تقاضای دیدار آقای کرزی از ملا محمد عمر رهبرطالبان
( تبریه نمودن طالبان از محاکمه قوانین ملی و بین المللی در افغانستان )
قسمت دوم
انجنیر سخی ارزگانی
نسل کشی در شهر باستانی بامیان :
ملا محمد عمر رهبر طالبان به گروه های تا دندان مسلح طالبی خویش که از هرگونه حمایت نظامی ، استخباراتی ، اقتصادی ، معنوی دشمنان خارجی مردم افغانستان عملا بهره مند بود ، چنین فتوا داد که :
« بامیان و یکاو لنگ را بسوزانید ! »
طالبان که بر اساس فرهنگ و تفکر خرد گریز و جهالت تمدن ستیز قبیلوی خویش و با پیروی از سیاست عبدالرحمن خانی با حمایت پاکستان و القاعده به مجرد که شهر باستانی بامیان را با خونین ترین وجه اشغال کردند ؛ و همچنان با خشم حیوانی خویش به قتل عام مردم ، ویرانی شهر بامیان و یکا ولنگ شروع نمودند که سازمان ملل متحد در این زمینه چنین گزارش می دهد :
« طالبان بامیان را در ماه سپتامبر چند هفته بعد از تسخیر مزار شریف به قول خود آنها فتح کردند . در سال گذشته چندین سعی طالبان برای گذشتن از شیبر درغور بند و شیخعلی و نقاط دیگر ناکام ماند .
در گزارش اخیر سازمان ملل راجع به حقوق بشر در افغانستان آمده است که در شیخعلی و علی خان در وادی غوربند بیش از یک هزار نفر از اهالی قتل عام شده اند ، اجساد در کوچه افتاده بود و تعدادی از آنان در مقابل درب منازل شان ، بدین معنا که شاید طالبان درب های منازل را کوفته و کسانی را که درب ها را باز می کردند ، می کشتند .
بررسی اجساد نشان می دهد که زنان ، مردان و بچه ها به گلوله کشته شده اند و دختران خرد سال با لت و کوب به قتل رسیده اند. در قصبه های اطراف بامیان همچنین قتل ها صورت گرفته
است . بر طبق گواهی دیگر در حدود 800 نفر که قسمت اعظم آنها غیر نظامی بوده اند به روز 13 یا 14 سپتامبر در هزاره جات به قتل رسانیده شده اند .» (1)
احساس انسان دوستانهء یک پیره زن با درد پشتون ما :
این منطق را از روی تجارب روزمره و آزمون های تاریخی و علمی باید پذیرفت که جنس مؤنث همواره نسبت به جنس مذکر صلح دوست و همچنان مخالف پرخاشگری ، زورگویی ، ستم ، هژمونی طلبی ، ویرانگری ، تجاوزات ، جنگ ، کشتن ، نابودی و امثالهم در جوامع بشری از آغاز تا کنون می باشد . مثلا مرد به زور متوسل می شود ، زن به صلح دست می اندازد . مرد آتش جنگ را روشن می کند ، زن مانع شعله ورشدن آتش جنگ می گردد . جنس مذکر تجاوز می کند ، جنس مؤنث بدان مخالفت می دارد . مرد ویران می کند ، زن جلو ویرانی را می گیرد . مرد خشم و خصم آفرین است ، زن خاموش کننده خصومت و صلح آفرین می باشد . و نظایر آن .
جهت ادعای فوق خویش اینکه به احساس انسانی و جنبه رحم و مروت این زن پشتون با شهامت خویش توجه نماییم که عملا بشر دوستی ، اسلامیت ، ملی گرایی و همنوعی خویش را نسبت به هموطنان بی پناه و دردمند خویش نشان داد تا اینکه به جرم انسان دوستی همراه با سایرپناه جویان از سوی طالبان مهاجم به شهادت رسیدند . در این مورد به این گزارش سازمان ملل توجه نماییم :
« بر اساس بعضی گزارش ها یک زن پیر پشتون که 25 زن و خرد سال هزاره را در خانه خود پنهان کرده بود ، اول خود او بعد زنان و اطفال خرد سال هزاره جابجا به دست یک طالب به قتل رسانیده شده اند . این طالب زن پشتون را در بازار دید که یک مقدار زیادی نان را خرید ، اورا تا خانه اش تعقیب کرد به زندگی خودش و کسانی که در پناه او بود ، خاتمه داد . » ( 2 )
آیا چنین عملکرد ضد بشری و ضد اسلامی و ضد ملی طالبان بیانگر ماهئیت شؤنیستی و جلادانه طالبان و فرهنگ جاهلانهء قبیلوی در جامعه افغانستان نبوده و نیست ؟
آیا با کدام منطق میتوان طالبان را با چنین اعمال ددمنشانهء شان از پنجهء قوانین ملی و بین المللی نجات داد ؟
خشونت ضد انسانی ملا عبدالمنان نیازی در زندان ها :
سازمان نظارت بر حقوق بشر ملل متحد گزارش تکانده را از عملکرد های ملا نیازی والی مزارشریف و سایر طالبان اجیر چنین ارئه نموده است :
« گزارش از قول زندانیانی که موقتا در زندان مزار شریف بوده اند می نویسد : در زندان صرفا یک چاه برای نوشیدن آب و دو مستراب برای رفع ضرورت وجود داشت . طالبان وقتی به مزار وارد شدند صدها زندانی را رها و جای آنها را توسط افراد دستگیر شدهء جدید پر کردند . شاهدان عینی می گویند زندان به سرعت پر شده و چنان مزدحم بود که کسی خوابیده نمی توانستند .
در بیرون زندان خانواده های زندانیان بعضا چندین روز را می گذرانیدند که شاید اطلاعاتی از سرنوشت عزیزان خود به دست آورند ، بعضا افراد طالبان با سیم کیبل منتظرین را مورد لت و کوب قرار می دادند .
یک شاهد عینی تاجیک می گوید : بعضی زندانیان که اکثرا هزاره بودند مورد لت و کوب قرار می گرفتند ، آنها را با دستان بسته به روی شان به زمین می خوابانیدند و با سیم کیبل مورد لت و کوب قرار گرفت .
طالبان به مردم می گفتند که سلاح شان را تسلیم کنند و از آنها می پرسیدند که هزاره را در کجا می توان پیدا کرد ، طالبان می گفتند اگر یک هزاره را معرفی کنند ، آزاد می شوند .
در زندان افراد را دو دسته می کردند ، کسانی که هزاره و شیعه بودند یکطرف و کسانی که تاجیک و ازبک بودند به جانب دیگر برده می شد . بعضا مردم را مجبور می کردند یک دیگر را شناسایی کند و یا زندانیان مشکوک را وادار می کردند که نماز اهل سنت را بخوانند . اکثر ازبک ها ، تاجیک ها ، ترکمن ها و تعداد محدودی پشتون ها با وساطت مردم از بیرون رها می شدند .
با مملو شدن زندان ، تعداد زیادی از زندانیان را با کانتینر به شبرغان ، هرات و قندهار انتقال دادند . شاهدان عینی تخمین می کنند که یک کانتینر بین 100 تا 150 نفر را حمل می کرد ، حد اقل 35 کانتینر مملو از زندانیان را از زندان مزار خارج کردند .
یک شاهد عینی که برای چندین بار زندانی شده بود می گفت : در یک مورد « ملا نیازی » والی مزار شخصا بر این عملیه نظارت کرده و افراد را برای انتقال انتخاب می کرد ، این کانتینرها به طور روزمره و بعضا روز چند کانتینر در یک روز از زندان خارج می شد .
گزارش سازمان نظارت بر حقوق بشر می گوید : حد اقل در دو مورد زندانیان در داخل کانتینرها به اثر گرمی هوا ، تا زمان رسیدن به شبرغان از بین رفته بودند . یک شاهد دیگر سه کانتینر را هنگام خروج به سوی بندر اندخوی در شبرغان دیده بود ، او می گوید وقتی دروازه کانتینر باز شد فقط سه نفر زنده مانده بود ، حدود 300 نفر دیگر همه مرده بودند ، این سه نفر بعدا به زندان برده شد . او می گوید : تمام این صحنه ها را به چشم خود مشاهده کرده است . این واقعه 7 روز پس از تسخیر مزار رخ داده بود .
