خالق بهادر

میشیگان ایالات متحده امریکا

2006-05-25

 

به هر جایگه یاردرویـــش باش    همی راد بر مردم  خویش باش  

       ببین   نیک  تا دوستدار توکیست    خـــــردمند وانده گسار توکیست

منه  تو رهـــی کان  نه آیین  بود     که تا ماند آن  برتو نفرین بود

بکــــش  آتش خرد   پیش از گزند   که گیتی بسوزد  چو گردد  بلند

"فردوسی " 

                                  

درنگی بر "غیرستیزی ویا راسیسم"

                

دراغاز ماه می سال روان  زیر عنوان "غیر ستیزی ورسیسم " مقالتی بقلم محترم  دکتر پامیر درسایت زیبای  آریایی  انتشار یافت  بادیدن تصویر نام  ورتبه ء علمی  ایشان   نخست سخت شاد شدم  وشادمانه  اندیشیدم که  اینک ازدل  ودامان دره های  پامیربلند  وازکرانه های دریای  پنج  و آمو دانشمندی جوانه زده است که دربار ه تبعیض نژادی سده بیستم در امریکا یا  ریشه ها وعوامل  ستمهای اجتماعی ملی وتبعیضهای مذهبی وتباری  دوران استبداد  واستعمار بویژه  استبداد استعماری سیاه وخشن دوران  امیر عبدلرحمان خاندان٫  نادرخان ٫طالبان والقاعده  ریسرچ وپژوهش کرد ه  وبه افشای  نسل کشی جنایتکاران تاریخ  آغاز نهاده است  وراه  بیرون رفت برای  مردم مظلوم  وآزادیدوست وطن  از زنجیر های اسارت معنوی  دیوان وددان  زمان کنونی هموار وروشن میکند.   ولی با مطالعه  ء این مقاله   همه انتظارات  وتصورات  خوشبینانه  ام  دیگر گون  گردید  ودریافتم  که درکشور استبداد کوفته ما هنوزهم شماری از تحصیلکرده گان ما از  گذ شت روز گارپند ها  ودرسهای  سودمندی  نیاموخته اند  وبد بختانه بازهم بگفته ء مردم  ما   " همان  آش  است وهمان کاسه   "  فقط  القاب واشخاص   تغییر کرده اند.   

 اگر دیروز سلاطین  جبار وشاهان ، سربرآورده گان  قبایل و زمینداران  بزرگ تیغ خود  را بر گلوی  دهقانان ستمدیده و مظلوم ، اقلیتهای ملی ٫مذهبی ونماینده گان  منافع  مظلومان می نهاد ند  نعره ء تکبیر آنرا نورالمشایخها  ٫ فخرالمشایخها ٫ سادات  برای تسریع و مقدس کردن ، بلند میکردند ولی  امروز بجای همان افزارهای سرکوب مردم بپا خاسته  ما  دکتر ان حقوق  ونماینده گان نهادهای به اصطلاح  " مدنی "  واحزاب سیاسی " چپ وراست شده " ، نوظهور  ومبلغان  این یا آن ابر قدرت  ودولتهای واپسگرای منطقه یی به مقصد ماستمالی تضادهای  تراکم یافته ء اجتماعی وملی درمقابل  میهنپرستان  هواداران آزادی دموکراسی ٫ جدایی دین ازدولت٫ تساوی حقوقی تمامی اقلیتهای ملی مذهبی ٫ طرفداران جنبش فدرالی،  فتوای تکفیر وانحراف از  ارزشهای  جهانی اعلامیه ء حقوق  بشر را   صادر میفرمایند   خلاصه آنچه من ازین پژوهشها  وتطبیق آن درشرایطی مشخص افغانستان  درک کردم  این واقعیت تلخ را  که در وضع کنونی دکترهای حقوق سرزمین ما  نیز بگونهء نظامات منسوخ قبیله یی ٫زمینداری اربابی  وشاهان سخت جان آن  درمقابل  تحولات دموکراتیک  وخواست دادخواهانه ء نماینده گان عاقل اقلیتهای ملی  ومذهبی اکثریتهای  محروم وظلم دیده گان جامعهء بلادیدهء  ما   با وصف تن لاغر وناتوانی جسمی ودیدن رنجهای زنده گی،  از خود بیهوده  سخت جانی  نشان میدهند  وخواسته یا نخواسته آب به آسیاب  تبارگرایان حاکم ، هم پیمانان آنان  و ابر قدرتها ،  میریزند به هر حال در مقالت  " پژوهشی "  بی سر وته  آقای دکتر پامیر را  میتوان سه بخش تقسیم وهر بخش انر بطور مختصر مرور خواهیم کرد :    1-معرفی واژه راسیزم و غیر ستیزی      2- بحثی کلی نه مشخص   3-  موعظه واندرز  نه راه حل ودریافت ریشه های درد های مزمن جامعه پرتب وتاب  افغانستان کنونی  بازتاب عریان دارد.

