نجيب الله عظيمي
المان
هدف اصلي نيرو هاي نيو ليبراليستي بر سر قدرت در امريكا در اتحاد مشترك با كشور هاي بزُرگ صُنعتي در افغانستان چه بوده و چگونه پيروان شان را حمايه و پشتيباني مي نمايند؟
بالاي اين موضوع خيلي مهمي نظامي و سياسي كشور به خاطري خواستم تماس به گيرم، كه عنقريب از حضور فعال امريكا در افغانستان قريب به پنج سال ميگذرد. البته كه هدف از اين تماس نه آنكه صرف كمبودات حكومت فعلي در افغانستان و حاميان بين المللي آنها را برشمُرده و با گذاشتن انگشت انتقاد بالاي دولتي كه هنوز خيلي آسيب پذيري ميباشد، آن را آسيب پذيرتر نمود، بلكه با تماس به آنها جواب به سوالات دريافت، كه مورد جر و بحث، تحليل و تجزيه اناليتكان مُختلف در داخل و خارج كشور قرار دارند.
هدف از تماس همچنان، نه به معني بد بيني به نظام حاضر در افغانستان و تخريب حاميان بين المللي آنها به سردمداري امريكا بوده، بلكه در روشني قرار دادن پُرابلمهاي مي باشند، كه به افغانستان و مردم آن تعلُق داشته و ارتباط مستقيم مي گيرند.
اگر تماس از يك جانب حداقل روشني نسبي را بر مسايل پيچيده يي نظامي و سياسي جاري در كشور انداخته، از جانب ديگر ممكن رهنمودي براي آنعدهً از هموطناني باشد، كه همين حالان صادقانه و بي آلايشانه خود را در خدمت دولت قرار داده واز هرنوع اقدامات" چه مثبت و چه منفي" ذريعهً كشور هاي بزُرگ صُنعتي و نيرو هاي نظامي امريكا در كشور و اطراف آن به راه انداخته مي شوند، پشتيباني بي چون و چراي شان را نموده و حمايت صادقانه شان را به عمل مي آورند.
گرچه بسياري از تحليلگران و نويسنده گان عقيده بر آنند" گرعيبش را گوي هنرش را نيز بگو"اين مسله شايد درُست باشد و طوريكه براي بسياري از هموطنان ما نيز هويدا ميباشد كه نيروهاي ايتلاف بين المللي در راس امريكا بعد از دخول شان به افغانستان، تا به اكنون يك سلسله كارهاي مهمي(اجتماعي و سياسي) را در داخل كشور و اطراف آن انجام داده اند، كه امروز هيچكس و به هيچوجه نمي تواند، از اجرا و انجام آنها چشم پوشي نموده و انكار ورزد.
از جانب ديگر اينرا نيز صادقانه مي خواهم به گويم، كه حالا من تصميم آنرا ندارم، كه در مورد كار هاي انجام شده نيروهاي ايتلاف از زمان حمله يي آنها در افغانستان تا به امروز كدام گزارشي مبسوط را تهيه نمايم، زيرا اين ديگر وظيفه من نبوده، بلكه وظيفه مورخان و مُحققان دولتي مي باشند، كه در داخل كشور زنده گي داشته و كار و فعاليت دولت و آنها را از نزديك كنترول و مراقبت مي نمايند.
تحليل و تجزيه،جر و بحث بالاي موضوعات مهم، حياتي و آينده ساز كشور ديگر به معني آن نيز نمي باشد، كه حتمآ بايد انگشت انتقاد را بالاي آنها گذاشته و گفت، كه تمام كار هاي كه تا كنون صورت گرفته و يا آنكه همين حالان جريان دارند غلط و يا نادرُست بوده، بلكه امروز ديگر اين را نيز بايد دانست كه هر كاريكه صورت مي گيرند، داراي دو جهت بوده يكي مثبت و ديگري منفي، و اينهم ديگر حق مسلم هر آنكه ميباشد، كه بالاي مسايل مُختلف و حياتي(اجتماعي و سياسي) داخل كشور تماس گرفته و به مثبت و يا منفي بودن آنهااشاره نمايد و درصورت امكان ازتوسعه جهات منفي آن كاسته و پشتيباني وسيع خود را ازجهات مثبت آن اعلام بدارد.
سياست فعلي كشور هاي بزُرگ صُنعتي با نيوليبراليستان امريكا در افغانستان:
١ـ اتحاد گروه هاي ناهنجار سياسي در زيري به اصطلاح قانون جديد اساسي در كشور.
