ریشه های هستی تانرا به دست خود

وبه دلخواه دشمن قطع نکنید

 

 

 

مساله ملی یکی از آن مباحث مهم جامعه شناسی است که در شرایط خاص کشورما باید به آن توجه عمیق ، محتاطانه وواقع بینانه صورت بگیرد . چه هرگونه سطحی نگری وکج اندیشی آبیست که به آسیاب دشمنان میهن ومردم ما می ریزد .

ازنظرمن این مساله حاوی سه پهلو است. – واقعییت عینی تضاد ملی ، - نحوه برخورد به آن ، - استفاده دشمنان مر دم از این تضاد ها . تحقیق و بررسی تیوریک این مسایل کار صاحب نظران آگاه وبا وجدانی است که ارمان سترگ رهایی زجرکشیده گان این مرز وبوم درمحراق توجه شان قرار داشته باشد . درین جا اشاره کوتاه من روی آن مواردی است که چگونه اربابان قدرت وشیاطین جفا کاراز این درز ها واختلافات استفاده ناپاک

می کنند.

تضاد ملی از رهگذر دسته بندی تضاد ها در ردیف تضاد های درون خلق قرار دارد که با تضاد میان خلق ودشمنان او ماهیتا متفاوت است . نا گفته پیدا است که اسلوب حل تضاد ملی با نوع اول نیزاز نظر ماهوی یکی نیست . این دشمنان سعادت وبهروزی خلق های افغانستان اند که با تبلیغات زهرآگین ونفاق افگنی های ابلیس وارمیان ملیت ها واقوام ساکن این سرزمین بذر کینه ، عداوت ، اشوب واغتشاش کاشته ، تا بدینوسیله توطیه های موزیانه شان را جامه عمل بپوشانند .

تاریخ پراز درد ورنج افغانستان به خصوص سده اخیرگواه آنست که دولت های ضد ملی وضد مردمی بالاثر تحریکات ودسایس استعمار جهانی همیشه از تضاد های ملی استفاده های فراوانی کرده اند . برادر را به جان برادر انداخته اند تا ازین طریق پایه های خون آلود تاج وتخت شان را استوارتربسازند.  همین نسل ما شاهد جنایات تکان دهنده ای زیر نام دفاع از قوم ، ملیت ، زبان ، نژاد ، مذهب وسمت بوده ایم. که درنهایت عاملین اصلی آن اهریمنان تبهکاری بوده اند که به قول معروف آب را گل آلود کرده اند تا ماهی بگیرند.

آنگاهی که جنرال ملک دروازه های شهر مزاررا برروی طالبان گشود ، به زودی برخورد مسلحانه میان طالبان وقوت های محلی در گرفت که در نتیجه طالبان سرکوب شدند. پس از دو روز امکان میسر گردید تا از شهر دیدن کنم . در کنار جاده ها اجساد  ورم کرده انسانهای نگون بخت افتیده بود . از لباس های مندرس وقیافه های کشته شده گان معلوم می شد که اکثریت این فریب خورده گان فرزندان توده های فقیراین مرز وبوم اند . دیدن این صحنه های رقت انگیز صاحب هر وجدان سالم را می آزرد . در کنار جسدی ایستاده با خود گفتم : این سپاهی نا آگاه نمی داند که نطفه این تومور خبیثه در آن سوی ابحار بسته شده است ودر پس این پرده تراژیک دست های ناپاکی شور می خورد که بخاطرمنافع حقیر شان ملتی را به خون نشانده اند. لشکر ایله جارو بی سوادی که بنابر

منافع بیگانه گان وفتنه انگیزی های نامردان قرن تفنگ بر داشته است تا سینه برادر خود را بشگافد. بدون تردید وضعییت در جناح مقابل نیز بهتراز این نبوده است .

