دیپلوم انجنیرعبدالقدیر(صوفی زاده-درخیل)
بی امنی وجنگ وپی آمدسیاسی آن در افغانستان
پیشنهاد به مردم و احزاب سیاسی به خاطر ساختن جبهه سراسری ملی درکشور
مورخین افغانی ،سیاست مداران، دانشمندان ، صاحب نظران ،جامعه شناسان و مردم افغانستان به این عقیده وباور اند که هر پدیده سیاسی و اجتماعی دارای علت و معلول بوده ،و همین معلول است که به نوبهء خود به عنوان علت اساسی ، عامل بی امنیتی ، فساد اداری ،فسادعدلی و قضایی وفساد سیاسی ویا قدرت گرایی نژادی پشت پرده در افغانستان شده و اوضاع سیاسی و امنیتی کشور را بیشتر رو به وخامت گذاشته است و مردم را از ناحیه بی امنی عدم اشتغال ،بی کاری ،بی سرپناهی وحتی بی نانی وحشت زده ونا آرام ساخته است و مردم روز به روز از دولت روگشتانده واوضاع سیاسی ،اجتماعی ونظامی به نفع بنیاد گراهای سیر مینماید .
چون این نا آرامی ها ، بی ثباتی ها و جنگ های سازمان داده شده توسطه طالبان القاعده در آغاز به کمک آمریکا ،انگلیس ،پاکستان ،عربستان سعودی ، امارات متحده به همکاری کشور پاکستان بوجود آمد و ده سال قبل از امروز دولت استاد ربانی را در کابل به تاریخ 27سپتمبر به سقوط مواجه ساخت و اکنون در جنوب وجنوب شرق کشورمانند ولایات غزنی پکتیکا ،پکتیا ارزگان ، هلمند ، قندهار ، زابل ،کنر و سایر نقاط کشور از سوی مخالفین دولت ، کرسی نشینان افغانستان و افراد سرکاری را هم به لرزه آورده و موقعیت کنونی شان را زیر سوال برده و اوضاع سیاسی و نظامی کشور را درمغول کرده است .
این پيچيدگی اوضاع طوری است که حتا
رئیس جمهور آقای حامد کرزی در بیانیه خود در
روز چهارشنبه 20
سپتمبر 2006 م در سخنراني اش در مجمع عمومی سازمان ملل متحد گفت برای ريشه کن
کردن تروريسم در کشور، عمليات نظامی کافی نيست.
به گزارش شبكه بی بی سی ، حامد کرزی گفت ، در سراسر منطقه بايد با ريشه های
تروريسم مبارزه کرد.
کرزی با تشريح فعاليت عناصر ضددولتی در کشور ، افزود ، شورشيان کار بازسازی
خدمات و موسسات را با مانع جدی روبرو کرده اند.
او تاكيد كرد ، مخالفان مکاتب و شفاخانه ها را آتش می زنند. آنها داکتران
،انجنیران ، معلمان و طلاب دينی مخالف خود را به قتل می رسانند و حتی مساجد
مملو از جمعيت نمازگزار را منفجر می کنند.
به گفته کرزی مبارزه با تروريسم بايد در سراسر منطقه و به قصد خشکاندن ريشه های
تروريسم انجام گيرد.
رئيس جمهوربه ريشه های تروريسم در سراسر منطقه اشاره کرد اما به روشنی نه گفت
منظورش کدام كشور منطقه است.
کرزی همچنين رشد توليد مواد مخدر در افغانستان را نيز به مخالفان ضددولتی نسبت
داد و گفت که خطر مواد مخدر کل اقتصاد کشور را به خطر انداخته است.
چنانچه همزمان به اجلاس مجمع عمومی سازمان ملل متحد در مذاکرات وزرای خارجه استرالیا و کانادا مداخله پاکستان روشن شده است چنانچه پیترمکی وزیر امور خارجه کانادا و الکساندر دادنر همتای استرالیائی اش که مشغول دیدار از کانادا است گفته اند که پاکستان را تشویق نموده اند تا حرکت طالبان بین پاکستان و افغانستان را کنترول نماید .
ولی الکساندر دادنر وزیر امور خارجه استرالیا ابراز عقیده نمود که برخی عناصر در قوای امنیتی پاکستان با طالبان همنوا هستند .
وزیر امور خارجه استرالیا افزود جنگجویان طالبان در سرحد افغانستان – پاکستان در رفت و امد هستند و در پاکستان پناه می یابند . وی گفت : دراین شکی نیست که در پاکستان مردمی وجود دارند که طالبان را حمایت مینمایند . ما یک اندازه نگرانی های داریم . درقوای امنیتی پاکستان یک چیزی وجود دارد که میتوان انرا بطور مودبانه همدردی با طالبان توصیف کرد .