 محترم دکتر پامیر  نخست مقاله خودرا در باره ء غیر ستیزی  به این  الفاظ  آغاز میکنند :" غیر ستیزی وتنفر از"دیگران" در زبان اانگلسی (           ) شکل  ا ز راسیزم وتبعیض بر بنیاد اتنیکی وفرهنگی است که در توهین وتحقیر وبی حرمتی نسبت به ارزشها, رسوم , عنعنات , زبان وبصورت کل فرهنگ نژاد وتبا ردیگر متبارز میگردد.

لغت ) xenophobia ) ریشه یونانی داردوترکیبی است از ( xenos ) و( phobos)

که اولی به معنی بیگانه, خا رجی ودومی به مفهوم ترس میباشد . دریونان قدیم کسانی راکه ازبیرون به  شهر( Polis) می امدند  به شمول مهمان, بیگانه میخواندند. در اتنو گرافی وسوسیو لوژی, غیر ستیزی  به مفهوم دشمنی, تنفر,سوء ظن وبی اعتمادی نسبت به اتنیک ,قوم ,تبا روفرهنگ " دیگران" بکار رفته است. در سند نهائی(اعلامیه) کنفرانس جهانی درباره محو تمام اشکال تبعیض نژادی7 سپتا مبر2001  که به مبارزه برضد نژاد پرستی وتبعیض نژادی اختصا ص یافته بود ,غیر ستیزی بمثابه یکی از اشکال تبعیض( راسیزم) وسرچشمه منازعات وتنشها درجامعه بشری تشخیص گردیده است.

 روان شناسی اجتماعی دونوع  غیر ستیزی ویا بیگانه ستیزی را از هم تفکیک مینماید:

1- غیر ستیزی خود بخودی یا غریز ی( instinctive) که از اولین مراحل تشکیل گروه ها وجامعه انسانی وجود داشته است. انسانهای دارای منا سبات خونی وخویشاوندی, طایفه وقبیله اشنا واز خود بودند ودیگران نا اشنا وبیگانه . غیرستیزی غریز ی بر احساسات بنا یافته , هیچ خطری را متوجه جامعه نمی سازد وبارشد مناسبات اجتماعی ,مواصلات وبا زارضعیف وحتی از بین میرود"

    دکتر پامیر ممکن از نظر سن و سال بسیار جوان باشند و واضح است که در دوران نادرشاه نزیسته اند ولی  شاید هم شنیده  باشند ان شاه غازی چه غزواتی نبود که بالای  مردمان ساکن 10 الی 30 کیلو متری شمال  کابل توسط  محمدگل خان  مهمند انجام  نداد . ممکن برای وضع فعلی   که  فیشن  تملق در همه جا سرایت کرده و برای دلخوشی و کسب مقام از  بابای ملت وهمتباران  دولتی او خودرا به تغافل زده خواهند گفت  اینها همه اش پروپاگند ها ست.        