٢ـ تجمُع تكنوكرات ها داراي عقايد مُختلف در اطراف دولت مورد حمايت و دلخواه آنها و در خدمت قرار دادن آنها منحيث ابراز دانش در اختيار دولت غرض ايجاد يك جامعه يي سرمايه داري.
٣ـ بدسترس گذاري امتيازات كافي به محافظه كاران شامل در گروه هاي مُختلف سياسي و حمايت قابل ملاحظه از(چپ و راست معتدل) در داخل دولت مورد علاقه آنها.
٤ـ تلاش در جهت همكاري هر گونه اتحاديه هاي اجتماعي و تعين خط و سير براي آنها در چار چوب و چوكات دولت مورد حمايه يي آنها.
٥ـ بدسترس گذاري آزادي هاي وسيع مطبوعاتي و سياسي مطابق به ميل و دلخواه حكومت برحال آنها در كشوري زيربط (اجازهً رسمي و علني به فعاليت احزاب و نشرات سازمان هاي گوناگون اجتماعي و سياسي) يا به عباره يي ديگر" حزب سازي غرض پراگنده گي هر چه بيشتري نيرو هاي مُختلف سياسي" در كشور.
٦ـ اطاعت و طرفداري بيچون و چراي همه نيروها از همه پروژه هاي(اقتصادي،اجتماعي و سياسي) تحت عنوان" بازسازي مجدد" باوجودي عدم موجوديت يك پلان دقيق انكشاف اقتصادي و اجتماعي
٦ـ براه اندازي تغيرات شكلي و ظاهري بنام دموكراسي پارلماني، بزُرگ جلوه دادن هر نوع اقدامات، ولو كوچك اجتماعي، اقتصادي و سياسي به مردم كشور و جهان متمدن.
٧ـ پوشش پلانهاي دورنماي استراتيژيك زيري عنوان قرار داد هاي"هم سطح و برابر" دو جانبه (نظامي، اجتماعي و اقتصادي) و پنهان بي ثباتي دولت در حال حمايه آنها به هر نام و عنواني كه باشد.
٨ـ قرار دادن بدون استثنا همه نيرو ها در زيري چتر دولت، كه آنها حافظ آن اند و كشيدن ماسك آزادي و دموكراسي به آن دولت و نمايش آن منحيث يك دولتي ملي در كشور و سرا سري جهان.
٩ـ در تشتُت نگاه داشتن نيرو هاي ملي و مترقي در داخل و خارج كشور و دوام آن حالت به هر شكلي كه امكان آن مساعد گردد.
١٠ـ زيري سوال بُردن تمامآ كار و فعاليت نيرو هاي ملي و مترقي و دستاورد هاي آنها را در گذشته ها و مخصوصآ جُنبش" چپ" سابق را در افغانستان.
١١ـ عدم تمايل واقعي به بازگشت انفرادي و دسته جمعي افغان هاي مهاجر "افغانهاي چيز فهم " و مخصوصآ از اروپا(با آنكه دولت مورد حمايه يي آنها همين اكنون در قلت وحشت ناك كادري از قبيل دولتي، نظامي و سياسي و ديپلوماسي قرار داشته و به سر مي برد)
مشخصات اصلي سياست عمومي امريكا در شرايط حاضر در افغانستان :
١ـ حمايه از حاكميت اقليت هاي محدود سياسي(تكنوكرات هاي پير و ذهير و محافظه كار، چپيان معتدل و ميانه رو نوين، بُنياد گراهاي مرتجع و حاضر به همكاري، اسلاميست هاي موقف پرست و جنگ سالاران فُرصت طلب) كه به هر وسيله يي كه به توانند جلو تجمع و اتحاد واقعي ساير نيرو هاي دگر انديش(مستقل ملي و چپ هاي رديكال نوين) را به گيرند، البته، كه در قدم اول جلو آنهاي را كه در مُخالف با آيديولوژي(سرمايه داري) قرار دارند.
٢ـ بند و بست با دولت هاي مورد دلخواه شان در منطقه و سازش و نزديكي با كشورهاي، كه به سلطه يي حمايه گر آنها ياري رسانند(تلاش در جهت ايجاد پكتهاي مجدد منطقوي)
٣ـ قرار دادن خواستهاي دور نماي استراتيژيك نظامي شان در چوكات دولت مورد حمايه يي آنها، تا به ساده گي و آساني به توانند آنها را بالاي دولت مورد حمايه و مردم آن كشور تحميل و عملي نمايند.(جنگ با نيرو هاي فُندامنتاليستي در منطقه و تروريزم بين المللي)
٤ـ تلاش در جهت ايجاد يك دستگاه ضعيف و متشكل از نيرو هاي پراگنده يي(نظامي و سياسي و دولتي) كه هر لحظه يي ضرورت به كُمك و دست گيري آنها داشته باشند.
