حسین ورسی

   

مزاری :                                                       

                            قافله سالار عدالتخواهی

 تذکر :

  قرار بود این " یادداشت " در محفل بزرگداشت از دوازدهمین سالروز عروج خونین رهبر شهید استاد عبد العلی مزاری که بتاریخ ۱۱ مارچ ۲۰۰۷ در کشور هالند تدویریافته بود ، قرائت گردد ، اما مجال ایراد آنرا نیافتم. طبق قرار که در سال قبل ، گذاشته بودم ، امسال نیز به مقصد تجدید میثاق با آرمانهای عدالتخواهانه ی استاد شهید ، این قامت بلند تفکر ، یادداشت ذیل را در اینجا منتشر مینمایم تا رهروان راستین آن درخت سبز گشن بیخ ، اگر قدمی به این کلبه میگذارند ، حد اقل نگاهی به سوی یک همآورد وهمسفر کوچک ولی مخلص و ارادتمند خود ، داشته باشند.

  من نتوانستم از نوشتن یک حادثه ای اثر گذار، در محفل یادبود رهبر شهید ، جلو گیری نمایم. بعد از چهار سخنران ، گرداننده ء پروگرام اعلام نمود که اینک دوستان را از طریق تیلیفون به سخنرانی یگانه یادگار استاد شهید ، زینب مزاری دعوت مینمایم.

   زینب مزاری از آن سوی خط  سخنانش را آغاز نمود ،  سخنان زینب به یکباره گی مجلس را دگرگون نمود واین اثر گذاری به حدی بود که حاضران محفل با صدای بلند گریه میکردند. زینب ۱۳ ویا ۱۴ ساله ،  متین و با وقار و " زینب وار " سخن میگفت. سخنان او نه تنها به مثابه یگانه فرزند استاد شهید، بار عمیق عاطفی داشت ، بلکه حاوی پرسشهای بسیار مهم و جدی نیز بود. از جمله غفلت ورزی ها ، مسامحه گریها و محدوسازی  نبرد عدالتخواهانه ای رهبر شهید تنها در برگزاری یکروز درسال به عنوان روز شهادت بابه مزاری و...

  اگر توفیق دستیابی متن نوشتاری صحبت زینب مزاری ، نصیبم شد ، آنرا در اینجا منتشر خواهم کرد ، تا پیروان ورهروان قافله سالار عدالتخوهی در افغانستان ، بدانند که یگانه یادگار رهبر شهید ، چگونه به برداران و خواهران خویش پیام روشن وبیدارکننده داده است.

                                         متن کامل مقاله    

    بنام خداوند عدالت ، آگاهی و آزادی                   

                           مزاری :

                               قافله سالار عدالتخواهی

  دوستان عزیز !

امروز گر د هم آمده ایم ، تا یاد و خاطره ای داشته باشیم از دوازدهمین سالروز شهادت یکی از بزرگترین رهبران تاریخ افغانستان. ۲۲ حوت ، برای جنبش عدالتخواهی در افغانستان یک روز خونین و فراموش ناشدنی است. روزی که متحجرترین چهره ها از آنسوی مرزها در کسوت طالب سر برآوردند وبرای خدمت به ولی نعمتان شان با قساوت ، بیرحمی و تعصب آشکار هزاره ستیزی  ، استاد عبدالعلی مزاری ویاران وفادارش را به شهادت رسانیدند. از لحظه ء انتشار این خبر غم انگیز ، مزاری نه تنها به عنوان قافله سالار جنبش عدالتخواهی ، بلکه منحیث برجسته ترین هدایتگر این جنبش ، هویت یافت. جنبشی که در افغانستان ظاهراً نام ونشان رسمی نداشته است اما به موازات تاریخ این کشور استبداد زده ، سیماهای بزرگی به میدان آمدند ودر برابر خود کامگان ومستبدان قامت فراز کردندو برای رسیدن به آزادی وعدالت اجتماعی ، مرگ را پذیرفتند ، اما درفش عدالتخواهی را به زمین نگذاشتند. هنوز صدای مولوی سرور واصف ، یکی از پیشگامان جنبش مشروطیت ، در هنگام که در دهن توپ قرارش  میدادند ، ازکنگره ء تاریخ بلند است که :

