انجنیر: خلیل الله روًوفی

              جرمنی

 

 

درقحطستان مغزهای تمدنی

ونبودظرفیت مملکت سازی

                                    

تصادفی نیست که عنوا ن مطلب ازواژهً قحطستان آغازمیشود. جهانی که امروزدرآستانهً قرن بیست ویک بسوی تحولات شگرف تمدنی بسرعت درحرکت است ، افغانستان جنگ زده وویرا ن از چارسودرگیرقحطستانیست که جامعهً آنرا درخفقان سیاسی وایستا ئی تاریخ میخکوب ساخته است . قحطستان اندیشهً ستراتیژی مملکت وملت سازی دروجود پارلمان، قحطستان ظرفیت کاری وبرنامه ریزی بازسازی دروجودکا بینهً پیشنهادی ، قحطستان مفکورهً تمدنی درفضای دستگاه قضائی، نبودامنیت، آزادی وده های دیگر.

پس ازسقوط طالبان تا امروز، سه رویدا د بزرگ وسرنوشت سازیعنی تدویرلویه جرگه، انتخابات ریاست جمهوری و انتخابات پارلمانی ودراخیرهم تشکیل کابینه وکسب رای اعتماد وزرا ازمجلس شورا، یکی پئی دیگری درکشورمیگذرد که درراستای هرکدام آن امیدهای سوختهً ملت احساس هستی کرد وسرنوشت همگانی درمحورتولدیک جامعهً مترقی و دموکرات به آزمون بسته شد. اماعناصرذیدخل درتشکل این رویدادهای مهم ملی درهرگام وهرمرحله باچالشهای سازمان یافتهً همراهی داشت، چالش هائیکه نمیتوان مظاهررنگ بازیهای سیاست دوگانه، مصلحت پذیری های قومی وتنظیمی ، اتخاذ تصامیم فردی وگروهی درپشت پرده ها، تحمیل دستورالعمل های وارداتی وامثال آنرا دران نادیده گرفت .

تحت زعامت چنین دولتی بودکه مساعدترین فرصت های سازنده گی وچانس تاریخی کشورآنهم درموجودیت سیل دا لر کمکی کشورهای متعهد وپشتوانهً جهانی، درمعرض تاراج وتباهی قرارگرفت . آن مقدار کارهای اندک که تا حال انجام هم گرفته درمقایسه با ملیاردها دالرهزینهً بربادرفتهً بازسازی آن قدرکوچک وغیرملموس است که میتوان ازان به قطرهً بارانی مثال آ ورد که دربیابان خشکیدهً فروچکیده باشد.

درصورتیکه چنین معصیتی را پایانی نیست پس کیها باید ازین مسئولیت تاریخی دربرابرمردم جوابگو باشند وعلت این همه عقب افتاده گیهای روبه زوا ل ازکجا سرچشمه میگیرد. آیا همین روشنفکران وتکنوکراتهای غرب وامریکا وهمین نخبه های جهادی نبودند که مسئولیت گرداننده گی دستکاه دولت را یادرترکیب کابینه ویاهم درمشاوریت چاراطراف آقای کرزی که سرشارازاعتماددوستان امریکائی خودنیزبودند، به دوش داشتند ! آنهائیکه مهرتقدس برجبین زده وامروزبازهم ازامتیازوزا رت ومشاوریت ویاهم انتصاب درمجلس سنا، برخوردارگردیده اند. مگردرتقابل آن می بینیم چه رسالتها که به شگوفائی میرسد وچه صداها که برای همیشه جاری می ماند . دراینجا بایدشهامت دادخواهانهً بشردوست ها، پدرام ها وده ها انسان مبارزودلسوزدیگررا به ستایش گرفت که صدای شان دراعتراض ازدستبردهای آشکارمافیائی درهزینهً سرسام بازسازی هرچندناشنیده ماند اما درصفحهً تاریخ این برههً نابسامانیها، همیشه متجلی خواهد بود . اما دیگران ! بلی دیگران بایداین شعرشاعرتیرباران شدهً امریکای لاتین رابه یادداشته باشند که سروده بود :

       

           « روزی خواهد آمد

             که ساده ترین مردم میهن من ،

            روشنفکران ابترکشور را استنطاق خواهند کرد وخواهند پرسید ،

            روزی که ملت به مانند یک بخاری کوچک وتنها ،

            فرو می مرد ،

            به چه کاری مشغول بودید ! » . 

