نجيب الله عظيمي

المان

دوران حکومت داکتر نجيب الله

 

درين روزها كه بزُرگ داشت از شهادت فرزند، بي هراس و روشن ضمير وطن داكتر نجيب الله سابق رئيس جمهور افغانستان را پيش رو داريم، قتل نهايت زشت و بدور از كرامت و همه نورم هاي تاكنون پذيرفته شده يي انساني، چون ملي و بين المللي، كه در٢٧ سپتامبر سال ١٩٩٦ توسط  نيرو هاي تاريك انديش، سياه پوش و قرون وسطايي و وابسته به ادارات استخباراتي منطقه و در راس آنها طالبان ـ القاعده صورت گرفت.

منحيث يكي از اعضاي همان حزبي كه" قهرآ به پراگنده گي كشانيده شد" ميخواهم نكات چند را خدمت همفكران، راهروان و ادامه دهنده گان راه داكتر نجيب الله شهيد تقديم داشته و بدان ترتيب دين انساني خود را منحيث يك فرد علاقه مند به صلح و ترقي كشوري تخريب شده و مردم رنج ديده و صبوري آن ادا نموده باشم.

لازم به تذكُر نيز مي دانم، كه پيرامون چگونگي اوضاع مالامال پيچيده و بُحراني( نظامي و سياسي سه دهه يي اخير به شمول دوران مصالحه ملي) تحليل و تجزيه گران داراي آيد يولوژي هاي مُختلف ابراز نظرهاي فراوان نموده اند، كه اكنون از تبصره مجدد به آنها گذشته و چند نكته يي را كه مي خواهم به آنها اضافه نمايم، عبارت از آن مي باشد، كه: 

چگونگي همكاري حزب در دوران اپوزيسيون با حزب كمونيست شوروي:

اول: اتحاد شوري با پخش وسيع آثار گوناگون در ارتباط به جُنبش هاي ملي و مترقي و آزادي بخش در جهان و مخصوصآ جُنبش هاي كمونيستي و سوسياليستي(اغلبآ از طريق حزب توده يي ايران) توانست، كه روشنفكران داراي گرايش هاي مُختلف و گوناگون(رديكال و ميانه رو) ولي مايل به ترقي و تحول سريع افغانستان را به جانبداري خويش متمايل نموده و آنها را به طرف خود بكشاند.

دوم: حزب كمونيست اتحاد شوروي با كاري دوامداري خويش توانست، كه جريان هاي پراگنده و هنوز به كُلي به پا ايستاده نا شده يي روشنفكري در افغانستان را زيري تاثيري مستقيم سيستم موجود (داراي واقعيت عيني) و در آن سالها حتا منحيث يك " ابر قدرت جهاني" و آيديولوژي حاكم در آن كشور قرار بدهد.

سوم: حزب كمونيست اتحاد شوروي حركت مستقلانه يي جُنبش جديدآ بنيان گذاري شده و نهايت جوان روشن فكري در افغانستان را، آن هم جُنبشي كه بعد از چندين دهه حاكميت خشن و سركوب گرانه يي خانواده و آل يحيي، جُنبشي كه از زيري چكمه هاي (كفش يا موزه ساقه بلند) خونين آنها مجددآ سر بلند نمودند، به طرف رُشد خيلي ها شتابنده، ولي نهايت شكننده يي نظامي و سياسي آن سوق  نمايد.

چهارم: طوريكه امروز ديگر براي هيچكس پنهان نه بوده و نمي باشد، كه پشتيباني نيروهاي ملي و دموكراتيك متمايل به جُنبش هاي سوسياليستي و كمونيستي در افغانستان در راس اتحاد شوروي در دوران اپوزسيون، نه تنها محدود به مدد گاري در عرصه آيديولوژيكي و بدسترس گذاري نشرات و مواد تبليغاتي باقي بماند، بلكه رفته رفته و به مرور زمان وارد مراحل بعدي يا تكاملي نظامي و سياسي شان گرديدند.

