كرزي در هاله يي از سر گشته گي

بقا يا سقوط مرگ بار

جواد

 

شكل گيري حوادث و رويداد ها در هفته هاي اخير بيانگر زايش يك دور جديد حادثه و رقم زدن به سرنوشت برخي از سياسيون بوده، شايد اين امر سرا آغاز يك فروپاشي كامل نظام آقاي كرزي است.

بركناري جاويد لودين از سمتي كه مشتاقانه در آن مصروف بود تحولي نيست كه ناديده انگاشته شود. مسلم هم است كه در قدرت هاي انحصاري (مخصوصاً كه به بازوي بيگانه گان) عرض وجود كرده و يا هم حمايت فراگير نظامي آنهم خارجي را با خود داشته باشد تنش هايي در حال نطفه گيري به صورت نامريي از همان آغاز اعلام حضور و وجود مينمايند و پرورش آن در حالت محرم و خود جوش به خاطري است كه طرف هاي مبارزه درين گيرودار با مصروفيت در اوج تنعم و جلال آنقدر به طرف خود كامه گي ها فرو مي روند كه اسباب اعتبار و بي اعتبار بودن نزد شان مطرح نيست. زيرا گروهي كه آهنگ هسته گذاري تنش ها را دارد به دو جهت نمي گذارد تا حريف از اعمال شان آگاه شود يكي اين كه جاي پا در اجتماع فرا تر از حصار هاي نماد قدرت بيابند، آبديده شوند و فرصت ها را براي رشد شناسايي و تثبيت شخصيت در داخل و خارج به غنيمت شمارند و از دست ندهند. دو ديگر اينكه چنان با مهارت كار كنند كه هم برگه يي به جانب مقابل ندهند و اسباب شك و ترديد را از بين ببرند و از جانبي هم با افكار ارام به اهداف شان دستيابند .

معمولا اين نطفه گذاري ها دراهرم هاي قدرت از پائين عليه بلند پايه ها صورت مي گيرد. بي گمان كه دست هاي فرصت طلب و بهانه جويي خارجي ها هم بيشتر در گسترده شدن اين تنش ها نه تنها بازي مي كنند بلكه آن را بارورتر مي سازند. حكومت آقاي كرزي از همان آغاز دچار اين چالش ها بوده است. شخصيت هايي درين حكومت جا گرفتند و يا هم جا داده شدند كه مقابله ي آقاي كرزي از هر حيث با آنها دشوار بوده است.

شايد هم كه تردستي آقاي كرزي همزمان گرمي تصميمگيري ها كه در بيرون از مرز هاي كشور به خاطر آوردن الترناتيف نظام طالبان تحت كار بود نسبت به ديگران سبب شد تا گامي به پيش داشته باشد و مطرح گردد و يا هم يك تصادف مولود اين همه شكوه و جلال به آقاي كرزي بود. وقتي از تردستي گفتيم به اين معني نيست كه او يك آدم كامل سياسي يا اجتماعي است و خطايي در كار هايش ندارد. او خوش باور و ظاهراً صميمي اما بدون ابتكار عمل از خود است. او  ندانست كه مهره يي است براي تكميل خلايي جهت عبور از مرحله ي گذار در يك مقطع از تاريخ وطن. و او نبايد تيم خاص خود را نداشته باشد بلكه الترناتيف هاي ديگري هم جهت تعويض اعضاي تيم اش زير نظر بگيرد. تمام اهدافي را كه غرب و (ستمگران) ميخواستند و جهت دستيابي به آن سرمايه گذاري نموده بودند مخصوصاً در كنار زدن مجاهدين و مقاومتگران ديروز، جمع آوري قسمي اسلحه، پاك سازي ادارات رهبري تا رده هاي پائين از وجود سران جبهه ي متحد (وقتي سخن از جبهه ي متحد يا مجاهدين است به مفهوم آن نيست كه من با يكي ازين دو گروه هم عقيده يا همنوا هستم بلكه حقايق را دنبال و بررسي مي كنم .) شكل گيري اداره ي نيم بندي كه نه كامل، باشد ونه هم نا كامل، آرايش مجدد سياست خارجي افغانستان و دوري گزيني يا دور نگهداشتن آن از نزديكي به شوروي سابق (روسيه ي امروز)‌ جاگزيني پايگاه هاي نظامي در كشور مخصوصاً در استقامت سرحدات با ايران و در شكلي هم كنترول داشتن دوستي افغانستان با هند، چين، ايران و ممالكي كه غرب نميتوانددر آسيا و جنوب آسيا با آنها علاقه داشته يا باورمند باشد از وجود آقاي كرزي به دست آوردند. به عباره ي ديگر حالا ديگر زمان نيازمند حضور دراز مدت آقاي كرزي نمي تواند باشد. آقاي كرزي هم با تيمي و تيم هاي كه برگزيد حداكثر دوري از عدالت اجتماعي را در نظر داشت. او فقط به آنهايي كه از لحاظ زبان، قوم و نژاد هم طر از او بودند اتكا كرد ودر برخي موارد محدود و ناگزيري هاي عمومي او را واداشت كه بر ديگر اقوام هم متكي باشد و آنها را در حداقل مدنظر بگيرد و بعداً هم در  كنار زدن شان همت بگمارد. مارشال فهيم ،قانوني ،داكتر عبدالله،استاد سياف ، استاد رباني، حضرت مجددي ،جنرال دوستم ،سيد مصطفي كاظمي ،محقق و ديگران ضرب اين تازيانه را احساس كردند.

