كه:"در اوايل قرن بيستم و اعتلاي جُنبش كارگري در روسيه برهبري لنين، قرائت ديگري از انديشه ماركس پيشكشيده شد، كه بطوري كلي ارثيه فكري ماركس را در مسايل و مواردي كه به مفهوم واقعي نوآوري كرده بود، كاملآ زير سايه قرار داد. در مكتب بلشويزم با اضافه كردن پسوند لنينيزم به ماركسيزم نه تنها افكار فلسفي ماركس مورد توجه قرار نه گرفت بلكه تحريف نيز شد".*
با پيشروي كپيتاليزم و آغاز عصر جديد، يعني امپرياليزم شرايط تغير خورده و لنين بروز شرايط جديد و نوين را تحليل نموده و در اواخر تابستان سال ١٩١٥ مي نويسد، كه:"رُشد ناموازن اقتصادي و سياسي در كپيتاليزم، بدون شك يكي از قوانين اصلي انكشاف جامعه كپيتاليستي وسرمايه داري بوده و ميباشد" او نتيجه گيري نموده و مي نويسد، كه" پيروزي سوسياليزم ابتدا در عده يي از كشورها و حتا طوري جداگانه در يك كشوري سرمايه داري نيز امكان پذير مي باشد" *
روسيه در آن سده و سالهاي، كه قيام در آن بوقوع مي پيوندد، چگونه يك كشوري بود؟
روسيه در آن سده و سالها، كه قيام در آن به وقوع مي پيوندد، يك كشوري بود، كه صرف مناطق نزديك به پايتخت آن چون سانكت پيترسبورگ، كه بعدآ به نام لنينگراد مسما گرديد، تا حدودي از مزاياي صُنعت برخوردار گرديده بود.
ساير شهر هاي روسيه، چون كيف و ماسكو و بعضي از مناطق اورال و معادن دُنباس با وجوديكه صُنعت نسبتآ مدرن در آنها ظهور نموده و وجود داشتند، ولي با آنهم هنوز كاملآ صُنعتي نبوده، بلكه به تناسب كشورهاي، چون انگلستان، فرانسه و المان يك كشوري كاملآ عقب مانده يي زراعتي و دهقاني بيش نه بود.
قسمت بزُرگي از ساكنان آن سرزمين سر به فلك كشيده، تا قبل از ١٩١٧ يا آن" دگرگوني انقلابي" و مخصوصآ در دوران حكمروايي رژيم شاهي"روس تزار" هنوز مصروف كار بالاي زمين هاي خويش بوده و از آن طريق گذاره يي زنده گي خويش را مي نمودند، يعني آنكه اكثريت ساكنان آن را دهقانان بي بضاعت تشكيل داده و آنها از طريق كار بالاي آن امرار حيات شان را مي نمودند." در روسيه تا سال ١٩١٣ اضافه ار ٢٥ ميليون فاميل هاي دهقانان كمتر از هكتار زمين در اختيار داشتند، زمينهاي كه نه تنها نه مي توانست كفايت فاميل هاي آنان را نمايد، بلكه نمي توانست، كه آنها را با ضروريات نيز اوليه يي زنده گي نيز تامين نمايند.*
اين غُربت تلخ، دهقانان كشور را از سال هاي١٩٠٠ الي ١٩٠٦ به چندين قيام هاي دهقاني وا داشته و مي كشاند.*
ولي شاه آن كشور(نيكولاي دوم) با تمام پُرابلم هاي موجود در كشور از آوردن هر نوع ريفورم اصلاحاتي و زراعتي سر باز زده و ابا مي ورزيد.
وقوع كدام حادثه جهاني باعث تغيرات سريع(نظامي و سياسي) در روسيه مي گردد؟
جنگ اول جهاني و تضعيف امپراطوري روس، شرايط را براي يك دگرگوني بزُرگ و بي مثال (نظامي و سياسي، اجتماعي و اقتصادي) ذريعه يي يك قيام عمومي"عساكر و افسران" مساعد ميگرداند، به عباره يي ديگر در" قيام و شورشي" كه قسمت بزُرگي از عساكري فرار نموده از جبهات در آن اشتراك نمودند، دهقانان بي زمين را نيز به سوي خود ميكشانيد و پيگيري تحولات رديكالي(زير بنايي و انقلابي) ذريعه يي حزب روشن فكران"جنبه يي جهش و انتقال به مراحل بعدي و تحول انقلابي" را به آن قيام مي بخشد.
