نوشته دوكتور كاروان
محاكمه جنايتكاران
بخش سوم ــ صبغت الله مجددی
پس از پايان يافتن محاكمه رباني رئيس مجلس از اقاي پرو فيسور مجددي خواهش نمود تا به تربيون محاكمه حاضر شده خود را معرفي نمايد.
مجددي : صبغت الله مجددي رهبر حزب نجات ملي
رئيس مجلس به سارنوال اشاره نمود تا به سوال و جواب خود از اقاي مجددي اغاز نمايد.
سارنوال ـ محترم اقاي پرو فيسور صاحب مجددي ٫ گر چه شما در جريان جنگهاي سالهاي ۹۲ ـ۹۴ كمتر مسوول پنداشته شده و نميتوان در ان مورد شما را محكوم نمود اما اعمال و حر كات شما در سالهاي جهاد وپس از ان ٫ مانند پشت پا زدن به عهد و ميثاق و پيما نهاي مكرر در جريان جهاد٫عدم توافق به اتحاد بين احزاب اسلامي براي تشكيل يك جبهه واحد ٫سو استفاده از كمكهاي بشري كه براي مهاجرين تخصيص داده شده بود ٫اختلاس ٫ فروش اسلحه وامثال آن كه شما به ان متهم هستيد درين دادگاه مورد بررسي قرار خواهد گرفت . با انهم بايد به شما خوشخبري بد هم كه تقصير و كو تاهي شما در سالهاي جهاد و پس از ان كمتر از رهبران محترم ديگر بوده و شايد نتوان شما را درين مورد همرديف ايشان دانست . درينجا سارنوال خاموش شده و منتظرشدتا عكس العمل اقاي مجددي را در مورد مشاهده نمايد.
اقاي مجددي با شنيدن اتها مات كه به وي نسبت داده شد اهسته اهسته خشم و غضب بر وي مستو لي گر ديده رنگش سفپيد پريده و لرزه هاي خفيف در انگشتا نش مشا هده گرديده ٫ بدون اجازه رئيس مجلس از جا بر خاسته و چنين به سخن اغاز نمود:
اينجانب صبغت الله مجددي رهبر حزب نجا ت ملي بايد بگو يم كه در راه جهاد براي ازادي واستقلال افغا نستان از چنگال كفر و اهريمن ٫ مشقت و مشكلات زياد را تحمل نموده تعداد زياد اعضاي فاميل خو يشرا درين راه قر بان نموده ام .
مگر بخاطر نداريد كه پس از اعلام جهاد توسط بنده تمامي فاميلم بدست ا وطنفروشان اعدام گرديدند بطو ريكه مردان فاميل همه به شهادت رسيدند و تمامي طبقه اناث به محبس پلچر خي انتقال داده شده و متحمل انواع زجر و عقو بت گرديدند.
مگر فرا موش نموديد كه بنده از ابتدا با الحاد و كفر و كمو نيزم و بي خدا ئي در جدال بوده و هيچگاه جهاد را در راه حق فرا موش ننموده ام.
ملت بخا طر دارد كه در سال ۱۳۳۸ شمسي كه خروسچف بار دوم به افغا نستان ميامد ٫ بنده كه از وجود اين منكران خدا نفرت داشتم ميخواستم وي را از بين ببرم.
يكي از حضار ـ: اه اه تو خو ده توطئه چيدن بسيار قابل هستي ٫ خدان تا حال چقه تو طئه كدي و چقد ر بيچاره دگه ره كشتي.
صداي خنده هاي شديد حضار
رئيس مجلس : نظم محكمه را با تبصره هاي نا بجا و دور از نزاكت بر هم نزده و به پرو فيسور صاحب اجازه بدهيد كه به دفاع خويش درين محاكمه تاريخي كه سر نو شت ايشان را تعين نموده و تصميم به دوام يا قطع زنده گي ايشان خو اهد گرفت دوام بد هد.
محترم مجددي صاحب كه مصروف لاف و گزاف از شهكاري هاي خويش بود و به اين با ور بود كه اظهارات وي سبب محبو يت ايشان در بين حضار و اعضاي قضا ميگردد ٫ با شنيدن جمله غير منتظره يعني دوام و يا قطع زنده گي كه بدون پرده پو شي از طرف رئيس مجلس اظهار گرديد فوق العاده مضطرب و پر يشانحال گرديده در حاليكه به مشكل توازن خويشرا حفظ مينمود دو باره چنين به سخن اغاز نمود :
بلي اقايان محترم رئيس صاحب مجلس و محترم هيئت قضائي!
شايد شما بخا طر داشته باشيد كه بنده بخاطر كشتن ان ملعون كه قران و شر يعت محمدي به من حكم مينمود بهترين سالهاي زنده گي ام را در پشت ميله هاي زندان گذشتناده وزجر وزحمت بسيارء را متحمل شده ام.
يكي از حضار : ميخواستي كه پاي هايته ماچ كنن و بگو يند افرين هر قدره كه ميخواهي بكش ٫خوبت كدن كه بنديت كدن
صداي خنده هاي حضار
يكي ديگر از حضار : قران نگفته كه هر كي ده خانيت يا ده ملكت امد بكشش ٫مهمان ٫مهمان اس كافر ومسلمان نداره. قران گفته ده مقابل متجاوز از خود دفاع كن ٫ اگه ميخاست تره بكشه اوره بكش.
يكي ديگر از حضار : واه واه قاري منم برادرم ميخواند.
مجددي صاحب خودش عالم و پرو فيسل اس اي امده او ر ه درس ميته
يكي ديگر از حضار : ده عالم بودن مجددي صاحب هيچ شك نيست اما پرو فيسر صاحب همه چيزرا به نفع خود تفسير ميكند ما نند التبر و من التاون
صداي خنده هاي حضار
رئيس مجلس : محترم پرو فيسور صاحب لطفاء دوام بدهيد
بلي گفتم كه بنده و فاميلم هيچگاه جهاد را در راه سلام فرا موش ننموده و هما نطو ريكه همه شاهد هستند فاميلم درين راه قر باني هاي بيشمار داده وخودم رنج و زحمت زياد را متحمل شده ام ٫حال عوص اينكه بخاطر جهاد٫ انكشاف و تفهيم اسلام و ازادي واستقلال اين خاك كه فاميل خود را قر بان نموده ام شاد باش و افرين شنيده تحسين شوم . تحقير گرديده و سر زنش ميشوم اگر شما تا ريخ را ورق بزنيد ميبيند كه نيا كا ن من طريقت نوين را در اسلام بنام نقشبندي تهداب گذاري نموده
سعي فروان و كو شش بيشمار در راه انكشاف و پيشرفت اسلام نموده جهاد را در مقابل امپراطور ا ستعاري زمان اعلام نمودند ٫ به اين ترتيب قر نها ٫ نسل به نسل فر زندان ان نيا كان بزرك و ازاد منش وظيفه ديني وايماني و وجداني خويشرا در راه جهاد برا ي ازادي و استقلال واگاه نمودن ملتها از اسلام و تشريح و مزا ياي ان فراموش ننموده و در ين راه از هيچ نوع سعي و كوشش و حتي قر بانيها مضايقه ننمودند.
همچنان بنده در طول جهاد از هيچ نوع سعي و فدا كاري و گذشت براي ازادي و استقلال اين خظه مقدس و صلح وصفا در سالهاي پس از جهاد دريغ نو رزيده و هيچگاه خدمت به وطن واسلام را فرا موش ننموده ام٫ لهذا بنده هدف و مفهوم از كشا نيدن ما خدمتگذاران اسلام را به اين محاكمه و تصميم براي قطع يا دوام زنده گي خويشرا كه محترم رئيس صاحب مجلس اظهار داشتند به هيچ وجه نميدانم٫سخنان اقاي مجددي به اينجا رسيده بود كه يكي از تما شاچيان كه معلوم ميشد شخصيت اگاه و دانا است صدا زد:
پرو فيسور صاحب بيشك كه در حرافي استاد هستيد ٫اگر چند دقيقه ء صبر نما ئيد كشا نيدن شما به اين محاكمه بزودي برايتان ايضاح خوا هد گرديد.
