نگارش: ح،برنا

سريال طنز وسياست

پيــــــــــوست گذشته

مناظرهء

کاکه تيغون وکربلائی

 بخش بيست وهفتم

     امروز  هوا بهتر شده وهردو ميخواهند که به باغچه بروند، گليمچه، کمپل، بالش ومواد خوراکه را که کاکه تيغون آماده ساخته، هردو در بُردن آن دست بدست هم داده، راهی باغچه ميشوند وازهوای آزاد وگرمی آفتاب زمستانی لذت ميبرند. سُفره را ماننــــد هميشه باز کرده وبه صرف نهار می پردازند، در ختم بدون آنکه سطح باز شده را بسته نماينــــد، کاکه تيغون ميپرسد:

کاکه تيغون: کربلايی جان بازهم کتابک ريزه ره آوردی! کدام کتاب اس؟

کربلايی: مه يک دوست ايرانی دارم که اوره نديديم، ِصرف تيلفونی باهـــــم گپ ميزنيم،( آمر کتاب فروشی نيما در شهر ايسن است) وقتيکه از او کتاب ميخايم ( ميخواهــــــم) او باز يک کتاب قِسم تحفه روان ميکنه، ای کتاب همو تحفه اس، نام کتاب " شيخ وفاحشه" و نويسنده شام ( م . ع . جمالزاده) اس، ده روی کتاب اينی رباعی عمر خيام چاپ شده!

    شيخی به زن فاحشه گفتا مستی                 هــــر لحظه بدام دگری پا بستی

    گفتا شيخا هر آنچه گويی هستم                 اما تو چنانکه می نمايی هستی؟

کاکه تيغون: اگه شيخ صادق باشه، که بسيار کم يافت ميشه، صاف وساده بگويه : که نی !

هردو چند دقيقه ميخندند واز رياکاری زاهدان، شيخ ها وآخند ها ياد آوری می کنند. سپس کاکه تيغون رشته سخن را گرفته وچنين ميگويد:

کاکه تيغون: کربلايی جـــــان پيشترک ده باره تماس تيلفونی گفتی،  يک چيزی ِدگه يادم آمد، همی کسای که ده خانه نمی باشن وده پيــام گير تيلفون شان پيــــــام می گذارن، چرا اوره به وختش جواب نميتن؟ دهمی باره چه گفتنی داری؟

کربلايی: کاکه جان پيام گير بسيار خوب اس، چون کسی اگه خانه نباشه، اونه ميفامه که کی بريش تيلفون کده، ای يک مسؤليت اخــــــلاقی همو نفر اس، که پاسخ بته، ای که چرا جواب نميته، يا تنبلی ميکنه يا مانای ( معنای) ای گپه نمی فامه! کاکه جـــــان ده همی باره يکی از افغانهای فرهنگ دوست ما  که ده شهر سانتياگوی ايالت کلفورنيـــای امريکا زنده گی ميکنه چه خوب تصنيف ها ورباعی هايی ره ده تيلفون برمه گفت ، خــدا کنه که مه صيحيح نوشته کده باشم، ده ای تصنيف هـــا که توسط کدام شاعر ايرانی ساخته شده ونامشه ای دوست ما بياد نداشت، ای گپ تمثيل شده که اگه ده وخت شاعرای متقدمين پيام گير می بود، آنهــــا ده پيـــــــــام گيرشان گفتنی خوده  چطو ثبت ميکدن؛ ای شاعر سعی کده که به سبک هريک از شاعران بزرگ چيزی تصنيف کنه، اينه ای شعرها ره با ذکر نام  بريت ميخانم:

     از نام وبه سبک حافظ شيرازی:

رفته ام بيرون من از کاشانه خود غم مخور

                                                  تا مگر ببينـــم رُخ جانانهء خود غم مخور

بشنوی پاسخ ز حافظ گر که بگذاری پيــــام

                                                 آنزمان که او باز گردد خانه خود غم مخور 

   از نام و به سبک سعدی شيرازی: 

             از آوای دل انگيزی تو هستم      نباشم خانه وشرمنـده هستم

             به پيغام تو خواهم گفت پاسخ     فلک گر فُرصتی دادی بدستم

   از نام و به سبک فردوسی طوسی:

