بجای ایفای نقش درنفاق ملی، بهتراست درراه وفاق ملی کارکنیم !
محمدآجان غلجی
بی نیاز ازتوضیحات طولانی کشورما افغانستان ازبسا جهات اکنون درردیفهای آخرجوامع بشری وکشورهای جهان قرار دارد .
اگر از افتخارات تاریخی قرنهای خاموش شده سرزمین مان بگذ ریم ، در دهه ها ، و حتی صده های اخیر بنا بردلائل گوناگون از هر لحا ظی از موقعیت چندانی میان کشورهای جهان برخوردارنبودیم .
دهه های اخیر قرن بیست که زمان انکشاف سریع وبی سابقه علم وتکنا لوژی درجهان بود و هست، با دریغ ما درگیرجنگهای خواسته وناخواسته بزرگ تحمیلی ( بازی های ابرقدرتهای جهانی ) ، برخوردهای منطقوی وبین الافغانی بودیم ، بجای گامگذاری های مثبت ومفید در جهت پیشرفت کشور، بهره برداری ازانکشافات علمی وتخنیکی اخیر بشریت به سود تکامل جامعه، مصروف ویرانی، بربادی، وبرادرکشی گشتیم، آنچه منظوردیرینه دشمنان خارجی ومنطقوی افغانستان بود .
بلی ، ما متأسفانه عملاً در سالهای اخیردانسته یا ندانسته جهت تحقق منظور دشمنان تاریخی مردم ووطن خویش عمل کردیم .
به موازات مود روز غرض ایجاد اختلافات میان افغانها توجیهاتی عنوان گردید .
اولاً تلاش صورت گرفت جامعه را به گروه های به اصطلاح مسلمان وغیر مسلمان
دربرابریکدیگر صف آرائی کنند، که نتیجه آن ویرانی عده نهادها، داشته های افغانستان ونابودشدن صدها هزار افغان بیگناه شد.
با بوجود آ مدن حاکمیت جهادی این صفبند یها رنگ باخت واختلافات تنظیمی جانشین آن شد وویرانی وافغان کشی با قصاوت دوام یافت ، تا دشمنان خارجی دریافتند که اختلافات تنظیمی چسپ قانع کننده دردرازمدت ندارد، بناءً اختلافات ملی، زبانی، منطقوی وغیره را دامن زدند، دراین جهت تبلیغات وسیعی را ذریعه عمال شان سازمان دادند وجواسیس وپیروان خودرا در وجود تنظیم ها ، سلاح بدستان وتربیت یافته هایشان مکلف به ترویج وبزرگ ساختن چنین اختلافات نمودند وازکاه کوه ساختند، تاسرحدیکه ملیتها واقوام باهم برادر، مناطق وگویندگان زبانها وحتی لهجه ها را دربرابرهم قرار دادند وبدین ترتیب ملت یکپارچه ما را به عناوین ودرجات مختلف تقسیم کردند، که اگر با درایت علاج این مصیبت جانکاه وسائر اختلافات ساخته شده عملاً جستجو و مرفوع نشود، مانه تنها به احیا وتحکیم وفاق ملی منحیث نخستین شرط پیشرفت وتکامل جامعه نخواهیم رسید بلکه به تدریج درتحقق نسخه ها وآرمانهای دشمنان خارجی ما عمل نموده، در جهت ترویج بیشتر اختلافات بی مفهوم، جهل، عقب ماندگی، تضعیف کشور ودرنهایت به مثابه آ له دست بیگانگان وخصم وطن، چون عجائب وحدت ستیز، جهل پسند، عقب گرا، بی فرهنگ و... باقی خواهیم ماند .
اگر از مداخلات اجانب، دشمنان بیرونی وشیطنت ایشان به عنوان عوامل نیرومند مصیبت های دامنگیرملت ما درگذشته ها وحال منحیث یک بحث جداگا نه در اینجا بگذریم، نابسامانی های دیرینه وکنونی جامعه ما عوامل عدیده داخلی نیزدارد که نمی شود ونباید به آنها توجه نداشت .
عوامل عمده نابسامانی ها عبارت ازعقب ماندگی جدی اجتماعی، اقتصادی وفرهنگی جامعه است . جهل برروان اکثریت جامعه حکم میراند، اکثریت قاطع مردم بیسواد اند، خرافاتیکه جوامع دیگرده ها وصدها سال قبل به تاریخ سپرده اند هنوزافتخارات جامعه مارا تشکیل میدهد.
