تحليل سازمان حقوق بشر و حفظ محيط زيست افغانستان
در مورد رکود وضع کنونى کشور
ايجاد يک دولت ضعيف:
بعد از سقوط طالبان مردم افغانستان انتظار آنرا داشتند که براى زدايش تاريکى هاى اقتصادى، فرهنگى و اجتماعى در کشور يک دولت قوى و نيرومند که توانائى برآورده سازى اهداف ستراتيژيک را داشته باشد به همکارى کشور هاى دوست ايجاد گردد، تا تمام شکست و ريختکه در طول چندين سال بر جامعه ما نازل گرديده نه تنها در جهت التيام آن کارا و مؤثر باشد بلکه مبتکر شگوفائى هاى براى ايجاد يک جامعه سعادتمند و بعيد از ترس و هراس، مردم ما را بشارت دهنده زندگى متمدن، کلتور عالى انسانى، ممزوج از ميراث فرهنگى جامعه ما و دست آورد هاى متعالى تخنيک و فرهنگ جهانى سازد. مردم کشور بتوانند مانند ساير اتباع جهان خود را انسانهاى متعارف و شعوردار مدارج ارجمند مشاهده نمايند، دوستان جديد، وضعيت متبادل جهانى، انديشه جديد گلوبلايزيشن، در پرتو آن سعادت انسان نوين را به نظاره گيرند، ورده هاى سياه گذشته بساطش براى ابد برچيده شود. مضمون کار زار جديد که آهنگ انسانى در آن طنين انداز باشد در گوش هر افغان زمزمه نمايد. دوستان جهانى واقعاً با يک تمايل قوى و نيرومند با اعتقاد راستين، جامعه سنتى، قبيلوى و معارف قرون وسطى را از لحاظ روبنا و زير بنا چنان سيستم سازى نمايند که اعتماد و اعتقاد دوستى با گذشت هر روز، هر ماه و هر سال ريشه هاى ژرفناکترى پيدا نمايد.
مردم افغانستان سعادت را به اساس همکارى هاى صميمانه، قلباً درک و لمس نمايند. و دوستان بين المللى به سطح جهانى براى تمام جهان با افتخار و سربلندى نشان دهند که حضور آنها در جامعه افغانى موجب چه شگوفائى هاى عظيمى انسانى گرديده است.
ولى با تاسف فراوان که چنان نگرديد، دوستان ما صرفاً براى از ميان برداشتن مخالفين منافع شان به اعمال و کردار به يخ بنويس و به آفتاب بگذار متوصل شدند.
البته بدون شک القاعده و طالب از اريکه قدرت فرو افتاد و جهان غرب از يک خطر نيمه آنى نجات يافت، بناً سرود هاى نيمه نشاط در رسانه هاى کشور ها طنين انداز گرديد.
شايد جهان بيرونى چيزى بدست آورده باشد و عقده هاى که در حوادث يازده سپتامبر به وجود آمده بود به تحليل رفته باشد. مگر براى ما از لحاظ بنيادى چيزى جديد آفريده نشد، از آنهايکه فرياد به آسمانها بلند گرديده بود و جاده ها و شهر ها از کارنامه هاى شان رنگ خونين داشت، زيربنا هاى دولت به وسيله آنها به آتش سوخته و به نيستى گرائيده بود. بار ديگر زنده شدند و به اريکه قدرت با اطمينان تر از گذشته تکيه زدند. بهر صورت چيزى شد که آينده ناميمون داشت. حکومت موقت و حکومت انتقالى بالا ذکر شده با استفاده از شرايط تازه کشور در وجود نيرو هاى وارد شده در کشور مصروف انجام وظايف سياسى، اقتصادى، اجتماعى و فرهنگى بودند، با تامين روابط به آنها براى اخذ قدرت سياسى در دستگاه حاکمه و سود جوئى هاى عظيمى اقتضادى با استفاده از تمام امکانات موجود آن زمان دست به کار شدند، پست هاى حساس دولتى را احراز، نمايندگان هم طراز خويش را در ارگانهاى احراز شده توظيف داشتند. مساعدت هايکه براى بازسازى کشور به ارگانهاى مربوط آنها تاديه ميگرديد اکثريت مطلق آن غارت و براى اعمار بلند منزل ها، غصب جايداد هاى مردم، سرمايه گذارى در کشور هاى خارجى به کار افتاد.