           نمی باشـــــــــم امروز در سرای    که رسم ادب رابيــــارم بجای

          به پيغامت ای دوست گويم جواب   چو فردا برآيد ُبلنــــــــد آفتاب

  از نام وبه سبک عمر خيـــــــــــام: 

     اين چرخ فلک عمِــر مرا داد به باد    ممنون توهـم که کرده ای از ما ياد

     رفتم سر کوچه، منزل کوزه فروش    آئيـــم چو بخانه پاسخت خواهم داد

  از نام وبه سبک مــــولوی بلخی: 

  بهر سماع از خانه ام، رفتم بيرون، رقصـــان شوم

                                           شوری برانگيزم به ما، خندان شوم، نالان شوم

 بگو به من پيغــــــــام خود، هم نمره وهم نام خود،

                                           آيم ترا پاسخ دهـــــــــــــم، جان ترا قربان شوم

اينهم پيغام گوينده تصنيفهای بالا:

     شرمنــده از آنيم که خارج ز سرايم      تا با تو سلام وعليــــــــکی به نمايم

    گر لطف کنی نمره و پيغـــام گذاری    پاسخ دهم ای دوست به وقتی که بيايم

کاکه جان اينه، اينی بود بازی شعر ها که ميشه ده پيام گير از او کار گرفت!

سپس کاکه تيغون به سوالات خود ادامه ميدهد:

کاکه تيغون: کربلايی جان شيخ وزاهد ومجـــاهده هم ده گپای امروزيت ياد کدی! از گپـــــــای نو خبرداری؟ حاِل مجاهد صاحبا گپای آغای کرزیَ که با طالبا وديگران ميخايه مصالحه کنه، ده شورای ملی که مچم ملی اس يانی، مورد بحث قراداده و طرح 12 فقره يی ره بنــــــــــام مصالحه ملی که بيشتر به تبرئه جنگسالاران ميمانه پاس کده ونامش ماندن منشور مصالحه ملی(؟)، که ده يک ماديش (ماده اش) جناحهــــــای در گير ده جنگهای اوغانستان از پی گرد قضايی ده امان مانده وحتا بايد عفوه شون، که بسيار سروصدا ره انداحته اس.

کربلايی: درست ميگی کاکه جان دَمی حيص وبَيص که ولسوالی موسی قلعه ره طالبا، گرفتن اينه فيصله ره ده شورا کدن.

کاکه تيغون: باش باش کربلايی جان ای حيص وبيَصش چيس؟ باز سر ما لغت پرانی ميکنی؟

کربلايی: کاکه جان قار نشو يگان لُغته بايد ياد بگيری، حيص وَبيص يانی گيرو دار !

کاکه تيغون: خو اينتو (اين طور) ساده بگو که مام بفامم ودگاهم.

کربلايی: کاکه جان ايره خو خبر داری که خوده بخشش کدن ده هيچ کتاب جور نميايه، امــــا همی گزارشهای سازمانهای حقوق بشر سردمداران جهادی ره به لرزه در آورده وتحت فشار شديد روانی وسياسی قرار داده، چنانچه سخنــــــــــگوی کميسيون شورا گفت که اين منشور "ضمانت روانی" ره بوجود مياره واز طرفی غرب با سلب آرامش روانی ای سردمـــــداران ميخـــــواهه آنان را بيشتر از پيش مطيع وفرمانبردار خود بسازه، اما آخوند هـــــــا مقاومت ميکنن وحتا آغای محقق خود مو گفت:" کور خانه نشين از بغـــــداد خبر داره"، يانی که ُاو سازمان ها چه ميفامه، از دور، ما بايد بگويم که ده همی گپا شامل بوديم، او سازمـــــــــــان وکلانايش حق نداره کسی ره بنام جنايت کار جنگی ماکمه کنه! ما خود ميفاميـــــم ومردم ما، بکس غرض نيس. کاکه جان اگه بياد داشته باشی چند وخت پيش که همی سازمان حقــــــوق بشر بالای دولت آقای کرزی بخاطر ماکمه جنايت کارا صدا کد، آقای سياف با وقاحت بينظير گفت: " مجاهدين را جنايتکار گفتن خود جنايت است" روی همی دليل ده آغاز منشور روشن شده که به جهاد مردم افغانستان بايد حُرمت گذاشته شوه، هدف از جهـــــاد مردم نيس، هدف همی اس که سردمداران احترام شون !

