افغانستان کدام سو؟
)راد مرد(
چالشهاي نظامي وامنيتي
مدير بخش مطالعات بين الملل و استاد فلسفه و علوم سياسى دانشگاه واترلو كانادا از «عدالت پس از جنگ» مى گويد. «عدالت پس از جنگ از جنگ سرد تا كنون مسئله بوده است. همواره به آغاز جنگ و درگيرى هاى آن بسيار توجه مى شود در حالى كه دوران پس از جنگ از نظرها غافل مى ماند. وي از حضار مى پرسد چرا بايد به دوران پس از جنگ توجه داشت؟». او خود در پاسخ مى گويد كه پايان دادن به جنگ مهم است و بازسازى پس از جنگ نيز به همان اندازه اهميت دارد تا از جنگ هاى ديگر جلوگيرى شود. اگر چنين نشود بايد منتظر جنگ هاى بعدى ماند. عدالت پس از جنگ با مسئله عدالت در شروع جنگ در ارتباط است. اگر شروع جنگ ناعادلانه باشد، پايان آن زهرآگين خواهد بود. موصوف سپس تفاوت هاى تجاوزو «تجاوز خارجى» را برمى شمارد. «تجاوز استفاده از زوربراى تعرض به حقوق يك فرد است.» در حالى كه «تجاوز خارجى استفاده از نيروى نظامى براى تعرض به حقوق يك جامعه است.» وي آنگاه مى پرسد كه آيا سرنگون كردن دولت يك ملت عادلانه است؟ در اين موقع برخى به آرامى گفتند، نه. « نزد من جنگ بايد پاسخى در برابر يك تهديد بالفعل باشد.»
آمار نشانگر آن است در جنگ افغانستان از نوامبر ۲۰۰۱ تا الان صدها سرباز آمريكايى كشته و صدهاي ديگر زخمى شده اند. در اين ميان هزاران سرباز افغان كشته و هزاران ديگر زخمى داده اند. ده ها برابرارقام فوق غيرنظاميان در اين جنگ جان داده اند. جنگ افغانستان براى ماليات دهندگان آمريكايى ماهانه ۴۱ ميليارد دالر خرج برداشته است در حاليكه اين رقم در عراق به ماهى ۱۶۲ميليارد دالر رسيده است. جنگ عراق از مارچ ۲۰۰۳ آغاز شده و هنوز ادامه دارد. سربازان آمريكايى و نيروهاى ائتلاف تاكنون هزاران كشته وهزاران زخمى داده اند. ارتش عراق هزاران نفر كشته و ده ها هزارهزار زخمى شده اند. در مورد كشته شدگان غير نظامى عراق البته رقم دقيقى وجود ندارد. وي سپس از شنوندگان مى پرسد «آيا ارزش اش را داشت؟» براى آنكه ببينيم جنگ در اين دو كشور ارزش اش را داشت يا نه بايد سه ملاك را در نظر بگيريم. دولت هابايد به دولت هاى ديگر احترام بگذارد. دولت بايد نزد مردم خود و جامعه جهانى از مشروعيت برخوردار باشد.
اين دولت بايد از هر گونه تلاشى براى بهبود حقوق بشر دريغ نورزد. اگر اين سه ملاك برآورده شود اين جنگ ارزش اش را داشت. وي در ادامه مى گويد: آمريكا در عراق وضعيت بغرنجى دارد. در عراق براى هر عراقى هشت سرباز لازم است كه در جاهاى ديگر چنين نسبتى سابقه ندارد. آمريكا نمى تواند شمار سربازانش را افزايش دهد زيرا در آن صورت موجب خشم آمريكايى ها مى شود و از آن به نوعى شكست تعبير مى شود. وي آنگاه خاطرنشان مى كند كه تحقيقات نشان مى دهد كه روند بازسازى بين هفت تا هشت و نيم سال طول مى كشد. كار در عراق و افغانستان دشوار است. اين به اين معنى است كه سربازان خارجى تا ۱۰ سال بايد در آن كشور بمانند. به عبارت ديگر سربازان آمريكايى بايد تا سال ۲۰۱۱ در افغانستان و تا سال ۲۰۱۳ در عراق بمانند؛ به اين نكته واقف باشيد كه آمريكا پس از شكست آلمان و جاپان هنوز در اين دو كشور پايگاه هاى نظامى دارد. بازسازى بايد صورت بگيرد اگر تا كنون صورت نگرفته بايد انجام پذيرد. پرسش اين است كه آيا راى دهندگان آمريكايى تا آن موقع صبر و اراده و دست و دلبازى خواهند داشت تا چنين چيزى را به سرانجام برسانند؟.
