داکتر هارون امیرزاده
کابل
ترس از رسانه های آزاد در آستانه سقوط
نقش رسانه ها در جهان امروز از تحکیم حاکمیت ها گرفته تا سرنگونی آنها و از تنویر مردم گرفته تا انجام انقلابات فرهنگی به هیچ کسی پوشیده نیست. در افغانستان از عمر رسانه های آزاد بیش از چهار ونیم سال نمی گذرد ، ولی بازار گرم رسانه ها با خود، جنبش جدید ژورنالیسم را به ارمغان آورده است. این جنبش علیرغم امکانات محدود دست رسی به تکنالوژی اطلاعاتی پیشرفته در جهان معاصرو هم چنان فضای نا مساعد امنیتی، فقر شدید و جنگ قلمی نه چندان سالم میان رسانه های رقیب، با خود فرهنگ جدید را نیز وارد کشور نمود. چنانچه می توان از شکل گیری فرهنگ جدید گفتمان سیاسی و تحمل پزیری بجای فرهنگ تفنگ به عنوان يک دستاورد بی سابقه به حساب آورد.
هرچند در افغانستان با توجه به بحرانات فکری، فرهنگی و تنش های میان گروهی و قومی از یک طرف و بازی کشور های خارجی از طرف دیگر به مشکل می توان از رسانه های آزاد، بی طرف و کاملاً غیر وابسته به معنی واقعی حرف زد، ولی باوجود آن از نقش آن ها به عنوان قدرت چهارم در روند دگرگونی های سیاسی، فرهنگی و اجتماعی کشور نیز نمی توان چشم پوشید.
بسیاری ها معتقد اند که رسانه ها در واقع پل ارتباط میان مردم و دولت است. اما این ارتباط چند بعدی وپیچیده است. حتا در دموکراتیک ترین نظام ها میان حاکمیت و رسانه های آزاد همواره کشمکش بر سر باز تاب حقایق وجود دارد. در واقع رسانه های آزاد با تفاوت از رسانه های وابسته به دولت مانند تیغ دوسره است که اگر در برخی موارد به سود قدرت حاکمه عمل می کند و در موارد دیگر می تواند به زیان آن موضع گیری نماید.
قلمرو آزادی بیان و آزادی رسانه ها در هیچ کشوری در جهان امروز بی انتها نیست و در واقع یک خط قرمز همواره وجود دارد که حدود حق آزادی بیان مشخص می شود. در هیچ جای جهان قانوناً حق استفاده از آزادی بیان شامل تحقیر، توهین به دیگران، تهدید به امنیت و منافع ملی نمی شود. ولی طوریکه تجارب بسیاری کشور ها نشان می دهد مواردی سوء استفاده از آزادی بیان و آزادی رسانه ها نیزکم نبوده است.
در افغانستان چون فرهنگ و حق استفاده معقول از آزادی بیان هنوز در حال شکل گرفتن است و خط قرمز آزادی بیان هر چند در قانون رسانه ها ممکنست مشخص شده باشد، ولی سوء استفاده از آزادی رسانه ها تا حد زیادبه مشاهده می رسد.
واقعیت اینست که در چند سال اخیر، گروه های قومی، فرهنگی، حزبی و نخبگان سیاسی از رسانه ها توقعات و انتظارات ویژه خود را داشته اند. این در حالیست که مردم از رسانه ها انتظار بازتاب نیاز ها و خواستهای مشروع خود رادارند. شاید می توان از میان دها رسانه های صوتی ، تصویری و چاپی، معدود رسانه ها را پیدا نمود که عملاً در موضع مدافع منافع مردم قرار داشته باشند و در جلب حمایت مردم بطرف خویش جایگاه شایسته و پُر اعتبار ملی را بدست آورده اند.
در میان تمام بازیگران قدرت در درچهار سال اخیر بیشترین استفاده را از رسانه ها دولت افغانستان در تحت رهبری حامد کرزی در راستای تحکیم قدرت خود نمود. چنانچه دولت نه تنها از رسانه های داخلی بلکه از رسانه های خارجی نظیرBBC ، صدای آمریکا، صدای آزادی، CNN نیویارک تایمز، واشنگتن پست، تایمز لندن، گاردین و تعدادی زیاد رسانه های دیگر برای تحکیم مواضع خود استفاده اعظمی نمود .افزون برآن تعدادی زیادی رسانه های داخلی و خارجی برای پوشاندن تقلب کاری ها در انتخابات ریاست جمهوری و پارلمانی، دست کاری در قانون اساسی، اشتباهات و ضعف دولت نقش اغفال کننده و راه گم کننده را بازی نمودند.
