فرخنده ومبارک باد ، چهل ودومين سالگرد تاسيس حزب دموکراتيک خلق افغانستان !
جليل پرشور
رفقا و ياران هم نبرد وصادق به آرمانهای مقدس عدالت ، دموکراسی واقعی ، آزادی
،برابری وبرادری !
درود گرم ما نثار شما باد .
اينک ، چهل ودو سال تمام ، از آن روزی گذشت که تعدادی از وطنپرستان
وعدالتخواهان وطن ما ،بعد تلاشها وزحمات فراوان ، دورهم جمع شدند وسنگ بنای
حزبی را گذاشتند که در سرنوشت مردم ، وطن وطبقات زحمت کش وستم ديدهً آن نقش
عظيمی را ايفا نموده وتاريخ جديدی را بدست حماسه سازان وجانبازان پرورش يافته
در مدرسهً بزرگ انسان دوستان اش رقم زد ونوشت.
اين حزب با وجودپارهً اشتباهات و خطاها ،نقش سازنده ،سترگ وماندگاری را درامر
بيداری ،تشکل واستقامت دادن توده های عظيم خلقهای تحت ستم ،ظلم وتحقير مستبدين
حاکم بروطن ما انجام دادوفصل جديدی را در شکل گيری حاکميت زحمت کشان ومسير دادن
دوباره ً آن به صراط المستقيم حزبی وآرمانی مان گشود که هيچ کس وهيچ انسان
دارای قضاوت سالم نمی تواند آنرا انکار نمايد.
درضمن تقديم تبريکات صميمانه ورفيقانه بفرد فرد شما ، بمناست اين سالگرد
ورويداد عظيم وتاريخی ، بحثهای خودرا ادامه داده وپيرامون فعاليتها ،دست آوردها
ومشکلات گوناگون حزب واعضای آن در ديروز وامروز ابراز نظر خواهيم کرد وشما را
بمشارکت در اين جروبحثها دعوت می داريم.
بارديگر اين مناسبت وسالگرد برزگ را بشما تبريک گفته اميدواريم تا با ترک
مخاصمتها ،کينه توزی ها ، دوریها وتفرقه جويیها، درشرايط جديد مبارزه وظايف
ومکلفيتهای مشترک مانرا درک کنيم ومتحدانه در جهت تحقق آرمانها واهداف شريفانهً
وطن پرستی ومردم دوستی ، عدالتخواهی ودموکراسی حقيقی وصلح وآرامش وترقی وطن
وسعادت مردمان مظلوم مان، بصورت صادقانه گام برداريم ودست خرابکاران ومعامله
گران تاجر پيشهً سياسی را که هدفی جز تعميق اختلافات در بين رفقا وهواخواهان
حزب ما ندارند ،ازخرابکاری بيشتر کوتاه سازيم.
ما، در حالی از چهل ودومين سال روز تاسيس حزب مشترک مان ياد می کنيم که چندی
قبل سالگردوفات رهبران حزب دموکراتيک خلق افغانستان ، در راس دهمين سالگرد وداع
با شادروان ببرک کارمل رهبرگرامی ومتقی حزب مان را صرف ازطريق نوشتن مقالات
وسخنرانی پالتالکی پشت سر گذاشتيم ودرتداوم آن غم واندوه عظيم ديگری بر ما باثر
مرگ نابهنگام شادروان وزنده ياد رفيق محمود بريالی يکی از پيشکوتان ومبارزين
قديمی سالهای آغازينفعاليت حزب ويکی از رهبران اصـلی مبارزات دشوار بعد سقوط
حاکميت ، مستولی گشت .
بارديگربمناسبت(42 مين ) سالگرد حزب ما ،در ضمن عرض تبريکات صميمانه بشما ،
بروح تمام شهدا ، بابد يت پيوسته گان وقهرمانان بی شمار صفوف فداکار وگم نام
حزب ، مدافعين ومتحدين آن درطی ساليان دراز مبارزه ، جنگ ومقاومت عليه تجاوز
خارجی وبرای تامين عدل ومساوات در جامعه وحرمتگذاری به اعضای هيًـات رهبری
ورهبران حزب که در طول سالهای گذشته قربانی شده ويا جان داده اند ، درضمن ابراز
تسليت برفقا وفاميلهای محترم شان ، بروح همهً آنها اتحاف دعا نموده ودرود می
فرستيم وياد آنها را گرامی می داريم.
دراين نوشته که هدف اساسی آن بزرگداشت از سالگرد حزب وارج گذاری به فداکاریهای
بی نظیر ده ها هزار از بهترين فرزندان سربکف ونترسِ ِ شهيد وزندهً حزبما در راه
تحقق آرمان های بزرگ انسانی عدالت خواهی ونابود سازی فقر ، ظلم ، تبعيض
وامتيازات گوناگون غير طبيعی وغير قانونی اقتصادی ، سياسی وفرهنگی حاکم
برجامعهً ما وجهان می باشد، تلاش می گردد که نيات نيک واهداف خلل ناپذير آن بخش
اساسی بدنهً حزب وکادرهارا که خواهان ادامه ً فعاليت حزب ووحدت صادقانه ،
داوطلبانه ومجدد آن می باشند ، به تحليل گرفته ودرضمن، علت مخالفت ودشمنی عده
ای از افراد ، بشمول تعدادی از سابقه داران حزب ومقامات ديروزرهبری آن رابرای
کنار گذاشتن وخاتمه دادن ابدی بنامهای قديمی حزب ودفن نمودن دايمی نام ، نشان
وکارنامه های جاويدان ورنگين بخون بهترين فرزندان وطن را مورد تحليل قرار داده
ومعلومات ارايه گردد که چرا تعدادی از پيش قراولان تشکيلاتی وايدولوژيک فنتيک
حزبی ديروز ، ازد ل وجان تلاش می کنند ،تا حزب ديروزومحصول کار، مبارزه ، ايثار
وفداکاری مشترک وحتی محصول کار خود شان را ،هرچه زودتر وپيشتر ازهر دشمن ديروز
وامروز به ذباله دان تاريخ بسپارند وحتی معطل آن نيز نمی شوند تا امانت بزرگ
ديروز وگرامی برای تعداد بیشمار فرزندان وراهيان مبارزه ً امروز را تسليم حافظه
وآرشيف تاريخ نمايند وچرا نمی خواهند که عليه حزبی که خود مبلغين افراطی وگذشت
ناپذير آن در ديروز بوده اند ، تهمت نکنند ، افترا نه بندند وفرزندان و
علاقمندان بی گناه ومومن آن را ، عقب مانده، متحجر ودگماتيست نخوانند !.
بنا ً ،اين
موارد ومسايل را در اين نوشته مورد بحث نه چندان طويل قرار می دهم.
اول: در مورد تغيير نام حزب .
تغيير نام احزاب ،د روجودفعاليت وليدر شيپ شخصيتهای کليدی فعال رهبری وصاحب
صلاحيت ديروز وکادر های مشهورآن نه تنها دروطن ما بلکه درعرصهً جهانی کمترقابل
قبول بوده ، ادارات وموسسات تبليغاتی مخالف وموافق، آن را بيشتربه بازی ونيرنگ
سياسی نزديک می دانند تا به تغيير ماهوی در نحوهً ديد ، تحليل ،شنا خت
وتغييرشکل مبارزهً حزب برای دوری از اشتباهات وکجرويیهای ديروز ، التيام بخشيدن
به زخمها ونزديکی وتقارب با دوستان جديد برای تغييرسالم جامعه .
چطورمیتوان درحاليکه در موارد متعددی، پرچمی ، خلقی ، سازايی ، شعله يی وسفزايی
وغيره باقی ميمانيم و ازهرعملکرد واقدام ديروزخود ، برای نجات شخصيتها واجراات
حزبی و دولتی خود ،حمايت نموده ودر حاليکه خودرادر اکثريت موارد سالم وناسالم
از لحاظ اجراات وعملکردها ، ذيحق می دانيم وبار مسووليت را هميشه به دوش
همراهان وحتی شخصيت های از لحاظ صلاحيت دولتی وحزبی پايين تر از خود محول می
کنيم ، درضمن وانمود می سازيم که ما آدمها واحزاب ديروز نيستيم ومتحول (!) شده
ايم وگويا با ديروز جنجالی وسوال بر انگيز(!) خود وداع کرده ايم وشخصيت ، ديد
وتفکر نو از طريق تولد جديد نصيب ما گرديده است.؟
همه ً ما شاهد ونظاره گر بوديم وهستيم که تغيير نام احزاب ،افراد وموسسات سياسی
،اقتصادی وفکری ، در بسا از دول اروپای شرقی ويا سوسياليستی ديروز وکشورهای
مخالف شيوه ً اقتصاد بازار آزاد ( دارای سمت گيری سوسيا ليستی ) موج تبليغات را
عليه آنها از طرف آژانس های خبری واستخبارا تی غول پيکر غربی تقليل نه بخشيد
وآنها را باوجود آنکه نامهای سوسيال دموکرات وسوسيال ليبرال اروپايی ومعمول در
دول کاپيتاليستی را بر احزاب خود گذاشتند وبا نامهای قديمی واز مُدرفته(!)
خداحافظی نموده بودند ،بحيث کمونيستها واقمار ديروز شوروی ياد می کردند و تا
هنوز درمواردی متهم می سازند . تا آنکه احزاب ودول مذکور ، برای قابل قبول واقع
شدن به غرب وامريکا تغييرماهيت ، انديشه وآرمان دادند وعضويت ناتو و اتحاديه
ًاروپارا کمايی کرده وبهمکار ان نظامی امريکا وشرکای جنگی آن در جنگ های
افغانستان ،عراق وساير مناطق عالم مبدل گشتند ،وبا تلفات انسانی واتهام زنی به
بخشی از تاريخ ونبرد مردمان شان در راه نابودی فاشيزم ونابرابری های اقتصادی
واجتماعی تلاش کردند تا بمراد برسند . !
