افشای یک حقیقت
مدیر جنایی ولایت کابل، یا
نمایندهء آی اس آی؟
جمشید کابلی
سال 1995 بود که به کشور آلمان، مهاجر شده بودم.با دادن درخواست پناهنده گی،مرا با عده ای از مهاجران دیگر، در شهر( امبرگ) مربوط ایالت (بایرن ) در یک کمپ پناهنده گی روان کردند.آنهاییکه مجرد بودند در بلاک جدا وخانواده ها را در بلاک دیگر جا دادند.وزیر نظارت پلیس، قرار گرفتیم.ومنتظر سرنوشتی بودیم که خودمان خوب و بد آینده اش را نمیدانستیم.با گذشت زمان، گفته میشد که یک فرد پاکستانی به نام ( علی شاه) که به لهجهء پشتوی افغانی هم سخن گفته نمیتواند،در کمپ، امده وخود را افغان، معرفی کرده است.دران سالها، تنها (علی شاه ) نبود که خود را افغان معرفی کرده بود، بلکه عده زیادی از پاکستانیها وایرانی ها که با ما زبان مشترک دارند، در« کیس» خود، افغان معرفی شده بودند.چون بحران جنگ در افغانستان وقتل وآدم کشی ها به همسایه ها هم فرصت داده بود تا ازاین وسیله استفاده نموده به حیث پناهنده قبول شوند.این پناهنده گان غیر افغان، خود اعتراف میکردند که ما، چاره ای جز این نداشتیم که خود را افغان معرفی نکنیم.یک نفر از ترجمان ما بنام انجینیر عبدالباری که عضو حزب اسلامی حکمتیار بود،برای اتباع پاکستانی که ازپشاور وکویته می آمدند،« کیس افغانی» میساخت.تا بحیث مهاجر افغان درآلمان پذیرفته شوند.این شخص، پس از آنکه حزب اسلامی حکمتیار در اروپا بحیث یک حزب تروریست وخرابکار وهمکار با طالبان معرفی شد، عبدالباری،که درشهر مونشن آلمان زنده گی میکرد،از ترس تعقیب به جمهوری چک رفت وحالا معلوم نیست که در کجاست.
آوازهء آمدن ( علی شاه) تا آنجا بلند بود وشخص جالبی شده بود که من هم علاقه مند شدم تا آنرا از نزدیک ببینم. که راستی پاکستانی است ویا اینکه افغان است ومردم، توطیه میکنند. از رفت و آمد ها وصحبت ها معلوم شد که وی نتنها زبان فارسی را نمیداند بلکه با زبان پشتوی مروج افغانی هم صحبت کرده نمیتواند.او میگفت که افسر پلیس بوده وتحصیلات اکادمیک در این رشته دارد.اما هر افسر پلیس ویا اردوی ملی افغانستان که درکابل تحصیل کرده باشد،اقلا اندکی از زبان فارسی دری ویا لهجه های پشتوی مروج مردم افغانستان را که میداند.این ( علیشاه) که خود را تحصیل کرده اکادمی پلیس افغانستان معرفی کرده بود، حتی با اسامی بسیاری از ولایات افغانستان، آشنا نبود.او، در حالیکه با لهجه پشتوی پشاوری سخن میگفت، خود را عضو استخبارات خلقی ها هم معرفی کرد ومیگفت که در زمان ( پرچمی) ها تحت پوشش در بین قبایل کار میکردم اگر این ادعای او راست باشد، سجل وسوانحش از بسیار دستگاههای امنیتی واستخباراتی دیگر هم، بیرون خواهد شد.پس از گذشت زمانی، آقای علیشاه، گلی را به آب داد وجنگ وچاقو کشی را با برادران هزاره در کمپ براه انداخت. وپشتونها را با هزاره ها، گلاویز کرد واتش خصومت ونزاع قومی را دامن زد مهاجرین، به آمر کمپ شکایت بردند وخواهش کردند که این شخص ( علیشاه ) را از کمپ بجای دیگر انتقال بدهند.آمر کمپ، علیشاه را به در ماه اپریل 1995 به شهر( بمبرگ) انتقال داده شد.در سال 1996 که طالبان، کابل را تصرف کردند، علیشاه، از آلمان،لادرک شد وما نند (جن) ، از نظرها غا یب گردید.در سال 1995 که من در همان کمپ با علی شاه بودم، افغانهای زیادی هم بودند که اسامی برخی ازآنها را ذکر میکنم:محترم قدیر محبوب،محترم ولی،محترم جنرال روح الله، محترم پاسدار، محترم رحمت نوابی، آریا اتمر، سیر، شاکر،سعید پنجشیری، عبید، عزیز نا یب خیل، نوری، وبسیار دیگر.