٥ـ به نمايش گذاشتن امريكا منحيث كشوري كه از دموكراسي و آزادي در جهان دفاع مي نمايد و همزمان به نمايش گذاري نظام سرمايه داري منحيث يك رژيم ملي و مترقي و يك نظام بي بديل دموكراسي و عدالت اجتماعي در دُنيا.
٦ـ امريكا غرض ايجاد يك رژيم سرمايه داري رشته يي رهبري كشور را بدست محافظه كاران، معتدلان، ميانه روان، اسلاميست ها و حتا جنگسالاران داده و بدان طريق ميخواهد هژموني آيديولوژيكي و سياسي خود را تحت عنوان"مبارزه با تروريزم بين المللي، نجات از فُندامنتاليزم و بازسازي مجدد" پنهان نمايد.
٧ـ عدم توجه به طبقات اصلي و از آنجمله به طبقه غريب و كم در آمد و به حاشيه راندن آنها با گذشت هر روز در جامعه و كشور.
٨ـ تسريع طبقه بندي اجتماعي و ايجاد فاصله ميان طبقات مُختلف اجتماعي در كشور(طبقه يي محدود، ولي خيلي پولدار و كُتله يي وسيع از مردم، ولي خيلي غريب)
٩ـ باز گذاشتن دست اتحاديه هاي غيري دولتي يا "انجو ها" در به راه اندازي پروژه هاي كوچك(ساختماني، صُنعتي، و صححي) و جلب وسيع روشنفكران داراي عقايد گوناگون به آنها غرض انحراف آنها از مواقف اجتماعي و سياسي قبلي آنها.
وضعيت جُنبش هاي ملي و دموكراتيك يا "چپ" با حضور امريكا در كشور:
١ـ حضور مشترك امريكا با اروپا در آسيا يكي از مشكلات جديدي ميباشد كه نمي گذارند، كه جُنبش هاي ملي و دموكراتيك و مخصوصآ نيروهاي راستين و واقعآ خدمتگذار به مردم سر از نو رنگ و رُخ به گيرند(هرنوع نيروي اعتدالي ديگر را رسمآ كُمك و پشتيباني هم مي نمايند)
٢ـ جُنبش هاي ملي و دموكراتيك(درينجا باز هم هدف از نيرو هاي چپ ميباشد) خود در مجموع و بدون آنهم در آسيا با دشواري هاي گوناگون، از قبيل برنامه وي، پروگرامي و اتحاديوي مواجه مي باشند.
٣ـ جُنبش هاي ملي و دموكراتيك با از دست دادن تكيه گاه اصلي شان، يعني اتحاد شوروي سابق در يك حالت ترصد، تشتُت و بي سر نوشتي كامل بسر بُرده، محتاطانه عمل نموده و همين اكنون در برابر همديگر و همنوعان شان سخن و عمل واحد نه دارند.
٤ـ عقب نشيني عمومي نماينده گان آگاه و مخصوصآ سقوط و شكست نيرو هاي" چپ" در شوروي و روشنفكران متمايل به آنها در افغانستان، يكي از پُرابلم هاي ديگري از جُنبش هاي ملي و دموكراتيك در منطقه و آسيا مي باشد.
٥ـ جنُبش هاي ملي و دموكراتيك با وجوديكه هنوز هم در زد و خورد با همديگر بسر بُرده و مصروف تصفيه حسابات گذشته هاي شان مي باشند(ولي درين اواخر علامات اميد وار كُننده و مثبت نيز در داخل كشور به مشاهده رسيده، فعلآ از پيش گويي قبل از وقت صرف نظر نمود و بايد منتظر انكشاف حوادث باقي ماند، ديده شود كه چه خواهد شد؟)
٦ـ هيت رهبري حزب بر سري اقتدار(حزب دموكراتيك خلق افغانستان و بعدآ وطن) پناه جُسته در خارج از كشور تا كنون، نه تنها كدام نقد كامل و همه جانبه را از گذشته هايشان بدست نداده، بلكه علل و عوامل اصلي و فرعي سقوط شانرا نيز به پيروان شان شرح نه داده اند، كه چُرا چنان شد؟ و چه عواملي باعث سقوط آنها گرديد؟ فعلآ چه تصميم داشته و در آينده چه مي خواهند؟
آنها با خاموشي مطلق شان تا اين دم(لحظه و هنگام) آينده يي بقاياي آن حزب و ساير نيرو هاي ملي و دموكراتيك را نيز به يك بي سر نوشتي كامل كشانيده و رها نموده اند.