چگونگي همكاري در دوران حاكميت حزب با حزب كمونيست و دولت شوروي:

اول: اتحاد شوروي بعد از تصرف قدرت توسط حزب متمايل به جُنبش هاي سوسياليستي در جهان، يعني حزب دموكراتيك خلق افغانستان و حاكميت سياسي آنها در١٩٧٨ در كشور از نظري (مورال)

 يا خرد اخلاقي خود را موظف و مجبور به در اختيار قرار دادن كُمك هاي نظامي اقتصادي به آنها احساس نموده و در آن جهت همكاري را با آنها ادامه مي دهد.

دوم: اتحاد شوروي با داخل نمودن قواي خود به افغانستان،  كشور را از حالت بي طرفي آن كشيده، ابتدا آنرا شامل جريان "جنگ سرد" جهاني نموده و بعدآ با دگرگونيهاي نظامي و سياسي در منطقه و جهان آن را داخل كوره يي"جنگ هاي متقابل گرم" قُطبهاي مُخالف جهاني(كپيتاليستي و سوسياليستي) به سردمداري خودش و امريكا مي نمايد.

سوم: اتحاد شوروي افغانستان و معضله آن را منحيث يك كشوري دور افتاده در شرق از حالت نا آرامي هاي داخلي آن خارج نموده و آن را جُزي از معضلات منطقوي و بين المللي در دهه هاي اخير قرن بيست در دُنيا مي نمايد.

عوامل خارجي، كه باعث تغيرات سريع در سياست داخلي و خارجي در كشور گرديد:

١ـ اين ديگر يك حقيقت آفتابي است، كه(پريسترويكا) يا باز سازي در شوروي و بازنگري تمام شئُون زنده گي اجتماعي، اقتصادي و سياسي در آن كشور، باعث تغيرات سريع در سياست داخلي و خارجي در افغانستان گرديده و زمينه يي اعلان مشي مصالحه يي ملي، عقد قرار داد ژينو و عودت مجدد قواي شوروي را مساعد گردانيد.

٢ـ گرباچوف با به قدرت رسيدنش"معضله افغانستان" را به زخم خونين تشبه نموده و قضيه را با تيمش طوري در پيش گرفت"البته طوريكه آنها مي انديشيدند" مي خواست كه تداوي آن را آغاز نمايد، بعد ها همان طوريكه خود نظر به عدم موجوديت پلان معين براي تحقُق" بازسازي" از تطبيق درُست و دقيق آن عاجز مانده و در نيمه راه ميخواست، كه يا آنرا باز نگري نموده و يا كاملآ از آن صرف نظر نمايد، كه كودتاي نظامي در ماسكو نكته يي پايان به تاج و تخت و پروگرام هاي او و"روباهي مكارش" يعني  شيوارد نازي مي گذارد.

٣ـ وقوع كودتاي نظامي عليه گرباچوف در ماسكو و انتقال قدرت بدست يلتسن زمينه كاهش همكاري و عدم توجه به دولت هنوز در حالي جنگ در داخل افغانستان را( دولتي را كه در آن روز ها وابسته گي كامل به شوروي داشت) از روسيه شدت برق آسا ميبخشد. يلتسن" دايم الخمر" نيز  قضيه يي افغانستان را در نيمه راه رها نموده و حزب و آينده يي آن را بدست سرنوشت مي گذارد.

٤ـ اقدامات چندين جانبه يي روسيه در آن روز ها سبب تسريع انتقال قدرت به مجاهدين در داخل كشور گرديده و آن انتقال آغازي مي گردد براي دوام جنگ ها و برادر كُشي هاي خونين بعدي در پايتخت و سراسري كشور.

٥ـ تمام مسايل فوق دست بدست هم داده و شيرازه يي دولت چندين ساله يي مركزي در كشور را ازهم پاشانيده و زمينه يي حمله مشترك، وسيع و برق آساي طالبان ـ القاعده به صوب (جانب و طرف) كابل را مساعد مي گرداند.

