جليل پرشور
فقدان سه رهبر در ظرف سه ماه
دعوت برای تجليل وگراميداشت
فصل برگ ريزان ، در وطن ما از اواخر ماه سنبله ،آغاز می گردد ودر اواخر تير ماه تکميل می گردد.در طی اين مدت هر نوع درخت وگل وبته ً جوان و سالخورده ، زرد می گردد، پر، پر می شود وبرگ وبارش بزمين می ريزد .
امامن از يک برگ ريزان ديگر واز يک خزان ديگری ياد میکنم که نهايت طوفانی بود و نه تنها باعث ريختن برگ های درختان تنومند و پر ثمری گرديد بلکه باعث خشکيدن وچپه شدن آنها شد وتعداد وسيعی از مردمانی را که از سايه وميوهً آنها مستفيد گرديده بودندبه غم واندوه نشاند وشديداً متاثر ساخت وحال که مدتهای طولانی از آن ايام می گذرد ، تعريف وتوصيف وگلايه از آن درختان بخاک افــتيده ، هنوز ادامه داردوخاطره های آنها فراموش نشدنی اند .
منظورم از چپه شدن و بخاک غلطيدن آن سه درخت ، شهادت سه تن از رهبران حزب ما می باشد ،رهبرانی که که در حدود 41 سال قبل باارادهً مشترک،با تعدادی از ترقی خواهان وطن پرست داوطلبانه گرد هم جمع شدند وحزبی را اساس گذاشتندکه نسلی از بهترين وطنپرستان ومدافعين عدالت اجتماعی ، دفاع از زحمت کشان وتهيدستان وطن وجهان را در خود پرورش دادوبزرگ نمود.
رهبران حزب ما اگرچه در يک زمان ، با تصميمی مشترک ، اهدافی واحد ،اقداماتی فداکارانه وتوام با خود گذری ، پشت کار ، تقوای نفس ،در تشکيلی واحد کار را آغاز کردند ولی در پروسه های بعدی مبارزه ، خاصتا ًبعد پيروزی حزب ورسيدن بقدرت ، هرکدام شان شيوه ها واساليب خاصی را برای تحقق اهداف وطن پرستانه وحل مشکلات داخلی ناشی از جنگ داخلی وتجاوزات خارجی در پيش گرفتند . ازينرو در بسا موارد بنا بر ضعيف ساختن نقش تصاميم جمعی وتحميل نظريات شخصی ومطلق ساختن مرکزيت مطلق،خاصتاً درموارد با اهميت مبارزه وعمل وطنپرستانه ، اشتباهات بزرگی رخ داد که پی آمد های ناگوار آنها تا حال باقيست.
بهرصورت قصدم در اين ياد داشت مختصر بررسی چند وچون نحوهً عمل کرد رهبران واعضای رهبری بابديت پيوسته وزندهً حزب ما نيست ونمی خواهم کارکردهای ايشان را به برسی ونقد بکشانم . البته طوريکه قبلاً ياد آور گرديدم که همه رهبران ما در يک لحظهً خاص تاريخی دست بدست هم دادند وحزبی راتشکيل کردند که درفاصلهً کوتاه زمانی به نيروی بزرگ و عظيمی مبدل گرديد واز حزبی اپوزيسيون به حزب دولت مبدل گرديد .ولی اختلافات ، انشعابات ، گروه بازیها، فرکسيونسازیها، جاه طلبیها وگرايشات قومی و رفاقت بازی های شخصی در پهلوی تجاوزات بزرگ خارجی ،مسلحانه واستخباراتی دشمن نه تنها باعث شها دت ده ها هزار حزبی وصدها هزار از مدافعين حزب گرديد ،بلکه تعداد بی شماری از مخا لفين مسلح وغير مسلح ومردمان عادی وبی گناه ملکی نيز گرديد وسر انجام باعث سقوط دولتی شد که برای اولين بار بنام تهيدستان وطبقات محروم وفراموش شدهً وطن سر بلند کرده بود ونيروهای ستم گستر جهانی ونوکران داخلی ومنطقوی شان تحمل آن را نداشتند وبا تمام توان در سقوط دادن آن دست بکار شده وجنگ خونينی را برما تحميل کردند.