در حکومت موقت و حکومت انتقالى کدام تغيرات اساسى به نفع اکثريت جامعه بوجود نيامد، سلاحداران و رهبران آنها نيرومند تر و با قدرت گرديد. دوستان بين المللى چنان مى پنداشتند که بديلى اين نيرو ها در جامعه وجود ندارد، و گل هاى سر سبد جامعه فقط همين ها اند و بس.
جالب اينجاست آنهايکه آسمان هفتم را مى شگافتند و مريخ را زير سيطره خويش مى آوردند، شناخت آنها در مورد انسان جامعه ما و ارزش هاى هاى فکرى آنها و شخصيت تجربه شده آنها به هيچ مى انجامد (!)
بگذار اين برخورد آگاهانه باشد و يا هم اشتباه آميز. مگر نتايج منفى آن در روند فعلى کشور تقش قطعى دارد.
در کنار سير سياسى جامعه انتخابات رياست جمهورى و بعداً انتخابات پارلمانى و شورى هاى ولايتى آغاز و انجام پذيرفت. اين پروسه هم دنباله داستان حکومت موقت و حکومت انتقالى را داشت، زيرا چيزى تازه را در آن نميتوان جستجو نمود. آن سلاحدارانيکه از حريم قدرت دولتى به کنار مانده بودند، به نيرو و قدرت سلاح برنده شناخته شدند و وارد تالار پارلمان و شورى هاى ولايتى گرديدند. با تکميل اين پروسه، دولت با اکثريت مطلق در چنگال سلاحداران قرار گرفت.
دوستان بين المللى با مصارف گذاف مالى چنان پارلمانى را ايجاد که همه روزه افتضاحات آن از طريق رسانه هاى جمعى پى در پى انعکاس داده ميشود. اين ارگان مثمل قانون و دموکراسى در مورد اظهار نظر ملالى جويا نماينده ولسى جرگه چنان شور و غوغاى برپا کردند که گوئى سقف آسمان به زمين ميخورد. نماينده متذکره را با اشياى گوناگون تحت ضربات قرار ميدهند.
همچنان همين ارگان حافظ قانون و تطبيق قانون ژورناليست تلويزيون طلوع را صرف بخاطر قلمبردارى اش از صحنه زد و خورد مورد توهين و اهانت قرار ميدهند و به سيلى کارى آن دست مى يازند و در آخرالامر از تالار اخراجش ميکنند. اينست ارمغان دوستان بين المللى که به ملت افغانستان عنايت داشته اند (!)
البته ساختار دولت واقعاً از لحاظ شکل تکميل گرديده و قوه هاى سه گانه عرض وجود نمود. ترانه هاى دموکراسى در رسانه هاى کشور هاى دوست نواخته شد (!)
و افق کاذب به چشم جهانيان نور افشاند (!)
مگر براى ايجاد ارزش هاى بنيادى در طول پنج سال اقدامات جدى، مؤثر و سودمند اتخاذ نگرديد. اکثريت مطلق مردم افغانستان به سوى نا اميدى ها بارديگر رو آرودند، مهاجرين بازگشته به وطن با دشوارى ها، رنج و عذاب دست و گريبان گرديدند.
حقوق بشر در حاليکه ستون اساسى وظايف جامعه و دولت را تشکپل ميدهد ولى نتايج عملى آن در جامعه محسوس نميباشد. هنوز هم مال و دارائى مردم غضب ميگردد، افراد بى گناه کشته ميشود، تجاوزات جنسى صورت ميگيرد، ازدواج هاى اجبارى در شهر ها، دهات و قريه جات به حد اعظمى جريان دارد، به آمار گيچ کننده خود سوزى دختران زنان به وقوع مى پيوندد، اختطاف اطفال ادامه دارد. منازل و جايداد هاى مردم از جانب قدرتمندان به جاى خود باقى است.