گزارش سازمان نظارت بر حقوق بشر در بخشی تحت عنوان « تحریک خشونت توسط والی مزار علیه هزاره ها » می نویسد : روز دوم تسخیر مزار ، ملا منان نیازی والی شهر خطابه های در مساجد سراسر شهر و بعضا چندین خطابه در یک روز ایراد نموده و علیه هزاره ها به خاطر قتل زندانیان طالب در سال 1997تهدید به خشونت نموده و آنها را به خاطر شیعه بودن شان مورد انتقاد قرار داده و از آنها می خواستند که از مذهب خود خارج شده و سنی شوند . وی به سایر ساکنان مزار هشدار می داد که اگر هزاره ها را حمایت کنند ، مجازات خواهند شد . تقریبا 7 شاهدی که بعد از تسخیر مزار در این شهر باقی مانده بود یک بار یا بیشتر خطابه های ملا منان نیازی را شنیده بود ، در حال که این خطابه ها از یکدیگر فرق داشت ؛ اما همه آنها به طور یکسان علیه هزاره ها و شیعیان بوده است و آنها را مسول کشتارهای سال 97 می دانست .
گزارش سازمان نظارت بر حقوق بشر می نویسد : این خطابه ها که توسط یک مأمور بلند مرتبه طالبان در آن زمان در مزار ایراد شده بود به وضاحت نمایانگر آن است که کشتار و سایر حملات بر هزاره ها ، اعمال قوای واهی طالبان نبوده بلکه از حمایت مقام بالای طالبان برخوردار بوده است .
از قول منان نیازی گفته شده که خطاب به مردم می گفت : شما در سال گذشته علیه ما شورش کردید و ما را به قتل رساندید ، از تمام خانه های تان بر ما فیر گردید ، اکنون ما به مزار آمدیم تا با شما یکطرف کنیم . وی در خطابه دیگر خود گفته بود که هزاره مسلمان نیستند ، آنها شیعه و کافر هستند . هزاره ها قوای ما را به قتل رسانیده و ما حال آنها را باید بکشیم ، او خطاب به هزاره ها گفته بود : شما اگر وفاداری خود را به ما نشان ندهید ما خانه های تانرا می سوزانیم و خود تان را می کشیم ، شما یا مسلمان ( سنی ) شوید یا افغانستان را ترک بگویید . ملا نیازی در یک خطابه دیگرش به هزاره ها هشدار داده بود که هرجا بروید شما را دستگیر می کنیم ، اگر بالا بروید از پای تان و اگر پایین بروید از موی تان می کشیم .
خانواده های که منان نیازی برای رهایی عزیزان شان عریضه می دادند ، وی به آنها می گفت : روی رهایی هر کس غور خواهد کرد ، مگر روی آزاد ساختن هزاره ها نه .
گزارش نظارت بر حقوق بشر در یک مورد می نویسد : نیازی در یک خطابه اش به مردم هشدار داد که هر کس هزاره ها را در خانه اش مخفی کند ، توقیف خواهد شد . نیازی گفته است : آنچه که وحدت و هزاره ها در حق طالب انجام داده است ، طالبان از آن بدتر کرده و بیشتر کشته است ، این خطابه ها همچنان از طریق رادیو نیز پخش می شد . » ( 3 )
محقق چیره دست و دانشمند بزرگ کشور ما آقای دای فولادی اضرار خشونت را از نگاه اسلامی ، انسانی و علمی که جز ایجاد جنگ ، تباهی ، ویرانی ، نابودی بشریت و ارزش های انسانی چیزی دیگری ندارد ، چنین می نویسد :
« خشونت آفت ایمان است ؛ خشونت ویرانگر رابطهء انسانی و کشندهء عقل و تعقل و خرد و اندیشه است . خشونت چیزی است که جز نفرت نمی زاید و جز با نفرت بقا ندارد . خشونت قلب را بی مهر می کند و قلبی که بی مهر شد از رحم و عطوفت و بخشش محروم می شود . خشونت انگیزه ای برای نفرت است که قلب مومن با آن خالی از احساس انسانی می شود ؛ خشونت پدیده ای بر ضد انسانیت انسان است . خشونت خوی حیوانی را جانشین انسانی میکند . » ( 4 )
آیا طالبان خود فروخته با چنین جنایات خویش خواهان نابودی فزیکی ، اجتماعی ، انسانی ، ملی یک بخش کثیری از اهل قبله در افغانستان نبودند ؟
آیا هم اکنون جنگ های مسلحانه ، ترورها و اعمال انتحاری طالبان علیه دولت اسلامی افغانستان و قوای ائتلاف بین المللی و مردم در کشور ما ادامه ندارند ؟
آیا سازش غیر سازنده و تقاضای دیدار آقای حامد کرزی از ملا عمر محمد رهبر طالبان ، باز هم اعمال خشونت ، غضب ، تروریستی ، جنگ های تجاوزگرانه ، آتش سوزی مکاتب دختران را توسط طالبان در افغانستان به خصوص در مناطق پشتون نشین ما افزایش نداده اند ؟
آقای دای فولادی این حدیث را درمورد ضرر غضب چنین می نگارد :
« غضب ایمان را فاسد کند چنان که سرکه عسل را . » ( اصول کافی ، کلینی ج 3 ، ص 182 ) ( 5 )
آقای دای فولادی این روایت را در قسمت خشم چنین می آورد:
« در کتاب تورات در ضمن مناجات خدای عز و جل با موسی علیه السلام است که : ای موسی خشم خود را از کسی که ترا بر او مسلط ساخته ام باز گیر تا خشم خود را از تو باز گیرم . » ( ص 413 اصول کافی ، کلینی ) ( 6 )
طالبان که از روز اول تا حال با خشونت فزاینده ، خصم بی سابقه زن ستیزی ، ویرانی و تصفیه نژادی ، تمدن ستیزی اوصاف ویژه شان را به اثبات رسانیده و هنوز هم طالبان مسلحانه در افغانستان به خونریزی و جنگ وحشتناک ادامه می دهند .
آیا اسلام سیاسی طالبی منجمله همین عمل ترور ، زن ستیزی ، بمب گذاری ، مکتب سوزی ، نابودی ، تمدن ستیزی قتل های زنجیری روزمره در کشور و به خصوص در مناطق پشتون نشین افغانستان نمی باشد ؟
باز هم جای خیلی تعجب است که آقای کرزی با دیدارهای علنی و مخفیانه خویش با طالبان ادامه داده و همچنان تلاش ورزیده که آنان را با انواع گوناگون مورد حمایت و حفاظت زیاد تر قرار دهد . اما در عوض طالبان منابع دانش و آموزش و فرهنگی را با آتش از بین می برند ، منابر و مساجد را با عزاداران آن با اعمال انتحاری خود به هوا منفجر می کنند .
آیا این چنین کارکردها و اعمال ملا نیازی و سایر طالبان مغایر دین محمدی ، ضد اعلامیه حقوق بشر و ضد انسانیت و مدنیت در افغانستان نبوده و نیست ؟
آیا با کدام منطق جایز است که جنایت طالبان را نادیده گرفت و آنان را مورد بازرسی حقوقی و مجازات قوانین ملی و بین المللی قرار نداد ؟
توقیف ، اختطاف و تجازات جنسی بالای زنان :
در همه ادیان و مذاهب ، اعلامیه جهانی حقوق بشر ، قوانین اساسی کشورهای جهان ، میثاق های مقبول بین المللی و اخلاق انسانی هرگونه ستم ، اهانت ، آزار ، شکنجه ، اختطاف ، تجاوزات جنسی و نظایر آن بالای هر فرد بشر و به خصوص بالای زنان و اطفال بی دفاع قطعا ممنوع قرار داده شده است . اما در منطق نظام های استبدادی و فرهنگ قبیلوی و عقل گریز طالبان در زیر لوای انفاذ شریعت اسلامی اختطاف و تجاوز جنسی را عملا بالای زنان تحمیل نمودند . بهتر است که به طور مستند به این گزارش سازمان ملل متحد توجه نماییم :
« گزارش سازمان نظارت بر حقوق بشر می نویسد : به اساس معلومات که اداره این گروه جمع آوری کرده است در جریان تسخیر مزار شریف توسط طالبان ، تهاجم و تخلف بر حقوق زنان نیز صورت گرفته است .
با آنکه طالبان برخلاف اکثر گروه های دیگر از تجاوز جنسی و تهاجم بر زنان خود داری کرده اند . اما سازمان نظارت بر حقوق بشر گزارش های بسیاری دریافت کرده اند که زنان زیادی در نواحی مزار شریف اختطاف شده اند و سرنوشت آنها هنوز هم معلوم نیست ، با آنکه چنین اختطاف ها چنان وسیع نیست ، اما بعضی نواحی ظاهرا مشخصا هدف این تهاجم قرار گرفته اند . ...
یک شاهد عینی که در « کمپ کاماز » زندگی می کرده می گوید : بعضی از طالبان زنان جوان را از کمپ در عین زمانی که مردان را دستگیر می کردند با خود بردند . وی در مورد چهار زن اطلاع دارد که از کمپ کاماز برده شدند و تمام آنها در سنین بین 25 ساله بودند .