 

بناءً اگردست اندرکاران سطح رهبری به مسئولیت های تاریخی خودکه با خون صدها هزا رانسان بینوای کشورارتباط میگیرد بدرستی نه اندیشند به یقین فرداهای سخت گیری درانتظارشان خواهد بود.

مراحل تکمیلی این رویدادها ی مهم با اینهمه سازشها ازکنارملت وازدل ویرانه ها گذشت  بی آنکه یکچرخش کاری و سریع ا لحساب ، زمینه های تصفیه وسازنده گی را هرچه عاجلتردرعمل آغازمیکرد ووجدانهای میهنپرستی را قدری به تکان میآورد.

تشکیل کابینه وتائید آن ازطرف اعضای پارلمان که هیاهوی آن ازکابل تاآنسوی اوقیانوس ها انعکاس پیداکرد وهمزمان باآن طبعاً امید ملیون ها انسان نیازمند کشوررا بسوی خود معطوف ساخت شفاف وکاری ازآب به درنه آمد، تقلب ومعامله گریهای خیانتباری را باخودهمراه دا شت .

تحلیل این همه مسایل که تصویری ازواقعیت های زندهً جامعه را مطرح میسازد وبدون شک وتردید که  با صدای مردم پیوند ناگسستنی دارد نبایددرذهن بعضیها بدان معنا تفسیرشودکه گویا نگارنده دربرابرهرپدیدهً سالم ویاناسالم دولت با روحیهً تضاد سیاسی برخورد کرده وازقضایای جاری بابینش یکجانبه حرف میزند. مگرامروزمردم عذاب کشیدهً افغانستان اعم ازبا سوا د وبیسواد آنقدردرمسایل داغ سیا ست بازیها پرورده شده اند وآنگونه درگداز بی عدالتیها سوخته اند که امروزمیتوانند خوب راازبد، صداقت را ا زجنایت ، آزاده گی را ازبرده گی ، مردم فریبی را ا زا نساندوستی ، و سرانجام شخصیتهای ملی ووطنپرست را ازچهره های غاصب ومافیائی به درستی تفکیک کنند. روی این اصل اگرمردم ما ازیکسو ازنضج گیری وتشکل همچورویدادهای ظاهراً آینده سا ز استقبال کرده وهنوزهم امید وانتظاری را ازدست نداده اند اما ازسوی دیگروقتیکه می بینند ازین هزینهً سرشارملیاردها دالری ، ازهزاران دردورنج شان یک درد ویک آرمان آنها هم مورد مداوا قرارنمیگیرد وسرنوشت بازسازی مملکت فقط دربازیچهً شعارهای باطل به قمارروی بازا ر عرض وجودکرده است بناءً یاس وعصیان بروسعت فاصله های عدم اعتماد می ا فزاید ونه تنها اینست که مداومت چنین سیاستی امروزاوضاع امنیتی رادارد بسوی وخامت ونگرانی دوران طالبها میکشاند علت هم روشن است که دولت نتوانست ازبطن وضمیرمردم خودسربلند کند وبادرد وسوگ مردم خودازنزدیک دردمشترک داشته باشد. درینجا سخن روی چالش های مردودی می چرخد که هرمنبع قدرت ، هرفرمانروای داخلی وخارجی، هرتیم ودستهً برسراقتداردرفکر آنست که چگونه ازبحران اوضاع وازین پیکرزخمی ونا توان مادروطن به نفع شخصی خود سودجوئی کرده ودرموقع مناسب بادستان پروپیمان دوباره بسوی کشورهای دومی خود که ازتابعییت همیشه گی آنجا برخورداراست برگشت نماید. بناءً واضح است که باچنین فرصت شماریهای ذلت بار، نهادینه کردن دموکرا سی ویا مملکت سازی جزخواب وخیالی بیش نخواهد بود.

پس چه باید کرد سوالیست که ملیونها انسان شرافتمنداین سرزمین به آن می اندیشند، اندیشه ئی که دررستاخیز  این جذ ر و مدها ی سرنوشت ساز جزشجاعت وقربانی بدیل دیگری وجودندارد ، ا زجمله قلمبدستان ودگراندیشان حقیقت نگررا وا دا ر میسازد تا دست به کاوش های شفا ف زده درشناسائی بیشترسره های متعهد ودلسوزدرمقایسه بانا سره های بی کفایت ومزدور، رسالت خودرا انجام دهند. بنویسند وبگویند آنچه را که بادرد ونوای مردم شان همنوائی دارد. زیرا این همان روا ل ناسره بازیهاست که نتیجه ا ش اگرامروزما را نیم قدم به پیش میبرد مگرده ها قدم دیگربه عقب میکشاند .