کاکه جان ای ره هم خبر داری که يکتعداد وکلا مثل رمضــــان بشر دوست گفت: کسانی که به ای منشور رأی ميتن، خود شان سند محکوميت خوده امضاء ميکنن، کسی که جنـــــــايت کده باشه چطو حق داره که خوده ببخشه وعفوه کنه، البته عفو در برابر گناه کار بد نيس، اما کی صلاحيت ای ره  داره، همی نکته هنــور قابل پاسخ اس، ميگن دوشيزه ملالی جــــــويا کاملن تالاره ترک کد و به رسم اعتراض ده مقابل ای طرحه از مجلس برآمد!

کاکه تيغون: يانی که ای طرح فيصله شد وخلاص!

کربلايی: نی کاکه جان، فيصله ولسی جرگه وقتی جامــــهء عمل می پوشه که از طرف رئيس جمهور توشی( توشيح) شوه، اينالی مربوط به آغای کرزی اس که چه ميکنه، گرچه اوهـــــم حق توشی ره نداره، بايد همه پُرسی ( ريفراندوم) شوه يانی از فرد فرد مردم افغانستان که ده داخل و خارج استند پُرسان شوه، که مالوم دار اکثريت قريب به اتفـــــــاق مردم افغانستان ای جنگ سالاره ره نمی بخشه، اگه بازهم بخشيد اونه همو وخت صيحيس، اگنی اصل مفکوره مصالحه به شکل همه جانبه اش خو ده وخت داکتر نجيب الله اعلام شد وهمی سردمـــــداران جهـــــادی بودن که به آن  وقعی نگذاشتن و مسؤوليت عواقب جنايت بار آنرا بدوش کشيدن، حتا بابای ملت هم کتی ای مجاهدين همدست شده وبه دعوت ها وفراخوان هـــــــــای دولت جمهوری افغانستان پاسخ مثبت نداد وخوده شريک جُرم ساخت!

کاکه جان ده تلويزيون آقای بيات گفتن که طالبا هم ای مصالحه ره که شورا پيش کده قبــول ندارن، ای ره خو بان که ده يک فيصله دِگه خـــــود ايتو طرح کدن که بايد برای هر وکيل 4 محافظ داده شوه که مردم نکشه شان!!

کاکه تيغون: اگه اينا واقعن نمايندای مردم افغانستان باشن، چرا از مردم ميترسن، چرا مردم ايناره بکشه، ای محافظ بازی هيچ وخت برای وکلا نبـــــوده وبا هيچ نورم اداری ومحافظتی جور نميايه، اينا البته گناه کار هستن که ميترسن!

کربلايی: بلی کاکه جان ( اَلخاينُ وخاِيف) يانی خاين هميشه خوف داره، ميترسه، امّا کسای که حساب شان پاک اس از محاسبه ملت هم باک ندارن! ده "تلويزيون آريانای افغانستان" شنيدم که يک مقام خارجی که آدم کلان بود گفت: طرح مصالحه ملی خوب اس، اما اضافه کد که ناقضين حقوق بشره نبايد عفو شون!

کاکه تيغون: کی زور داشته که حقوق بشره نقض نکده، از يگانه جنگسالار جهان گرفته تا آغای محقق وديگرايش، خی کلگی بايد ماکمه شون؟

کربلايی: کاکه جان، اَو زور سر بالا ميره، همی گپای کلان کلانه نزن، که خوبی نداره!

کاکه تيغون: کربلايی جان ايکه کشور آلمان حُکم دستگيری 13 نفر مامورين CIA ره صادر کده، ای يام ( اين هم) گپ ِسری وسر زوری اس يا چطو؟

کربلايی: کاکه جان، ای ره  خو BBC هم گفت که " در دسامبر سال 2003 در مرز مشترک صبرستان ومقدونيه يک نفر بنام آقای مصری که شهـــــــــروند آلمانی لبنانی تبار بود توسط مامورين سيّار( سی ، آی ، ای) ربوده شده وبه افغانستان در زندان مربوط به امريکايی ها، فرستاده شده بود، و در آنجا بعد از تحقيقات متوجه شدند که اين شخص ارتباطی به القايده يا گروههای تروريستی ديگری ندارد، لذا اورا دوباره آورده ودر آلبانی آزاد کردند." واين يک نمونه از خروار است که بدون" رعايت روند قضايی هر که را مظنــــــــــــون يافتند دستگير ميکنند" به ای خاطر آلمانام ( آلمانها هم) قصد خوده ميگيرن ودستور دستگيری مامورين  سيا ره صادر کدن!