مقامات تاييد کرده اند که طالبان، دو ولسوالی را در ولايتهای هلمند و زابل تصرف کرده اند. سخنگوی طالبان گفت که ولسوالی های گرمسير در ولايت هلمند و ارغنداب در ولايت زابل را شامگاه 6 سپتامبر، به تصرف در آورده اند. مسئولان پوليس در اين دو ولايت اين ادعاها را تاييد کرده اند. ولسوالی های گرمسير و ناوه در ولايت هلمند، حدود دو ماه پيش نيز به تصرف طالبان درآمده بود که پس از اجرای عمليات نظامی از سوی نيروهای افغاني و ناتو، دوباره تحت کنترول دولت قرار گرفت. مقامات در آن زمان اعلام کردند که گروهی از افراد مسلح پس از اشغال اين دو ولسوالی، پرچم افغانستان را به آتش کشيده و به جای آن بيرق جمعيت علمای پاکستان را برافراشته اند. حملات اين چنينی طالبان در جنوب افغانستان در حالی صورت می گيرد که هم اکنون هزاران سرباز داخلي وخارجی در اين مناطق به منظور مبارزه با شورشيان مسلح مخالف دولت حضور دارند.
همچنان فرمانده ناتو از کشورهای عضو اين سازمان خواسته است تا نيروی بيشتری به افغانستان اعزام کنند. جنرال جميز جونز، فرمانده نيروهای پيمان آتلانتيک شمالی (ناتو)، از کشورهای عضو خواست برای تقويت عمليات تامين امنيت در جنوب افغانستان، نيروی بيشتری به اين کشور اعزام کنند.
او اذعان کرد که ناتو، انتظار نداشته است که خشونتها در افغانستان، تا اين اندازه گسترش يابد. فرماندهي ناتو اعتراف كرد كه اين ائتلاف از ميزان درگيريها در جنوب افغانستان شوكه شده و از متحدان ميخواهد به تجهيز و تقويت اين نيروها در افغانستان بپردازند .همچنان پيمان آتلانتيک شمالی و دولت افغانستان، يک توافقنامه "دراز مدت همکاری" امضا کردند. ياب دهوپ شفر دبيرکل ناتو روز 6 دسامبر در کابل به حامد کرزی رييس جمهور و اعضای پارلمان قول داد که سربازان ناتو، تا هر زمان که افغانستان بخواهد، در اين کشور حضور خواهند داشت. او بر حضور دراز مدت ناتو در افغانستان تاکيد کرد و اطمينان داد که پيمان آتلانتيک شمالی به همکاری خود با افغانستان تا رسيدن اين کشور به ثبات کامل ادامه خواهد داد. از آغاز ماموريت جديد ناتو در جنوب افغانستان، تاکنون شمار زيادی از سربازان عضو ناتو که بيشتر آنها بريتانيايی بودند، در اين مناطق کشته شده اند. بيشتر اين سربازان در درگيری مستقيم با طالبان کشته شده اند که در اين اواخر، به گونه قابل ملاحظه ای فعاليتهای خود را گسترش داده اند. نزديک به پنج سال پس از سقوط طالبان، نگرانی از افزايش قدرت اين گروه در نقاط مختلف افغانستان، گسترش يافته است.
