نواندیش
شناسایی خط دیورند ، رفع بحران میان افغانستان و پاکستان
جهان امروز ، افغانستان را با مرزهای کنونی اش به رسمیت می شناسد و حدود و ثغور آن جغرافیای شناخته شده ای است که ادعای هر گونه تغیر ارضی در آن ، به جز از بلند پروازی لفظی چیزی دیگری نخواهد بود. پرسش اساسی در این است که ما در گذشته سالها شعار " دا پشتونستان زمونژ " را سر دادیم ، اما برای یک لحظه از زبان سران قبایل آن طرف سرحد ، نشنیدیم که بگوید " مونژ افغانان یو ". چون این سران قبایل هوشیار تر از زمامداران سیاسی افغانستان بودند ، آنها برای پر کردن جیبهای شان به دولتهای افغانستان مراجعه می کردند و ودر خفا از اتحاد و یکدستگی پشتون های آنطرف و این طرف سرحد دم می زدند و برای دستیابی پول های گزاف از تاکتیک های خاصی کار می گرفتند که یکی از این تاکتیک ها بر انگیختن احساسات زمامداران افغانستان بود واین شگردها به حدی اثر گذار بود که شاعر چبگرایی مثل سلیمان لایق ندا دربدهد که : " لرو بر پشتانه یودی ". یکی از علمبرداران داعیه ء پشتونستان سردار محمد داود بود که در دوره های صدارت و ریاست جمهوری خود ، تلاش نمود تا قضیه ای پشتونستان را به عنوان یک معضله ای بزرگ میان افغانستان و پاکستان مطرح نماید و به همین دلیل بود که هر روز ترانه ء " دا پشتونستان زمونژ " از رادیو افغانستان پخش می گردید وداود خان یکبار با همین انگیزه سفر بری عمومی را آغاز نمود تا با پاکستان وارد جنگ شود. اما سیاستمداران پاکستانی که کالج های انگلیسی را به پایان برده بودند ، توانستند با مهارت و انعطاف سیاسی از این تنگنا عبور نمایند و آتش خشم " سردار " را فروبنشانند.
" خط دیورند " در واقع زخم خونینی بوده که در یک سده ء آخر بیشترین آسیب را از این ناحیه افغانستان دیده نه پاکستان. پاکستان در جریان جنگ سرد به خاطر رسیدن به اهداف منطقوی وگسترش پهنای استراتژیک خود ، به شیوه ء بسیار عالی از این فضا استفاده نمود و برای تمویل و تجهیز مجاهدین مبالغ هنگفتی را در خزینه ای دولتی خود سرازیرکرد و حاصل این پولهای باد آورده بود که امروز در منطقه و به ویژه در میان کشورهای اسلامی پاکستان به یک قدر ت اتمی تبدیل گردیده و بدین وسیله مرزهای جغرافیایی خویش را ضمانت نموده است.
