محمد عوض  نبی زاده

 

ضرورت  تحمل و تفا هم  میان مر دم  افغا نستان

 

بخاطر تا مین صلح وثبات و استقرار حاکمیت قانون-  تفاهم ملی میان مردم کشور ما امر ضروری ولا زمی پندا شته میشود ودرین راه باید تمام نیرو های  سیاسی اعم از  جناح ها ی گو نا گون -  ا حزاب  اسلامی – احزاب چپ و احزاب ملی – مذهبی  و روشنفکران  بیطرف  بخاطر منافع علیای  مردم وکشور از تساهل وگذشت  وتحمل   بایکد یگر  کار  بگیر ندکه هيج چيز ، مقــــــــدس تر از محبت و دوستی نيست، يتيمـــــان ، نياز به نوازش دارند، گرسنه هـــا از شمـــــا جزء لقمهء نان چــيزی بيشتری نمی خواهند .

به دنيا بگویيد که سلاح ، زبان رسای انسان شريف نيست. مردم دنيا بايد به کرامت های خود ، ارج بگذارند و انسانيت را بخـــــــاطرانسان بودن احترام کنند ، دست های تانرا به پاک کردن اشک هــــــــا عادت دهيد ، وبخـــــاطر فشردن گلو ها دراز نکنيد ، عشق تنها برای عشق کافيست ، نفرت آهنگ دل انگيز در فضای دلهـــــا ندارد . اجازه دهيد که زنده گی برای همه ،نفس بکشد، انسان باشيد تا دنيا را با وجدان آرام ترک بگويد.                     

  و نگذا ر ید  که بیشتر از ین فضا ی بی اعتما دی سیاسی و ملی تدا وم پیدا نما یند زیرا این نیرو های سیاسی تجا رب منفی  بسیار خو نین ودرد نا ک  میان همد یگر و در جا معه و کشور دار ند که  بطور فشرده  از  آ ن تذ کر داده میشود . ز مینه ورود و ظهور طالبان که درکوره گاه دوران جهاد درکمپ های پاکستان   ومدارس دینی ومذهبی پاکستان تربیت یافته بودند وبه پروژه امریکا ، پول عربستان سعودی واجرات پاکستان وارد افغانستان شدند این گر وه ا جیر شده  خودرا آ نان  بسیج وتسلیح ومتشکل ساخته وعازم کشورما نمودند . کنون امریکا تخمی که کاشته  بود درو میکند وآتشی را که خودافروخته است دامن خودش را میگیرد.

جنگ فرسایشی طی یکنیم دهه بخاطر اهداف دو ابرقدرت به شدت  و- حدت کامل ادامه داشت .

هرگاه دو ابر قدرت جهان وبه خصوص  نیرو های معتدل ومیانه رو مذهبی به اراده تاریخ وبه خواست مردم گردن مینهادند،عواقب جبران ناپذیر تاریخی بوجود نمی آمد ومردم محروم وستمدیده ما کفاره اعمال ننگین آ نها  را نمی پرداختند.

در دوره ستم طالبی همین ا بر  قدرت  هایجهانی وهم پیمانان آن بودند که در جهت حمایت وپشتیبانی مادی ومعنوی، تسلیح وتجهیز آن سیاه اندیشان قرون اوسطایی که  در  جنوب کشور قرار داشتند، وطن مارا تاراج،غارت وبه یغما بردند. حذف ديگر انديشان با ظهور طالب عملي شد. طالبان تنها به بهانة كمونيست، تحصيل يافتة شوروي ديگران را حذف كردند، كه مسلمانان را نيز زير عنوان شرو فساد قلع و قمع نمودند،.بلكه اينها نه تنها افراد را حذف فزيكي نمودند كه اموال شان را مصادره و خانه هاي شان را آتش زدند.
اين خشونت كه كشور را به عنوان تامين امنيت، به گورستان
و زمین سو خته  تبديل نموده بود، نيز بي مانند است، كه تند روي و افراطي گري بي حد وحصر را به نمايش  گذ اشتند.