٧ـ عدم حضور سازمانهاي ملي و دموكراتيك، رهايي بخش و استعمار زدايي در آسيا و از آن جمله در افغانستان باعث تقويت حاكميت محافظه كاران در كشورگرديده و آنها را به هدايت دهنده گان حركت اجتماعي و سياسي به سوي سرمايه داري بي بند و بار در كشور تبديل نموده است.
٨ ـ نيرو هاي ايتلاف بين المللي در تباني كامل با امريكا با قرار دادن قوام و مصالح دولت در دست محافظه كاران و تقدم نيروهاي ارتجاعي بر جُنبش هاي ملي و دموكراتيك حركت به سوي جامعه يي سرمايه داري را براي شان سهلتر نموده اند(حركت بدون وقفه و بي بند و بار فعلي افغانستان به سوي سرمايه داري در تباني با مافياي مواد مخدره نمونه خوبي اين روش جديد در جهان مي باشد.
تاكنون كه از موجوديت نيروهاي ايتلاف بين المللي قريب به پنج سال در كشور مي گذرد، نه تنها مبارزه يي واقعي با كشت، صدور و ترافيك مواد مخدر صورت نه گرفته، بلكه هيچ گاهي مقداري وسيع از قاچاق مواد مخدر از طريق گُمرك هاي زميني و هوايي افغانستان كشف وضبط نه گرديده است، به استثناي چند واقعه يي كوچك و بي ارزشي قاچاقي)
با جمع بندي مختصر از چگونگي سياست نيروهاي نيو ليبراليستي امريكا در اتحاد مشترك با كشورهاي بزُرگ صُنعتي در قبال افغانستان، چه وظايفي مقابل نيرو هاي ملي و مترقي (ملي و مترقي ميانه رو و معتدل) كشور عرض اندام مي نمايد.
وظايف جديد نيرو هاي ملي و مترقي در افغانستان:
١ـ تاييد از اعلاميه جهاني حقوق بشر در مورد انسانها، كه(انسانها آزاد و برابر اند و بدون امتياز از همديگر تولد يافته اند) و تلاش در جهت تحقُق نسبي آن در كشور.
٢ـ نيرو هاي ملي و مترقي كشور مانند ساير سازمان هاي مترقي جهان موظف به خدمت به انسان زحمتكش و رنجديده يي جامعه بوده و بايد كه در تامين حقوق و آزادي هاي آنها سعي همه جانبه يي شان را به عمل بيآورند.
٣ـ نيرو هاي ملي داخل كشوري ما امروز نه تنها به صلح داخلي، بلكه به صلح جهاني نيز ضرورت دارند. در جوامع كه صلح دوامدار وجود دارد، در آنجا تحول و انكشاف وجود دارند. تحقُق ريفورم هاي اجتماعي و اقتصادي صرف در شرايط صلح آميز ميسر ميباشد. ترس و وحشت ديگر نبايد ميان مردمان ما وجود داشته باشد و آنها را رنج بي پايان بدهد.
٤ـ تلاش صورت گيرد، كه نيروهاي ملي و مترقي، پُرابلم هاي نظامي و سياسي شان را ديگر در داخل كشور از طريق صلح آميز، مفاهمه و مذاكره حل و فصل نمايند.
٥ـ نيروهاي ملي و مترقي بايد در جهت تامين مساوات ميان مرد و زن سعي و تلاش هاي انساني شان را نمايند. عدالت، مساوات، برادري و برابري براي همه بايد يك سان تامين و مهيا گردد.
٦ـ همه نيرو ها بايد سعي و تلاش شان را در جهت رُشد و انكشاف كلتور مردمان مُختلف ساكن كشوري ما به خرچ دهند، سعي و تلاش مسايانه صورت گيرد، كه مليتهاي مُختلف آن بايد شانس مساويانه را به دست بيآورند.
٧ـ احزاب مُختلف در جهت تامين دموكراسي واقعي در بخشهاي مُختلف از قبيل اجتماعي و سياسي سعي و تلاش مساويانه شان را به عمل بيآورند.
٨ـ بدون انكشاف علم و تخنيك جوامع آينده شانس ديگري ندارند. هدف عمومي تمام نيرو ها در آن معطوف گردد، كه سطح زنده گي اقشار مُختلف جامعه ما بهبود يابند.