   ولی من اطمینان دارم که ایشان تهاجم طالبان(غیرستیزی خود بخودی ) را بر مردم بی دفاع شمالی و هزارستان بیاد دارند و تعریفی  راکه  دکتر پامیر درعمل به آن استناد کرده اند  درعمل نزد جامعهء جهانی و ابر قدرتهای  جز  یک تیوری خام ، وناپخته  چیز دیگری نبوده است زیرا تمام مدعیان دموکراسی وجامعه جهانی در برابر شهادت  ونسل کشی هزاران انسان شمال وکوهدامن  وانفجار تندیسهای  بامیان توسط طالبان  سکوت مرگبار کرد ه بودند.

غیر ستیزی ایدیو لوژیک -  مجموعه ازایده ها ,گرایشهای فکری وساختار های سیاسی مبتنی بر این باورکه برخی انسانها به نسبت تعلق شان به این ویا ان نژاد ,تبار وکلتور برتر ودیگران پست تر, شوم وعامل بد بختی اند. غیرستیزی – فاشیرم, تجاوز, حمله , تحمل ناپذیری وتند خویی سیاست وعملکرد نژاد باوران است. ناسیونال سوسیالیست های جرمنی تحت رهبری ادلف هیتلر با همین باور وخصلت جنگ دوم جهانی را به را ه انداختند  که درحدود 50 ملیون انسان فربانی گرفت. جنگی را که نژاد باوران وغیرستیزان بخاطرتصفیه نژادی" خون پاک اریائی " و برتری ملت جرمن اغازکردند در فرجام به شکست ننگین خود فاشیزم وشرمساری ملت المان انجامید.

    اقای پامیر مثا لیکه از جامعه المانی اورده اید قابل مقایسه با محیط ما نیست.  فلهذا بهتر است که با چشم و گوش باز منحیث یک شخص  تحصیلکرده  به جنگ جهانی دوم  و شکست المان بنگرید من اطمینان دارم که علتهای انرا و همچنان فرق شان  را هم با مسایل وطنی ما خواهید یافت.  این راسیستهای وطنی را که شما با هیتلر به مقایسه گرفته اید سخت  دربیراهه افتاده  اید  نژاد پرستان کشورما   در مرحله بسیار پس افتاده  قبیله یی  زنده گی میکنند هنوز شعور قومی  وملی حتی  در تحصیلکرده گان   آنان  رشد لازم  نتوانسته  است. جنگ امروزین در نوار مرزی  بیش ازین که  جنگی  قومی  یا ملی  و مذهبی باشد  جنگ بین  قبیله  ء درانی  وغلجایی است جنگ بین  قوم صافی کنرها٫ خوگیانی٫  جدران ٫ منگل ٫ جاجی ٫ تنی  ٫ سلیمانخیل ٫ خوست ٫ زرمل (زرمت) ٫  خروت ٫ ناصر ٫ تره کی ٫  اندر ٫ علی خیل و توخی ازیکسو  وفدراسیون  قبایل درانی ازجمله پوپلزایی ٫ محمد زایی٫  بارکزایی  الکوزایی از جانب دیگر  است .

            نژاد پرست ترین  افغانان تبارگرا ی کشورما فقط یک آرزوی ساده  وشعور کاذب قومی  دارند که فقط واژه های دانشگاه  بیمارستان  ونام اقلیتهای ملی  را غصب و  به  روغتون وپوهنتون و وآژه   افغان تبدیل کنند  ولی  برنامه ء ملت سازی ودولت ملی در  المان  یک قرن پیش  از دوران جنگ جهانی دوم  " با شتابی بیش از هرکشور دیگر جهان به انجام رسیده بود  " ناسیو نا لیزم المان وفاشیسم  هتلری  حرارت ملی را  به نیرومندترین شکل آن ایجادکرده بود  این احساس نیرومند نژاد برتر وملت برتر وعظمت  طلبی  قدرت  صنعتی  ونیروی  انسانی  المان را   درخدمت یک ماشین جنگی فراگیر ملی  قرارداد و  توسط  متحدین شکست.  شکست تلخ را ملت  المان پذیرفت و پس ازقبول  شکست    دیگر بینی یک امریکایی  در آلمان  خون نشد  وهمه نیروهای ملی با همان انضباط  آهنین  به جبهه سازنده گی  وصنایع  بسیچ گردید.  وطی  کمتر  از بیست سال به برکت شعور جوشان نیروهای دموکراتیک  ملی و  نهادها وسازمانهای سیاسی  ریشه دار المان  و  با کار خلاق  اقتصادی وصنعتی بر ویرانه های جنگ شهرها ی نوین  زنده گی نوین وفرهنگ  شگوفانی را بنا نهادند وباردیگر یک کشور صنعتی پیشرفته  ودموکراتیک از دل  ویرانه های جنگ سربلند کرد.

