نو اندیش
عملکرد متناقض دولت های افغانستان
ازدیر زمانی بدین سو عملکرد دولتهای افغانستان به گونه ء معکوس به اجرا در آمده است. وقتی از افتخارات تاریخی سرزمین " آریانا ی کهن " حرف زده شده ، بر خلاف ، امتیاز این نام را به کشور" ایران" واگذار کرده اند. وقتی که شعار " وحدت ملی " گوشهارا کر کرده ، شهروندان را به دسته های اول و دوم وسوم ، تقسیم نموده اند. وقتی خدمت " زیر بیرق " به عنوان مکلفیت تمام اتباع افغانستان ، مطرح شده ، یک بخش عظیمی از جامعه را از این خدمت معاف داشته اند. وقتی " مالیه دهی " را اجباری ساخته ، برای عده ء بی شماری معافیت از پرداخت مالیه رسمی شده اند. وقتی اخذ " تذکره ء تابعیت " را وجیبه ای هر افغانستانی دانسته ، یک بخش از کشور و مجموع کوچی ها را از این الزام خارج ساخته اند. وقتی داشتن اسلحه گرم را ممنوع اعلام کرده ، اما مردم برخی از مناطق کشور را به حفظ اسلحه ء شان ، تشویق نموده اند و در اثر همین مشوق ها بوده که کوچی ها در سراسر هزاره جات با سلاح گرم شان عبور و مرور کرده ، اما بر ساکنان بومی این مناطق داشتن تفنگ شکاری ممنوع اعلام شده اند. وقتی که هیاهو بر پا داشته که از برکت " معارف پروری ذات همایونی " کشور غرق در نور معرفت گردیده اند ، در هزاره جات حاضر نشده اند که چند مکتب دهاتی را به لیسه تبدیل نمایند. و قتی حزب طبقه ء کارگر ، شعار "دفاع از حقوق زحمتکشان " را سر داده اما در هنگامه ء قدرت ، کار گر و زحمتکش به دست فراموشی سپرده شده ویک افغانی هم به حقوق ماهوار شان اضافه نگردیده است. وقتی شعار " اسلام خواهی وکفر ستیزی " به اریکه ء قدرت نشسته اولین مرمیهای سلاح خفیفه و ثقیله بر جان برادر همسنگر ومجاهدش خالی گردیده وبدین سان میزان " شهید پروری ! " شان را به نمایش گذاشته اند. وقتی طالبان ویا به گفته ء رئیس جمهور پیشین ما " فرشته های صلح " با شعار اسلام ناب محمدی ، تامین امنیت وقطع جنگهای میان تنظیمی ، وارد میدان قدرت گردیده ، در اولین فرصت " قتل عام " غیر خودی ها را به نما یش گذاشته اند و...
حال ببینیم که پس از سقوط طالبان در سال ۲۰۰۱ میلادی ، عملکرد دولت آقای کرزی ، چگونه بوده است. زیرا زمان زمامداری آقای کرزی با گذشته ها تفاوت ماهوی دارد. بدان معنا که جامعه ء بین المللی در افغانستان حضور فعال سیاسی و نظامی داشته و صدها میلیون دالر به خزانه ء دولت ریخته است وافغانستان فقیر که از عقب مانده ترین کشورهای جهان بود وبیش ازدو دهه جنگ ، اورا بر خاک سیاه نشانید و از درو دیوار آن بوی خون وآتش می آمد ، یکباره بر خوان نعمت جهانی نشست و از هر سو سیل کمک جاری گردید ودنیا به اعتراف خودشان که این کشور را پس از سقوط امپراطوری شوروی ، رها کرده بود ، اینک میرفت تا این غفلت تاریخی خودرا درقبال آن جبران نماید. طبیعی است که حضور آقای کرزی به عنوان فرد اول مملکت ، محصول توافق کشورهای بود که در کنفرانس بن ، به آن سامان بخشیدند. دولت های که آقای کرزی ، از آغاز تاکنون هدایت آنهارا بر عهده داشته ، دولت های نا موفقی بوده است. عمده ترین دلیل آن نبود یک استراتژی دقیق ملی در تمام عرصه های حیات اجتماعی بوده که دولتمردان تحت رهبری آقای کرزی از طرح وعملی ساختن آن عاجز بوده اند. از سوی دیگر در جنگ قدرت میان مجاهدین دیروز وتکنوکراتهای امروز ، اساساً طرح چنین استراتژی در سایه قرار گرفت. افراد استفاده جو و ناشایست تلاش کردند که در پست های حساس جابجا گردند و از این طریق در خوان نعمت دولتی شریک گردند که معاش های رسمی وتحفه های غیر رسمی آن پرداخت دالری دارند. بی جهت نیست که وزرای سر به راه ، نه دل در هوا ، از کرسی های شان با چنگ و دندان دفاع میکنند تا این نعمت خداداده را ازدست ندهند. مردم از دید این عالی مقامان ، آدم های کوچک وریزی معلوم می شوند که گویا مورچه ها در زمین راه می روند و جنابان از هوا به آنها نگاه می کنند. آنها ده وقریه و ولایت ومنطقه ء شان را ازیاد برده اند نه به اندوهی مردم توجه دارند ، نه به فقر شان ، نه به سرک و شفاخانه ء شان ، نه به تعلیم وتربیه ء شان. چون آنها بر اسپ مراد شان سوار شده اند و یاد کرد غربا را ننگ می دانند. پس دولت آقای کرزی از همین نوع افراد تشکیل گردیده که به گفته ء خودش " کابینه ء متخصص " دارد اما برخی از آنها در حفظ کرسی و پر نمودن جیب های شان ، واقعاً متخصص هستند.