حال سوال پيدا می شود که هدف تعدادی از رفقا ومسوولين ديروز ومطرح ساخته شدهً
امروز از تغيير نام حزب وپافشاری برای بفراموشی سپردن اجباری وتحميلی سا بقهً
حزب وافتخارات آن برای چيست ؟ آيا هدف شان قا بل قبول واقع شدن در نزد مردم است
ويا ارباب مقتدر اقتصادی ونظامی جهان ؟ اگر مردمان غريب وزحمت کش وطن را می
خواهيم راضی سازيم ، آيا آنها همان مردمانی نبودند که سالها سرنوشت خود واولاد
های شان را با سرنوشت حزب وآرمانهای عدالت خواهانهً ما گره زدند وقربا نیهای بی
شماری را متحمل گرديدندوهنوز نسبت به حزب واهداف انسانی ما حرمت گذار ند . اگر
هدف جلب موافقت امريکا ومتحدين آن باشد ، آيا همين امريکا وجيزگران متعدد جهانی
نبودند که در مقابل تمام گذشتها ، عقب نشينی ها ، سازشها وبرخورد های مصالحه
جويانهً حزب ودولت ما ، يک سر موی هم تکان نخوردند ، موضع آشتی جويانه پيدا
نکردند واز دشمنی وعناد شان تا سطح نابودی وطن ومردمان ما، دست نکشيدند وتغيير
نام حزب از حزب دموکراتيک خلق افغانستان به حزب وطن ،تغيير نام جمهور ی
دموکراتيک افغانستان به جمهوری افغانستان وازتغيير برنامه واساسنامهً حزب
تاتشکيل دولت ايتلافی وتخليهً ولايات به نفع جابجايی نيروهای بنيادگرای مشهور
به مجاهدين تاترک گفتن وعدم استعمال واژهً( اشراربی فرهنگ) به برادران آزرده
خاطر،نه تنها کوچکترين تاثيری در کاهش دشمنی وقساوت جنگ مداخله گرانهً پرتلفات
آنها عليه حاکميت آنوقت بوجود نياوردبلکه برسرعت تلاشهای شان برای سقوط حتمی
وخون آلود دولت افزودودر ناکام ساختن نقش وپلان ملل متحد نيز همين نيروهای
مداخله گر بودند که نقش اساسی را ايفا کردند ووطن مارا بوسيلهً نازپرورده گان
شان به مخروبه مبدل ساختند.
لذا ، نمی دانيم که اين همه عقب نشينی هاوتداوم سياست مبتذل ( پروسترويکای
گرباچوفی) که باعث خرابی جهان ويک قطبی شدن آن گرديد ووطن مارا به فاجعهً
مرگبار کشانيد ،بخاطر بدست آوردن کدام اهداف وامتيازات واز جانب کیها وبرای
کيهاست که تا کنون بدون سروصدا وتبليغات ولی بصورت دوامدار عملی گرديده وادامه
داردوتوقف را نيز نمی پذيرد .!!
اين درحاليست که خاصتاً پاکستان وعربستان وساير دولتها وگروه های افراطی خارجی
وداخلی هم رکاب شان درمنطقه وجهان وحتی ايران وسايرين ، روز بروز در به انزوا
کشانيده شدن، بدنام ساختن، تجريد شدن ومتلاشی نمودن هرچه بيشترنيروها وافراد
باقيماندهً حاکميت قبلی مردمی ، ازهمه امکانات وتوانايی های شان بهره میبرند
ونه تنها ازموضع مذهبی ، دينی ، قومی وزبانی در امور داخلی وطن ما مداخله می
کنند بلکه از طريق عمال خريداری شده ً شان تشنجات قومی وزبانی را درداخل صفوف
رفقای ما دامن زده وبرعلاوهً گروه های ساخته شده ً قبلی مذهبی نما ، احزاب
چپ(!) ، قومی ومنطقوی را برای تشديد بحران دروطن ما فعال ساخته اند . پاکستان
کمتر از نابودی کلی وطن ما ويا به غلامی کشانيده شدن هميشگی مردم ما ، چيزی نمی
خواهد.
درچنين شرايط ، آيا لازم است که بدون نظرخواهی ، بدون توضيح ودادن قناعت برفقا
وهمرزمان بسان گذشته های فاقد دموکراسی ولی اعتقادی وباورمند به منطقی بودن وبی
عيب بودن تصاميم رهبران، خاصتا ً رهبران بی بد يل ديروزوفقيد امروز ، در
مواردی، چنين حياتی وسرنوشت ساز ودارای اهميت جدی برای همه رفقا وهمرزمان ،
بدون شور وبحث آزاد رفيقانه ودموکراتيک ، به صورت موجه وغيرموجه ازطرف رفقا ويا
کسانی تصميم گرفته شود که خود مستقيما ًبنابردلايلی بصورت واضح وعملی در قضايا
دخالت نمی کنند واز پشت پرده های ضخيم ويا درهای بسته ، نه تنها تصميم می گيرند
بلکه ديگران را (مارا) به انقياد وتسليم نه آنکه فرامی خوانند بلکه مجبور می
سازند واگر دلايلی ولو منطقی وبجا هم گفته شود ، از طرف محتسبين سياسی ووظيفه
داده شده تکفير سياسی واعدام شخصيت میگردند . آيا لازم وعادلانه است که تمام
مخالفين ودشمنان ديروز ومخالفين سرسخت وآشتی ناپذيرورنگارنگ امروز مشترک مانرا
فراموش کنيم وتمام توان خودرا برضد رفقا وافرادی متوجه سازيم که ازوحدت حزبیها
، از ضرورت احترام به ديروز مشترک وازعدم توهين به رهبران وقهرمانان ديروز حزب
سخن می زنند وتاريخ پر افتخار حزب را اهميت می دهند وبه آن طعنه نمی زنند وبا
غرور واستوار درسنگرهای حق طلبی وعدالت خواهی تا هنوز قرار دارند.
ما ، از دانشمندان واهل خبرهً چيز فهم امروزکه خود مبلغين حماسه سرای حزبيت ،
سوسياليزم، طبقهً کارگر ، زحمتکشان شهری ودهاتی وساير اقشار تحت ستم بودند ودر
هر سخن رانی از دانشمندان ونوابغ انقلابی جهان نقل قول می نمودند وپايينیها ويا
صفوف (مارا )روحيه ً انقلابی ايمان به پيروزی ،معتقد شدن بيشتر به حزب ورهبری،
چسپيدن به وحدت رفيقانه وپيگری در مبارزه عليه ارتجاع ، استبداد وامپرياليزم می
دادند وتغيیرات ثور را انقلاب می خواندند وتوانسته بودند که با همان تبليغات
شان بشکل جادويی ، مارا مفتون ، عاشقان جانباز حزب وشخصيت خود شان ومقامات
بالاتر از خودشان گردانيده بودند واکنون ( بعد سقوط حاکميت ) با علم ودانش جديد
ومطابق عصر وزمان شان دريافته اند که حزب ديروزما ، رهبران حزب ، آرمانها ، نام
ومبارزهً ديروزی رفقا ومتحدين حزب و قربانیهای بیشمار رفقا ومردم وطن مادرراه
تامين عدل وانصاف به درد تلاشها وفعاليتهای امروزی سياسی مورد نظر ودلخواه شخصی
شان نمی خورد واسباب سرگردانی وخلق مشکلات اند(!)، بهتر است ، بصورت واضح لب به
سخن بگشايند وقلم بدست گيرند وبسياربا حوصله مندی ومزاج سرد دوراز احساسات غير
مفيدی که هميشه مورد انتقاد عده ای بشمول خودشان قرار دارد ،وارد کار عملی شوند
وبجای تخريب وتوهين راه و تاريخ وتخريب رفقا ومخلصين ديروز شان ،دلايل منطقی
وعلمی خودرا برای توجيه نمودن اين اقدامات ، توضيح کنند وقناعت رفقا وهمرزمان
ديروز ودوستان امروز شان را فراهم نمايند، زيرا اکثريت قاطع رفقا می خواهند
آگاهانه وبا منطق مبارزه کنند ، نه آنکه بسان پار، با چشمان بسته هر امر ونهی
را بخاطر گل روی آن واين ويا فرامين مقامات مختلفه قبول ويارد نمايند.
تعجب آور تر اينست که تعدادی افراد جديداً وارد شده به پروسه های جديد
فعاليتهای سياسی در اين حزب وآن تشکيل درخارج وداخل وطن ، با الهام از داغ بودن
کاسه نسبت به آش ،بهره برده قديمی ترين رفقا وشخصيتهای حزبی را نه تنها تخريب
بلکه نصيحت نموده وآنهارا به کهنه فکری وتجمد عقيدتی متهم ساخته وبسان ملاهای
جديد ونوچندک، نسخه وتعويذ شفايابی از تحجر سياسی وچپ گرايی می دهند وبرای آنکه
خود در مقامکهای امروزی تحفه داده شده، تصادفی ویا غنيمتی شان باقی ويا تحکيم
موضع شوند ، بجای رهبران وبزرگان حزب ابراز نظر می کنند وخط فکری وتشکيلاتی
توزيع مینمايند. اين اوج فاجعه وفقدان مرکز سالم تصميم گيری واستقامت دادن
فعاليت های سياسی می باشد که متاسفانه رفقای ما به آن مواجه گرديده اند.
بناً لازم ومفيد است که اين وضع غيرسالم ، غير طبيعی ، شکننده ودارای عواقب
وخيم سياسی وغير قابل تحمل را بايد هرچه زودتر به نفع تحقق آرمانهای مشترک
وشريفانه سياسی وطن پرستانه ، ازطريق سهم گيری مستقيم ، جدی ، فعا ل ووسيع همه
رفقا وافراد موثردر پروسهً مبارزات وفعاليتهای هدفمند سياسی تغيير دادواز
جابجايی عمدی ويا سهوی افراد مشکوک ،غير مفيد وخطرناک به آيندهً حزب ونهضت جلو
گيری نمود ومبارزه را ازاشکا ل نمايشی، تزيينی وآماتور گونهً رقابتی غير رزمی
وفيشنی گونه نجات ومسير سالم داد ودرمرکز توجه واهتمام مان ، تامين منافع
اکثريت مردمان زحمت کش جامعه و تامين واقعی عدالت اجتماعی را ازطريق مبارزهً
فعال وقابل لمس برای مردم، رفقا وتحول طلبان وطن پرست ، برضد تمام ظالمها و
ستمگران غارتگر وچپاولگر داخلی وتجاوزگران منطقوی وجهانی قرار دادودرميان خود
ما جنگ کلمات واصطلاحات را به مسابقهً وطن پرستانه وفداشدن درراه آرمانها ونيات
واقعا ً انسانی ديروزی وامروزی مشروع وطرف ضرورت مردم ما مبدل وانکشاف وتغيير
داد، نه آنکه بدون موجب وبدون داشتن اختلاف يکديگر خودرا متهم به خيانت ،
نافهمی ،کجرويی وعدم شناخت وطن وجهان نماييم .
