نصیرمهرین
حمله اسراییل به لبنان وفلسطین
تشدید بحران را
برای حامد کرزی درقبال دارد
از چند هفته بدینسو، تیغ خشم آلود و جنگجویانه اسراییل در دروگاه سوخته وخونین انسانهای بیگناه، کاشته های فصل خونین دیگری را خرمن میکند.
آری، نازپرورده یی
که طلوع خونین اش با هزار ویک مصیبت وبیرحمی همراه بوده است، گذشته از تداوم
بی وقفه سیاست نا آشنا با صلح وتفاهم، هرچند باری، جهانیان را با ایجاد غم
انگیز ترین حوادث در شرقمیانه به ابراز واکنش بر می انگیزاند. اما این واکنش ها
الزاما، تبارز یگانه ازاحساس انسانها و دولت ها ونهاد های جهانی نبوده و
نیستند.
از واکنشهای رفع عطش تشنگی جنگ طلبانه گروه های پرورش یافته با فرهنگ تجاوز
وبیرحمی که آرزوهای خویش را با حادثه آفرینی های خونین متحقق می یبابند، تا
محکومیت این سیاست جنگ جویی در داخل اسراییل؛ از توسل به سلاح نکوهیده و
نامعقول اختطاف وقتل یهودیان تا در خواست های بیرنگ و اخلاقی سرمنشی ملل متحد،
از گونه های مختلف کجدارومریز دپلوماتیک را در آن نشانی میتوان کرد.
بدون تردید، از میان واکنشهای که جهانیان متعاقب حادثه آفرینی های خونین اسراییل بدانها می نگرند، اتخاذ موضع ایالات متحده امریکا وهمیارانش، علی رغم هرگونه کاربرد ظرافت های سیاسی، به عنوان سیاست تشویقی ودفاعی مواضع اسراییل بیش از هر سیاست دیگری جای سرزنش می یابد.
دفاع وپشتیبانی از
سیاست های غلط اسراییل از جانب امریکا آنقدر وضاحت دارد ودر حدودی مدارک واسناد
و پذیرش آن در جهان جا افتاده است که اذ فرط وفور خویش را درینجا به اثبات آن
بی نیالز می یابیم. آنچه بیشتر توجه را به پیامد های این سیاست غلط وجاری معطوف
میکند این نیز است که ادعای مبارزه با تروریسم از طرف امریکا ادعای است بی اساس
وپوچ. زیرا واقعیت های متعدد ومنجمله واقعیت های سیاسی وتاریخی و جاری شرقی
میانه نشان میدهد که امریکا در مساعد گردانیدن زمینه های رویش تروریسم نقش مهمی
داشته است گذشته ازینکه محکومیت تروردولتی ویا تروریسم دولتی در سیاست های
ایالات متحده امریکا در برابر دولت های دوست آن کشور محلی از اعراب نداشته
وندارد، دفاع نامعقول وغلط واشتباه آمیز از سیاست های تهاجمی وبیرحمانه
اسراییل، در سینه چند نسل از انسانهای فلسطینی وعربی وبقیه مردمان جهان، بذر
نفرت وکینه توزی ومخالفت ها را در سطوح گوناگون کاشته است.
امریکا با آن میزان از قدرت وتوانمندیی که بالای موسسه ملل متحد د ارد، هر باری
که خواسته است و منافع آن کشور متقاضی بوده است، تلاشهای عاجلی را سمت وسو
داده، اما در برابر بیرحمی های آشکارای اسراییل سپر دفاعی را اتخاذ کرده است.
در هفته های پیش خبرهای اختطاف چند تن ازاتباع ونظامیان اسراییل در نوار غزه و ودر جنوب لبنان از طرف مخالفین اسراییل منتشر گردید. راه درست وتفاهم آمیز این بوده واست که در زمینه تحقیقات صورت میگرفت. ملل متحد وسازمان کشورهای عربی ویا نهاد دیگری تشبثاتی را در زمینه روی دست میگرفتند تا هم سرنوشت گروگان ها و هم شرط و شروط گرونگانگیر ها روشن شده واوضاع در مسیر خونین وحتا میشود گفت وحشت آمیز سمت نمی یافت. اما برخلاف، آنچه اسراییل بدان توسل جست، سیاستی است نا آشنا با فرهنگ تفاهم وصلح جویی. فرهنگی اخته شده با خونریزی، بیرحمی وزیر پای نهادن همه ارزشهای که ملل متحد مثلا در زمینه حق حاکمیت وملی وتمامیت ارضی بدان مدعی است.
