هادی میران
دین باوری درافغانستان
دین باوری یا باورهای دینی در افغانستان، یکی از مباحث بسیار پیچیده ای جامعه شناختی است که تا هنوز کمتر به ان پر داخته شده است. اثرات دین در اشکال و ابعاد متفاوت در عرصه های مختلف زنده گیی مردم، سبب گردیده است که این پدیده مقدس، دلایلی برای بسیاری از تحولات و رخداد های خونین قرار گیرد. برای درک بهتر این مبحث ، بطور اختصار ازچشم اندازهای متفاوت، به کاربرد دین می پردازیم و پس از ان قرایند دین باوری درافغانستان را، دنبال میکنیم . کسانیکه در حوزه دین پژوهش کرده اند، عمدتا از دو دیدگاه به این پدیده نگریسته اند. دید گاه اولی بیشر به ماهیت دین پرداخته اند، اما دیدگاه دوم عمدتا به کار برد و تاثیرات دین در مناسبات اجتماعی و بالاخص در ساختار زنده گی افراد دین باور می پردازد که دید گاه کاربردی می نامند. از منظر کاربردی، دین یک سیستمی و یا مجموعه ای از باور و مناسک اعتقادی است که در بستر آن جمعی از انسانها بصورت پیوسته تلاش می ورزند تا به زعم خود به دریافت حقانیت زنده گی نا یل آیند و بر ابهاما ت آ ن پا سخ بیابند(1). ماکس ویبر، ایملی دورکیم، و کارل مارکس از جمله کسانی هستند که دید گاه های جنجال بر انگیز انها در مورد دین، هنوز هم برای بسیاری از پژوهشگران در حوزه دین شناسی، مر جع و ما خذ معتبر شمرده می شوند. دید گاه مارکس، پیرامون دین، در واقع متا ثر از افکار و اندشیه های " لود ویگ فیور باخ"، است. فیور باخ، دین را مجموعه ای از باورها و برداشت های میدانست که در گذر تکامل فرهنگی، توسط انسانها خلق گر دیده اند اما در اشکال وابعاد متفاوت، به خلق خداوند یا خدایان مختلف منتهی گردیده است. به اعتقاد مارکس، دین عناصر نیرومندی از ایدیولوژی را در خود نهفته دارد که که دراشکال باور و اعتقادات دینی، اغلب در خدمت ثروت و سر مایه قرار می گیرد و به استفاده غیر عادلانه ان، مشرو عیت می بخشد(2). به باور ماکس ویبر، دین میتواند بستر بسیاری از رخداد ها و تحولات در زنده گی بشر باشد. جنبش های متاثر از باور های دینی، زمینه ساز بسیاری از تحولات عمدء اجتماعی بوده اند. بصور مثال میتوان به جنبش پروتستانیزم، اشاره کرد که هسته ای اصلیی دید گاه های کاپیتالیستی قرار گرفت و نمونه های ان را در غرب میشود ملاحظه کرد. دور کیم، دین را پدیده ی جهانی میداند که هر دینی در بستر شعایر و مناسک ان ضمانت زنده گی دارد. ازدیدگاه دورکیم، انجام مراسم و شعایر دینی، الزامات بیشتری را، در اشکال مختلف برای پیروان ان دین می آفرینند. این الزامات ارزشهای موجود را تقویت می نماید و بقاء آن را نیز تضمین می کند. دین نه تنها، احساسات و عمل می آفریند، بلکه تفکر و اندیشه ء انسان را نیز دربستر فرهنگ سنتی هدایت می نماید. برای یک انسان دین باور، آموزه های دینی، معیار قضاوت برای تمام پدیده های میگردد که در حیطه ء مکان و زمان قابل تشخیص اند. دور کیم، معتقد است که توسعه جامعه مدرن، تاثیر و نفوذ دین را به چالش می گیرد. زیرا دانش وعلوم معاصر، در ابعاد گسترده، راز و رموز هستی را که روزی کار دین بود، تحلیل و تفسیر می نمایند. انتونی گیدنس، معتقداست که مارکس، ویبر و دورکیم، هر کدام به نوبه خود به ابعاد مهمی از خصوصیات دین پر داخته اند که به گونه ای دیدگاه های یگد یگر را پیرامون دین، تکمیل می نمایند(3).