قوم پرستی های نفرت انگیز و سنگر گرفتن ریاکارانه در پناه قوم ، زبان ، سمت ،ملیت ومذهب کارکسانی است که از لحاظ عقیده تی ، سیاسی واخلاقی تا سرحد افلاس سقوط کرده باشند. آنهایی که بنا برارتکاب جنایات سنگین جای پای برای شان در میان مردم باقی نمانده است ،میخواهند آخرین روز های عمر ننگین شان را هم با تجارت خون ، اشک وماتم آدمیزاده گان بگذرانند.

امروز از هر وقت دیگرتوده های محروم ملیت ها واقوام با هم برادر سراسر کشور به وحدت ویگانگی فکری وعملی نیاز دارند . هر آنچه درین مسیرانسانی وسرنوشت سازمانع واخلال پیش کند ، چون زهر کشنده ای است که باییست با آن دست به مبارزه هوشیارانه قاطع ومشترک زد . من می دانم که نیل به این مامول کار آسانی نیست . تنها با شعار و آرزو نمی شود واقعییت را تغییرداد. باید همه روشنفکران وطندوست و آگاه ، سازمان های ملی وانقلابی وشخصیت های با درد و با وجدان کارمشترک وعاشقانه را به پیش ببرند .

تا زمانی که سلطه جابرانه ارتجاع داخلی وسیادت استعمار جهانی پا برجاست ، توده های زیر ستم ملیت های افغانستان روی آزادی ، رفاه وخوشبختی را نخواهند دید . ازهمینروست که حق تعیین سرنوشت به ملیت های زیر ستم تنها زمانی ممکن ومیسر است که به حاکمیت ارتجاع وسیادت استعمار پایان داده شود . با ایجاد یک دولت ملی ، مردمی وانقلابیست که می توان راه را در جهت تساوی حقوق ملیت ها واقوام هموار ساخت و زمینه های برتری طلبی شونیستی و تنگ نظری ناسیونالیستی را خشکانید. این راهیست دراز ودشوارگزار که به هر صورت باید پیموده شود .

 

                                     *   *   *     *     *

جوزای سال 1358 بود . هنوز سازمان آزادیبخش مردم افغانستان (ساما ) رسما اعلام موجودیت نکرده بود . زنده یاد عبدالمجید کلکانی با جمعی از پاکبازان جنبش انقلابی افغانستان روی تشکیل یک سازمان ملی وانقلابی به آخرین توافقات رسیده بودند . رژیم خونریز کودتا جنایت پشت جنایت در حق مردم روا می داشت که یکی هم به جان اندازی شیطنت آمیزاقوام وملیت های این سرزمین بود . بخاطر افشای این توطیه شهید مجید شبنامه " جاوید باد پیوند خون خلق ها واقوام سراسر کشور " را نوشت که در همان موقع از طرف همرزمان وهواداران راه او پخش گردید . در این شبنامه مجید شهید از موضع برحق خلقها به مساله ملی نگاه کرده است . درایت ومال اندیشی او و یاران ارجمندش در برابر یک چنین مساله پراهمیت ، از متن این اثر نمایان است.

زنده گی پرشکوه مبارزاتی مجید سرشار از عشق ودوستی در پیشگاه فرودستان کشورش بوده است . " ژنده پوشان وطن لیلای او "  

شاید گفتن این موضوع نزد بعضی ها تعجب بر انگیز باشد که مجید کلکانی در دشوارترین روز هایی که حلقه محاصره را بر خود تنگ می دید ، به مناطق پشتون نشین کشور، در آغوش یاران ودوستان پشتون خود پناه می برد . او در زمان اشغال افغانستان توسط روسها بار ها به هم سنگران خود گفته بود که من در قندهار نسبت به شمالی احساس امنیت بیشترمی کنم .

به خاطر اهمیت بزرگ مساله ملی وبه خاطر طوفان تبلیغاتی شدیدی که از سوی دشمنان وشیاطین سیاه روی درین راستا جاریست ، اینک بار دگر این شبنامه را خدمت وطن داران شریف وبا درد خود پیشکش می دارم .

                ن . رهرو       /   22مارچ2006  / دوم حمل 1385 

                       


بالا
 
بازگشت