آیا آمریکا مشرف را به قتل خواهد رسانید؟

 

هارون اميرزاده

جنرال مشرف قصد دارد در مقام ریاست جمهوری تا سال 2012 باقی بماند. اما آمریکا ییان می خواهند پاکستان را در اشغال نظامی خویش  تا حد امکان حفظ نمایند. به نظر می رسد مشرف و واشنگتن درین اهداف اولی شان کاملاً هم عقیده اند. اما واقعیت کاملاً بگونه دیگر است.

ایالات متحده از جنرال مشرف در واقع امتیاز باجگیرانه می طلبد.اما جنرال مشرف هرگز به تلفون کالن پاول[ کاندیلا رایس] و یا جورج بوش بخاطر نقش ISI در حوادث یازدهم سپتمبر استقلال پاکستان را نخواهد فروخت.

بدون شک ای اس آی در تدارک حمله اعراب در حوادث یازدهم سپتمبر نقش بازی کرد.ازین رو گناه آی اس آی در تربیت و حمایت مالی از هواپیما ربایان کاملاً روشن است.

واشنگتن این را می داند که جنرال مشرف  نقش آی اس ای در حملات سپتمبر را به آسانی اعتراف نخواهد کرد. اما مشرف در عوض در فکر دیگر است وی در تلاش است که در انتخابات پارلمانی سال 2007، پایگاه سیاسی بسازد تا بتواند توسط آن هم قدرت نظامی را حفظ کند و هم مقام ریاست جمهوری را  در اختیار خود داشته باشد. بدین ترتیب وی میخواهد قانون اساسی پاکستان را در راستای منافع خودش به نظام ریاستی تغیر بدهد. اما اگر وی موفق درین اهداف خود شود، در واقع این کار بر خلاف آرزوی واشنگتن خواهد بود. زیرا مشرف در آنصورت بحیث یگانه مرد قدرتمند در پاکستان باقی خواهد ماند. در آنصورت واشنگتن مجبور خواهد شد برای از میان برداشتن وی از قدرت از روش قتل نظیر قتل جنرال ضیا ءا لحق استفاده خواهد کرد. شاید واشنگتن  روش های مختلف را در قتل احتمالی مشرف بکار گیرد.

فکر می شود  مشرف بیش ازین به درد منافع واشنگتن نمی خورد و بناً امکان ماندن وی بحیث رییس ارتش پاکستان برای همیشه  وجود ندارد.  واشنگتن در حال حاضر  معتقد است که منافع اش را بیش از این در استبداد جنرال مشرف در پاکستان حفظ کرده نمی تواند، بهتر است در نظام دموکراتیک جستجو کند. واشنگتن ترجیح می دهد بجای به قدرت رساندن شخصیت دیگر بجای وی، مشرف باید بحیث حسنی مبارک پاکستانی مبدل شده و لباس نظامی را از تن بیرون کشیده بحیث کاندید ملکی در انتخابات آینده ریاست جمهوری پاکستان اشتراک نماید.

اما واشنگتن در دو راهی در رابطه به مشرف قرار دارد؛ زيرا از یک طرف هیچ شخصیت ملکی نمی تواند ارتش پاکستان را  مانند، جنرال مشرف در خدمت واشنگتن قرار دهد و از طرف دیگر هم زمان به آن تا کنون تمام تلاشهای واشنگتن برای پیدا نمودن رهبر بدیل که بتواند فشار ها را بر مشرف افزایش بدهد، به نظر می رسد که چندان موفقیت نداشته است.

امامتحدین سیاسی جنرال مشرف نیز در موقعیت خیلی خراب قرار دارند. حزب مسلم لیگ پاکستان ( گروپ قاعد اعظم) مهمترین متحد سیاسی مشرف است که نسبت به هر گروه سیاسی دیگر آغشته با فساد است و امیدی چندان به کسب کرسی در انتخابات آینده ندارد.

متحد سیاسی دیگر مشرف جنبش متحده قومی MQM است که بحیث گروه فاسد، باجگیر، نیمه ناسیونالست فکر، مافیا گونه است که بیشتر از ضعف مشرف بهره برده اند. شاید در میان متحدین سیاسی مشرف این گروه نا مطمئن ترین و خائن ترین دسته باشد.