تجاوز به افغانستان اگر چه ظاهرأ تحت پوشش ملل متحد به بهانه ١١سپتمبر شکل قانونی وجهانی بخود گرفت اما در واقعیت امر زمینه نفوذ مجدد ومستقیم نظامی غرب در رأس امریکا را مساعد ساخت. دیروز اگر بنیاد گراها ی افراطی وتندروها بخاطرلگام زدن به رقیب جهانی خود یعنی شوروی سابق نقش اساسی داشت-امروز تحت پوشش تروریزم، طالبان، القاعده، بنیاد گراهای افراطی، دفاع از حقوق بشر، مبارزه با مواد مخدر، دیمو کراسی ، جامعه مدنی وآزاد سازی به شیوه لیبرال دیمو کراسی اهداف آزمندانه امپراطوری سرمایه داری دنبال میشود.  کنون جای اسلام سیاسی ، طالبان، بنیاد گرایی وتند رو ها را مقولات ترکیبی تازه بعد از جنگ سرداسلام ودیمو کراسی میگیرد که تحت این شعار،ملی مذهبی ها ،جریانات قومی،نژادی، در حقیقت همان پایه  اند یشه و نظر یات - نظامی سیاسی  طالبی است که سرنوشت مردم ووطن ما را در نهاد های دولتی اعم از حکومت،قضأ  و پا ر لمان در دست  دارند- تقسیم جامعه به خطوط   قومی ،زبانی، نژادی، لسانی ومذهبی همان تکتیک های مزورانه استعمار کهن است که امروز عملأ به سیاست روز در افغانستان تبدیل شده است. ؟

ختم جنگ سرد به رفع بحران وبن بست جهانی نیانجامید، بلکه قدرت یکه تاز جهانی نیولیبرالیزم وارد میدان شد. این بار جهان در عرصه تازه ونوین سیاسی که ظاهرأ برای بعضی عناصر خوش باور که تن به تسلیم وتطمیع میدهند، مدینه فاضله وسعادت دنیوی را در قبال دارد. اما برعکس ماهیت جریانات سیاسی نشان میدهد که یک دور تازه از جهان گشایی بی رقیب شروع شده است.که نسل های بعدی بشریت ماهیت ضد انسانی آنرا در جریان تجارب شخصی خود لمس خواهند کرد.

جهانی شدن یا گلوبالیزم تحت سیطره انحصارات غول پیکر سرمایه مالی والیگارشی نمیتواند برای بشریت خوشبختی، صلح وامنیت، رفاه وسعادت به ارمغان آورد. تکنالوژی مدرن وپیشرفت های سرسام آور در عر صه های علوم طبیعی، اجتماعی در تمدن معاصر ونزدیک شدن خلقها ی جهان در یک دهکده میتواند پی آمد های دیگری را در قبال داشته باشد که آن آگاهی وشعور عالی ملل وخلقهای تحت ستم وتشدید تضاد عمیق در بین جهان کار وسرمایه است که پایان تاریخ را در وجود نظام استثماری امپراطوری سرمایه داری خط بطلان می کشد.

تجاوز مستقیم بر عراق به بهانه داشتن سلاح های کشتار جمعی، هستویی وبیولوژیکی ورژیم خون آشام صدام حسین وقرار دادن رژیم های خود کامه ودیکتاتور دور محور شرارت (عراق،ایران،لیبیا،کوریای شمالی) وبوجود آوردن نظم نوین جهانی ومنطقویی بنام شرق میانه بزرگ، شعار های عوام فریبانه وپوپولیستی دیگری است که بعد از ختم جنگ سرد بخاطر اغوا، فریب وتحمیق اذهان عامه جهان وکشورخود از طریق رسانه های گروهی واطلاعات جمعی مسلط غرب وامریکا سر داده میشود. این بار با ماسک تقوای دروغین دفاع از حقوق بشر، نظم نوین جهانی، ارمغان دیمو کراسی وجامعه مدنی به سلطه خود بر جهان ادامه میدهد. واین اهداف شوم ونقشه های سیاسی تنها وتنها با خلع قدرت وحذف صلاحیت های ملل متحد بمثابه یگانه سازمان نسبتأ با اعتبار جهانی که محصول مبارزه وقربانی های بیشمار خلق های صلحدوست ودیمو کرات جهان در مقیاس تاریخ است.

دربيش از دو دهه اخيـــــر ، کشور جنگزدهء ما فصل غارت انسان وتاريخ بود. همه اندوختــه های معنوی کشور در آتش جنگ ذوب شدند واکثر مظــاهر فرهنگی وادبی وهنـــــــری به صليب کشيده شد . خونريزی هـــا کليد قدرت و تحصيل عظمت شده بود. چراغ کتابخانه ها خاموش شد وميراث های تاريخی در زيرسقف فرو افتاده موزيم ملی به اسارت گرفته شد .

   روز بيستم فبروری ٢٠٠١ روز عزای باميـــــان اعلام شد ، روز اعدام پيکره های زيبا بودا وپايان يک دوره درخشان تاريخ  کشور و بشر یت  بود !