لذا ، پيشقراولان راستين ديروزی وامروزی ،اگر قصد مبارزهً فعال وطن پرستانه را
دارند ، بايد بالای نام ها وواژه ها عليه همديگر نجنگند ،بلکه باييست برای
تامين منافع اکثريت قريب به اتفاق رنجبران وزحمت کشان تهی دست ، فقير ، بيکار ،
جنگ زده ، فريب داده شده ، موردچپاول وغارت قرار گرفته وفعلا ًقرارداشته در زير
آتش مداوم توپ وطيارهً نيروهای درحال جنگ با افراطيون مذهبی وگروگان گرفته شده
بوسيله ً بنيادگرايان داخلی ،عربی وعجمی وتجار مواد مخدر واسلحه در مناطق خاصتا
ًسرحدی شرقی باهم در رقابت ومسابقه قرار داشته باشندوهر لحظهً زنده گی شان را
وقف اين راه مقدس نمايند نه آنکه درهرسال ، يک مرتبه وآنهم از روی مجبوريت
وناگزيری های متعدد ، درجلسات کمتر مفيد ونمايشی اشتراک نمايند وهمه دل خوش
کنيم که ما فعال هستيم وگويا می رزميم(!) . اگر فعاليت سياسی وحزبی همين باشد
که ما باوجود داشتن بيشتر از 40 سا ل مبارزات داغ وقهرمانانه ً سياسی -
تشکيلاتی ، تجارب دولتمداری ورهبری جامعه ومقاومت بی نظير در برابر قوی ترين
متجاوزين خارجی خاصتا ً تجاوزات مکرر اردو ، مليشه وگماشته گان تا دندان مسلح
پاکستانی ،امريکايی وعربستانی ، انجام می دهيم ، وای بحال مبارزه ووای بحال
خودما ، حزب وتشکيل ما وآيندهً ما ونسل بعدی ايکه متاسفانه بعد ما برای حمل
درفش نبرد ما حتی تا حال وجود خارجی ندارد، زيرا تمام فعالين گروه های فعلی
متعلق به ديروز مشترک ما وافرادی که بالای آنها حساب می شود ويا جذب گرديده اند
به نسل ديروزی مبارزان حزب متعلق اند واز جذب افراد جديد در وجودگروه های فعال
رفقای ما متاسفانه تا حال خبری وجود ندارد.
بناً ، تغيير نام وتمسک به نامهای قبلی وحتی چپ تر وقویتر ويا ليبرال تر
ودموکراتيک تر وطرف قبول تر به خواست آنها واينها ، حلال مشکلات وگره گشای
پرابلمهای کنونی ما نبوده ونبايد بالای آن کشمکش وعداوت نماييم. ما مسووليتها
ووظايف بزرگترسياسی ووطن پرستانه ای داريم که بايد آنها را درک وشناسايی جدی
وعميق نماييم وجايگاه طبيعی خودرا در رديف فعالان سياسی وهدفمند جامعه ،مطابق
توانها وظرفيتهای بزرگ وتاريخی وموجود خود بدست آوريم ونقش فعال واثرمند در سمت
وسودادن مبارزات وطن پرستانهً فعلی وآيندهً وطن ومردم خود داشته باشيم نه آنکه
به داشته های ناچيز واندک دل خوش کنيم ، از خودراضی باشيم ويابادهً پيروزی
وشکست حريف ورقيب سياسی تا ديروز رفيق مان را بسر کشيم.
دوم ، مسالهً مهم وحياتی وحدت دوبارهً رفقا وگروه های رفيق :
به ثمر رسانيدن وتحقق عملی وصادقانه ً وحدت به حيث خواست جدی اکثريت حزبی های
اصيل وتقاضا وضرورت مبرم اوضاع کنونی ، برای موفقيت آرمانها ی انسانی ،هميشگی و
وطن پرستانه رفقا ودوستان صادق حزب ونهضت عدالت خواهی ودموکراتيک وطن ، يکی از
مهمترين وکليدی ترين وظايف واهداف ملی وحزبی مارا بايد تشکيل بدهد. ما وجداناً
هيچگاه نبايد بخود حق اهمال ، فروگذاشت وبی تفاوتی رادرزمينه ازخود بروز،متبارز
ومجال فعال شدن دهيم وباسياست های امروز وفردا ،بدون دلايل مقنع وطرف قبول برای
رفقا، بقول وطنی ( با سياست کلخ گذاری از دريا عبور کنيم ) وبازهم در سال يکبار
با خوانش محتويات عاجل تهيه شدهً پارچه کاغذی ،بنام پيشرفت مذاکرات با فلان حزب
وگروه رفيق ،صرف برای کنترول آتش خشم واعتراض رفقا، عليه بی اتفاقی وچند دسته
گی نيروهای همسو ويکسان انديش ودارای سابقهً واحد ومشترک سياسی ، استفاده
نماييم وفرصت سوزی کنيم.
در اين جا بی مورد نخواهد بود که قصه ای از اتاترک ، بنياد گزار دولت ترکيهً
جديد را که زمانی در محبس امين برای تعدادی ازرفقا ی منتظر خلاصی از محبس ،باثر
تبليغات عوام فريبانهً حفيظ الله امين، اميدوار رهايی خود بودند ،قصه کرده بودم
، بارديگر ودر موردی ديگر ولی مشابه قصه کنم.
آن ، قصه چنين است ( می گويند روزی اتاترک ، به بهترين نظاميان خود وظيفه داد
که کشتی عظيم د ست داشتهً اردوی ترکيه را بعد اکمال نمودن با سربازان مجرب ،
اسپان سواری ، آذوقهً کافی برای مدت نسبتا ً طويل ، با اسلحه ومهمات جنگی ،
درتحت نظر آبديده ترين ومهم ترين جنرالان وصاحب منصبان ، بسوی دريای اژه وبرضد
يکی از واحد های نظامی يونان که در يکی از جزاير متعدد وطرف مناقشهً دوکشور
متمرکز بود ، حرکت دهند وجزيره را اشغال ونيروهای دشمن را سرکوب ويا اسير
سازند.
کشتی مذکور، با آماده گیهای لازم جنگی ولوژيستيکی به سوی هدف حرکت کرد، اما
نسبت طوفانی بودن آب بحر، پيشرفته نبودن وسايل وآلات رد يابی ودريا شناسی ،کشتی
رانان ، راه را گم کردند ومدت طولانی را برای پيدا نمودن جزيرهً مورد نظر
،دربين آبهای پر تلاطم بحرسپری وسرگردان شدند. تا آنکه آذوقهً اسپها وخوراکهً
پرسونل تمام شد ومرگ ومير دربين اسپهای گرسنه آغاز گرديد وچون اسپها درمواقع
معين خوراکه دريافت می کردند ، بناًدرهمان وقت معين به لگد زدن وکوفتن با
سُمهای شان بر روی عرشهً چوبين کشتی شروع می کردند وده ها بار باعث سوراخ شدن
بدنهً کشتی شده وباثر سوراخ شدن کشتی باثر ضربا ت پيهم وغضبناک اسپها ،آب دريا
بداخل کشتی داخل گرديده وکشتی راغرق شدن تهديدمیکرد .
ارکان حربی کشتی که دانشمندان نظامی بودند وخود وپرسونل شان ازمدتی باين سو از
گوشت اسپهای مرده برای زنده ماندن استفاده می کردند، بارها تشکيل جلسه داده
وبرای قطع شدن واکنش شديد اسپها ومصوون ماندن کشتی ، باهم به بحث ومذاکره
پرداختند ولی وضع را تغيير داده نتوانستند. تا اينکه وضع بدتر وبدتر شده رفت
ومسالهً بقاوزنده گی خود نظاميان وقوماندانان ارشد در دستور کار قرار گرفت
وموجب نگرانی شديد شان شد.
در يکی از روزها ، که ارکان حرب در گوشهً از کشتی تشکيل جلسه داده وبازهم به
شور ومناقشهً حل ناشدنی شان مبنی بر دادن آرامش به اسپهای تا هنوز زنده باقی
مانده ، فقط برای امنيت وزنده گی خودشان ، نه برای رسيدن به جزيرهً مطلوب ونجات
اسپها ادامه میدادند ، يکی از پرسونلها ی امور اسپ پروری که در وطن ما آنها را
( ميتر ) می گويند به سخنان بی فايدهً آنها گوش داده وبعد چند لحظه اجازهً
ابراز نظر نمودن ونشان دادن راه حل مشکل را نمود که با بی ميلی وتعجب رهبران
وقوماندانان کشتی مواجه شده وبا کل بی تفاوتی ونيشخند گفتند که بگو چه طرح
داری؟ آن شخص گفت که : « برگشت آرامش به اسپها ، از طريق جروبحث های نظامی
امکان پذير نيست، من سالها با اين اسپهای تند خو زنده گی کرده وآنهارا خوب می
شناسم . لذا بمن اجازه بدهيد که خودم آنهارا آرام سازم وبلا فاصله توافق شد
وصلاحيت دريافت کرد وبکار آغاز نمود .
شخص مذکور (ميتر )با مهارت وسابقه ايکه در زمينه داشت ، توروم ( در اطلاع رسانی
وجمع نمودن عساکر از آن استفاده می شود وآله ايست بگمان اغلب از خانوادهً
ترومپت که اصلاً ًنام فرانسوی است) خودرا بدست گرفت ودر وقت معين وآشنا برای
اسپها ودرست در موقع واکنش تند اسپها، صدای توروم را بلند کرد وموزيک دلنواز
جورا برای اسپهای گرسنه نواخت. اسپهای گرسنه ومنتظر وخسته از فرط گرسنگی ، بيک
باره گی آرام شدند وفضای آرامش بخش کشتی باعث راحت واطمينان ارکان حرب کشتی
گرديد وموجی از تمجيد وتحسين شان را به آدرس ميتر باعث گرديد.
ازآن روز ببعد ، که د يگر هدف مسوولين کشتی رسيدن به جزيرهً مطلوب ومورد نظر
وآزاد سازی آن از چنگ دشمن نبود ،بلکه هدف عقب گرد بخانه ورسيدن دوباره به
نقطهً آغازين بود کشتی از آرامش برخوردار شد وگاه گاهی که چندتا اسپی که هنوز
شِمَه وحرکتی داشتند وواکنش نشان می داند ، با موزیک وصدای دلنشين توروم ،
توروم نواز ماهر ومجرب فريب می خورد ند وسر از زمين کشتی بلند نمی کردند ، تا
آنکه قدرت واکنش در هيچ اسپی باقی نماند وکشتی بدون اسپها وتهی شده از وجود
اکثريت سربازان تلف شده ناشی از گرسنگی ولی حامل چند نفر جنرال والامقام ،
تغذيه نموده از گوشت اسپها وخوراکهً سربازان، به ساحل ترکيه لنگر انداخت وکسانی
که ارزش زنده ماندن(!) را داشتند، صحيح وسالم به اهل وعيال ومناصب خود رسيدند
وازينکه کشتی را نجات (!) داده بودند وتسليم دشمن نکردند ، با تحايف ، رتب
ونشانها ومدالهاتقدير شدند وکسی نپرسيد که آنهمه پرسونل وامکانات را چه کردند
ودر جزيره چه گذشت؟ و.............))
