انجنیر حفیظ الله حازم
پیوسته به گذشته
آنچه گفته آمد وضعیتی است که ملت را به ستوه آورده . ملتی که چنان رنگ زردش ندیده بودی و اینقدر محتاج....
ریشه این همه نابسامانی ها و وضعیت بوجود آمده رابدون رویداد ها و وقایع11 سپتامبر نمیتوان از نظر گزراند.
در مورد حوادث تاسف بار 11 سپتامبرو پیامد های آن روشنفکران و قلم بدستان مقالات و مضامین بیشماری نوشته و به چاپ رسانیده اند.که دامنه این نوشتار هنوزپایان نیافته و تازه هایی از این واقعه هر روز کشف و به رشته تحریر در می آید ،و جهانیان در روشنایی آن قرار می گیرند.بدون شک حوادث المناک 11 سپتامبر پیوند و بستگی های گسست ناپذیربا جریانات و رویداد های کشور ما افغانستان دارد.این حوادث آغاذی بود برای سرکوب رژیم سیاه و تاریک طالبان ،زیرا این رژیم بود که افغانستان را آشیانه تروریزم و القاعده گردانید و آنرا به لانه دحشت و وحشت مبدل ساخت.این دحشت افگنان نه تنها مردم افغانستان را به اسارت خویش داشتند بلکه به خطر بالفعل و بالقوه به تمام بشریت تبدیل شده بودند که چنان هم شد و حوادث سپتامبر توسط این عمال اجرا و بشریت را به سوگ و ماتم نشاند.
بعد از سرکوب رژیم طالبان توافقات بن راه را برای ایجاد یک حکومت بعد ازطالبان هموار ساخت.
با وجودیکه کمرنگ بودن حضور طرف ها و اقشار مختلف درگیر در اوضاع سیاسی کشور در این نشست ها شدیدآ مشهود بود و اولین سنگ بنا ها را کج مینهادند.ولی امید ها بدان بسته شده بود که با گزشت مدت زمانی این کمبود ها در نظر گرفته شده و زمینه های مشارکت وسیع و همگانی بمیان خواهد آمد.
واژه های عدالت و دموکراسی سر زبانها بودند و باور ها بدان که روزی این واژه های گرم را تحقق یافته در جامعه خود داشته باشیم.ولی کاروان آن در مسیری از قبل تعین شده خود در حرکت افتید و براه خود ادامه داد.
حکومت های انتقالی و عبوری هم که از نامهایشان پیداست از انتقال و عبور حرف داشتند بنآ در پروسه های عبور و انتقال کمبود و نبود ها بوده و میباشد.ولی این کمبود و نبود ها آنقدر مشهود و آمیخته با نیرنگ و فریب بود که{به جان مردم چپنکی میزدند.}و یا به اصطلاح مردم به چشم ملت خاک زدن بود.
و آرزو ها بدان بسته شده بود که امنیت و آرامی چیزیکه سالها از مرز و بوم ما رخت بسته بود دوباره به سراغ کشور و ملت ما خواهد آمد.با وجودیکه از کارکرد های دولت ملت آگاهی عام و تام داشت و آگاهانه همه مسایل را از نظر می گزراند، لیک خود را به کوچه حسن چپ میزدند و به اصطلاح سر می جنباندند.که فردا های بهتری انتظار شانرا میکشد.
و از همان نخستین روز ها گپ گپ حملات طالبان در مناطق جنوبی کشور بلند شد که این گپ گپ ها رفته رفته جایش را به جنگ های جبهه یی و دها عمل تروریستی در روز داد.که دامنه این نآرامی ها و دحشت افگنی ها از مناطق جنوبی کشور عبور کرده به غرب ، شرق، مرکز و شمال کشور هم سرایت کرده.ولی بازهم امید ها بدان بسته شده بود که روزی ملت از این رهگزر عبور خواهد کرد و حکومت های عبوری و انتقالی جایش را به حکومت مردم و رآی مردم خواهد سپرد.قانون اساسی کشور پاس خواهد شد ، رییس جمهور انتخاب خواهیم کرد و پارلمان ملی و مردمی خواهیم داشت.انتخابات آزاد و عادلانه و معیار قرار دادن رای اکثریت شرط نخستین تحقق دموکراسی در کشور ما خواهد شد. واقعآ افغانستان سیری داشت بسوی دموکراسی....
دموکراسی که نیم بند بود و در بند؟؟؟؟
فقط یک گروپ خاص با خواست های مشخص دموکراسی خود ساخته خود را خواستند بالای ملت بقبولانند و این دموکراسی از دستبرد به قانون اساسی کشوراین آیین نامه ملت شروع تا انتخابات ریاست جمهوری و پارلمانی......
ملتی که 3 دهه به اینطرف خون میدادند و مردمی که سالها زیر چکمه های ستم خورد میشدند و رنج میکشیدند و سرزمینی که میان دود و آتش میسوخت و هست و نیستش تاراج شده بود.باز بی شرمانه با این سرنوشت بازی صورت میگرفت بازی دموکراسی مآبانه...
تاریخ افغانستان نشان میدهدکه میان انتخابات و دموکراسی رابطه متقابل وجود نداشته است.ما در این سه دهه اخیر همیشه انتخابات داشته ایم ولی این انتخابات ها نتوانستند راه را برای دموکراسی هموار سازند. معیار ها در دموکراسی بر مبنای پاکیزه گی ، صداقت ، شفافیت و آزادانه و عادلانه بودن انتخابات نهاده شده است.