  ترک جان و ترک مال و ترک سر     در ره ء آزاده گی اول منزل است

  مزاری وقتی به کابل می آید ، تبلوری از قاطعیت و جسارت است ، زیرا او باید ملتی را احیای هویت نماید که حد اقل در صد سال تمام برای نابودی فزیکی اش کمر بسته بودند. قوام دهی این " هویت بخشی " به آن ساده گی میسر نمیشد تا چهره ء مصممی چون مزاری در صحنه حضور نمی داشت. ملتی که مزاری بدان تعلق داشت از بطن فاجعه برخاسته بود و تمام قتل عام ها ی که بر این جامعه تحمیل شده بود با نیت نابودی کامل اش انجام میگرفت. زمانی که همه کمر برای نابودی تو بسته باشند ، توباید شهامت این را داشته باشی ، با آنهایی که  میخواهند تورا نفی کنند واز صحنه ء هستی بردارند ، مقابله نمایی . دفاع از خود آنهم دریک نبرد نابرابر در واقع دفاع از حق و عدالت ودفاع از هویت تاریخی و فرهنگی خود است. از همین منظر است که گاهی از ما پرسیده میشود که چه دلایلی میتوانید داشته باشید که از مزاری با چنین کلمات قدر شناسانه یاد مینمایید. بلی ما نبرد عدالتخواهی مزاری را بمثابه  هویت بخشی تاریخی و فرهنگی خود میدانیم واین مزاری بود که آن همه زنگارهای حجیمی که بر سیمای جامعه ء هزاره پاشیده بودند، سترد و در یک کلمه حضور اجتماعی هزاره ها را در افغانستان مسجل ساخت. آیا این کار عظیمی برای یک ملت  محروم به شمار نمی رود ؟

  دوستان محترم !

  مزاری ، نو آورترین سیمای هست که به ویژه در سه سال آخرحیات خویش ، طرح های جدیدی که میتوان به آن عنوان " خط مزاری " را داد وارد ترمنولوژی سیاسی افغانستان نمود. از دید این قلم ، محور اصلی خط  رهبر شهید ، مشارکت ملی و سیاسی جامعه ء هزاره مطابق به شعاع وجودی اش ، بود. چیزی که امروز تا حدودی از آن غافل شده ایم. در حالیکه تا اکنون هم این مشارکت عادلانه ء سیاسی تامین نگردیده است اکنون اگر مشارکت ناچیزی در قدرت سیاسی داریم ، از برکت طرح مزاری فقید است . اگر مزاری مطرح نمیکرد که هزاره ها در افغانستان ۲۵ در صد نفوس کشور را تشکیل میدهد و مطابق به تعداد نفوس خویش خواستار مشارکت سیاسی است در حال ، این چند وزیر را هم نمیداشتیم. بلافاصله باید گفت که من هیچگاهی داشتن چند وزیر در کابینه را مشارکت عادلانه ء سیاسی جامعه ء هزاره تلقی نمیکنم. زیرامشارکت در تمام بدنه های قدرت از وزارت تا ریاست از ریاست تا سفارت واز سفارت تا مدیرت در دولت ، آنهم مطابق به نفوس یک جامعه را میتوان مشارکت عادلانه ای سیاسی نامید. چون آخرین احصاییه ای که در این روزها منتشر شده است ، نشان میدهد که هزاره ها پنج در صد مشارکت سیاسی در قدرت دولتی دارند. در حالیکه در کنفرانس بن تعداد نفوس هزاره ها را ۱۹ در صد محاسبه کرده بودند. اما جالب این است که در این اواخر برخی از رسانه ها تعداد نفوس هزاره ها را ۹ در صد تخمین زده اند.  آنهای که این احصایییه ای کاذب را به خورد رسانه ها داده اند ، بار دیگر روحیه ای کینه ورزی خود را نسبت به جامعه ء هزاره نشان داده ، چنانچه در فلم کابل اکسپرس این کینه ورزی کاملاً آشکار بود. بحث در این بود که پایه ای ترین طرح رهبر شهید ، مشارکت عادلانه ای سیاسی جامعه هزاره در قدرت بود. چون مزاری فقید به اهمیت این مشارکت پی برده بود و میدانست که با مشارکت در قدرت میتوان بر نارسایی های اجتماعی ، خدماتی و اقتصادی غلبه نمود . اما این بدان معنا نبود که گویا مزاری تنها خواستار مشارکت عادلانه ای ملی و سیاسی جامعه ء هزاره در قدرت باشد ، برخلاف مزاری به عنوان یکی از رهبران تاریخ افغانستان خواهان مشارکت عادلانه ای تمام اقوام و قبایل افغانستان ، مطابق به تعداد نفوس شان بود و این را ، یگانه راه ء حل دشواری های عمده ای چون : جنگ ، تنش های ملی ، ستیزه های قومی و سمتی ، در کشور می دانست. او باور داشت که با تعمیل مشارکت عادلانه ای ملی است که همه همدیگر را مانند یک شهروند در کنار خویش پذیرفته و برخوردهای فرقه ای که همواره با فاجعه توامیت داشته است ، زایل میگردد از سوی دیگر امکانات مادی دولت در تمام محلات افغانستان بدون امتیاز و تمایز در اختیار اتباع کشور قرار گرفته ودر وازه های تحصیل و تعلیم بروی همگان باز می شود. بدین ترتیب صدها سهولت دیگر از فیض مشارکت عادلانه ای ملی و سیاسی دستیاب میگردد.

