سرزمين خورشيد ؛
مادرصلح ؛ مادرمن! وای از دژخيمان بيداد گر که عظمت وشکوه ترا درزير سم ستوران
فروکوبيدند واستعمارگران فرزندان ترا در گسترهء زمان در سلول های سرد وتاريک
قرون نگهداشتند؛ هويت مارا زدودند ؛ دشنه ی کاری دشمن جراحتی زد
برچهره ماجاويدان ؛ که هنوز هم در دايره افق موج ميزند؛ وزبان ماراکه چون
مشعلی برتارک ادبيات شرق ميدرخشيد برای فروکش کردن جنون وحسادت بيمارگونه
خدايان بدويت در حاشيه ی زمان قرار دادند وهويت ما را چه ابلهانه شناخته
اند!؟ که خود تراژدی بزرگ ملتی است واز ژرفای اين
تراژدی بی عدالتی و درد رنج را بازشناختيم ونظاره کرديم که خدايان بدويت روی
ويرانه های يک تمدن چند هزار ساله چگونه چون نيرون فرمانروای ديوانه روم با
گيتار نه اشتباه کردم با دهل سرودملی (قبيلوی ) می سرايند وبا ژستها وحرکات خشن
گردن ميزنندوبا فريادهای وحشتناک بدور حلقه ی بدويت قرنها می چرخندومی چرخند
توگويی پایان تاریخ است و زمان آن جامتوقف شده است وروزنه ای برای خلاقيت وزايش
هنری اصولا" وجود ندارد ، درفرهنگ خشن قبيله جنگ ، خون ، انتقام وخشونت بازتاب
تاريخی يافته است وبرتيوری تکامل وارزشهای انسانی خط بطلان کشيده اند؛ ملل
ديگر از بدويت به مدنيت رسيده اند وما از مدنيت به بدويت .
مادرمن سرزمين
خورشيد! برما بتاب وببين که چگونه فرزندان با فرهنگ تو دو صد سال در سلول
های سردوتاريک بدويت يخ بسته اندوحلقه ای در هم شکسته يی اند مهجور؛هويت
ما به تاراج رفته با دريغ غنای فرهنگی ما خشم وحسادت خدايان قبيله را برافروخته
وقبيله پرستان با عقده ی حقارت ، واژه های زيبای فارسی رامحکوم به جنايت
واعدام ميکنند وبا زورسرنيزه به اساس تيوری فاشيستی محمد گل مهمند واژه های
ناقل و خشن ايلی بر قلمروفرهنگی زبانما
تجاوزنموده وفرمان ميرانند ؛ چون زبان خودشان زمينه رشد وپويايی ندارد بنام شير
وشکر اصالت زبان فارسی را آگاهانه تضعیف نموده وفرهنگ سوغاتی پاکستان را جاگزين
فرهنگ اصيل فارسی مينمايندویک فرهنگ مويايی شده راباسکوت خويش باید پذيرفت
!!؟ ورنه متهم به ایرانی بودن ونقض وحدت ملی؟! می شويم .
چونکه بايد زيست
صم بکم بايد پذيرفت وباسکوت خويش همکار تباهی وشاهد جعل تاريخ بودوازمرگ
هراسيد ؟!
وباخاموشیمرگ ننگین را
پذیراشد؟؟؟
سرزمين خورشيد !
من ازدور دستها تنديس زيباودرخشان ترا نگاه ميکنم که زمانی سمبول وحدت وعظمت
سرزمين ما بودی وآن زمان مناسبات تبارمنشی نژادپرستانه را ، راهی نبود، نوابغ
ودانشمندان تودیگر هرگز زاده نشدند ودر کهن درختان توجغدهای کور خانه کرده
اند ، تاريکی ماقبل
تاريخ برما سخت سايه گسترده ،دزدان و جنایتکاران قهرمانان تاریخ ما جا زده
شده اند،معامله گری این روسپیان سیاسی جراحتی است برچهره تاریخ
جاویدان
... تاریخ
ما گنگ، سیاه ،تاریک وخموش است ، حقایق درزیرهزاران من خاک مدفون وروی سنگ گورش
نوشته اند”سرزمین
باباهای افغانستان
“
‘ مسخفرهنگی
وجعل تاریخ ما بدستان نژادپرستان ایلی تیم انگل صفت کرزی رقم زده می شود،
فرزندان اصیل تو با سیاست صیهونیستی اززادگاه خود کابل زیبا تا فراسوی مرزهای
بیگانه تبعید شده اند، دزدان وبربرها برکابل فرمان میرانند سیاست زمین
سوزی ، کوچ اجباری نابودی فرهنگ های دیگر وسیاست نژادپرستانهء کرزی وتیم بیمارش
سرزمین مارا بازتا پرتگاهی نابودی کشانده است،
قاچاقبران
قبایل باکشت خشخاش قندهار ،هلمند ، پکتیا ومشرقی راباخون جوانان امریکا واروپا
آبیاری میکنندوخانه های خویش را بنام پشتونیزم بر رخ طالبان وپاکستانی هامی
گشایند چون سیستم قبیله با معامله گری و خیانت نهادینه شده وما هرگز نمیگوئیم
که منافع وفرهنگ آنهامنافع وفرهنگ پاکستانی وطالبانیراحمل میکند
، با دریغ ودرد مردمان معصوم وبا فرهنگ ما متهم به ایرانی بودن می شوند،
درواقعیت سرزمین مابنام ایران وبخشی ازآن خراسان بودوزبان فارسی زبان مشترک
ماست ، قلم بدستانمتعهدورسالتمندما خون خودرا
برقلم اصالت وشرافت ميريزندتانگذارند
که میراث فرهنگی ما یعنی زبان فارسیپایمال ناکسان شود، بحران هویت دربسترزمان رشدمیکندونقطه ی عطفی خواهد
شد برپایان اپارتاید زبانی ونژادی اگرهم دژخيمان پيروز شدند ، بازهم چون
سرو ايستاده خواهيم مرد
...