عدالت انتقالى در مورد مجرمين جنگى در حالت رکود قرار دارد.
جامعه جهانى بويژه ايالات متحده امريکا و اتحاديه اروپا براى رشد و تکامل جامعه مدنى در کشور همکارى جدى به عمل نمى آورند.
به اشکال گوناگون از ظلم و استبداد سلاحداران بازپرس جدى صورت نميگيرد.
در حاليکه شعار هاى تامين عدالت بلند است، مگر در سطح کابينه يک نفر از طبقه اناث نامزد وزارت بوده که آنهم در پارلمان دموکراتيک راى اعتماد کسب نميکند (!)
ناقضين حقوق بشردر هيچ يک از دستگاه هاى عدلى و قضائى محکمه نگرديده است و نميگردد.
جذب طبقه اناث در دواير دولتى و غير دولتى در سطح بسيار نازل قرار دارد. و توجه براى بهبود وضع زندگى آن معطوف نميشود.
- به مقابل سفارت خانه ها فراريان رسمى از کشور در رده هاى طويل و عريضى انتظار مى و به قاچاق رفتن به کشور هاى همسايه بار ديگر آغاز يافت.
- ميزان بيکارى مدارج بالا را مى پيمايد. در شهر ها و دهات دسته هاى فراوان مردم در حالت بى روزگارى بسر ميبرند.
- سرقت اطفال در شهرها و اطراف کشور بيشتر و بيشتر ميگردد.
- سرقت منازل، دکاکين، مغازه ها، فروشگاه ها تزايد مى يابد.
- روحيه عدم اعتماد براى يک آينده خوب بين مردم و دولت از ميان ميرود.
- شکايت از زندگى در رسانه هاى جمعى فراوانتر و فراوانتر ميشود.
- فساد دستگاه ادارى، رشوه ستانى، عذاب کشيدن مردم در دستگاه حارندوالى، قضا، وزارت خانه ها به اوج خود ميرسد.
- بى عدالتى در عوايد مامورين، و کارمندان دولت مصيبتى ديگرى است که در جامعه شاخ و پنجه اش را گسترش ميدهد. معاش دو هزار افغانى و معاش ده هزار دالر موى بر اندام انسان راست مى کند.
- اخذ رشوت در دستگاه دولتى به يک فرهنگ مسلط دولتى تبديل شده است.
- وجود بازار آزاد در يک جامعه عقب مانده موجب بحران اقتصادى در جامعه گرديده است.
- بيرون کشيدن و انفکاک نظاميان، مامورين، گارگران و اجيران فاجعه ديگرى در جامعه را بار آروده است.
- فرار روشنفکران از کشور هنوز هم با قوت خود به نسبت عدم اطمينان زندگى در کشور وجود دارد.
- عدم نفوذ سرمايه گذارى، سرمايه داران خارجى و داخلى موجب عدم جذب نيروى انسانى در جامعه است.
- تورم کالا در بازار و عدم موجوديت قدرت خريد موجب کساد کالا در بازار گرديده است.
- عدم تامين امنيت در اکثريت نقاط کشور عامل هراس انگيز زندگى مردم ميباشد.
عوامل خارجى:
کشور هاى ضد القاعده و طالب در افغانستان يا آگاهانه نخواستند و يا نتوانستند يا عملاً نمى خواهند تولد و تکثر القاعده و طالب را در پاکستان تحت فشار خويش قرار دهند و مراکز اصلى، آموزش، تجهيز و تسليح آنها را ازميان بردارد. کشور هاى غربى عملاً سياست دوگانه در کشور را اعمال مى نمايند. در حاليکه طالبان و القاعده در کشور ما تحت فشار قرار ميگيرد، براى استراحت و خواب آرام به خاک پاکستان پناه داده ميشوند. طالبان و القاعده در شهر ها و دهات پاکستان بدون کوچکترين بيم و هراس به زندگى، سازماندهى، جلب و جذب، توزيع پول، اخذ پول، نشر اسناد فعاليت مى نمايند.