رئيس مجلس : اقاي پرو فيسور صاحب ميتوا نيد به دفاع خو يش ادا مه بد هيد.
مجددي : بنده انچه را لازم بود بيان داشتم ٫اكنون منتظر هستم تا ازعلت كشا نيدن خويش به اين محا كمه اگاهي يا بم.
قبل از انكه سار نوال به اجازه رئيس مجلس به سوال و جواب خو يش اغا ز نمايد ٫شخصيكه از صف اخير صدا زده و مجددي را حراف گفته بود در مورد از رئيس مجلس اجازه خو استه و چنين به صحبت اغا ز نمود:
محترم پرو فيسور صاحب از نياكان خو يش در تهداب گذا ري طر يقت نقشبندي و انكشاف اسلام وقدمهاي مثبت و مفيد كه در راه ترويج و انكشاف اسلام و جهاد گذاشته اند صحبت نمودند ٫اما جناب شما چطور اعمال ان دسته از فا ميل محترم تانرا كه با عوامفريبي ٫سو استفاده از اسلام و قران توده هاي نا اگاه و بيخبرو فقير و بيچاره را كه به مشكل نان بخور و نمير براي فاميل خويش مي يا بند ان لقمه نان رانيزاز ايشان ربوده و با عوام فر يبي و كف و چف و تقسيم اب وضو براي مر يدان و امثال ان كه زبان بنده بيشتر ازين از گفتار ان شرم دارد دفاع نما ئيد.
همينكه سخن شخص مو صوف به اينجا رسيده و از اب وضو نام برد٫ شخصي از رديف اخير مجلس با اواز فوق العاده بلند كه بيشتر شبيه چيغ و داد و فر ياد را داشت صدا زد او بيادر والله راست ميگي . اي او وضو و كف و چف ٫ غير از عوام فريبي و جيبهاي مردمه خالي كدن چيزي ديگرء نيست
سپس براي صدق گفتار خود بدون انكه منتظر اجازه رئيس مجلس با شد از جاه بلند شده و چنين به سخن اغاز نمود:
سالهاي پيش كه هنوز كو دتاي ثور نشده بود يك روز جمعه با به بيچاريم كه هنوز پنجاه ساله نشده بود بسيار شديد دل درد شد . ما ميخاستيم به شفا خا نه برويم ٫ همسايه خدا شر ما نده ما گفت شفا خا نه لازم نيست داكتر ها دل دردي ره نمي فا من ٫برو خا نه پير صاحب ٫يك ذ ره ا ب وضوي پير صاحبه بيتش خوب ميشه.
من به خا نه پير صاحب گيلاني كه ده پيشروي سفارت هند بود رفتم ٫دروازه وان اول پر سان كد كه از جمله مريد ها هستي ٫گفتم هنوز مريد نشديم انشاه الله بزودي پيش مبا رك دست پير ميگيرم ٫گفت پروا ندارد ، پير صاحب به همگي مهر بان است . مرا به يك اطاق بزرگ برد ديدم بسيار مردم كه مريد هاي پير صاحب هستند ده انجا شيشته بودند. پير صاحب امد٫ همگي از جاي خود استاده شدند ٫يكي پاي هاي پير صاحب ماچ ميكد ٫ يكي دستهايشه ٫يكي گر يان ميكد كه همي دو تا تا ويز فايده نكده و مه هنوز صاحب اولاد نشديم ٫پير صاحب گفت تاويز سومه بگي ٫ چرا كه به اولاد دار شدن سه تاويز ضرور است.
سخنان خنده اور و دلچسب اين مر د ساده دل و خو شباور كه حكا يه از چشمد يد هايش بود سبب تفريح و خنده حضار شده و با خنده هاي مكرر تما شاچيان مرد بيچاره مجبور شد حكايه دردناك خويشرا كه چون صحنه هاي ازتياتر گاهي تراژيك و گاهي هم فوق العاده كميك بود براي لحظه تو قف بدهد تااينكه رئيس جلس از حضار خوا هش نمود تا به مرد بيچاره اجازه بد هند تا قصه درد ناك خو يشرا پا يان دهد.
مرد دو باره رشته سخن را بد ست گر فته و گفت : بالاخره نو بت من رسيد ٫بنده پيش شده اول پا هاي پير صاحبه ماچ نموده و بعد دستهايش ماچ نموده به چشمهايم ماليده گفتم پير صاحب بابه بيچاريم بسيار دل درد است اگر لطف كده يك ذره اب وضوي تانه بتين كه برايش بدهم.
پير صاحب گفت ما به هر كسي كمك ميكنيم مريد ما باشه يا نباشه مهم نيست.
.بعد به پيشخدمت خود گفت كه يك اندازه اب وضوي جنا ب شانه كه در افتابه اس برايم بدهد
خلاصه كه او وضوي پير صاحب هيچ فايده نكرد ه و دل دردي بابيم بسيار زياد شد ٫طرف هاي شام با بيم به شفا خانه برديم اما بابه بيچاريم در بين راه وضيعتش بسيار خراب شد
داكتر وقتيكه او ره معاينه كرد بسيار قار شد و گفت چرا وقت ده شفا خانه نيا مدين . ما از ترس از او اضو هيچ نگفتيم ٫گفتيم با بيم دل درد بود ما گفتيم خوب ميشه خوب نشد
داكتر گفت بابيت اپنديست بود حالي اپنديسيش تركيده اگه وخت ميا مدين عمليات شده خوب ميشد بالاخره بابه بيچاريم يك ساعت بعد مرد.
يكي از تما شاه چيان صدا زد : خودت اقه عقل نداشتي كه او وضوي پير صاحب چطو دلدردي با بيت خوب ميكنه.
.يكي ديگر از تما شاه چيان : اگه خودت دل درد شدي عوض او وضوي پير صاحب پيش داكتر بري ٫ اگه ني توهم پالوي با بيت ميري
صداي خنده هاي حضار
با شنيدن قصه درد ناك اين بد بخت ٫ شخصكه قبلاء صحبت نموده بود دو با ره رشته سخن را بدست گر فته و گفت ما جراي غم ا نگيزاين مو جود ساده دل و خوشباور كه يك رخ ان درد و رنج و غم و رخ ديگر ان خنده اور و بيشتر شكل فكا هي را دارد ٫نما يا نگر سو استفاده از اسلام و قران و استثمار و بهره كشي از ملت مظلوم و بد بخت و بيچاره بوده واضح ميسازد كه چگو نه يكد سته از عوام فر يبان و از خدا بيخبران با نهادن نقاب اسلام در پي چور چپاول و بهره كشي از توده هاي نا اگاه و بد بخت هستند
بلي بايد اظهار نمايم كه مليو نها مليون انسان غا فل و نا اگاه و بيخبر بدام اين مسلمان نما ها افتيده و در خو شبا وري و نا اگاهي مطلق هست و بود خويشرا در چورو چپاول اين نقاب پو شان اسلام با خته اند .