یک شاهد از « کارته آریانا » به گروه حقوق بشر گفته است ؛ طالبان را دیده است که یک دختر جوان را به موتر انداخته و با خود بردند .
یک محصل طب که برای 25 روز متواتر بعد از تسخیر مزار توسط طالبان ، در شفاخانه کار کرده و گریخته است ، می گوید : یک واقعه تجاوز جنسی را دیده است که به شفاخانه برده شده بود ، وی که یک خانم پرستار هزاره بود از منطقهء « علی چوپان » به منطقه آمده بود ، این محصل می گوید وضع این خانم بسیار خراب بود ، و رو نمی توانست اورا معاینه کند . زیرا طالبان بخش مردانه و زنانه را در شفاخانه جدا کرده و زنان را به بخش اطفال فرستاده بودند ، او می گوید به این خانم صرف دوای مسکن داده بود .
یک خانم دیگر که او نیز در منطقه علی چوپان زندگی می کرده و پرستار بود و شاهد عینی خانم قبلی بوده باشد ، بعد از آنکه مورد تجاوز جنسی قرار گرفته بود دست به خود کشی زد . اما چون در خانه دوستانش بود ، آنها وی را به داکتر برده و جانش را نجات دادند . این خانم گفته است وقتی از خانه اش در علی چوپان احوال می گرفت ، طالبان وی را اختطاف کرده و با خود بردند . در جای که وی برده شده بود در حدود 20 تا 25 زن جوان دیگر نیز بود که همه هزاره بودند و همه مورد تجاوز قرار گرفته بودند .
گزارش سازمان نظارت بر حقوق بشر می گوید : به خاطر مشکلات زیاد نمی توان چنین حملات را بر زنان ثبت و یاد داشت کرد . پناهندگان که از مزار خارج شده اند به نقاط مختلف افغانستان و یا پاکستان پرداگنده شده اند . گذشته از آن موارد تجاوز جنسی اطلاع داده نمی شود ، مگر اینکه فردی که هدف تجاوز قرار گرفته و در صدد کسب مراقبت می شود ، از جانب دیگر سرنوشت زنان و دختران که اختطاف شده اند معلوم نیست . ...
گزارش گروه نظارت بر حقوق بشر ، همچنان در مورد توقیف کسانی می نویسد که از مزار خارج می شده اند . گزارش می نویسد در جریان هفته اول تسخیر مزار ، کسانی که شهر را ترک می گفتند به طور معمول در پسته های تلاشی مورد پرسش قرار می گرفتند ، طالب مخصوصا به دنبال هزاره های می گشتند ، مردان هزاره که شناسایی می شدند توقیف می گردیدند . قرار گزارش در یک پسته حومه مزار شریف ، طالبان از مردم می پرسیدند ، چند طالبان را در مزار کشده اید ، که اشاره به قتل طالبان در سال 1997 بود ، کسانی که طالبان را متقاعد می ساختند که هزاره نیستند و یا تذکره کدام منطقه دیگر را داشته اند ، اجازه خارج شدن دریافت می کردند .
در سایر نقاط که مردم مورد سوال و جواب قرار می گرفتند ، از زابل و قندهار بود . یک خانواده می گوید که در زابل به آنها گفته شد که اجازه خروج ندارند ، تا آنکه طالبان را متقاعد ساختند که از غزنی هستند . در قندهار طالبان می گفتند که به هزاره های مزار و بامیان اجازه خروج نمی دهند . یک شاهد عینی می گوید برادرش همراه 26 هزاره دیگر ، یک تا دو هفته در حبس بودند و به آنها آب و غذای بسیار کم داده می شد و پیوسته با سیم کیبل مورد لت و کوب قرار می گرفته اند . این شاهد خانواده های دیگر را می شناخت که در قندهار دستگیر شده و بعد از چندین هفته هنوز هم رها نشده بودند .
چندین شاهد عینی دیگر از توقیف در جلال آباد صحبت نموده اند . یک شاهد عینی می گوید : خسرش برای سه روز بدون غذا در جلال آباد زندانی بود . او از وضع مزدحم زندان جلال آباد صحبت کرده بود که در یک اطاق بین 30- 40 نفر نگهداری می شده است .
کسانی که از طریق « اسپین بلدک » خارج شده اند می گوید به طور معمول توسط طالبان اذیت و آزار می دیده اند . مردان از موتر خارج گردیده شده و مورد لت و کوب قرار می گرفتند تا آنکه خانواده های آنها با دادن پول آنها را آزاد می کردند .
یک شاهد عینی گفت که طالبان از من پرسیدند که هزاره هستی ، بعدا وی را مورد لت و کوب قرار دادند . او می گوید ما مثل توپ فوتبال می شدیم . » ( 7 )
آری !
طالبان به قتل عام مردم تاجیک ، هزاره ، ازبیک ، ترکمن و سایرین هم کفایت نکردند . افزون بر آن طالبان جهت نابودی بقیهء مردم دست به اختطاف ، توقیف ، اسارت و تجاوزات جنسی بالای زنان شوهردار و دختران جوان نیز زدند که شمهء آن مبنی بر گزارش سازمان نظارت حقوق بشر ملل متحد در بالا ذکر گردیده است .
آیا ملاقات های مخفی عدهء از دولت مداران و تقاضای التماس گونهء آقای کرزی از ملا عمر ، عدم صداقت و شایستگی آنها را به حیث حکام افغانستان در حکومتداری ، امانتداری حقوق سیاسی مردم و همچنان در مبارزه علیه تروریزم و طالبانیزم و کاهش بحران کشور نشان نمی دهد ؟
کشف دو گور مقتولین دسته جمعی در غوربند :
یکی از منابع خارجی از دو گور دسته جمعی مردمان تحت ستم و محکوم تاجیک ، هزاره ، ازبیک ، ترکمن و سایر ستم دیدگان و محکومین کشور چنین خبر می دهد :
« دو گور دسته جمعی روز شنبه در منطقه دوآب غوربند در ولایت پروان افغانستان کشف شد ، در این دو گور 111 نفر از مردان منطقه غوربند از کشته شدگان توسط گروه طالبان دفن شده اند . بر اساس گفتهء شاهدان عینی در یکی از این دو گور 83 مرد بین 20 تا 45 ساله ، در حالی که چشمها و دستها و پاهایشان بسته شده بود ، به ضرب گلوله کشته و دفن شده بودند ، به گفته این شاهدان اجساد 28 مرد دیگر نیز پس از گلوله باران در کنار دیوار یک باغ دفن شده و دیوار بر روی اجساد خراب شده بود . یک فرماندهء جبهه متحد اسلامی نیز با تأیید کشف دو گور گفت ، بیشتر کشته شدگان از تاجیک ها و هزاره های افغانستان بوده اند . ( رادیو دری مشهد یکشنبه 11/9/ 1380 ) » ( 8 )
طالبان از روز اول تا حال خشونت را به راه انداختند ، مدارس و مکاتب و کتابخانه ها را به آتش می کشانند ، مردم را ترور می نمایند ، بی امنیتی را افزایش می دهند ، عزاداران را در مساجد با عمل انتحاری از بین می برند ، عساکر و پولیس دولتی را می کشند ، امداد گران و قوای امنیتی خارجی را گردن می برند و ... اما آقای کرزی و همفکران شان که در دولت حرف اول و آخر را میزنند ؛ طالبان و سایر ناقضین حقوق بشر را بر اساس مصلحت های زیانبار و ضد ملی تا هنوز حمایت می نمایند . و از همین جهت است که بحران کشور را بیشتر گسترش داده اند .
آیا این چنین کشف گورستان های دسته جمعی و قتل های زنجیری مردمان ازبیک ، تاجیک ، هزاره ، ترکمن وغیره توده های کشور ما بیانگر دیگری از ماهئیت ضد اسلامی ، ضد انسانی ، ضد موازین پسندیدهء بین المللی و ضد ملی طالبان نبوده و نمی باشد که بر مبنای تعصبات قبیلوی ، مذهبی ، زبانی ، اتنیکی ، ایدئولوژیکی و چاکر منشی خویش برای اجانب اقدام به نابودی هموطنان اهل قبله و همسرنوشت شان در افغانستان نمودند ؟
به آتش کشیدن یکاولنگ و تخریب بودای بامیان به قول آقای حامد کرزی :
سیاست شؤنیستی و ضد تمدنی کدر رهبری طالبان و افراد مربوطه شان در مورد هزاره ها و شیعیان با ثبت و گزارش مدارک بین المللی ، رسانه های جهانی و داخلی بی سابقه بود که در قسمت مردمان هزارستان اعمال گردیده اند . یعنی عملکردها و جنایات گروه شؤنیستی طالبان در ولایات شمال ، یکا ولنگ ، مناطق شمالی ، و با میان در خیلی از موارد نسبت به عصر خونین عبدالرحمن خانی هزاران مراتبه تباه کننده و جهان سوزتر نیز بوده اند. در این زمینه حتا آقای کرزی رئیس جمهور افغانستان در ایام سفرش در شهر باستانی بامیان یک اشاره کوتاه را در مورد جنایات طالبان و همتبارانش در بامیان نموده است :
« در زمان سختی و شقاوت و خشونت علیه شما مردم افغانستان از یاد شما غافل نبودند .
