دستگیر نایل
راههای نجات از بحران درافغانستان کدام است؟
بحرانی که امروز افغانستان را فرا گرفته است، بیانگر آنست که امریکایی ها وبریتانیایی ها ، درحال معاملهء بسیار خطر ناک با پاکستان، طالبان وحزب اسلامی حکمتیار است. زیرا جنگ های چریکی وعملیات انتحاری ایکه بوسیلهً جنگجویان طالبان وطرفداران آنها در افغانستان صورت میگیرد، واکثر این عملیات سازمان یا فته وعمدی نیز است، هم امریکاییها وهم ناتو را به ستوه آورده است. ندبه و زاری آنها از نبود وسا یط پیشرفتهء نظامی وکمبود پرسونل،و بیعلاقه گی هم پیما نان ناتو ازجمله آلمان در اعزام سربازان بیشتر به افغانستان برطبق مصوبات کنفرانس « ریگا» بیا نگر این سرگشتگی ها ودلواپسی های آنهاست. بعلاوهء بحران عراق وتنش هاییکه میان امریکا ییها وانگلیس بر سر منفعت های کلان بوجود آمده که بر اوضاع افغانستان نیز تاثیر گذار است. بنظر می رسد که دولت « بوش» ومتحدین غربی ان، بخصوص بریتانیا، افغانستان را یا تجزیه خواهند کرد ویا اینکه قدرت را بدست طالبان ویا نیروهایی با اندیشهء طالبانی تسلیم خواهند نمود. تا پاکستان، کنترول مستقیم براوضاع افغانستان داشته باشد وگویا افغانستان را از طریق پاکستان، اداره کنند.
نشانه های این استراتژی، از کی ها در دولت آقای کرزی بمشاهده می رسد.هم اکنون چندین وزیر و والی وداد ستان ووکیل وقضاتی در ستره محکمه،ومحاکم عدلی وشورای ملی ازمهره های اصلی حزب اسلامی حکمتیار وسخنگویان طالب وجواسیس آی اس آی در دستگاه دولت کارمیکنند واندیشه های طالبانی را به اجرا میگذارند. محدود ساختن فعالیت های رسانه ها از جانب وزارت فرهنگ،مشت نمونهء خروار است. متاسفانه ما روزانه فراوان واژه ها اصطلاحات ومقوله های رنگین وآهنگینی مانند« آزادی، وآزاد اندیشی،آزادی ملی، کشور آزاد ومستقل، دموکراسی ، جامعهء مدنی، حق شهروندی وبسیار دیگر را ازطریق مطبوعات ،اعلامیه های دولتی ،ورسانه ها وقوانین کشوری، میشنویم ومیخوانیم واز شنیدن آنها،احساس آرامش می کنیم. ولی در زنده گی عملی جامعهء خود آنها را حس نمی کنیم. دریغ که با این واژه ها ومقوله های انسانی ومقدس درعصرما، چه بازی هایی که نمی شود. بشریت امروز در قرن بیست ویکم، با یک تحول دیگری هم روبرو شده است وآن،آزادی های مدنی، قومی وپدیدهء جهانی شدن حکومت ها تا فراسوی مرز وبوم ها وسیا دت ملی ملت ها است. در دههء نود، مردم جهان شاهد دخا لت امریکا و متحدین آن در مقا بله با عراق وسپس مداخلهء سازمان دفاعی ناتو در مسالهء کوسو وا، در یوگوسلاوی بود.هدف این مداخلات در امور کشور ها را، گسترش تفکر جهانی شدن تجارت وجهانی شدن اطلاعات ودانش دستیابی به اطلاعات وشبکه های انترنتی تشکیل میداد که گویا « ارزش های مشترک انسانی » را مطرح ساخته بودند. درسال 2001 با بها نهء مبارزه با تروریزم،و شبکه های القاعده، به افغانستان حمله کردند تروریزمی که خود شان پدید آورده و ساخته وبا فته بودند. ودر سال 2003 خلاف همه موازین بین المللی به عراق تجاوز نظامی صورت گرفت ویک حکومت قانونی ومستقل را سرنگون کردند که اکنون انکشور نیز به لانهء تروریزم وتنشهای قومی ومذهبی وکشتار مردم بیگناه،مبدل شده است. همه این مداخلات وتجاوز ها متاسفانه زیرهمان شعارهای مقدس « عدالت، حق آزادی، دموکراسی ونجات از باطلاق » از جانب امریکا ومتحدینش انجام داده شد.