حال آن داستان وقصه، با انده کی تفاوت بسراغ ما فرزندان حزب دموکراتيک خلق
افغانستان( حزب وطن ) آمده است وقصهً افسانوی آن زمان دروجود حقيقتی تلخ وواقعی
در زنده گی وفعاليتهای سياسی ما متجسم ومتبلور گرديده وجامهً عملی بخود پوشيده
است وآن اينکه :
هروقتی ، فشار کادرها وصفوف حزب ديروز ،بالای مسوولين احزاب وگروه های قبلاً
وابسته به حزب دموکراتيک خلق افغانستان 0حزب وطن)، برای تامين وحدت دوباره ،
ايجاد شرايط لازم برای تشريک مساعی وختم تبليغات خصمانه عليه همديگر شان ، قوت
میيابد ووسيع می شود ، تعدادی از مسوولين اين احزاب وگروه ها ، با انتشار نامه
ها واعلاميه های عا جل به همان شيوه ً (توروم ) زدن در کشتی ترکی ، بوسيلهً
کسانی که خودرا در نقش همان ميتر تاريخی ولی در ميان تعدادی از انسان های خوش
قلب وزود باور ،احسا س می کنند، دست بکار شده وبا رفع وکاهش دادن فشار ، چند
روزی بردوام دوری ، تفرقه وجدايی رفقا از همديگر می افزايندودر اين فاصلهً
کمايی شده در فکر تصفيهً حسابات شخصی خود گرديده ويا برای تقويت مواضع شخصی
خودشان کار می کنند.
بناً ،وظيفه ًهرکدام ما ، مکلفيت اخلاقی وحزبی هررفيق صادق به آرمانهای مشترک
وطن پرستی ،مردم دوستی وحزبيت صادقانه است که بيشتر ازين در موقف شنونده گان آن
( توروم ) آرامش بخش(!) قرار نداشته باشيم وگامهای عملی ، تحرکات سريع وموثر
وگفتگوهای سازندهً رفيقانه را دربين رفقا وجوانب ذيدخل وموثر وطرف مذاکره ووحدت
، ازطريق سهم گيری ومشارکت مستقيم وجمعی همهً ما روی دست گرفته وعملی نماييم .
تجارب گذشته ووحدت های شکل گرفته از بالا ودر عقب درهای بسته، بما اين درس را
داده است که چنين وحدت های عاجل ، اعلام ناشده ًقبلی ، محدود به افراد واشخاص
خاص ، بدون درجريان قراردادن اکثريت رفقا وبدون گزارش دهی واخذ مشوره وشنيدن
نظريات بدنهً اساسی احزاب و گروه های داخل مذاکرهً وحدت وتقارب سياسی وبدون
انکشاف پروسه درطی مدتهای طولانی بعد آغاز کار ، جواب گوی انتظارات رفقا وضرورت
مبارزه ًفعلی درراه موثر واقع شدن در پروسهً مبارزات فعلی وطن ما نبوده
وبرعلاوهً سوال برانگيز بودن کندی پروسه ، موجبات مايوسيت ودلسردی مبارزين حزبی
ديروز وامروز وحدت طلب را در قبال خود دارد.
لذا ، ( تورومهای ) مژده دهنده ، آرامش بخش ونوشداروی ايکه صرف غرض رسيدن کشتی
شکسته ً حامل تعدادی محدود سرنشينان بزرگ وبلند اند يش بدون سرباز ، به ساحل
نجات ويا نقطهً مطلوب ، گاه گاهی بصدا می آيد ، دردی از دردهای موجود را دوا
نکرده وتداوم اقدامات بکار بستهً ناکام وناکافی قبلی می باشد وبس که متاسفانه
آهنگ های تکراری آن بمانند فيته ويا نوار خراب شده ( جَر) لذت ندارد ، مسرت
ببار نمی آورد ودلنشين نيست وآرامش نمی بخشد.
ازين رو،ما با قاطعيت تمام، درقدم اول وابتدايی بايد برای وحدت عملی ، قانونمند
وصادقانهً رفقای نهضت دموکراسی وترقی با رفقا وهمرزمان مادر حزب متحد ملی که
ديد ،مواضع وسابقهً خيلی بهم نزديک ويکسان دارند ،به اقدامات عملی دست يازيم تا
اين وحدت ،سنگ پايهً وحدت باساير رفقا درگروه ها وبا رفقای عزيز مستقل حزبی
ماگرديده واساس خوبی در آيندهً نه چندان دور برای شکل گيری اتحاد نيروهای ترقی
خواه ، دموکراتيک ووطن پرست ديگر وطن ما ، برای تحقق اهداف بزرگ انسانی ومشترک
نيروهای دموکرات وعدالت پسند ضد بنيادگرايی وافراطی گری دشمنان منطقوی وجهانی
مردم ووطن ما گردد .
در اين زمينه وبرای عملی شدن اين هدف عالی بايد از تمام امکانات و توانايیها ی
شخصيتهای موثرودلسوز به امر وحدت رفقاوکميته های فعال مصروف تامين وحدت ، بايد
بدون تعصب وتبعيض استفاده شود وطرفين مذاکره ، جريان گفتگوها ومذاکرات سازندهً
رفيقانهً وحدت را ،محدود ومنحصر به خود ونماينده گان شان نسازند وپنهان کاری بی
لزوم را جانشين اجراات سالم وشفاف نسازند تا باعث سوً تفاهمات جديد وکشيده گی
های ديگری نگرددوباعث خلق مشکلات جديد و مزيددر بين رفقا نشود .
حزب ما،رفقا وهمرزمان صادق ووطن پرست ما ، باثر مداخلهً بیشرمانهً شايد نه
چندان مشهود خارجی برای همه ، سهل انگاری ، بی تفاوتی وکم توجهی رهبران
ومسوولين بلند رتبهً حزبی ديروز وامروز حزب ديروز واحزاب وگروه های متعدد
جداشده از پيکرتقريبا ً واحد آنحزب وموقف تماشايی بخشی از بدنه ً کاری وموثرآن
، به گروه ها ودسته جات مختلف تشکيلاتی وغير سازمانی ، درداخل وخارج وطن منقسم
گرديده وياران وهم خونان وهم سرنوشتان ديروزدارای آرمانها ، اهداف ، سرنوشت ،
پيروزیها ، شکستها ، رنجها ،عذابهاوقبرستان واحد ، به مخالفين ودشمنان بی رحم
وبی عاطفه وگذشت ناپذير امروز مبدل گرديده اند وبا کمال تاسف که تبليغات
،فعاليتها وصف آرايیهای ما بيشتر عليه خودیها( همرزمان ورفقا) وکمتر عليه
دشمنان ومخالفين داخلی وخارجی آشتی ناپذير، تشنهً خون ما ومخالف موجوديت وزنده
گی ديروز وامروز ما ، می باشد ومتوجه است. اين عمق فاجعه واوج بحران از خود
بيگانگی ، دشمن پروری ورفيق ستيزی است که بايد هرچه زودتر به آن خاتمه بخشيده
شود.
سوم : احترام به رهبران واعضای رهبری حزب وپيشقراولان ديروز مبارزه .
يکی از مسايل طرف توجه اکثريت رفقای حزبی ما ، حفظ احترام لازم به رهبران
وسابقه داران مبارزات آزادی بخش ، وطن پرستان وعدالت خواهان ديروزی وطن وحزب
خودماست. اين ادای دين اخلاقی را ما بپا س ارزشهای فرهنگی وطنی مان وبخاطر
قدردانی از تلاشها وزحمات صدها انسان وطن پرست دشمن استعمار ، ستم ، تبعيض ،
ظلم ،امپرياليزم وارتجاع، نه تنها وجيبهً خود می دانيم بلکه به اين ارزشها ،
اهميت وارزش قايل هستيم .ازهمين جهت بروح تمام آزاده گان و بزرگمردان وشيرزنان
مبارزفقيد وطن درود می فرستيم وخاطرهً ايشان را گرامی میداريم.
چرا ، درجهان نسبت به هزاران مبارز تسليم ناپذير آزادی خواه وطرفدار عدالت
اجتماعی که تا آخرين دقايق زنده گی شان ، از شرف ، عقيده وآرمانهای انسانی خود
دفاع کردند وتسليم اهريمن وبيداد نگرديدند ، تا هنوز ادای احترام می شود وبسا
از وارسته گان جهان ، ازجمله در وطن ما ، نامهای آن دلاوران را بالای فرزندان
شان گذاشته اند.
چرا ، نامهای قهرمانان مرده وزنده مانند جيوليوس فوچيک ها ، چه گو اراها
،مانديلاها ، کاستروها ،چاوزها، روزبه ها ، وکيلیها ، هدايتها، عبدالرحمن ها ،
نظرگل ها، زرغونه ها ، عبد القادرها ، سيدالها وهزاران ديگر را گرامی میداريم
وياد می کنيم ؟ در حاليکه اکثريت اين قهرمانان هموطنان ما نيز نبودند ونيستند ،
برای آنکه پايه داری ومقاومت انسانها وحتی مخالفين برای دفاع از آرمانهای سياسی
واجتماعی شان تحسين بر انگيز است وانسان را به حرمت گذاری دربرابر ايشان
واميدارد.
بر عکس چرا ، دربرابر اشخاصی که مظلوم واقع می شوند ، صدمه می بينند وآزار
واذيت می شوندولی برای زنده ماندن ونجات از مشکلات پيش آمده دروغ می گويند ،
بدشمن می پيوندند ودربرابر آن زانو می زنند و به حزب ، آرمانها ورهبران شان
تهمت می بندند وراه وعقيدهً خودرا که سالها درراه آن کوشيده ورزميده اند بباد
ناسزا واستهزا میگيرند وبا ابراز ندامت وپشيمانی از کار کردها وزحمات قبلی شان
که در حقيقت تاريخ زنده گی وافتخارات شان است ، نه تنها راه بلکه ياران خودرا
اهانت می کنند وتخريب می نمايند ، در دل انسان احساس همدردی نسبت به ايشان پديد
نمی آيد؟ برای آنکه در هيچ سيستم وتفکری ، یاران نيمه راه وبزدل را کسی خوش
ندارد و به کسانی که در روزهای امتياز وقدرت در راس ودر ايام مشکلات ودشواریها
نه تنها خودرا کناره می کنند بلکه سايرين را به ترک موضع وسنگر تشويق نموده
وحقانيت دفاع وپايه داری را با تبليغات زهر آگين خود زير سوال می برند ، ارزش
داده نمی شود ؟ اين نوع برخورد تقريباًبه اصول وشيوهً قبول شده ً جوامع انسانی
مبدل گشته است .