اما در چند سال اخیر این تنها حکومت و هواخواهان آن نبودند که از رسانه ها برای تحکیم مواضع خود سود بردند، رقبای سیاسی ، گروه های ناراض، منتقدین و مخالفان مسلح دولت نیزاز رسانه های آزاد و وابسته به خود نیز سود برده و در کار زار جنگ روانی و تبلیغاتی میدان را خالی نگذاشتند. هرچند آنها ابزار ها و امکانات مادی و فرهنگی محدود تر نسبت به رسانه های حامی دولت داشتند و در برابر رسانه های نیرومند غرب که ذهنیت جهانیان را به نفع حکومت کرزی سمت می دادند، به مشکل می توانستند، مقابله کنند. ولی با اینهم رسانه های داخلی و خارجی در چند سال اخیر پیش آهنگ ترین نقش را در مبارزه قدرت به نفع این و آن گروه در افغانستان بازی نمودند.
کشمکش حکومت با رسانه های خارجی
دولت افغانستان بعد از حوادث خونین هشت جوزا و یورش های شدید نظامی طالبان در جنوب کشور بگونه ای بی روحیه شده که نه تنها از مردم خویش ترس می خورد بلکه از امنیت ملی، پولیس ملی، اردوی ملی ساخت خودش نیز ترس دارد و نسبت به آنها بی اعتماد شده است. شگفت آور تر از همه از حامیان خارجی خویش بیشتر ترس دارد. در همین سلسله روابط گرم رسانه های خارجی با حکومت افغانستان بگونه دراماتیک به سردی گراییده است. چنانچه حکومت افغانستان درین اواخراز رسانه های حامی خویش بیشتر شکایت دارد.
اما حکومت افغانستان توان مقابله با فشار های روانی امپراطوری نیرومند رسانه های غربی را ندارد. زیرا تا دیروزهمین رسانه های غربی، رئیس جمهور افغانستان را بحیث دموکرات، شخصیت کرزماتیک و ملی به مردم افغانستان و جهانیان معرفی می نمود و رقبای وی را بحیث جنگسالاران، قاچاقچیان مواد مخدر و ناقضین حقوق بشر. اما حالا به نظر می رسد که همین « رسانه های شاه ساز» غربی در تلاش اند تا همان تاج شاهی را که اشتباً و یا بطور عمدی بر سر فرد مورد نظر شان در اجلاس بن و در انتخابات تقلبی ریاست جمهوری گذاشته بودند، اکنون بر سر شخصیت جدید مورد پسند شان خواهند گذاشت. چنانچه اخیراً برخی رسانه های غربی ، رهبران کاخ سفید را ملامت می کنند که تمام سرمایگذاری شان را اشتباً در اجلاس بن بدور یک فرد به قیمت خون فرزندانشان و پول های مالیات دهندگان شان وقف نمودند. در نتیجه واشنگتن اکنون بهای اشتباهات خود را پس از دست دادن چهار و نیم سال وقت گرانبهای مردم افغانستان و جامعه جهانی، پرداخته، هر گز از افغانستان داستان موفق طوریکه آقای بوش در انظار جهانیان ترسیم می نمود، دست نخواهد یافت.
اما دولت فشار خود را بر رسانه های داخلی افغانستان که گفته می شودبرخی آنها بگونه مستقیم و یا غیر مستقیم از حمایت مالی و سیاسی غرب نیز برخور دار اند، وارد نمود. چنانچه تهدید نامه اخیر که توسط ارکانهای امنیتی به رسانه های آزاد ارسال شده بود، نشان دهنده نا رضایتی و خشم دولت از رسانه هاست.
واقعیت اینست که زمان پنهان نگهداشتن ناتوانی های حکومت افغانستان سپری شده است.چنانجه ضعف و نا توانی دولت آنقدر عریان و لجام گیسخته است که حتا رسانه های نیرومند حامیان خارجی رژیم توان پوشاندن آنرا ندارند. زیرا تجارب چهار و نیم سال گذشته استفاده از رسانه ها نشان داد که به آسانی می توان بار اشتباهات رژیم را بدوش یک گروه گنهگار موسوم به جنگسالاران و یا تروریسم طالبانی انداخت. ولی حالا زمانیکه چرخ حکومت ، پارلمان، قوه قضایه، بسیاری نهاد های اقتصادی و مدنی، برخی احزاب سیاسی و اجتماعی و ملیشه های قومی تازه تشکیل در انحصارحکومت جناب کرزی و هوا خواهان وی قرار دارد، به مشکل می توان بار مسئولیت بی امنیتی، فساد لجام گیسخته، مافیای انجویی ،فقر شدید، بیکاری و حیف و میل کمک های جامعه جهانی و نا رضایتی های گسترده اجتماعی را بدوش دیگران انداخت.