كدام كشور ها در تسريع تحولات انقلابي در روسيه دست داشته و چگونه روشنفكران رهبري شورش يا قيام را در روسيه بدست مي گيرند؟
راجع به پيروزي انقلاب فبروري١٩١٧ در پتربورگ لنين از طريق اخبار سويسي مورخ ١٥ مارچ (طبق تقويم قديم تاريخ ٢ مارچ) اطلاع حاصل مي نمايد. زيرا لنين در آن زمان در تبعيد در خارج از روسيه به سر مي برد.
لنين در" نامه هاي خويش از دور" ضرورتهاي اصلي استراتيژي و تاكتيك عمومي تيوري انقلاب بلُشويك ها را پي ريزي نموده و تاكيد مي نمايد، كه هدف آن" انتقال از مرحله يي اول، يعني انقلاب بوژواـ دموكراتيك به مرحله يي دوم، يعني انقلاب سوسياليستي" تاكيد مي نمايد.*
زمانيكه دولتهاي انگلستان و فرانسه پشنهاد نماينده گان مهاجرين سياسي روسيه(شامل همه گروپها بلشويك ها، منشويك ها، اس ار ها و غيره) را به تاريخ ششم مارچ رد نموده و از عبور آنها از قلمروشان انكار مي نمايند، آنها مطابق به پشنهاد(Martof) پلان رفتن مجدد به روسيه را از طريق المان مورد مطالعه قرار مي دهند. طرحي كه لنين در انكشاف آن غرض عودت مجدد از طريق المان فعالانه اشتراك مي نمايد، پلاني كه بعدآ به تاريخ ٢٢ مارچ ذريعه سوسياليست(F.Platen) به نماينده سفارت المان در سويس تسليم داده مي شود.
دولت المان نيز با استفاده از موقع از موافقه يي خويش در باره يي عبور مهاجران سياسي روسيه از طريق المان به تاريخ ٢٤مارچ (F.Platen) مطابق به شرايط پشنهادي ايشان به نماينده يي آنها چنين اطلاع مي دهد، كه(واگون ها مال دولت المان بوده و تعلُق به المان ها دارند، هر نوع ارتباط با نيرو هاي دولتي المان مي تواند صرف از طريق(F.Platen) صورت گيرد و مسافرين به هيچ صورت و و جه نمي توانند، كه واگون هاي شان را ترك نمايند و غيره.......... و غيره) سوژه(موضوع و مضمون) را كه رهبري دولت المان در آن روز ها تعقيب نمودند، بعد ها جنرال(E.Ludendorff) اين گونه توضيح نمود، كه: "....از نگاه يي نظامي اجازه يي عبور لنين به روسيه معقوليت خود را ثابت نمود، روسيه را به نوع و وسيله يي كه ممكن بود بايد شكست مي داد"*
بيست و پنجم مارچ در برن (Platen)، سوسياليست فرانسوي (F. Lorio) روز نامه نگار فرانسوي(A. Gilbo) سوسيال دموكرات المان(P. Lewi) و سوسيال دموكرات پولندي (Bronzki) زمانيكه با" طرح پروتوكول عبور از طريق المان" كه تحت رهبري لنين آماده گرديده بود، آشنايي حاصل نمودند، اعلاميه يي مشترك را به شرح ذيل انتشار داده و تذكُر دادند، كه:"ما انترناسيوناليست هاي فرانسه، سويس، پولند و المان كه در پائين امضا نموده ايم، متيقين بوده و پيش بيني مي نمايم، كه دوستان هم مفكوره يي روسي ما نه تنها مستحق، بلكه موظف نيز مي باشند از امكانات عودت مجدد به روسيه كه در اختياري آنها گذاشته شده استفاده نمايند"*
قطار با همراه يي(F.Platen) و مهاجرين سياسي در داخل آن به تاريخ بيست هفتم مارچ از سوي سويس به طرف روسيه در حركت مي افتد. المانها در حين حاليكه با ارسال لنين به روسيه او را غرض ارضا خواستهاي پنهان نظامي و سياسي شان مورد استعمال قرار مي دهند، لنين نيز كُمك المان را به نفع حزب خويش مورد استعمال قرار مي دهد.