٩ـ همه نيرو ها سعي نمايند، كه پايه هاي حكومت را بايد افراد و اشخاص غيري حزبي و احزابي مُختلف سياسي تشكيل به دهند.
١٠ـ اصل اساسي سياست دولتهاي آينده را بايد همكاري مشترك، مفاهمه و ديالوگ هرچه بيشتر تشكيل به دهد. تجارُب تلخ گذشته براي مردم ما نشان داد، كه از طريق جنگ نمي توان چيزي را حل و فصل نمود.
١١ـ در سر لوحه كار حكومت و پارلمانهاي آينده يي كشور بايد بيداري اطفال و نو جوانان يا نسل آينده يي كشور قرار گيرند.
بيايد به تعقيب تماس بالاي نيرو هاي ملي و مترقي، وظايف نيرو هاي ملي و دموكراتيك يا "چپ" در افغانستان را در شرايط فعلي مشخص نموده و بالاي آن روشني به اندازيم:
تغيرات و تحولات اخير در افغانستان و منطقه را به هيچوجه نه بايد در تغيرات و تبديلات اخير در داخل كشور و منطقه دانست، بلكه آنرا بطور عموم در دهه هاي گذشته در جهان ماحول و معاصر دانسته و جستجو نمود.
١ـ سقوط و نابودي سيستم سوسيال توتاليتاريستي دولتي در شوروي، آسيا و اروپاي شرق و پيروزي موقتي سيستم نيو ليبراليستي كپيتاليستي به رهبري امريكا و ساير پيروان آن در شرق و غرب(هدف از رهايي عده يي از كشور ها در اروپاي شرق و لغزش ديوار برلين در غرب ميباشد)
طوريكه براي بسياري از اعضاي سابق همان حزب ابتدا(حزب دموكراتيك خلق افغانستان و بعدآ وطن) روشن و هويدا ميباشد، همانگونه كه افغانستان در دهه هاي اخيري ٨٠ و٩٠ قرن٢٠ و شروع قرن٢١ دستخوش تحولات و تغيرات گوناگون( نظامي و سياسي) گرديد، حزب حاكم آن زمان يا حزب دموكراتيك خلق بعدآ وطن نيز طور مشخص در آن روز ها دستخوش تغيرات و تحولات فراوان سياسي گرديد.
يكي از تغيرات بزُرگ و اساسي را در آندهه در تغير نام آن حزب، برنامه و اساسنامه و گذشت داوطلبانه آن حزب حاكم از قدرت سياسي در كشور دانست و همانگونه بسا مسايل فراوان سياسي ديگر در داخل حزب و و غيره................. اگر اكنون مجددآ به مطالعه آنها به پردازيم از اصل مطلب به دور خواهيم رفت، بنآ به همين گفتار اكتفا نموده و پيش مي رويم.
طوري كه براي بسياري از گرداننده گان دست اول و اعضاي هيت رهبري آن حزب حاكم آن روز معلوم مي باشد، كه آن حزب از همان روزها و در همان دهه به چند جناحي ديگر تقسيم گرديد.(فاكت غيري قابل انكار براي اعضاي واقعيت نگر آن حزب)
امروز ديگر اينهم براي بسياري از سياست مداران حاضر در داخل و خارج كشور به كلي روشن و هويدا مي باشد، كه تجمع مجدد اعضاي پراگنده يي آن حزب ديگر كاري ساده و چند روزه يي نمي باشد(فاكتي غيري قابل انكاري ديگر، كه نمي توان آن را نا ديده گرفت. مثلآ با وجودي كه اضافه از يكدهه از پريشاني و پراگنده گي شاخه هاي گوناگون آن حزب مي گذرد، تاكنون حد اقل چند شاخه كوچك آن نه توانسته اند، بيك وحدت حد اقل ظاهري و موقتي نايل آيند؟)
اگر چنان نمي بود، امروز ديگر بعد از گذشت اضافه از يك دهه ديگر ما شاهد زايش و پيدايش چندين گروه و سازمان هاي ديگر از بطن و دامن همان حزب در داخل و خارج كشور نمي بوديم. مثلآ(جُنبش ملي اسلامي در داخل كشور، نهضت آينده كه خود را منحيث حزب چپ نوين اعلان مي دارد، حزب متحد ملي، كه نه تنها توانست وحدت مجدد ديگر شاخه ها تامين نمايد، بلكه خودش نيز از چند سال به اينطرف زيري ضربات تخريش آميز قرار دارد، اين كه چه خواهد شد آن را به آينده مي گذاريم، نهضت ميهني كه به گفته يكي از هموطن ما وطني نشد، حالا تلاش دارد، كه به نُهضت فرا گير دموكراسي و ترقي در افغانستان مبدل گردد، اميد وارم كه بالاخره چنان شود، همان گونه بسا مسايل مُختلف و پيچيده يي سياسي ديگر.....................، كه حال ضرورت مراجعه به آن را نمي دانيم.
