ارزگانی
شکست سیاست دولت افغانستان
انجنیر غ . سخی ارزگانی ( کابل )
تاریخ شهادت می دهد که مردم سلحشور افغانستان در امتداد حیات نبرد خودها در برابر دشمنان خارجی از لحاظ «نظامی» پیروز بودند و اما از نگاه «سیاسی» همواره به شکست مواجه شدند.
پس از سقوط طالبان بار دیگر به اثبات رسید که حاکمان کشور ما بنا بر عدم یک ستراتژی ملی و دموکراتیک خود یک شکست جبران ناپذیر را در مقابل پالیسی های توطئه گرانه دشمنان در کمین نشسته و به خصوص پاکستان متحمل شدند.
اگر دولتمردان پنجسال اخیر کشور ما و ائتلاف بین المللی دارای یک «برنامه مثبت»، سیاست سرنوشت سازعادلانه و همه جانبه را در قبال حل بحران افغانستان و به خصوص در «مبارزه» علیه تروریزم طالبی- القاعده، مواد مخدره، قاچاق و... می بودند و آن را حد اقل عملی می کردند؛ امروز ما شاهد «جنگ های» تهاجمی و عملیات انتحاری طالبان، تشدید بی ثباتی سیاسی، گسترش ناامنی و... ، و «شکست های» پی در پی دولت افغانستان در برابر پاکستان نمی شدیم.
از سوی دیگر، با نبود برنامه های سرنوشت ساز سیاسی، اقتصادی، اجتماعی، فرهنگی و... از سوی دولتمداران افغانستان و حامیان بین المللی آنان در امور کشور ما می باشند که متأسفانه روزانه جمعی کثیری از عودت کنندگان به خاطر ویزه گرفتن در عقب دروازه های سفارت و قونسگری های ایران در داخل ردیف می گیرند و از افغانستان خارج می شوند. یکی از فرار مردم ما به خارج ناشی از ناامنی، جنگ های تروریستی و حملات انتحاری طالبان و همقطاران شان اند، که شرایط زندگانی و کارکردن را برای مردم ما تنگ نموده و آنها از قرار، فرار را ترجیح می دهند.
یکی از شکست مهم سیاسی دولت افغانستان در برابر پاکستان، «نبود امنیت» است که طالبان از آن سوی خط دیورند مسلحانه به افغانستان عملیات تروریستی را به نفع دشمنان خارجی و خودها انجام می دهند. و اگر زمامداران کشور ما در پالیسی سیاست خارجی خویش علیه مداخلات پاکستان نسبتا موفق می بودند، امروز جامعه افغانستان شاهد چنین بی امنیتی، جنگ تهاجمی و حملات انتحاری توسط طالبان و همکاران شان علیه نیروهای دولتی و ناتو در افغانستان نمی بود.
با یقین کامل گفته می توانیم که در جریان جهاد، جامعه جهانی و به ویژه ایالات متحده امریکا، احزاب هفتگانه و اخیرا طالبان، القاعده، حزب اسلامی را در پاکستان سازماندهی و تربیه نظامی دادند و با تمام جزیات از آنها اطلاع دارند. و اگر گنه کار نگردم اکنون نیز، برخی از حلقات افراطی دست راستی جوامع جهانی در سمت دهی و تقویت مجدد این تروریستان در پاکستان نقش برازندهء دارد. اگر چنین نباشد، پس چرا تا کنون قوای ائتلاف تحت هبری امریکا ریشه های تروریستان طالبی، القاعده و همکاران شان را در پاکستان، افغانستان و سایر کشورها نخشکانید و یا حد اقل تضعیف نکردند؟
آیا پاکستان اینقدر، سرکش و یکه تاز میدان است که از موازین بین المللی تخطی نموده و مستقیما به افغانستان مداخله کند و دولت قانونی افغانستان را به بی ثباتی و به سقوط مواجه نماید؟
چرا یک عده از کشورهای بزرگ که بر جهان حاکمیت قاطع دارند، از «مداخلات» اجانب و به خصوص از مداخله علنی وتخریب کنندهء پاکستان در امور افغانستان اغماض می نمایند؟
آیا تمام «مقدرات» پاکستان و افغانستان و برخی کشورهای دیگر در قید انحصاری سیاست های اقتصادی، فرهنگی و نظامی جامعه جهانی و به ویژه امریکا و ناتو قرار ندارد؟
آیا «کلید» حل و همچنان «ایجاد و تشدید» بحران افغانستان در قدم نخست در انحصار مطلق کشورهای طراز اول جهان و منطقه قرار ندارد؟
دیگر اینکه به صورت کلی «سیاستها وعملکردهای» پنجسال اخیر حکام افغانستان چندان سرنوشت ساز در حل بحران کشور نبوده و «طرح ملی» لازم را به دفاع از حریم خاک مقدس افغانستان به اثبات نرسانیده اند. زمامداران افغانستان در این مدت یک سیاست «سازشگرانه» را با طالبان و همکاران شان دنبال نمودند که هیچگونه مصالح ملی و خواسته های مردم را در پی نداشته است. برعکس، «تضادهای» قومی را تشدید نموده و رقابت های منفی قومگرایی را جهت خشکانیده «مبانی» و عناصر خام وحدت ملی، همبستگی دینی- مذهبی و... مطابق با خواست های دشمنان بومی و خارجی ما خلق نمودند.