از سوی دیگر سیاست زیرکانه ء خانواده ء " ذات همایونی " که در لایه های زیرین سیاست کرزی چون آب زیر کاه جاری است نمی گذارد که علم تمامیت خواهی بر زمین بیفتد. عناد تاریخی ، شک و ظن نسبت به جوامع محروم به ویژه جامعه ء هزاره ، تعصب وتبعیض پیچانده شده در لفافه ء ملایم ، از سوی این خانواده در طی مدت حاکمیت پس از طالبان به گونه ء مرموزی عمل کرده است واین سیاست باچاشنی سیاست های تمامیت خواهی افغان ملت رنگین تر گردیده و سیاست نوسانی آقای کرزی بنیان محکمی برای عملکرد آنها در تمام زمینه ها و از جمله در زمینه بازسازی اقتصادی و بهبود حیات اجتماعی فراهم آورده تا جوامع محروم را از فرايند باز سازی دور نگهدارند. این نوع سیاست پردازی ، دولت آقای کرزی را نیز مانند دولت های سلفش در دایره ء عملکرد متناقضی قرار می دهد که با اوضاع مساعد مالی کنونی نباید ، چنین می بود. کافی است که نگاهی به هزاره جات واز آنجمله ولایت تاریخی بامیان انداخته شود که ما پیرامون عملکرد متناقض دولت آقای کرزی در این ولایت و هزاره جات اشاراتی در ذیل خواهیم داشت.
در گام نخست باید گفت که در سر زمین واحدی زيست می نماييم. پس در سرزمین واحد باید میزان بازسازی و انکشاف اقتصادی به گونه ء واحد ومتعادل آن به منصه ء اجرا در آید. در مناطق مانند جنوب ، شرق ، جنوب شرق و جنوب غرب افغانستان که شمشیر طالبان در گردش است و جامعه ء جهانی از لحاظ نظامی بیشترین مصرف نظامی را در این مناطق متحمل میشوندو درهر نوبت عملیات گسترده ای را براه می اندازند - چنانچه عملیات گسترده ء " شیر کوهستان " همین اکنون جریان دارد - ولی طالبان که جبهه ءعقبی شان باز است ، با جنگ وگریز و عملیات انتحاری ، جنگ را ادامه می دهند. دراین مناطق اصولا ً فرصت باز سازی وجود ندارد. اگر مکتبی ، ساختمانی ویا سرکی ساخته شود. به زودی کمین گران طالبی آنهارا منهدم می نمایند ولی بنا بر سیاست کادری دولت آقای کرزی زیاد ترین بودجه ء انکشافی در همین مناطق اختصاص یافته است . برخلاف مناطقی که از امنیت کامل بر خوردار است ، خبری از بازسازی در آن محلات وجود ندارد. هزاره جات یکی از امن ترین نقاط افغانستان می باشد ، مردم آن گرچه فقیر ، ناتوان ومحصور با یک طبیعت خشن است. اما آگاهی شان را در انتخابات ریاست جمهوری وانتخابات پارلمانی نشان دادند. آقای کرزی دوبار به بامیان در کمال امنیت سفر نمود وهر بار وعده های داد که همه انگشت حیرت به دندان گزیدند. اما این وعده ها در چنبر الفاظ گیر ماند واز این دایره خارج نشد تا جامه ء عمل بپوشد. اگر یک سیاست مرموز در قبال هزاره ها در یک استراتژی بدخواهانه از سوی دست های نا پیدا ، اعمال نمیگردد ، چرا بامیان که میتواند سالانه هزاران در هزار توریست را به سوی خود بکشاند وازاین مدرک عاید هنگفتی را نصیب عواید ملی ما نماید ، به دست فراموشی سپرده می شود. بامیان خودش یک موزیم نا منقول است. غلطانیدن بت های بامیان از سوی طالبان فرهنگ ستیز ، سیمای بامیان را دگر گون نکرد. هنوز دهها استوپه ، رواق ، بت های خوابیده ، شهر غلغله ، دره فولادی ، آبشارهای طبیعی با آبهای معدنی ، شهرهای در زیر خاک خوابیده ، سنگر چنگیز وغیره وغیره ، چهره ء تاریخی بامیان را به مثابه یکی از مناطقی با تاریخ باستان ، برجسته می سازد که اگر بازسازی آن روی دست گرفته می شد وبرای کشفیات آثار تاریخی بودجه ای لازم اختصاص می یافت. باستان شناسان غربی به منطقه فرا خوانده می شد وزمینه ء آسایش آنها وسیاحان