روزهای که یکا ولنگ تخریب شد و به آتش کشیده شد ما به شهر کویته پاکستان به صفت مهاجر و مقاوم در مقابل تحریک طالبان و تروریسم بنای فعالیت سیاسی داشتیم . روزی که از رادیو شنیدم که در یکا ولنگ ظلمی به آن شدت و وحشت انجام شد . خانه های مردم را با آتش کشیدند و دکان ها را سوختاندند ، تخریب کردند . یک پیر مرد از قندهار آمد بنام سرمعلم ابراهیم خان ، پیر مرد هفتاد و پنج ساله . گفتم چه می کنی سرمعلم صاحب در این وقت آمدی ؟ گفت در قندهار و در افغانستان دیگر طاقت ندارم . گفتم چرا ؟ از ظلمی بر یکا ولنگ !از ظلم یکا ولنگ یک پیر مرد ریش سفید قندهاری از قندهار گریخته ، آمد به پاکستان تا آنجا ظلم و احساس نا آرامی را می خواست فراموش کند .
روزی که بودای بامیان را منفجر ساختند روزی بود ، یکی از ریش سفیدان امروز برادر زادهء وکیل صاحب گورگیچ آمد پیشم گفت که از شکستاندن بت های بامیان احساس می کنم که دستم رفته ، دستم بریده شده ، این جسم افغانستان بود ، جسم افغانستان را اینان منفجر ساختند .
برادران و خواهران عزیز !
بدون شک تمام افغانستان رنج کشید و سوخت و تمام افغانستان ویران شده نابود شد و تمام افغانستان کشته و شهید داد و خانه هایش ویران شد . ولی بدون شک که مردم هزاره جات و بامیان و یکاولنگ زیادتر از دیگر نقاط رنج دیدند ، زیادتر مشقت دیدند ، زیادتر تخریب شد ، این وطن زیاد تر کشته شد ، مردمش در زمان جهاد تمام افغانستان معروف به جهاد بود به شمول شما برادران و مجاهدین در حالیکه به نقاط دیگر افغانستان کمک می رسید ، به شما نمی رسید . شما به همت بازوی خود جهاد کردید .
شما به همت بازوی خود در مقابل طالبان و ترویسم وحشت مقاومت می کردید ، جای شک نیست . همه می دانند که اگر در دیگر نقاط افغانستان جهادی شد سرحدات وجود داشت ، کمک می رسید می توانست ، ولی کمک به آنجا می رسید . شاید بر شما هشت ما بعد ، هفت ماه بعد و شاید هم در زمستان ها هیچ نمی رسید . بسیار آفرین بر شما ، مردم شجاع و دلیر که از وطن خود دفاع کردید . از افغانستان دفاع کردید ، همیشه افراد وطن دوست غیور و با شهامت مقابل خارجی و مظالم داخلی مقاومت کردید . آفرین بر شما ! ....
برادران عزیز ! بدون شک منطقه مرکزی افغانستان و خانه های شما از عقب مانده ترین ، دور افتاده ترین نقاط افغانستان است ، بدون شک که افغانستان همیشه بیچاره ، عقب افتاده ، ولی شما مشکلات بیشتر و زیادتر دارید . ...
برادران و خوهران عزیز !
افغانستان هیچ وقت به حیث یک کشور آرام و به حیث کشور مترقی ، به پای خود ایستاد نخواهد شد تا فرد فرد افغانستان دارای حق مساوی در سیاست ، اقتصاد مملکت نباشد . تا فرد فرد وطن حق مساوی در بازسازی و نو سازی افغانستان نداشته باشد ، تا فرد فرد وطن احساس آزادی را نکند که حق شان مصون است در مقابل قانون مساویانه حق دارد ، حق رأی و حق انتخاب ، حق شرکت در سیاست ، و پیشرفت اقتصاد کشور افغانستان امروز انشاالله . افغانستان فردا افغانستانی خواهد بود که همه افرادش صاحب حقوق مساوی باشد .
ما افغانستان را نمی خواهیم که در یک گوشه اش آبادانی ، حرکت ، تحرک و فعالیت با پول فراوان و در گوشه دیگرش ویرانی ، بیچارگی ، فقر و بی حرکتی باشد ، این افغانستان را ما نمی خواهیم .
افغانستان ما باید که افغانستان همه باشد نه افغانستان این و آن ، نه افغانستان چند نفر زورگو و پولدار . این افغانستان باید باشد در گوشهء شبرغان ، در گوشهء نیمروز ، در شهر کابل ، در بامیان و یا در اطراف و دهات هزاره جات جاهای دیگر افغانستان همه اش صاحب حقوق مساوی صاحب حق مساوی و صاحت اختیار مساوی باشد . صاحب حق خود ارادیت باشد از طریق راه خود از طریق اختیار خود تعیین سرنوشت خود را بکند . ... » ( 9 )
وقتیکه آقای کرزی جنایات وحشتناک و آگاهانهء طالبان را در یکا ولنگ و بامیان و نابودی بت های آن ولایت را مورد نکوهش قرار داده ؛ پس چرا تا کنون طالبان را دستگیر و از طریق دادگاه قانونی محاکمه و مجازات نکرده است و برعکس آن عده از طالبان که توسط قوای جبهه متحد ملی و نیروهای امریکایی گرفتار و زندانی شده بودند ، چطور از سوی آقای کرزی و طرفدارانش از زندان های داخل کشور و حتا برخی آنان از زندان گونتانامو هم آزاد شدند ؟
از سوی دیگر زمانیکه آقای کرزی سرزمین هزاره را فقیر ترین و عقب مانده ترین قسمت از خاک افغانستان ارزیابی کرده که کاملا واقعیت هم دارد . و این فقر با سابقه ناشی از سیاست دولت های استبدادی و بیگانه پرست و ضد دموکراتیک از روز اول تولد افغانستان تا حال بوده که نه تنها فرد فرد از مردمان کشور ما را با هر گونه فقر و فاقه نگهداشته شده است ، بلکه فقر جامعه هزارستان در رأس تمام فقرهای افغانستان نیز قرار دارد که حتا تحت شدید ترین ستم مذهبی نیز بسر می بردند .
پس آقای کرزی و دولت مدارانش ، چرا تا کنون وعده های خویش را در مورد بازسازی مستحق تمام ولایات کشور و به خصوص به مناطق هزارستان ، ولایات غربی ، جنوبی ، شمالی ، غرب کابل ، و ولایات شمال افغانستان عملی نکرده است ؟
اینقدر کمک های خارجی تا کنون در کجا به مصرف رسیده و چرا آقای کرزی و دولتمدارانش در جریان این چهار سال حاکمیت شان گزارش مصارف آنرا به مردم کشور و مراجع کمک دهنده خارجی و داخلی به طور مستند و رسمی تحویل نداده است ؟
حمایت ایالات متحده امریکا از طالبان افغان :
در این مورد آقای احمد رشید ژونالست و نویسنده توانای پاکستانی چنین می نگارد :
« در بین سالهای 1994 و 1996 ، امریکا از طالبان از طریق متحدین خود پاکستان و عربستان سعودی حمایت میکرد . زیرا آنها را ضد ایران ، ضد شیعه و طرفدار غرب تشخیص داده بود . افراط گرایی خود طالبان را و اجندای بنیادگرایی اسلامی شانرا نادیده گرفته بود . فشار دادن و منکوب سازی زنان و ایجاد آشفتگی در منطقه آسیای میانه توسط طالبان بیشتر بخاطری بود که امریکا بدان توجه نداشت . در بین سال های 1995 و 1997 ، حمایت امریکا از طالبان بخاطر پروژه شرکت یونو کال زیاد گردید ، در حالیکه هنوز هم خود امریکا یک پلان استراتیجیک در باره منابع انرجی منطقه آسیای میانه نداشت و فکر میکرد اعمار پایپ لاین ها بدون توجه به جنگهای داخلی در منطقه ، صورت گرفته می تواند .» ( 10 )
آقای احمد رشید در جای دیگر می نویسند :
« با تصرف کابل ذریعه طالبان در سپتمبر 1996 ، سی آی ای یکبار دیگر درجنگ اغوای آی اسی آی گیر ماند و تحلیلگران آی اس آی بصورت اطمینانی به سی آی ای گفتند که اکنون فتح تمام افغانستان توسط طالبان نزدیک است ، و پروژه شرکت یونوکال امکان تطبیق می یابد . امریکا بروش طالبان علیه زنان کابل ، خاموشی اختیار نمود و در برابر شدت جنگها بی تفاوت ماند .