لذا ، در روشنی این نوع طرز ديد وقيمت گذاری به انسانها ،به همراهان ومخالفين
مقاوم ويا بزدل ودروغگوی،بسياری ها را عقيده بر اينست که گذشته گان حزب مان ،
رهبران وپيش کسوتان مبارزه وسياست ديروز وامروز مان را نه براساس طول سالهای
رفاقت ومبارزات ديروز ونه بر اساس موقف های حزبی ودولتی گذشته ونه بر اساس سن
وسال وقدوقامت وچهره وتعلقات قومی وزبانی ، بلکه بر اساس تقوا ، پيگيری در
مبارزه ، وفا بعهد ،عدم سقوط در منجلاب قوم پرستی تعصبات زبانی ، منطقوی ومذهبی
ودرجه دلسوزی ومواظبت شان از فرزندان حزب ودرجه ً علاقمندی شان نسبت به سرنوشت
آتيهً رفقا وتفکر دادخواهی ووطن پرستی وتلاشهای شان برای بازگشت وحدت رفيقانه
دربين رفقا وگروه های رفيق ، بايد احترام کنيم وحرمت بگذاريم.
ما،رهبران وپيشقدمان مبارزات وطن پرستانه ً داخل حزب خودرا که معلمين
وآموزگاران مااند ،در جريان فعاليتهای حزبی ، از طريق حزب وهمنواشدن در مبارزه
وایستاده گی دربرابر ارتجاع واستبداد شناخته بوديم وپل ارتباطی بين همه رفقا از
بالا تا پايِين وازپايين تا بالا، آرمانهای مشترک ، سازمان وتشکيلات واحد سياسی
حزبی واصول وپرنسيپهای حاکم بر حزب بود وزنجيری محکم تر از فولاد ناب بنام اصول
حزبی وروابط محکم تشکيلاتی مارا بهم مرتبط می ساخت وبهم وصل می کرد. هرکه بهر
دليلی از آن صف وآن آرمان وتشکيلات جداشد ، وسيله وعامل ارتباط خودرا ازدست داد
وبمرور زمان دور ودورتر شده رفت که در مواردی متاسفانه با بعضی ها بيگانه شديم
وتا کنون وضع درمورد تعدادی بهمان شکل سابقه با قيمانده است .
چون ، ما رفقای بالاتر خودرا به اساس هدايت حزب ومقام های اول رهبری کنندهً آن
می شناختيم واز اوامر شان اطاعت می نموديم، باثر انکشاف نامطلوب اوضاع وتعميق
مداخلهً بيرونی ، فساد قدرت وتشبثات استخباراتی مختلف خودی واجنبی، تعدادی از
بزرگان ما نسبت به رهبر اصلی حزب و رهبر همهً ما ،بی تفاوت ، کم عقيده وبالاخره
مخالف ودشمن شدند ،ازين رو پا يينی ها (صفوف سربکف وفداکار حزب ويا اکثريت قريب
به اتفاق اعضای حزب ) دربرابر اين رفقا بصورت اتومات مخالفت نموده خودرا متعهد
به تطبيق امر ونهی ايشان ندانستند ووضع طوری انکشاف کرد که رهبری التر ناتيف
وتوافقی نيز بعد مدتی از حمايت اين رفقا برخوردار نبود واين اوج تعميق اختلافات
بود که سرانجام با شکل گيری فاجعهً سقوط همراه شد.
اکنون که نه رهبر ونه رهبران ديروز ونه تعدادی از هيات رهبری ديروز زنده اند
ونه حزب واحد وجوددارد، ما بحکم ياری وهمسويي سابقه وگذشته، رفقای قدمه های
بالای حزب واحد خودمانرا در صورتی احترام می کنيم که پل ارتباطی وحلقهً اتصال
فکری وآرمانی مشترک مان ، اگر تحکيم ، توسعه وتقويه نمی گردد ، عمداً تخريب
نشود ، زيرا اين يگانه کانال اتصال وتداوم رفاقت، اگر برای تامين منافع خلقهای
زحمت کش وطن زنده نگهداشته نمی شود واحيا وبازسازی نمی گردد ،ازتخريب مزيد آن
فقط برای تداوم رفاقت وپاس داشتن بخودشان جلوگيری نمايند.
چطور امکان دارد که در حزب واحد ویا بخاطر حزب ديروز ،از ما خواسته می شود
وانتظار آن وجود دارد که فلان رفيق را که در سابق عضو کميتهً مرکزی ويا بيوروی
سياسی آن بوده بخاطر حزب قدر کنيم ولی خود آن شخص متوقع ، حزب ما را ، رهبر
مارا ، آرمانها وعقايد فکری مارا بباد ناسزا وتوهين می گيرد ودردفاع از بدترين
دشمنان قسم خورده وخون ريز حزب ورفقای ما، حزبما را ملامت می کند ورهبران آن را
آلًهً دست بيگانه می خواند وهر روز درپی تخريب بنيادهای فکری وتشکيلاتی
باقیمانده ً حزب ما قراردارد.
پس، در اينصورت ما هرگز نمی توانيم وبايد نخواهيم که بتوانيم تا به افراد
وکسانیکه ولو در هر مقام ديروز حزبی قرار داشته اند وحزب ورهبران آن را بمانند
دشمنان وحتی بدتر از آنان تخريب ومزمت کرده اند ومی کنند ، احترام قايل شويم،
چون کسیکه به حزب خودش جفا کرده باشد وهنوز در امر بربادی آن سهم می گيرد ،چطور
از آدرس آن حزب وبه اساس معيارها وضوابط ديروزی آن حزب وهدايت رهبرآن از ما طا
لب احترام وارج گذاری نسبت بخود می شود؟ عجب دنيای است خانهً مشترک را چپه کرده
وخواهان دعوت شدن در آن ويرانه می گردند وتوقع دارند که در خرابه های شکل گرفته
بدست خودشان ، از آنها بحيث شخصيتهای ديروزو نه در خرابه بلکه در قصررويايي
پذيرايي شود ودعوت بعمل آيد.
مابه کسانی ،خاصتاًبه بزرگان ومسوولين ديروزی ييِ بايد حتماً احترام کنيم که
اگر بنابر مشکلات مهاجرت ، سن وسال وساير پرابلمهای موجه ، نمی توانند نقش
گذشتهً فعال شان را درمبارزه وتشکل رفقا ايفانمايند ولی نيات خوب انسانی دارند
، دلسوزی لازم می نمايند ، احساس شان عالی واهداف شان رفيقانه است ، مشوره های
سالم می دهند وحاضر نيستند که بخاطر عملی شدن حتمی نقاط نظر غير صايب ، غير
عملی وغير مفيد شان ، همه کس وهمه چيزها را تخريب کنند وخودا فعال مایشا ء
بدانند.
از آنجاييکه رفقای قديمی وسابقه دار رهبری ديروز ما ، بايد توقع احترام رفيقانه
رااز هرکدام ما باساس معيارهای حزبی ديروزداشته باشند ، طوريکه دارند، لذا عملی
شدن اين خواست مستقيما ً به نحوهً برخورد وشکل فعاليت وموضع گيری خود آنها در
قبال حزب وآرمان های مشترک ديروزی ما ،وحرمت گذاری خود آنها به رهبران بالاتر
ازخودشان بستگی دارد. نمی شود یک عضوی از اعضای رهبری ديروز رهبر واقعی حزب
وخود حزب را تخريب کند ولی بخود حق احترام نمودن بوسيلهً فرزندان اصيل حزب
وحاميان رهبرتخريب شده بوسيله خودش را حق طبیعی وقانونی خود بداند ودرصورت
احترام نشدن بسان گذشته ها که بايد اصلا ًتوقع آنرا نداشته باشد ، گله وشکايت
نيز سر میدهد ويا سر می دهند. اين نوع توقعات وآرزومندی ها نه طبيعی اند ونه
قابل عملی شدن. زيرا برای توقع کننده ها اضافی وغير قابل عملی بوده وبرای
اداکننده گان احتمالی وطرف انتظار متوقع ، اها نتبار وزجر دهنده می باشد ،
زيرابا اين کار دشمن حزب ، آرمانها ی سياسی ورهبران طرف احترام خودرا حرمت می
گذارد. البته پيدا کردن مواضع مشترک ، چه بروی اصول وموازين قبلی وچه براساس
توافقات وتفاهمات جديد سياسی وتشکيلاتی ،تحت نامهای جديد ويا نام قديمی، دراز
سرگيری وقوت يافتن مجدد روحيهً رفاقت ، اعتماد واحترام متقابل ، نقش اثرمند
خودرا ايفا خواهد کرد.
چهارم : کنگرهً وحدت بخشنده ً دوباره ً رفقا
يک توضيح ضروری
همرزمان گرامي وعزيز
** من هيچ نسخه ای از قبل تعين شده وتغيير ناپذيرشخصی را ، برای حل مشکلات
موجود خاصتا ً در موجودیت بحران اعتمادوبی اتفاقی ها كه تاهنوز دامنگير ماست ،
مطرح نکرده وبرای عملی شدن اکيد ِ نظریات مطرح شده ام بخود حق پافشاری نمی دهم،
ولی برای ابراز نظر نمودن ومشارکت حتمی همه رفقا ، درامر تعين سرنوشت ورقم زدن
تمام مسايل فکری وتشکيلاتی ، خاصتا ً شکل گيری وسير نمودن سالم وسازندهً پروسهً
وحدت واتحاد مجدد رفقا وگروه های تشکيل يافته بوسيله ً شان در داخل وخارج وطن
،بخود به حيث سپاهی وفادار آرمانهای مقدس ومشترک وطن پرستی وعدالت خواهی ، حق
می دهم که از فرد ، فرد رفقای عزيز نامدار وگم نام ِمصمم به مبارزه ً صادقانه
در راه سعادت زحمت کشان ،ترقی وشگوفايي وطن ومتعهد به وعده ها وآرمانهای گذشته
وشريفانه ً حزبی مان ،براي سهم گيري جدي در اين مورد، دعوت بعمل آورم وخواهان
مشارکت ومداخله ً جدی آنها ، در کليه مسايل مهم وسرنوشت ساز سياسی وحزبی گردم.