سال ۱۹۸۱ در زمان كا رمل تلويزون كابل صحنه را به نما يش گذاشت كه از يكجا نب فوق العاده مضحك و نفرت انگيز و از جا نب ديگر فو ق العاده خنده اور بود ٫بيننده گان محترم تلو يزون شاهد نما يش صحنه بودند كه دران اسحاق گيلاني در حاليكه خودش مصروف صحبت با كسي بود دستش بالاي ميز گذاشته شده و مريدان هر يك به نو به خود امده دست وي را بو سيده و به چشمان خويش ميما ليدند بي انكه جناب محترم پير صاحب به ان كو چكترين تو جه داشته باشد ٫ اكنون مضحك بودن و مسخره بودن اين عمل را خود قياس نما ئيد.
صداي خنده هاي شديد حضار
درينوقت يكي از تما شاچيان كه معلوم ميشد از طر فداران مجددي است صدا زد ٫ ما نميفهميم كه درينجا پرو فيسور صاحب مجددي محا كمه ميشود يا پير صاحب گيلاني ٫هر كسي مسوول اعمال خود است ٫قصه مرگ پدر ان مرد بيچاره و بو سيدن دست اسحاق گيلاني در حا ليكه خو دش مصروف صحبت با كسي ديگري است چه ار تباط به محكمه پرو فيسور صاحب مجددي دارد.
يكي ديگر از تما شاه چيان : او او چطو ندارد ٫ كل ازي ها سر يك كر باس استن ٫فاميل مجددي كم مردم كف و چف كرد و كم پيسه و غله و گو سفند از مردم گرفت ٫ ميرفتي ده شور با زار و ميديدي
درينجا رئيس مجلس مجبور به مداخله شده گفت ٫اين واقيعت دارد كه ما از مو ضوع كه محا كمه متهمين جنگي است اندكي بدور شده ايم ٫اما نبايد فرا موش نمائيم كه اانتخاب ايشان بحيث رهبر جهاد در افغا نستان و حما يه ايشان در صورت اعمال غير قا نوني بيشتر و بيشتر توسط انانيكه به ايشان اخلاص داشته و در حلقه مريدان ايشان بود صورت گر فته٫ ازاينجا عوا مل قبل از جهاد را در اعمال امروزي رهبران محترم نميتوان فرا موش نمود.
بنده درينجا به هيچو جه قصد اتهام را تا فيصله نهائي محكمه به اقاي محترم پير صاحب گيلاني يا محترم پرو فيسور صاحب مجددي ندارم اما اينرا نبايد فراموش نمود كه بهره كشي گروه هاي كثير و توده هاي نا اگاه تو سط تعدادء از رو حا نيون و حما يه ايشان توسط قدرت هاي فاسد سبب گرديد تا يكتعداد به لاف و گزاف وظنفروشان باور نموده و در دام اين جنا يتكاران بيفتند ٫اكنون دو باره به اصل مو ضوع رجوع نموده و اگر محترم پرو فيسور صاحب مجددي در مورد تو ضيحات دارند ميتوا نند بيان دارند.
مجددي : اول اينكه بنده بد رستي نميدانم كه بنده محاكمه ميشوم يا پير صاحب گيلاني
يكي از حضار : هر دوي تان ٫ تو حالي ٫ نوبت او دگه تام ميرسه
رئيس مجلس : لطفاء نظم مجلس را بر هم نزده صحبت پرو فيسور صاحب را قطع ننما ئيد.
مجددي : دوم ايا بنده محاكمه ميشوم يا فاميلم ٫اگر فا ميل بنده گناهي را مر تكب شده كه اولاء به هيچ وجه حقيقت نداشته و نخواهد داشت و اگر هم خدا نا خواسته و بالفرض محال حقيقت هم داشته باشد بنده چرا به جرم ايشان تحت تحقيق و محاكمه قرار گيرم ٫ اميدوارم اولتر از همه به اين دو سوال پاسخ معقول داده شود ٫ با شنيدن تنقيدات اقاي مجددي يكتن از حضار كه معلوم ميشد شخص اگاه و خبير و دا نا بوده معلو مات وسيع در رشته تاريخ دارد در مورد جواب اقاي مجددي از محاكمه اجازه خواسته و چنين به صحبت اغاز نمود.
جناب محترم و معظم اقاي پرو فيسور صاحب مجددي ! چون شما توصيف و تمجيد بي نهايت از فاميل محترم تان در راه انكشاف و تعليم اسلام نموده خود ها را خد متگذار واقعي اسلام معرفي داشته و اعدام چند تن از فاميل محترم تان را قر باني در راه استقلال و جهاد و جلو گيري از كفر و الحاد پنداشتيد ٫ ميخواهم در ارتباط به اين مو ضوع سخن چند خدمتتان عرض نمايم.
يكي از اعضاي بسيار نزديك فا ميل تان كه بعداء در زمان سلطنت نادر خان در پست وزارت عد ليه قرار گرفت به اسناد و شواهد متعدد و غير قا بل انكار در خدمت دو لت انگليس قرار داشته براي سقوط ررژيم مردمي ومترقي غازي امان الله كبير با دولت انگليس همكاري نموده سبب شورشها و فتنه انگيزي هاي متعدد درنقاط مختف افغا نستان گرديده ٫ وي با جا سوس مشهور انگليس لارنس در فتنه و اشوب نو كران انگليس به رهبري ملاي لنگ و همچنان شورشهاي جلال اباد و فتنه و شورش سقاوي رول عمده و غير قابل انكار داشته ٫ اعمال نا درست وي سبب گرديد كه بهترين و مترقي ترين رژيم ديمو كرات كه تا اكنون تاريخ اين ملت شا هد ان نبوده موا جهه به سقوط گشته وان شاه غازي و ديمو كرات غازي امان الله كبير در عالم نا اميدي با اه و حسرت در ارزوي پيشرفت وترقي اين خاك ترك وطن نمايد.
با ذكر نام غازي امان الله كبير همه حاضرين به پا بر خاسته و باشعار درود به روح پاك ان راد مرد غازي و مجاهد امان الله كبير كف زدند.
تما شا چي محترم دو باره به سخنان خويش دوام داده و گفت: اگر همكاري ان روحاني با انگليس در مسموم ساختن ملت و تحريك ملت بر ضد ان شاه مترقي بخاطر منافع دشمنان و رويكار امدن رژيم مختنق و وحشت زا نادر خان نميبود ٫افغانستان امروز در قطار پيشرفته ترين ممالك جهان قرار داشت.
سخنان گو ينده به اينجا رسيده بود كه يكي از تما شاه چيان صدا زد:
جناب محترم شما با همه معلو ما ت وا گاهي از تا ريخ فكر مينمايم صفحه بز رگي از تاريخ ملت را به فر امو شي سپرده ايد ٫زيرا بعد از غا زي امان الله كبير حبيب الله کلکانی به تخت پادشاهي جلوس نموده و نادر براي ازادي ملت با وي جنگيده و به اصرار ملت مجبور گرديد زمام امور را بدست بگيرد.
شخص اولي ـ: امدن کلکانی و نا در خان همه پلانهاي انگليس بوده و در ارتباط با اين مو ضوع اسناد و مو خذ بصورت كافي موجود است . بطور مثال نادر خان چگو نه به پا دشاهي رسيد »نوشته سيال يوسف زي « افغا نستان در مسير تاريخ » جلد اول و دوم » نوشته مورخ بزرگ و شهير وطن غبار
افغانستان در پنج قرن اخير »نوشته صديق فرهنگ جلد اول و جلد دوم« » سقوط افغا نستان » نو شته « صمد غوث ، «اتش در افغا نستان » نو شته ماري استوات بالها بر فراز افغا نستان نوشته الكساندر ، تبصره بر كتاب خليل الله وحدت با رش نو شته دوكتور كاروان٫ نشر در جر يده افغان رساله ٫ شماره ۸۱ وجريده ازادي شماره هاي ۶۹٫۷۰٫۷۱ ٫ سايت دعوت.