دوستان و دشمنان آزادی بیان
با توجه به ماهیت و نفس قدرت و گرایش تمامیت خواهی، گروه های اقتدار گرا در حاکمیت افغانستان چندان علاقمند نهادینه سازی آزادی بیان و آزادی رسانه ها نیستند. آنها در آزادی بیان منافع شخصی و گروهی خود را در خظر می بینند.اما آنها آزادی رسانه ها را صرف در چهارچوب حفظ اقتدار خود می پزیرند، فرا تر از آن برای شان تحمل نا پزیر است. ازینرو گروه های اقتدار گرا درحاکمیت بی علاقه به برگشت به سنت استبداد طالبانی،هاشم خانی،عبدالرحمن خانی... نیستند، اما تا هنوز این توان را پیدا نه نموده اند تا چرخ حاکمیت خویش را بدانطرف به حرکت بیاورند. فکر می شود دو فاکتور عمده مانع آن است: یکی حضور جامعه جهانی و نهاد های جامعه مدنی، هر چند این نهاد ها ضعیف و تازه تشکیل اند؛ دوم رشد آگاهی مردم قبل از همه خود شناسی و حق شناسی است که به قیمت بزرگ در چند دهه اخیر شکل گرفته است. بناً خود آگاهی مردم امروز علیرغم بی سوادی گسترده و فقر شدید به قدرت تبدیل شده، به مشکل می توان در موجودیت آن استبداد های سنتی را در افغانستان احیا نمود.
افزون بر آن بسیاری ها معتقد اند که دشمنان آزادی بیان هر کی که باشند در عصر انقلاب اطلاعاتی نمی توانند قفل بر دهن استانها به اندازند. بگونه مثال اگر حکومت جناب کرزی آزادی رسانه ها را در ساحه اقتدار خود، محدود ساز، اما وی رسانه های قدرتمند غربی، همسایگان، گروه های حزبی و مستقل، سایت های انتر نتی، رادیوها، تلویزیون ها، روزنامه ها، مجلات و کتب در داخل و خارج از کشور را که امکان دست رسی شهروندان علیرغم فقر شدید و بی سوادی گسترده به آنها هر روز بیشتر می شود، نمی تواند در تحت کنترول خود بیاورد.
واقعیت اینست که مبارزه بخاطر دفاع از آزادی بیان در چهارچوب قانون اساسی افغانستان و آزادی رسانه صرف محدود در چند سال اخیر نمی شود، تاریخ مبارزه بخاطرآزادی بیان در افغانستان به یک سده اخیر بر می گردد که مبارزین زیادی بخاطر آن در مقابله با استبدادها و اختناق ها زندگی خود را وقف کردند که از جمله می توان از مبارزات مشروطه خواهان اول گرفته تا شخصیت های نام آوری نظیر غلام محمد غبار، عبدالرحمن محمودی، سر ور جویا و تعدادی بیشماری دیگری نام برد.ازینرو بسیاری ها فکر می کنند که آزادی بیان نه تحفه آقای کرزی است و نه احسان غرب که هر وقت بخواهند آنرا پس بگیرند
یکی از انتقادات وارد هم به حکومت جناب کرزی و دوستان خارجی آن همواره این بوده است که آنها آزادی رسانه ها را در راستای تحکیم موقعیت خود در افغانستان بحیث قدرت چهارم راه انداختند، و کمتر تلاش صادقانه برای نهادینه ساختن آن به عنوان یکی از عناصر اصلی دموکراسی و مردم سالاری نمودند.
اما آزادی بیان یک گرایش طبیعی و نیاز واقعی برای مردم افغانستان است که با حمایت حکومت و یا بدون آن مبارزه و دفاع از آن ادامه خواهد یافت. بناً اگر روابط حکومت با رسانه ها تا حال به دلایل مختلف دوستانه و گرم بوده است،اما بعد از تهدید رسانه ها توسط دولت به مشکل می توان رسانه های آزاد را بدور محور سیاست های حکومت چرخاند. ازین رو تهدید به رسانه های آزاد نه تنها خلاف قانون اساسی افغانستان و قانون رسانه های آزاد است بلکه فاصله حکومت و مردم را نیز بیشتر خواهد ساخت. افزون بر آن محدود ساختن فعالیت رسانه ها به تقویت حاکمیت کمک نه نموده، راه را به بحرانات بیشتر باز میکند. چنانچه اگر در چهار ونیم سال گذشته، ضعف ، اشتباهات و نا توانی های حکومت توسط رسانه های خارجی و یا داخلی پرده پوشی نمی شد و فرصت های طلایی از دست نمی رفت، امروز بحران درون حاکمیت تا این مقیاس عمیق و مضر بر روند دولت سازی در افغانستان تمام نمی شد. بناً ترس از آزادی رسانه ها ترس از باز تاب حقایق و گرایش بسوی اختناق است. واقعیت اینست که نه حقیقت را بیش ازین می توان پوشاند و نه می توان به آسانی اختناق های گذشته را احیا نمود.