من ، اعتقاد جدی دارم که ترجمان واقعی دردها ، درکها ونظريات ونقاط نظر رفقا ،
فقط خودشان اند نه افرادی که بدون مشوره با رفقا ودرغياب شان سالها صحبت کرده
اند وتصاميم دلخواه خود شان را اخذ نموده ويا فرامينی را ارسال کرده اندکه
درضمن واجب الاجرا بودن، بيانگروظايف ودرک دقيق اوضاع ونيازمندی مراحل خاص
جامعه ، خاصتا ً شرايط دشوار کنونی نبوده و نمی باشد وازينرو، چنين اجراات
واقدامات غيردموكراتيك وخودسرانه ،پيوسته با انتقادها وواکنش های علني جدی
ومخفی جانسوز رفقا همراه بوده است.
ازين رو ، طرح تدوير جلسات مشترک کاری ، وحدت طلبانه ،برای راهيابی مشکلات فعلی
، نزديک سازی نقاط نظر همرزمان وتشخيص دهندهً راه ها ودشواریهای شرايط فعلی
مبارزه، سرد سازی جو ملتهب موجود، درميان رفقا وگروه های فعا ل ايشان ، شناخت
دوستان ومخالفين وحتی دشمنان حقيقی راه وديد سياسی وتشکيلاتی ما ، بشمول
مطالعهً طرح کنگره های پيشنهادی كادرها ومسوولين احزاب وگروه های رفيق
وپيشنهادهای جداگانه ومستقل براي تدوير کنگره ًوحدت ، طرح شده بوسيلهً رفقای
مستقل وکميته های نام گذاری شده بنام وحد ت وشايد طرحها ونظريات جديدی که در
اين موارد مهم وبا ارزش ، مطرح وتقديم رفقا وکميته های مربوط گردد ، امريست
ضروری ووظيفه ايست تاخير ناپذير برای همه ً ما ، که بايد با سعی وتلاش ، پيگيری
ودلسوزی واحساس مسووليت فردی وجمعي ، درمورد تحقق وپيروزی آن بکوشيم وسهم
مستقيم بگيريم.
بايد ، درک واحساسی زنده شود وقوت يابد که بتاسی از آن ، هرکدام ما ، نه تنها ،
خودرا وارث افتخارات ديروز ، صاحب وميراث خوارتمام ارزشها ، فداکاری ها ، دست
آوردها وقهرمانی های حزب ورفقای شهيد وجان فدای خود بدانيم ، بلکه توهينها
وتحقيرها وبدنامیهاي (!) ديروز را نيز متوجه خود بدانيم ودر اين فکر نباشيم که
فلان شخص وفلان گروه ، آقای فلانی ورفيق فلانی وفلان گروه وحلقه ورهبر را تخريب
کرده وبما تعلق ندارد(!!!) .اين گريز بی جا وشانه خالی کردن از بارمسووليت است
وبه وقار ووجاهت سياسی ما لطمه می زند .
بناً، با عزمی راسخ وارادهً خلل ناپذير از نام ، نشان ، عزت ووقار سياسی وحزبی
ديروز واهداف مشترک وطنپرستانهً امروز مان ، بايد نه تنها دفاع کنيم ، بلکه با
آگاهی ودرک هرچه بيشتر از کليه مسايل مهم وسرنوشت ساز سياسی ، عقيدتی وتشکيلاتی
، از طريق مشارکت درفعاليتهای سياسی ، سهم فعال گرفته وبا شناخت کامل ودقيق از
اهداف وعملکرد های بعدی وضروری مبارزهً مشترک، بصورت داوطلبانه ،جداً دموکراتيک
، با حقوقکاملا ً مساوی ، رودر رو، با شفافيت در گفتار وکردار ، دور از هر نوع
خودبزرگ بينی ، ترجيح دادنتعلقات قومی وزبانی وبدون در نظر داشت سابقه ً سياسی
ولی بر اساس شايستگی واراده ًبالفعل رفقا به مبارزه ً وطن پرستانه وعدالت
خواهانهً ضد ارتجاعی وضد امپرياليستی ، سرنوشت خودرا رقم زنيم ويار وياور واقعی
هم باشيم، نه مخالف ورقيب وخارچشم هم .
رفقای عزيز
وقتی ، ما از وحدت مجدد رفقا ، احزاب و گروه های رفيق ، صحبت بعمل می آوريم ،
سوالات زيادی نزد تعدادی از همرزمان ما، خواهی نخواهی پيدا می شود ، تعدادی
آنرا واضح می سازند ولی تعدادی در دل خود جا می دهند ويگان بار، با آه ودردی
آنرا متبارز می سازند ولی لب به سخن نمی گشايند وشايد از خود مي پرسند که اين
تعداد رفقاييکه مصروف اين همه سرو صدا ها درجهت تامين وحدت حزبي اند ، چرا اين
همه تلاشها را درجهتي متمركز مي سازند كه در ديروز نيز نتايج چندان دلخواه
نداشته است وهميشه شكننده بوده وباوجود بهره مندي ازوحدت نسبي ، بمشكلات جدي
نيز مواجه شده بوديم ومضار آن را چشيده ايم .
ازطرف ديگر ، حتما ً تعدادي از رفقا ي ما ، سوال خواهند كرد كه چرا تعدادي از
رفقا ، بزرگان ديروز ، مسوولين وچهره هاي شاخص امروز كه خود ، تشكيلات ودرون
مايه ً فكري احزاب وگروه هاي جديدا ً فعال شده ورسميت يافته ًشان را ، تداوم
راه ، افكار ومبارزات حزب ديروز مشترك ما مي دانند ، نه تنها در امر وحدت مجدد
حزب كم علاقه وبي تفاوت اندبلكه حتي از نام گرفتن حزب خودشان ، تاريخ درخشان
مبارزات شخصي هريك شان وابراز همدردي وغم شريكي با رفقا وفاميل هاي رهبران
ديروز وفـقيد حزب ،بمناسبت سالگردهاي رحلت آنها ،ابا مي ورزند ودوري مي كنند
وبعوض آنها افراد ناشناس وجديدا ً بدوران رسيده ، دركليه موارد ،ازجمله مسايل
كليدي وحياتي ديروز وامروز حزب ،امرو نهي ميكنند وفتواهاي متعددصادر مي فرمايند
.
اين خموشيها ، بي تفاوتيها وخودرا از مسايل وقضاياي اساسي وسرنوشت ساز حزب ،
رفقا وجنبش وطنپرستانه ً مرحله ً فعلي مبارزه، دور نگهداشتن ومداخله نمودن شان
از طرق غير علني ومشهود ،براي همه آنانيكه نگران وضع حزب ، رفقا ،وطن وسرنوشت
مردم ونيروهاي ترقي خواه وميهن دوست وطن خود هستند، جدا ً اسباب نگراني وتشويش
را ببار آورده وآن را بمثابهً معماي غير قابل حل ، تلقي مي كنند وخواستار جدي
پايان دادن به اين حا لت بي تفاوتي رقتبار و مايوس كننده مي باشند.
وابستگی به هر حزب سياسی ، خاصتا ً به احزاب وطن پرست وترقیخواه کشورهای مثل
وطن ما ،که با دشواری های مختلفهً داخلی ومداخلا ت بدون توقف خارجی مواجه می
باشد واين مداخلات ، شامل خراب کاری در درون احزاب مدافع حاکميت ملی وتماميت
ارضی وحامی تاريخ ، عزت وافتخارات گذشتهً ملی ومتعلق به زحمتکشان جامعه ، نسبت
به ساير احزاب بمراتب بيشتر است ،براي هريك ما اين درك را بوجود آورده است كه
متلاشي شدن حاكميت ،چند دسته گي در داخل حزب ما وتعميق بحران وانشعابات مختلف
دربين نيروهاي عدالت خواه مردم دوست وانقلابي وطن ما، همه ناشي از اشتباهات ،
بي تفاوتيها واحتمالا ًخيانتهاي عمدي وسهوي آن رهبر واين بزرگ سياسي نبوده بلكه
نقش خرابكاران منطقوي ، خاصتا ً ماشين جهنمي استخبارات اسلام آباد ،شبكه هاي
جاسوسي غربي وعمال داخلي تند رو مذهبي آنان نيز در زمينه سازنده ودخيل بوده
واست.
اما، آنچه سوال برانگيز است اينست كه كجاشد نقش اثر گذار بزرگان ديروز ما ، چه
شد فهم ، دانش ، شناخت ،ابتكار ، خود گذري ، وقف ، ايثار ، فداكاري وتجارب
گرانبهاي گروه بزرگان حزب ودولت دموكراتيك خلق افغانستان كه بمثابهً سكانداران
مبارزات دشوار ديروز ، درفشي را كه خود زماني بقيمت گران ، حبس وزندان ، شكنجه
وآزار خود وهمرزمان شان وبقيمت خون صدها هزار از بهترين رفقا ووطن خواهان رفيق
وصديق خود ، در نبرد ومقاومت عليه بدترين ونيرومندترين دشمنان داخلي وخارجي ،
برافراشته بودندواز برافراشته بودن آن حمايت كردند وبه پاس همان تلاشها وهمراهي
ها مورد احترام جدي قرار داشتند ولي باكمال تاسف كه ديريست ازصحنه غايبند وعلت
را نيزنه توضيح مي كنند ونه عقل وفهم ما قادر به درك آن است.!!
همچنان ، قابل سوال است كه ما،بصفت كادرها وصفوف رزمندهً تسليم نشدني حزب
ومردمان زحمت كش وطن مان، كجاهستيم وچه مي كنيم؟ ونقش ما چرابي اثر وناچيز است
واين نيروي عظيم فزيكي علمي ومعنوي تاكنون بي رقيب وبي نظير وطن چرا بخود نمي
آيد ودين ومسوليتش رابه قدر توان وبه اساس وعده وقول بزرگ تاريخي درقبال وطن
وحال وآيندهً آن ،خاصتا ًدراين شرايط حساس وخطرناك انجام نميدهد؟. آيااكثريت
كادرها وصفوف هميشه فداكار وهميشه قرباني دِه براي حزب وجامعه ، با
دراختيارنمودن سياست بيغرضي ، مجال دادن به افراد تماميت خواه سياسي ، قومي و
زباني ،مدعيان حزبيت ديروز وزمان شناسان امروزكه بصورت آگاهانه وعمدي رفقا را
بسوي مصالحه نه بارفقاي جدا شده ازهم وهمراهان بلكه با بدترين دشمنان آشتي
ناپذير، نه آنكه تشويق بلكه با نيرنگ وحيله مي كشانند وحتي باكمال تاسف وبصورت
واضح ضد آن حزبي، عمل مي كنند كه زخمهاي بيشماري از فرزندان جفاكار ونيمه راه
دارد وخونهاي بيشماري از قساوت جلادان و دشمنان رنگارنگ ، ميتواند برگهً برائت
نصيب خود سازند ؟ .
