عمرخيل

 

درود و سلام برشما عزيز جرأت مسئول سايت آريايی!

دراين اواخر تقريبا در همه سايت های انترنتی بيرون مرزی بعضی  اشخاص غير مسئول به جای اينکه نظريات و انتقادات خويشرا درچوکات موازين اخلاقی ، رعايت عفت قلم ، احترام به انسان و کرامت انسانی ، ابراز نمايند ، به سويهً کوچه هموطن خويش را با دشنام و ناسزا گويی مورد تعرض قرار می دهند ، که اين عمل شان برعلاوهً که " خود صفت خويش ادا ميکند" ضعف استدلال شان را در روشنی قضايای مورد بحث ثابت ميسازد.

صرف سه مثال زنده را طور نمونه ذکر ميکنم :

1 ـ يک هموطن ما را که بعضی رسانه ها وی را نويسنده و تحليلگر می شناسند خطاب کرده اند که ( جلو اين ماچه سگ را بگيريد). شخص ديگر همين هموطن را خطاب ميکند ( به جواب جيره خورپا بوس تجاوز اخير)

2 ـ يک دانشمند و پژوهشگر کشور را بنام ( يادياد ياا ستالين زاده فاشيسکر) ياد کرد و تا توانسته است با استفاده از کلمات نامناسب وی را دردناکتر نيش زده است.

3 ـ  يکی در فاروم يک سايت چنين مينگارد :

( خوشحال خان خسک پاکستانی.

خوشحال خان خسک پاکستانی و از اقارب اجمل خسک پسر خان دوسره خان عبدالغفارخان است و اصلا ربطی به افغانستان ندارد. چون پشتونهای افغانستان کار فرهنگی و شعر و ادبيات نداشته اند از خجالت از پاکستان شاعر قرض ميگيرند و چه شاعری؟ گور بابای خوشحال خسک پاکستانی).

خوانندگان محترم نميدانم اين نوع اظهارات را چه نوع اشخاص بخود اجاره ميدهند. من باور دارم هيچ پشتونی بخود اجازه نمی دهد تا حافظ شيرازی ، سعدی ، خيام ،فردوسی ردودکی ويا هر شاعر زبان فارسی را به چنين کلمات دور از شرافت و انسانيت ياد نمايد. در پهلوی دو شاعر بزرگ زبان پشتو اين انسان بی فرهنگ قوم پشتون را توهين نموده و مبارز نامدار نهضت های آزادی بخش نيمقارهً هند برضد استعمارگران انگليس  در منطقه را که بخش زياد زندگی اش در محابس هند بريتانوی سپری شده است  توهين ميکند.

خان عبدالغفارخان شخصيت خيلی نامدار و با افتخار است که يکجا با مهاتما گاندی مبارزات آراديخواهانه مردم منطقه را رهبری کرده اند.

بدون شک چنين اشخاصی که به تحرير مطالب فوق می پردازند ، آلهً دست اجانب بوده و تا ميتوانند در خلق تشنج بين مردم افغانستان به زهر پاشی می پردازند.

درهمين سلسله صدها موارد مرا بدان واداشت تا از شما دوست ديرينه و از طريق شما از ديگران تقاضا نمايم تا صفحات خويش را از لوث اظهارات دور از موازين اخلاقی ، دور از احترام به انسان و کرامت انسانی پاک سازيد و به فرهنگ کوچه جواب داندان شکن بدهيد. البته من کاملا بيطرفانه و بدون تماس به اشخاص و افراد ، اين نقيصه بزرگ  و شرم آور را که خلاف کلتور و فرهنگ افغانی است به بحث گرفته بودم.

دراين اواخر هموطن محترم بنام ميرزايی خواسته است در مورد نوشته ايجانب و تعدادی از نويسندگان ديگر تبصره نمايد. باوجوديکه تبصره های هموطن محترم به هدف و متن تحريری من ارتباط پيدا نمی کند بازهم سوالاتی را که خود مطرح و خود جواب گفته اند بحيث نظر شان نزد من محترم است. اميدوارم ساير نويسندگان هم بنوبهً خويش به قناعت شان بپردازند.