در زمره ي افرادي كه او(كرزي) خودش برگزيد باز هم كساني بودند كه يك سر و گردن بلند تر از  خودش قامت افراز هستند. اشرف غني احمدزي سابقه ي طولاني و اعتبار فراتر از آقاي كرزي در كار با امريكا دارد. انوارالحق احدي مرد مطرح سياسي نزد غرب متناسب به آقاي كرزي بوده، محمد حنيف اتمر سابقه ي طولاني كار با ارگان هاي استخباراتي را دارا بوده و آبديده تر از ديگران در ترفند هاي سياسي است. آقاي رحيم وردك بيشتر از همه مورد حمايت امريكا قراردارد و آقاي جلالي وزير باز نشسته و مستعفي داخله با حمايت بزرگ و پيشينه ي پربار معرفت با امريكا هنوز مي تواند در كمين باشد.

جاويد لودين متناسب به سن و سال و شايد هم حضوراش در غرب هنوز جوان است تا بيشتر در مناسبات سياسي افغانستان چوكي رده هاي اول را ابقأ نمايد. شايد هم گزينش او درين پست يك دور پراتيكي و يا هم آموزگاري بوده غرض آشنايي با چالش هاي دنياي سياست. او ديگر بايد براي آينده ها كار هايي را بكند تا بتواند مطرح باشد او بايد هم كنار برود. و اين كنار زدن اگر ظاهراً از جانب آقاي كرزي است اما بي ترديد آقايان تصميگيرنده هيچگاهي آن را از نظر دور نداشته اند يا بدون گذر از دوربين تصميمگيرنده ي خارجي ها نبوده است. معرفي جاويد لودين به حيث سفير افغانستان در ناروي ويا هم معرفي يحيي معروفي به صفت سفير افغانستان در ايران جنبه  ي نمادين وتشريفاتي دارد كه شايد هم وموج اعتراضات داخلي وخارجي در مطبوعات ورسانه هاي صوتي ، تصويري ويا هم سايت هاي انترنتي و اجتماعات و ابراز نظر هاي مخالف كاركرد هاي حكومت در عرصه ي سياست كادري و يا هم عوامل ديگري كه به مقربين دربار بيشتر معلوم است سبب چنين تصميم شده باشد. ولي گماشتن داود زي در پست رئيس دفتر رئيس جمهور مصداق گفتار ما بر اين است كه اين تغيرات در خانواده ي (زي)ها فقط همان است كه در بالا ذكر نموديم. در غير ان فروان ا شخاص وكادر هايي در جامعه وجود دارند كه اقاي داود زي بالاي دست ان اب مي اندازد. اما اين بيچاره ها از قوم ويا مليت و يا خانواده ي (زي) ها نيستند .برگزيدن كادر هايي از حزب اسلامي حكمتيار در رده هاي بسيار بلند و تصميمگيرنده ي دولت يكي از پهلو هاي جديد سياست غرب (ستمگران) است كه در حال تغير به زيان آقاي كرزي مي باشد. اينكه مناسبات ديروز بين آقاي كرزي و دوستان از دست داده اش در چه سرحد بوده حرفي است كه به تاريخ پيوسته زيرا سياست ديگر نشانه يي از دوستي ها را نمي پذيرد بلكه مصلحت و منفعت را مقدم مي داند.