اخيرا ً، برعلاوهً بي تفاوتي وكم توجهي تعدادي ازبزرگان ديروز كه اميدواري
فراواني براي به فعاليت درآوردن مجدد شوروشوق سياسي ( تشكيلاتي ، تبليغاتي
وساير عرصه هاي فعاليت حزب )نه امروز بلكه مدتها قبل از ايشان وجود داشت،
باكمال تاسف ديديم كه عدم اشتراك اعضاي شوراي اجراييه حزب وطن ومقامات ارشد
دولتي آن وقت درمراسم دهمين سال شهادت رفيق داكتر نجيب الله رييس حزب وطن ورييس
جمهمور افغانستان، عدم تمايل وسهم نگرفتن اعضاي بيوروي سيا سي حزب دموكراتيك
خلق افغانستان ، شوراي انقلابي ومقامات بلند رتبهً هورا كش همركاب شادروان ببرك
كارمل ،رهبر حزبي ودولتي مان ، براي بر گزاري محفل يادبود از دهمين سال وداع
حماسي فرزندان حزب وهزاران شخصيت وطن دوست باايشان در حيرتان ، سكوت آنانيكه
خودرا سرخ ترين خلقي ميدانستند ومي دانند در عدم يادبود و محكوم نكردن قتل فجيع
شادروان نورمحمد تره كي اولين منشي عمي حزب دموكراتيك خلق افغانستان ورييس
شوراي انقلابي جمهوري دموكراتيك افغانستان بدست آدم كشان حفيظ الله امين ،ودر
اين روزهاي اخير وغمبار ،عدم سهم گيري تعدادي از متعصبين گروهي حزبي و حد اقل
عدم ابراز تاسف شان از مرگ نابهنگام شادروان محمود بريالي ، يكي از چهره هاي
برجستهً قديمي واثر گذاردر حزب ونهضت دموكراسي وترقي افغانستان، بما اين درك را
مي دهد كه:
نبايد ، باعينكها وديد قبلي ،با معيارها واعتمادهاي نا محدود و بي سرحد
گذشته،سابقه داري وهم حزبي بودن ها ، كارمشترك وآرمانهاي مشترك ديروز ، بالاي
هر انسان تكيه كرد ودل بدريا زدوسرنوشت خويش را به ايشان تسليم نمود. بما ضرور
است كه در شرايط جديد مبارزه هر انسان مبارز صف وراس را ، به اساس عشق وايمان
شان به سرنوشت ونجا ت وطن از دشواريهاي متعدد كنوني ، به درجه ً وفا وتصميم شان
در امر رهايي زحمت كشان از قيد هر نوع ظلم وبيعدالتي وبه نحوه ًمبارزه وافشاگري
شان برعليه هر نوع ستم وستمگران داخلي وخارجي،براي استقرار نظام عدل وانصاف
وبرابري واقعي قومي ، زباني ومذهبي شناخت وطرف حرمت قرار داد.
اين بدان معني نيست كه مابزرگان ديروز خودرا خداي ناخواسته حرمت نمي كنيم ،
برعكس ، مانسبت بهر وقت ديگر ايشان را حرمت گذار هستيم وارج مي گذاريم . اما
آناني را كه نه تنها ديروز خودشان را لگد مال كرده اند وهنوز ادامه مي دهند
بلكه شور وعشق وايمان واخلاص وفداكاري وجانبازي بهترين هاي مارا بباد تمسخر
واستهزا گرفته اند ومي خواهند از طريق خوشنودي بد ترين دشمنان ما زنده گي
آبرومندانه (!) داشته باشند، ولو درهر مقامي بوده باشند ، بحكم وجدان بيدار
انساني وبخاطر حرمت گذاري به ده ها هزار انسان دادخواه ومبارز بخون غلطيدهً گم
نام وبانام حزبي وغير حزبي، نمي توان بيشتر ازين احترام كرد وبزور وزاري آنهارا
تشويق ووادار به همراهي نمود ، در حالي كه خود نمي خواهند ويا نمي توانند. اما
براي آناني كه بسان گذشته ، مطابق توان وبا كل اخلاص در صف ياران وهمرزمان شان
قرار دارند وياقرار مي گيرند ، احترام وحرمت گذاري ما بيشاتر از ديروز ادامه
خواهد داشت ودر صورتي كه رفقاي ما لازم بدانند وبصورت دموكراتيك وكاملا ً
آزادانه در مورد شان تصميم بگيرند ، آنها بازهم گلهاي سرسبد حزب ماخواهند بود .
شرايط جديد مبارزه ودرك نسبتا ً وسيع از سياست ، حزب سازي ، مسايل مربوط به
فعاليت ها ي تشكيلاتي، نحوه ًتعين حلقهً رهبري ،وظايف ، مكلفيتها وحقوق اعضا
ومسوولين ، گزارشدهي از بالا به صفوف واز صفوف به رهبران، جواب ده بودن ومسوول
بودن متقابل شان دربرابر همديگر، بما اين درك را بوجود آورده است كه ديگر
بزرگان وقدمه هاي بالاي حزبي ، مقامات مقد س وغير جواب ده نبوده بلكه بسان ساير
اعضاي حزب از هر اقدام وعملكرد شان بايد به حزب جوابگوباشند ودر برابر اعضاي
حزب خودرا جدا ً مسوول بدانند .
اين درك ،قانونمندي وحتمي بودن اجراات دموكراتيك احزاب سياسي معاصر، بما مي
آموزاند كه رهبران حزب در آينده بسان رهبران مذهبي ، اعضاي حزب را مطيع
وفرمانبردار اوامر شخصي خود ندانسته وبد لخواه خود كادرها و مسوولين شبكه هاي
مختلف فعاليت حزبي را عزل ونصب نمي توانند وخود نيز از طريق انتخابات ازاد وجدا
ً دموكراتيك انتخاب مي شوند ودرانتخاب شان نيز سن وسال ، رنگ موي ،سابقه داري ،
قرارداشتن در مقام هاي بلند حزبي ودولتي ديروز ،تعلقا ت فاميلي ،روابط قومي ،
تعلقا ت زباني ومذهبي ابدا ًدر نظر گرفته نمي شود، درغير آن به ادامه دهنده گان
وعلاقمندان چنين افكار لازم است كه براي خودشان احزاب قومي ، زباني وفاميلي
بسازند ونامي از ترقي خواهي ونيات دموكراتيك مردم شمول ظلم ستيز ماوراي قومي
وطن پرستانه عدالتخواهي نبرند واهداف اصلي خودرا در لابلاي جملات وادبيات زيبا
وپرزرق وبرق فريبنده ، پنهان نكنند ونه وقت خود ونه وقت دطگران را تلف نمايند
ونه بيشتر ازاين فرزندان خوشباور مردم را فريب بدهند ودر جال هاي جادويي
نگهدارند .
ازين رو ، همه تلاش كنيم كه مسوولين آيندهً سياسي خودرا درضمن احترام وبزرگ
دانستن ، به توتمهاي عصري تبديل نكنيم ، بايد به آنها اين مجال داده نشود كه
باثر حرمت گذاري هاي صادقانهً اعضاي حزب ، خودرا بهترين بهتران بدانند وتمام
اعضاي حزب را جزًعمله وفعلهً شخصي خود حساب كنند ورفته رفته به مشكلي تبديل
گردند كه بجاي تربيه ً سالم اعضاي حزب با روحيهً حزبيت ووطن دوستي ، تعدادي را
به بلي گويان خود تبديل نمايند وما مجبور شويم بخاطر گل روي آنها به هر چيز وهر
شي همان قيمتي را بدهيم كه ايشان لطف مي فرمايند(!) وبيان مي كنند ولو اگر سياه
را سفيد وسفيدرا سياه بگويند وما بالبخند بگوييم كه بلي چنين است وبخاطر همين
بلي گفتن ها ، بارديگربجان هم بيفتيم وهمديگرا تخريب كنيم .
بايد قبول كنيم كه همهً ما، مسوول انكشافات منفي درداخل حزب وبيرون ازآن هستيم
، البته بادرجات سياسي ونظامي ، مختلف ، زيرا اين حزب بود كه تمام اموردولت را
رهبري نموده ومبارزه ، مقاومت پايداري وسازنده گي را دركليه عرصه ها هدايت
ورهبري ميكرد وتشخيص دوستان ودشمنان حزب نيز به اساس استنتاجات ، تحليلها
واوراق تبليغي واوامر مقامات بالايي صورت مي گرفت وشناسايي ميشد واعضاي حزب ،
باكل سخاوت وفداكاري سرنوشت وآيندهً خود وحتي فاميلهاي شان را با تطبيق احكام
ودساتير رهبري شان گره زده بودند وبا وجود كل تلفات ودشواريهاي گذشته وموجود ،
بسيارند رفقا ودوستاني كه پشيمان ونادم نيزنيستند وهنوزپايداري واستقامت ديرينه
وقديمي خودرا در دوستي وهمسويي با حزب وحزبيها ودر دشمني وخصومت با دشمنان خون
ريز داخلي وخارجي حفظ كرده اند ومقامات ديروز زنده وفقيد خودرا حرمت مي كنند.
آيا ، براي بزرگان ديروز وُشكر تا هنوز زنده وموجود امروز وبه هزاران كادر اثر
گذار وصاحب توان كار سياسي ، تشكيلاتي وفكري ، زيـبنده وسزاوار است كه درارتباط
به سرنوشت نهايي چنين فرزندان فداكار، خوش قلب وخوش باورِ هميشه قانع واين
همراهان كم نظيربدترين شرايط مبارزه ،غير مسولانه عمل نمايند واز سياست هرچه
بادا ، باد ، درمورد پراگنده باقي ماندن ودرمخاصمت باقي ماندن ايشان كه سزاوار
هر نوع كمك ، دلسوزي ومساعدت اند ،كارگرفته شود.