پس در حالیکه این مناسب است تا گفته شود که پرویز مشرف رئیس جمهور پاکستان و حکومت اش در مبارزه علیه تروریزم یک وظیفه خوب انجام داده است ، با وجود این ، راه طولانی ئی وجود دارد تا با ان پیش رفت .
وزیر امور خارجه کانادا گفت : متوقف ساختن جنگجویان از عبور آزادانه از سرحد برای ثبات نهائی افغانستان ضروری میباشد .
وی افزود : ما پاکستان و رئیس جمهور مشرف را تشویق نموده و خواهیم نمود به این موضوع نظراندازد که این عبور و مرور و جریان طالبان درسرحد افغانستان – پاکستان نیست ، جائیکه تریننگ جائیکه سلاح ها و نوعی از پناهگاه مصئوون در مناطق پاکستان وجود دارد اجازه ادامه این عبور و مرور را میدهد . ما مشرف را تشویق میکنیم که بداند تا عبور و مرور آزاد طالبان را متوقف سازد .
وهمچنان یکی از عوامل این بی امنیتی و افزایش جنگ در جنوب وجنوب شرق ، درنفس توافق نامه کنفرانس بن در سال 2001 م نهفته است که توسط قدرت های خارجی خلاف اراده و خواست مردم افغانستان به استشاره وتحکم خلیل زاد امریکایی افغانی اصل صورت گرفت وحتی اراده جمعی در توافق بن را زیر سوال برد تحکم را بر عدالت گستری پیروز ساخت و جامعه اروپا به آن توجه ای نکرد ،چنانچه در مجلس 12 رای به آقای سیرت و 2 رای به آقای کرزی به عنوان رییس اداره موءقت داده شده بود به تحکم خلیل زاد که در آینده مشکلات پشتو زبان و فارسی زبان در عدم رای دادن به کرزی بوجود می آید فهیم وداکترعبدالله را متقاعد ساخت تا به آقای قانونی گفته شود که به آقای کرزی رای بدهند و از آن حمایت نمایند و این ها بودند که به کمک خلیل زاد، آقای کرزی را به قدرت رسانیدند . و کشورهای اشتراک کننده در اجلاسیه بن به خاطر تحقق منافع یکطرفه خودشان و به قربانی گرفتن مرحلهء جدید مردم افغانستان در زیر پوشش مبارزه علیه طالبان- القاعد ، تأمین امنیت ، برقراری صلح ، دیموکراسی ، جمع آوری اسلحه ، ،اداره سالم ،بازسازی ، آزادی زنان ، کمک به مردم و تحقق دیموکراسی و نهادینه ساختن آن در افغانستان ، بالاخره موافقت نامهء بن را به امضاء رساندند. موافقت نامه بن و دست آوردهای آن ر ابه کمک جامعه جهانی نمی توان نادیده گرفت و یا کاملا نفی کرد چنانچه بعضی از کارها دراموربازسازی افغانستان عملا صورت گرفته که قبل از آن وجود نداشت . این کارهای عمرانی که صورت گرفته در سال های 2002 و2003 م موءثریت بیشتر داشه و تمام مکاتب ،کلینک ها ، شفاخانه ها و دانشگاه های افغانستان بازسازی گردیدند و کمتر استفاده جویی در اداره موءقت و انتقالی صورت گرفت علت عدم استفاده جویی در این دو سال اول باور مردم به حرکت ،تغیر و تکامل دولت در راستای منافع مردم ،نهادینه شدن دیموکراسی و اعادهء کار به اهل کار نه به عنوان مشارکت قوم وزبان در آینده دولت بودند و طوری که دیده شد چنان نشد ومردم آهسته آهسته از دولت دور شدند ،مردم با دولت بیگانه شده رفتند وتکنوکرات های فاسد جای کارمندان ملی ملکی و نظامی را گرفت و کارمندان تحصیل کردهء ملکی و نظامی تحت عنوان دی دی آر و اصلاحات اداری از کار های دولتی سبکدوش شدند وافراد کم تحصیل و کم تجربه جای آن تحصیل کرده های کار کشته گماشته شدند و تحت عنوان تکنوکرات ووابسته گان ، سرکار ،صاحب معاشات پنج هزاردالری الی سی هزار دالری شدند این تکنوکرات ها نه انجنیر ،نه داکتر، نه اقتصاد دان ،نه حقوق دان و نه استاددانشگاهی بودند ،و عدم دانش وتخصص این ها موءثریت کارو موءثریت کمک های مالی جامعه جهانی را پائین آوردند که آمار مصرف کمک جامعه جهانی 23 % توسطه دولت 6.9 % توسطه موسسات غیردولتی داخلی و 70% آن توسطه ان جی او های خارجی نشان دهنده بی کفایتی و عدم کاردانی دولت رانشان میدهد و این عدم کاررایی و سیاست غلطه به پیمانه یی وسیع ادامه دارد و تا کنون کدام تدبیری برای ارتقای ظرفیت های ملکی و نظامی بعد از دی دی ار واصلاحات اداری در دولت گرفته نشده است.