احزاب بنيادگر با قوت تمام از فعاليت طالبان و القاعده دفاع علنى مى نمايند. تمام شرايط بهتر زندگى براى افراد القاعده و طالبان در خاک پاکستان مهيا ميباشد.
حاکمان پاکستان در ماهيت امر هم صلح و ثبات در افغانستان را آرزو نميکنند و ميخواهند افغانستان دايم بحيث مارکيت تجارتى براى فروش اموال شان وجود داشته باشد. بناً همکارى دولت پاکستان با کشور هاى غربى به هيچ وجه اساسى و بنيادى نميباشد. و کشور هاى غربى هم نظر به علايق دوجانبه نميخواهند طالبان را قوياً ضعيف نمايند. روى اين تحليل نبايد جنگ هاى طالبان و القاعده در افغانستان خاتمه يابد. بخاطريکه ريش هاى اصلى آنها دايماً سير آب است.
عدم تامين امنيت در کشور:
کشور هاى دوست افغانستان در جريان پنج سال موفق به تامين امنيت در کشور نگرديده، بلکه علىالرغم تلاش ها وضعيت و شرائط امنيتى روبه خرابى گرايده و مدارج خرابى امنيت به تناسب ساليان ماضيه درحال بلند رفتن است. به جاى آنکه ملت افغانستان و جهانيان اعتماد و باورمندى هاى شان براى ثبات و تامين امنيت افزايش يابد برخلاف در تمام نقاط کشور بويژه در ولايات چون خوست، پکتيکا، پکتيا، لوگر، ننگرهار، کنرها، لغمان، غزنى، زابل، ارزگان، قندهار، هلمند، فراه، نيمروز، هرات، بادغيس حتى ميدان وردگ شرائط روز تا روز وخيم تر ميگردد، طالبان و القاعده برخلاف ساليان گذشته اعتبار بيشتر پيدانموده دايره جذب آنها قويتر و نيرومند گرديده است. نظر به اطلاعات دقيق به تعداد ٦٠٠٠ نفر داوطلب براى حملات انتحارى ثبت نام نموده. تعداد حوادث انتحارى به تناسب سال ٢٠٠٥ در سال ٢٠٠٦ چند مراتب ازدياد يافته است. روحيه القاعده و طالبان از لحاظ رزمى بلند گرديده. تعداد تلفات نيرو هاى دولت و نيرو هاى ISAF بيشتر شده است.
وضع راه هاى ترانسپورتى به نسبت تسلط طالبان و سوختاندن عراده جات، پائين نمودن مسافرين و سربازان اردوى ملى و پوليس ملى و به شهادت رساندن آنها بيم و هراس روبه افزايشى در داخل جامعه خلق نموده است.
به نسبت تغيرات منفى امنيت، روحيه اعتماد و باورمندى در اقشار مختلف جامعه گراف نزولى را مى پيمايد.
روزگآرى مردم چنان مى انديشيدند که گويا ايالات متحده امريکا، پيمان ناتو، اتحاديه اروپا چنان قدرت هاى بزرگى اند که هيچ نيروى در مقابل آنها تاب مقاومت را ندارد. ولى برخورد هاى ناسالم و غير دقيق و سازش در سطح ملى و بين المللى آنقدر چرخش هاى منفى را بوجود آورد که ديگر معيار هاى قبلاً پذيرفته شده ارزش خود را کاملاً از دست داده است. شوروى با عظمت درينجا به نيستى گرائيد و سرود هاى به نيستى گرائى غربى ها در گوش ها زمزمه ميگردد.
سوال اينجاست که چرا به تناسب ساليان گذشته وضع امنيت روبه خرابى ميرود؟ در قدم اول اينکه ساختار دولتى کشور مطابق به نيات و آرزوهاى مردم افغانستان ايجاد نگرديد. در دستگآه دولت روحيه ملى گرائى که يک عنصر فعال و سازنده براى آينده درخشان ميباشد در گردانندگى دولت به مشاهده نمى رسد.