« جک ستراو» ، وزیر امورخارجهءپیشین بریتانیا پس از واقعات 11 سبتمبر، طی یک سخنرانی به مردم افغانستان گفت:« اسامه بن لادن، باید به محاکمه کشانیده شود. وکسانیکه از آنها حمایت میکنند،( هدفش طالبان وپاکستان بود) با گناه آنها شریک اند. ما، تشنهء انتقام گیری نیستیم، مگر خواهان عدالت می باشیم.هدف ما از سرکوب تبه کاران ، تامین « امنیت» و« عدالت» در جهان است. رژیم طالبان ، با حمایت از اسامه بن لادن وهمکاران ان در برابر عدالت به افغانستان ومردم آن،جفا میکنند.» ( رادیو بی بی سی ، اکتوبر 2001 ) از آن تاریخ تا کنون بیش از پنجسال میگذرد.اما اسامه بن لادن وملا محمد عمر وحکمتیار ، ودیگر مهره های اصلی طالبان همچنان بر قوت وشدت عمل خود ایستاده اند حتی بسیاری از رهبران آنها که در زندانهای امریکاییها به جرم جنایتکار جنگی زندانی بودند، آزاد کرده شدند وعده ای هم به پارلمان راه یافتند. که نه محکمه ای دایر شد ونه بینی کسی از آنها خون شد بازهم قربانی وشهادت،نصیب همان مردم بیگناه وافراد ملکی گردیده است وجدان بیدار مردم وروشنفکران واهل مطبوعات در طی همین سالها همیشه هشدار به این امر میدادند که ریشه های اصلی تروریزم وبی ثباتی هم در داخل ، یعنی در وجود فرماندهان پر قدرت محلی ورهبران شان ومافیای هیرویین وهم در خارج از کشور، در مرزها وآنسوی سرحد است مگر گوش شنوایی نبود که به این صدا ها جواب بگوید. حالا که بحران به عمق خود رسیده است،وهدف ها نزدیک شده،هم رییس جمهور کرزی وهم مقا مات ارشد نظامی وسیاسی امریکا وانگلیس، یکصدا میگویند که ریشهء نا امنی ها ومداخلات،درآنسوی سرحد ودر پاکستان است. ( یعنی که تا ما با آنها جور نیاییم ودرقدرت سهیم شان نسازیم،مشکل حل نمیگردد ) ودستگاه استخبا راتی پاکستان وما مورین نظامی آنها اند که تروریست هارا بکشور افغانستان غرض خرابکاری وبی ثبات ساختن اوضاع ، اعزام میکنند. قوماندان عمومی ناتو،جنرال دیوید ریچارد، طی آخرین روز های ماموریت خویش در مصاحبه ای به حامد کرزی ودولت او توصیه کرد که با پاکستان، کنار بیا ید ومناسبات را نیک بسازد. با پاکستان کنارآمدن،یعنی که به خواستهای پاکستان مبنی بر قبول طالبان در قدرت،تن دادن است. هم اکنون در برخی از مناطق جنوبی و شرقی افغانستان، طالبان عملا حکومت میکنند و ملا مطمین سخنگوی آنها اعلام کرد که در این مناطق،تعلیمات دینی را برای دختران و پسران آغاز میکنند.
اینها این حقایق را از اول هم میدانستند مگر منتظر فرصت ها بودند. بیچاره رییس جمهور کرزی، در سفر خود به قندهار، در اجتماع معاریف وشاگردان آن ولایت اشک حسرت ومایوسی !! ریخت که چرا در وطنش جنگ است وچرا مردمش کشته میشوند؟ وچرا مداخله گران خارجی، راه پیشرفت وبازسازی در افغانستان را مسدود میسازند؟ سخنی که نباید می گفت و گریه ای که نباید میکرد. وخود را اینقدر زبون وبی عزت و مایوس به دشمن نشان نمیداد. و پاکستانیها را در تصمیم گیریهای شان دلیر نمی ساخت. مگرهمین رییس جمهور که مساله را از قبل میدانست، هیچگاه بخود جرات نداد درهمان سال های اول به مردم و جها نیان بگوید که ریشهء اصلی بی ثباتی ومداخله در پاکستان است.همین رییس جمهور کرزی،صبغت الله مجددی را در راس کمیسیونی توظیف کرد که نامش تحکیم صلح وآشتی ملی است و جناب مجددی هم هرچه جنگجو و تروریست طا لب وحزب اسلامی بود از زندان ها رها کرد وزیر چتر کمیسیون تحکیم صلح! آورد که هیچکدام آنها برای تحکیم صلح وآشتی ملی، کاری ازپیش نبردند،بلکه به تنش های بیشتر دامن زدند وزمینه تشکلات طالبان را در ولایات جنوبی وشرقی، فراهم آوردند ودولت نیز همان تروریستها وآدمکشان حرفوی را بخاطر خوش خدمتی به پاکستان وطالبان از زندانها رها کرد،که دوباره اسلحه برداشتند و وارد میدان جنگ شدند.
تجربهء انگلیسها وروس ها والقاعده وپاکستان طی قرنها در افغانستان نشانداد که یک دولت مقتدر خارجی میتواند هر دولتی را بخواهد بقدرت بنشاند ومیتواند از میان بردارد ،مشروط بر آنکه بداخل کشور افغانستان نه رود وسربازان خود را بکوه های صعب العبور آن،سرگردان نسازد. در مبارزه با تروریزم ونجات دادن افغانستان از بحران،راههای زیادی وجود دارد. یکی از این راهها که بسیار جدی هم است، فشار جدی وعملی برهمسایه های افغانستان واز جمله پاکستان است. که امروز بر پایگاه جدی تروریزم مبدل شده است. رهبران پاکستان از جمله پرویز مشرف ورهبران احزاب بنیاد گرا به صراحت اعلام داشته اند که بدون حضور طالبان درقدرت، ثبات در افغانستان تامین نمیگردد. امضای توافقنامهء دولت پاکستان با سران قبایل وطالبان در وزیرستان در واقع، بسیج ساختن وسمت وسو بخشیدن طالبان افغان در پاکستان بود. پرویز مشرف درماه جون سال 2005 بصراحت اعلام کرده بود که اگر دولت طالبان برسمیت شناخته میشد، شاید واقعات یازدهم سبتمبر رخ نمیداد. قطع مداخلهء پاکستان وحل مسالهء دیورند، با استفاده از حضور قوای بین المللی در افغانستان، یکی از راههای حل بحران افغانستان است در صورتیکه دولت آقای بوش با فشار آوردن به پاکستان تن در دهد که امیدی است، محال زیرا هزار افغانستان را فدای یک تار موی پاکستان میسازند و این تهدید ها وفشار ها که اکنون سر داده میشوند نیز از نوع همان شعار های بظاهر فریبندهء دموکراسی ، آزادی وعدالت است که داده میشود.ولی عملی نمیگردد.
_______________( هلند_جنوری 2007 )