       حلقه های حاکم  امریکا  کار افغانستان را  بگونه ء  محترم دکتر پامیر  قیاس کرده بودند و  چنین می اندیشیدند که با شکست  طالبان والقاعده وبنیادگرایان وملیشه ء پاکستان  دیگر ملت سازی اغاز میشود  رهبرانی از امریکا واروپا  به افغانستان  صادرمیکنند ،  دولت ملی پایه گذاری میشود وبیدرنگ  سروی واستخراج معادن  افغانستان  با آهنگی پرشتاب  اغاز میبابد وهمه خوابهای پریشان سرمایه سالاری  جهان درین منطقه آسیا تحقق مییابد. به همین علت بجای اینکه  مرز  دیورند را از گزند القاعده طالبان  وملیشه ء پاکستان  مصوءونیت بخشند وکار بازسازی ونوسازی  وخلع  سلاح را  از جنوب اغاز نمایند  توسط مطبوعات  واحزاب ساخت انجوهای خویش زیر شعارمبارزه با  جنگسالاری به  شکار مرغان  خانه گی  ونیروهای محرکه تحولات دموکراتیک  وبازسازی افغانستان  ودر قدم نخست به  خلع سلاح کردن  جنبش ملی  ودموکراتیک فدرالی وسروی منابع زیر زمینیی شمال آغا ز نهادند .  اینک نیروهای ناتو یکجا با مردم خسته از جنگ میهن ما با قربان  کردن فرزندان  بی گناه مردم  خویش ،در هیلمند وقندهار وغزنی وکنر ، گناهان رهبران نظامی وسیاسی  امریکا اروپا حلقه ه حاکم  ساخت  سرمایه سالاری جهانی افغانستان  را کفاره  ( جبیره ) میکنند.

       به ارتباط دیدگاه علمی  یک سرگذ شت  شخصی خودرا میخواهم شرح دهم . ماه نومبر سال 2001 در دانشگاه ایا لت میشیگان مصروف  تحصیل بودم در اوقات بیکاری با استادان ما نند اکثر دانشجویان خارجی  به بحث در مسایل روزانه  و بخصوص سیاست میپرداختیم در یکی از همین او قات بیکاری بحث در باره مدارک تحصیلات عالی بود دکتر جانسون استاد فزیک ما  با بسیار ارامش گفت:" پی اچ دی ها شاید که از لحاظ اسمی  یکی ولی از نگاه کیفیت همسان نباشند  یعنی  مهارت علمی مانند پی اچ دی ما ندارند" واقعا در همانروز  سخن استاد چون نیش گزدم  جگرم را  آزرده ساخت که  چرا دانشمندان امریکا  دکتران کشورهای دیگر را بی کیفیت ارزیابی میکنند . چنین اندیشیدم که شاید این استادم به بیماری  غرور کاذب ملی سپید پوستان  گرفتار باشد   ولی بعداز مرور مقاله دکتر حقوق هموطن خویش یقین حاصل کردم که ا ستاد امریکایی من تا اندازه  حق بطرف بوده است دکتر همدیارما نیز  ارزشها وتیوریها را آموخته است ولی درتحلیل مشخص از وضع مشخص وتطبیق آن چندان توانایی نداشته اند .....