لنين با آمدن به پتر گراد به تاريخ چهارم اپريل " تيز هاي اپريل" خود را فورمول بندي نموده و در آنها از همه دعوت مينمايد، كه انقلاب از مرحله يي اول گذشته و وارد مرحله يي دوم يعني انقلاب سوسياليستي گرديده، يعني آنكه به مبارزه، نه به خاطري جمهوريت پارلماني، بلكه به خاطري"جمهوري شورا ها"* پرداخت.
با وجودي آنكه پلاخانف سخراني لنين را ابلهانه، پوچ و مزخرف دانسته و با وجودي آنكه ايده يي لنين با رد اكثريت از اعضاي حزب سوسيال دموكراتها مواجه مي گردد، مگر باز هم لنين پشتيباني اكثريت را در حزب بدست آورده و در اپريل١٩١٧ در هفتمين كنفرانس حزبي سوسيال دموكراتهاي بلشويك روسيه آيده يي تيزسيس هاي او اساس فعاليتهاي آينده يي سياسي آن حزب را در آن كشور تشكيل مي دهد.
در روزهاي جولاي١٩١٧ بعد از آتش باري يا(فير) بالاي مظاهرات صلح آميز زمانيكه دوران حاكميت(دو قدرته) در كشور خاتمه يافته و امر توقيف لنين نيز داده مي شود، او همراه با(Zinovev) ابتدا در كنار رود خانه يي(Razliv) و بعدآ در فنلند پنهان گرديده و به فعاليت خود ادامه مي دهد، حوادث روز هاي جولاي را در كشور ختم "انكشاف صلح آميزانقلاب" ارزيابي نموده و" مقدمه براي يك انقلاب مسلحانه" توصيف نموده و ارزيابي مي نمايد.
در ايام تبعيد لنين كتاب" دولت و انقلاب " را تحرير نموده و توضيع مي دهد، كه چرا بايد دولت دموكراتيك در روسيه(درينجا هدف از حكومت موقت كرنسكي مي باشد) به خاطري ساختمان سوسياليزم محو و نابود نمود و همانگونه لنين در اواخر سپتامبر و آغاز اكتوبر ١٩١٧ از همه اشتراك وسيع و فعال را غرض قيام تقاضا مي نمايد.
شب ٢٤ اكتوبر 1917 لنين به سمولنسك آمده و همراه با ريس شوراي پترگراد(Trotzki) رهبري آن قيام و شورش را به عهده مي گيرد. غرض سقوط دولت كرينسكي به دو روز ضرورت مي افتد و قيام كُننده گان به تاريخ٢٥ اكتوبر اعلاميه يي را راجع به سقوط و انحلال دولت موقت انتشار ميدهند.
كنگره يي دوم شورا ها مطابق به نُطق يا سخنراني لنين افتتاح گرديده و گزارش اساسي و فرامين راجع به صلح و زمين را به تصويب رسانيده و ايجاد اولين دولت شورا ها را به رهبري لنين اعلان مي نمايد ، چيزيكه(پروتيست) يا احتجاج احزاب ديگري سوسياليستي را بر مي انگيزد.
نتيجه گيري:
١ـ شورش يا قيام در ١٩١٧ در روسيه، نه مطابق به تيوري علمي و پيش بيني ماركس و انگلس، بلكه مطابق به تحليل و تجزيه لنين و عجله يي بيحد و حصر او و دخالت مستقيم كشور هاي بيگانه به وقوع مي پيوندد.
٢ـ شورش يا قيام در روسيه در١٩١٧ نه مطابق به تيوري علمي و پيش بيني هاي ماركس و انگلس(وقوع همزمان انقلاب در چند كشوري پيشرفته يي صُنعتي)بلكه مطابق به تيوري منكشف لنين(پديد آمدن شرايط انقلابي و وقوع آن طوري جداگانه در يك كشور) آن هم يك كشوري عقب مانده يي زراعتي، چون روسيه يي تزاري به سر رسانيده مي شود.