محترم ميرزايی اظهار می دارند که به ازادی بيان عقيده دارند و نبايد که آزادی بيان خفه شود. هموطن محترم ! هيچ نوع مخالفتی با شما در مورد ازادی بيان و ديگر ارزش های ديموکراتيک ندارم صرف تاکيد مينمايم که کدام آزادی؟ تا کدام حدود؟ آيا دشنام و ناسزا، بداخلاقی و تحقير ديگران آزادی بيان است ؟ آيا انسان سالم می تواند سه نمونه ذکر شده را آزادی بيان قبول کند؟

درمورد اقوام و مليت های ساکن در کشور عزيز ما عقيده و ايمان من چنين است که هموطنان ( اقوام و مليت های با هم برادر ) در وطن آبايی خويش زندگی مشترک ، محل سکونت در جوار يکديگر ، دين مشترک ، زبان مشترک ، مساجد و تکايای مشترک و قبرستان مشترک دارند و همچنان اکثرا خون شريک هم شده اند.

با داشتن چنين وجوه مشترک طرح تفوق  و برتری يک قوم برقوم ديگر گناه بزرگ ونابخشودنی است. طبعا در ادوار تاريخ نميتوان از بعضی بی عدالتی ها چشم پوشيد. اما همهً اين بی عدالتی ها را خلق هوشيارکشور می توانند با تفاهم و توافق بين خويش حل و فصل نمايند. عمال اجانب و آنهائيکه می خواهند ثبات را در کشور برهم بزنند با زهر پاشی و خلق خشونت در بين مردم احساسات شانرا بيش از پيش جريحه دار سازند به خشم خلق خود مواجه شدنی اند. خلق کشور ما ميدانند که زندگی با همی دراين خاک مقدس ميراث نياکان شان است و آنرا حفظ خواهند کرد. بر عناصر آگاه ووطنپرست است تا توان دارند حقايق را به مردم بگويند. در اين اظهارات بايد صادقانه و بدون غرض و مرض منافع وحدت خلق و ايجاد اتفاق و اعتماد بين آنها در نظر گرفته شود نه منافع آزمندانه دشمنان افغانستان عزيز.

درمورد بيدادگریهای موجود درجامعه و روحيهً تفوق طلبی اقوام بايد بصراحت اظهار شود که متاسفانه اين وقايع دلخراش ناشی از جاه طلبی ها ، قدرت نمايی ها و بی علمی های جباران در ادوار مختلف تاريخ وطن عزيز بوقوع پيوسته است.

ما ميتوانيم از مظالم و کشتارهای مردم توسط چنگيز ، تيمور لنگ ، امير عبدالرحمن ، حبيب الله کلکانی ، هاشم خان صدراعظم ، مداخله گران شوروی سابق و دست نشاندگان شان ، تنظيم های جهادی هفتگانه ، بالخصوص حکمتيار ، سياف ، ربانی وشورای نظار وی ، حزب وحدت و جنبش نام گرفت. اين ظالمان به هيچکس رحم نکرده ، همه اقوام ساکن در وطن را يکی در يک جا  و ديگری در جای ديگر به خاک و خون کشانيده اند. ظالمانه خواهد بود که کفاره اين همه گناه ها را مردم بيچاره بکشند.

دراين حالت بس دشوار که مردم کشور با فقر ، گرسنگی ، بی سرپناهی ، عدم دسترسی به تسهيلات بهداشتی و معارف ، شرايط  کار ، شغل و امنيت لازم عدم موجوديت دولت مستقل ، کاری و غمخور مردم دست و پنجه نرم می کند و از وضع نهايت تراژيک زندگی که در نتيجهً جنگهای خانمانسوز داخلی ، اشغال و مداخلات قدرت های خارجی و دستهای غرض آلود همسايگان ، نصيب مردم گرديده است، بستوه آمده اند ، بروطنپرستان روشنضمير است تا در وضع موجود بعضی کاستی ها و نابرابری ها که موجب نفاق و بی اعتمادی بين مردم می گردد يکطرف گذاشته ، صادقانه در راه وحدت  و يک پارچکی ملت خويش که ضامن پيروزی های آيندهً ماست وظيفه ووجبهً وطنپرستانه خويش را ايفا نمايند. خلق متفق و يک پارچه نيروی عظيمی است که قادر است تا همه نابرابری ها و بی اعتمادی ها را برطرف ساخته کشور را بسوی آبادی و ترقی سوق و فضای حيات مرفه را برای هموطنان عزيز ايجاد نمايد.