رافل در ماه نومبر تمام کشورها را تشویق کرد بجای انزوا سازی ، با طالبان کنار آیند ، طالبان بیش از دو سوم افغانستان را در تصرف دارند ، آنها افغان هستند و از مردم محل هستند و توانسته اند در قدرت باقی بمانند . علت پیروزی شان همکاری اکثریت مردم ، خصوصا پشتونهاست که می خواهند خاموشانه جنگها و کشمکش را به صلح و امنیت تعویض نمایند . این نه به نفع افغانستان و نه به نفع هیچ کدام ماست که طالبان در انزوا قرار داده شوند . » ( 11 )
گزارش فوق بیانگر آنست که ایالات متحده امریکا و متحدین جهانی و منطقوی شان هیچگونه توجه به نقض حقوق بشر ، انسان کشی ، اسارت نوین زنان ، ترویج اختلافات اتنیکی ، مذهبی ، ویرانی کشور ما در افغانستان نداشتند ، بلکه از یکطرف تقویت کننده جنگ و بحران در کشور ما بودند . و از طرف دیگر فقط و فقط در پی تحقق منافع تطاولگرانهء اقتصادی ، تسلط نظامی ، سیاسی ، فرهنگی وغیره خودها در افغانستان بودند که طالبان را مورد هرگونه حمایت قرار می دادند . بازهم سیاست امریکا و متحدین جهانی و منطقوی شان طی این چهار سال حکومت دلخواه شان در افغانستان ثابت گردیده که در مبارزه خویش علیه طالبان و تروریزم القاعده وفا نکرده و به همین بهانه بحران کشور ما را گسترش داده تا پایگاه نظامی دایمی شان در افغانستان کاملا تصبیت و برقرار گردد . و این بازیهای سیاسی دیگری اند که افغانستان را در بستر قربانگاه جدید سوق خواهند داد .
ویرانی آگاهانهء مناطق شمالی توسط طالبان :
زمانیکه در سال1996م شهر کابل توسط گروه اجیر طالبان و حامیان پاکستانی و تروریستان القاعده با جباریت تمام اشغال شدند و به تعقیب آن مردمان غیر نظامی شمالی مورد یورش ددمنشانهء طالبان افغان ، القاعده و پاکستانی ها قرار گرفتند .
دارایی مردم به یغما برده شدند ، اکثر دختران و زنان جوان شوهردار این خطه ستم دیده اختطاف شدند ، مردان و پسران بی شماری آن بی رحمانه به شهادت رسیدند . و بالاخیره طالبان با خصم بی نظیر شؤنیستی خودها خانه های مردم را ویران و حتا مزارع ، تاکستان ها ، منابع آبیاری و کلیه اساسات تولیدات زراعتی ، دستی ، صنعتی ، اجتماعی ، فرهنگی وغیره مردمان مظلوم شمالی را به خاک یک سان نمودند . این ویرانگری و آتش سوزی به این سبب از سوی طالبان در مناطق شمالی صورت گرفتند که در آینده هیچ تاجیک ، هزاره ، ازبیک ، ترکمن و یا هیچ انسانی دیگری از مردمان تحت ستم و محکوم افغانستان در این خطه حاصل خیز زندگی کرده نتواند .
آیا این گونه عملکرد طالبان و حامیان شان بیانگر نابودی جغرافیایی و زیر بنای حیات اجتماعی ، اقتصادی و فرهنگی مناطق شمالی و مردمان مسلمان سرزمین افغانستان نبود که از سوی طالبان اهل قبله در مورد مردمان اهل قبله شمالی شان صورت گرفتند ؟
آیا این جنایت طالبان اختلاف جدید اتنیکی ، زبانی و فرهنگی را فی مابین مردمان بیگناه پشتون و غیر پشتون به نفع دشمنان خارجی ما در افغانستان ایجاد نکردند ؟
باید افزود که پس از عصر عبدالرحمن خانی و نادرخانی این بار سوم است که مردمان محکوم و تحت ستم شمالی از سوی نژاد پرستان قبیلوی خود فروختهء طالبی برخلاف کلام وحی الهی ، اعلامیه جهانی حقوق بشر ، مصالح ملی مردم افغانستان با شدت تمام قلع و قمع گردیدند .
به قول آن عده از شاهدان عینی که از تصفیه نژادی و کشتار طالبان جان سالم را برده اند و می گویند که طالبان حتا به جوجه سگ مردمان شمالی هم رحم نکردند و بر حیوانات هم فیر می کردند . این چنین خصومت و عملکرد ضد انسانی طالبان هم در نوبهء خود کم نظیر می باشد که قبلا در این مناطق به وقوع نپیوسته بود .
یک علت دیگری که طالبان دست به غارت ، زن ربایی ، آتش سوزی ، نابودی تاکستان ها و مزارع در شمالی بردند ، این بود که اگر این مناطق از نگاه اقتصادی قابل زیست باشند ، مردم شمالی در آینده با پشتوانی اقتصادی هم علیه حاکمیت طالبان و سایر تباراندیشان شان دست به مبارزه خواهند زد. علت دیگری هم اینود که با نابودی اساس اقتصادی و اجتماعی تمام مردمان شمالی به سیل گدایان ، خانه بدوشان ، آورگان و جوالیها تبدیل گردند و همچان در آینده اسیر هرگونه فقر اقتصادی ، اجتماعی و نیز زیر سطیرهء و استبداد دایمی حکام طراز نوین فاشیستی قرار گیرند .
وقتیکه اکثر زیربنای حیات اجتماعی مردمان شمالی از سوی طالبان با خاک ساییده شدند ، چرا تا حال دولت های ائتلافی و مصلحتی آقای کرزی ، طالبان را به صورت قانونی مجازات ننموده و در بازی سازی آن سرزمین ویرانه و خون چکان شمالی اقدم نکرده و داغ های ناشی از این جنایت طالبان را که در مورد مردمان صلح دوست شمالی صورت گرفته ، به مداوای اساسی آن نپرداخته است ؟
آیا مردمان شمالی در جوار دیگر هموطنان خویش برای کسپ استقلال سیاسی و حفظ نوامیس ملی کشور در برابر قوای مهاجم و طرفداران شان صادقانه جان نثاری و مبارزه نکردند ؟
آیا مردمان شمالی همواره مالیات را به دولت های وقت نپرداخته و همچنان در زیر بیرق مقدس خاک افغانستان خدمت نکردند ؟
آیا مردمان شمالی جز ملت افغانستان نیستند و حق ندارند که در این کشور به صورت عادلانه ، قانونی ، انسانی و با برابری کامل با سایر شهروندان افغانستان زندگی کنند ؟
آیا چرا در جریان این چهار سال ادارهء مؤقت ، انتقال و دولت اسلامی افغانستان تحت سر پرستی آقای کرزی با تمام کمک ها و حمایت های بی دریغ جوامع جهانی و پشتیبانی مردمان افغانستان حتا تا کنون قادر به جمع آوری سلاح ، تأمین امنیت ، استقرارصلح و رفع نیازمندی های عاجل مردم هم نگردیده اند ؟
قتل عام ازبک ها توسط طالبان افغان :
در کتاب آقای احمد رشید نویسنده و ژورنالست شهیر پاکستانی چنین آمده است:
« جنگ در طول زمستان در ولایت فاریاب ادامه یافت . طالبان یک قتل عام دیگر را در آنجا که 600 دهقان ازبک را کشتند ، در ماه جنوری انجام دادند . کارمندان موسسات خیریه بین المللی غربی که موضوع را بعد تر بر رسی نمودند ، گفتند که طالبان قربانیان حادثه قتل عام را از خانه های شان بیرون کشیده در قطار های ایستاده میکردند و توسط فیر از بین می بردند . ... » ( 12 )
آقای احمد رشید در جای دیگر کتابش در مورد قتل عام ازبک ها ، هزاره ها ، تاجیک ها و خلاصه کلیه ساکنین شهر مزارشریف چنین می نگارد :
« در ماه جولای ، طالبان در حملات خود از هرات به سوی شمال ، میمنه را در 12 مارچ 98 ، بعد از شکست قوای دوستم ، تسخیر نمودند و یکصد چین تانک و عرداده جات را بدست آوردند و در حدود 800 سرباز ازبک مربوط قوای دوستم را دستگیر نمودند که بعدا اکثریت آنها قتل عام شدند . در اول ماه اگست 98 ، طالبان مرکز فرماندهی دوستم را در شبرغان زمانی تصرف کردند که چندین قوماندان با گرفتن رشوت های گزاف ، از دوستم بریده و به طالبان پیوستند . دوستم به ازبکستان و کمی بعدتر به ترکیه گریخت . فرار دوستم قوماندان های دیگر را که روحیه خود را باخته بودند ، در برابر اخذ رشوت ، راه را بسوی مزارشریف باز نمودند و قوای 1500 نفری هزاره ها را که در حومه شهر مزارشریف مستقر بودند ، در مقابل حملات طالبان قرار دادند . در اولین ساعات روز 8 اگست 98 ، وقتی که قوت های هزاره ها خود را در محاصره دیدند ، تا آخرین مرمی خود مقاومت کردند ، درین مقاومت تنها یکصد نفر زنده ماند . به ساعت ده پیش از چاشت ، اولین قطار موتر های پکپ طالبان وارد شهر مزارشریف گردید .