دین در افغانسان، آمیخته با مجموعه ای از سنت های تاریخی و هنجارهای قومی است که برخی از این سنت ها وهنجارها ریشه در ادیان پیش از اسلام دارند. سنت ها وهنجارهای رفتاری در بستر زمان همواره در معرض تحول و دگرگونی قرار دارند. اما زمانیکه سنت ها والگوهای رفتاری در بستر دین و آموزه های دینی تقدیس می گردند، از شکل هنجار و سنت ، خارج گردیده و تبدیل به ارزشهای ماندگار دینی میگردند. درافغانستان دین و سنت در یک تعامل نمادین هنجار های غالب اجتماعی را شکل می بخشند که فرایند آن مجموعه ای ازهنجارهای نا متناسب با واقعیت های جامعه اند. درجوامع دینی وقت که هنجارهای اجمتاعی و الگوهای رفتاری در بستر باور و ازشهای دینی تعریف میگردد، معضلات اجتماعی چند برابر میگردد. در نظام دینی تنها متولیان ومفسران دین هستند که عرصه ای جولان گری دارند و با خنجر حکاکی شده از احکام دین، برفرق هر مخالف می کوبند و با تمام نیرو از منافع شان پاسداری می نمایند. درافغانستان، دین در تمام مناسبات اجتماعی، مانند یک سیستم عمل می کند؛ سیستمی که زنده گی هر فرد دین باور، در اشکال متفاوت از آن تغذید می گردد. تاثیر متقابل دین و دیندار، در پرتو تعامل نمادین ، قابل تحلیل و تفسیر میباشد. اما در جه این اثر گزاری، بستگی به میزان علاقه فرد دین باور نسبت به دین و تماس او با سازه ها و شاخصه های دینی دارد. دقت در لایه های مختلف دین باوری در افغانستان این واقعیت را روش میکند که دین و سنت باوری با آموزه های متفاوت ان، درتمام تحولات این سرزمین ، نقش بنیادین و دینامیک داشته است. بسیاری از رخدادهای خونین در این منطقه، در بستر باورهای دینی شکل و شمایل پذیرفته و به پشتوانه باورهای دینی توجیه و تقدیس گردیده اند. تاریخ افغانستان روایتگر این واقعیت است که در بسیاری از موارد، باورهای دینی مردم، وسیله ای دردست پیش آهنگان استعمار قرار گرفته و از ان برای تحمیق و استحمار آنان بهره جسته اند. انگاه که دین درخدمت حاکمیت قرار گرفته است، مظالم و ستم سالاریهای حاکمیت را مشروعیت بخشیده است. در تاریخ افغانستان، به حوادث و رخدادهای فراوانی میتوان اشاره کرد که با جوهر و آموزه های دین تقدیس گردیده اند. بطور مثال؛ امیرعبدالرحمن، بیشتر از نصف جمعیت ان روز هزاره ها را قتل عام کرد و بسیاری را هم به اسارت و برده گی کشانید. در چندین شهر افغانستان از جمله کابل و قندهار- بازار مخصوصی ایجاد گردیده بود که در آن هزاره های اسیر شده، بفروش می رسیدند. اما برای حاکمیت و شرکاه ان، قتل و نابودی هزاره ها جُزء فرایض اسلامی محسوب میگردید. زیرا جمعی کثیری از متولیان دین ، قتل عام و اسارت هزاره ها را جهاد در راه خدا اعلان کرده بودند و مسلمانان متعهد مثل دوران پیامبراکرم، در انجام فرایض اسلامی از یگدیگر پیشی می گرفتند. اما پیامد این جهاد مقدس، مصیبت های تلخی بود که هنوز هم سایه سنگین ان از سرنوشت این مردم دامن برنچیده است. (4). در تداوم جنگ سرد، دین به عنوان یک ابزار موثر درخدمت منافع غربی ها عمل کرد. تداوم جنگ در افغانستان و تقدیس ان با امکانات غربی ها، از حلقوم کشورهای اسلامی، سبب گردید که هزاران مسلمان رادیکال از سراسر جهان، در این نبرد مقدس سهیم