درایام رای زنی ها درتالارشورا دیده شد که  هروزیرپیشنهادی بخاطربدست آوردن آرای بیشتربرنامهً کاری خودرا ازروی مقالات احساس برانگیزچنان به خوانش میگرفت که میگفتی هریک آنها به زودترین فرصت افغانستان رابه گل وگلزاری مبدل میسازند مگربی آنکه ظرفیت کاری او، بگونهً مثال درتکمیل پروژهً که خودش موعد بهره دهی آنراتعهدسپرده ، به قید زمان محول میشد ودراستیضاح بعدی درمحضرنماینده گان ملت ، ا زمسئولیت کاری خود که میبایست جوابگوئی می کرد، تدبیرعاملانهً بکاربسته نشد. هرآنجه ا وبرنامه مطول خودرا درجاذبهً عبارات دلنشین ازروی کاغذبرمیخواند مورد تائید وکف زدنهای مجلس قرارگرفت. اگرایضاحاتی هم درموردحاصلهً کاری گذشتهً عده ئی ازوزرا که درماهیت خود سخت قابل تامل بود، به بحث وپرسش گرفته شد، آنقدرگنگ وسطحی ازمجلس عبورکردکه توجه اندکی راهم بخودجلب نکرد. یکی ازین نمونهً پرسشهاازطرف آقای علومی نمایندهً مردم قندهارورئیس کمیسیون دفاعی شورابودکه ازوزیردفاع پیشنهادی، درموردظرفیت دفاعی مستقلانهً اردو، عدم کارائی اودرموردجلب وجذب صدهامتخصص مسلکی وسپردن وظایف تخصصی آنهابه سپاهیان ناخوان وغیرمسلکی بنام اردوی ملی، بسته شدن دروازهً دانشگاهای عالی ومسلکی نظامی، به همینگونه به فروش رسیدن ویابه تاراج رفتن زمینهای متعلق به ملکیت وزارت دفاع افغانستان ، مانندکلوپ عسکری، شیرپور، لیسهً عسکری مهتاب قلعه، زمینهاوباغات سرسبزلوای راکت درقرغه وبه دهها نمونهً دیگردر اطراف ومرکز، خواهان توضیحات شد که مسلماً آقای وردک وزیردفاع دلیل وبرهانی دربرابرآن نداشت تاارایه مینمود زیرا آنهمه قوتهای نیرومندهوائی وقطعات ضربتی زمینی وراکتی باسلاحهای پیشرفتهً تکتیکی که روزگاری تفوق ستراتیژی منطقه را باخودداشت ودردفاع ازحریم مقدس کشورچون دژاستواری ایستاده بود، اینک بی هیچ تعقل منطقی وصوابدید ستراتیژی دفاعی، ازصحنهً اردوهستی اش برچیده شد که همین اکنون مملکت درفقدان ستراتیژی دفاع مستقلانه نفس میکشد ، حالتی که درهیچ کشوری چنین خودشکنی ودست نگری به قوای رزمی دیگران وجودندارد. درقسمت زمینهای به تاراج رفتهً وزارت دفاع هم که متاسفانه کسی را مجال بازرسی نیست. بناءً دیده شد که پروسهً این همه قیل وقال های رای گیری واستنطاق اعضای پارلمان درمورد وزرائیکه باپشتوانه دستان شناخته شدهً دیگری به صحنه آمده اند بجزضیاع وقت نتیجهً دیگری دربرنداشت.

ازآنسوی دیگردونفرازوزرای به اصطلاح روشنفک،اقتصادوفرهنگ که به ماننددیگران صاحب دستاوردی نبودند رد صلاحیت شدندزیرا درطول چندین سال یکی دروزارت بازسازی خشتی را بالای خشتی نگذاشت ودیگری درعرصهً فرهنگ حتی به ایجاد سرودملی این عنصرحیاتی ومعنوی جامعه، اندیشهً ئی را به کارنه بست ونتیجه همان شد که امروزسرودملی درقالب سنت خود صفتی والفاظ خالی ازآرمان دموکراسی آنهم درانحصاریک زبان، رسمیت پیدا کرد.  