همچنان رييس موسسه غيردولتي سنلس اعلام كرد، بهعلت سياستهاي اشتباه انگليس و امريكا در افغانستان اكنون نيمي از كشور توسط نيروهاي طالبان اداره ميشود. وي گفت: اكنون نيروهاي طالبان در ولايتهاي قندهار ، هلمند و ننگرهار از قدرت لازم برخوردارند و هر روز نيز قلمرو اين نيروها گسترش بيشتري مييابد. سياست مبارزه با مواد مخدر آمريكا و انگليس در افغانستان موجب شده است تامردماين كشور با فقر شديد اقتصادي روبهرو شوند و طرحهاي بازسازي نيز دركشور به صورت درست تطبيق نشود. وي افزود: سياستهاي غلط امريكا در افغانستان همچنين باعث شده است كه كشور هماكنون به لانهاي مخوف براي تروريستها تبديل شود. وي بيان داشت: امريكا از سال ۲۰۰۱ ميلادي تاكنون ۵ /۸۲ مليارد دالر براي نگهداري سربازان و امور نظامي در افغانستان هزينه كرده كه هفت ميليون دالر آن براي اجراي طرحهاي بازسازي به مصرف رسيده است. افغانستان در سال جاري از ۱۶۵ هزار هكتار سطح زيركشت خشخاش، شش هزار و ۲۰۰ تن ترياك توليد كرد كه اين رقم بيشترين مواد مخدر توليدي در تاريخ كشور ميباشد. پيشينه توليد كشت مواد مخدر در افغانستان به دهه ۸۰ ميلادي ميرسد كه پس از آن كشت اين ماده افيوني در ساير ولايات افزايش پيدا كرد.
ناتواني درجلوگيري وقاچاق مواد مخدر
کارشکني وفساد اداری
کرزي طی حکمی د
ستور تشکیل کمیسیون
مبارزه با فساد اداری را صادر نمود.
در کمیسیون مبارزه با فساد اداری که ریاست آن به عهده رئیس ستره محکمه
وعضويت وزیر عدلیه، لوی
ثارنوال، نمایندگان پارلمان وهمچنین نماینده ای از وزارت مالیه عضویت دارند.
این کمیسیون ازصلاحیت
بالایی برخوردار بوده وقرار است عاملین فساد اداری را تا بالاترین سطوح قدرت
تحت تعقیب وبازپرسی ومجازات قرار دهد)چيزکه
امکان ندارد)
. کمیسیون مبارزه با فساد
اداری درحالی شکل می گیرد که قبل از آن نهاد های دیگری به این منظور تشکیل
یافته بود.
علاوه بر این کمیسیون ها
، در قالب تشکیلات هر وزارتخانه، اداره کنترول و تفتیش که وظیفه آنها نظارت
برعملکرد مامورین وحسن اجرای قانون است، نیز وجود دارد.
اما با وجود تمام این نهاد های گوناگون حکومت نه تنها قادر به مهار فساد درادارات نشده است بلکه همین نهاد ها خود تبدیل به معضل پیچیده دیگری شده اند.سوالی که هم اکنون در ذهن مردم وجو دارد این است که کمیسیون مبارزه با فساد اداری، میزان فساد در ادارات را افزایش نخواهد داد؟ . رحیمی سخنگوی کرزي درکنفرانس مطبوعاتی گفت که وظیفه این کمیسیون بررسی وتدوین استراتیژی مبارزه با فساد اداری است اما واقعیت این است که با وجود چندین اداره با هدف همسان درکشور، هیچ گونه تعریف مشخصی از شرح وظایف ومکلفیتهای آنها ارایه نشده است. یکی ا ز مهم ترین چالش ها درادارات تداخل وظایف میان ادارات ووزارت خانه ها است که نه تنها سبب کندی کار بلکه باعث هدر رفتن انرژی و توان قوای انسانی وزارت خانه ها وادارات درمنازعات بی خود شده است.