گردند(5). خیلی جالب است که اولین آموزگاران جهاد گران مسلمان در اردوگاه های آموزشی پاکستان، افسران اسرایلی بودند(6). اسلام پروری برای منافع غربی ها درآن روزگار، چنان ثمربخش تصور می گردید که حتی سازمان سیاه درپاکستان، قران شریف را به هزاران نسخه چاپ کرد و سپس آن را، توسط گروپهای از مجا هدین افغانسان، درآسیای میانه منتقل کرد تاعوامل بی ثباتی را درین منطقه تقویت بخشد. غربی ها که اسلام سیاسی را و سیله موثر برای مقابله با کمونیزم در یافته بودند، فراموش کرده بودند که با دست های خود شان در این بستر، برای امنیت فردای شان تهدید می پرورانند. تقویت دین و توسعهء بنیاد گرای اسلامی با امکانات وسیع غرب، دین باوری و اخلاق دینی را در اشکال و ابعاد متفاوت ، در میان جوامع سنتی افغانستان بیش از بیش نهادینه ساخت؛ به گونه ای که هرم و ساختار اقتدار در جامعه، کاملا دگرگون گردید. در ساختار جدید، عمدتا متولیان و مفسران دینی، در هرم قدرت قرار گرفتنند که باور های قدسی با پدیده های زمینی بدون هیچ سنخیتی درهم پیچیدند. رشد وتوسعه تفکر طالبانی حاصل همین درهم پیچی است که هنوز هم معیاری بسیاری از قضاوت ها قرار دارد. ظهور طالبان و قرائت آنها از دین، زمینه ی دگری را برای استفاده ابزاری از دین فراهم آورد. طالبان در جنگ با اتلاف شمال، به تمام اعمال غیر انسانی مبادرت ورزیدند. اما همین اعمال غیر انسانی در باور انها، جهاد علیه کفار تصور می گردید. قتل، غارت، نسل کشی و به اسارت در آوردن زنان مخالفین، برای طالبان جز فرایض اسلام محسوب میگردید. درباور طالبان ، آنچه را آنها انجام میدادند عملی بود که مجاهدین در صدر اسلام به دستور پیامبر اکرم انجام میدادند(7) و حتی خود پیامبر اسلام نیز از این امتیاز بی نصیب نمانده بود(8).
دقت در تعامل دین ومذهب درتکوین وتکامل دگرگونیهای سیاسی و رخدادهای خونین این سرزمین، عوامل بسیاری از این رخدادها و دگرگونیها را روشن می کند. آنجا که دین و مذهب از حریم شخصی افراد پا بیرون میگذارد و ازحصار قدسیت آسمانی خارج میشود و با پدیده های زمینی در می آمیزد، یا نقش سر نیزه ی استبداد میگردد ویا وسیله تحمیق دین باوران.
کلام آخر این که درافغانستان بسیاری از مصیبت های سنگین و رخداد های خونین ، در بستر باور های دینی شکل گرفته اند و با احکام دینی تجویز و تقدیس گردیده اند. آنجا که پای استحمار درمیان آمده است، باورهای دینی توجیه گر سیابختی های مردم قرار گرفته است. به اعتقاد علی دشتی محقق ایرانی، دین باوری می تواند تاثیرات تخدیرگونه داشته باشد که درچنین حالتی قدرت تعقل انسان از کار می ایستد(9).
منابع
1. Gustafson Göran (2000). Tio samfund och samhälle Sociologiska perspektiv. WS. Bookwell, Finland.
2. Max, Weber (1963). The sociology of religion.Boston, Mass. Beacon.
3. Giddens Anthony (2003). Sociologi. Studentlitteratur, Lund
. ل تیمور خانوف، تاریخ ملی هزاره ، مغل. .1980 تنظیم کویته. 4
5. رشید، احمد. اسلام،نفت و بازی بزرگ جدید. 1379ایران.
6. Muslim Newspaper (24/5/ 19989). Pakistan Islamabad The
7. رشید احمد. همان اثر.
8.. علی دشتی. 23 سال رسالت. 1999 جرمنی.
9. علی دشتی همان اثر.