٦ـ تصرف اضافه از نود فيصد از خاك كشور توسط  نيرو هاي نظامي پاكستان ـ طالبان و القاعده سبب حكمروايي(زن ستيز) قرون وسطايي طالبان ـ القاعده در كشور گرديده و افغانستان را در آغازي قرن بيست ويكم به لانه وحشيانه يي گروه هاي تروريستي و فوندامنتاليستي رنگا رنگ و گوناگون جهان و .......... و غيره مبدل مي نمايد.

عوامل خارجي، كه بُحران هاي(نظامي و سياسي) داخل و خارج كشور را سرعت برق آسا بخشيد:

١ـ اتحاد شوروي بعد از اخراج عاجل و فوري قوايش ازافغانستان، بُحرانهاي داخلي( نظامي و سياسي) داخل كشور و اطراف آن را شدت شكننده يي مي بخشد. (البته صد فيصد به نقص حزب حاكم سياسي)

٢ـ اتحاد شوروي با تخفيف كُمك هاي نظامي و اقتصادي يك جانبه اش  به حكومت هنوز متمايل به آنها در كابل، آنرا دُچاري سراسيمه گي نموده و زمينه يي بروز فركسيون هاي جديد را در داخل آن حزب (هنوز خيلي جوان، بي تجربه، ولي حاكم سياسي) فراهم مي نمايد.

٣ـ دوام گرايش هاي سرد نظامي و سياسي اتحاد شوروي باعث (ايجاد فركسيون هاي جديد، قومي و منطقوي، مثلآ جُنبش سمت شمال) گرديده وبُنيان گذاري عاجل آن باعث تسريع شورش هاي داخلي و كودتا هاي نظامي در داخل كشور گرديده و زمينه يي تشديد هرچه بيشتري مداخلات كشور هاي بيگانه و همسايه را در مسايل داخلي افغانستان به شكل وسيع آن مهيا مي گرداند.

٤ـ باوجودي اعلان مصالحه ملي، نمايش عدم تمايل دولت و تيم يلتسن به همكاري به دولتي تا آنروز ها هنوز نزديك به آنها، كه در آن روز ها شديدآ زيري فشار هاي نظامي و سياسي مُخالفان(تا دندان مسلح) آن در كابل و اطراف آن قرار داشت، آن را همراه با سياست جديدش به سوي سقوط حتمي روان نموده و همزمان با آن عمليه صلح ملل متحد را نيز به ناكامي مي فرستد.

٥ـ در همين جا نبايد از وقوع ، لغزش ها، خطا ها، خيانت ها و اشتباهات داخلي در داخل حزب طُفره رفته و يا وقوع آنها را نا ديده گرفت. همچنان آنها را نيز نه بايد بهانه قرار داده و زمينه يي جدايي و يا ايجاد فركسيون، گروه و يا سازمان جداگانه يي را تحت عنوان طرف داران و يا مُخالفان مصالحه را مساعد گردانيد، بلكه با در پيش گرفتن سياست شفاف و روشن سياسي چهره هاي آناني را كه تحت هر نوع عنواني كه راه شورش و بغاوت هاي قومي و قبيلوي را در پيش گرفتند، افشا نموده و قضاوت را به دست مردم گذاشت. اينست راه سالم، شفاف و روشن مبارزه! 

اگر گفته هاي خود را جمع بندي نمايم، به اين نتيجه مي رسيم كه:

ـ جُنبش روشنفكري جديدآ به پا ايستاده شده و بي تجربه يي سياسي افغانستان در اثري شتابزده گي هاي سياسي، ضعف هاي داخلي و مبارزات موريانه وار و تخريب گرانه يي فركسيوني داخلي، خود را بعد از تصرف قدرت سياسي در كشور، قربان بازي هاي سرد و گرم (نظامي و سياسي) جهاني و منطقوي گردانيد.