2- بحث کلی نه مشخص

دربخش دیگری این مقالت  محترم  دکترپامیر آمده است

پیش کسوتان غیرستیزی مورد بحث ما که عمدتا مربوط به چپ دیروزاند  به همان شیوه افراطی, چنان پر عقده وکین توزانه به مسایل میپردازند که تز توماس هابس را که " انسان گرگ انسان است " در ذهن تداعی میسازد. هرکسی که در برابرافکار ونظریات انحرافی شان قرار گیرد, کم اصل و"غیر اریائی"وغیر بومی میخواند قطع نظر ازاینکه کم از کم 1400 سال ریشه در این کشور داشته باشد . توجه به این واقعیت  بسیار مهم است که غیرستیزان بجز از خود ازهیچ کسی  دیگرنمایندگی نمیکنند وحساب شان ا ز اقوام باهم برادر افغانستان وهمچنان ا زا حزاب , شخصیت ها وصاحب نظران ارجمند که با حسن نیت در چارچوب منافع ملی گفتمان سازنده درمورد نظام سیاسی ,برابری وتامین حقوق وازادی های مدنی مردم را پشنهاد مینمایند,جدا ست. این غیرستیزان چپ و بیرق های افتاده که از انقلاب کارگری وانتر ناسیو نالیزم سرخورده شدند "کژراهه" مینویسند واینبار مردم رابه انقلاب قومی فرامیخوانند تا راهی صدساله را در یک شب طی کنند.

      جنا ب پامیر شما از کدام پیش کسوت  غیرستیزی  بحث میکنئد »از رفیق نور محمد تره کی  حفیظ الله  امین  وشادروان  ببرک کارمل ویا از نجیب؟؟؟؟ همه ایشان مرده اند  تهمت زدن به رفته گان  کاری خوب نیست . کیست غیر اریایی  غیر بومی  اگر منظور شما آ قای میر عبدالواحد سادات میباشد ؟ یک جیزرا میخواهم خاطر نشان بسازم شما اول توجه به اسم خودتان پامیر بفرمایید اسم شما نه مربوط یک قوم یا قبیله بل مربوط کوه بلند  و نماد محل زیست مردمان بومی این سرزمین میباشد ولی بر عکس  اگر جناب اکادمیسین دستگیر پنجشیری  ایشان را (سادات) انتقاد کرده اند تاجاییکه من از ان نوشته برداشت کرده ام  نه بخاطر ریشه و تبار ایشان که بومی استند یا خیر  بل  به ایشان پشنهاد کرد ه ا ند  که اول خود ایشان از این نوع افتخارات   تباری  بگذرند و بیایند بنام یک افغان در این پروسه ملت سازی اشتراک بفرمایند  و از افتخارات میر و سید  خود بگذرند  و بعدا به ما حقیران هم  وعظ ونصیحت کنند که راه ورسم ایشانرا گرامی بداریم  وتقلید کنیم:

3 –پند واندرز بجای راه حل

نژاد باوران وغیرستیزان در باره ا ینکه مردم افغانستان به همچو ما جرا جوئی ها چه بها ی راخواهند پرداخت , کی برنده وکی بازنده خواهد بود چیزی نمی گویند. اینکه ان ویا این مستبد در تاریخ نماینده هچ قوم وهیچ تباری نبود و همه اقوام بدرجات مختلف قربانی جباران تا ریخ (خودی وغیرخودی) شده اند ویا اینکه همه تبار ها ومردم افغانستان در نهضت های ازادی خواهی وضد استبداد ودموکراسی سهم فعال داشتند. و یا اینکه امروز ما در شرایط دیگری زندگی میکنیم که مردم سالاری, حقوق وازادی های مدنی مردم حد اقل در قانون اسا سی تسجیل شده وبا مشکلات, کمبود ها وکجروی های فراوان به اجرا گذاشته میشوند,برای غیرستیزان مفهوم ندارد. انها اجندای خودرا پیش میبرند طوری که گفتیم انها برای ایجاد ترس از دیگران(   xenophobia نیاز دارند . واز پرنستپ هرچه بد تر بهتر پیروی میکنند.

