نگارش: ح،برنا

سريال طنز وسياست

پيــــــــــوست گذشته

مناظرهء

کاکه تيغون وکربلائی

بخش بيست وسوم

    امروز چون هوا قدری ابرييست، کربلائی وکاکه تيغون ترجيح ميدهند که بخانهء نشسته وبيرون نروند، زيرا ممکن است باران ببارد ودوباره برگردند، بعداز صرف غذا، تلويزيون می بينند که اعلان خبر اعدام صدام حسين را می شنوند. نطاق ميگويد: امروز، 30 دسامبر 2007 مطابق اول عيد قربان، ساعت 6 بامداد به وقت عراق، حکم اعــــدام در مورد صدام حسين رهبر پيشين عراق تطبيق شده وحلق آويز گرديد، محل آن افشاء نشد، امـــــــا بعد تر رسانه های جمعی گفتند که اعدام صدام در ساختمان اطلاعات نظامی سابق عراق محلی که برای تحقيق ومجازات بنياد گرايان اسلامی تخصيص يافته بود صورت گرفت، هردو متـــأثر شده، راديو BBC را می شنوند، که ضمن اعلام خبر فوق، يک ژورناليست شان با مردم کابل، درين مورد مصاحبه داشت، هرکس نظر ضد ونقيض ابراز ميکرد، يکی خوب ميگفت وديگری بد، تا آخر خبرهارا شنيدند وبساط مناظره هموار شد:

کاکه تيغون:  کربلائی جان بيا که همی تلويزيون  CNNامريکا ئِی رام ببينيـــــــم که وا چی ميگن(آنها چه ميگويند)!

کربلائی: ببی کاکه جان، مام سيل ميکنم، يک کمی انگليسيام موفامم( انگليسی را هـــــم می فهمم)

کاکه تيغون: کربلائی جان، همو يک جوان افغان چه خوب گفت ا َ، که بوشه کِی محاکمه کنه، به حُکم از وهم ده ها هزار نفر کشته شدن، همو طو نيس؟

کربلائی: کاکه جان يک روز ديگام برت گفته بودُم، که:

گر حُکم شود که مست گيرند      در شهر هر آنکه هست گيرند

کاکه تيغون: راستی ميگی کربلائی جان، ده ملک ما از وختيکه چنگيز خان حمله کد، اول خو مولاناره کتی پدرش سلطان العلماء فرار داد وچقدر کشت وکشتار شد و به هنـــــدوفارس هم حمله کد، بادن همی سلطان محمود غزنوی( ترک تبار) ده هند حمله کد، چقدر هندو ره کشت وحتا سومناته تخريب کد والماس کوه نوره از اونجه گرفت، پسانها احمد شاه درانی باز حمله کد وبازهم هندواره کشت، چرا وا بنده خدا نيستند؟ واره خدا پيـــــــــدا نکده بود؟ الماس کوی نورام ولجه کد( بزور گرفت) تاکه از پيش او نادر شاه افشار گرفت وبادن شاه شجاع گرفت، تا که عوض سلطنت اوره به رنجيت سنگه داد واُوبری انگليسها داد، که تا حال ده انگلستان اس، يانی هر که آمد زد وبورد وخورد، حالی اولتر کی ره زود ماکمه کنن؟

کربلائی: کاکه جان، نام خدا چقه مالوات پيـــــــــدا کدی، مه بسيار خوش هستم، امّا ده مورد ماکمه، که کی ره ماکمه کنيم، ای مثل همو گپ آغـــــای شکيب علومی اس، همو که ده مثلث مسکن يار اس، او، او روز ميگفت که بايد روز 7 ثور و روز 6 جـــــدی ره که روسها حمله کدن وچند روز دِگه ره بايد جنتری سياه نشان بته، اينالی سيل کو ( حالا ببين) اگه سياه کدن روز ده جنتری، بخاطر روزهای کشت وکشتار مردم بيگناه باشه روز 6 ثوره هــــــــــــم که مجاهدين" کرام" دولته گرفتن و کابله راکت باران کدن، مردمِ کشتن وهم روز 7 اکتوبره که امريکايا حمله کدن ومردم بی گناه ره کشتن وبسياری روزهای ديگه هم بايد سياه شوه، ده ای صورت کل جنتری سياه ميشه، مه فکر ميکنم که پُشت ای گپه هــا نگردن که ده محاسبه پس مان ميشن، بهتر خات بود تا ده بين مردم تبليغ بخاطر اتفاق واتحــــاد کنن، پشت نفاق وشقاق وجنگ اندازی وانتقام گيری نباشن، اگه صدام ناحق کشته شده خداوند خودش انتقام ميگيره! ده همو روز اول عيد ده CNN گفتن که همه سران عرب از اعــــــدام صدام توسط امريکائی ها نکوهش کدن ومردم عراق هم روز سه شنبه ده مظاهره بزرگی که بجانب داری از صدام سازمان داده شده بود اين عمل ره تقبيح کدن، ای گپ دگه که ده کابل همو جوان گفته بود يانی جنايت کارهای جنگی  وتفنگ سالارهای ما چه وخت ماکمه می شن وبه سزای اعمال خود ميرسن، يام کار امريکاياس!