ـ با وجودي كه حزب(ابتدا حزب دموكراتيك خلق افغانستان و بعدآ وطن) مقاومت قهرمانانه و بي مثال (نظامي و سياسي) را در آسيا سازمان داد، ولي افسوس، كه بالاخره هم از داخل و هم توسط گروه ها و نيرو هاي نظامي و سياسي( فوندامنتاليست و اسلاميگراي منطقه) قهرآ و جبرآ به تعسف (بيراهه) رانده شده و به حاشيه كشانيده شد. 

دوستان عزيز در داخل و خارج كشور!

باوجودي كه اضافه از ده سال از شكست نظامي و سياسي و ترك جبري سرزمين و وطن آبايي ما مي گذرد، تاكنون به طوري كامل نتوانسته يم، كه خود را از تشتُت، سرخورده گي هاي نظامي و سياسي، گذشته و وابستگي هاي مشهود به انديشه هاي قومي و قبيلوي در كشور نجات داده و فعاليت مجدد را بر پايه و اصول ديموكراسي در محدوده يي كشور و خارج از آن مجددآ به راه انداخته و مبارزه يي جدي را به خاطري منافع كشور سر از نو از سر به گيريم. 

داكتر نجيب الله كي بود؟

همچنان روزي نيست، كه مقاله يي، نوشته يي و يا اثري از فردي يا هموطني را در صفحه يي انترنيتي مطالعه نه نمايد، كه در آن از برائت راه يي داكتر نجيب الله و تنبه يي ديگران و ناكامي راه هاي قبلي و گويا داكتر نجيب الله شخصيت جداگانه و مجزا از حزب دموكراتيك خلق افغانستان بوده و منصوب به حزبي به نام وطن داراي خط و مش كاملآ جداگانه مي باشد و همان گونه بسا مسايل ديگر و........... 

درين جا بايد براي يك دقيقه يي مكث نمود و گفت، كه رفيق و دوست عزيز خيريت است:

١ـ داكتر نجيب الله از جمله رهبران روشن ضمير و آگاه يي همان حزبي بود، كه از آوان پيدايش اش ابتدا به نام جريان دموكراتيك خلق در تاريخ افغانستان ثبت گرديده، كه بعدآ به نام حزب دموكراتيك خلق افغانستان مشهور گرديد و بالاخره هم به نام وطن مسمي گرديده شهرت ملي و بين المللي حاصل نمود.

٢ـ داكتر نجيب الله شهيد جدا از حزب دموكراتيك خلق افغانستان، بعدآ وطن نه بوده و از جمله يي يكي از فرزندان باهوش و سرشار از ذكاوت بي پايان طبيعي(خدا داد) ابتدا حزب دموكراتيك خلق افغانستان و بعدآ وطن بود، كه در اثري كار و فعاليت خستگي ناپذير توانست، كه خود را  تا به سطح رهبري در چنان يك كشوري سُنتي، چون افغانستان(داراي ساختمان نهايتآ پيچيده نظامي و سياسي)ارتقا داده و رُشد بدهد.

٣ـ كار و فعاليت خسته گي ناپذير داكتر نجيب الله آن فرزند با سرشت افغانستان را نه بايد جدا از حزب دموكراتيك خلق افغانستان، بعدآ وطن دانست و نمي توان تغير نام، اساسنامه و برنامه و انتخاب راه يي جديد كار و مبارزه يي سياسي او را در شرايط نوين منطقه و جهان جدايي كامل و مطلق از آيده ها و آيده آل هاي حزب قبلي، يعني حزب دموكراتيك خلق افغانستان و بعدآ وطن دانست.