کاکه تيغون: کربلايی جان، ديشو يانی 5 فبروری 2007 ده تلويزيون آريانای غمی، ملالی جويا ره نشان داد که کتی يک نفر مصاحبه داشت، کُلشه ( کل اش را)  ديده نتانستم.

کربلايی: مام ناوخت خبر شدم، همــــــوقه شنيدم، که گفت: ای دموکراسی آغشته به هيروئين سبب شده که جنـــــــايت کارای جنگی که هزاران نفره کُشتن وبايد حتمن ماکمه شوند، خوده خود عفوه می کنن، اگه آقــــــــــــای کرزی وبوش ای مساله ره ساده بگيرن، ممکن يک 11 سپتامبر دگه تکرار خات شد!! نام خدا ای دختر افغان  بسيار تند وتيز صحبت ميکنه، وحتا از تمام انسانهـــــــای مترقی ودموکرات افغانستان خواهش کد، که بايد دست بدست هم داده، ای تفنگ سالارای مثل سياف که زمينهای مردمه غضب کده ووزرای مثل سپنتا ره که يک قوم پرستی تازه ره  بجای قوم پرستی سابق جاگزين ساخته برطرف کنن ويک امان الله ديگه بايد روی کاربيايه وقدرته بگيره! ( اما ای مصاحبه تکراری بود، که بخواهش بيننده ها تقريباً 10 – 15 روز بعد در تلويزيون مانده شده بود).

کاکه جان، ای وطن ومردم ما واقعن " بد ستاره" هستن!

کاکه تيغون: باز ای چه گپ نو پيدا کدی کربلايی جان، ای " بد ستاره" چيس؟

کربلايی: کاکه جان ده ای اواخر يک شعر آقـــــای يوسف کهزاده بری مه آقای حسين ارمان، تيلفونی خواند ومه اوره نوشته کدم، اينی شهر اس:

کشور بد ستاره

ما از ازل به طـــالع خود بد ستاره ايم       يک خود پرست، ملت صد پاره پاره ايم

از ما شراب وحدت ومستی دگر مخواه      از بسکه ما به طينت خود بد گذاره  ايم

پائين نيــــــــــــامديم زکوه غرور خود      ما را کسی نگفت که آخر چـه کاره ايم ؟

نی يار، يار ماست نی دشمن رقيب ما      ما خود بجان خرمن خود يک شراره ايم

از تخم کينه مـــا ثمر خون گرفته ايم       پشتون وتاجيکم ويا هــــــــــم هزاره ايم

در جــادهء نفاق کس به ما نمی رسد      دُنيا پيـــــاده ميرود ومــــــــا سواره ايم

از ما شريفتر نبود در جهان ، ولی         در وقت چور، منتظر يک اشــــــاره ايم

يک مشتِ خاک، گشته وطن ازکمال ما    بر افتـــــــخار کردهء خود در نظاره ايم

غيرت همين بس است که در قلب آسيـــــــــــا

يک، يک درخت خشک به يک دشت خاره ايم

کاکه تيغون: کربلايی جان ای شعر آقای کهزاد چقه به حال ما صدق ميکنه!

کربلايی: بلی کاکه جان اونا بسيار شعر ها ودوبيتی های جانانه وبکر دارن که بسياری هايش توسط   خودش و بانو ذکيه کهزاد  گوينده ونطاق با استعداد تلويزيون جمهـــــــــــوری سابق افغانستان که ده عين حال خانم آقای يوسف کهزاد اس، ده چندين کست ثبت شده وتاحـــــال زينت افزای قفسه های راديوئی و اوديويی بسياری از افغانهـا ده داخل وخارج کشور اس و هنوز هم شنونده های بسيار داره!

بعد از قرائت شعر وتبصره در مورد آن  هردو متفقاً، ظروف وکالا را جمع نموده، طرف خانه کاکه تيغون روان شدند.

 

 

 

بخش های قبلی


بالا
بازگشت