چه ارتباط میان اصلاحات اداری، ریاست مبارزه با فساد اداری، اداره های کنترول وتفتیش با کمیسیون تازه تأسیس مبارزه با فساد اداری است. چه تعاملی میان آنها وجود دارد، کدام یک استراتیژی خواهد بود؟ اینها سوالاتی است که هنوز پاسخی نیافته است زیرا براساس اظهارات سخنگوي علاوه بر تدوین وتعیین استراتیژی مبارزه با فساد اداری، به این کمیسیون اجازه داده شده تاکسانی را که درامر فساد اداری درگیر هستند حتا در عالی ترین سطوح، به زندان بفرستند. بنابراین ، بدون تفکیک وظایف وتعیین حدود وثغور آن ایجاد کمیسیون پشت کمیسیون جز اینکه روند کار را با مشکل مواجه کند، نتیجه دیگری نخواهد داشت. بدون شک فساد اداری تنها درگرفتن رشوه خلاصه نمی شود. اگر کارمندی، مأموری ومسئول عالی رتبه ای به هر نحوی خود را از قانون فراتر تلقی کند وقانون رابرای دیگران بخواهد، جزء فساد اداری است عدم آگاهی کامل از قانون، برخورد سلیقه ای ومالکیتی باوزارت خانه ها و ادارات دولتی، خرید وفروش مقامات حکومتی ازمظاهر بارز فساد اداری می باشد.
بنابراین گماشتن افراد متعهد درپست های مهم دولتی می تواند یکی از مهم ترین راه های مبارزه با پدیده منفور فساد اداری باشد. فقر وپائین بودن سطح زندگی کارمندان یکی از ریشه های اصلی فساد است. تعجب دراین جا است که حکومتی که قادر به افزایش 300 افغانی معاشات کارمندان خود نیست وبا این استدلال که میزان ونحوه اجرای بودجه ازسوی کشور های کمک کننده مشخص می شود، دربرابر پیشنهاد پارلمان مبنی برافزایش معاشات کارمندان، ایستاده گی می کند، چگونه انتظار دارد که مأمور آن در مقابل گرسنگی مقاومت کند؛ مسئله دیگری که باید بدان توجه کرد به خدمت گرفتن کسانی در پست ها ومقامات تصمیم گیرنده است که خود را متعلق به این آب وخاک دانسته ودر قبال آن احساس مسئولیت کنند.
در این تردیدی نیست که برای سامان بخشیدن به وضعیت آشفته کشور نیاز به افراد متخصص ونخبه است اما این نکته را هم نباید فراموش کرد که برای خیلی ها افغانستان به حیث تفریحگاه و وطن سومی انها محسوب می شود. کسانی که حتي حاضر به باطل کردن مدرک اقامتی خود درقبال داشتن یک پست حساس وکلیدی در این کشور نیستند، چگونه انتظار کار دلسوزانه و متعهدانه ازآنها داشته باشیم؟.
ازجانب ديگرتعدادي ديگري که درکرسي هاي قدرت لميده اند ساليان درازي ازچوروچپاول ، ازدزدي وراه گيري ، اززورگويي وبي بندوباري، ازکشتن وبستن وبردن ، ازبي قانوني وبخپل سري وازظلم ووحشت ثروت اندوخته اند ، پس به چنين کميسيونهاي اعتناء خواهند کرد؟ . پس راه مبارزه با فساد اداری در ایجاد کمیسیون های رنگارنگ و مختلف نیست بلکه دریافتن ریشه های فساد وخشکانیدن آن، تعریف وظایف این نهاد ها وداشتن یک اراده صادق می باشد. مثال زنده وبرجسته آن بگيروبزن چندي قبل بين ريس لوي ثارنوالي و صديق چکري بود . یکی ازعمده ترین مشکلات نظام اداری افغانستان فساد اداری و به خصوص فساد گسترده دراين چند سال اخيراست. این فسادآنچنان درتاروپود کشورریشه کرده است که به باوربسیاری ازتحلیلگران ساده لوحی خواهد بوداگرازاین دستگاه انتظارداشت که به احقاق حق وابطال باطل ویا اجرای عدالت وقانونيت بپردازد.
