نگارش: ح،برنا
سريال طنز وسياست
پيــــــــــوست گذشته
مناظرهء
کاکه تيغون وکربلائی
بخش بيست ونهم
در حدود يک هفته کربلايی وکاکه تيغون بجز تماس تيلفونی، باالمواجه باهم نه ديدند، زيرا کربلايی خانهء جديد گرفته بود ومصروف کوچ کشی، ترتيب وتنظيــــــــم خانهء نو بود، وکاکه تيغون مصروف مهمـــان داری بود که بعضی از دوستايش از افغانستان بديدن او آمده بودند. در حين زمان هردو بهــــر شکلی که ميشد راديو ويا تلويزيون را ميشنيدند و ميديدند واز احوالات روزمره افغانستان وجـــــهان خبر ميشندند، مهمانهای کاکه تيغون نيز علاقه به شنيدن اخبار داشتند، چند روز به همين منوال گذشت، تا اينکه کربلايی نمبر جديد تيلــــــفون گرفت وکار وبار خانه نيز تا حدودی سر وسامان يافت، با گرفتن تيلفون به خانه کاکه تيغون زنگ زد، احوال او ومهمانهايش را گرفت، کاکه تيغون که از خوشی به اصطلاح در کالا نمی گنجيد، نمبر تيلفون را گرفته وگفت که مهمانايش پس فردا به طرف وطن ميروند.
کربلايی برای روز بعد از او ومهمانهــــايش دعوت کرد تا به خانهء او مهمـــــان شوند، کاکه تيغون با مشوره مهمانها آماده گی خود را نشان داد، فوراً با مهمانها به بازار رفته تا به قسم تحفه خانه ديدن چيزی خريداری نمايند، هر کس به قدر توان تحايفی خريداری کرده وفردای آنروز همه به خانهء کربلايی رفتند.
اينروز نظر به عنعنه افغانی بوريا کوبی گفته ميشود وهر کس تحفهء برای ميزبان ميبرند.
کربلايی از مهمانهـــــا استقبال شايانی کرده وبرای صرف چاشت چند رقم کباب، سلاد، زرده پلو، قابلی پلو وسالنهای گوناگون آمــاده ساخته بود، فانتا، کولا وآبهای گاز دار وبی گاز نيز زينت دسترخـــــــوان شده بود، بعد از صرف طعام چاشت، هرکس به طرز مذهب خود( سنی، شعيه واسماعيليه يا دوازده امامی وهفت امامی) ادای نمـــــــاز ونياز بدرگاه خدا کرده، چای وقند، چاکليت وغيره تناول ها در پطنوس های جداگانه برای هرکس پخش شد ومحفل بحث وفحص ومناظره آغاز گرديد .
در ابتدا طبق معمول همه نشستهای افغانها، هرکس خبرهای را که در روزهای نزديک شنيده بودند به آگاهی همه رسانيده وبعداً روی مطالب جدی تر صحبت آغاز يافت؛
مانند هميشه کاکه تيغون چنين به سخن آغاز کرد:
کاکه تيغون: کربلايی جان چنــــد روز قبل ده تلويزيون آريانای کابل گفتند کهISI پاکستان به تعداد ( 700 ) نفر طالبـــای خارجی ره به ولسوالی سنگين ولايت هلمند جابجای ساختند، که والی هلمند هم همی گپه تائيد کد!
کربلايی: اما فردای همو روز آقای کرزی ده جلسهء لنـــــــدن که با تونی بلير داشت از پرويز مشرف تشکری کد، که جلو تروريستهــــــاره گرفته، حيران بانی عوض ازيکه اعتراض کنه، تشکری ميکنه؟
رجب علی يکی از مهمـــانها: وزير خارجهء امريکا به پاکستان هوشدار داد که ده افغانستان کشت ترياک افزايش يافته، نفاميدم که چرا بری کرزی نگفت که به مشرف گفت؟
کربلايی: رجب جــــان، بری ايکه گپه درمغـــــُول بسازه ومردم سر گيچ شوه همی طو( همين طور) گپاره ميزننن.