اکنون با ید پارلمان با سیاست کدری متوازن مطابق قانون کارمندان دولت و قانون امتیازات مسلکی ،قانون کادر های جوان که هنوز در کشور نافذ است امتیازات و تقرر کارمندان دولت را از رتبه هشتم الی فوق رتبه با امتیازات معین و عادلانه تأمین نماید و تأمین عدالت وامتیازدهی در مطابقت به قانون فساد اداری و عدم مدیریت را از بین برده کار به اهل آن سپرده میشود.
ویا هر چه عاجل پارلمان در مطابقت به قانون کار، قانون کار همگانی و امتیازات مسلکی جدید را مطابق به درجه تحصیل و نیازمندی های روز به تصویب برساند تا مواد دموکراتیک توافق نامهء در اجلاسیهء بن ازایجاد چند دولت در درون دولت جلوگیری نماید و عدالت اجتماعی در دولت تأمین شود در غیر آن دولت وحکومت در عدم عدالت انسانی وتخصصی نابود واز هم می پاشد و کمک جامعه جهانی به هدر میرود و جامعه جهانی در منجلاب توافق نامه بن گیرمیماند و چیزی از دست تکنوکرات ها با شعار بازار آزاد بدون تخصص و تیوری بازاربر نخواهد آمد و جامعه به بحران خواهد رفت واین بحران عدم کارآیی اروپایی ها و امریکایی ها را نشان خواهد داد ، چنانچه عدم کار آیی مؤثر ائتلاف بین المللی پس از یازدهم سپتمبر سال 2001م که مرکز تجارت جهانی و پنتاگون توسط تروریستان طالب القاعده منفجر و منهدم گردید ، نه تنها امریکا و همقطاران شان نسبت به هر وقت دیگر در برابر گروه سیاه طالبان جنوب و القاعده خشمگین گردیدند ، بلکه تمام کشورهای جهان نسبت به این حادثهء وحشتبار و جنایتکارانه در جهت همدردی ، همنوایی و مساعدت با ایالات متحدهء امریکا قرار گرفتند ،حتا گفته می توانم که چین ، روسیه ، هند ، ایران وغیره که با امریکا میانهء خوبی نداشتند ، نیز در مبارزه علیه تروریستان طالب- القاعده با ایالات متحده امریکا و مؤتلفین منطقوی و بین المللی شان ائتلاف نمودند که البته هر کدام از جناح های ذیدخل ، ملحوظات خاصی خود را در زمینه داشتند و همچنان تاکنون دارند .
در این راستا بود که ایالات متحده امریکا با تبانی با جبهه متحد اسلامی مجاهدین یا اتحاد شمال یکی شد وقوای نظامی خویش را وارد خاک افغانستان نمود و بعد مشروعیت قوای خود را از سازمان ملل متحد بعد از آمدن شان به افغانستان نیز به دست آوردند .
ایالات متحده امریکا همراه با نیروهای جبهه متحد و سایر اعضای ائتلاف در ظاهر امر طالبان و القاعده را از قدرت سیاسی- نظامی برانداختند و به خصوص مردم زخم خورده و بی سرنوشت ما از سقوط حاکمیت سیاه طالبان افغانی و القاعده پای کوبی ، خوشی وشادمانی میکردند و خیرات ها میدادند ، نمازهای شکرانه بجا می آوردند ، ومردم غرق در خوشی و شادمانی از ناحیه سقوط حاکمیت مذهبی- شؤنیستی و سیاه طالبان بودند ،مردم ما آینده سازنده و چشم انداز خوب سیاسی را به فال نیک میگرفتند .
ولی مردم ما توطئه ها و بازی های جدید سیاسی دشمنان را با عقلانیت روز و خرد سیاسی-خیال دموکراتیک نمی فهمیدند ؛ و همچنان نسبت به سرنوشت آینده شان هوشیار ، بیدار ، فعال و مؤثر نبودند و نمی فهمیدند وهم کدام حزب سیاسی رهبری کننده مردمی در پیشاپیش شان وجود نداشت که مردم را سمت و سوءمیداد وهم قوای ائتلاف بین المللی تحت رهبری امریکا نمی خواستند که یک مبارزه سرنوشت ساز و اساسی را به طور قاطعانه علیه طالبان القاعده و نهادهای اصلی طالبانیزم ، اخوانیزم ، تروریزم القاعده و کلیه همفکران شان به کار گیرند .