موجود يت نيروهاي خارجي
نشريه هرالد تريبيون دريک گزارش تحليلي مينويسد: پس از گذشت پنج سال از جنگ افغانستان و موجوديت نظامي آمريكا دستاوردهاي اين كشور چيست و فلسفهي باقي ماندن نيروهاي امريكايي در اين كشور چه مي باشد؟ متاسفانه بايد بگوييم كه آمريكا در جنگ افغانستان نيز شكست خورد و با رهبري اين جنگ دستاوردي براي مردم جز بحرانهاي سياسي، اقتصادي و گسترش تجارت سلاح و مواد مخدر نداشت و وضعيت اين كشور بهتر از گذشته نيست . موجي از هرج و مرج و بحرانهاي فساد مالي و سياسي افغانستان را در بر گرفته است و عامل اصلي اين بحرانها عملكرد ضعيف دولت اين كشور است. بسياري از رهبران و مقامات مسوول و بلندپايهي اين دولت كه به عنوان دست نشاندهي دولت آمريكا از پايان جنگ افغانستان تا به امروز معروفند، تاجران بزرگ مواد مخدر و رهبران گروههاي جنگ طلب در افغانستان هستند كه از حمايتهاي سياسي و نظامي دولت آمريكا برخوردار ميباشند.
نيروهاي آمريكايي به رغم همكاري و حضور نيروهاي ناتو تا به امروز نتوانستهاند در زمينهي تضعيف قدرت طالبان پيروزي را كسب كنند. اين گروه يعني طالبان تا به امروز زمام امور خود را در دست دارد و در حال حاضر درگيريهاي گستردهاي به صورت روزانه ميان نيروهاي آمريكايي و ناتو و طالبان داير است كه به دنبال اين جنگها دهها تن از سربازان آمريكايي و نيز نيروهاي ناتو قرباني ميشوند. به دليل فساد مالي و سياسي موجود در حكومت، دولت كرزي تاكنون نتوانسته است هيچ يك از برنامههاي بازسازي خود در افغانستان را محقق سازد. دليل گسترش دامنهي اين فسادها در حكومت تنها سياست كاخ سفيد در چشمپوشي از پديدهي فساد و كسب ثروتهاي غير مشروع توسط مسوولان وجنگ سالاران افغاني است. متاسفانه بسياري از جنرالهاي آمريكايي در اين روند يعني كسب ثروتهاي نامشروع، مسوولان افغاني را همراهي و حمايت كردند .
در ادامه آمده است: متاسفانه جنرالهاي آمريكايي هم چنان سياستهاي غلط خود در عراق را در افغانستان تكرار ميكنند. به رغم افشاي روابط بسياري از فرماندهان و مقامات مسوول آمريكايي با رهبران جنگ طلب عراق جهت كسب ثروتهاي نامشروع از اين كشور، اين اقدامات تا به امروز در عراق و افغانستان ادامه يافته است. حتي اگر بخواهيم كرزي را از اين معادلات مستثني كنيم، متاسفانه بايد بگوييم كه بسياري از مسوولان دولت با رهبران جنگ طلب و تاجران مواد مخدر اين كشور رابطه و همكاري نزديك دارند و از حمايت بسياري از جنرالهاي آمريكايي برخوردارند. متاسفانه پديدهي فساد تا اقشار پايينتر حكومت نيز رسيده است و امروز اين پديده حتي نيروهاي پوليس اين كشور را نيز در بر ميگيرد. به طوري كه فرماندهي نيروهاي پوليس كابل كه از سوي كرزي در اين پست تعيين شده است، گفته ميشود كه يكي از رهبران گروههاي مافياي مواد مخدر در افغانستان است. همهي اين امور دستاورد آمريكا از جنگ افغانستان را نشان ميدهند.