بهر حال اصل مهم در سياست گذاري هاي كادري حكومت هاي افغانستان كه متأسفانه آنقدر در اجتماع پذيرش ندارد همانا و به صورت اخص قوم گرايي و مليت گرايي در ادارات است چناني كه قبلاً هم در مقالاتي نوشتم. حالا هم كه دو دسته گي در داخل اداره ي آقاي كرزي عرض وجود كرده است بيشتر به آن مي ماند كه از يك فاميل چند برادر راه شان را جدا كنند. اما اين جدايي اگر دير يا زود سبب انهدام كاخ برادر كلان شود و او را از صلاحيت هايش باز دارداما هرگز نمي تواند در اصل و بنياد اين برادري تغيري وارد نمايد. در حكومت آقاي كرزي هم چنين است چون مدافعين و مخالفين دور خوان كرم او بيشتر به يك قوم ارتباط دارند ،اين تغير و تبديل ها حتا سرنگوني رژيم كرزي نميتواند قدرت را واقعاً ملي بسازد. زيرا آنطوريكه از تفاسير مقالات و نگاشته در مطبوعات سايت هاي انترنتي بر آيد ائتلاف بر ضد آقاي كرزي هم صبغه يي خانواده گي دارد. اما آقاي كرزي بايد بداند كه رقيبان و حريفان قوي پنجه يي با او اعلام غير مستقيم ستيز و مقابله را كرده اند. و اين نشان ميدهد كه دوستان خارجي آقاي كرزي هم حالا آن ها را ترجيح ميدهند و پيش زمينه ها را براي سقوط شايد هم سقوط مرگبار رژيم آقاي كرزي تدارك مي بينند. از همين جاست كه باران آشفته حالي و آشوب را فرا راه حكومت قرار داده اند .تشنجات داخلي، بي كفايتي هاي اداري، ناكارايي پليس و رهبري بي كفايت آن، نارضايتي هاي كارمندان دولت، نا رضايتي هاي عمومي ناشي از بد امني هاي عمومي، ورشكسته گي اقتصاد، گسترش فقر و مرگ مير ناشي از جنگ و جدال، كمبود و  حتا نبود نظم عمومي اجتماعي در نظام بشمول نبود عدالت و رفاه اجتماعي دامن زدن عمدي مواردي كه ميتواند سبب نقطه ي ضعف حكومت شود مثلاً توزيع زمين هاي شيرپور كه لوي حارنوال همه روزه آن را دامن مي زند و به آن رسيده گي هم نمي تواند و موارد فراوان ديگر در عرصه ي خارجي هم براي قرار دادن دولت موجود در يك تنگنا غربي ها (ستمگران) به خصوص پاكستان را به عنوان نقطه ي فشار بالاي حكومت آقاي كرزي تمويل، حمايت و هدايت مي نمايند. ايا تجهيز مخالفين دولت و صدور آگاهانه ي آنها از آن سوي مرز ها به افغانستان غرض تخريبات عليه دولت، بلند كردن آواز خط ديورند بدون ضرورت شرايط موجود و پيش گماشتن پاكستان براي دامن زدن اين اختلاف مرزي با افغانستان تا سرحد حصاركشي ها به منظور سبوتاژ و بي كفايت جلوه دادن سياست گذاران خارجي افغانستان و شخص آقاي كرزي (كه متأسفانه سياستگذار عاقل خارجي)‌در نظام اندك اند، عدم پيگيري مسئوولانه و دلسوزانه ي غرب براي برچيدن بساط طالباني از كشور. (وقتي غرب خواست طالب در افغانستان نباشد و حاميان آنها يعني پاكستان را گوش مالشي بدهد نقشه يي جديد دنيا ساخته شد و بالاي ميز جورج بوش قرار گرفت كه در آن نقشه اثري از پاكستان نبود.)

و اين اخطار را يكي از مسئوولين بخش امنيت خارجي امريكا به پاكستان ابلاغ كرده بود كه بعدآً پرويز مشرف هم از آن شكايت كرد. طي كمتر از يكماه هيچ اثري از طالب هر حامي و مدافع طالب ديده نشد. چه شد كه يكباره با وجود حضور سيل آساي خارجي ها ونيرو هاي شان حالا مقاومت طالبان دريك ولسوالي هم شكسته نمي شود؟ و پاكستان علناً تخته ي خيز آنها در عملياتهاي مخربانه عليه افغانستان شده است. چالش هاي جديد هشدار تكان دهنده يي براي آقاي كرزي نيست كه به هوش بيايد و بداند كه ديگر دير شده است؟

 

 


بالا
 
بازگشت