خارجی فراهم میگردید ، در آن صورت هزاران توریست سالانه به بامیان می آمدند و با وارد شدن اسعار ، و در طی یکی دو سال تمام مصارف باز سازی باميان تلافی می گرديد. فراموش نشود که برای بوداییان بامیان هنوز مکان مقدس شان به شمار می رود. همین بوداییان قبل از فروپاشی بت های بامیان حاضر بودند که میلیون ها دالر ، به طالبان بپردازند ، ولی از تخریب مجسمه های بودا جلوگیری نمایند. اما طالبان خواستگاه دیگری داشتند ، آنها در این فرایند ناهنجار ، هم به سیاست تمدن زدایی افغانستان مطرح شده از سوی بیگانگان - پاسخ مثبت گفتند وهم یکی از آفرینش های هنری وتاریخی دنیارا - برپاشده در سرزمین هزاره ها - نابود نمودند و به همین دلایل خواست بوداییان را نپذیرفتند . فراموش نشود که تعداد پیروان بودا در جهان رقم بسیار درشت می باشد. در صورت که بامیان بازسازی شود ، دو بخش از مردمان جهان در آنجا هجوم می آورند:
۱ سیاحان برای تماشای این موزیم تاریخی غیر منقول وطبيعت زيبای آن.
۲ - زایران بودایی از سراسر جهان.
پس بامیان مکانی نیست که به ساده گی آنرا فراموش نمود ، به جزء اینکه آنرا بخش از خاک افغانستان ندانیم ویا ساکنان بومی آنرا تافته ء جدا بافته از مردم افغانستان بدانیم. هر روزی که ازعدم اختصاص بودجه نسبت به باز سازی بامیان می گذرد ، این اندیشه قوت می گیرد که تمامیت خواهان لانه کرده در دولت آقای کرزی ، با سرزمین بامیان و مردمان بومی آن خصومت می ورزند. در غیر آن این منبع در آمد ملی کشور ، چرا به مغاک فراموشی می رود ؟ از بازسازی مجدد مجسمه های بودا خبری نیست. شاهراه ء آسیایی که بامیان را به هرات وصل میکند سخنی گفته نمی شود. ووزرای سربه زیر هزاره هم در این مورد مهم که در واقع شاهراه تمدن به هزاره جات شمرده می شود ، سکوت نموده اند ، تا مبادا تمامیت خواهانی که نزد آقای کرزی از منزلت ویژه ای بر خوردار اند ، انهارا از کرسی های شان به زیر نکشند.
جامعه ء هزاره را می خواهند به این خوشدل نمایند که شما مردم فرهنگ مدار ، افتخار داشتن اولین "زن والی " در تاریخ افغانستان رادارید. همین بس است دیگر ازما چیزی نخواهید .از بازسازی نگویید . از طرح و پیاده کردن استراتژی کاری در بامیان ، از سرک ، شفاخانه ، وسایل درسی ، از کتب و چوکی مکاتب ، از اعمار بند برق در هزاره جات ، از باز سازی راهها ، از وسایل لابراتواری برای دانشگاه ء بامیان وغیره یاد نکنید. شکی نیست که موجودیت اولین زن والی هزاره ، افتخار آفرین است اما این نمیتواند برابر با جلوگیری از روند بازسازی در مجموع هزاره جات و از جمله در بامیان گردد. همین خانم در هالند آمد تا توجه مقامات هالندی را نسبت به باز سازی در بامیان جلب نماید اینکه چیزی به دست آورد ویا نیاورد ، نمیدانم . اما از روند بازسازی در بامیان فوق العاده شاکی بود وجالب اینکه از کربلایی و حاجی هزاره مقیم هالند ، یک مشت پول کمک به مردم بامیان را دریافت نمود. تو خود حدیث مفصل بخوان از این مجمل.
آخر اینکه دولتمردان کنونی افغانستان ، سنت عملکرد متناقض دولت های گذشته را تکرار می کنند وتا این رویکرد تغیر ننمايد در حیات اجتماعی مردم افغانستان تغیری رونمانخواهد شد و میلیارد ها دالر کمک جامعه ء بین المللی - به نام مردم افغانستان - درجیب ها وبانک های شخصی خواهند ریخت. اما بلند منزل های مافیای قدرت در شهر ها وشهرک ها سر بلند خواهندکرد ولی فقر ، چون هیولای بنیاد بر انداز در زنده گی مردم افغانستان چیره خواهد بود.
قسمت دوم