   دوستان گرامی !

   رهبر شهید دقیقاً می دانست که ارا ئه ای چنین طرحی با خطر های بزرگی همراه است. اما مزاری جسور است ، مزاری عدالت خواه است ، مزاری از تسلسل تاریخی نبرد عدالت خواهانه آگاه هست. مزاری خوب میداند که استبداد پیوسته طناب دار عدالتخواهان را می بافد. مزاری رسالتمند و متعهد است ، پیام آور روشنایی و آزادی است. آزاده گان وعدالتخواهان همواره سینه به طوفان داده اند و شناوران مسیر های مخالف بوده اند. مزاری وقتی هزاره گفت در همان فردایش اورا نصیحت کردند که " شیعه " بگو. مزاری وقتی از محرومیت تاریخی جامعه ء هزاره سخن میگفت ، فضلای کرام برایش گفتند که چرا از محرومیت تاریخی " شیعه " حرف نمیزنی. اما پاسخ مزاری چنین بود که :

   " من هیچ وقت نه شیعه گفته ام ، نه سنی ، ونه هم بعد ازاین میگویم؛ چون به اعتقاد من ، شیعه ، سنی واین مسایل را مطرح کردن یک نوع بازی است . "

   مزاری  از سرنوشت تاریخی عدالتخواهان که تیر های زهر آلود استبداد سینه های شان را مشبک کرده بودند ، آگاه بود. میر یزدان بخش بهسودی که همه ء هزاره جات را وحدت بخشیده بود ، تو سط توطئه ای دربار فریب داده میشود و سرانجام به وسیله ء عمال این  " تو طئه " در روز روشن در برابر دیده گان همگاما نش به  طور علنی به قتل می رسد. خالق شهید آن اسوه ء مقاومت که علی الرغم شکنجه های وحشتناک قرون وسطایی تا طناب دار یک کلمه در مورد همرزمانش حرف نزد و یک جوان ۱۷ ساله در برابر دم و دستگاه رعب آور سلطنتی وقت ، به تنهایی به مقاومتی دست زد که شاید نظیر این حماسه ء آفرینی را در تاریخ سراغ نداشته باشیم. براتعلی تاچ یکی از برجسته ترین سیمای مشروطه خواهی سوم ،  سالها در زندان میماند وبعد به گونه ء مرموزی با زنده گی وداع مینماید. ابراهم خان گاو سوار در برابر پرداخت جبری " روغن زرد " حتی از مواشی غیر شیرده ازسوی هزاره ها به دولت وقت ،  دست به قیام مردمی میزند پس از آن تمام زمین و جایدادش ضبط میشود وبه بغلان تبعید میگردد و تا پایان حیات زیر نظارت دولت قرار میداشته باشد. سید اسماعیل بلخی آن عالم سخنور ویک از پیشگامان رنسانس اسلامی در عصر ما ، سالها  زندانی میشود وبعد با خوراندن زهر به شهادت میرسد. به همین ترتیب رهبر شهید از سرنوشت تاریخی عدالتخواهان آگاه هست . اما راهش را آگاهانه برگزیده بود تا برود در راه ء آرمان عدالتخواهی مردمی پیکار نماید که در ابتدایی ترین حالت آن هویت انسانی شان را انکار میکردند ، چه رسد به حقوق اجتماعی ، ملی وسیاسی شان.

   مزاری فقید تعهد که با مردمش بسته بود در عمل به آن وفا دار ماند و گفت که : "  من تا آخر در کنار شما هستم و افتخار مینمایم تا خونم در جمع شما بریزد " مزاری همان طور که گفت ، همانگونه عمل کرد و تا پای جان با مردمش ماند و جانش را فدا نمود.وقتی به رهیر شهید ، به تعهد و صداقت او ، به خط وحرکت او ، به تفکر و عملکرد او ، به آگاهی و جسارت او ، به دور اندیشی ومقاومت او اندیشه میکنیم ، بلادرنگ در برابر چند پرسش قرار میگیریم : 

  - آیا ما واقعاً در خط عدالتخواهی مزاری  گام های همآهنگ  بر میداریم ؟

  -  آیا آن شور و شعور ، آگاهی ، جسارت وسنجشگری  سیاسی را که مزاری برای ما به میراث گذاشته است ، در ما تجلی دارد ویا خیر ؟