     اقای  پامیر ایکاش  این سخنان فیلسوف مابانه را بگوش  پیروان محمد گل مهمند کسیکه زمینهای ازبکان و تاجکان را قهرا گرفت و به کوچی ها بطور تحفه داد  ویا خاندان اسحاقزی که 9 تن از دهقانان ازبک را پاک بسوخت زمزمه کنید تا جنایا ت انان دیگر اتفاق نیفتد  یک مشوره دوستانه بشما  میدهم  برویید به  سمت شمال واز کسا نیکه  بالاتر از 60 سال  عمر  دارند واز تبار ازبک  اند بپرسید  که (*" اوغان کیلدی" افغان امد  )   چی مفهوم   وبعداز درک این ترکیب  من  اطمینان  میدهم که کم ازکم  برای یکدهه اصطلاح "  زینو فوبیا "  را فراموش خواهید کرد  .

باید گفت که علم معا صر وجامعه بشری نظریه چارلز داروین مبنی بر مدارج پست وبلند نژادی در تکوین را رد میکند. حال اگرکسی اریائی باشد ویا یهود, عرب ویا عجم,سفید پوست, سرخ پست ویا سیاه پوست, بومی وغیر بومی , زره ئی هم کرامت انسانی اش خدشه دار نمی شود." ولقد کرمنا بنی ادم." وبه هیچ یک از قوانین ملی وبین المللی هیچگونه امتیازی را مستحق نمی گردد. بر عکس, ایدیولوژی , سیاست وپراتیک  راسیزم - تبعیض نژادی, اپارتائید وغیر ستیزی ازجانب هرکس وبه هر بهانه که باشد طبق همه قوانین دنیا جرم محسوب میشودوقابل تعقیب

     جناب پامیر  من شخصا باین باور هستم . همان اشخاصی را که  پیشکسوتان غیرستیزی  خطاب کره اید بجز تحقیق کار دیگر نکرده اند و انها هیچوقت آ رزوی  انهدام  و نا بودی قوم برگزیده خداون ج  را نکرده اند  .....  و  تحقیق حق اولیه و همچنان یکی از خصوصیات های فطری بشر است  و هیچکس حق ندارد  موضوع تحقیق را  بد یگران  امر  و یا نهی  کند چی را کشف کن  چی را پژوهش نکن  ......

     جناب پامیر در اخیر مقاله خود زیادتر کوشش  به پنهان کاری زخمهای مردمان تحقیر شده ء وطن ر ا  کرده  اند تا بدرمان زخمها ودردهای ریشه دار آنان  .   ایشان نظریه سیاسی  خویش را  به این شیوه  بگوش مشتاقان میرسانند :"بنظر من مهم نیست که ما در کجا زنده گی  میکنیم   (اریانا خراسان ویا افغانستان)بلکه سوال اساسی و مهم انست که چطور زنده گی میکنیم. واه واه چی داکتر؟؟؟بخیا لم شما  اصلا  نمیدانید  مالکیت  یعنی  چی  ؟        

      آقای دکتر پامیر ! سرچشمه همه تضادها ی اجتماعی ملی ومذهبی همین پیوند با زمین  ومالکیت بوده است.  تاریخ جامعه انسانی  مبارزه برای کسب یا حفظ  مالکیت  بوده است دولتهای ملی  نیز برای حفظ تمامیت ارضی تشکیل میشوند.  بباورم پیوند انسان با روستا  شهر وطن  ونامها بار معنوی ژرفی دارد مردم در راه دفاع از سرزمین وزیر نام آن جان خودرا  قربان میکند  نامها ومکانها  تأثیر  ژرف مستقیم  کیفی  وکمی  بر هستی  اجتماعی ما وشعور تباری قومی وملی مردم ما  دارد.  احساس مسوءولیت احترام به سنن وقانون وعشق  به  میهن را در انسان تقویت میکند آریانا خراسان  وافغانستان  هریکی در مراحل  مختلف تکامل تاریخ فرهنگها وزبانها  وافتخاراتی دارند. دردل ودامان  این نامها  مردمان دارای نژادهای مختلف مذاهب  گونه گون کاروزنده گی ومبارزه کرده اند  وبا ما افتخارات  وتاریخ مشترک داشته اند ودارند این حافظه ها ی مشترک ومبارزات مشترک  یامخالف ومختلف در افزایش یا کاهش " غیر ستیزی "   ودوستی همبستگی  ملی وقومی نقش فعالی بجا میگذارند این سخنان را ما از فردوسی و  از سپید مویان دیار خود درکودکی شنیده بودیم .