اين امور نشان ميدهد كه ايالت متحدهي آمريكا پس از گذشت پنج سال تاكنون نتوانسته است هيچ يك از اهداف علني خود در اين جنگ را محقق سازد. بنابراين بقاي نيروهاي آمريكايي در اين كشور با توجه به واقعيتهاي موجود تنها منجر به گسترش دامنهي شكست آمريكا در افغانستان خواهد شد . هرالدتريبيون افزوده است: جنگ افغانستان در واقع روشن شدن جرقهي جنگ جهاني آمريكا با تروريسم بود كه پس از حادثهي 11 سپتامبر شعلهي آن روشن شد. در آن زمان هدف علني آمريكا از اين جنگ منهدم ساختن شبكهي القاعده به رهبري اسامه بن لادن بود. بلافاصله گروه طالبان در افغانستان به اتهام پناه دادن به اعضاي شبكهي القاعده از سوي آمريكا مورد حمله قرار گرفت اما نتيجهي اين جنگ چه شد؟ نتيجهي اين جنگ امروز خود را با ادامهي فعاليت طالبان در افغانستان نشان داده است. طالبان تا به امروز حتي قدرتمند تر از گذشته در اين كشور فعاليت مي كند و برغم آنكه نيروهاي آمريكايي دايرهي رويارويي با گروه طالبان و اعضاي القاعده را تا مرزهاي افغاستان با پاكستان گسترش دادهاند اما رهبران اصلي القاعده تا به امروز همچنان زندهاند و رهبري اين شبكه را برعهده دارند .
واقعيتهاي موجود در افغانستان نشان ميدهد كه آمريكا بايد با اتخاذ يك تصميم عاقلانه و قاطعانه پيش از دست دادن فرصت، نيروهاي خود را از افغانستان خارج سازد. متاسفانه جنرالهاي وزارت دفاع آمريكا با اين ديد به واقعيتهاي موجود در افغانستان نگاه نميكنند و براي آنها اين امر مهم نيست كه اين جنگ با شكست پايان يافته است و در صورت عدم عقب نشيني، اين شكست رسما در تاريخ به ثبت خواهد رسيد، آنچه كه براي اين افراد مهم است، شركتهاي توليد سلاح آمريكا است كه اين شركتها بتوانند از وضعيت موجود با منعقد ساختن قراردادهاي فروش سلاح با گروههاي جنگ طلب، دولتي و غير دولتي به صاحبان خود سود رساني كنند .
همچنان نویسنده و تحلیلگر کانادایی اریک مارگولیس میگوید:
به تعداد (۲۲۶) قبر فراموش شده عساکر کانادایی در مزرعه های باد خورده افریقای جنوبی پراگنده است که در (۱۸۹۹ – ۱۹۰۲) بخاطر فرمانروایی استعمار برتانیا در جنگ با مقاومت خشن دهاقین « بویر» کشته شده اند. بعد از یک قرن نیرو های کانادایی اینک یکبار دیگر بحیث کمک دهند گان به یک جنگ دور دست ــ این بار به افغانستان فرستاده میشوند. تاآنجائیکه در حفظ زمانه ها است، اگر امپراطور های بزرگ قصد جنگ را مینمود رعایا و دستیاران شانرا بخاطر حوادث محتمل الوقوع احضار مینمودند. بر همین منوال حینیکه امریکا مصمم به حمله بر افغانستان و سپس بر عراق میشد، متحدین شانرا دعوت داد تا به اصطلاح در « جنگ با ترویزم» اشتراک ورزند. متحدین امریکا و ناتو در اثر فشار شدید واشنگتن دال بر اشتراک انها در ماموریت های ناخوش ایند نظامی عراق و یا افغانستان مجبوراً به شریر کمتر یعنی افغانستان ترجیح دادند.