تا آنجائیکه شواهد انکار ناپذیر وعینی به دست می دهند ، از آغاز تا کنون ، رهبران و مهره های اصلی طالبان جنوب ، القاعده و حزب اسلامی را به صورت لازم دستگیر و مورد محاکمه ملی و بین المللی قرار ندادند . وحتی حاکمیت های ادارهء موقت ، انتقالی و جمهوری اسلامی افغانستان که هزار ها نفر از افراد طالبان ، القاعده ، حزب اسلامی ، پاکستانی ها و سایر تروریستانی که توسط نیروهای جبهه متحد ، پولیس داخلی و قسما قوای خارجی دستگیر شده بودند ، با انواع گوناگون به واسطهء برخی از مقامات عالی دولتی و همدستان شان آنهم بدون محاکمه و مجازات ملی و بین المللی و نیز بدون کوچکترین تضمین از زندان های داخلی افغانستان و گونتانامو آزاد شدند که در آینده از آنان در زیر پوشش دموکراسی در جهت ایجاد و نهادینه سازی یک حاکمیت جدید اسلامیستی و شؤنیستی کار بگیرند .
هموطنان مرحله دیگر آزادی طالبان ، افراد حزب اسلامی حکمتیار و القاعده تحت نام آشتی ملی است که تا کنون472 نفر از جنایت کاران که در قتل شاگردان مکاتب ،استادان ،آتش سوزی مکاتب ومساجد ،ترور و رهبری خودکشی دست داشتند مثل هزاران جنایت کار قبلی به ریاست آقای صبغت الله مجددی از زندان ها آزاد شده اند و نه تنها از زندان های کشور آزاد شدند ، بلکه یک عده ای بی شمار از طالبان ، افراد حزب اسلامی و سایر آدمکشان و ناقضین حقوق بشر را باز هم به نام صلح وبه ارگان های دولتی و نهادهای مدنی و اجتماعی کشور و مؤسسات خارجی در افغانستان نیز رسما جلب و جذب نمودند که اینهم یک حمایت علنی از ناقضین حقوق بشر ، انسان ستیزان ، جنایت کاران ، زن ستیزان ، مجرمین جنگی و تمدن ستیزان در کشور ماست که روند بازسازی ، تحقق جامعه مدنی و دموکراسی را خدشه دار وبحران را درکشوربحرانی ترخواهند نمود . چنانچه در آغاز ماه جولای 2006 م به تعداد سی نفر طالبان که مرتکب جنایت و کشتار مردم بودند ، توسط حکومت وقت از زندان پلچرخی بدون بازپرسی لازم ، مجازات و ضمانت به حکم حکومت رها شدند . به تاریخ 9/7/2006 م که آقای مجددی رئیس انتصابی سنا و مسؤل آشتی ملی وارد شهر قندهار گردید ، فورا به تعداد 26 نفر طالب را که جزء ناقضین حقوق بشر بودند ، از زندان این شهر آزاد نمود . پس این ها ، انسان ، انسانیت و آینده مردم و کشور ما را زیر سوال می برند، وباعث افزایش بی امنی ، شیوع جنگ ، کشتن افراد پولیس ، اختطاف امدادگران و سایر نیروهای خارجی مستقر در کشور ما میگردند.
پس از آنجائیکه ائتلاف بین المللی در مبارزه علیه طالبان و القاعد از ابتدا تا حال جهت نابودی ریشه یی ، منابع مالی ، تربیوی ، نظامی ، فرهنگی ، منطقوی وغیره این دشمنان ضد انسانیت و ضد تمدن ، ضد اسلامیت و ضد مردم افغانستان اقدام نکرده اند که بی امنیتی و گسترش جنگ در جنوب و سایر ولایات افغانستان به حساب می آید که آینده مردم و کشور ما را به خطر جدی مواجه نموده اند،حاکمیت های اداره مؤقت ، انتقالی و جمهوری اسلامی افغانستان از آغاز تا کنون حاکمیت های فوق الذکر بدون اتخاذ برنامهء دقیق و ارادهء مردم ما بر پایه مصلحت های غیر سازنده ائتلاف های غیر دموکراتیک و دور ساختن احزاب ملی دیموکرات و ملی اسلامی از مشارکت سیاسی در دولت ، همکاری وسهم ناقضین حقوق بشر با دولت باعث قوت گیری مجدد طالبان ، القاعده و حزب اسلامی و افزایش نا امنی گردید ، ترویج بیشتر کشت کوکناردرحدود 165000 هکتار زمین ، ترویج مواد مخدرو قاچاق آن ، ظهور دزدان ، احیای نژاد پرستی تازه به کمک حلقات وابسطه به پاکستان ، نفوذ بیشتر کشورهای خارجی در امور داخلی ما ، با عث تداوم بحران وغیره در افغانستان گردید . عامل دیگری افزایش بی امنی و جنگ همین ساختارهای غیر ملی و غیر دموکراتیک حاکمیت های مذکور در کشور ما بوده ،و اگر ماهئیت و سیاست جمهوری اسلامی کنونی از اساس اصلاح و دموکراتیک نگردد ، پی آمد آن یک « فاجعه نوین » دیگری در افغانستان خواهد بود .