       دوران سیطره استعمار واستبداد استعماری  در افغانستان  1838 – 1919 م از  تلخ ترین وسیاه ترین دوران زنده گی  تمامی مردم مظلوم این سرزمین است بزرگترین افتخار این دوران  بزرگترین شرمساری تار یخی برای شاهان وامیران وتکیه گاههای محلی وطرفداران  آنان است . دردوران  آریاییان برخلاف آیین نور روشنی  مهر و گفتار وکردار نیک  آفریده شد.  نمیدانم که دکتر صاحب پامیر ،  میان روشنی وظلمت  وشادی وغم  پیروزی وشکست آزادی واسارت  غربت ووطنداری  مردمان این آب وخاک چرا علامت تساوی میگذارند  و خود را ناف زمین  تصور و تلقی میکنند و بخوا ننده این این نوع تفکر   طبقات حاکم ا میران  و شاهان بی احساس را میاموزند که :"من زنده جهان زنده من مرده جهان مرده ".

       از محترم دکتر پامیر  پرسش میکنم  که چرا پدر ومادر خردمند شما ،  نام" طلا"  را بشما    نهاد ه اند نه " گرگ "را ؟  ، چونکه طلا فلز نجیب  دارای ارزش  و بویژه فساد ناپذیری است  ولی نام ""گرگ "  همیشه درنده خوی و خون اشامی را تداعی میکند .  

      یاچرا محترم  دکتر پامیر ،  بجای  نام " پامیر"   تخلص ساده ء دشت بی  آب وعلفی را برای خویش انتخاب نکرده ا ند برای اینکه  پامیربلند  سرچشمه ء زنده گیست  سرچشمه  آبهای مست وخروشان پنج کوکچه و آمو است دردل ودامان هردره ء پامیر مردمان بااستعدا د دارای زبانها ی غنامند پرورش یافته  است در دل هرسنگ وصخره ء پامیر لعل ویاقوت  وزمرد ولاجورد  وهزاران  رازورمز تاریخ وطبیعت نهفته است . از  بلغاریاییان  مثلی را شنیده بودم  که :- " در کوه آ دم میرویدودردشت کدو "  چرا نام گلها ی گلاب  نرگس بنفشه مرسل ولاله وشگوفه را بردختران میگذارند نه " خار"  را  چونکه  خار  خلند ه  است  سوزن  درفش  جوال دوز  وخنجر  را بیاد می آورد  وبار معنوی منفی  کشنده وکورکننده  دارد .

      دکتر گر امی  برداشت فلسفی دکتر علی شریعتی را از قران  مجید به شما بیان میکنم این قصه دینی  به  موقف اجتماعی شما  همخوانی  دارد   قران انجیل و تورات کتابهای سه  ائین عمده دنیای امروز میباشد  همه این ادیان با تغییر جزئی پیروان فلسفه توحید میباشند و بخصوص در بخش های اساطیر وقصص هیچ اختلافی ندارند به اینصورت داستان  فرزندان ادم  (هابیل  و قابیل و زاغ )  که به زبان سمبولیک بیان شده است در همه ادیان توحیدی با آ ب تاب فراوان تذکر یافته  است جالبتر از همه مفسرین فراوان ازآغاز  پیدایش فرزندان آدم و این داستان غمناک  همیشه توجه به شخصیت ظالم و مظلوم و  این دو برادر داشته اند  حتی دانشمند بزرگ هزارهء  گذ شتهء میهن ما  مولانا جلال الدین محمد بلخی رومی هم به همین  نوع تفسیر از این داستان  در مثنوی پرداخته است ولی هیچکس توجه به کارنامه ء  زاغ  نکرده است.