کاکه تيغون: کربلائی جان ميگن بازی گپا ده مورد صدام فاش شده، تو چه خبرداری؟

کربلائی: کاکه جان مه ده همی سايت های انترنيتی خاندم که: زکی يمانی وزير پيشين نفت عربستان سعودی حقايق تکان دهنده ای ره ده باره روابط مخفی صدام وامريکائی ها فاش ساخته که بر ميگرده به سالهای 1975 و او هنگامی اس که زکی يمــــــــــــانی مسئوليت ميانجگری عراق وسوريه ره به عهده داشت، او ميگه که چندين بار  صدامه هنگامی که معاون رئيس جمهور ولی همه کاره عراق بود ملاقات کده و دهمو وخت به برکت پشتيبانی امريکا صلاحيت بالاتر از رئيس جمهوره داشت، زکی يمانی ميگه: در کتابی که توسط خالد ناصر فرزند جمال ناصر رهبر پيشين مصر نگاشته شده بو د، اين روابط بازگو ميشود، که چگونه اين ارتباط از دفتر جمال ناصر ميان جورج بوش رئيس سازمان اطلاعاتی امريکا که بعدها به رياست جمهوری ارتقايافت و صدام حسين يک پناهنـــده عراقی متهم به دخالت به ترور عبدالکريم قاسم رئيس جمهور عراق بسته شده بود ورشد يافت!

کاکه جان ! ای داستان وقصه هـــــا ميرسانه که منافع امريکا نه ابدی ونه استوار اس، فقط برای اجرای سياست های خود دوستان مؤقت ودشمنان مؤقت دارن! در قامـوس سياست آنها دوست دايمی ودشمن دايمی وجود نداره ای گپه خوب بفهامی که جان مطلب همی گپ اس!!

کاکه تيغون: خير ببينی کربلائی جان که مره از گپای تازه خبر کدی! کربلائی جان اگه اجازه باشه به دوام گپای پيشتر تو چيزی بگويم: مه دمی عقل کم خــود ميگم، که تاهمهء مردم از همی انتقام گيری ها، کشت وکشتار، پُشت سر گويی هـــــا جنگ اندازی ها صرف نظر نکنن وهمه کدورت ها ره از دل خود بيرون نکنن، نه وطن آباد ميشه ونه بلند پروازی ها جای ره ميگيره وخاتمه ميافه!

کربلائی: راست ميگی کاکه جان، حال ضروريست وبايد همه وهمه متفق ومتحد شون، عليه دشمنای خارجی ما، اووخت اس که وطن آباد وآزادميشه، دموکراسی به راستی وصــادقانه ميايه، حکومت واقعـــــــــــاً مردمی که متکی به توده هــــــــــــا باشه، سر کار ميشه، وضع اقتصادی، اجتماعی، فرهنگی وسياسی ما دُرست ميشه ومن الله التوفيق!

  کربلائی وکاکه تيغون چند روز مصروف عيد قربان وسال نو 2007 بودند ودوباره بخانه کاکه تيغون يکجا شده ونامه ء را که کربلائی از آقای نسيم اسير گرفته بود با خود آورده وبعداز تناول نهار برای کاکه تيغون چنين قرائت ميکند؛ بشنو کاکه جان که اين دوستم چه شعر مقبول گفته اس:

به يگانه جنگ سالار دنيا

تو پنداری که با فرمــان تو صدام را کُشتند،

به خوشنودی تو، اين قاتل بد نام را کُشتند،

                                              به زعم ناقص خود راضی وبسيار خورسندی

                                             که عضــو سر کشی از تيرهء اسلام را کُشتند،

به دام مکر وتذوير تو گر افتاد وقربان شد

درين قربانگه اسمعيــــــل وابرام را کشتند   ( ابرام= ابراهيم)

                                            تو اورا خاص قربان جهان خواری خود کردی

                                           به حکم خاص اين موجود بد فرجـــام را کشتند

به قتل او به شادی اينقدر خوشنود نتوان بود

که دراين ره صدها بيژن وبهــــــرام را کَُشتند

                                           جهـــــــــان دايم به کام هرکس وناکس نميـگردد

                                         تو کام خود مکن شيرين که آن خود کام را کُشتند

چو دارا و سکندر دورهء کاوؤس وکی، طی شد

قضا را با قدر، جمشيد مست جـــــــــام را کُشتند

                                         تو هر جا دام می مانی وهر جــــــــا دانه ميريزی

                                         که  اينجـــا دانه بشکستند و صاحب دام را کُشتند

ترا دست عدالتخواه حق يکروز خواهــــد کُشت

که تا گوينـــــد: يک بد کار خون آشام را کُشتند

اسير اين بد سرشتان تاب حق گفتن کجا دارند

که با جاه وجلال خويش خاص وعام را کُشتند

***

چون هوا آفتابی بود، هردو بعد از قرائت کربلائی وشنيدن کاکه تيغون، متفقاً جانب باغ نزديک خانه رفتند، تا چند ساعتی هوای تازه بگيرند.

 

بخش های قبلی

 


بالا
 
بازگشت