با تسخیر شهر مزار شریف ، طالبان یکبار دیگر قتل عام و نسل کشی را با تمام وحشت و درندهء خویی در انتقام واقعات یکسال پیش شکست شان انجام دادند . ...
یک زن بیوه 40 ساله اهل تاجیک چشم دید خود را چنین بیان نمود : وقتیکه طالبان بخانه ما بزور داخل شدند ، شوهر و دو برادرم را در همان لحظه کشتند . بر هر کدام سه مرمی فیر نمودند . در سر ، سینه و چات . بعد از آن گلویشان را قطع نمودند مانند حلال کردن حیوان . » ( 13 )
آیا این گونه تصفیه قومی و نژادی و گردن بردیدن های مردمان تحت ستم و محکوم کشور ما ، بیانگر هارترین شؤنیزم ، ددمنشی و جلادیت طالبی در تاریخ افغانستان نبود ؟
آیا قتل های این مردمان ازبیک ، هزاره ، تاجیک وغیره به دست جلادان و شؤنیستان طالبی خصومت ها و تضادهای جدید را در میان جامعه شریف و بیگناه پشتون و سایر جوامع محورم افغانستان خلق نکرده و ریشه های اجتماعی تمام مردمان کشور را جهت نایل شدن به تفاهم ملی ، وحدت ملی ، همبستگی فرهنگی و عدالت سیاسی در کشور نخکشانیده اند ؟
نابودی بت های شهر باستانی بامیان:
طالبان منجمله در هزارستان تنها خلع سلاح حزب وحدت و تصفیه نژادی هزاره ها را هدف نداشت ، بلکه به نانبودی تمام منطقه و به خصوص به انفجار بت های بامیان نیز به صورت بی سابقه دست بردند که در تاریخ جهان بشریت تا حال نظیر ندارد . در این مورد ، ژونالست و محقق پاکستانی آقای احمد رشید مسأله را چنین می نگارد :
« در یک واقعه تراژیک دیگر در 18 سپتمبر ، طالبان توسط انفجار دینامت روی مجسهء بودای خورد را به هوا پراندند . بر چات پیکیره با راکت فیر کردند و قسمت های نازک و نقاشی نفیس آنرا تخریب نمودند . هر دو مجسه بزرگی بودا در افغانستان که میراث آرکیولوجیکی است ، قدامت دو هزار ساله دارند که حتی مغل ها در حملات شان آنها را منهدم نساختند و اکنون بدست طالبان نابود می گردند ، این جنایتی است عظیم ، نا موجه و نا بخشودنی . » ( 14 )
چرا مجامع بین المللی صادقانه نخواستند که عملا مانع نابودی بت های بامیان گردند ؟
آیا با نابودی بت های شهر باستانی بامیان ، طالبان افغان پشتوانه ، اساسات تمدن ، هویت ، تاریخ کلیه مردمان و اتنی های اعم از مسلمان و غیر مسلمان افغانستان را به خاطر منافع نظامیان پاکستانی ، وهابیت و سایر دشمنان افغانستان با فواره های آتش و شعله های خون از بین برده و دفن گورستان نکردند ؟
بت های شهر باستانی بامیان دارایی سابقه دوهزار و پنجصد ساله بوده که آئین بودای باستان منجمله آئین اجداد و نیاکان هزاره های کنونی و سایر مردمان افغانستان را نیز تشکیل می داد . بامیان در طول این مدت زیارتگاه زایرین آسیایی و داخلی مردمان آریانای کهن و خراسان کبیر و افغانستان کنونی نیز بود . این بت ها تنها به جوامع هزاره ، تاجیک ، پشتون ، ازبیک ، ترکمن ، قزباش ، هندو ، بیات ، سک ، موسی ، بلوچ ، عیسوی ، قزاق ، ایماق ، عرب ، نورستانی ، پشه یی ، و سایر مردمان ساکن و تابع کشور ما تعلق ندارد ، بلکه بت های بامیان ملکیت تمام بشریت نیز بود . و مردمان سراسر جهان به آن افتخار داشتند و آنرا جزء تمدن بشری می دانستند . اما طالبان تمدن ستیز و انسان ستیز بت های بامیان را به جرم هزاره ها و صدها انگیزه های دیگر هم منفجر ساختند و از بین بردند که قلب بشریت را مغموم و داغدرا نمودند . یعنی طالبان با نابودی بت های باستانی شهر بامیان بزرگ ترین ننگ و جنایت را در تاریخ بشریت بجا گذاشتند و آخرین صفت تمدن ستیزی و ددمنشی خویش را برای جهانیان به اثبات رسانیدند . لذا ، بدین صورت باید طالبان را « بزرگترین و آخرین نابود کنندهء تمدن جهان بشریت » لقب داد .
پس به این صورت نابودی بت های بامیان به معنای نیستی تمام آثار تاریخی ، هویت انسانی ، اجتماعی و تمدن افغانستان است . نابودی تمدن و تاریخ کشور ما به معنای معدوم نمودن بخشی مهم از مدنیت جهان بشریت می باشد . نیستی تمدن بشریت به معنای نابودی ارزش های انسان از کرهء زمین از سوی طالبان به حساب می آید . پس به این لحاظ است که باید طالبان در یک دادگاه ملی و بین المللی مورد محاکمه و مجازات قرار گیرند تا یک عبرتی فراموش ناشدنی برای نسل های آینده در سراسر جهان باشد .