غلام علی يک مهمان ديگر: ده می خبرا شنيدم که حالِ سر بريدن مردم به بانه( بهـــــــانهء) جاسوسی به امريکا وچور اشخاص( اختطـــــــــاف) زياد شده وحتـــــا گفتن که جسد داکتــــر عبدالشکوره بعداز چند روز که چور شده بود، شگاف- شگاف ده هلمند يافتن، ودهمو روز گفتن که ملا عبيدالله 30 ساله آخرين وزير دفاع طالباره گرفتار کدن، نمی فامم که چقه راس باشه، يادروغ؟
کربلايی: برادرا حال ای امريکا يا ودوستان افغانی شان بدون شواهد و اسناد هر رقم که دل شان شوه خبرا ره پخش ميکنن، که مردم بيچاره ره ده خوف وترس پرتن.
کاکه تيغون: کربلايی جان ای گپـــــا ره گمشکو، او روز ده ستديوم کابل، کُل مجاهــــدين جم ( جمع) شده بودن وسياف ميگفت هر که مخالف مصالحه ملييس، خلاف مجاهدين اس وفهيم قسيم ميگفت که حالِ دولت، مجاهدينه کم کم از پُستهای بالايی پايين ميندازن ومردم شعــــــار ميدادن، مرگ برکسانی که مصالحه ملی ره قبول ندارن! مرگ بر ديده بان حقوق بشر! يک بی نظمی وغال مغالی بود که حد نداشت، به گفتهء قديمی ها صدای خر به خاوند نمی رسيد! هر کس از هرطرف گپ ميزد، ازی مالوم ميشه که تا حـــــــــال مصالحه ملی ره آغای کرزی توشيح نکده؟
کربلايی: کاکه جان وبردارا! مام شنيدم آقــــای کبير رنجبر که يک حقوق دان وعضو شورای ملی اس، گفت: که فيصله مغايرت با قانون اساسی داره! آقــــای کرزی حق توشيح کدن اوره نداره، بايد ريفراندوم (همه پُرسی) شوه يانی از فرد فرد مردم افغانستان پُرســـــان شوه، اگه اکثريت قبول کد، خوب اونه منشور تصديق ميشه واگه رد شد، فيصله بی اعتبـــــار اس وبايد مجرمين وجنايت کارای جنگی به ماکمه کشانيده شون، به عقيده مه بهترين وثواب ترين راه همی اس وبس!
بازهم غلام علی ميپرسد: کربلايی جان! باد از نان چاشت وختيکه ما نماز خوانديم، خودت ده اتاق دِگه رفتی چرا؟ ببخشی سوال مه چندان به جايام نيس، امّا بازم پُرسان کدم.
کربلايی: غلام علی جان، مذاهب وفرقه های بی شماری ده اسلام اس( بيشتر از 700 فرقه)
شما ميتانين ده کتاب ( پس از هزارو چهارصد سال ) نوشتهء آقــــای سيد شجاع الدين شفاء بخوانيد( از صفحه 864 به بعد)!