وهمچنان صد ها و هزار ها نشريه امثال ان كه از خيانت يكدسته از رو حا نيون مخصوصاءان روحاني محترم كه قبلاءذكر خيرش رفت در بر اندازي رژيم مترقي غا زي امان الله و تسلط غا صبانه نادر بر قدرت سياسي و سر نو شت اين ملت پرده بر ميدارد.
اين تشر يحات واضح ميسازد كه فا ميل محترم شما نه تنهادر راه انكشاف و پيشرفت اسلام سعي ننموده بلكه اسلام را خلاف انچه است به ملت نشان داده و سبب عقب افتاده گي و سقوط مملكت به قهقرا و بد بختي و فقر و بيچاره گي ملت گرديد.
در قسمت دوم كه شما قتل يكد سته از اعضاي فاميل تانرا بدست وطنفرو شان جلاد ٫ قر باني در راه استقلال و ازادي وطن و دفاع از اسلام ميدانيد ٫ بايد از شما سوال نمايم كه ايا تنها و تنها فاميل محترم شما درين ما تم بي سر و پا و خونين قر باني داده اند يا اينكه همه ملت ٫ شما به اين اگاهي داريد كه بيشتر از دو مليون انسان بد بخت كه بخا طر حريت و استقلال و ازادي ميجگيدند بدست اين جلادان خون اشام به قتل رسيده و به صد ها هزار انسان بيگناه زنده در زير خاك شده و يا زنده در اتش كباب گرديده اند ٫اما قتل فاميل شما در حا ليكه ايشان هيچگو نه فعا ليت سياسي هم در انو قت نداشتند ميتوا ند انگيزه ديگرء داشته باشد
ح د خ ا فكر مينمو دند كه ملت از اعمال و كردار فا ميل شما زياد راضي نبوده ٫سقوط ان شاه بزرگوار به كمك اعضاي فاميل شما و حمايه بي حد و حصر شما تو سط قد رتهاي فاسد ٫ نفرت عميق را در دل ملت خلق نموده ٫لهذا اين حقايق با عث گرديد كه خلقي ها براي جلب همكاري و داشتن طر فدارانء در بين ملت و گرفتن انتقام ملت از فا ميل شما اقدام به چنين كاري نما يند.
تا جا ئيكه بنده بخا طر دارم فا ميل محترم تان در بهره كشي و استثمار ملت و دادن تعويذ و عوام فريبي هاي امثال ان ما نند تقسيم اب وضو به مريدان و كف و چف تا جا ئيكه توا نسته ايد ملت را دو شيده و رمقي در جان اين بد بختان نه ما نده ايد ٫سخن گو ينده محترم به اينجا رسيده بود كه اقاي مجددي با همه صبر و حو صله و برده باري كه مقتضي طبيعت ايشان بود ٫حوصله اش به پا يان رسيده در حا ليكه از خشم و غضب رنگش سپيد پريده و صدايش ميلر زيد با دست ضر به محكمي به ميز زده و بدون استيذان رئيس مجلس اظهار داشت:
ياوه گوئي و مز خر فات و تهمت هاي نا روا تا كي و تا چند٫ من قسم ميخورم كه بنده به هيچو جه نه به كس تعو يذ داده و نه مريد داشته و نه اب وضوي خود را به كسي خورانده ام ٫بلكه از شروع زنده گي كه اكثراء وظيفه امو زش يكتعداد جو انان را بدوش داشته و در مكتب و پو هنتون تد ريس نموده ام ٫ خدا را در همه جاه حاضر و ناظر اعمال خويش دا نسته در منتهاي صداقت و پا ك نفسي از تعليم و تفهيم اسلام و بر تري ان بر اديان ديگر و نشان دادن راه ثواب از گناه وظيفه ديگرء نداشته و نخواهم داشت ٫ اما امروز درين محكمه كه ادعاي حقا نيت و بررسي جنا يتكاران جنگي را دارد بي جهت محكمه شده و به گناه نا كرده و اعمال نا درست احمد و محمود تحقير و تو هين ميگردم
رئيس مجلس : جناب محترم پرو فيسور صاحب مجددي چون شما از اعمال گذشته فاميل تان با افتخار صحبت نموده و سعي ايشانرا در انكشاف اسلام و خدمت به همو طنان و جهان اسلام بيان داشتيد ٫ محكمه مجبور شد اظهارات يكد سته از حضار محترم را كه در قطب مخالف گفته هاي شما بوده و حقا يق را روي يك سلسه شواهد و اسناد غير قا بل انكار بيان ميكرد به سمع بر ساند .
درين اثنا يكي از حضار كه از گفته هاي مجددي فوق العاده عصبا ني شده بود صدا زد :
بنده خود سالها در شور بازار زنده گي نموده بخدا و به قران و همه مقد سات سو گند ميخورم كه هر هفته به ده ها و صد ها بار خر و شتر٫ مملو از گندم و برنج وميوه وانواع مواد ارتزاقي به خانه مجددي صاحب ها ميا مد تا جا ئيكه حتي راه را بند نموده و جاي براي عبور و مرور نبود ٫اين وضع يكي از اهالي گذر را مجبور ساخت كه براي فاميل مجددي صاحب بگو يد لطفاء مواد ارتزاقي را در داخل خانه انتقال داده و راه عبور و مرور را مسدود نسازد.
يكي از حضار : گفتار اين مرد محترم حقيقت داشته و هيچكسي نميتواند از بهره برداري اكثر يت رو حانيون از ملت مخصو صا ازين دو فاميل كه ذكر خيرش رفت انكار نمايد
رئيس مجلس ـ هما نطو ريكه گفتيم ما از مو ضوع دور شده و تا جا ئيكه اعمال گذ شته رو حا نيون محترم بر و قا يع كه كه در طول جهادمشاهده گرديد ارتباط داشت دادگاه با صبر و حوصله اجازه شرح و بيان انرا داد ٫اكنون از حضار محترم خواهش ميشود كه به دادگاه اجازه داده شود تا وظيفه اختصاصي خويشرا دنبال نمايد ٫سپس از سارنوال خواست تا اگر سوال از اقاي مجددي دارد انرا طرحه نمايد.