از مجموع اقدامات وتلاشهای مختلفهً حزب ، دولت واقدامات مستقلانهً شخصيت های دلسوز داخل وخارج حزب برای حل مشکلات داخلی وکنار آمدن با مخالفين حزب ودولت ما ، به اين تنيجه می رسيم که با کسانی مذاکره می کرديم که صلاحيت خودرا نداشتند، ما از کسانی دعوت برای مشارکت در دولت وحدت ملی می نموديم که بدون اجازهً پاکستان ، عربستان ، ايران ، امريکا وساير تمويل کننده گان جنگ وتجاوز عليه وطن ما ،توان وصلاحيت گفتگو را با جانب حکومت نداشتند وحوادث بعد سقوط دولت نشان داد که تعداد زيادی از آن تنظيمهای که ما می خواستيم با ايشان مفاهمه وآشتی نماييم، بخود وبرادران مجاهد شان رحم نکردندووطن ، خاصتاًکابل را به تله ً از خاک مبدل ساختند.
اکنون بعد گذشت سالهای طولانی از آن شکست غم انگيز دولتی ، می بينيم که آگاه ترين ،پرمدعا ترين وگويا شريف ترين وبی تعصب ترين روشنفکران وطن ، بخاطر برحق دانستن وتحميل کردن ( افغان وافغانستانی ،خراسان يا افغانستان ، قدامت پشتو يا دری)بجان
هم افتيده اند وما شاهد گنده شدن نمک هستيم ورفقا واعضای يک حزب ، يک نهضت ،ويک مسير فکری واحد ترقی خواهی وانسان سالاری وجامعهً مدنی (!!) باهم کنار آمده نمی توانند وحتا آقايیِ نوشته که اگر کسی نام افغان را قبول ندارد می تواند از کشورهای که بانام ايشان نزديک باشد تقاضای تابعيت کنند ويا کسانی پشتونها را باشنده گان اصلی سر زمين مشترک مان نمی دانند وبا اهانت صحبت می کنند، من در اين فکر افتاده ام که آيا در چنين وضعی چطور امکان داشت که ما با ملا سلام راکتی ، با ملا عمر، با برهان الدين ربانی، با گلب الدين حکمت یار ، با احمد شاه مسعود، با رسول سياف ،با انور دنگر، باشرين آغای سالنگی ، با اسماعيل خان ، با آصف محسنی يا انوری، با محقق ويا زرداد مصالحه می کرديم و يا با صدها قوماندان ديگری که همين اکنون در جنگ شديد عليه حکومتی می جنگند که از اتحاد اکثرآ جهادی خودشان تشکيل گرديده است، مفاهمه می نموديم وکنار می آمديم. چون مصالحه با افراد وگروه هايی صورت می گيرد که وجودوحقيت طرف مقابل را اعتراف می کند وبرای سازش وهمزيستی ابراز آماده گی می نمايد نه با کسانی که نه تنها حقيقت وجودی ات را منکر می گردند بلکه برای نابودی فزيکی ات با تمام قوا می کوشند.
من يکبار ديگر بخاطر سهم شايستهً رفقا ، دوستان وهمه ًترقی خواهان حقيقی وصادق وطن ، در امر تحقق صلح وآشتی در وطن پيشنهاد می کنم که اولاً بايد به جنگ بی هوده وظالمانهً تبليغاتی عليه هم پايان دهند ، خود نمونه شوند تا ديگران را تشويق نموده بتوانند، زيرا افراد گمراه ،جستجو کننده گان حقيقت را کمک نمی توانند. بايد اصلاحات را از خود شروع کرد وبرای خشنودی دشمنان حقيقی وفرضی وطن از تهمت زدنها وجعل ارقام وحقايق بايد خودداری کنند در غير آن چيزی جز شرمساری نصيب آنانی که در تعميق اختلافات بين ترقی خواهان می کوشند نخواهد شد. بايد بی پرده اعتراف نماييم که گروه ،حزب وتنظيمی که بين اعضای خود ودر ميان خانوادهً خود تفاهم ، سازش وآشتی را قايم وپيروز نتواند ، هرگز نبايد ادعای حل مناقشات وپرابلمهای متعدد وطن شمول را کند.
يکبار ديگر اعتراضم را مبنی بر توجهی فرهنگيان تاجک وپشتون در مورد بی تفاوتی شان نسبت بزبانها ، فرهنگها وسنن ساير مليت ها واقوام شريف وطن ما مبذول می دارم واز همهً شان می خواهم که اگر بخاطر عدالت در اين مورد دست بقلم نمی برند حد اقل از روی سياست ونمايش هم اگر باشد ،توجه شان را در اين زمينه اندکی معطوف سازند.زيرا در حق بسياری از زبانها ومليت های ديگر از جبر وظلم کار گرفته می شود در حاليکه آنها در هيچ موردی کمتر ازهيچ مليتی وزبانی وقومی نيستند .