  - آیا  الگوی رفتاری مارا در فرایند کار و فعالیت ما ، چه به عنوان هدایت گران جامعه و چه به عنوان هدایت شونده گان ، تقوا و پرهیز گری مزاری فقید ، تشکیل میدهد ویا خیر ؟

   - آیا آن سعه ء صدر وبلند نظری که در مزاری تبلور داشت ، در ما هم اثر گذار بوده است ویا برعکس ما رهروان دید گاهای تنگ محلی هستیم که فقط " زاد گاه  " ی مااز همه ء نقاط دیگر دنیا برتر است ؟

  -  یکی از مهم ترین و برازنده ترین خصوصیت مزاری در این بود که برای انسجام دهی جامعه ای خویش از همه امکانات بهره می گرفت واو به هیچ عنوانی تمایز های آید یالوژیک را در نظر نمیگرفت ، چنانچه وقتی مشمولیت هزاره ها در کابینه ای وقت مطرح گردید ، برای همه روشن است که او چگونه دست به  انتخاب هوشیارانه زد. مزاری در شرایطی این فرایند را پیاده کرد که رقابت های آیدیا لوژیکی در اوج خویش قرار داشت. اما مزاری به این باور رسیده بود که عملکرد از مسیر تنگ آیدیالوژیکی ، پی آمد های ناگوار و بدفرجامی را در قبال دارد.  پرسش در این جا است که در شکستگی کنونی این رقابت ، آیا ما باز هم نظری به سوی آن بازار کساد شده داریم ومتاع خودرا از  "آنجا  " گزینه میکنیم ویا برعکس ؟

  -  در آن فرصت کوتاه ، در اوضاع واحوال که از زمین وزمان آتش می بارید ، شهر کابل ویران میگردید و هزاران انسان در مرگ عزیزان شان مویه میکردند مزاری تمام هم خودرا بکار برد تا از سرمایه های فرهنگی ، فکری ، سیاسی  ، نظامی و ملی جامعه  خود بدون استثنا و مجزا سازی ، بهره گیری نماید و ازاین طریق توانست در " احیای هویت " جامعه سود اعظمی بگیرد. آیا ما در حال ، این راه ادامه میدهیم ویا اینکه هنوز در چرخه ء باطل " خودی " و " غیر خودی " می چرخیم ؟

  پاسخ مثبت ویامنفی به این پرسشها بر میگردد به عملکرد ما که در ترازوی قضاوت مردم وتاریخ محک زده می شود.

    دوستان گرانقدر !

    اکنون ما ۱۲ سال از رهبر شهید آستاد عبد العلی مزاری ، فاصله داریم. در این دوازده سال حوادث گوناگون به وقوع پیوسته است که از هر لحاظ برای افغانستان به عنوان یک کشور استبداد زده ، فقیر وویران شده از اهمیت تاریخی برخور دار است. جامعه ء بین المللی در افغانستان حضور نیرومند سیاسی و نظامی دارد. سرمایه های هنگفتی وارد کشور میشود افغانستان رخ به سوی دگرگونی دارد که اگر این تعبیر درست باشد کشور از خواب زمستانی برمی خیزد. تغیرات مثبتی رونما گردیده که نباید این دگر دیسی هارا دست کم گرفت. اما با تمام اینها ما در وضعیت خیلی حساس بسر میبریم . کشور روزهای سخت ودشواری را تجربه می کند. نیروهای واپسگرا در هیئت القاعده وطالب هر روز در جنوب  ، شرق و جنوب غرب کشور بیداد مینمایند. عملیات انتحاری شدت یافته و صدها قربانی را درپی دارند. متاسفانه بنا بر نبود یک استراتژی سنجشگرانه که  نبرد نیروهای خارجی و داخلی را در جهت سرکوب قاطع طالبان و القاعده توامیت می بخشید ، سبب گردید که طالبان با حمایت حلقات معین پاکستانی ، جان تازه بگیرند و امنیت در کشور را به چالش بخواند. اما مناطق هزاره جات که مکان امنی به شمار میروند ، با دریغ که از لحاظ باز سازی نه تنها مورد بی مهری قرار گرفته ، بلکه اعمال  تبعیض آشکارا در این مناطق مشهود است. فقط برای ثبوت این واقعیت اگر یکبار به شهر تاربخی و تمدنی بامیان نگاهی انداخته  شود ، همه چیز هویدا میگردد واین خود میتواند به عنوان مشت نمونه ء خروار در سراسر هزاره جات تعمیم داده شود.