    علی شریعتی فیلسوف سوسیا ل اسلا میست ایران چیستان زاغ  را حل کرده ونقش زاغ داستان را به روشنفکران فرصت طلب ودو پهلو  ای  تشبهه میکنند  که تمام انرژی  و توان   خودرا برای پنهان کردن ظلم ظالم بکار میبرند .

      هابیل وقابیل دوفرزند بابای ادم  بوده اند به  "هابیل"   پیشه ء چوپانی  آموخته بود  وبه  قابیل دهقانی . هابیل به حکم غریزه  وهوای نفس وتصرف زن برادر ش اورا باسنگی کشت ولی مدتها جسد وپیکربیجان برادر را  با خود  انتقال میداد تا روزی اتفاقا  دوتا زاغ  درپیش چشمان  هابیل  جنگ کردند  یکی از ان زاغها کشته شد زاغ زنده زمین را به نول وپنجه  هایش شگافت  وجسد زاغ مرده را  در آن  نهاد ورویش خاک ریخت   وبه این شیوه  زاغ قبر کنی ونهادن انسان را درگور   به  هابیل  آموخت. علی  شریعتی ازین  قصه ء اساطیری  چنین کشفی  کرده است: اشخاصیکه   ظلم بیداد گران  را پنهان میکنند  وخاک به چشم توده ها  میپاشند نه تنها   شریک جرم میباشند بلکه بالا تراز مجرم مسولیت دارند .

      در اخیر آرزومندم که دکتر پامیر دربرابر بیدادگران  ازین بی تفاوتی  نجات یابند وبه این حقیقت جاودانی باور تزلزل ناپذیر داشته باشند که "  تا مظلوم درجهان باشد ظالم نیز به ظلم  خویش ادامه خواهد داد " ماباید  بسوی جهانی برویم که نه ستمکش ونه ستمگری دران  وجود داشته باشد  ولی ما  اگردر برابر تساوی حقوقی ملل  سنگ اندازی و خاکپاشی کنیم  یانه کنیم  بشریت ترقیخواه با مارش  ظفرنمون خود درهمان سمت وسوی  انسانی  درحرکت است  آ ارزومند م که اقلیتهای ملی ومذهبی  کشورما  نیز با حل عادلانه  دموکراتیک " مسأله ملی " در همان راه روشن انسانی با آهنگ پرشتابی  حرکت کنند  وبه منزل  نهایی برابری حقوقی خویش نایل آیند ومردمان این سرزمین گرگ همدیگر نباشند  وشانه به شانه یکدیگر با کار آگاهانه  دوستانه  داوطلبانه  دریاها ی خروشان خودرا مهار  کنند شهرها وشاهراهها ی عصر ی آبادکنند  دانشگاههای عصری کنونی را به معیارهای جهانی کیفیت بخشند  وصنایع ماشینی ر ا درگوشه گوشه ء وطن به غرش  آورند   و درنهایت برپایه این نهادهای اقتصادی ،اتحادووحدت احزاب  سیاسی  سرتاسری ملی ودموکراتیک   کار بزرگ ملت سازی و دولت ملی را آغاز وراه رشد مستقل  افغانستان دموکراتیک متحد  وغیر وابسته وتجزیه ناپذیر مار ا روشن نمایند  به امید غلبه ء این امیدهای پیشرو در افغانستان متحد  نوین ودموکراتیک .

 

یادداشت  :  به محترم  دکتر پامیر  پیشنهاد میشود تا منبع  استفاده اصطلاح علمی  "زینوفوبیا "  یا " غیر ستیزی  " را باذکر اما نت داری و  روش تحقیق   یا( ریسارچ) مراعات نما ئید .

* ( اوغان کیلدی) در ازبکی یعنی اففان امد  کلمه  افغان  مترادف به  کلمه پشتون میباشد که در اکثر یت مناطق بین عوام  رایج میباشدو  پیدایش   این جمله کوتاه از دوره عبدارحمان خان 1880 – 1901

تا  اواخر دهه  شصت میلادی در مناطق ازبک نشین شمال افغانستان  استفاده میشد و البته برای ترساندن اطفال و کنترل ایشان .

 

 


بالا
 
بازگشت