دوم: نيروهاى غربى در کشور يک سياست دوگانه را در پيش گرفته اند از يک طرف ميخواهند در کنار دولت باشند و از جانبى هم به گونه فعال با القاعده و طالبان روابط و مناسبات صميمانه بسر ميبرند. حتى شايعات وجود دارد که شرائط تغذيه و تسليح آنها نيز زمينه سازى ميگردد. اين دولت پاکستان نيست که طالبان القاعده را پرورش، سازماندهى، تجهيز و تسليح مى نمايند. اين هداياتى است که به آن دولت داده ميشود و آنها به تعميل اوامر مى پردازند. در غير آن دولت پاکستان قدرت و توانائى چنان جسارت عظيمى را هرگز به خود نمى دهد و نه توانائى آنرا دارد که در مقابل دوستان تاريخى خويش گويا دشمنان آنان را به آغوش بگيرد و در خدمت آنها استاده شود.
درينجاست که بايد وضعيت افغانستان بهتر نشود، کشور ما در مقابل زهر و قند قرار دارد. گاهى بايد زهر بنوشد و گاهى هم قند نوش جان نمايند (!!)
و سرنوشت آينده در زير انبار خاک ها مکتوم و مدفون باشد. ولى اين هرچه است يک بازى طفلانه بيش نيست. بايد ازين حالت برآمد و راه صراط المستقيم در پيش گرفت. حفظ منافع خود و حفظ منافع ديگران، احترام به خود و احترام به ديگران راه پيروزى و موفقيت است.
البته شکى نيست که کشور هاى همجوار ما براى بى ثباتى آرام ندارند به گونه هاى مرئى و نا مرئى در بى ثبات ساختن اوضاع نقش فعال دارند. از ايجاد دولت قوى و نيرومند در افغانستان دايماً در هراس ميباشند. اين هراس نه تنها که به همه همسايگان ما تعلق ميگيرد بلکه ديگر قدرت ها هم وجود يک دولت مقتدر در افغانستان را چندان آرزو نميکنند. ولى اين را هم بايد دانست که خرابى اوضاع در افغانستان نه تنها که خطرات منطقوى، بلکه خطرات در سطح جهانى را بار آرونده است.
بايد در مقابل سياست آينده افغانستان با بينش ژرف و صميمانه نگريست و براى جلوگيرى از حوادث دردناک فردا تدابير معقول علمى براى يک ستراتيژي اتخاذ نمود.
چه بايد کرد:
بازهم بايد براى ايجاد يک دولت معقول و مقتدر در افغانستان با يک ديدگاه ريالستيک، زواياى مختلف زندگى مردم در کشور را با دقت کامل مطالعه نمود. در جريان پنج سال فضائل و عوارض آنرا برشمرد، راه و وسايل معقول براى رهائى از آن را مطرح ساخت.
از ديدگاه سازمان حقوق بشر و حفظ محيط زيست افغانستان براى ايجاد يک دولت نيرومند و معقول از برخورد هاى غير سيستيماتيک بايد خود دارى نموده با يک تفکر عميق و سازنده به اقدامات ذيل متوصل گرديد.
دولت و دوستان بين المللى بايد درک نمايند که براى تطبيق يک ستراتيژى طويل المدت اتخاذ تصاميم قوى و نيرومند به کار است. تطبيق اين تصاميم به شخصيت هاى بزرگ، رسالتمند و متعهد ضرورت دارد. در غير آن ريختن صد ها مليارد دالر در چنين فضا نا سالم و شخصيت هاى غير متعهد بندهاى ريگى در مقابل سيلاب هاى مخرب خواهد بود که هيچ مؤثريت بجا نخواهد گذاشت. گذشت پنج سال و تجارب بدست آمده از آن بذات خود بيانگر اين نتايج تلخ است. بايد دقيق انديشيد و گام هاى مستحکم و استوار برداشت، در غير آن کشور ما و جهان ما بارديگر در يک فاجعه بزرگ و غير قابل مهار غوطه ور خواهد گرديد. به اميد رفع رکود در جامعه افغانستان.
بااحترام
عبدالرحمن هوتکى
رئيس سازمان حقوق بشر و حفظ محيط زيست افغانستان
_25/05/06