آقای اتمرهم که ازتبارهمین وزرا بود مگرچون نبض دولتمداری را درنبض جامعهً سنتی ودرکسب رضائیت ولینعمتان بامهارت درک کرده بود، به مقام بالاتری نصب گردید. اوکه ازیکسوبه سایهً دموکراسی میخ میکوبد وازسوی دیگر اصلاحات معارف افغانستان را باادغام مدرسه های دینی درنصاب تعلیمی، تعهد می سپارد، مصداق این ادعا شده میتواند.

به همینگونه درجلسهً پارلمان سه وزیرپیشنهادی دیگری یعنی وزیرشهرسازی ومسکن، مخابرات ومبارزه علیه مواد مخدره پس ازان که نتوانستند فیصدی رای اعتماد مجلس رابدست آرند نیزجواب رد یافتند، زیرا درین سه وزارت خانه تاکنون آب ازآب تکان نخورده وسازنده گی چشم گیری که به نفع ملت پریشان انجام یافته باشد، هرگزملموس نیست .

دروزارت مسکن ازمسئلهً داغ اعمارمجدد پروژه های شهری، منازل رهایشی، ازحفظ ومراقبت خدمات شهری وپلانهای مدرن ساختمانی وتوجه به وضعیت رقتباروپرازدمای کثافت پایتخت ویا لااقل اندیشه ایجاد سیستم کانالیزاسیون کابل، خبری نیست که نیست. دروزارت مبارزه باموادمخدره ازشفافیت های کاری درموردامحای کشت خشخاش وبدیل معیشیتی آن به زارعین ازهزینهً صدهاملیون دالری که معلوم نیست درکجابمصرف میرسد حقیقتی انعکاس نمیکند آن چنانیکه گوئی رازسربستهً ومافیائی این وزارتخانهً کوچک تنها درماورای آنسوی ابحارقابل ریشه یابی باشد.

سرنوشت وزارت مخابرات درانحصاریک حلقهً کوچک مافیائی دوکمپنی غربی ودلالان داخلی آن تاگلودرفسادودستبرد ها فرورفته است. به هیچ کمپنی خارجی دیگری حق قراردادوفعالیت داده نمیشود تادست کم محصول سنگین سیستم مخابراتی آن که دودازدمارمردم بویژه شهروندان کابل کشیده است درسطح نازلتری تنزیل میکرد. پلانهای خودساختهً این وزارت خانه دروجوه قراردادهای ده ها ملیون دالری که نیمی ازان به حسابات شخصی انتقال میکند، ازدستی به

دستی دورمیزند. مسئولان سطح رهبری دولت هم که طبعاً ازین غنیمت سرشاربی بهره نمی مانند کاری به کارآنها  

ندارند. مگرباوصف این دلایل مشهود که رداین سه وزیرمحترم ازمجلس پارلمان صورت گرفت بازهم معلوم نشد روی چه ملحوظاتی به رایگیری مجددآنها وتعجب آورتراینکه شمارش رای مستنکف شورا به نفع آنها، ضرورت دیده شد. حتی مناقشه بجائی کشیدکه صدرپارلمان بانادیده گرفتن صلاحیت مردمی خود، موضوع رابه رئیس جمهورپیش کش کرد. سراتجام دستهای قوهً اجرائیه ومقننه بهم پیوندخورد وصلاحیت دوبارهً آنها درکابینهً جدید تثبیت گردید.

