طنز وسياست
از: ح،ب
نقطهء نظرها
شکم پرست: " من خـــدا را خاطر ُخرما عبادت ميکنم"
قـــــــــاضی: خودبگيرم، ديگران را منع رشوت ميکنم
ُمفــــــــــتی: ميدهــــــم فتوا و هرکس را ملامت ميکنم
وزير : من وزيرم سال شش ماه را سياحت ميکنم
رئيس جمهور: امر ونهی بوش وبيلير را اطاعت ميکنم
وکيل شورا: زير بار ملتــــــــــم بنگر چه طاقت ميکنم
سرمايه دار: مفتی وقــــــاضی وطالب را امامت ميکنم
پولـــــيس : من ُپوليسم از همه دزدان حمايت ميکنم
مجاهـــــــد : من مجاهد، ضـد دولت هم بغاوت ميکنم
تروريست : از مجاهد ديرسالی شد،که حمايت ميکنم.
ِان،جی،او: با،رسوخان رابه ويسکی خوب عزت ميکنم
معمــــــار: معمــــارم خشت کاری را به عاريت ميکنم
َرمٌــــال : من که رمٌــالم به اصطرلاب* رجعت ميکنم
جاسوس: من که جاسوسم برای غيــــر خدمت ميکنم
قاچــاقبر: من هميشه از نگهبــــــانان شکايت ميکنم
رئيس سنا: من رئيس جمهور را ُکلاً اطاعت ميکنم
نگارنده : حـــال من از دوستانم رفع زحمت ميکنم
#
* اصطرلاب معنای وسيلهء رمل انداختن را ميدهد.