ما، باكل اخلاص وصميميت دربرابررفقاي بزرگ ديروزكه بزرگي ومقام هاي شان را
باكار ومبارزه وزحمات فراوان نصيب گرديده بودند وتا هنوز قلبهاي شان بخاطر وطن
وسعادتمند شدن انسانهاي زحمت كش ومظلوم آن مي تپندودربرابر رفقا ، آرمانهاي
مشترك وطن پرستي ، عدالت خواهي وبرابري حقيقي انسانها در تمام امور زنده گي
اجتماعي،با كار وتلاش هاي خستگي ناپذير شان،در امر مبارزه مشاركت مي كنند ومارا
ياري مي رسانند ،خودرا حرمت گذار مي دانيم وبراي شان طول عمر ، صحت وموفقيت
آرزو مي كنيم .
ما (صفوف) نيز درپهلوي ساير مشكلات وكمبودها، با بيـتفاوتي اختيار نمودن
دربرابرهر انكشاف حزبي ، تماشاچي بودن ومجال دادن به خراب كاران خارجي وداخلي
،فرصت دادن به فركسيون بازان ، متعصبين قومي ومنطقوي ،تجار بچه هاي سياسي
،افراد تصادفي ومدعيان همه كاره بودن و مستحق بودن (رهبران خلق الساعه ) در
داخل حزب ، كه حاصلي جز اين وضع ناگوار ، پراگنده گي حزبي وانواع بدبختيها
درداخل وخارج ، براي اكثريت قاطع رفقا نداشت وندارد وتا اكنون به آنها مواجه
هستيم ، ندارد ، بايد وصدبار بايد بر اين وضع نه تنها انتقاد مي كرديم وبكنيم ،
بلكه با مساعي مشترك بر دشواريها چيره شويم وسرنوشت خودرا با روحيهً رفاقت ،
همكاري ، همسويي ،گذشت ومصالحهً واقعا ً صادقانهً حزبي ورفيقانه بدست خودبگيريم
ودوباره باهم متحد گرديم وبا سربلندي ، وقار ، اميدواري واطمينان هرچه بيشتر
وبا اعتماد واحترام متقابل وضروري وسزاوار هرفرد وگروه مبارز ، به سوي تحقق
اهداف شريفانه وانساني خود حركت كنيم وهرچه زودتر به اين وضع اسفبار خاتمه دهيم
. **
اما درمورد نايل شدن به اين آرزو هاي نيك حزبي ( وحدت ويكپارچگي مجدد رفقا) كه
مي تواند سنگپایهً اساسي در راه شكل گيري اتحاد وسيع ترقي خواهان ومصالح وطن
ومردم ما خواهد بود ، پیشنهاد مي گردد كه:
از آنجاییكه فریاد های وحدت طلبانه ومبارزه در راه تامین وتحكیم آن ، نه كار
ذوقی ونه تلاشهای بی ثمر بوده وبرعكس ضرورتیست حیاتی وناگزیر وگریز از آن ویا
بی تفاوتي نسبت به آن ، بيانگر عدم احساس مسووليت ما در قبال آرمانها ، حزب و
سرنوشت آتیهً مردمان زحمت كش وطن ما می باشد وجزتجسم يكه تازی وتحمل ناپذیري
ساير رفقا وهمراهان ديروز در سنگر واحد مبارزه وتداوم جاه طلبیها وخودخواهیهاي
ناكام وافشا شدهً گذشته وجديد ،نمی توان به آن قيمت دیگري داد ، ادامه وطولاني
شدن اين سهل انگاريها، برعلاوهً نفرت انگيز بودن آن ،هرگز نمی تواند طرف قبول
مبارزين واقعي قرار گيرد.
بنا ً ،براي تحقق وحدت ، اين يگانه راه نجات از دشواريهاي موجود فعلي حزبي
وسياسي ، اگر نمي توانيم راه طولاني(!) را در يك ساعت طي كنيم ، حداقل براي
خاتمه دادن به خانه جنگيهاي داخلي كنوني وبوجود آوردن فضاييكه بتواند باعث
اشتراك عمل رفقا در امر تحقق اهداف بزرگ ملي وترقي خواهانهً مشترك فعلي گردد ،
بايد طرحها ونظريات سازنده اولا ًازطرف رفقا ،مسوولين ورهبران گروه ها ، خاصتا
ًرهبران نهضت دموكراسي وترقي وحزب متحد ملي ، ساير گروها واحزاب رفيق ازداخل
وطن كه باراصلی مسووليت ومشكلات مبارزه را بدوش دارند ودرك شان از اوضاع واحوال
كشور نسبت بهر اقامت گزيده در خارج از كشور دقيق تر است ،مطرح وارايه گردد. اين
بدان معني نمي تواند باشد كه نظريات سازنده وباارزش ساير حلقات وشخصيت هاي
حزبي- سياسي ما دربيرون از وطن ناديده گرفته شود ويا به آنها ترتيب اثر داده
نشود .
طوریكه ديده می شود ، نتيجهً جروبحثها ، نشستها از طريق نشراعلاميه ها، در
وسايل ارتباط جمعي بوسيلهً هيت مشترك نهضت دموكراسی وترقی وحزب متحد ملی در
مورد تامين وحدت بين دوحزب برادر ورفيق ، بازگو كننده ً حقيقی انكشاف مذاكرات
ودسيابی به توافق در زمينه نبوده وايجاب سرعت گرفتن واهتمام بيشتر را می نمايد
.
لذا، به رفقا وجهات مسوول فعلی پيشبرد پروسه پيشنهاد وتقاضا می كنم كه بايد
كميته ای به موافقت كليه جوانب علاقمند ، ذيدخل واثر گذاردر امر وحدت رفقا ،
هرچه زودتر تشكيل گردد وبه آن صلاحيت داده شود تا مجموع نظريات ،طرحها ونقاط
نظر رفقای مرتبط به تشكل های حزبی موجود وفعال وآنهايی كه تا هنوز ازلحاظ
سازمانی وابستگی به گروهی ندارند ؛ جمع آوری نموده ودرفضای سالم رفاقت ، آن
نظريات را مطالعه ومورد بررسی قرارداده وبا تصميم گيری مشترك ازطريق تماس دايمی
ونزديك با همه مراكز فعال وحدت طلب ،به اميد درحال خشكيدن دايمی رفقا دراين
مورد جان تازه ببخشند .
همچنان ،برملاساختن علل كندی پروسهً وحدت مجدد رفقا ويا به موفقيت مواجه نشدن
آن خاصتا ً بين دوحزب درحال مذاكره ، واطلاع رسانی دقيق به رفقا دراين مورد ،
ميتواند در بهبود يافتن .كم عيب بودن تلاشهای بعدی مشترك ، جدا ً موثر واقع
گردد.
برای كار آيی بهتر وبيشتر وغرض جلوگيری از ضايع شدن وقت و كسب اعتماد
قويتراكثريت رفقا ، از كثير الجوانب شدن كميته ويا هيأت پيش برنده ً مذاكرات ،
حمايت جدی صورت گيرد ، خاصتاً با احزاب ، گروه ها وشخصيتهاييكه واقعا ً می
خواهند باهم متحد ويك ژارچه شوند وازاين طريق زمينه ً فعاليتهای آنانيكه تحت
نام وحدت خواهی ، می خواهند آب را هميشه گل آلود نگهدارند وخود استفاده كرده
وگرمی بازار خودرا به قيمت سردی وبربادی سايرين حفظ كنند.
سخن آخر در اين مورد اينكه :
كميتهً جديد ووسيعترتامين وحدت جزايرحزبی وشخصيتهای مستقل ماندهً رفقای قبلی
،بايد هرچه زودتر وبه موافقت تمام اطراف ذيدخل تشكيل گردد وبعد آغاز نمودن بكار
، اعلاميه ايرا به نشر بسژارد ودر طی آن از تمام رفقاي صاحب طرح ونظريات خاص در
مورد چگونگی واسلوب سالم تامين وحد ت كه تاكنون ابراز نظر كننده بوده اند ويا ،
نه ، دعوت بعمل آورد تا نقاط نظر شان را به آدرسی كه خود كميته مشخص می سازد ،
ارسال دارند ، تا با اين مشاركت وسيع وهمه جانبه ، از يكطرف بر غنامندی معلوات
وشناخت كميته از نظريات وطرحهای رفقا بيفزايد واز طرفی انگشتان زيادی بنام
انتقاد وبهانه گيری بسوی كميتهً مذاكره برای تامين وحدت واجراات بعدي آن ، در
آينده نشانه گرفته نشود.
فراموش نكنيم كه نه تنها ما ، بلكه هر حزبی ، هر تشكلی وهردولتی ،به اتحاد
ووحدت مدافعين خود اشد ضرورت دارد . ازينر، واكنش های منفی ومنفی بافي های
بيمورد وغرض آلود را برای تخريب نمودن وغير مفيد بودن وحدت رفقا ، ولو با هرسند
سازی ودلسوزی(!) صورت گيرد ، شديدا ً محكوم ورد ميكنيم وبه مبلغين ضد وحد ت
نميتوانيم اطلاق رفيق وهمرزم نماييم .
بالاخره ، وحدت ما ، اتحاد همهً وطن پرستان ،ترقيخواهان و طرفداران دموكراسی
وعدالت ، باعث نجات وطن ما ، نجات تلاشهای كليه گروه ها وحلقات مدافع دموكراسی
وحكومت نظم وقانون گرديده ودرخنثی شدن دسايس بلاوقفهً مداخله گران منطقوی
وجهانی طامع ومتحجرين بنيادگرای خون ريز شان كه دشمنان حقوق اساسی انسان ،
مخالف تمدن ،پيشرفت ، تساوی حقوق مردم ، تساوی حقوق زنان بامردان وآشتی ناپذير
با فرهنگ ودستآوردهای علمی بشری اند، خواهد شد واين حقيقتيست كه نبايد به آن
صرف قيمت جنبهً تبليغی داد.
رفقای عزيز
بيا ييد ،باعزمی راسخ ، با گامهای سنجيده ، بااراده ای خلل ناپذير، باروحيهً
دوستی ورفاقت های صميمانهً قبلی، همديگر خودرا تحمل كنيم و بپذيريم و دردها
ونظريات يكديگر را بشنويم وبه آنها ترتيب اثر دهيم ، نه آنكه عليه هم وبناحق
اتهام ببنديم ودل دشمنان ومخالفين داخلی وخارجی خودرا شاد سازيم وبه اين وسيله
زمينه ًفعاليت افراد خرابكار ، استفاده جو ومعامله گررا از امور ی كوتاه سازيم
كه برای ما ارزش حياتی دارند .
بادرود واحترام به هريك شما .
جليل پرشور 01/14 / 2007