وداکترعبدالله شخصیت شناخته شدهً کشورباآنهمه شایستگی وتقوای کاری که ازکوران داغ حوادث سیاسی نسبت به دیگران سربلندبدرآمد، وزارت خارجه راازدیرهً بوریانشینی تاسطح یک وزارت بانام ونشان بلندکشید، درشناسائی افغانستان وجذب کمکها نقش کاری خودرابه درستی انجام داد، ازلست پیشنهادی کابینه حذف وبجایش آقای رنگین سپنتا تقرریافت. تعدادی ازحلقات آگاه کشوربانام وشهرت آقای سپنتا آنهم ازآوانیکه چندسال پیش مسایل سیاسی افغانستان را ازطریق رسانه ها بویژه رادیوی بی.بی.سی ازخارج وطن به تبصره میگرفت، آشنائی دارند. آنگاهیکه منتقدسرسخت سیاست دولت آقای کرزی بودوحضورنیروهای خارجی درافغانستان را درواژهً اشغال به خوردشنونده گان میداد. مگر پس ازمدتی لحن ملایم تری رابخودگرفت واینک بحیث وزیرامورخارجه، درراًس سیاست دولت قرارگرفت، وظیفه ئی که درموجودیت ده ها وصدها پرابلم دشوارسیاسی، نیروی صادقانهً کاری،ایمان بلندوقربانی مطالبه میکند. به هرحال آقای سپنتا بمثابه یک روشنفکرآگاه خوشبینی قابل ملاحظهً مردم رابسوی خود متوجه ساخته است تاآنچه راکه قبل ازوقت وشتاب زده جریدهً صدای بامداد درموردشان اظهارنظرکرده، تاکجاها صدق خواهدکرد. جریدهً مذکورباخوش نگری ویژه ئی آقای سپنتا رادربحران موجودکشور، بحیث ناجی وقطب نمای افغانستان، مرداراده وعمل، قلمداد کرده بود. امانا گفته نماندکه مردم کوران دیدهً ما باآنهمه تجارب تلخ ومرگبار، فقط متوجه عملکرد مسندنشینان قدرت هستند، آنچیزی را که بایدبادستان خودعملاً لمس وباچشمان خودمشاهده کنند، زیراازمردم فریبی، دروغ وتذویرآنقدرخسته ودل شکسته شده اندکه دیگردلچسپیً به شنیدن آن ندارند. دیده شودآقای سپنتادراقدام نخست که تعویض کارمندان سفارتخانه هارابوعده سپرده تاکجا موفق بدرخواهدآمد! آیاخواهدتوانست آنهمه میراث خواران یک قرنهً دوران اشرافیت ویادپلوماتهای قومی وتنظیمی راکه باحمایت دستان قوی به این پستهای راحت بخش وطلائی، چسپیده اند به طورعادلانه صاف کاری نماید! آن چیزی راکه داکترعبدالله ازتوان آن عاجزبرامد.

ازجانبی هم آیا جناب داکترسپنتا لازم نخواهد دید تابه خاطرحفظ رسالت ملی وتبلوریک عشق جوشان میهنی، سفرای وزارت خارجه راکه منحیث ممثل ونماینده گان دولت افغانستان به این پستهای عالی نصب میشوند طی یک فراخوان عمومی به هویت یک تابعتهً سچهً افغانی دعوت داده  شوند وچه سرفرازی ماندگاری اگرجناب سپنتا این داعیهً افتخاررا از خود وازوزارتخانهً خود، آغازکند ودرتطبیق آن بحیث یک فرهنگ شایسته وقبول شدهً ملی برای سایرارگانها نمونه وسرمشق قرارگیرد.

درپست وزارت انرژی ازجمع وزرای سابق جناب اسماعیل خان باردیگرمورد تائید شورا قرارگرفت، وزارت سخت قابل نیازکه به مبرم ترین بخش حیاتی کشور تعلق میگیرد. هرچندمردم به شخصیت جهادی جناب اسماعیل خان حرمت فراوان میگذارند اماازوعده های ناکام اودرموردتامین انرژی برق که تاحال کدام تحول تهدابی درین عرصه آغاز نگردیده است سخت رنجیده، برنامهً کاری اورا باانتقادات شدید زیرسوال برده اند. این باراگرجناب شان بازهم معضلهً بی برقی کشوربویژه پایتخت را به حال سابقه اش رها وازبازسازی پروژه های مولدانرژی ناتوان بدر آید بهترآن خواهد بود که به شکل آبرومندانه ازین مسندپرجلال وتشریفاتی دولتی، داوطلبانه کناررود وزمینهً آنرا مساعدسازدتادرصدراین عهدهً مهم یک کارشناس متعهد ومسلکی واگرخدا بخواهد غیروابستهً دیگری، تعین شود. زیرامردم به مانند آب وهوا به برق نیازدارند. تنها درموجودیت برقی ساختن کشوراست که پلانهای مهم اقتصادی وستراتیژی یک مملکت به پله های تمدنی خودمیرسد درغیرآن همیشه ذلت اقتصادی ودست نگری به دیگران مارا سایه واردنبال خواهد کرد.

