چپن جلالتمآب کرزی و باقی قضايا !
کمباور کابلی
اين چپن رمز دروغ است وفريب
اين چپن در خور يک دولت نيست!
اين لباسی است که از بهر تفنن پوشد
وقتی يک مرد شمال ، بر نشيند سر اسپ
يا «عوام» آويزد
از پی ورزش و گردش بر دوش .
اين چپن در خور يک دولت نيست .
+++
سال ها کوشيديم ، کارمند دولت
چون به دفتر برود
مثل آدم باشد!
مملکت تابع قانون باشد
مرد دفتر به تنش، کرتی وپتلون باشد،
نه لباس گيبی، يخن پنجابی ،
چپلک پاکستان !
تو به اين گونه لباس
جيلک وقره کل وتشکيلات
وقتی از ملک سفر می کنی
آن سوی بحار
وترا می نگرند:
پشت مکروفن وسن
کاغذ ت اندر مشت
بسته زنبيل گدايی در پشت !
من دلم می خواهد که زمين چاک شود :
تا بروم در سوراخ.
تو بيا ، دور مرو ، جان پدر ،
به « مشرف
۱ »
بنگر :
او نماينده يک کشور پنجاه ساله ست !
تو نماينده اقوام کهن،
تو نماينده فرهنگ هزاران خورشيد .
عجب آن است که « مشرف » آموخت
طرز پوشيدن پتلون و نشستن در جمع !
تو هنوزت به تن است :
چپن چاپ انداز !
ولباسی که نه « رسمی » است نه شيک
نه برازنده يک دولتمرد .
اگر اين « تمثيل » است!
ونشان از « وحدت ملی » دارد!
که دروغی است بزرگ
و فريبی است عيان!
+++
وقتی د ر مرکز يک دانشگاه
يکی فاشيست مآب،
که به دستو ر « اجانب » :
درين عرصه رياست دارد ؛
به يک ا ستاد تشر می زند و ميگويد :
« نام ا ين محوطه ، « پو هنتون » است،
گفتن واژه ديگر ، ممنوع ست» .
مثل يک فاحشه بر مرز ادب می شاشد!
دگر از وحدت ملی ، نام است !
+++
وحدت ملی ، اگر اين باشد:
که بسا جانی ودزد،
همه آنان که تجاوز کردند
به زن وکودک خلق
و به راکت بستند :
خانه و ودفتر وبيمارستان
همه از دست تو فرمان وزارت گيرند
همه از سوی تو منشور وکالت يابند .
اين خيالی خام است .
قصه ای بدنام است.
پانويس_۱ رييس دولت پاکستان