هموطنان عزیز! از دیر زمان به اینسو، علیشاه را بنام ( علیشاه پکتیاوال) در شبکه های تلویزیونی افغانستان ، بخصوص، تلویزیون آریانا می بینم.باور کنید از دیدن این شخص، مو، در بدنم راست میشود که یک تبعهء پاکستانی، مدیر عمومی مبارزه با جرایم جنایی وزارت امور داخلهء افغانستان شده است.این چه رژیمی وچه نوع حکومتی است که یک تبعهء خارجی با جرایم جنایی یک وزارت مهم کشور،سروکار دارد وبه وظیفه، گماشته میشود.وآنهم شخص فعال وپر تلاش وخستگی ناپذیر که هر روز در پردهء تلویزیون ظاهر میگردد. آیا وزارت امور داخلهء ویا هر وزارت دیگر، هنگام نصب کادرها از سجل وسوانح چنین اشخاص هم پرس وپال میکنند،ویا اینکه اینکارها را هم به مصلحت، انجام میدهند؟! وآنرابه مصالح ملی ما، میدانند؟ انتخاب پسوند « پکتیاوال» در نام علیشاه هم، جالب است. چرا پشتون ها را برخی ها اینقدر خوار و بیمقدار انگاشته اند که هر جاسوس و آله دست بیگانگان از نام پر غرور وغیرت پشتون ولی آنها استفاده کرده نام وکنیت خود را با نام پر غرور آنها پیوند می زنند وسپس، هر کار زشت وناپسند را انجام می دهند که اعتبار ملی آنها را خدشه دار سازند؟ چرا اجازه داده میشود که هر شخص بی هویت وضد منافع ملی ما ، بنام اقوام وملیتهای با غرور ما کار های ضد ملی را انجام میدهند تا هویت قومی آنها را زیر سوال ببرند؟چرا مسوولین امور،به این ارزش های ملی بی اعتنا اند که بخاطر برخی مصلحت ها وملاحظات سیاسی، وقومی، سیاست های ضد ملی را پیشه میکنند؟
به یاد دارم که درماه قوس سال روان، آقای علیشاه با آقای گلاب زوی، وزیر داخلهء پیشین افغانستان دربرنامه ء صدای شما رادیو بی بی سی لندن به گرداننده گی آقای شادان ، در رابطه با خرابی اوضاع امنیتی وبحران جنگ دعوت شده بودند.علیشاه در جواب سوال شادان خواست که با لهجه پشتوی( پشاوری) صحبت کند،آغای شادان گفت که چون برنامه فارسی است،باید به زبان فارسی صحبت کنید.ازآنجا که علیشاه با زبان فارسی بلد نبود، تا آخر مصاحبه سکوت اختیار کرد.وحتی جواب سوال کسی را که اورا متهم به جاسوس آی آس آی کرد، جوابی ارایه نکرد، بلکه تمام پرسش ها را آقای گلاب زوی ، پاسخ گفت.افتضاح برای دولت افغانستان ، بیشتر از این شده نمی تواند که یک تبعهء خارجی را به چنان وظیفهء بزرگ وبا اهمیت مقرر میکند ونمیداند که او، کجایی است واگر میداند، سر افگندگی بیشتر از این هم نمیشود! می ترسیم که فردا ها این شخص ، با چنین ظاهر شدن ها در صفحات تلویزیون ها به حیث وزیر امور دا خله افغانستان مقرر شود وچشم عبرت بین ما، نظاره گر اوضاع آیندهء کشور باشد!!
با تقدیم احترام بی پایان
جمشید کابلی_ فبروری 2007