آیاحضور چنین سیاستی، تناقض اشکار با اد عای مبارزه علیه تروریسم وریشه کردن آن از افغانستان ندارد؟
آیا این سیاست غلط و در واقع سنتی ایالات متحده امریکا واسراییل، تا حال در گسترش واکنشهای خونین شرق میانه و همبستگی برخی از نهادهای کشورهای آسیایی منتج نشده است؟
آیا همین سیاست غلط، عملا غذای تقویه وتحرک را گذشته از غذای تبلیغاتی در اختیار بن لادن های مختلف نمی گذارد؟
عاقلانه آن است که مقامات افغانستان هنگام بررسی رشد فعالیت های القاعده وتحریک اسلامی طالبان، به ریشه های اشتباه آمیز این سیاست نیزبنگرند تا دریابند که در بالای چسان خرمن آتش گرفته تقلای نجات وبهبود از وضع بحرانی را دارند.
توسل به " امر بالمعروف... "، نیز اقای حامد کرزی وحامیان او را کمک نمیکند
بیش از یک ماه پیش، انتشار خبری مبنی برتدارک افزایش محدودیت ها بر رسانه های گروهی ونشرات آنها، برای برخی از اهل مطبوعات نگران کننده بود، اما برای یک عده یی دیگر امر قابل پیشبینی ومحتمل.
این احتمال را زمانی بهتر وبیشتر میتوان پذیرفت که به جوانب تفننی، زود گذر ونمایشی دموکراسی در افغانستان نیزعطف توجه صورت بگیرد. به ماهیت اصلی خواستگاه جمهوری ریاستی و اذهان قوی ومخالفت آمیزنیروهای ضد دموکراسی که برخی میراث بردار افکار واعمال و ذهنیت های استبدادی پیشین خود نیز هستند، بیندیشیم.
از انتشار آن خبر و تکذیب همراه با دست وپاچگی آن از طرف مقامات مسول دولتی، دیری نگذشت که بار دیگر سلاح تهدید وتخویف " امر بالمعروف... " را که برای استفاده نگهداشته اند، بیرون آوردند.
ظاهراپنداشته
میشود که با توسل به بنیاد های دینی، دولت آقای کرزی به شکار گاه سیاسی میرود.
اما باتوجه به موجودیت اشکال متنوع سانسور های عقیده و فکر و مضاری که از آن
ناحیه مردم وکشورما دیده اند، این قلم هیچ علاقه یی ندارد که بحث طرح کنونی "
امر بالمعروف..." را در همان چارچوب انگیزه های ظاهری بپذیرد.
در واقعیت امر، هر نیروی مخالف دموکراسی، هنگامی که می بیند، توان مهارکردن رشد
فکری را در چارچوب لزوم دیدهای خویش ندارد، خطوط ممنوعه یی مورد نیاز را در
حریم خویش برجسته میسازد. واین بنیادی است دیرینه وپیشینه که در حیات خویش
در افغانستان، تنها شکل مورد بهره گیری کنونی آقای حامد کرزی رانشان ما نمیدهد،
بلکه در صورت ها وچهره های مختلف سنت استبدادی و بنیاد های آن را به شمول چهره
" دموکراتیک " آن به نمایش گذاشته است.
اگربعدی از انگیزه سیاسی – مصلحتی نهفته در طرح کنونی، جلب طالبان وتحکیم مناسبات باگروه های طالب اندیش رانیز با خود داشته باشد، هیچ تغییری در نشان دادن خط سیر جمهوری ریاستی در مسیر توسل به ابزار اختناق وتداوم سنت استبدادی در جامعه ما، ایجاد نمی کند.
قابل یاد آوری است که بحران روبه تزاید کنونی محصول سیاست های غلط اجتماعی واقتصادی نیز است. واین بحران را برداشتن گامهای به سوی استفاده از ابزار اختناقی مددی نرسانیده ونخواهد رسانید. توسل به این ابزار از ماهیت اصلی ونیازهای رهبردی بهره گیری از افغانستان منشآ میگیرد. واین سیاست رهبردی وحاکم در افغانستان در ماهیت خویش،نه تنها دیموکراتیزه کردن جامعه را باز نمی تاباند بلکه محتاج شکل دادن نهاد های مقابل آن است. هرچند در ظاهر امرتوسل به سلاح های بومی ومذهبی را کار خود افغانهاو ویژه گیهای اداره امور خود آنها یادکند، اما تردیدی نیست که همه اشکال اختناق آمیز را برای جوابگویی بدان نیاز اصلی، در اختیار خواهد گرفت.
در کنار این برداشت از انگیزه ها حتا اگر قابل بحث تواند باشد، گفتنی است که هیچ مانعی ایجاد نخواهد کرد که به " دموکرات " های که پرزه های ماشین " امر بالمعروف..." اند، تاسف بیشتر ابراز کنیم.