مردم بی علم اند، بی کاراند وبیماراند. حتی داشتن ضروریات اولیه زندگی مانند آب آشامیدنی، برق، تعلیم، مکتب، صحت، شفاخانه، سرک، خط آهن، ترانسپورت وغیره که دیگرحق مسلم جوامع عقب مانده وجهان سوم است، رسیدن نسبی به آن بجز چند شهربزرگترهنوزبرای افغانها درسطح کل کشوریک آرمانی بیش نیست، درمورد پرداختن مناسب به مسائل فرهنگی وکارلازم دراین خصوص به مقیاس جامعه با توجه به حالت رقتبارفوق سوالی ایجاد شده نمیتواند .
بدین ترتیب آماربدبختی ها ودشواری های ما درهرعرصه زندگی بیشمار است .
اگرازعوامل خارجی بگذریم مقصرین این حالت کی ها ست ؟ مردم ؟ نخیر« مردم نجیبی که باتأ سف درنهایت عقب ماندگی وبدبختی بسرمیبرند وهیچگاهی دراختلافات و نفاقها به مثابه عامل مهم وضعیت کنونی جامعه سهم نگرفته اند.»
طبعاً هر جامعه وملتی به رهنما وپیشروان کاروان ضرورت دارند تا آنها را بسوی وفاق، پیشرفت، ترقی وتکامل رهنمون باشند که همانا روشنفکران جامعه ، دربرگیرنده روشنفکران عرصه های فرهنگ، سیاست، مذهب، علم، طبابت، تحقیق، جامعه شناسی وغیره میباشند .
آیا روشنفکران افغان با توجه به رسالت شان مکلفیت های ملی ووطنی خویش را طورمطلوب ایفا کرده اند ؟
وقتی کتابها، رساله ها، مقاله ها ونوشته های منتشره روشنفکران دررابطه با مسائل مهم جامعه وکشوررا ازنظربگذرانیم ویا به طرحهای آنان گوش دهیم با تأسف شمارقابل ملاحظه آنها بیشتر حاوی اتهامات، چسپ زدنها، ملامت کردنها، قهرمان سازی ها، خائن سازی ها وتفرقه های رنگارنگ اند ، تامطالب سازنده، مفید، سالم وآموزنده برای نسل کنونی وآ ینده.
عده فقط خودرا ناف زمین جازده، برحق، پاک، شایسته، وطن پرست، مسلمان واقعی، انقلابی ، شریف ومبرا ازهرنوع نقص واشتباه معرفی وباقی را به انواع گناه وخطا متهم میکنند، برخی به زعم شان دید وسیعتر داشته، خود، گروه، سازمان وتعلقیت اتنیکی خویش را مهم ، برحق وشایسته خوانده ودیگران را مرتکب جنایت، وابستگی وخیانت میدانند. بدین ترتیب برخی روشنفکران به مثابه قشرآگاه وپیشرو جامعه عوض آنکه وجیبه انسانی خودرا دربرابر ملتی که با عالمی ازمشکلات اقتصادی زمینه تعلیم وتحصیل آنها را به امید خدمت به ایشان فراهم ساخت در اتحاد ویکپارچگی جامعه ایفا نمایند عملاً درنوشته ها واعمال خویش به مبلغین، ترویج کننده ها ومسببین انواع تفرقه ها مبدل شده اند، این دسته روشنفکران وقلم بدستان ما درمسابقه نفاق میان خود ونفاق افگنی میان تو ده های مردم چنان بیباک ودور ازانصاف علیه هم سنگر میگیرند، اتهام میبندند وحتی تاسرحد دشنام نثاریکدیگرمیکنند .
هرکه هرچه نوشته یا مینویسد به صحت آن پافشاری دارند، عده پیوسته تلاش مینمایند تا کتله وتعدادی را برپایه بدبینی های مذهبی، ملی، منطقوی، سیاسی وغیره درحمایه اعتقادات ناجورخویش بکشانند تاباشد که آتش جنگ ورویارویی کماکان جاری باشد وآنها بانوشتارها، سازماندهی ها، وتلاشهای منفی هیزم کشمکشها واختلافات بین الافغانی را منحیث عوامل داخلی تهیه وعرضه نمایند.
یقیناً قسمت اعظم روشنفکران افراد سالم، رسالتمند، شریف ووطن دوست اند که ماورای اختلافات ناموًجه می اندیشند وازحالت اسفناک موجود رنج میبرند مگرپراگنده، بی رابطه وازهم دوراند.
روشنفکران افغانستان را درمقطع کنونی میتوان به چند کتگوری تقسیم کرد :-
یک : به علت جنگهای دوامدار، مهاجرتهای گسترده، نبود حاکمیت مر کزی ومردمی، بحرانهای مختلف ودرهای باز میهن ما برروی همسایگان وهمگان، آنهائی که دراستخدام استخبارات اجنبی< افغان دشمن> قرارگرفته اند وبافروش ضمیردربرابر امتیازات مادی یا سیاسی پلانها وهدایات اجانب را با استفاده سؤ ازپراگنده گی وچنددسته گی روشنفکران ودرنهایت جامعه عملی میکنند .