ما بخواهیم ویا نخواهیم پاکستان تمام ایجنسی های پشتون ها را متعلق به کشور خود می داند و این ایجنسی ها هم کدام تمایلی ندارند که به افغانستان بپیوندند. در این نیم سده ء آخر به خصوص در دوران زمامداری ظاهر خان و داود خان علی الرغم نامگذاری جاده ها و تجمع هزاران داعیه داران " حق تعیین سرنوشت پشتون ها و بلوچ ها " در جاده ء پشتونستان ( مرکزی ترین محله ای کابل ) و ارائه بیانیه های پرشور مدافعان پشتونهای آنطرف سرحد ، برای یک روز کسی نشنیدند که پشتون های ماورای سرحد مارش " پیوستن به افغانستان " اجرا کرده باشند. زمامداران و سیاستمدران افغانستان باید درک میکردند که قبایل پشتونهای آنطرف سرحد ، بهتر و خوبتر از مدافعان سینه چاک خود در افغانستان ، منافع شان را تشخیص کرده می توانستند. آنها به حدی زرنگ بودند که در یک بازی سیاسی از به اصطلاح تعدی دولت پاکستان به زمامداران افغانستان شکواییه می کردند ، آنوقت بود که زمامداران افغانستان سر از پا نمی شناختند و چنان ناشیانه ذوق زده می شدند که هرچه داشتند سرمایه های ملت فقیر شان را در پای سران قبایل می ریختند و فکر می کردند که با این " حاتم بخشی " از جیب مردم افعانستان ، پشتونهای آنطرف سرحد را مشمول اتباع افغانستان می سازند ( ! ) . در حالیکه سران قبایل با این بازی ، به ریش دولتمردان افغانستان می خندیدند و پس از چندی به موجودیت خود در پاکستان افتخار می کردند ودر کنار و یا در حمایت دولت پاکستان زنده گی شاهانه ی شان را ادامه می دادند. چنانچه در دوره ء زمامداری ببرک کارمل و داکتر نجیب میلیون ها افغانی از بودجه " خاد " به جیب سران قبایل ریختانده شد و افراد قبایلی در مهمانخانه های دولتی و خاد با دبدبه ی ویژه ای پذیرایی می گردیدند و هر آنچه که می خواستند در اختیار شان قرار می گرفت که به گونه ء مثال یکی از این نامها " کوکی خیل " بود که پول گزاف و اسلحه ای فراوان را باخود برد و هرگز برنگشت و سر انجام به دولت کابل پیام " نفرت " خویش را فرستاد. متاسفانه که دولت مداران افغانستان تا اکنون این نقش سران قبایل را درک نکرده و هنوز که هنوز است " جیب پر کردن ها ی سران قبایل " ادامه دارد.
افغانستان زیاد ترین آسیب را از مداخلات پاکستان دیده و اگر تعللی برای عدم شناسایی " خط دیورند " صورت بگیرد ، مداخله ء پاکستان گریز ناپذیر است. چنانچه مشرف در آخرین مصاحبه ء خود به صورت آشکار از مداخله ء کشور خود در افغانستان سخن می گوید. در این موقعیت حساس که جرگه ء قبایل دوطرف مرز به اشتراک دولت افغانستان و پاکستان نزدیک است چرا مشرف از این مداخله حرف می زند ؟ آیا مشرف به گونه ای تلویحی آنهم در چنین زمانی این پیام را نمیدهد که :
- که اگر افغانستان تمایل به شناختن " خط دیورند " نداشته باشد ، من به حیث بزرگترین مرجع قدرت در پاکستان پیام مداخله ء پیوسته ای پاکستان در افغانستان را می دهم و حتی از گفتن آن هراس هم ندارم ، چون قدرت اتمی هستم وپشتوانه های من همانهای اند که پشتوانه ای افغانستان نیز هستند. اما ما با پشتوانه های مان راهبرد و تعامل گذشته ای تاریخی ای داریم که افغانستان هنوز شاگرد صنف اول این دبیرستان نمی باشد .
از دید این قلم هر گونه تعلل در شناسایی " خط دیورند " از سوی افغانستان بیانگر یک غفلت تاریخی خواهد بود. افغانستان با شناسایی خط دیورند به چند دست آورد مهم میرسد که در ذیل بر می شماریم:
۱ - به بهانه های پاکستان برای مداخله ای نیم قرنه اش در افغانستان خاتمه داده می شود.
۲ - افغانستان به دریاها متصل میشود که در عصر کنونی عمده ترین امکانات تجارتی از طریق آبها میسر می باشد.
۳ - رابطه با پاکستان از طریق مرزها ی شناخته شده ای بین المللی تامین می گردد ودروازه های غیر مجاز مسدود می شود.
۴ - با شناخت خط دیورند ، پاکستان هیچ دلیلی برای مداخله در افغانستان نمی داشته باشد ، چون دیگر ادعای پشتونستان بزرگ از اتک تا اباسین ، زایل میشود.
۵ - طالبان و القاعده از این عدم شناسایی خط دیورند ، بیشترین سود را می برند و آنها به خاطر مرز مغشوش بین دوکشور ، به عملیات شان ادامه می دهند و به یقین که سیاست مداران پاکستانی برای تحت فشار قرار دادن دولت افغانستان به خاطر شناسایی خط دیورند ، از طالبان حمایت نظامی و لوژستیکی می نمایند.