سارنوال : اقاي محترم پرو فيسور صاحب مجددي شما در طول جهاد عوض اينكه از كمكهاي دول دوست بغرض جهاد و مسلح ساختن مجاهدين استفاده نموده وسلاح را در اختيار مجاهدين كه از شهر ها ٫ ولايات و قريه هاي مختلف افغا نستان بخاطر دفغ تجاوز دشمنان و محو كفر و الحاد ميامدند بگذاريد٫ متاسفانه انرا در بازار ازاد فروخته پول انرا به حساب شخصي خويش گذاشته و انا نيكه براي دريافت سلاح به شما مراجعه ميكردند نا اميد گرديده جواب نفي ميگرفتند
مجددي : استغفرالله اين بكلي تهمت و گفتار نا حق و نا روا بوده ٫هما نطوريكه بنده در شروع محكمه خويش ه اظهار داشتم ٫ بنده چون در يك فا ميل متدين و پاكنفس و خد متگار اسلام بزرگ شده ام » قبل ازاينكه سخنان اقاي مجددي خا تمه بيا بد ٫شخصي از بين تماشاه چيان صدا زد «
در قسمت پاكنفسي فا ميل تان جر و بحث زياد شده و نمو نه هاي مختلف ان در اتباط با تفهيم اسلام و خدمت به ملت ذكر گرديده ٫تكرار ان ضرورت نيست
اين جمله كه به شكل طعن ادا شده بود سبب خند هاي شديد حضار شده درين ميان شخصي ديگرء كه بدرستي تشخيص نگرديد صدا زد
از انگليس براي سقوط يك رژيم مترقي پولهاي گزاف گرفتن ٫ سياه را سفيد و سفيد را سياه جلو دادن ٫عوامفريبي نمودن ٫ با چف و كف و رمل و تعويذ جيبهاي مردم ءرا كه خود نان خوردن ندارند خالي كردن در قاموس محترم پرو فيسور صاحب مجددي پاكنفسي صداقت و خدمت به اسلام است ٫خوب شد كه مفهوم خدمت به اسلام را فهميديم
رئيس مجلس : اميدوارم مجلس را متشنج نساخته و به اقاي محترم پروفيسور صاحب فرصت بد هيد تا به دفاع خويش ادامه بد هد
مجددي كه توسط سارنوال متهم به فروش سلاح بود ٫ بعد از تبصره ان مرد دو باره رشته سخن را بدست گر فته اظهار داشت ٫ بلي بنده قبل از كودتاي منحوس ثور در دنمارك براي انكشاف و تد ريس اسلام براي انا نيكه ارزو داشتند از مفاهيم اسلامي مستفيد گردند رفته بودم
يكي از حضا ر : تو كار زمين را نكو كردي كه به اسمان رفتي ٫ ده افغا نستان خو عجب مردمه از تعاليم اسلامي بهره مند ساختي كه به دنما رك رفتي
خنده هاي شديد حضار
او بيچاره هاي كه مسلما ني ره از تو وامثال تو ياد بگيرن چه رقم مسلمان خاد بودن
رئيس مجلس : اميدوارم نظم مجلس را با تبصره هاي دور از نزا كت مغشوش نسا خته و به محترم پرو فيسور صاحب مجددي اجازه بدهيد كه به گفتار خويش دوام بد هد
مجددي : بنده با تجاوز كفر و الحاد و مو جو ديت منكران اسلام در راس قدرت در افغا نستان ٫ دنمارك را به قصد پشاور ترك نموده و پس از تاسيس حزب پر افتخار نجات ملي كه خد مت بسزا در راه جهاد و محو كفر و كمو نيزم نموده جهاد را اعلام نمودم كه البته قر باني بيشمار فا ميلم را در ارتباط به جهاد همه ملت اگاهي دارند ٫ پس چطور ميتوان شخصي را با اين همه ذوق و شوق به اسلام و خد مت در راه اسلام و جهاد و محو كفر و بي ديني متهم به فروش سلاح نمود ٫جناب محترمتان با يد اظهار داريد معلو مات شما روي كدام منبع استوار است
يكي از حضار كه معلوم ميشد كمتر از سواد بر خور دار بوده و ارزش به نظم و دسيپلين محكمه قايل نيست صدا زد
وي وي چطو نفرو ختي كله گي ميگن كه گدام اسلحه مجددي صا حب مثل دوكان لاله باقي است هر كس كه سلاح كار داشت از هر رقمش پيسه خوده ميداد و سلاح ميگرفت
صداي خنده هاي حضار
شخصي ديگر از صف اخير مجلس خيلي مو دبا نه اظهار داشت
اين واضح و غير قابل انكار است كه اكثريت افراد سر حدي و اعضاي احزاب مختلفه پا كستان ميتوا نستند در مقابل پول سلاحهاي را كه محترم مجددي صاحب جهت جهاد در اختيار داشت بخر ند
رئيس مجلس ــ اميد وارم به داد گاه اجازه بدهيد تا در مورد فروش سلاح تو سط حزب نجات ملي رو شني اندازد
سارنوال : گر چه در مورد مو خذ بصورت كا في مو جود بوده و به هيچ وجه نميتوان فروش سلاح را به صورت انفرادي در با زار تو سط مسوولين حزب نجات ملي انكار نمود اما معلو مات ما روي دو منبع استوار است
اول ــ جريده ميثاق خون مر بوط حزب اسلامي محترم گلبد الدين حكمتيار در شماره هاي مختلف خود» ذكر شماره و تاريخ ان « از فروش سلاح تو سط حزب نجات ملي به رهبري محترم پرو فيسور صاحب مجددي تذ كر داده
دوم اين مو ضوع تو سط توسط تعداد زياد از مهاجرين كه در پاكستان زيست داشته و تعداد زياد مجاهدينكه بخاطر در يافت سلاح مكراءء به پشاور امده اند به فعات و كثرت ذكر شده و حتي به مقا مات مسوول دولت پاكستان به مراتب شكا يت گرديده اما متا سفانه كه هيچگاهي به اين شكا يات تر تيب اثر داده نشده٫درينجاعلاوه بر تعداد جرايدكه ذكر شد و همه درينجا حاضر است ٫ شهادت دو نفر از مجاهدين را كه براي در يافت سلاح به پاكستان امده و با ر ها از مجددي صاحب تقا ضاي سلاح را نموده بو دند به سمع حاضرين محترم رسا نيده ميشود
رئيس مجلس لطفاء شهود را حا ضر بسازيد
شاهد اولي به اجازه رئيس مجلس خودرا چنين معرفي نمود
قطب الدين ولد مهتاب الدين مسكو نه جلال اباد
بنده از شروع سال ۶۴ شمسي تا اخير سال ۶۵ شمسي همراه با رفيقم نصر الله ولد گل اغا مسكونه جلال اباد مدت دو سال در پا كستان براي در يافت سلاح معطل شديم اما نه مجددي صاحب و معاونش و نه كلانكار هاي دور و پيشش حاضر شدند به ما سلاح بد هند ٫ما بيچاره ها هم تمامي پو ليرا كه داشتيم در پاكستان مصرف خرچ و خو راك خود نمو ده از شرم دست خالي به وطن بر گشته نميتوا نستيم ٫چند دفعه توسط كسانيكه از وطن به پاكستان رفت و امد داشتند پول خوا ستيم ٫بالاخره هر دوي ما در پشاور به غر يبكاري مجبور شده گاهي مزدوري ٫گاهي تبنگ ميوه را گذاشته ميوه فروشي مينموديم تا اينكه پدرم به پشاور امده مره به زور وطن برد
سارنوال : لطفاء شما موقف خود را تشريح نموده و اظهار داريد كه شما در كدام منطقه در جهاد سهم گر فته و مر بوط كدا ميك از تنظيمها بوديد ٫ايا امكان داشت كه هر كسي بيايد و از مجددي صاحب سلاح بخواهد ٫برايش سلاح داده شود