امروز ديگر بايد اين واقعيت موجود را با تمامآ تلخي هاي آن پذيرفت، كه نيرو هاي ملي و دموكراتيك به طوري پراگنده در كشور حضور داشته و جداگانه كار و مبارزه مينمايند.
با وجوديكه در اساس نامه و برنامه هاي استراتيژيك و تاكتيكي تمامآ احزاب و گروه هاي مجدا از بدنه سابق حزب دموكراتيك خلق و وطن تذكُر داده شده، كه آنها و نماينده گان آنها در سطوح مُختلف، حاضر به مذاكره و مفاهمه با آن گروه ها و احزابي، كه در بسياري از موارد با هم تفاهم سياسي و مشابهت هاي اجتماعي دارند مي باشند، ولي در عمل زمانيكه بدوري هم جمع شده و كمسيون هاي تفاهم آنها مي خواهند، كه بالاي مسايل اساسي جر و بحث نمايند، آنقدر سوالات فرعي ديگر خلق گرديده و به ميان مي آيند، كه بالاخره مسايل اساسي منحيث آرزو ها در كاغذ باقي مانده و موضوع به طرفي ديگر جنجال ها كشانيده مي شوند، چنانچه كه چنين جنجال ها براي بسياري از جناح ها و طرفين مذاكرات معلوم و هويدا مي باشند.(غرض دستيابي به نتايج معقول و منطقي بايد همه يي آنها را يك طرف گذاشت.)
بسياري از نماينده گان آگاه ملي و مترقي علننآ و آزادانه ابراز ميدارند، كه تلاش شان را در ايجاد يك جبهه متحد به خرچ خواهند داد، ولي طوري كه از اعمال عده يي از آنها به مشاهده ميرسد، اين ديگر يك راه يي دور و دراز بوده و بايد منتظر انكشاف حوادث ماند، زيرا ميان گفتار و كردار بسياري از آنها فاصله فراوان وجود دارند " اينكه كي و كدام شخصيت سالم سياسي خواهد توانست آنها را مجددآ به دوري هم جمع نمايد" هنوز تثبيت نه گرديده، ولي به هر صورت، البته كه اميد واري را در آن زمينه نه بايد از دست داد و هوشيارانه به آن سمت پيش رفت.
البته كه يگانه چيزي را كه و آنهم در آينده هاي نه چندان نزديك مي توان تصور نمود و از نظر به دور نداشت، عبارت از "ايجاد بلوك و يا پلاتفورمي" متشكل از گروه ها و احزاب به اصطلاح جديد سياسي در داخل كشور ميباشند، كه از بدنه سابق حزب دموكراتيك خلق افغانستان و وطن درين دهه هاي اخير جدا گرديد اند.
هدف از همان احزاب و گروه هاي مي باشند، كه همين اكنون تحت نام و عناوين مُختلف سياسي در داخل و خارج از پارلمان كشورحضور داشته و مبارزات پراگنده، ولي كوچك سياسي شان را با مشكلات فراوان در داخل كشور به پيش ميبرند، احزابي كه در بسياري موارد مشابهت هاي فراوان اجتماعي و سياسي با همديگر دارند.
وظايف نيرو هاي ملي و دموكراتيك يا" چپ نوين" در شرايط حاضر در داخل كشور:
امروز ديگر اين مطلب بايد براي تمام نيرو هاي ملي و دموكراتيك "چپ گذشته و يا چپ نوين" مانند آفتاب روشن و هويدا باشد، كه دولت فعلي تحت حمايه نيرو هاي نيوليبراليستي امريكا و جهان غرب منتخب در افغانستان در لباس تكنوكرات هاي محافظه كار، چپ هاي معتدل و جنگسالاران و تفنگ بدستان مسلح سابق يا به اصطلاح مافياي مواد مخدر امروز منحيث طبقات خورد و بزُرگ بورژ وازي در افغانستان بوده و هدف آنها نيز جُز ايجاد يك جامعه سر و پا قُرص سرمايه داري چيزي ديگري نه بوده و نمي باشد و بس.