٤ـ داكتر نجيب الله از جمله روشن فكران خيلي ها با فراصت افغانستان و همان حزب دموكراتيك خلق افغانستان، بعدآ وطن بود، كه توانست حساسيت شرايط مُغلق نظامي و سياسي داخلي و بين المللي را در شرايط  خيلي ها مُغلق سياسي، غبار آلود و پيچيده يي نظامي جهان درك و راه هاي جديد بقا و زنده گي را نه تنها براي اعضاي حزب، بلكه علاقه مند به آن را نيز جستجو نموده و اولتر از همه خودش قدم هاي متين و استوار خويش را در آن راه  بردارد.

٥ـ داكتر نجيب الله ذاتآ و فطرتآ از جمله يي همان رهبران طراز نوين حزب دموكراتيك خلق افغانستان و بعدآ وطن بود، كه مي خواست كشتي تير خورده، درز يافته و شكسته اعضاي حزب دموكراتيك خلق افغانستان و بعدآ وطن را دست بدست اولتر از همه با رُفقايش و مشتركآ با همه افغانها بدون غرق شدن در ابحر(دريا ها، جمع بحر) طوفاني صحيح و سالم به ساحل صلح، سعادت و آرامش برساند.

٦ـ داكتر نجيب الله نيز نه تنها ايام زنده گاني اش، بلكه تا پاي مرگ نيز از حزب(ابتدا دموكراتيك خلق افغانستان، بعدآ وطن) و از همه رُفقاي خود شجاعانه و مردانه وار دفاع نموده و حتا زنده گي خود را قربان آن نمود.

ميراث(آيديولوژيكي، حزبي، سياسي) داكتر نجيب الله:

لُطفآ لحظه تامل نموده و اسناد تمامآ سازمان هاي جديدآ به ميان آمده يي سياسي و از آن جمله آناني را كه زماني در چوكات حزب دموكراتيك خلق افغانستان فعاليت سياسي داشتند، نظر انداخته و به مطالعه به گيرد در همه آنها چنين جملات، چون(تفاهم بين الافغاني، پاتريوتيزم، مبارزه براي استقرار حكومت وفاق ملي، برخورد كاملآ جديد با نظام اجتماعي برپايه مردم سالاري، پلوراليزم سياسي، نفي سيستم يك حزبي و غيره) را كه داكتر نجيب الله اولين بار بعد از اعلان مصالحه ملي و تلاش براي دگر انديشي و بازسازي حزب دموكراتيك خلق افغانستان را به كمال جديت در پيش گرفت، اكنون ديگر بشكل رسمي آن در اسناد و پروگرام هاي اكثريت از آنها درج بوده و وجود دارند، مثلآ:

ـ كنگره ملي" حمايت از اصل گفتگو و تفاهم براي حل معضله هاي بين المللي مُخالفت با زورگويي و خشونت." مي داند.

ـ " تفاهم طرفدار كثرت گرايي(پلوراليزم) سياسي است و آنرا عنصر جدايي ناپذير سيستم معاصر و ضمانت مهم دموكراسي به شمار مي آورد."

ـ حزب متحد ملي"حمايت ازاستقرار نظام دموكراتيك در وجود دموكراسي پارلماني(پارلمان دو مجلسه) ممثل اراده مردم بر مبناي پلوراليزم سياسي از طريق برگذاري انتخابات عمومي آزاد سري و مستقيم به منظور اصل تعلق حاكميت به مردم." مي داند. همان گونه ديگران..................

اگر امروز كسي ديگر نام از مصالحه و تعقيب رسمي آن سياست صادقانه حرفي به زبان نه مي آورند، فرقي ندارد، اينكه امروز سياست " پلوراليزم، كمپرومايز و تفاهم متقابل" رسمآ درج پروگرام هاي دور نمايي و آينده يي احزاب گوناگون قرار مي گيرند، از اهميت خارق العاده برخوردار مي باشد، اينست ديگر نمونه هاي روشن يكي از چندين اصل هاي شفاف و زرين سياست مصالحه يي ملي و پيروزي آن در جامعه عقب مانده و سُنتي افغانستان، كه بايد به آن مباهات و افتخار ورزيد.