مجلس متحده عمل یک گروه مذهبی ساخته دست مشرف است که بیشتر از آنها به مقصد تغیر قانون اساسی به دلخواه وی بکار گرفته شده است. جنرال مشرف از گروه مجلس متحده عمل برای فریب دادن مردم استفاده نموده و عده داده بود که  مقام رییس ارتش را به نفع حفظ دموکراسی ترک خواهد نمود. زیرا عضویت اسلام آباد در کشور های مشترک المنافع به تعلیق در آمده بود تا زمانیکه مشرف یونیفورم نظامی اش را به               منظور احیای دموکراسی تا اواخر 2004ترک بگوید. اما حالا به نظر می رسد گروه مجلس متحده عمل از این ضعف مشرف نیز بهره برداری نموده مفکوره مخالفت به وی را درسر می پرورانند.

نخست وزیران سابق آقای نواز شریف و خانم بی نظیر بو تو مفصل های شانرا در مقابله با جنرال مشرف در حال تقویت کردن اند. مذاکرات و تلاش ها در جریان است ، ائتلاف بوتو و نواز شریف بر ضد مشرف در حال شکل گرفتن است و حتا تمایلاتی وجود دارد که نشان می دهد، گروه MQM (جنبش متحده قومی) نیز در حال پیوستن به ائتلاف مذکور است. اگر بی نطیر بو تو و نواز شریف تصمیم آمدن به پاکستان را پیش از برگذاری انتخابات داشته باشند به نفع شان است. زیرا حتا اگر آنها دستگیر هم شوند، آنها به  قهرمانان سیاسی مبدل خواهند شد و برای مشرف خجالت آور خواهد بود.

حکومت و اقتصاد کشور کاملاً آشفته است. مشرف به شوکت عزیز اتکاء می کند در حالیکه موصوف در تمام ابعاد ناکام است. انفلاسیون زندگی هر شهروند عادی را درهم شکسته است. بحران شکر هنوز بی داد میکند . بلند رفتن قیمت آن در آمد های سرشار را در جیب مافیای کارتل ریکارد را صرف در چند ماه اخیر قایم نموده است. فساد تا عالی ترین مقام دولت به اوج خود رسیده است. سوء استفاده از قدرت توسط مقامات در سرخط همه اخبار قرار دارد. پولیس و قضا فساد پیشه ترین ارگان ها باقی مانده اند.

در حال حاضر  می توان پنج گزینه  ذیل را در رابطه به سرنوشت سیاسی مشرف و کشور پاکستان به پیش کشید:

1. جنرال مشرف ولو که از حمایت ارتش هم بر خور دار باشد، مشکل به نظر می رسد که تصمیم مقابله با واشنگتن را داشته باشد و یا احیای دموکراسی را فراموش کند، فشار های بین ا لمللی را نادیده بگیرد و قدرت مطلقه را طوریکه از کودتای 1999 بدست خود گرفت، حفظ نماید. این هم مشکل به نظر می رسد که مشرف بتواند پارلمان را منحل اعلان کند، قانون اساسی را به تعلیق در آورد و در عوض آن تغییرات به دلخواه خود در آن وارد کرده نظام را ریاستی اعلان کند و یا وضعیت نظامی را اعلان نماید.

مشرف اخیراً یک تیم کاری ظاهراً صادق، فداکار و کارشناسان موثر را تشکیل نمود تا جبران زیانهای وارده در چند سال اخیر را نموده تلاش نمود که از امور اقتصاد گرفته تا امنیت، اداره، قضا، و رفاه اجتماعی را بهبود ببخشد. اما مشرف درین راستا شکست خورد. البته مردم مصیبت زده به دموکراسی و یا حکومت نظامی چندان دلچسپی ندارند.آنها به امنیت، زندگی شرافتمندانه، به غذا و انرژی ارزان و توسعه اجتماعی علاقه دارند. برای آنها مهم نیست که کی این نیازمندی های شانرا بر آورده می سازد. این کاری دشواری خواهد بود که بار دوم مردم را تحمیق نموده و عده های گرم داد. شاید مشرف تصمیم داشته باشد که بگويد:« من تجارب هشت سال گذشته را تکرار خواهم نمود»  