۶ - با شناسایی خط دیورند ، تجارت کشور رونق می گیرد و افغانستان از طریق بندر آبی کراچی با شبه قاره ء هند وصل می گردد. این خود بزرگترین دست آورد اقتصادی برای افغانستان است که سالها از تعلل و کارشکنی مال التجاره ا ی افغانی ، پاکستانی ها ضربات مهلکی بر پیکر اقتصاد و تجارت افغانستان وارد کرده اند.
۷ - روابط افغانستان و پاکستان از تنش نیم قرنه وارد مرحله ی جدیدی از همسایگی ، حسن همجواری و منافع متقابل ملی می گردد.
۸ - به ادعا های سیاستمداران و زمامداران پا کستانی در رابطه به حمایت این ملیت و رد آن ملیت در افغانستان خاتمه داده میشود که خودش نوع از مداخله ء آشکار دولتمردان پاکستانی در امور داخلی کشور ما می باشد. چنانچه بارها مشرف به عنوان دایه ای مهربانتر از مادر ، به اصطلاح حق پشتون ها در افغانستان را تلف شده قلمداد نموده که گویا تاجیک ها وعمدتاً پنجشیری ها قدرت سیاسی را در دست دارند. این گونه صحبت های مشرف با تاسف که از سوی دولت افغانستان بی پاسخ مانده است . در حالیکه این خودش مداخله ء آشکار و تفرقه افگنی در میان ملیت های افغانستان می باشد.
۹ - پاکستان در تربیت ، تجهیز و تمویل افراد متمایل به منافع استراتژیک خود ، دست باز نمی داشته باشد و نمی تواند که هر از چندگاهی آنهارا به افغانستان گسیل دارند تا دولت مدافع منافع پاکستان را در افغانستان تشکیل بدهند.
۱۰ - شناسایی خط دیورند به افغانستان این امکان را می دهد که هر نوع مداخله ء پاکستان را در میز محاکمه ء بین المللی بکشاند. اکنون پاکستانی ها از مرزهای مغشوش و طویل حرف میزنند و میتوانند مداخلات شان را توجیه نمایند. اما با رسمیت یافتن خطوط مرزی دیگر بهانه ای برای توجیه مداخلات وجود نمیداشته باشد.
اکنون فرصت آن رسیده است که دولت افغانستان با عزم و شهامت سیاسی ، مسئله ء شناسایی خط دیورند را در دستور کار پارلمان افغانستان قرار بدهند و پارلمان افغانستان با توجه به منافع ملی و بین المللی کشور از این خط قرمز باید عبور نمایند و این " تابو " را باید بشکنانند. زیرا ماافغانستان کنونی خودر ا با همین مرز های شناخته شده ای بین المللی اش اگر حفظ نماییم ، بزرگترین پیروزی ما به شمار می رود تا سرانجام بتوانیم کشور را به شاهراه ء ترقی ، عدالت و دموکراسی هدایت نماییم. زیرا با فقر ، جهل و بی سوادی که دست وگریبان هستیم ، ادعاهای بلند پروازنه ای ارضی ، صرف برای ما شاید سکر آور باشد ، اما برای آنهای که خواستار پیوستن شان هستیم ، مضحکه ای بیش نخواهد بود. و در آنصورت به دایه های مهربان تر از مادر تبدیل خواهیم شد. آخر اینکه زمان شنا سایی " خط دیورند " فرارسیده و افغانستان می تواند در این جرگه ای فرامرزی با شهامت واراده ء قوی طرح شناسایی این " خط " را مطرح نماید ، تااز این طریق بتواند پاکستان را مجاب نموده و دست اش را از مداخله در کشور کوتاه سازد. شناسایی خط دیورند رفع بحران میان افغانستان و پاکستان خواهدبود و این ابتکار عمل بیش از حد تصور ، منافع ملی مارا متبلور خواهد ساخت.