ازین هاگذشته آقای کرزی درکابینهً جدیدخود جناب امین ارسلا را به حیث وزیرارشد ویالوی وزیرپیشنهادکرد معمای عجیبی که ذهنیتهای همگانی رابه سوی خودمعطوف ساخت. وزیرارشدی که بخاطرکسب رای اعتماد به شورا معرفی نشدمگردرمراسم تحلیف درجمع سایروزرا حضوربهم رساند. معلوم نیست این وزارت بی امت برای چه منظوری تشکیل ووظایف آن درکدام استقامت بایدتوجیه شد. درصورتیکه دولت به سیستم پارلمانی تشکل میداشت شاید درآن صورت به اصطلاح دوران امین بحیث لمری وزیراجرای وظیفه میکرد، اما دردولتی به سیستم ریاستی، تبارزاین مسند سوال برانگیزبمانند وزیرپارلمانی، طبعاً درپیوندبامقاصد خاصی طرح ریزی گردیده که درماهیت خود سابقه ندارد.

این است شمهً ازاوضاع جاری درداخل کابینه وپارلمان که بااین زدوبندهای سازمان یافتهً این تیم ویاآن گروپ به مصاف دهی برخاسته اند حالتیکه سالهاست برآرزوهای جوشان مردم خاکستریاًس پاشیده است. مگرامروزکه دیگرهمه پرده ها بالا زده شده ونقاب ها ازچهره ها بزمین افتاده است، دست اندرکاران مسئول رهبری دولت باید به حرمت نام وطن و مردم مستضعف آن، بیشترازین نه به عنوان شکارچیان ماهرکه صرف منتظربستن قرارداد های دولتی باشند، بلکه وجدان کاری ونام نیک خودرا تنها ازطریق قلب وضمیرملت خودجستجوکنند، تاباشد درقطارتاریخ زده ها ثبت نام نشده لااقل رسالتی را ازخودبه یادگارسپارند.

درشرایط موجود واقعاً روزگارسخت وبی سرانجامی دست وپاگیرملت آوارهً ما گردیده است. دریکسودولتمداران وثروت مندان، فارغ ازهرنوع حسابدهی، درسوی دیگرمردم درعذاب فقروبی خانمانی. دوپدیدهً کاملاً متضاد اجتماعی که توازن عدالت انسانی را به محکمهً تاریخ فرا میخواند، افزودباآن نبودثبات وامنیت بویژه اغتشاش اخیردرشهرکابل، اوضاع را بسوی نگرانی های جدیدی کشانیده است. سخنگویان ومشاوران خاص آقای کرزی که نام خدا کمیت آنهارا حد و مرزی   

نیست بشمول وزیران کابینه، میکوشند تابه خاطربقای قدرت وجلب اعتماد رئیس جمهورودوستان امریکائی شان نسبت به خود، حقایق را درمجالس تصمیم گیری وارونه جلوه داده ودرساحهً مسئولیت خودنتیجهً همه کارهارا بروفق مراد دولت عرضه وتقدیم نمایند. اگردریاها بخشکند واگرانسانها به تباهی بروند بازهم درراپورخیریت خود بگویند همه جا خیریت است. آن چیزیکه بدبختانه دررژیمهای گذشته نیزمعمول دربارهای دولتی بود ونتیجهً چنین اغفال وخوشباوری رهبران نسبت به حواریون نزدیک ووفادارشان بود که سرانجام باعث سقوط دولتهای شان میگردید.

بعضاً دیده میشود که باتاسف دست اندرکاران عالی مرتبت دولت، خود آگاهانه به تنش ها وتفرقه دامن میزنند تاازین طریق لجنبار، اهداف شخصی خودرا دنبال کرده باشند. بگونهً مثال دراغتشاش اخیرکابل جناب صبغت الله مجددی بجای دعوت مردم بسوی آرامش وشکیبائی، ادعای مجهول وتنش افزائی را ازمسند ریاست سنا براه انداخت وگفت این آشوب که قبلاً سازمان یافته بود دستان مرموزی به شمول چندتن ازاعضای پارلمان دران دخیل است. چقدرموًثرمیبود اگرجناب شان هویت همچواشخاص را به پیشگاه ملت معرفی میکرد تا شفافیت ها جای لاطایلات را بخودمیگرفت. درقضیهً خونین کابل که واقعاً مردم را تکان داد اگرازیکسوعمل دهشتباراوباشان وتخریب کاران که میبایست بدون مسامحت به میزمحاکمه کشانده میشد، ازسوی دیگرازخونبهای شهدای این واقعهً المناک که دردادخواهی آن درگام نخست جناب حضرت صاحب منحیث رئیس سنای ملت افغانستان مسئولیت ملی ومیهنی داشت ومیبایست صدائی بلندمیکرد اما چنین صدای غم شریکی ازطرف شان به گوش ملت نرسید.