بودا در هنگام تخر یب و نا بو دی  پیکر ه ها یش  میگفت : -  البته راههای زياد وجود داشت، ولی موجوديت من گنـــــــــاه بزرگتر از همه گناهان تعبير شده است ، دست هــــا به تنهائی صدا ندارند، ولی در پشت پرده بازی هـــــای خطر ناک می آفرينند. انسان ديروز شبيه انسان امروز نيست، من به همــــه يارانی که از دست رفته اند وبه همه يارانی که مانند من به نوبت به خط مرگ ايستاده اند، سر تعظيم واحترام خـــــم ميکنم . ميدانم که مرگ من يک جنايت هولناک در تاريخ معاصر است واين افسانه قرن ها ، قصه ويران شدن کاخ يک مدنيت خواهد بود.

زنده گی شکل يک نمايشنـــــامه را دارد که بازيگران در جــــريان تاريخ ، عوض ميشوند وسوژه ها تراژيدی ترميگردند. اساسا ً من چراغی بودم که آغاز وانجام من برای سوختن بود.من شکوه وجلال خود را سالهـاست که گُم کرده ام ودر گردن تاريخ شما اويزان بودم .               

آتش در زير خاکستر تا دير زمانی نميتواند بازی کند ، يا خــــــاموش ميشود ، يا دُنيا را به آتش ميکشد، نيروی چنگيز ، آتيلا وهتلر ، نمادهائی زنده از زمره شما انسا ن های شريف بودند که با کار نامه های شرم آور خود، سير تاريخ انسانيت را تغيير دادند. فراموش نکنيد امروز هـــــم متاءسفانه ، آن نوع جنايات به شکل ديگر وباکيفيت وانديشه ديگر ، در روی زمين ادامه دارد ، چه کسی ميتواند جـــــــــلو اين زشتی ها را بگيرد ؟ پاسخ روشن است ، هيچکس . به علتی که همه با يک صدا در آفريدن مصيبت هــا ، دست دارند ، همين بُرهان است که غرور ملی جای خود را به شرم ملی داده است .

                      طالبان سقوط نمود، اجلاس بن صورت گرفت. اجتماع جهاني شد؛ تا صلح وثبات  در افغانستان تحقق يابد.

دموكراسي و پلوراليزم سياسي عنوان گرديد، تاهمه نيروها و افراد در كنار هم روي ساختمان افغانستان ويران سهيم گردند، که چهار دوره تحول و بحران در افغانستان مسجل ساخت، كه هيچ نيرويي به تنهايي نمي تواند، درين كشور حكومت كند و با حذف فزيكي و يا سياسي ساير نهادها و نيروها نمي شود جامعه را به آرامش و عمران سوق نمود. همچنانكه داؤودخان نتوانست،حزب د مو کرا تیک خلق  نتوانستند، و بعدها  هم  جها دیها و  طالبان با تمام خشونت نتوانستند، با حذف ديگر انديشان و يا ناديده گرفتن نيروها و اقوام ديگر، به آرامش و امنيت دست يابند. اين تجارب در مقابل دولت جديد است؛ تا با استفاده از آن راه درست را دريابد.
عامة مردم مي گويند: تجربه استاد مردان است. دانش امروز مشخص ساخته است كه تجربه بنيان و اساس علم است. آنچه از تجربه بدست مي آيد علمي و قطعي و علوم تجربي ثابت اند.
دانشمندان به اين باور اند كه انسان ها، جوامع و نهاد ها مكلف اند، تا از نتايج تجارب ديگران استفاده نمايند و خود برآن بيفزايند،‌ نه اين كه هر يك باز آنچه را تجربه شده است، بارديگر تجربه نمايند كه گفته اند: آزموده را آزمودن خطا است.
با درنظرداشت اين نكات در مي يابيم كه تماميت خواهي، حذف سياسي و يا فزيكي ديگران، عدم تساهل و تسامح و اقتدارگرايي نامحدود زير هر نام و عنواني كه باشد مشكل آفرين است و تجارب عيني سه دهة گذشته بطلان آن را تسجيل نموده است.
در شرايط حاضر از تساهل و كثرت گرايي و از
پذ یرش وتحمل  همه نيروها داد سخن داریم  ، ولي در عمل كنشها، مفاهيم ديگري را تداعي مي كند.
گفته مي شود همه باشد، ولي تعدادي به عنوان هاي مختلف محاكمه مي شوند، شماري زير عنوان جنگ سالار و
نا قص حقوق بشرهميشه تهديد مي گردند. شلاق حقوق بشر به گونة نامرئي بالاي سر همگان مدا وم  در اهتزاز است كه اگر مخالف اميال حركت كردند، آن را فراخواهند آورد، اين روش ها نشان مي دهد كه ما هنوز به تفا هم  و پذيرش كامل همديگر نرسيده ايم.
اگر قرار باشد، شماري زير عنوان هاي مختلف محاكمه شوند و يا تهديد به محاكمه گردند، بايد اذعان نماييم كه در افغانستان هيچ نيرويي حتي آنهايي كه بوي جنگ را نچشيده اند، نيز ازين محاكمه بيرون نمي ماند.
عد ه  مزدوري كردند محاكمه مي شوند،عد ه  با آنها جنگيدند محاكمه مي شوند، تعدادي اين وطن و ملت را در دفاع ازدين و ميهن رها نموده فرار كردند و وجيبة ملي و ديني خود را فراموش كردند، بايد محاكمه شوند، شماري قتل عام كردند بايد محاكمه شوند چه كسي ازاين محاكمه  بیرو ن با قی میما ند ؟
تجارب گذشته و آلام بي شماري كه مردم تجربه كرده اند، ندا مي دهد كه ديگر خشونت و عدم تحمل را كنار گذاريم، ما به اين باوريم كه همه نيروها خواهان اين امر اند. همه مي خواهند در ساختن افغانستان صادقانه سهيم گردند. گردانندگان امور امروز بايد اين نياز و اين باور را تحقق بخشند.
شايد فورمول هاي كتابي، دساتيري را فرا روي مجريان برنامه ها قرار دهند، اما واقعيت هاي عيني چيزي است كه همه در كتاب نيامده است. واقعيت جامعة افغانستان اين است كه بايد همه نيروها و اقوام اين كشور در شرايط
 مو جود حضور خود را در نظام مشاهده كنند.