آیا تقاضای ملاقات و سازش های غیر سازنده آقای کرزی و همفکرانش با رهبر طالبان ، زمینه های تبریه کردن طالبان را از اینگونه جنایات ضد بشری ، ضد اسلامی و ضد مدنیت به سویه ملی و بین المللی در پی ندارد ؟
آیا این چنین عملکرد طالبان بار دیگر ماهئیت واقعی « تمدن ستیزی » و « ضد ملی » آنان را برای بشریت به صورت عریان در انظار عامه جهان به اثبات نرسانیده اند ؟
پس با کدام منطق و دلیل دولتمداران محترم افغانستان ، تمدن ستیزان و ناقضین حقوق بشر را خلاف اراده مردم ، مصالح کشور ما و مغایر قوانین اساسی افغانستان و حقوق بین المللی تبریه می نمایند؟
اسامی هیئت کدر رهبری طالبان در تخریب مجسمه های بودای بامیان :
این تعداد از کدر رهبری طالبان که خودها را بت شکن معرفی کردند با اشتیاق و افتخار تمام در شهر باستانی بامیان جمع شدند و با یک آمادگی فنی که قبلا تدارک دیده بودند ، بت های 2500 ساله ملکیت تمام بشریت و تمدن جهان را منفجر نمودند که اسامی این تمدن کشان و تمدن براندازان معاصر طالبی قرار ذیل می باشند :
« 1- ملا عبدالله وزیر دفاع طالبان . 2- ملا عبدالرزاق وزیر داخله . 3- ملا شهزاده قوماندان تخریب مجسمه ها . 4- مولوی اختر محمد عثمانی قوماندان قول اردو قندهار . 5- ملا عبدالسلام راکتی . 6- مولوی صوفی گردیزی . 7- مولوی نقیب الله احید یاز رئیس موزیم . 8- ملا فیض احمد . 9- مولوی محمد اسلام والی طالبان در بامیان . 10- غلام محمد میدانی قوماندان . 11- مولوی قدرت الله جمال وزیر اطلاعات و کلتور طالبان . 12- مولوی محمد سالم حقانی معین وزارت امر به معروف و نهی از منکر طالبان . 13- مولوی ولی محمد وزیر امر به معروف و نهی از منکر طالبان . » ( 15 )
چرا این 13 نفر جنایت کاران تمدن بر انداز طالبی به حکم قوانین داخلی و بین المللی تا کنون محاکمه و مجازات نگردیده است ؟ آیا قانون بالای کی و چه گونه اشخاص تطبیق خواهد شد ؟ آیا منافع شخصی ، قبیلوی ، سیاسی ، خاندانی ، گروهی ، منطقوی و امثالهم مانند حکام گذشته افغانستان بالا تر از قانون اساسی و مصالح مردم در کشور ما است ؟
وقتیکه آقای عبدالرحمن تازه عیسوی شده در افغانستان زندانی می گردد ، فورا آقای بوش رئیس جمهور امریکا ، دولت های اروپایی و به خصوص پاپ بنیدیک شانزدهم از روم شخصا خواهان رهایی بدون قید و شرط آقای عبدالرحمن از دولت آقای حامد کرزی از زندان افغانستان می گردند ؛ اما وقتیکه طالبان بت های بامیان را که ملکیت تمام بشریت است از بین می برند ، چرا سران کشورهای امریکایی ، اروپایی ، استرالیایی و متحدین شان و هچنان قوانین جوامع بین المللی « قاتلین بت ها ی بامیان» یعنی همین طالبان را به سویه جهانی در دادگاه بین المللی لاهه محاکمه و مجازات نکردند و نمی کنند ؟
آیا مسأله زندانی شدنی یک شخص تازه عیسوی شدهء افغان بالاتر از « نابودی بت های بامیان » که ملکیت تمام بشریت است ، می باشد ؟
آیا این یک تبعیض آشکار را به سویه جهانی از سوی زمامداران امریکایی ، اروپایی ، سازمان ملل متحد و سردمداران کلیساهای جهان و متحدین شان در مورد بت های بامیان و تمدن بشریت در افغانستان نمی باشد ؟
قتل عام مردم یکاولنگ در شهر بامیان :
به این گزارش مستند خبری خارجی توجه نماییم :
« خبرنگار بی بی سی کت کلرک از کابل روز 20 جنوری 2001 گزارش داد که : « طالبان بیش از یکصد نفر از مردم عادی را در منطقه یکاولنگ بامیان به قتل رسانیده است که امدادگران مؤسسه جهانی نیز جز کشته شده گان دیده میشود . در گزارش آمده که قربانیان حادثه مردم هزاره بوده که اکثریت آنها شیعه میباشد که به جرم همکاری با مخالفین طالبان متهم شده اند . کوفی انان سرمنشی ملل متحد ، طالبان را در کشتار مردم بیگناه هزاره و امدادگران مؤسسه مذکور محکوم نموده و خواهان مجازات آنها گردیده اند .» ( 16 )
آیا جامعه هزارستان و به خصوص مردمان شهر باستانی بامیان این گونه جنایت خانمان برانداز و شؤنیستی طالبان را فراموش خواهند نمود ؟
به بازی گرفتن دین خدا :
در طول تاریخ افغانستان ، دین مورد بهره جویی های گوناگونان خودکامگان ، اربابان ، شاهان ، حکام دیکتاتور کشور ما قرار گرفته است . و از این جهت هم مانع بزرگی را جهت تولد جرقه های خرد سازنده نوین ، ایجاد جامعه مدنی ، بالندگی نهادهای مادی ، اجتماعی و معنوی جامعه خلق نموده وهم هر پدیدهء مترقی دیگر را در نطفه از بین برده اند . فلهذا ، تا زمانیکه انگیزه های اساسی نهادهای جدایی دین از نهادهای مادی ، معنوی و اجتماعی جامعه مطابق نیازمندی زمان و بر مبانی دانش و عقلانیت صورت نگیرد ؛ به قول مشهور : « همان آش و همان کاسه » است که به بازی گرفتن دین خدا باز هم بیشتر ادامه خواهد داشت .
عملا ملاحظه شد که طالبان با توطئه خاصی خودها را در ریز لوای دین و انفاذ شریعت پنهان نمودند . در واقع گفته می توانم که طالبان در یک دست قرآن کریم و در دست دیگر شان شمشیرهای بران یزدیان ، امویان ، عباسیان ، امیرعبدالرحمن خانی و ... را داشتند که آز آن به سود حفظ سنت های جاهلانه قبیلوی و تأمین منافع وهابیان ، پاکستان و هم پیمانان منطقوی و جهانی شان بهره جستند و اکنون نیز می برند . یعنی طالبان و همفکران شان نیز پس از حاکمیت خلفای اموی و عباسی بزرگترین خیانت را به دین ، بشریت ، مردمان مسلمان جهان ، تمدن ، زن ، دانش و به خصوص به مردم در سوگ نشستهء ما در افغانستان نموده اند که نمی توان از آن چشم پوشی نمود .
در حالیکه در قرآن شریف آمده است که :
« خون یکدیگر را نریزید و همدیگر را از سر زمین و خانه و کاشانهء خویش بیرون نکنید .» البقره / 84 ) (17 )
آیا طالبان و همفکران شان دین خدا و قرآن کریم را با جهالت و بی شعوری تام به بازی نگرفتند و خون هزاران انسان های غیر از تبار خویش را به زمین نریختاندند و آنها را از خانه و سرزمین شان به داخل و خارج افغانستان آواره نکردند ؟
آیا آقای کرزی و همقطاران شان با کدام دلیل با این چنین دین فروشان ، تمدن ستیزان و دشمنان مردم افغانستان خلاف منافع کشور متقاضی دیدار شده ، یا اینکه در زیر نام مبارزه علیه تروریزم ، برقراری صلح و تأمین امنیت وغیره از جنایات طالبان اغماض می کنند ؟
آیا مردم درد رسیده و غمبار افغانستان حق ندارند که خواهان محاکمه قانونی طالبان و سایر ناقضین حقوق بشر در کشور خویش شوند و دست دلالان مذهبی را از دین خدا کوتاه نمایند ؟
آیا مردم حق ندارند که بگویند جلادان ، مستبدین و معامله گرانی مذهبی از دین اسلام استفاده شخصی ، طبقاتی ، گروهی ، نژادی ، قبیلوی و سیاسی را به نفع خود و حامیان بومی ، منطقوی و بین المللی خویش نبرند و دین از دولت و سیاست جدا باشد و تا دین اسلام از خطر معامله گران ، جلادان ، مستبدین و دکانداران دینی و مذهبی نجات یابد ؟
تطبیق مقررات پشتونوالی :
آقای احمد رشید در این راستا ماهیئت ویژهء قبیلوی طالبان را چنین می نگارد :
« تمام پشتون ها از پشتونوالی که یک کود اجتماعی است ، پیروی می نمایند و آن دادن صلاحیت و امتیاز به جرگه های قومی است تا در باره مسایل جنجالی ، قضاوت بدارند و فیصله صادر کنند . خصوصا قضایای مربوط به نزاع بالای زمین ، زن و قتل در جرگه های قومی حل و فصل میگردد . خط فاصل میان طرزالعمل پشتونوالی و قوانین شرعی همیشه نا مشخص است . جزاهای طالبی بیشتر بر پشتونوالی استوار است تا قوانین شرعی . پشتونوالی به درجات مختلف در سراسر مناطق پشتون نشین عملی میگردد و در ساحات غیر پشتون محل تطبیق ندارد . از اینکه طالبان تصمیم دارند از راه زور و قوت پشتونوالی- شریعت را درد مناطق غیر پشتون تطبیق بدارند ، فقط درز و اختلافات را میان نژادها و ملیت های پشتون و غی پشتون عمیق می گرداند . اعمال طالبان نزد مردم غیر پشتون افغانستان تنها تطبیق مقررات پشتونهای قندهاری بر تمام مردم افغانستان است . » ( 18 )