عرابه شکسته دموکراسی در مسیری که برایش ترسیم نموده بودند حرکت مینمود تا آنکه در سال گزشته فصل برگزاری انتخابات پارلمانی فرا رسید.در انتخابات پارلمانی هم جعل و تذویر و تقلب فراوانی بکار رفت که کمیسیون مشترک انتخابات و موسسات بین المللی خود بدان اعتراف کردند.
دموکراسی قبل از هر امر دیگر بمعنی قانونیت و حفظ وحدت ملی است.وحدتی که همیشه خدشه دار و شکننده بوده،دموکراسی که در آن ملت حضور نداشته باشد چگونه دموکراسی خواهد بود؟
رییس جمهور کشوریا به اصطلاح پدر معنوی ملت بجای وصل کردن این پارچه های رنگارنگ و از هم جدای کشور غرق در حیطه قومگرایی و قبیله پرستی گردیده که سخت جای تاسف و درد است.همین کابینه فعلی محترم رییس جمهورشاهد این مدعاست.
تاریخ شهادت میدهد که کشور های بیگانه،مداخله گرو استعماری و نمایندگان شان همیشه تضاد های قبیلوی نهفته در جامعه ما را غنیمت شمرده و از آن در جهت تضعیف مردم ما سود برده اند،چه تضاد هایی که به شکل پشتون،تاجک،ازبیک و هزاره بروز کرده و چه اختلافاتی که در میان شاخه های فرعی قبایل وجود داشته است.و این وظیفه درجه یک رییس جمهور کشور بود که با درک این واقعیت های تلخ تاریخ راه و رسم ملی بودن و ملی شدن را به پیش می گرفتند و به همه مردم افغانستان تعلق میداشتند.با تآسف که چنان نشد.
در این 5 سالی که گزشت کشور ما افغانستان از عدم یک رهبری درست و مردمی ، فرصت های بزرگ و طلایی را از دست داد.فرصت هایی را که از دست دادیم فرصت هایی بودند که هیچگاهی تاریخ در اختیار ملت و مردم ما قرار نداده بود،و گاهی هم میسر نخواهد شد.این همه پشتیبانی و ضمانت های بین المللی برای ساختن زیر بنای این کشور و همکاری در جهت کوتاه ساختن دست همسایگان و دفاع مسلحانه از حاکمیت در جهت تقویت سنگ بنا های آن جز این فرصتها بود.ولی این اداره فاسد و بی کفایت از این همه فرصت های بدست آمده هیچ امری را به خیر و صلاح ملت و وطن انجام ندادند. به خود ها ثروت اندوختند،قصر های مجلل از خون بهای ملت ساختند و در حلقه های بزرگ مافیایی جهان عضویت حاصل کردند.
این رهزنان و قاچاقچیان بدانند که حساب ملت روزی آمدنی است و ملت حق خود را خواهد گرفت ،و محاسبه خود را خواهد نمود.
طوریکه قبلآ هم اشاره شده بود بلند رفتن قیمت ها،به عنعنه تبدیل شدن رشوت، گسترش لجام گسیختگی،بدون کنترول شدن مواد مخدر، دامن زدن تفرقه های قومی ، سپردن مسولیت های بزرگ و حیاتی بدست افراد غیر مسول و فاقد صلاحیت، ترویج فرهنگ مزدوری و از خود بیگانگی، گسترش نا امنی در همه نقاط کشور، و با لاخره رها کردن ملت بحال خودش بدون هیچگونه مواظبتی و احساس مسولیتی......این است آیینه امروز کشور.
درد ما در این است که در این کشور نهادی نیست که در جهت حل این همه نابسامانی ها ، کمبود ها و مشکلات مخلصانه و قانونمند قدم بردارد.ما تا هنور فاقد اپوزیسیون سیاسی هستیم.که بتوان نام اپوزیسیون را به آن نهاد.
احزاب سیاسی نا منظم و فاقد یک برنامه ملی، نداشتن تصور کامل و دقیق از اوضاع جامعه و جهان،تضاد اجندا های سیاسی در داخل آن،علاقه و توجه شدید به منافع شخصی ، قومی و گروهی،نبود شخصیت هایی که دیگران را بدور خود جمع نمایند و قابل قبول به دیگران باشند،اینها همه از عواملی اند که تا هنوز فاقد یک اپوزیسیونی باشیم که لجام گسیختکی های دولت را بر ملا ساخته و به نهادی تبدیل میشد که در راه بوجود آوردن اصلاحات و نظم دولتی موثریت هایی میداشت.
بدون شک تا یک اپوزیسیون قوی و مردمی ایجاد نگردد و این احزاب خورد و کوچک منافع ملی را به منافع شخصی ترجیح ندهند و بحال زار ملت نیاندیشند و مسولیت بزرگ و تاریخی شانرا در قبال مردم و وطن ادا نسازند جلو این خود کامگی ها، بی بند وباری ها،یکه تازی ها و فساد گرفته نخواهد شود.
آنچه در افغانستان امروز میگزرد، با حال و احوال ملت ما بیگانه بوده و سر سازگاری ندارد و این صبح کاذبی که به سراغ ملت ما آمده دیر پا و بودنی نیست.