2. احتمال دیگر اینست که مشرف با آمریکایی ها مذاکره کند و سر تعظیم به خواستهای آنها فرود آورد. چنانچه در زمینه های مختلف از فرستادن قوت های نظامی پاکستان به عراق گرفته تا شناسایی دولت اسرائيل، تعهد فرستادن قوت های بیشتر به میرام شاه(صوبه سرحد نزدیک مرز افغانستان)، قطع حمایت از طالبان در افغانستان و مسدود ساختن مدارس طالبانی، دادن اجازه نا محدود به استخبارات آمریکا در کنترول دستگاه های امنیتی ، استخبارات و ادارات سری پاکستان را در بر خواهد گرفت. اما واشنگتن برای بدست اوردن چنین امتیازات از مشرف مجبور است که رهبری وی را در مقام رییس کل ستاد ارتش پاکستان بپذیرد. درین صورت مشرف بحیث پسر بچه سبز چشم آمریکایی ها مبدل شده و هرگز واشنگتن صحبتی از احیای دموکراسی در پاکستالن نخواهند نمود. اما مشرف در عوض با شورش در خانه خود قبل از همه در میان ارتش مواجه خواهد شد.

3. احتمال سوم این خواهد بود با توجه به حمایت ناکافی مشرف به استقبال انتخابات قریب الوقع رفته و نواز شریف و بی نظیر بوتو را نگذارد که وارد رقابت های انتخاباتی شوند. البته به فعالیت های خیلی دشوار نیاز خواهد بود تا گروه مجلس متحده عمل راخنثی ساخته و فاکتور نواز شریف را کاهش دهد. هر چند جنرال مشرف اینکار را به کمک آی اس آی در گذشته موفقانه انجام داده بود و حالا ممکنست باری دیگر آنرا انجام دهد.در نتیجه گروه       MQM یا جنبش متحده قومی از وضیعیت بهره برداری نموده و هرگز هم وضعیت اقتصادی، اداره، قانون و نظم بهبود نخواهد یافت و این گروه استفاده جو از موقعیت جنرال سود بیشتر خواهند برد.

افزون بر آن اگر نواز شریف و بی نظیربو تو پیش از برگذاری انتحابات به پاکستان بر گردند و مظاهرات خیابانی را به راه انداخته و خواهان الغای پرونده سیاسی شان در محکمه شوند، وضع وخیم تر خواهد شد. هم چنان اگر گروه موسوم به مجلس متحده عمل در کنار آنها قرار گرفته و دست های پنهان از آنها حمایت کنند در آنصورت کشور بسوی وحشت خواهد رفت. حتا اگر وضعیت خراب تر هم نشود، جنرال مشرف مجبور خواهد شد که مقام رییس ستاد ارتش را باید از دست بدهد. بدون شک با از دست دادن مقام نظامی جذابیت مشرف در نزد واشنگتن از دست خواهد رفت و وی محروم از استعمال ارتش پاکستان به نفع آمریکا خواهد شد. 

  .4احتمال چهارم این خواهد بود مشرف ریاست ستاد ارتش را به شخصی دیگری واگذار شده و این جنرال نو تصمیم خواهد گرفت که انتخابات را برگزار کند و یا خود مانند مشرف در راس قدرت دولت قرار گیرد. در آنصورت در برابر مشرف یک راه باقی می ماند که خود با خانواده اش پاکستان را به قصد کدام کشور دوست و یا کشوری بی طرف نظیر ترکیه و یا کدام کشور اروپایی ترک بگوید. البته این نوع تعویض قدرت به نفع واشنگتن خواهد بود. اما برای جنرال مشرفی که معتاد به قدرت است مشکل تمام خواهد شد که این غنیمت را به آسانی تسلیم کند.

5. آخرین گزینه قتل جنرال مشرف است. وی ممکنست توسط افسر ارتش خودش، کدام گروپ شورشی نظیر ارتش آزدیبخش بلوچیستان کشته خواهد شد و یا آمریکایی ها کدام فردی را برای کشتن وی خواهند فرستاد و مسئولیت آنرا بدوش گروه های تندرو مذهبی خواهند انداخت. بدین ترتیب راه را به تصرف قدرت توسط کدام جنرال دیگر هموار نموده و سلسله تسلط آمریکاییها در پاکستان برای یک د هه  دیگر تداوم خواهد یافت. فکر میشودصرف آمریکاییان در موقعیتی هستند که می توانند جنرال مشرف را به قتل برسانند. زیرا  گفته می شود در صفوف محافظان مشرف افراد آمریکایی حضور دارند. بناً مرگ مشرف به شیوه ای خشونت آمیزبسیاری اهداف آمریکا را تامین خواهد نمود.