در چنين شرايط و اوضاع امروز براي نيرو هاي ملي دموكراتيك يا به اصطلاح"چپ" سابق و نوين امروز در داخل كشور نيز دو راه باقي مي ماند:
نماينده گان گروه ها، احزاب و سازمان هاي مُختلف گذشته و جديد سياسي نيز بايد دقيقآ خط و مشي سياسي نوين شان را تعين نمايند:
اول: يا آنكه ايجاد يك جامعه سرمايه داري را منحيث يك هدف نهايي قبول نموده و مطابق به معيار ها و خواست هاي جوامع سرمايه داري خط و مشي سياسي شان را عيار نموده و به آن سمت پيش به روند، البته كه براي نماينده گان سابق و آگاه آن حزب به خوبي معلوم و هويدا ميباشد، كه جامعه سرمايه داري يك جامعه آيده آل براي زحمتكشان در جهان نه بوده و نمي باشد.
دوم: يا آنكه با احتياط وارد صحنه مبارزات سياسي گرديده و با اكتفا و آوردن فشار هاي كوچك سياسي و با استفاده از شيوه ها و ميتودهاي گوناگون و معمول صلح آميز پارلماني و سياسي نماينده گان سر سخت نظامي و سياسي دولت فعلي را مجبور به عقب نشيني و اجرا و انجام يكعده يي از اقدامات كوچك و ناچيزي اجتماعي و سياسي" در چوكات جامعه سرمايه داري" گردانيد.
سوم: و يا آنكه با اتخاذ موقف واقعآ سالم و اصولي در اپوزسيون رفته و تمام اقدامات، كار و فعاليت هاي مشخص سياسي دولت و نماينده گان" نامتجانس نظامي و سياسي" آن را از زيري" ذره بين" انتقاد سالم و مشخص گذشتانده و با استفاده از شيوه هاي معمول " داغ اپوزيسيوني" در داخل و خارج پارلمان مورد تجزيه و تحليل انقلابي قرار داد و دولت و نماينده گان آنها را مجبور به انجام و اجراي خواست هاي انساني گردانيد.
وظايف عمومي نيرو هاي جدا از همديگر ملي و دموكراتيك" چپ سابق و نوين امروز" در شرايط حاضر در داخل و خارج كشور:
١ـ اگر مبارزه جداگانه هم مينمايد، در قدم اول در هر جا و موقفي كه قرار داريد، بايد در پهلوي انسان زحمتكش قرار گرفته و به دفاع واقعي از آنها آواز تان را بلند نمايد.
٢ـ همين اكنون دست كُمك و همدردي واقعي تان را" به هر شكلي كه امكان آن ميسر مي گردد و به دست مي آوريد" براي افغانستان و مردم رنج ديده يي آن دراز نموده و به كُمك و همدردي آنها بشتابيد.
٣ـ از اتخاذ موقف اصولي ساير احزاب و سازمانهاي اجتماعي و سياسي قاطعانه پشتيباني نموده و با حضوري كوچك، ولي فعال آنها را در صحنه سياسي در داخل و خارج كشور مساعدت نموده و به كُمك آنها كار و فعاليت دولت فعلي كشور را به نفع افغان زحمتكش سوق بدهيد.
٤ـ آواز اعتراض مشترك صادقانه، وطنپرستانه و انسان دوستانه تان را "البته كه با قلم نه با تفنگ!" يكجا با ديگر نيرو ها غرض تحقُق ريفورم هاي بُنيادي در كشور شجاعانه بلند نموده، از روز گذراني هاي بيهوده دوران جنگ سرد صرف نظر نموده و از حالت ترصد و احتياط خود را خارج نموده و عملآ وارد صحنه فعال سياسي گرديد.
٥ـ از به دسترس گذاري سرنوشت مردم به دست زور گويان "منحيث گروگانان" و تسخير ارگان هاي مُختلف دولتي و سياسي ذريعه نماينده گان برحال آنها جلو گيري نموده و رولي زنده و واقعي تان را منحيث پيشتازان و پيش قراولان سياسي مجددآ احيا نمايد.(آنكه امروز عليه آنهاي كه دست هاي آنها به واقعيت هم به خون مردم افغانستان آلوده ميباشد سخني به گويد، چون نيرو هاي ايتلاف بين المللي در كشور حاضر اند، از ترس آنها فرد مربوط را مجبور به توبه و عذر خواهي مي نمايند(درينجا طوري مثال مي توان از صحبت ملا لي جويا در پارلمان را ياد آوري نمود) و اينرا نيز نبايد فراموش نمود، اگر نيرو هاي خارجي در كشور حضور نه داشته و در آينده هاي نزديك بيرون شوند، ديده خواهد شد كه آنها چه بلاي را بالاي آنهاي(كساني كه آنها را انتقاد مي نمايند) خواهند آورد.