ما مردم هفت امامی هستيم يانی به مذهب اسماعيليه تعلق داريم، ما آذان نميتيـــــــــم به گفته قديمی ها ؛ نماز به معنی نياز اس ونياز به هر شکل وجايی جوازاس، همطو ما نمـــازه دِگه رقم ميخوانيم، خوده تا وبالا نميکنيم، ده يک جای آرام می نشينيم وبا خــــــدای خود به زبان وقلب خود راز ونياز ميکنيم وده آخرام دعــا ميکنيم، خلاص! بمو خاطر ده دِگه اتاق رفتم که نه مه مزاحم دگا شوم ونه دگا مزاحم مه، مذهب ما خلاف مذهب سنی هـــا و دگرا، ضد جنگ وآدم کشی اس، نه بنام مجاهد کسی ره ميکشيم وغنيمت ميگيريم ونه طرفــــــدار زدن وکندن هستيم، مسايل اقتصادی خوده مانند آقا خان اوّل که خانم انگريزی داشت وده جزيرهء سيسلی
زنده گی ميکد، از طريق تجارت و کارهــــــــای حلال دِگه بدست مياريم، دکانداری ميکنيم، ده دواير رسمی کار ميکنيم وصدهــــــا راه حلال دِگه، ما ده اکثر کشورهـــــــای اسلامی وحتا ده کشورهای غير اسلامی مثل کانادا،انگلستان و دِگه سر زمينهای دنيا تيت وپراگنده هستيم وده خدمت بشريت قرار داريم!
غلام علی: خی چرا ده افغانستان به مردم کمک نمی کنين؟
کربلايی: ده افغانستانم بسيار بری مردم بيچاره وغريب کمک ميکنيم وهميالام جريان داره، ما طرفدار آرامی وطن اصلی خود هستيم، اگه کشورای زور گوی وچپاول گر جهان ما ره آرام بانه!
کاکه تيغون: کربلايی جان ( باز نگويی که بی وخت آذان دادی)، موضوع فرقه های اسلامی ره خو گفتی، ده دين عيسی هم ميگن بيشتر از 300 فرقه اس؟ ای يک ســــوال ودگه ايکه دهTZ (آلمان) بتــــاريخ 28 فبروری نوشته بودن که گور عيسی (ع) ره يافتند،ده اورشليم اس، ای گپ راست اس يا دروغ؟
کربلايی: واقعاً بی جای آذان دادی( همه ميخندند) ده، ده کجا ودرختا ده کجا، اما کتی تو حالی عادت کديم، بايد جوابای ته بگويم.
1- نه تنهــــا ده دين عيسی(ع) بيشتر از 300 فرقه اس، بلکه ده همه اديان واحزاب جهــــــان صدا بار انشعاب صورت گرفته، از هر دين صدا فرقه واز هر حزب صدا فرکسيون جدا شده وحس خود خواهی ها وجاه طلبی ها ی اشخاص وافراد بخاطر کسب مال ومنال ويا بخاطر به شهرت رسيدن هر کس يک کاری ولو مثبت يامنفی کده وبه نفع خود مذهبی ويا انشعابی را به ميان آورده اس.
2- يافت شدن گور عيسی (ع) ره مه هم شنيدم، حتا عکسشه ده TZ هم ديدم.
ای موضوع دو گپ داره:
الف: وقتيکه عيسی(ع) ره چار ميخ کده وکشتن، ممکن جسدشه حــــواريون يانی
طرفدارايش به همو رواج يهودی دفن کده باشن وبری از ايکه حکومت ظــالم وخت
نه فامه که ای کار کی کده، آوازه انداختند که به آسمان رفت ( پرواز کرد)، مالوم دار
که گپ پُت نمی مانه، شايد غير از طرفدارای اش کسی دگه هم ديده باشه، هر کس که
گفته گور عيسی ده اونجس ( آنجـــــاست) دفعتاً طرفداريش تکذيب کده وگفته نی چپ
باش، اگه نی حکومت وخت می کشيديش، وهمی گپ نسل در نسل بلنــــــــد شده و با
مهارت خاموش شده، اونه حالی که جای ترس باقی نمانده (دموکراسيست ) سنگهای
که ده اطراف گورش انداخته واوره پت کده بودن، غار مقبــــره ره پاک کدن وگورشه
يافتن، اگه عيسی ميتانست که با جسد مورده خود پرواز کنه وبه آسمــــــان بره، چرا
پيغمبر ما که اشرف النبيا وسردار رُسل بود پرواز نکد.