مدتی پیش هم آقای کرزی دریکی ازصحبت های خوداظهارداشته بود که یک تن ازبلندپایه ترین اعضای کابینه به یکی ازکشورهای خارجی به جاسوسی دست دارد. مگرباوصف اصرارمکررمردم واطلاعات جمعی، افشای این نام درراز سربمهرجناب رئیس جمهورمحفوظ نگهداشته شد. انعکاس این خبردرپردهً ابهام آنهم اززبان زعیم کشور، ذهنیت جامعه را مغشوش وگمان زنی هارادرمورد ازطیفی به طیفی انتقال داد واینک دیده شد که امروزبازهم همچوافراد شناخته شده بدون آنکه آب ازآب تکان خورد درراًس وزارت های کلیدی قرارگرفتند.

بلی! این دست بازی قدرت هاست، تازمانیکه مهره های دست نشانده به نفع سیاسی آنها درخدمت ایستاده اند، تاپای جان ازآنها دفاع کرده وحساس ترین پستهای دولتی را دراختیارشان قرارمیدهند.

بناءً درجوچنین حال وهوائی برای آقای کرزی بدون آنکه درسیاست خود قاطعانه تجدید نظرکند، بدیل دیگری باقی نمانده است. تجدیدنظردرابعاد کمی وکیفی تیم خاص مشورتی خود، تجدید نظردرشکست بن بست انفعالات مصلحتی، سخت گیری های پیگیرازکاروزرای کابینه ومتوجه ساختن آنها به مسئولیت های کاری وسهم گرفتن عملی شان دربازدید از پروژه های عمرانی، حساب خواهی وحسابدهی شفاف درمحضرانتظارات ملت، ریشه کن ساختن فساددولتی ومافیای مواد مخدره، توجه به مغزهای کاری متخصصان وکارشناسان امورملکی ونظامی که یخاطرانتقام وانتقام بازی ابرقدرتها همین اکنون ازکارواعتماد ساقط گردیده اند، احیای اردوی ملی درمقیاس منطقه باقوتهای دفاعی هوائی وزمینی درعمل نه اردوی ملیشه ئی که درحال حاضردربدل معاش دالری امریکا به خدمت ضمنی گماشته میشوند.

درنهایت کلام حرکت کردن به سوی یک حشردگون سازمردمی یعنی تغیرمشی سیاسی که تاکنون درستراتیژی رهبری کشوراورا به ناکامی وتزلزل کشانده است.

درمجموع به خاطرجلوگیری ازفسادوعملکردهای غیرقانونی ومافیائی دردرون جامعه ودولت، به تشکل یک اپوزیسون فعال وباثبات اشدضرورت دیده میشود که سرخط مبارزه اش دردفاع ازحقوق اقلیت های رنج کشیدهً کشور، صلح وترقی افغانستان پیوندعمیق داشته باشد. این عنصرمحرکه میتواندازائتلاف گروپها واحزاب آزادودموکرات داخل پارلمان ویا خارج ازان تشکل خودرا سازمان داده ودربرابرآن قسمت ازتصامیم وفیصله های دولت که حقوق مادی ومعنوی ملیتهای هستی آفرین جامعه به مثل گذشته ها دران نادیده گرفته شده وسرنوشت شان درگرودستان حلقات کوچک ومعامله گری به بازی گرفته میشود، چون دژاستواری به مبارزهً عدالت خواهی برخیزد. دژاستواری که باید بدون تطمیع ویا تسلیم در برابرمنابع قدرت وثروت، بحیث پشتوانهً مطمئن ملیتهای محروم کشورعرض وجودکرده رسالت بزرگ تاریخی را درین برههً حساس وبحران زا به شایسته گی انجام دهد.

        

    


بالا
 
بازگشت