یک گپ قابل توجه را نباید فراموش نمود که از آغاز اداره موقت تا کنون آقای کرزی همواره تأکید نموده که صرفا « 150 نفر طالب » به رهبری ملا محمد عمر آخند می باشند که موجب نا امنی ، آتش سوزی مکاتب ، کشتن افراد پولیس ملی وغیره می گردند . و دیگران همه خارجی و تروریستان القاعده هستند که در خارج تربیه گردیده ، باعث بی امنیتی ، قاچاق ، اختطاف ، فساد ، جنگ در برابر مردم و حکومت افغانستان می گردند . از سوی دیگر جالب این است که تا حال ایشان و همفکران شان هرگز اعتراف نکرده و نمی کنند که طالبان اصلا از خاک افغانستان به خصوص از ارزگان ، هلمند ، قندهار ، زابل و سایر مناطق هستند و خاستگاه اصلی آنان از جنوب و جنوب شرق افغانستان می باشند باید نابود شوند و پایگاه طالبانی بکمک نیروهای ملی و وطنی باید محارشود.
در این زمینه هم یک رمز معنا دارد نهفته است که نباید از یاد برد، پرسش اینست که آیا چگونه ممکن است که تروریستان پاکستانی مانند سندی ، پنجاپی ، بلوچ ، چچنیایی ، کشمیری وغیره بدون تعلقات قومی ، منطقوی ، زبانی ، اعتماد و حمایت مردم قبایلی ، در میان جامعه ما در جنوب و جنوب شرق افغانستان حمایت بدست می آورند وزندگی میکنند ، ویااز طرف مردم قومی شان حمایت میشوند و در مقابل نیروهای دولتی و ائتلاف بین المللی اقدام به ترور ، قاچاق مواد مخدر ، آدم ربایی و به بی امنیتی دست میزنند ؟
در حالیکه همه مردم می دانند همین طالبان که موجب افزایش نا آرامی و جنگ در جنوب کشور ما شده اند ، از میان مناطق قومی و منطقوی خودها به صورت مسلحانه علیه پولیس ملی و عساکر خارجی و مردمان معمولی جنگ می کنند و امداد گران بشری را بنام جاسوس غربی بقتل میرسانند . این درست است که طالبان و القاعده توسط پاکستان حمایت ، تربیه ، رهبری گردیده ومیگردند ؛ و به افغانستان بی امنی ، اختطاف ، غارت ، قاچاق و جنگ را به راه انداخته و مردم را از روند بازسازی و تجدید حیات شان به خطر مواجه نموده اند . اما از این هیچ کسی انکار کرده نمی تواند که طالبان افغانی های کشور ما نیستند . خوب اینکه برخی بنا به تعلقات قبیلوی ، قومی و اهداف خاصی سیاسی و فردی همهء طالبان کشور ما را پاکستانی و خارجی معرفی می نمایند ، از واقعیت کاملا به دور است .