دو: کسانیکه تعصب شان درحدافراط بوده وتعقل به مقیاس تعصب دروجودشان مغلوب گردیده وهرپدیده را فقط اززاویه بدبینی وتعصب به بررسی وقضاوت میگیرند .
سه: آنانیکه ابن الوقت اند، درتملق بسربرده وهمواره درفکروپی سازش وکنارآمدن با نظام، قدرت ، ثروت وامکانات میباشند ، تابدینوسیله شخصاً امتیازی کمائی نمایند، اینها را بامصالح مردم وکشورکاری نیست.
چهار : روشنفکران وطندوست، ملی، بادرد، ترقیخواه، سالم اندیش ودلسوزبه حال مردم خویش که درفکریکپارچگی کشور، مردم خود، پیشرفت و تعالی اقتصادی، اجتماعی وفرهنگی میهن اند .
سه کتگوری اول ازلحاظ تعداد آنقدرچشمگیر نیستند، مگرکتگوری چهارم بدون شک اکثریت دارند . کتگوری اول که یقیناً وابسته به حلقات استخباراتی کشورهای معلوم الحال اند، طبق پلانهای ازقبل تنظیم شده اغیار، با حمایت بیدریغ مستقیم وغیرمستقیم مالی، سیاسی واستخباراتی اجنبیان طورهدفمند، بدون هیچ نوع دلسوزی بر مردم وتشویش ازعواقب اعمال شان با نهایت سؤ استفاده ازدرزها واختلافات موجود حتی اختلافات ورقابتهای جایزونورمال جامعه درایجاد وتقویه انواع اختلافاتیکه به تضعیف ملت وکشورمنتهی گردد عمل مینمایند، آنها ازوجود افراد متعصب درتشدید اختلافات میان افغانها نیزبهره اساسی میگیرند.
کتگوری دوم متأسفانه دچاربیماریی اند که لزوماً بایدهمه درتصحیح، متوجه سازی وتربیه سالم شان سهم عا قلانه ومسؤلانه ادا نمایند، زیرا تعصب به هرشکل ونحوی چه مذهبی، ملی، اتنیکی، سیاسی،منطقوی وغیره باشد بیماری ئیست نیازمند علاج .
اگرخوانده ها وچیزفهمان میهن دقیقاً مسؤلیتهایشان را درک نمایند، ازپراگند ه گی های حاضرخود را رهائی دهند وبسوی اتحادعمل وتحقق اهداف بزرگ وطنی بروند، کتگوری سوم چانس تبارزوتخریب اهداف ملی را کمترخواهد داشت .
کتگوری چهارم اکثریت، معقولیت، اهلیت، حقانیت وکفایت همه را دارند ، ولی متأسفانه بدلائل جنگهای دوامدار، ناامنی ها، رویاروئی ایدیالوژیکی واعتقادات مختلف وبعضاً متضاد سیاسی وغیره بیش ازحد پراگنده ومتلاشی اند، به همین علت فعالیتهای تخریبی کتگوریهای یک وقسماً دو وسه محسوستر است .
به مقصد بیرون رفت ازمعضلات مختلف کنونی دامنگیرجامعه ما، بسیارضروریست تاروشنفکران وطندوست وواقعبین صرفنظرازتعلقات، سیاسی، ملی، مذهبی، اتنیکی، منطقوی وغیره بیندیشند، یکدیگررا درک ودریابند، متشکل شوند، درمسیرسالم عمل نمایند وجایگاه شایسته خویش را با کنارگذاشتن صادقانه اختلافات نامعقول ومضر به حال مردم ووطن که فقط دشمنان ازآن سود برده ومیبرند، ملت را درجهت وفاق، یکپارچگی، سوادعمومی، پیشرفت وتکامل، خوشبختی وسعادت مشترکاً رهبری نما یند.
باید به فرد فرد قلمزن و چیزفهم وطن که متأ سفانه در مقایسه نیازمندی خیلی اندک اند ،به نوشته ها وآثارشان حرمت گذاشت، ضرورت اساسی کنونی جامعه اینست تاازخرده گیریها، جانبداری های بیمورد، قهرمان وخائن سازیها، اتهام بستنها وبه یک کلمه آنچه افغانها را به سوی جدائی بیشتروآزر ده گیهای غیرضروری میبرد حت المقدور دوری جویند، اگرعادت شده باشد ، بکوشند ترک عادت کنند ودرخورتعلیم ومقام علمی شان درخدمت اهداف والا وبزرگ وطنی چون تأمین امنیت سراسری ووحدت ملی، انکشاف هرچه سریع وبلا وقفه اقتصادی، اجتماعی وفرهنگی، ایجاد دولت نیرومند ملی، دموکراتیک ومردمی، ترویج فرهنگ دموکراسی، تحمل هم، حرمت هم ودرحمایه هم قرارگیرند .