شاهد : بنده قو مندان جهبه بوده ٫ گروپ كه دران شامل بودم مربوط حزب نجات ملي و منطقه جهاد ما بتي كوت بود ٫تما مي مشخصات بنده با اسم ٫ عكس ٫ووظيفه بنده منحيث قو مندان جهبه در دفتر حزب نجات ملي ثبت بوده و همچنان براي مجددي صاحب از ضرورت شديد سلاح تاكيد شده بود ٫از طرف ديگر تمامي كسا نيكه در دفتر حزب نجات ملي بودند مرا ورفيقم را كه قاصي جهبه بود بخو بي ميشنا ختند ٫اين واقيعت دارد كه هيچكسي بدون شنا خت و معرفي خط و دادن ضا من نميتواند از هيچيك از تنظيمها سلاح در يافت دارند ٫حزب نجات ملي و رهبر ان بخو بي از هو يت كسا نيكه با يد به ايشان سلاح تو زيع نمايد اگاهي داشته اما با زهم ما موفق به دريافت سلاح نشديم
سارنوال : ايا شما با اقاي پرو فيسور صاحب مجددي هم در تماس شديد يا تنها ضرورت و خواسته هاي خويشرا با مسوولين حزب نجات ملي در ميان گذا شتيد
شاهدـ: بلي دو مرتبه با جناب محترم مجددي صاحب هم ملا قات نمو ده از ضرورت شديد سلاح به ايشان تذ كر داديم ٫ايشان گفتند كه به بچه ها هدايت داده اند تا در مورد اجرات دارند ٫اما هيچكاه بچه ها در مورد اجرات ننموده و ما موفق به دريافت سلاح نشديم
سارنوال: چه دليل داشت كه پرو فيسور صاحب مجددي از دادن سلاح به شما ابا ميو رزيد
شاهد : اول اينكه تنها گروپ ما نبود كه به اين مشكلات دست به گر يبان بود ٫بلكه تا جا هيكه نا ظر احوال بو ديم ٫ گروپهاي متعد از نقاط مختلف افغا نستان براي در يافت سلاح امده ا ما اكثر ايشان به در يافت سلاح مو فق نشده و هر روز با مسوولين امور جنگ و جدال و كش وگير و دو دشنام بود
يكي از تما شاه چيان : يك جهاد ديگر در پشاور براي گرفتن سلاح بو جود امده بود
صداي خنده هاي حضار
رئيس مجلس : اميد وارم به داده گاه اجازه بدهيد كه جريان سوال و جواب را دنبال نمايد
پس از سكوت حضار٫ شاهد دو باره رشته سخن را بدست گر فته اظهار داشت ٫هما نطو ريكه ذكر شد و جريده ميثاق خون هم درين باره بار ها نوشته ٫ قسمت اعظم سلاح توسط حزب نجات ملي بفروش رسيده و كمتر بدست مجاهدين ميرسيد
سارنوال : اين مو ضوع يعني فروش سلاح تنها در مورد حزب نجات ملي صدق مينمايد يا اينكه احزاب ديگر نيز به اين عمل نا درست و تجارت نا مشروع مبا درت ميو رزيدند
يكي از حضار: والله كلش ميفروخت ٫ تنها خو مجددي صاحب نبود ٫كلش شوق دالر جم كدنه داشت٫ كل ا گي اي گپه ميفامه
رئيس مجلس: اقاي محترم بگذا ريد شاهد در مورد جواب بگو يد
شاهد : بنده بد رستي از فروش سلاح انطوريكه در مورد حزب نجات ملي متيقن هستم در مورد احزاب ديگر مطلع نيستم ٫اما مشكل تو زيع سلاح تا جا هيكه بنده شاهد حال بودم در هر حزب مو جود بوده و كسا نيكه براي در يافت سلاح ميا مدند از رهبران محترم شاكي بوده و تعدد هم انقدر بر افرو خته و عصبا ني بودند كه قسم ياد مينمود ند تا از كشتن ايشان هم ابا نخوا هند ورزيد
سارنوال : سوال ديگري ندارم
رئيس مجلس : شاهد دومي لطفاء به تربيون حاضر شده و خود را معرفي نمايد
شا هد : نصر الله و لد گل اغا وظيفه قا ضي جهبه ـ بنده چيزي زيادي براي گفتن نداشته و تما مي گفتار همكارم را كه منحيث شاهد درين داد گاه از فروش سلاح و مشكلات براي در يافت ان از حزب نجات ملي شهادت داد تصد يق مينما يم
بلي ما يان تقر يباء دو سال در پشا ورگذا رنيده و درين همه هست و بود خود را صرف نموده دست خالي و بدون كدام نتيجه به وطن بر گشتيم
يكي از حضار : هما ن طو ريكه ميگو يند غله ره غله رفت ريش ام از كله
رئيس مجلس : شاهد لظفاء به گفتار خويش ادا مه بد هيد
شاهد: نداشتن سلاح به دشمن و نو كرا نش اجازه داد كه هر روز بالاي قريه ها تاخت و تاز نموده با فير راكت و پر تاب بمبهاي سنگين خانه و منازل را تخريب نموده و تعدا زياد از اهالي را قتل و عام ٫ و تعداد كه با قيمانده بود فرار نموده منطقه بكلي عاري از سكنه گرديد
رئيس مجلس : محترم پرو فيسور صاحب مجددي اگر در مورد گفتني داشته باشيد ٫ محكمه منتظر دفاع تان است
مجددي : پس از گفتن بسم الله الر حمن الرحيم چنين به سخن اغاز نمود
بايد بگو يم كه اقاي حكمتيار خود به صد ها فقره محكوم بوده ٫وي ز ما نيكه از سيل دالر و پشتيباني بي حد و حصر زما مداران حكو مت پا كستان مستفيد ميگرديد با حما يه ايشان و پول و قدرت از هيچ نوع جنا يات و ادمكشي ٫ راه گيري ٫قتل هاي دسته جمعي و انفرادي بطور مثال قتل ميرويس جليل ٫ مجروح ٫قيوم رهبر ٫ الفت و به صد هاي ديگر و همچنان چيدن تو طهه براي احزاب ديگر ٫ كشتن قو مندانهاي جهادي ٫ توطهه هاي بيشمار و تلاش بيحد و حصر براي كشتن مسعود ٫بر پا نمودن جنگهاي قدت طلبي و تخر يب شهر كا بل با كشتن بيشتر از پنجاه هزار همو طن بيگناه و بيد فاع ٫ اهتلاف با كافران و منكران خدا و قران براي دستيا بي به قدرت ٫ محاصره اقتصادي شهر كا بل كه سبب قر با ني شدن صد ها هزار طفل و زن و پير و جوان از گر سنگي گر ديد و هزاران جنا يات امثال ان بالاخره همكاري با طالبان و خلق نمو دن دو با ره صحنه هاي بيشمار جنگ و خو نريزي و ادمكشي ابا نورزيد٫ چنين مو جود كه ديگر احتياج به كشا نيدن وي به محكمه نبوده و اعمال جنا يت كارانه وي كه شمه ازان ذكر گر ديد كا في است كه بدون كو چكترين اند يشه بدست جلاد سپرده شده و به زنده گي ننگينش خا تمه داده شود چگو نه ميتوا ند در مورد بنده كه به فضل و رحمت ايزدي اعمال نا مه ام پاك و حر كاتم مبرا از هر نوع خيا نت و دروغ و فريبكاري است شهادت دروغ بدهد ٫ چنين مو جود كه فرد فرد ملت بخاطر اعمال جنا يتكارانه اش و قتل هزار ها هزار انسان بيگناه بخو نش تشنه بوده و مليو نها همو طن در سرا سر افغا نستان ارزوي مرگ وي را دارند ٫چگو نه ميتواند بر من چنين اتهامء ناروا نا درست و خلاف وجدان را نموده و من پير مرد ريش سپيد را كه عمري در راه تفهيم و انكشاف اسلام و خير و عافيت ملت و استقلال اين وطن زحمت كشيده و فاميل خويشرا قر بان نموده ام متهم به فروش سلاح نمايد ٫ درينجا اقاي مجددي كه خيلي عصبا ني شده رنگش سفيد و صدايش ميلر زيد با گفتن لااحول بالله و قوت الله بالله و گفتن لعنت بر شيطان به گفتار خود ادامه داده و افزود ٫ نميدانم محكمه چگو نه حاضر ميشود شهادت چنين شخصي را كه شمه از جنا ياتش ذكر گرديد قبول نموده و با مز خر فات كه وي و چند همكار فاسدش نوشته مرا به فروش سلاح متهم نمايد ٫سخنان مجددي به اينجا رسيده بود كه صبر و حو صله گلبد الدين به پا هين رسيده صدا زد