  دوستان والا قدر ! 

   جامعه ء ما بیش از هروقت دیگر نیاز به همآهنگی دارد. این همآهنگی از هر طریق که برای ما میسر باشد ، نبایداز آن جلو گرفت ، زیرا زمان ما نیاز های خود را دارد وباید این سعه ء صدر در وجود هادیان و رهبران این جامعه ریشه گرفته باشد تا نسل فرهنگی وسیاسی این جامعه در کنار سایر جوامع ، بستر کاری نیرومندی را ایجاد نموده و همگام با نهادهای سیاسی ، فرهنگی و اجتماعی مربوط به این جامعه فرازهای از آرمان های استاد مزاری را در ابعاد وسیع آن تبلور داده و زمینه های عملی آنرا مساعد سازد. ایجاد بستر های جدید نباید به معنای تقابل جدید تعبیر گردد. اگر به ماهیت قضیه نگاه نماییم ما به این بستر ها نیاز داریم. چون در افغانستان همه به گونه ای حرکت های شان را در ابعاد گو ناگون مسیر داده اند تا در عرصه ء سیاست به غیبت تسلسل حضور شان دچار نگردند.

    نکته ء دیگر ناگفته نباید بماند که مزاری شهید بمثابه یکی از مدافعان سختکوش وآگاه ء وحدت ملی در افغانستان است و او بار ها در طی صحبت های خویش تاکید داشت که آنهای که به تفرق قومی ، مذهبی وسمتی دامن میزنند ، خاینین ملی اند. مزاری فقید منوط به همه ای ملیت ها واقوام افغانستان است ومحدود نمودن مزاری به ملیت ویا قوم خاص ، جفا ی به راه و اندیشه ی اوست زیرا رهبران تاریخ ، رهگشایان نه یک قوم ، نه یک ملت بلکه هادیان بشریتی است که در نبرد آزادی و عدالت در جهت شکستاندن زنجیرهای استبداد و خودکامگی به چنین رهبران نیاز دارند. برهمین مبنا ، حضور شما دوستان گرامی حاضر در محفل امروزی ، پیشنهادی دارم که توجه تان را به آن جلب مینمایم :

   بارها به این واقعیت تاکید داشته ایم که شخصیت چند بعدی مزاری شهید ، آنطوریکه لازم بوده است تعریف نشده است. فعالیت های فرهنگی که در زمینه صورت گرفته ، متشتت و پراگنده بوده ویا صرف جنبه ء تعارفی بخود گرفته است. برای اینکه توانسته باشیم نسبت به ابعاد شخصیت رهبر شهید به آگاهی دقیق دست یابیم. سال آینده یعنی در آستانه ء سیزدهمین سالروز رهبر شهید دوویا یک روز قبل از مراسم عمومی سالروز شهادت آن بزرگوار ، سمینار علمی و پژوهشی را در یکی از کشورهای اروپایی براه بیاندازیم ودر این سمیناراز دانشمندان ، پژو هشگران ، استادان دانشگاهی ، فرهنگیان تمامی قومیت های افغانستان دعوت به عمل آید تا در زمینه شخصیت چند بعدی استاد مزاری مقالات ، نوشته های پژوهشی ویا سخنرانی های علمی شان را در این سمینار ارائه نمایند. بعد مجموع این نوشته ها وسخنرانی ها به عنوان یک  "کتاب " به چاپ برسد و به زبانهای زنده ء بین المللی ترجمه شود. از دید من عملی شدن این پیشنهاد به میزان بسیار بلندی حایز اهمیت است و مزاری فقید نه تنها به صورت علمی شناختانده میشود بلکه در ابعاد ملی وبین المللی به عنوان یک سیمای تابناک عدالتخواهی تعریف خواهد شد وهمزمان با آن جامعه ء که مزاری از آن برخاسته بود ، بهتر شناختانده خواهد شد.

 این پشنهاد ، بیشتر متوجه ار بابان معرفت اند که به همیاری همه پیروان ومحبان رهبر شهید و به ویژه تاجران مسئول ومتعهد ، بتوانند به این مامول مقدس نایل آیند. این را از روی تعمد در آخر آوردم ، چون از قدیم گفته اند که سخن آخر در اذهان باقی  میماند.

                       درود به روان پاک رهبر شهید استاد مزاری فقید !

                      درود به همه رهروان راه ء عدالت و آزادی !

                         تشکر از توجه شما خوهران وبرادران گرامی.

                                       ۲۱ حوت ۱۳۸۵ خورشیدی

                                       ۱۲ مارچ ۲۰۰۷ میلادی

 

 

 


بالا
 
بازگشت