با در نظر داشت مطالب ارايه شدهً بالا ،مرا عقيده بر اينست که هدف اساسی حزب ورهبران ما دفاع از تمام زحمت کشان وطن بوده که بزبانها، اقوام ،مليتها،مذاهب و مناطق سرزمين مامتعلق اندوما بحيث ادامه دهنده گان صادق مبارزات ديروزی وظيفهً اخلاقی ووجدانی داريم که خلاها ، نواقص ، کمبودها ،سهل انگاری ها ،اشتباهات وخطاهای غير عمدی وحتا عمدی ديروز در اين مورد ودر ساير موارد وزمينه ها راجبيره نماييم ، بازسازی کنيم،تکميل نماييم وتصحيح کنيم ، نه آنکه با اقدامات غير مسوولانه، عقده يی وجاه طلبانهً ملی ، زبانی ،فرکسيونی وشخصی ،کارهای را انجام دهيم که باعث حقانيت ادعای دشمنان آشتی ناپذيرحزب ما، مردم زحمت کش ووطن پرست ما وافکار مترقی جهانی گردد.
من به اين عقيده هستم که درموسم خزان امسال امکانات قابل توجه طبيعی برای تقارب ونزديکی رفقا ، مساعد شدن زمينهً تفاهم وعمل مشترک وبفراموشی سپردن رقابتهای ناسالم ودشمنی های بی مورد وغير موجه وجود دارد وآن عبارت است از:
تجليل مشترک وگرامی داشت خاطره های رهبران بخاک خفتهً حزب ما که هرسه تن شان در فصل خزان وبا تفاوت های اندک زمانی از لحاظ ماه های تير ماهی ، با زنده گی وداع کردند واز حق حيات محروم شدند وبابديت پيوستند می تواند کمک بزرگی برای دوستی وتجديد رفاقت برای آنانی باشد که هدف شان مبارزه برای مردم است نه آب گل آلود کردن وتعميق اختلافات بين همرزمان ووطن پرستان واقعی. مرا عقيده بر اينست که با بغض وعداوت وداع کنيم وبا صدق واخلاص از شخصيت هرسه رهبر ، رفقا : شهيد داکتر نجيب اله ، شهيد نورمحمد تره کی وشادروان ببرک کارمل که بالترتيب بتاريخ های پنجم ماه ميزان سال 1375*** شانزده هم ميزان 1358 و***دوازدهم قوس1375 به امر دژخيمان ستمگر وخايينين چند رنگ وهم سرشت شهيد شدند ويا داعی اجل رالبيک گفتند ، تجليل بعمل آوريم وسالگرد مرگ وشهادت ايشان را زمينه ساز دوستی ورفاقتهای صميمانه ای بسازيم که در ضمن بخشيدن آرامش به ارواح سرگردان ايشان در اين مورد، دسايس مخربين ودشمنان خود را نقش بر آب سازيم.
اميدوارم رفقای عزيزما بدون بی تفاوتی ،کم بها دادن ويا خدا نا خواسته کار شکنی وشانه خالی کردن از تحقق اين پيشنهاد ، که هدفی جز تحکيم وتقويت فضای رفاقت واتحاد وطنپرستان در آن مضمر نيست ، در زمينه توجه ودقت نموده وپرده های سياه وتاريک بد بينی ، بد انديشی وبی اعتمادی را با اقدامات مشترک پاره ،پاره کنند وهم ديگر را صادقانه در آغوش بگيرند وبهمه ثابت بسازند که هيچ مشکلی نيست که آسان نشود واين مثل وطنی را بار ديگر مصداقيت ببخشند که (آب اگر صدپاره گردد باز باهم آشناست).
رسوا وشرمنده باد آنانيکه سعادت وخوشبختی خودرا در بی اتفاقی وبد بختی ديگران جستجو می کنند وشرم بر مدعيان کاذب وطن پرستی ايکه رفقا وهمرزمان خودرا تخريب نموده وبرمنافع تنگ شخصی، قومی ،زبانی ، محلی و فرکسيونی تکيه واصرار میورزند !
سرفراز ، سربلند وپيروز باد وحدت ووحدت طلبان ترقيخواه و صادق وطن !