٣ـ در وقوع و براه اندازي شورش يا قيام در روسيه يا به عباره يي ديگر در(صدور آن) دست" كشور هاي داخل جنگ" در آن دخيل بوده و آنها(هدف از كشور هاي سرمايه داري داخل جنگ ميباشد) آن( قيام) را غرض تحقُق اهداف نظامي و سياسي شان سازمان دهي نموده وسرعت برق آسا مي بخشند.
٤ـ پيروزي قيام اگر از يكجانب براي طبقات مُختلف از جمله(افسران و سربازان، دهقانان و كارگران) پيام ختم جنگ، عقد قرار داد صلح و توزيع رايگان زمين را به ارمغان مي آورد از جانب ديگر مبارزات بي امان و خطرناك سياسي را ميان احزاب مُختلف(رديكال و ميانه رو........ و غيره) دامن زده و شدت سر سام آور مي بخشد.
٥ـ با وجوديكه آن تحول بعدآ بنام"انقلاب كبير اكتوبر" شهرت جهاني نيز حاصل مي نمايد، ولي در واقعيت نيرو هاي مُختلف سياسي آن كشور را خيليها خصمانه مقابل هم قرار داده و به دو جبهه تقسيم مي نمايد، قيام يا شورش باعث آغازجنگهاي تباه كُن و خانمان سوز داخلي گرديده و شعله هاي آن به آسمانها مي كشاند و قربانيان زيادي را به كام خونين خود فرو مي بُرد.(حوادث خيلي ها درد ناك تاريخي و سياسي كه از نگاه يي هومانيستي و بشر دوستانه به بازنگري و درنگ قابل ملاحظه نياز فراوان دارد.)
نوت:
مطالعه يي نقادانه و مجدد تاريخ تصرف قدرت، آغاز جنگ هاي داخلي، حركت به سوي ساختمان جامعه يي نوين "سوسياليستي" تلاش در جهت يكه تازي قدرت و كار و فعاليت حزب كمونيست را در شرايط نوين به همه علاقه مندان به تاريخ و سياست توصيه نموده، تعمُق، حوصله و كنجكاوي مثبت را در مطالعه از همه مي طلبم، زيرا كار و فعاليت هاي بعدي آن حزب با ساير احزاب سياسي در داخل و بعدآ در خارج از آن كشور نكات منفي، تكان دهنده و آزار دهنده يي گوناگون تاريخي و سياسي را در خود نهفته دارند!
ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
مآخذ:
١ـ احمدي بابك، ماركس و سياست مدرن، تهران، نشر مركز سال ١٣٨٠
٢ـ كلكسيون يا مجموعه كامل آثار لنين، جُلد ٢٦ صفحه ٣٥٤
٣ـ تاريخ جهان، انسانها، دورانها و كلتور ها صفحات ٥٦٨ـ٥٧٠
٤ـ كلكسيون يا مجموعه كامل آثار لنين، جُلد ٣١ صفحات ٢١ ـ ٢٢
٥ـ ليودين دورف، خاطرات جنگ هاي من ١٩١٤ـ١٩١٨ برلين ١٩١٩ صفحه ٤٠٧
٦ـ كلكسيون آثار كامل لنين جُلد ٢ صفحه ٣٨٥
٨ ـ و.ا.لنين ، بيوگرافي و گزارش وقايع، جُلد ٤ ماسكو ١٩٧٣ صفحه ٤٠
٩ـ از اسناد، مدارك و مقاله يي پ.ب.فولوبويف، كتاب فعالين سياسي روسيه سال ١٩١٧ و فرهنگ بيوگرافي ها، ماسكو سال ١٩٩٣ استفاده به عمل آورده شده.
١٠ـ از اسناد و مدارك كتاب شيك من .ا.پ فعالين تاريخي پدر وطن، كتاب رهنما، ماسكو سال ١٩٩٧ نيز استفاده به عمل آمده.
نجيب الله عظيمي
شهر ليونين ١٩ر١٠ر٢٠٠٦