تغییر وتبدیل وزرا میتواند به دلایل تغییر در توازن قوا،یا تاثیر فكتور ( های) خارجی و همچنان دلیل اییتلاف در یك د مو کر اسی ائیتلا فی صو رت گیر د.

  با پذیرش كابینه ی جدید ازجانب  پارلمان، مصالحه سیاسی وارد روند دوم  خو د شده است.  روند اول مصالحه كه با تشكیل لویه جرگه وحكومت موقت آغاز گردید ، تا انتخابات پارلمانی ۱۳۸۴ ادامه یافت. این رویداد سیاسی به عنوان آزمونی برای كلب پارلمانی احزاب شامل حكومت اییتلافی و اپوزیسیون در پارلمان میباشد. موفقیت یا ناكامی قوه اجراییه ، متحدین حكومت در پارلمان یا اوپوزیسیون بدون عواقب سیاسی برای آنان نخواهد بود. در هر حالت نقش مردم و نیروهای اجتماعی را در دیموكراسی نباید  دست كم گرفت.

واکنون بر تمامی روشنفکران و چیزفهمان این میهن است  که مصرانه و قاطعانه خط فا صل وتفر یق  میان منافع  حقیقی ملی خویش و منافع ملی  کشور های دوست  درجهان را روشنتر ساز ند و در پرتو این خطوط است که قلمرو مسؤلیت ها معین ومشخص  میگردد وباید با همین انگیزه وغرور و ایثار از آن دفاع  کنند  . تمامی روشنفکران ونیروهای اصلاح طلب ملی و سیاسی  اعم از چپ وراست ، مذهبی و غیرمذهبی  که برای پذیرش دشمنان  دیروزی خود در صحنه سیاسی افغانستان  حضور دارند   و با کار مشترک شا ن  افغانستان را که میدان بازی وزندگی همه است برای  آغاز یک رقابت سالم فکری وسیاسی خویش مبد ل سا زند. بویژه برای سیاستمداران و روشنفکران جامعه ء زخمی ورنجدیده ء ما که داغ زخم رژیم های گوناگونی را بر سینه دارند و بصورت فوری و ضربتی باید این ز خم ها ی خو نین التیام یابند وبخا طر استقرار  صلح  و ثبا ت همه نیر و ها ی سیاسی و فکر ی  جا معه  ما  از گذ شت وتسا هل  میان همد یگر  کا ر گیر ند و به بی اعتما دی ها   خا تمه  د هند  .

                                                                                

12 -  05 -     2006  میلا دی                               

                                 پا یان


بالا
 
بازگشت