٦ـ نيرو هاي مُختلف ملي و مترقي نه گذاريد، كه بُنياد گران، تنگ نظران و جنگسالاران با استفاده از غيابت ساير نيرو هاي ملي و مترقي و دموكراتيك در تحكيم ريشه و سلطه دوامدار شان موفق گرديده و خواست هاي عقب گرايانه و ارتجاعي شان را در اصل با تحنن، ولي در عمل به زور بالاي مردم بيچاره يي افغانستان تحميل نمايند.
٧ـ اين را نيز نبايد از نظر به دور داشت، كه اقدامات جداگانه و پراگنده نيرو هاي ملي و دموكراتيك يا "چپ" سياسي گوياي آنست، كه با وجودي تلفات سنگين و جبران ناپذيري جاني و مالي، علمي و فرهنگي، معنوعي و اجتماعي، كه آنها در طي دهه هاي اخير در كشور متقبل گرديده اند، نشاندهنده يي آنست، كه آنها زنده بوده، شجاعانه حيات به سر بُرده، رزميده و مردانه مبارزه مي نمايند.
اين ديگر اميدواري را باري ديگر بدست ميدهد، كه همنوعان و همفكران شما، ولو جدا از همديگر، ولي خوش بختانه وجود داشته و كار و مبارزه مي نمايند، سربلند نمودن مجدد نيرو هاي ملي و دموكراتيك در داخل كشور باري ديگر اين الهام را به انسان ميدهد، كه شما نيرو هاي ملي و مترقي و دموكراتيك در خارج از كشور نيز تنها نه بوده و نيستيد، هستند انسان هاي كه از خواست هاي انساني شما نيرو ها دفاع نموده و در صورت ضرورت در پهلوي شما قرار خواهند گرفت.
٨ ـ امروز اميد واري آن نيز وجود دارد، كه ميان ساير نيروهاي ملي و دموكراتيك زمينه هاي سالم رُشد حياتي و پرورش فكري، فرهنگي و معنوي غرض پذيرش ذهنيتهاي جديد، يعني تحولات مشترك فكري و فرهنگي، اجتماعي و سياسي موجود بوده و مساعد ميباشد. آنها را نبايد از دست داد، به آنها ارزش قايل گرديده و آنها را بايد دقيقآ سمت و استقامت داد.
٩ـ غرض جلب و جذب توده هاي وسيع مردم به سوي آيديولوژي علمي و انقلابي آگاهانه اقدام نموده و به نشري هرچه بيشتري اخباري مترقي و سياسي بايد همت گماريد.
١٠ـ در نشري افكاري تازه و نقادانه علمي مترقي دوام داده و در توضيع اصول و موازين علمي و اساسي رُشد جهان امروزي سعي همه جانبه را به عمل آورد.
١١ـ در تهداب گذاري مدنيت جديد فرهنگي، پخش و نشري واقع بينانه يي، نه تنها حوادث و تحولات اخير در كشور، بلكه در جهان نيز سهم فعال تان را گرفته و ادا نمايد.
١٢ـ از ناسيوناليزم دوري جُسته و در زمينه تفاهم ملي برادري و برابري ميان مليت ها و اقوام مُختلف كشور تلاش نموده و شرايط مساعد اجتماعي و سياسي را براي رُشد همه جانبه و مساويانه همه آنها فراهم آوريد.
اميدوارم، كه با ارائه و جمع بندي نظريات توانسته باشم دوستان و آن عده يي از هموطنان عزيز را كه به وطن شان عشق ورزيده و به سياست و آينده يي آن علاقه دارند، در تدوين يك استراتيژي نوين و روشن اجتماعي و سياسي همكاري نموده باشم و همچنان دوستان و هموطنان با درايت كشور نيز، به توانند از تحليل هاي من استفاده هاي لازم و ضروري شان را نمايند.
از جانب ديگر اميدوارم، كه نداء ها و تحليل هاي رهنمودي بنده به گوش آنعده يي از افراد و اشخاصي برسد، كه واقعآ خود را در خدمت انسان زحمتكش جامعه افغاني قرار داده اند، تا از يك جانب منحيث يك افغان علاقه مند بسر نوشت سياسي آن كشوري جنگ زده، سهم انساني خود را در جهت باز سازي صلح آميزي آن ادا نموده باشم و از جانب ديگر در تكميل آن پروسه نيك انساني وظيفه وجداني خود را انجام داده باشم.
شهر ليونين٢٠٠٦ر٦ر٣٠