کاکه تيغون مثل عادت هميشه گی سخنان کربلايی ره قطع کده وگفت:
روح عيسی عليه السلام پرواز کده نه جسدش.
کربلايی: باز گپه ده گلويم خشک کدی( دوباره همه ميخندند)، روح همهء مخلوقات خـــــــدا پرواز کده وبه آسمان ميره، امّا جسد شان پرواز کده نميتانه، خير موضوع ديگه:
ب: شايد چند نفر از يهوديا وچند نفر عيسوی ها بخــــــاطر نفع بردن ازی گور،يانی
عيسويا خوده متولی يا مجاور گور بسازن ويهودي هـــــــا ميزبان مردم وسياحين
شون، ده اطراف گور هوتل ها وخانه های رهايشی و عبادتگاهــــــا جور کنن مثل
مکه معظمه واری واز زايرين پول بگيرن، نه تنها سال يکبار بلکه همه روزه صدا
هزار دالره ده جيب خود بزنن، چرا که بری نفع اقتصادی بری اونا يهـــود ونصارا
فرق نداره.
کاکه تيغون: خو کربلايی جان ای خو فاميده شد، احزاب چطو به فرکسيونها تقسيم ميشه؟
کربلايی: ببين همو حزب دموکراتيک خلق افغانستان که پسانا نامش حزب وطن شد و از اريکه قدرت سياسی کنـــــار رفت، و پاشان گرديد، چندين حزب وسازمان از او جور شد وچندين رابر ( رهبر) پيدا شد، رابرای نو ورابرای سابقه ، اينه همی سلسله ره ميگن تقسيم شدن وپارچه شدن احزاب به فرکسيونها، البته ای تنها ده مورد حزب وطن نی بلکه ده مورد همه احزاب چپی ديگه وراستی ها وهمه همه صدق ميکنه، هر کدامشه ميتانيم مثال بتيم !
دهمی باره يک نفر از خود ما يک شعر نوشته کده که اينه بری تان ميخانم:
رهبران دست اوّل ورهبران دست دّوم
رهبـــــــــران دست اوّل رفته اند بعضی شان زير خاک هم خفته اند
ليک دست دوم اندر گيـــــرو دار تا بســـــازند راه خــود را بر قرار
ميزند تهمت بيکديگر مــــــــدام می نمايند ضد همديگر قيــــــــــام
گر نباشد اتفــــاق واتحــــــــــاد کی بگيرد عبرت از وقت جهــــاد
تيت وپاشان گشته ايد عبرت کجاست
گربگويم سُج وصاف غيرت کجاست؟
رهبـــران دست دوم بی حساب هر کسی از بهــر خود دارد کتاب
نهضت اندر نهضت وحزب وطن همه مصروف اند به جنحال کهن
انتقام گِيری به پالتاک است بلند هر يکی در زد وبنـــــد وزد وبند
کار وبار شان تبـــاهی آور است گر دقيق بينی فـــکاهی آور است
سبک تحــــرير همه يکسان بود سبک تقرير همـــــه يکسان بود
ليک غش پنهان بود در قلب شان هريکی بر ديگری هست بد گمان
گر نباشد وحـــــدت اندر کارشان باز بينی بس خراب روزگارشان
گر زمن دانيد خود خواهی بس است متــحد گرديد بی راهی بس است
وانگه ای با قوت ونيـــروی تان ميشــــود آباد مُلک وکوی تان
همه دارند انتظــــــــــار کار تان مردمان ياور بوند1 هم يار تان
کشور تان را کنيد آزاد وشاد
بشنويد از پير برنا 2 پيشنهاد
1) بوند= باشند
2) برنای پير
مهمانها بعد از شنيدن شعر از کربلايی بخاطر مهمان نوازی وصحبتهايش تشکر کرده، يکجا با کاکه تيغون خدا حافظی نموده، خانهء کربلايی را تر ک ميگويند.