هموطنان عزيز!

بيايد از حالت سر در گُمي در داخل و خارج كشور خود را نجات داده و با به اصطلاح جدايي نام، راه و آرمان نجيب الله از كشتن تُخم نا آگاهانه يي نفاق در بين روشنفكران و جُنبش هاي روشنفكري  جديد در افغانستان خود را نجات داده و سالگرد شهادت داكتر نجيب الله را اساس تجمع و گرد همآيي مجددي همه آناني قرار بديم، كه در فكري كُمك و همدردي به مردم صبور و رنج ديده يي افغانستان مي باشند.

ياد بود از كارنامه ها و در پيش گرفتن سياست مصالحه ملي داكتر نجيب الله به معني گذشت و چشم پوشي از اشتباهات او نه بوده و نبايد چنين تعبيري نيز صورت گيرد، كه او منحيث يك فرد عاري از هرگونه نواقص، اشتباهات و خطا هاي انساني بوده است. نه بايد در جهت اعاده يي كيش شخصيت براي داكتر نجيب الله تلاش ورزيد و آنهم بعد از شهادت آن راد مرد!

هدف من از تذكُر اين سخنان به معني  تلاش در جهت حساب گيري و تاكيد بر اشتباهات و نواقص آن مردي زنده ياد يا " خفته در خواب"  نه بوده، زيرا اين كاري مُخالفان سياسي اش خواهند بود، چنانچه كه تا به حال انجام داده اند، در آينده ها نيز انجام خواهند داد!

امروز با سربلندي كامل مي توان گفت، كه دست بدست گشتن عكس هاي شهيد داكتر نجيب الله در داخل و خارج كشور صرف به معني محبوبيت تنهايي داكتر نجيب الله نبوده، بلكه داكتر نجيب الله رهبر حزب روشنفكران و وطنپرستان بيهراس افغان بود ، كه با ريختن خون خويش در راه سعادت و آرامش مردم افغانستان درفش سرخ آزادي را به نسلهاي آينده يي كشور مردانه ، مغرورانه و سرفرازنه تقديم داشت و از همان لحاظ داكتر نجيب الله به همه روشن فكران و همه آناني كه به صلح مي انديشند و خلاصه مردم افغانستان تعلُق جاويداني دارد. 

روشنفكران آگاه و روشن ضمير داخل و خارج كشور!

بيايد خود را ازمريضي معمول و عقب مانده يي عتيقه، كه افغانها را از پوست آنها گرفته تا به استخوان ايشان رنج بيكران داه نجات داده و رهانيد و نبايد مانند آناني عمل نمود، كه مي گويند(افغانها هيچ گاهي زنده يي خوب و مرده يي بد نداشته اند) و نبايد به ديگران نيز موقع داد، كه آنهاي كه رفته اند و در بين ما نيستند، صرف به نيكو يي ياد نمود و گفت، كه انسان نيك و عاري از همه عيب ها بوده است، بايد از افراط و تفريط ابآ ورزيده، قضاوت را بايد به وجدان مردم گذاشت، كه وجدان خيلي پاك و فراخ دارند. 

 

روحش شاد باد!

 

 

مآخذ:

ـ كنگرهً ملي، نشريه يي آريايي، مورخ ١٧ر٠٥ ٢٠٠٥

ـ نهضت تفاهم افغانها در اروپا، نشريه يي آريايي مورخ ١٧ر٠٦ر٢٠٠٥

ـ مرام نامه و اساسنامه حزب متحد ملي افغانستان، شهر كابل ٢٢ اگست ٢٠٠٣ ميلادي

ـ برخي ملاحظات و رويداد ها، نور اكبر پايش ـ ٣٠ر٥ر٢٠٠٢ المان

 

شهر ليونين ١٨ر٠٩ر٢٠٠٦

 

 


بالا
 
بازگشت