آیا طالبان در زیر نام تطبیق شریعت اسلام ، عملا ماهیئت اصلی شؤنیستی خودها را در افغانستان به نمایش نگذاشتند و اکنون بزرگترین بی امنیتی ، قتل ، خطرات اجتماعی و به خصوص نابودی مکاتب دخترانه را در مناطق پشتون نشین ما خلق نکرده اند ؟
دستور ملا عمر علیه آزادی و حقوق زنان:
آقای احمد رشید نیات زن ستیزی ملا محمد عمر رهبر طالبان را چنین می نویسند :
« تمام کدر رهبری طالبان از غریب ترین و محافظه کار ترین پشتون های جنوب حد اقل با سواد اند . در قریه ملا عمر تمام زنان سر تا پا پوشیده ، گشت و گذار میکنند و هیچ دختری روی درس و مکتب را ندیده است . زیرا در آنجا مکتبی وجود ندارد . ملا عمر و همکرانش می خواهند ارزش و تجارب قریه خود را بر تمام زنان افغانستان تطبیق بدارند و پالیسی خود را شکل قرآنی و شرعی دهند . » ( 19 )
اینک نظر و دستور قطعی ملا محمد رهبر طالبان را در یک مصاحبه از روزنامه لومند فرانسوی چنین می خوانیم :
« س : چرا شما تحت مناطق کنترول تان زنان را از کارکردن مطلقا مانع شدید ؟
جواب : من از عکس العمل ممالک غرب مقابل این عمل ما خبر دارم . ولی باید بدانید که برخورد ما روشن است . خداوند بزرگ زن و مرد را از هم مختلف خلق کرده است تا وظایف از هم جدا و متفرق را در روی زمین انجام بدهند . ما ضرب المثل داریم که میگوید : کار خانه وظیفهء زن است و دنیای خارج به مردان جنگجو تعلق دارد . زن به صورت طبیعی یک مخلوق ضعیف بوده و در مقابل تحریکات و اغواگری نفس اماره شکننده است . و اگر تنها بدون همراهی پدر و برادر و یا کاکا و شوهر خود از خانه خارج شوند ، مردان از آنها کار گرفته و بعد رهای شان میکنند . مانند زنهای جهان غرب که با مردان بیگانه همکار می شوند و اولین قدم در راه فحشا میباشد.(! )
همچنان برقع ( چادری ) برای زنان حتمی است تا مردان شکل آنها را نبینند و از سن شان اطلاع حاصل نکنند . باین صورت به عوض اینکه به سرنوشت غم انگیز زنان روی لچ غرب مبتلا شوند و به گدی های رنگین و بازیچه های جنسی تبدیل شوند ، میتوانند در خانه و زیر برقع منابع معنوی خود را انکشاف بدهند . » ( 20 )
ماهیئت زن ستیزی طالبان در جهان کنون کاملا ثابت شده که واقعا این خصلت آنان نیز اگر در جهان بی مثل نباشد ، یقینا در افغانستان بی نظیر می باشد . این گونه صفت طالبان هم بیانگر خشن ترین ، تاریک ترین مناسبات و سنت های خرافاتی و ضد تمدنی نظام ارباب- رعیتی و فرهنگ قبیلوی جامعه افغانستان و به ویژه جامعه تنگ قبیلوی پشتون ما می باشد . بایست افزود که در طول تاریخ افغانستان اینگونه دشمنی تعمدی علیه زنان صورت نگرفته بود که طالبان افغان نسبت به اقشار زنان کشور ما عملا تبعیض خانمان سوز و ضد انسانی را به نمایش گذاشتند . و زنان را از ابتدایی ترین حقوق انسانی ، اسلامی ، فردی ، ملی ، سیاسی ، اجتماعی ، اقتصادی ، فرهنگی وغیره شان مطلقا محروم ساختند . همین سیاست ضد انسانی طالبان علیه زنان بود که حتا جهان را به وحشت انداخت . ولی حامیان بین المللی طالبان تا قبل از واقعه دلخراش 11 سپتامبر 2001 در امریکا چنین جنایات طالبان را کاملا نادیده می گرفتند و در پی تحقق منافع یکطرفه خود ها از افغانستان بودند.
وقتیکه چنین زن ستیزی و دشنمی طالبان نسبت به زنان کشور ما به صورت روزمره ثابت شده و هنوز هم به شدت ادامه دارد ؛ آیا مسأله دیدار آقای کرزی با ملا محمد عمر رهبر طالبان به معنای نادیده گرفتن جنایات طالبان در مورد حقوق و کرامت انسانی زنان محکوم و اسیر و مردمان افغانستان هم نیست ؟
آیا زنان کشور ما در انتخابات ریاست جمهوری به خاطر این به آقای کرزی رأی دادند که طالبان را از جنایات شان تبریه و آنان را بدون محاکمه و مجازات قانونی در ارگان های دولتی وغیره شامل نماید تا بازهم اینبار بیشتر زنان را به اسارت ویژهء عصر جهالت نگهدارند ؟
آیا چنین خصومت و زن ستیزی طالبان در افغانستان به معنای دشمنی عریان در برابر زنان سراسر جهان کنونی و بشریت به شمار نمی آید ؟
آیا زنان اسیر و تحت ستم افغانستان حق ندارند که مسؤلانه و آگاهانه آخرین مرگ دکانداران دینی ، اسلامیستان ، تمدن ستیزان ، قبیله سالاران ، قاچاقبران ، وهابیان ، بیگانه پرستان ، جانیان جنگی ، زن ستیزان ، نژاد پرستان ، آدمکشان ، ناقضین حقوق بشر ، وطن فروشان ، مرد سالاران متحجر و ضد ملی را با حکم دفاع از حریم انسانیت ، کشور ، تحقق حقوق عادلانه تمام شهروندان میهن و ترویج آزادگی و برای یک فردای جامعهء دموکراتیک- ملی آنهم با پای کوبی و شادمانی در افغانستان جشن بگیرند ؟
ادامه دارد
8 /4 /2006 م
پاورقی :
(1)- ص 69 / صراط ( ماهنامه عقیدتی ، سیاسی ، فرهنگی ، اجتماعی ) سال اول – شماره 5 و6 – عقرب و قوی ( آبان و آذر ) 1377 .
( 2 )- ص 69 / صراط ( ماهنامه عقیدتی ، سیاسی ، فرهنگی ، اجتماعی ) سال اول – شماره 5 و6 – عقرب و قوی ( آبان و آذر ) 1377
( 3 )- صفحات 71 و 72 / صراط ( ماهنامه عقیدتی ، سیاسی ، فرهنگی ، اجتماعی ) سال اول – شماره 5 و6 – عقرب و قوی ( آبان و آذر ) 1377 .
( 4 )- ص 382 « ایمان و آزادی » مولف : دای فولادی / چاپ اول : بهار 1382
( 5 )- ص 384 « ایمان و آزادی » مولف : دای فولادی / چاپ اول : بهار 1382
( 6 )- ص 385 « ایمان و آزادی » مولف : دای فولادی / چاپ اول : بهار 1382
( 7 )- ص 72 و 73 / صراط ( ماهنامه عقیدتی ، سیاسی ، فرهنگی ، اجتماعی ) سال اول – شماره 5 و6 – عقرب و قوی ( آبان و آذر ) 1377 .
( 8 )- هفته نامه وحدت ( نشریه حزب وحدت اسلامی افغانستان ) شماره 386 پنجشنبه 8 قوس 1380 هجری ش. 13/ دسامبر 2001 م
( 9 )- هفته نامهء وحدت ( نشریه حزب وحدت اسلامی افغانستان ) شماره 395 پنجشنبه 5 ثور 1381 برابر با 25/اپریل 2002 م
( 10 )- ص 265 « طالبان ( اسلام ، نفت و بازی بزرگ نو در آسیای میانه ) مولف : احمد رشید / مترجم : عبدالودود ظفری / تاریخ چاپ : ماه می 2001 امریکا .
( 11 )- ص 268 / طالبان ( اسلام ، نفت و بازی بزرگ نو در آسیای میانه ) مولف : احمد رشید / مترجم : عبدالودود ظفری / تاریخ چاپ : ماه می 2001 امریکا .
( 12 )- ص 105 / طالبان ( اسلام ، نفت و بازی بزرگ نو در آسیای میانه ) مولف : احمد رشید / مترجم : عبدالودود ظفری / تاریخ چاپ : ماه می 2001 امریکا .
( 13 )- ص 109 - 111 / طالبان ( اسلام ، نفت و بازی بزرگ نو در آسیای میانه ) مولف : احمد رشید / مترجم : عبدالودود ظفری / تاریخ چاپ : ماه می 2001 امریکا .
( 14 )- ص 115 « طالبان ، اسلام ، نفت و بازی بزرگ نو در آسیای میانه » مولف : احمد رشید / مترجم: عبدالودود ظفری / ماه می 2001 کلفورنیا امریکا .
( 15 )- شماره بیستم « ندای هزارستان » / سال پنجم ثور 1380 خورشیدی مطابق می 2001 م / منتشرهء شهر هامبورگ آلمان
( 16 )- شماره هفده هم « ندای هزارستان » سال چهارم دلو 1379 خورشید مطابق جنوری 2001 م
(17 )- ص 37 « دین ، فرهنگ ، سیاست » ، مولف : دای فولادی / چاپ : اول ، اسد 1382
( 18 )- ص 164 / طالبان ( اسلام ، نفت و بازی بزرگ نو در آسیای میانه ) مولف : احمد رشید / مترجم : عبدالودود ظفری / تاریخ چاپ : ماه می 2001 امریکا .
( 19 )- ص 161 / طالبان ( اسلام ، نفت و بازی بزرگ نو در آسیای میانه ) مولف : احمد رشید / مترجم : عبدالودود ظفری / تاریخ چاپ : ماه می 2001 امریکا .
( 20 )- ص 5 « نقض حقوق زن در افغانستان » اپریل 1999 / شورای مهاجرین افغان / منبع : 8 فبوروری 1997 از لوموند – بخش سایت بین المللی