دوست محترم آقای ميرزايی! اعتراف شما را  در اخير نوشته شما به اين اصل که : " با دشنام دادن و باسزا گفتن هيچ دردی را دوا نخواهيم کرد و رشته های پيوند انسانی را خواهيم بريد ... " تقدير می نمايم.

اينجانب تنها و تنها اين نوع دشنام ها در سايت ها بخصوص در سايت آريآيی را مردود دانسته بودم ، نه ازادی بيان را ، نه اظهار حقايق را ، نه برتری قومی  بر قوم ديگر را ، نه کارايی دولت  موجود  و نحوه  بيمان آمدن آنرا. اميدوارم از متن نوشته قبلی و تحريری هذا قضايا برای شما روشن شود. يک چيزيکه می خواهم صريحانه بعرض برسانم اينست که در نوشتار ها بايد در ذکر نامها بسيار محتاط بود تا نشود که کسی را بناحق و ناخود آگاه توهين کنيم. گلهً من از شما دراينجا است که چرا به جنايت های کسانی اشاره نمی کنيد که وطن را ويران ساخته و هست و بود آنرا بشمول تمام افتخارات فرهنگی آن به تاراج برده و اعمال ننگين را  انجام داده اند. من هيچگاه کابينه و شورای موجود را تائيد نمی کنم و آنرا به نفع و صلاح مردم نمی دانم زيرا در بنياد همه ساختار دولت عقب گرايان و مخربين کشور قرار دارند وقتيکه به آن قدرت اجنبی هم علاوه شود که استقلال کشور را زير سوال می برد وضع کاملا از اميدواری به بهبود خارج می گردد.

محترم ميرزايی !  باور کنيد که هرگز خود را در احساس وطنپرسی از شما بالاتر نمی شمارم. احساس شما و استعداد شمارا در بحث مربوطه قضايای کشور صادقانه ستايش می کنم. هرگاه استعداد با ارزش خويش را که هستی مردم کشور عزيزت می باشد در راه مبارزهً تامين حق و عدالت ، برادری و برابری بين همه اقوام ساکن در کشور بکار برده و در مقابل همهً گرايش های سمتی ، قومی ، لسانی و مذهبی بی امان مبارزه کنيد محبت خلق کشور آز آن شما خواهد بود. من در اينراه در سن کهولت و مريضی هميار ، همکار و بازوی شما خواهم بود.

به آرزوی موفقيت های بيشتر شما

با احترام

 

پارچه شعر هم تقديم خوانندگان می گردد

مور وطن مه هيروه

 سوسيال په گــــــــــــــيډه مور کړی نور دردونه هيروی 

وطن کی د بل شــــــــــــــــــــوی سره اورونه هيروی

په حال دوطــــــــــــــنوالو ځان خبر کړه چه زوريژی

دمـــــــــيندو دســـــــــــرو اوشـــــکو بارانونه هيروی

داڅه دول احســـــــــــاس دی چه دمور غژدی هير کړی

ړپانده د شهيــــــــــــــــد سره بــــــــــــيرغونه هيروی

قومونه برابر دی هــــــــــــيڅ توپير په دوی کی نشته

دوی ټول دی لـــــــــــــکه ورونه ولی ورونه هيروی

وطن کی ټولو خلـــــــــــــگو بدی ورځی دی زغملی

لژ ځير شه دخـپل خلـــــــــــــــــــــکو کراونه هيروی

زموژ خلک په لمـــــسون د پردو اوس شه پوهـيدلی

ټولنه کی هـــــــوشــــــيار ژوندی نــــــسلونه هيروی

بچی که د وطن يی دنفــــــــــــاق کوکی نور بس کړه

داننگ دی چه سپــــــــــــــــــــيڅلی ارمانونه هيروی

راځه چه لاس په لاس شو د خپل خلکو په خدمت کی

هوشيار شه د وحــــــــــــــــدت شه دورانونه هيروی

ناخوالی به همواری عـــــــــــدالت به هم خوندی کړو

دا ولی د خـــــــــپل خلـــــــــــکو بنــــــيادونه هيروی

 


بالا
 
بازگشت