روی همین ملحوظ بود که ( ۲۱۰۰) سرباز کانادایی به کشوری اعزام شدند که کانادا در آن هیچگونه منافع ستراتیژیکی، تجارتی، فرهنگی و یا احساساتی ندارد. فعلاً که تلفات نظامی کانادا در حال گسترش است، مردم وحشت زده برحق می پرسند که « ما در آنجا چه میکنیم ؟ ما فکر میکردیم که این یک ماموریت دیگر حفظ صلح باشد.» تشکر و سپاس از اوتاوا و رسانه های گروهی کانادایی که به مردم اطلاعات غلط می دهند. در پارلمان مناقشه مهمی در زمینه صورت نگرفت . رسانه های گروهی بعوض اینکه کانادایی ها را در عزیمت آنها به یک جنگ کوچک ولی واقعی هشدار دهند، در پی نشاندادن پرچم در حال اهتزاز این کشور اند. کانادایی ها در کندهار حافظ صلح نیستند. در آنجا صلح وجود ندار تا محافظت شود. آنها در آنجا بخاطر کمک در تحمیل کردن حاکمیت امریکا بر افغانستان و حراست مسیر پایپ لاین های پلان شده نفت مستقر اند.
عساکر کانادایی در یک ماموریت جنگ قرار داشته و نقش آنها بحیث کمک دهندگان نظامی افغانستان به رهبری امریکا است. در قسمت حیاتی جنوب کشور بزرگترین قوم رزمجو و بسیار حساس در مقابل بیگانه یعنی پشتونها نیرو های امریکایی و متحدین انها را اشغالگران اجنبی و دشمنان اسلام می پندارند. پشتونها در اخذ تصمیم آهسته بوده ولی در عمل بسیار تند هستند. آنها جرم و بی احترامی را ابداً فراموش نمیکنند. اوتاوا بنابر بعضی دلایل به این سازش تن در داد که فرقه کوچک خود را در خطرناکترین ناحیه افغانستان یعنی کندهار که همانا قلمرو پشتونها و هسته طالبان بوده مستقر سازد. افغانها فرق میان امریکایی ها و کانادایی ها را قایل نیستند. قبایل افغانی بر علیه اشغالگران خارجی دست به اسلحه میزنند. من اینکار را در طی دهه ۱۹۸۰ مشاهده کردم که تنفر روز افزون از نیرو های شوروی موجب شعله ور شدن یک خیزش گردید. امروز امریکا بنظر عده کثر افغانها فقط جای همان شوروی را اخذ نموده است. کلیه اشغالگران سابقه که از سکندر کبیر آغاز گردیده ، توسط قبایل خشن افغان بیرون رانده شده اند.
کانادایی ها بدلیلی هدف خوب است که آنها با طیارات جنگی امریکایی که حمله آوران را در ظرف دو – سه دقیه به تعقیب حمله انها مورد هدف بم و راکت قرار میدهند، رابطه موثری ندارند . بنابر چنین عکس العمل مرگبار قوای هوایی امریکا است که شورشیان مجبوراً د ست به جای سازی ماین در سرک و یا حمله توسط کار گذاشتن بم در موتر میزنند همانطوریکه در عراق جریان دارد. مقاومت ملی در حال گسترش است . رژیم کرزی که توسط امریکا در کابل نصب گردیده حتی یکروز نیز بدون سرنیزه های خارجی دوام نخواهد کرد. رژیم قبلی طالبان داد و گرفت هیروئین را دراواخرحکومتش کاهش داده بودند ولی امروز افغانستان یک دولت مواد مخدر شده که ۹۰% هیروئین جهان را تهیه داشته و اقتصاد آن بوسيله پول مواد مخدر اداره میشود.
پارلمان، رسانه های و همه کانادایی ها باید استدلال نمایند که عساکر آنها چرا در نبردیکه هیچگونه حل سیاسی از آن مشهود نیست، می رزمند. به همه آن تبلیغات دلگرم کننده ایکه به رسانه های زود باور داده میشود باید اعتنا نکرد. افغانستان اصلاً یک هرج و مرج خطرناکیست که کانادایی ها درست در وسط آن قرار گرفته اند. زمانیکه جسد های بیشتری از کندهار به کشور سرازیر شوند، طوریکه از علایم نیز چنین پیدا است، در آنصورت سیاست مداران به ابراز حقیقت تن در خواهند داد یعنی اینکه عساکر آنها برای چه در افغانستان می میرند.
استفاده ازمنابع خبري.