جناب آقای حامد کرزی در یک مصاحبهء رادیویی خویش به نسبت افزایش نا امنی در جنوب کشور چنین ابراز داشت که کاملا صحت دارد :
« یک و نیم سال است که نا امنی زیاد شده ،از سوی تروریزم و مداخلات خارجی می باشند. ضعف اداره ، کمبود پولیس ملی و ... می باشد . تروریزم به صورت کلی در هیچ جای دنیا کنترول شده نمی تواند. » روز جمعه 23 سرطان 1385 رادیو کابل ( مطابق 14/7/2006 م )
فراموش نباید نمود که اصلا در زیر پوشش های مختلف است که از طریق احیای مجدد طالبان ، حزب اسلامی و همفکران شان زمینه های ایجاد یک حاکمیت شؤنیستی و دست نشانده را به خاطر کشتن کرامت انسانی ، آزادی و حقوق مدنی مردمان کشور ما و تحقق اراده و خواست های اجانب در افغانستان به وجود خواهند آورد . زیرا ، اقلا در جریان تقریبا سه دههء اخیر اخوانیزم ، طالبانیزم ، القاعده و کلیه بنادگرا های سیاسی دیگر نیز که محصول سرمایه گذاری ، سیاست ها و عملکردهای استعماری قدرت های بزرگ جهان به خصوص ایالات متحده امریکا- انگلیس و سایر همکاران بین المللی و منطقوی شان در افغانستان می باشند ؛ که به هیچ صورت استعمارگران ، آنها را تنها نگذاشته و از وجود شان به هر وقت که نیاز شد ، بهره برداری می نمایند که اکنون نیز چنین می باشد .
از جانب دیگر ، در این اواخر آمدن خانم رایس وزیر خارجه و رامز فیلد وزیردفاع امریکا در فاصله بین ده روز در ماه جولای در افغانستان بوده که از سوی اپوزیسیون تبلیغ می کردند که امریکائیان از آقای حامد کرزی ناراض هستند و احتمال دارد که یا آقای خلیلزاد ، یا آقای جلالی وزیرداخله سابق ، یا آقای عبدالرب رسول سیاف و یا کدام فرد پشتون تبار دیگری طرفدار امریکا را به جای آقای کرزی در حاکمیت افغانستان بگمارد .
چنانچه ناآرامی ها و شد ت حملات طالبان بالای نیروهای حکومتی و عساکر خارجی در هلمند ، ارزگان ، قندهار ، زابل ، جمهوری افغانستان را در بستر یک بحران تازهء قرار داده بود ، مقامات بلند پایه دولتی ، آیساف ، ناتو ، نظامیان امریکایی ، کارمندان سازمان ملل متحد ، انجوها و موسسات غیر دولتی ، دیپلومات های خارجی مقیم افغانستان ، کمسیون مستقل حقوق بشر ، نهادهای مدنی ،احزاب سیاسی ملی و دیموکرات و تمام اهالی کشور ما همواره با صراحت از گسترش جنگ در ولایات جنوب و شرق کشور و عدم ثبات سیاسی ، شیوع علنی فساد اداری ، فقر اقتصادی ،واز نا هنجاری های اجتماعی افغانستان پرده بر داشته و از اوضاع نامطلوب کشور و عدم مهار کردن آن توسطه دولت همواره شکایت می نمایند وخواهان یک جبهه سراسری ملی ووطنی به اشتراک احزاب سیاسی رسمی پاسدار قانون که دارای برنامه عمل و اساسنامه بوده و وجایب و مسئوولیت های خودرا برای انسجام بیشتر امور و دولت داری متوازن مطابق به اراده مردم و ایجاد صلح ، دیموکراسی وعدالت اجتماعی راستین در عرصه های سیاسی ، اجتماعی ، اقتصادی و فرهنگی دست به کار شده وکشور را از این بحران ساختگی نجات دهند.
برادران ،خواهران و رفقای احزاب سیاسی هشتاد گانه کشور ،اکنون افکار عامه افغانستان به خاطر تأمین صلح ،دیموکراسی ،عدالت اجتماعی ،تأمین حقوق بشر ،سیاست متوازن پارلمانی در چوکات تشکیلات سیاسی حزبی ،نظام پارلمانی صدارتی ،چنین حرکتی را مردم از شما می طلبد تا جبهه سراسری ملی را به اشتراک احزاب ، سازمان های اجتماعی و افرادملی نامدار ایجاد واز همه احزاب ملی دیموکرات ،ملی اسلامی ، احزاب چپ ،راست و میانه وطن چون ، حزب آرمان مردم افغانستان ، حزب ترقی ملی افغانستان ، ،حزب استقلال افغانستان ، ، حزب کار و