همه خوب به حافظه دارند که یک سال قبل آقای حامد کرزی خواهان «ملاقات» با ملا محمد عمر رهبر طالبان شد. اما ملا عمر در جواب گفت که کرزی «دست نشانده» امریکا است و علیه او فتوای «جهاد» را صادر نمود.
پرسش اینست وقتی که رییس جمهور منتخب کشور ما بدون در نظر داشت خواست های مردم و منافع ملی و آنهم بدون تعمق دوراندیشانه خود را با ملاعمر «یکسان» دانسته و با وی خواهان مذاکره و ملاقات گردید. اینجاست که «ضعف سیاسی» رییس جمهور به اثبات رسیده و دشمنان و به خصوص پاکستان از این «فرصت» بهره جست؛ علمیات تروریستی، انتحاری، ناامنی و... را در خاک مقدس افغانستان آغاز نمودند.
سوال دیگر اینست که آقای حامد کرزی را مردم افغانستان به ریاست جمهوری و رهبری کشورشان برگزیدند. و از نگاه روابط دیپلوماتیک رییس جمهورافغانستان باید روی مسایل ذیعلاقه با رییس جمهور پاکستان به صورت «مسایانه» همسری می نمود؛ نه اینکه رییس دولت ما خود را به سویه ملاعمر «تنزیل» می داد.
آیا این یک «اهانت بزرگ» به اراه و خواست مردم افغانستان نبود که جناب رییس جمهور ما با ملاعمر متقاضی ملاقات گردید؟
آیا همین ملا محمد عمر و سایر همکارانش از جمله بزرگترین ناقضین حقوق بشر، تمدن ستیزان، زن ستیزان و مهره های «ضد ملی» به شمار نمی آیند؟
با درستی منطق ملاحظه می گردد که در جریان این مدت، «سیاست» افغانستان به نسبت مداخلات عریان پاکستان در امور داخلی کشور ما نهایت «ضعیف» و حتا «زیانبار» بوده است. در این راستا آقای حامد کرزی چندین بار به پاکستان سفر نموده که هیچ دست آورد مؤثر و «مثبت» را در قبال امنیت ملی ما نداشته و مداخلات پاکستان از سوی دست نشاندگانش تروریستی شان به شیوه های «نوین» در امور افغانستان ادامه داشته است. متأسفانه، رییس جمهور کشور ما نتوانست که حد اقل «مداخلات علنی» پاکستان را در امودر داخلی کشور ما «افشاء» می نمود و «توجه» جامعه جهانی و به خصوص توجه نهادهای حقوقی بین المللی را در این زمینه جلب می کرد.
آیا این یک «شکست سیاسی» برای دولت افغانستان به حساب نمی آید؟
چند مراتبه جنرال مشرف از کشور ما دیدن نموده و در ضمن مقامات بلند پایه هردو کشور روی مسأله ذیعلاقه با هم ملاقات نیز داشته اند. اما بازده و نتیجه آن برای افغانستان همین است که «شاهد» بروز جنگ های خونین تهاجمی و حملات انتحاری طالبان و همکاران شان علیه قوای پولیس، ارتش ملی، آیساف و ناتو در افغانستان هستیم. «ثمر» این سیاست رهبر پاکستان همانا «شکست» سیاست دولت افغانستان می باشد. پاکستان با تسلیح کردن طالبان و القاعده در افغانستان و تشدید جنگ و حملات انتحاری در کشور ما، مرام شوم دیرینه خود را انتظار دارد که در واقع تا حال «پیروز» هم است.