جناب محترم پرو فيسور صاحب مجددي ـاين اتها مات كه جناب شما به من نسبت داديد نميتواند اعمال خلاف قا نو ني شما را مبني بر فروش سلاح بپو شا ند ٫روزيكه بنده هم درين محا كمه مورد سوال قرار گيرم شا يد بتوا نم اتهامات وارده را بر خود نفي نموده و در مو رد جوا بگو باشم ٫اما فروش سلاح تو سط شما كه در جر يده ميثاق خون نشر گرديده به هيچو جه دروغ و عا ري از حقيقت نبوده بلكه بنده حاضرم انچه را در مورد به نشر رسيده ثا بت نموده و از اشخا صيكه شما سلاح را به ايشان فرو خته ايد نام ببرم
يكي از حضار مجددي را مخاطب ساخته گفت اعمال جنا يتكا رانه گلبد الدين را همه خبر دارند اما دليل نميشود كه گفتارش در مورد شما صدق نداشته باشد
يكي ديگر از حضار كه معلوم ميشد شخص شا عر منش و اديب است از صف اخر صدازد
محترم پرو فيسور صاحب شما گفتيد كه با اين ريش سفيد چگونه حاضر به اين عمل نا درست ميشويد
محترم پرو فيسور صاحب ريش سفيدي كجا ميتواند ما نع حرص و از شما شود
شا عر ميگو يد : ادمي پير شود حرص جوان ميگردد خواب هنگام سحر گران ميگردد
شعر مو زون و با معني گو ينده با تحسين و افرين و چك چك ها بد رقه گرديده تا اينكه رهيس مجلس با در نظر داشت وضع هيجاني و عصباني مجددي و خنده و فرحت و چك چك زدن حضار دخالت نموده اظهار داشت
اميد وارم محكمه را به تياتر كه دران يكي رول تراژيك و ديگران رول كميك را بازي مينمايد مبد ل نساخته به هيت قضا هي اجازه بد هيد كه و ظيفه خويشرا دنبال نمايد ٫سپس رو به مجددي نموده و گفت شما ميتوا نيد به دفاع خويش دوام بد هيد
مجددي : در قسمت دوم با يد بگو يم كه شهادت دو نفر و اظهار نظر مجا هدين و مهاجرين درين مورد به هيچ وجه قابل سمع و مورد قبول نبوده و نبا يد به ان اهميت قايل شد ٫ زيرا يكد سته اشخاص مجو ل الهو يه كه هدف ايشان نه جهاد مقدس بلكه راه گيري و تجارت اسلحه بوده ٫ سلاحهاي را كه از تنظيهادر يافت ميداشتند همه را به فروش رسانيده و بعداء با نام و شهرت ديگر رجوع نموده ميخواهند به اين تجارت كثيف خويش دوام بدهند ٫ شما هيت محترم قضائي اگر در پشاور تشريف داشته ايد به اين اگاهي داريد كه تنظيمها از خود قوا نين ومقررات داشته و ما روي يك سلسله تعهدات و قوانين به تو زيع سلاح اقدام مينموديم ٫ نه اينكه سلاح را به هر بي سر و بي پا و دزد و رهزنء داده تا ايشان انرا بغرض راه گيري ٫ تجارت و فروش استفاده نمايند .
در قسمت سوم كه به مشكلات تنظيمها در مورد تو زيع سلاح اشاره شد بايد اظهار نمايم كه اين واقيعت دارد تا شنا سائي و يقين كامل از هويت درخواست كننده سلاح در ميان نباشد ٫ تنظيمها نميتوا نستند بدون اعتماد به كسي سلاح بد هند
يكي از حضار : مجددي صاحب چرا خوده ده كو چه حسن چپ ميزني ٫ كل اگي سرت شاهدي ميتن كه سلاح ره فروختي ٫ حتي نام نفره ام ميگن ٫ تو ميگي نفروختيم والله عجب است
سارنوال: به هر صورت با در نظر داشت نشر يات ميثاق خون و شهادت رهبر حزب اسلامي اقاي حكمتيار ٫شهادت مجاهدين و مهاجرين وبالخا صه شهادت دو نفر از شا هدين درين داد گاه موضوع حل گرديده و احتياج به سوال و جواب ديگري نيست ٫سپس سارنوال رو به مجددي نموده و گفت: .
جناب محترم پرو فيسور صا حب مجددي ــ شما متهم هستيد كمكهاي دول دوست و ارو پاهي را ما نند خيمه ٫ چپركت ٫كمپل و امثال انرا عوض اينكه در اختيار مها جرين بد بخت و اواره كه نسبت كشت و كشتار و بمباردمان شب و روز و بدونوقفه تو سط رژيم كابل ٫خا نه و كا شا نه خود را بدون انكه فرصت جمع كردن و سايل زنده گي خويشرا داشته باشند ترك نموده در دشت و بيابانها بصو رت فوق العاده رقت بار و غير قا بل وصف زيست مينمو دند ٫ بگذا ريد ٫ انرا براي فروش به با زار عر ضه نموده و پول انرا به جيب خود گذا شتيد ٫اين عمل شما نتيجه بس مد حش را براي مهاجرين اواره بار اورده و سبب تلفات بيشما رء در بين طفل و پير جوان گرديده و مخصو صاء تعداد زيادي از طفلكان در زمستان در بين دشتها از سردي هلاك گرديدند
مجددي : محترم هيت قضائي ٫ شما ميتوا نيد هر اتهامء را كه بخوا هيد بر من و حزب نجات ملي كه در راه استقلال و نجات وطن قر با نيهاي بيشمار داده ببنديد ٫ من گاهي به فروش سلاح و زماني هم به فروش وسايل بهدا شتي متهم ميگردم ٫ بايد بگو يم كه اين همه ساخته و با فته دشمنان بنده بوده و به هيچوجه حقيقت ندارد
سارنوال : در مورد فروش وسايل بهداشتي نيز مانند فروش سلاح توسط حزب نجات ملي شواهد كافي مو جود است
درينوقت يكي از حضا ر صدا زد چطو نفرو ختي ٫مه خودم ده صدر بازار پشاور ديمت كه كمپل ده سر شانيت بود و صدا ميكدي ببرين ببرين كه ارزان شده
ازين شوخي تما شاچيان انقدر خند يدند كه با خواهش مكرر رهيس مجلس در ارتباط با نظم و ديسپلين كسي نميخواست سكوت نموده و گاهي تبصره هاي كه بدرستي فهميده نيمشد بگوش ميرسد
رئيس مجلس مجبوراء براي برقراري نظم و دسيپلين نيم ساعت تفر يح را اعلام نمود ه و پس از شروع دو باره جر يان محا كمه از اقاي مجددي سوال نمود كه ايا ايشان در ارتباط به اين اتهام مبني بر فروش كمپل و چپر كت و غيره و سايل بهدا شتي جواب ء دارد يا خير
مجددي : هما نطو ريكه گفتم بنده اين اتهام را ما نند اتهامات ديگر خلاف حقيقت پنداشته و انرا بهتان نا روا دشمنان بنده ميدانم ٫شايد يكي دو كمپل يا چپر كت را بچه ها به مستحقين تحفه داده باشند كه بنده از ان مطلع نميبا شم
يكي از حضار : تا جا ئيكه ما خبر داريم بچه ها به دستور خودت كلش او كدن
صداي خنده هاي حضار
درينجا يكي ديگر از صف وسطي صدا زد