توسعه، حزب سعادت مردم افغانستان ، حزب کنگره ملی افغانستان ، حزب آزادی بخش ملی افغانستان، حزب مردم افغانستان، سازمان اسلامی افغانستان جوان، حزب لبرال آزادی خواه افغانستان، حزب رسالت مردم افغانستان،حزب آزادی خواهان مردم افغانستان ،حزب همبستگی اقوام افغانستان ،حزب همبستگی افغانستان ،حزب جنبش ملی اسلامی افغانستان ،حزب افغانستان نوین ، حزب آزادی افغانستان، حزب وحدت ملی افغانستان، حزب افغانستان واحد، ، تحریک وحدت ملی ، حزب جمهوری خواه افغانستان، حزب حفاظت از حقوق بشر و انکشاف افغانستان، حزب همبستگی ملی جوانان افغانستان، حزب نهضت آزادی و دموکراسی افغانستان، حزب حرکت ملی وحدت افغانستان، حزب عدالت افغانستان، حزب نهضت ملی صلح افغانستان، حزب ملی وحدت اقوام اسلامی افغانستان، حزب ملی افغانستان، حزب رفاه مردم افغانستان، حزب رفاه ملی ، حزب پیوند ملی افغانستان ، حزب تفاهم و دموکراسی افغانستان، حزب همبستگی افغانستان، حزب رفاه افغانستان ، حزب صلح و وحدت ملی، حزب فلاح مردم افغانستان ، حزب ثبات ملی میطلبد :
تافعاليت احزاب سیاسی خود را در جامعه منحيث بخشی از جامعهء مدنی در رسانيدن صدای مردم برای اعادهء حقوق ومال مردم در پرتو قانون اساسی، محدود ساختن قدرت حکومتهای مطلقه ونهادينه ساختن آرای مردم بمنظور ايجاد حکومت مشروع وقانونی مؤثر ومفيد گرد هم آمده با ساختن یک جبهه سراسری ملی ، کشور را از این بحران نجات دهید و بی باوری مردم را به احزاب، که دولت این بی باوری را به مردم جامعه تلقین نموده است به باورمندی تبدیل نماید ودر یک فراخوان عمومی احزاب سیاسی بدور یک جبهه سراسری ملی در نظام های مبتنی بر دموکراسی از آرا و رضايیت سیاسی مردم نماینده گی نماید ، در احزاب سیاسی خویش اعضأ و مردم را بطور داوطلبانه و آگاهانه بمنظور تحقق برنامه های سیاسی ، اقتصادی ، اجتماعی فرهنگی و ملی رو گردان نماید و از اصالت و ارزش های ملی ، سنن پسندیده ، دین و معتقدات مردم عملاً پشتیبانی و حمایت نماید .
برادران و خواهران آنچه در جبهه ،اتحاد ها و ایتلاف های احزاب و سازمان ها و افراد ملی نهایت درخور اهیمت است ، همانا علاقمندی و تمایل آن ها ومردم به سیاست جاری کشوری می باشد که بد بختانه تاکنون توسطه دولتمردان و حاکمان سرکار این علاقمندی به خاطر بقای دایمی شان از بین برده شده است و با یک کار و پیکارسیاسی ملی ، اين علاقمندی و تمايل سیاسی بین احزاب و مردم احیأ نماید وبا احیأ شدن تمایل سیاسی ، سیاست ملی رونق بیشتر می گیرد و احزاب سیاسی و یا جبهه سراسری ملی در جریان فعالیت های خویش با وعده های ارائه داده شده در برابر مردم و جامعه وفا دار مانده و حقایق را همیشه به آنها بازگو نماید و از کارکرد های خویش به مثابه دستا ورد قابل لمس معلومات درست ارائه نمایند و از اغماض و دو رویی قومی وملی پرهیز نمایند به حق پیروز خواهند شد .
در این صورت احزاب ملی دیموکرات و احزاب ملی اسلامی میتوانند مرجع خدمت گذاری برای مردم گردند و هم می تواننـد به آلهء تهديد و فشار وبه منبع باز گو کننده درد ورنج مردم تبديل شوند و به اثبات برسانند که درحرف وعمل نماينده و مظهر واقعی آرزوها و خواستهای برحق مردم وپيام آور،صلح ،دیموکراسی ،عدالت اجتماعی خوشبختيها وگره کشای مشکلات شان مطابق به عینیات زمان شان خواهندبود . وبا تامين مشارکت وسهيم ساختن احزب وسازمان های سياسی درقدرت آینده و تشکيلات دولتی و پارلمان باعث تحکيم نظام سياسی، صلح ، حاکميت قانون، رشد اقتصاد وبارور شدن مسايل فرهنگی درکشور میگردد.