در چند هفته و یا ماه آینده حوادثی در پاکستان رخ خواهد داد که اصولاً برخی از پیش بینی های بالا را بر ملا خواهند ساخت. اما در لحظه کنونی هردو هم مشرف و هم واشنگتن چنان راه گم شده اند که نمی دانند، کدام یکی از گزینه های بالا را اولتر ترجیح بدهند.

اما قتل مشرف ممکنست سنگین ترین گزینه باشد. ما از تجارب جهان اسلام خوب می دانیم  که هر گاهی که رهبران این کشور ها سر نوشت خود را با واشنگتن گره زده اند، قطعاً محکوم به نا بودی بوده اند. شاه ایران، جنرال ضیا و صدام حسین از نمونه های آن به شمار می روند. جنرال مشرف ممکنست به قدرت نمایی خود به حمایت غرب ادامه دهد ولی وی گیاهی بی ریشه ای است که هر لحظه احتمال برچیدن آن از سر زمین خودش وجود دارد. 

در حال حاضر واشنگتن برای مشرف زمان خیلی دشوار را داده است. او نه شجاعت مقابله با واشنگتن را دارد ونه توان رو در رو ايستادن با ملتش را. وی درین روز ها خاموشی اختیار نموده است نه در برابر عملکرد های واشنگتن  واکنش نشان می دهد و نه بیانیه های حمایت کننده از  ستراتیژی واشنگتن در جهان اسلام  می نماید. مشرف با این تصور غلط خاموشی اختیار نموده است که ممکنست واشنگتن با گرفتن امتیازات باجگیرانه از اسلام آباد، مدیون جنرال صاحب خواهند بود. فکر می شود واشنگتن از« صمیمیت» و« قربانی» جنرال به دام افتیده هر گز ممنون نخواهند شد.

حالا جنرال اوهام اندیش با فشار ها و ضربات ناشی ازنا رضایتی آمریکاییها مواجه شده  واحساس می کند که آمریکاییان وی را در لجنزار گیر کرده و به وی خیانت می کنند. این یک احساس مریضی است برای یک انسانی رخ می دهد که تمام تخم های خود را درسبد آمریکایی گذاشت و حالا تنها مانده جایش را به جنرال  قدرت مند دیگر وفادار به منافع آمریکا بگذارد که ممکنست نسبت به جنرال مشرف برای مدتی طولانی در اریکه قدرت باقی بماند. بناً آخرین گزینه برای  واشنگتن به قدرت رساندن یک رهبر سیاسی همکار و مطیع در پاکستان است.

مشرف در حال حاضر در سه کنجی گیر افتیده است . یگانه راه باقیمانده برای وی  اینست که راجع به روابط خویش با امریکایی ها با شفافیت صحبت نموده و مردم  و جهانیان را از چیز های که تا کنون پنهان نگهداشته بود فاش سازد. وی ممکنست با این کار در نزد بسیاری ها بحیث سیاست مدار بی خرد معرفی شود ولی وی برای اینکه پاکستان و حتا جهان را از شر جنگ های بزرگ نجات بدهد باید حقیقت  را در مورد اینکه چگونه وی در دام افتید، بگوید. مشرف با راست گویی در مورد نقش و شیوه ایکه ISI در حوادث یازدهم سپتمبر بازی نمود و  هم چنان بهای باجگیری آنرا که برای آمريکایان مردم پاکستان تا کنون می پردازند  نه تنها اعتماد ملتش را بدست خواهد آورد بلکه وجدانش را نیز  آرام خواهد ساخت.

 

 

نویسنده : عبیدا لله جان ژورنالست و محقق پاکستانی تبار مقیم کانادا و مولف چندین اثر از جمله کتاب:«تکوین  جنگ آخر صلیبی در افغانستان» .

برگردان از متن انگلیسی توسط داکتر هارون امیرزاده

کابل- افغانستان

نوت: [ مقاله در شماره  150  روزنامه چراغ چاپ کابل، یکشنبه مورخ 8 اسد 1385 مطابق به 30 جولای 2006 به چاپ رسیده است]

 

 

 


بالا
 
بازگشت