نامه «عاجزانهء» اخیر آقای حامد کزی عنوانی احزاب افراطی پاکستانی، نهایت تعجب انگیز می باشد که این خود بیانگر یک «سیاست ناسالم» دیگری است که شکست «پالیسی خارجی» دولت افغانستان را در برابر پاکستان به اثبات می رساند. یعنی آقای کرزی مقام ریاست جمهوری افغانستان را آنقدر «خرد» ساخت که با احزاب متحجر پاکستانی خود را «مساوی» قرار داد. به عبارت دیگر، رییس جمهور منتخب و قانونی افغانستان خود را با آن رهبران حزبی در یک «ردیف» قرار می دهد که این رهبران شناخته شدهء پاکستانی از آغاز تا حال القاعده و طالبان را «شستشویی مغزی» و «تربیه نظامی» داده و آنها را جهت «انسانی کشی های» مردم ، قوای دولتی، آیساف ، ناتو و ایجاد بی امینتی، نابودی دولت قانونی و منتخب، به افغانستان می فرستند.
سوال اینست که آیا «تمام» اعضای حکومت و کابینه افغانستان این تصمیم را گرفته اند که نامهء عنوانی احزاب مذهبی پاکستانی فرستاده شود و یا اینکه «تصمیم» این نامه را تنها آقای حامد کرزی با «چند نفر» مشاور دلخواه خویش اتخاذ نموده اند؟
این یک «اشتباه بزرگی» دیگری است که از سوی دولت افغانستان در این مورد صورت می گیرد که بدون خواست مردم و مصالح ملی افغانستان با رهبران احزاب افراطی- مذهبی پاکستان دریچه مذاکره «غیر سودمند» را سراغ می نماید. آیا این «اشتباه حلقه» مخصوص مقام ریاست جمهوری اسلامی افغانستان، چگونه قابل « جبران» خواهد بود؟
متأسفانه که آقای حامد کرزی با ادامه اشتباهات قبلی خویش به تاریخ پنج عقرب امسال بار دیگر خواهان «مذاکره» با رهبر طالبان و مخالفین مسلح دیگر گردید که اینبارهم در مقابل از سوی سخنگوی طالبان داکتر حنیف رد شد.
آیا اینگونه تقاضای «سازشگرانه» غیر سازنده توسط آقای کرزی از طالبان و سایر مخالفین، بیانگر یک شکست در «بعد ملی» در برابر طالبان و در «بعد خارجی» در برابر پاکستان نمی باشد؟
باید اعتراف نمود که «حلقهء» مخصوص دولتمردان افغانستان، ائتلاف با طالبان، القاعده و آقای حکمیتار را با « دو هدف» دنبال می نماید: یکی اینکه طالبان و آقای حکمتیار را از «محاکمه» قانونی و بین المللی نجات داده و دیگر آنست که «تمام شؤن» دولتی، اجتماعی، مادی و معنوی جامعه را به آنها بسپارند و «زندان نوینی» را برای مردم مصیب زده و کشور مخروبهء افغانستان کمایی نماید. که یقینا از این طریق افغانستان ویرانه را به «جهلستان» عصر حجر به نفع دشمنان بومی و بیرون مرزی حریص تبدیل خواهند نمود.
باید تأکید نمود که «منتقدین» سازنده و بی ریای درون مرزی و بیرون مرزی افغانستان، هیچگونه دشمنی شخصی را با دولت جمهوری اسلامی و قوای خارجی در افغانستان ندارند؛ بلکه با در میان گذاشتن عینی کاهستی ها، اشتباهات، بی برنامگی ها و... آنان اند که دست اندرکاران امور داخلی و خارجی افغانستان را صادقانه، عاقلانه و انسان دوستانه مورد «انتقاد» قرار می دهند تا «اصلاحت» لازم در جهت حل بحران کشور و آنهم با همکاری خردمندانه همدیگر یعنی دولتمداران، قوای خارجی ، مردمان کشور و منتقدین طراز نوین کشور به وجود آیند.
به نظر این سطر، قبل از اینکه ناوقت شود، عاقلانه خواهد بود که زمامداران و جامعه جهانی بیشتر از این «اشتباهات» خویش را درافغانستان تکرار نکنند و یک «ستراتژی» ملی- دموکراتیک و بشردوستانه را مبتنی بر اراده و خواست های مردم افغانستان صادقانه طرح نموده و در تحقق آن به طور عملی و پیگیر اقدام نمایند.
در این صورت نه تنها ناتو و جامعه جهانی در افغانستان «شکست» نخواهند خورد و همچنین دولت آقای حامد کرزی بر اوضاع افغانستان «مسلط» خواهد شد. بلکه همچنان در این رابطه «منافع» ملی ما همراه با «منافع» جامعه جهانی و منطقه به صورت عادلانه و مساویانه «تضمین» خواهند گردید.
این نبشته همزمان در« روزنامه افغانستان» در شهر کابل به چاپ رسید.
4/11/2006/ افغانستان