قابل یاد آوری میدانم که نقش رهبری احزاب و شخصيتهای سياسی و ملی در حل معضلات سياسی چه در درون وچه در بيرون از تشکيلات احزاب سياسی بسيار مهم وقابل محاسبه است که تا کنون این را امریکا و آقای کرزی به حساب کم گرفته است و این کم بها دادن به شخصیت های سیاسی و ملی با عث بحران در کشور شده است.، چنانچه افراد وشخصيتهای سياسی ميتوانند و مسووليت دارند تا با ابتکار ودرايت ناشی از دانش سياسی خود وبا استفاده ازتجارب واقعيت های گذشتهء زنده گی جوامع، نقش کليدی واساسی را در تربيه، رهبری، سوق وادارهء منابع انسانی و چگونگی بکاربرد عوامل تحرک، رشد وانکشاف در عرصه ها وابعاد مختلف حيات اقتصادی، اجتماعی وفرهنگی کشور، داشته باشند. اما اين يک امر طبيعی است که نقش شخصيتها ، افراد متخصص ملکی ، احزاب ، سازمان های اجتماعی و جامعه مدنی در جامعه، زمانی برجسته تر ميشود که آنها در يکی از جريانات سياسی سمت دهندهءملی شامل باشند. اين بدان معنی است که تصميم وخرد جمعی هميشه بالاتر از خرد وتصميم فردی ميباشد واین خرد فردی است که تا کنون کشور ما نتوانسته از این بحران نجات یابد، تجربه نشان داده است که درکشورهای دارای شرايط مشابه با افغانستان، اگر رييس دولت و رييس حکومت یا صدرعظم به يکی از جريانات سياسی کشوری متعلق باشد خوب کار کرده و موءثر واقع شده و واقع میشود وميتواند سطح کارايی ومؤفقيت دولت و حکومت را درانجام تعهدات ومسووليتهای خطير در برابروطن و ملت بالاببرد ونتايج ودستاوردهای مهمی را درقبال داشته باشد. چنانچه ضرورت اين امر درشرايط کنونی افغانستان بطور جدی محسوس است.
ببیند که در ناآرامی ها و شد ت حملات طالبان بالای نیروهای حکومتی و عساکر خارجی در هلمند ، ارزگان ، قندهار ، زابل ، جمهوری افغانستان در بستر یک بحران تازهء قرار داده شده و کدام مغز جمعی سیاسی یا حزب مردم سالار نیست که چاره این درد را با خردجمعی مداواکند .
وهمچنان یکی از عوامل این بحران و بی امنیتی و افزایش جنگ زیر سوال رفتن دیموکراسی ، برقراری صلح ، جمع آوری اسلحه ، بازسازی ، آزادی زنان ، کمک به مردم و تحقق دموکراسی در افغانستان ، بالاخیره موافقت نامهء بن را به زیر سوال برده است . چنانچه بعد از توافقات بن و بعد از آن تمام نهادهای تبلیغاتی سمعی ، بصری و نظایر آن مربوط به کشورهای ذیدخل در مسأله افغانستان نوید دادند که مردم افغانستان را از چنگ کشتار و حاکمیت استبدادی قرون وسطایی وشهونیستی طالبان القاعده وشرکای آن به طور دایم نجات داده و برای افغانستان آزادی ، امنیت ، آبادی ، سعادت ، ثبات سیاسی ، اعمار مجدد ، ترقی ، جامعه مدنی و دموکراسی می آورند.
ولی نفوذ برتری خواهانه حلقات سرکاری اشتراک احزاب را به خاطر نجات مردم وایجاد دیموکراسی در انتخابات پارلمان و دور شدن پارلمان از گرایش های قومی و زبانی به رسمیت نشناختند و تا امروز احزاب رابه شکل پسیف و غیر فعال نگهداشتند وحتی بعضی اروپایی ها و امریکایی ها از احزاب دیموکراتیک و اسلامی منحیث ابزار استفاده کردند و احزاب مردمسالاررا در ذهنیت مردم کوبیدند و این تکنوکرات های غیردیموکرات دالر خور اروپا و امریکا در امر دولت سازی در افغانستان کوتایی کردند و دولت و حکومت را به بحران کشانیدند و اینجانب نویسنده از عامه مردم اعم از فارسی زبان و پشتوزبان کشور،دانشگایی ها ،متعلمین ، و استادان مکاتب و دانشگاه ها ،شخصیت های ملی و اسلامی ،متخصصین ملکی و نظامی های متقاعد ، کارگران و دهقانان بی چیز وپیشه وران آرزومیکنم با یک صدا بدور احزاب ملی دیموکرات و ملی اسلامی حلقه زنید تا افغانستان را از این بحران نجات دهید و حلقات قوم گرا ، زبان گرا و فریب کار به امر مردم را منزوی گردانید وتا مردم صاحب سرنوشت خود شود وبی امنیتی و افزایش جنگ ، درنفس توافق نامه کنفرانس بن ازبین برده شود و مردم صاحب سرنوشت خود گردد و کار به اهل کار سپرده شود .
با احترام
انجنیرعبدالقدیر(صوفی زاده-درخیل)
کابل-افغانستان
05/07/1385
27/09/2006