ما تجارب خیلی غنی دربدل جنگها وتفرقه های تحمیلی را بدست آورده ایم، جنگ ونفاق نه تنها که چیزی به ما نداد بلکه همه داشته ها را گرفت .
َدین همه ماست تاعوامل اساسی این بدبختی ها را دقیقاً تشخیص وبرطرف سازیم.
به یقین تیره روزی های جامعه ما طوریکه تذکاریافت عوامل بیشمارتاریخی، سیاسی، مذهبی، فرهنگی، داخلی وخارجی دارد، دراینجا به سررشته همه یعنی مناسبات میان روشنفکران، که جامعه را درجهت منفی ومثبت مستقیماً متأثرمیسازد اشاره شده است .
جهل وعقب ماندگی درهمه عرصه های زندگی وبیماری چنددسته گی عوامل مهم مصیبت های دامنگیرمردم ما درمقطع کنونی بوده که دردفع آن لازم است کارمشترک خستگی ناپذیر، مخلصانه، دلسوزانه، مصممانه ومتحدانه صورت گیرد. اگرما توانستیم برعوامل فوق با درا یت ویکپارچگی فائق آئیم باقی مشکلات خود راه حل مییابد .
با دریغ نویسندگان ما بعضاً باعنوان کردن مسائلی با هم مشت وگریبان شده، صف آرایی مینمایند که نه تنها دردی را دوا نمیکند بلکه به دشواریها می افزاید، مثلاً که اکثریت وکه اقلیت است، که حاکم وکه محکوم است، کدام قوم ظالم وکدام مظلوم است، کدام زبان رسمی وکدام ملی باشد، کدام قوم قبیله سالاروکدام مد نیت سالاراست وامثال آن .
درجامعه نا امن، فقیر، عقب مانده وا زهم پاشیده عنوان کردن این مسائل کدام مشکلی را حل خواهد کرد .؟
بدون تردید درگذشته وامروزدرمسائل اجتماعی، فرهنگی ، اقتصادی وغیره حق تلفی ها وبرخوردهای تبعیض آمیزصورت گرفته ومیگیرد، که حاکمیتها مسؤل ومقصرآن بودند وهستند، نه مردم و کدام قوم خاصی، همچومشکلات درمراحل معین قانونمند تکامل جامعه راه منطقی حل مییابد، نه با شعارهای تفرقه افگن، ادعاهای بیمورد، سنگربندیها، اتهام زنی ها وبلاخره دشنام دادنها، اگر هرکس خوا ستهای خود را به مثابه پیش شرط مطرح وبرآن پافشاری کند یقیناً درگیریها دراشکال وصفبندیهای جدید دوام خواهد کرد وهیچکس وطرفی به آرزوهای حتی مشروع شان نخواهند رسید.
هیچکس ، قلمزن ونویسنده ئی تاهنوزازجانب هیچ قوم واتنیکی ، منطقه ویا جمعیتی غرض دفاع آنان بویژه درایفای مأموریت ایجاد تفرقه تحت هرعنوانی میان ملیتهای باهم برادر وبرابر کشور انتخاب ومکلف نشده اند تادرچنین مواردی ازآ نان نمایندگی نمایند . روشن است که اکنون بیش ازهروقت دیگرمردم ما ودرقدم نخست روشنفکران به متشکل شدن نیازدارند، بناءً بیائید کفایت جمع شدن ومتحد شدن را جستجو وحاصل نمائیم وفصل پراگند ه گی وچند دستگی، همچنان بی تفاوتی را کنارگذاشته به تاریخ بسپاریم ودرراه احیای باورها، اعتماد واتحاد، تلاشهای با ثمر نمائیم تاباشد وجائب میهنی خودها را طورشایسته بجا آوریم ، این امرممکن است، لازم است و وا جب است .
بجای پرداختن به گذشته های ناکام ومسائلی که بی باوری ها را تحریک میکند، خوب است به آ ینده بنگریم وفردای جامعه را چنان رقم زنیم که فارغ از رنجها و آ لام امروزی باشد تا لا اقل در اثر اتخاذ موضع سالم وکارپیگیر درتحقق آن، آینده گان درسعادت وخوشبختی بسربرند.