محترم پرو فيسور صاحب ـ اوزه فروش كمپل ٫ چپركت و خيمه انقدر شهرت يافته و انطوري در همه جا پخش گرديده بود كه يكي از نوازنده گان » شاه ولي ولي « انرا در قالب شعري دراورده و سروده بود
از توشك و خيمه و كمپل زده هي باز اي
يكي از حضار همي ره خو مام شنيده بودم
يكي ديگر از حضار تو شنيده بودي مه كست ويدوهي اش دارم اگر مگي بيارم
مجددي اينها اتها مات است بكلي بي معني و خلاف حقيقت
سارنوال : مو ضوع ديگر كه شما به ان متهم هستيد ٫ گر چه اين مو عوع در محكمه پرو فيسور صاحب رباني هم مورد سوال و جواب قرار گرفت ٫ اما از انجا ئيكه هر يك در مورد خويش مسوول و جوابگو ميباشد شما نيز به نو به خوددر ين مورد متهم و مورد سوال ميباشيد
بلي شما متهم به عفو وطنفرو شان و خائنين هستيد . در ميان اينهمه جانيان و جنا يتكاران كسا ني بودند كه دست به قتل هاي دسته جمعي زده و بدون كو چكترين مسووليت به كشتن صدها و هزار ها انسان بيد فاع و بيگناه منجمله زن و طفل و پير و جون مبادرت ورزيده وپس از سقو ط و شكست رژيم مزدور بي انكه جوابگوي اعمال كثيف خود بوده و يا كسي مزاحم ايشان شود ٫به ارامي و بدون كو چكترين تشو يشء به اروپا و مخصو صاء هالند پنا هنده شده اند
با گذري در تاريخ جهان مينگريم كه عدالت هميش گر يبا نگير جا نيان و وطنفرو شان شده و با هيچ وطنفروش و خاينء انطوريكه شما معا مله نموده ايد معا مله نگر ديده ٫ بطور مثال در جر يان جنگ دوم ٫ پتن و لاول كه بخا طر بر تري قواي جنگي المان مجبو راء فرا نسه را به المان تسليم نموند در محكمه ملت به مرگ محكوم شده و نفرت ملت از ايشان طو ري بود كه فرانسوي ها اجازه دفن ايشان را در قبر ستان خويش ندا دند ٫ اما متا سفا نه ان قا تلان و خا هنين ديروزي كه از صبح تا شام شهرو ده وقريه هاراه با پيشرفته ترين سلاحها منهدم و ويران نموده از طفل دو ساله تا مرد نود ساله را از دم تيغ كشيدند ٫ در پهلوي شما دو باره با عز و مقام خزيده ٫ كسي نبود كه بروي ايشان گل بگو يد ٫ ايا اين خيانت به فرد فرد ملت و خيانت به ان شهيدان راه ازا دي نيست ٫ايا اين خيا نت و بيعدالتي و ظلم در حق ان بيوه زن مظلو مي كه چهار يا پنج فر زند مظلوم خويشرا كه هنوز چند بهاري از زنده گي ايشان نگذ شته و ذوق و شوق زنده گي چون موج خرو شان از سر و صورت ايشان باريده اما بنا بر فر موده قران در راه جهاد قر باني نمود٫ نيست
محترم پرو فيسور صاحب شما چه جو ابي در مو رد داريد
يكي از حضار : ان مزدورهاي جنايتكار اولاد هاي ما را زنده ٫زنده زير خاك كرد ٫امارهبران اسلامي بخاطر مقام با انها يكجا شدن
يكي ديگر از تما شاه چيان كه معلوم ميشد شخصي اديب ا ست صدا زد
به طواف كعبه رفتم به حرم رهم ندا دند تو برون در چه كردي كه درون خا نه ائي
قبل از جهاد جيب مردم را با تعو يذ و چف و كف و امثال ان خالي نمو ديد٫ در جهاد سلاح و چپركت و كپمل و غيره را فروختيد و پس از جهاد با قا تلان ملت يكجا شديد٫اينكه چگونه عم معظم تان با سر نو شت ملت بازي نموده و چگو نه نو كران انگليس را درين ديار به قدرت رسانيد نشانه است از خدمات فاميل محترمتان به اين ملت٫ كه جناب محترمتان هميشه به افتخار از ان ياد مينما ئيد
يكي از حضار : بلي بخاطر اين خدمت٫ فا ميل نادري قلعه جواد را به شما بخشيد
يكي ديگر از حضار: افرين افرين هر كدام از اعضاي فاميل محترم تان در خرا بي وويراني مملكت و عقب افتيده گي ملت بد ستور ار بابان خويش رول خويشرا بخو بي با زي نموديد.
رئيس مجلس : خواهش ميشود محكمه را به مجلس خصوصي تبد يل ننموده و به محترم پرو فيسور صاحب مجددي اجازه بدهيد كه در ارتباط با سوال محمكه يعني عفو وطنفرو شان جواب بگو يد
مجددي كه از اتهام سارنوال و تبصره هاي تما شاه چيان سخت رنجيده خاطر بنظر رسيده و رنگش به زردي
گرا ئيده خويشرا تحقير شده ميديد ٫ جواب داد
محترم رئيس صاحب مجلس ٫ محترم هيت قضاهي ـ هما نظو ريكه قبلاء در محا كمه محترم پرو فيسور صاحب ربا ني گفتم بنده در مورد تقصيري نداشته و به هيچوجه حاضر نبودم قلم عفو بر جنا يات اين جنا يتكاران و وطنفرو شان كشيده ٫ايشانرا عفو نمايم اما بااصرار پرو فيسور صاحب رباني و ديگر رهبران محترم مجبور گرديم خواسته ايشان را در مورد٫مبني بر عفو عمو مي اعلام بدارم
سياف ـوالله درغ ميگه بالله درغ ميگه همينكه مجددي صاحب شنيد كه اول رهيس جمهور ميشه از ذوق و شوق همه چيزه فرا موش نموده و بدون مشوره ما عفو عمو مي را اعلام نمود
مجددي ـ لاحول بالله به انيقدر دروغ گفتن و بي حيا ئي ـ بنده به هيچوجه و هيچگاه حاضر به عفو اين وطنفرو شان و جنا يتكاران كه حتي از كشتن طفل شير خوار هم ابا نداشتند نبو دم ٫ اما چون در اقليت بودم٫مجبور گرديم دستور رباني و ديگر رهبران را در مو رد اطا عت نمايم
يكي از حضار ـ تو بچه خورد مكتب بودي ٫از خود عقل نداشتي ٫ خودت نميتانستي تصمصم بگيري ٫اگه ربا ني ميگفت ريشت كل كو و شراب بخو ٫ ميكدي
صداي خنده هاي شديد حضار ٫
اين جمله انقدر خنده اور بود كه حتي سارنوال و هيت قضائي هم نتوا نستند از خنده جلو گيري نمايند
پس از سكوت و خا مو شي مجلس سارنوال رشته سخن را بدست گر فته اظهار داشت
محترم پروفيسور صاحب مجددي : محمكه دليل شما را درين فقره ما نند فقرات ديگر به هيچو جه معقول و قا بل سمع ندا نسته زيرا شما منحيث يك فرد عاقل ٫ دانشمند و عالم بايد به اهميت مو ضوع پي بر ده و عدالت رادر مورد جنا يتكاران اجرا مينوديد.
لهذا بنده منحيث مدافع امنيت ملي شما را به همه فقرات محكوم نموده و از داد گاه بيست سال حبس را براي شما تقا ضا مينما يم
با اعلام بيست سال حبس براي مجددي صداي غريو و شادي از مجلس بر خا سته ٫ سپس يكي از تما شاچيان صدا زد
بيست سال حبس اي بيچاره ده كجا بيست سال دگه زنده ميما نه ٫ بگو اعدام يا حبس ابد
صداي خنده هاي تما شاه چيان
رئيس مجلس ــ محترم پروفيسور صاحب مجددي ٫محكمه شما پاهين يافته و ميتوانيد دو باره به جاي خود بر گرديد
پايان قسمت سوم