ازپيروزي 1948 تا شکست 2006

 

 حقيقت

جنگ های خاورميانه كه از قرن گذشته تاكنون به وقوع پيوسته است نتایج غير قابل پيش بيني داشته‌اند.
مطمئنا جنرال‌ها و دولتمردان منطقه خاورميانه تا حالا متوجه نكته‌اي درباره ماهيت جنگ مدرن در منطقه خود شده‌اند. چنين جنگي هيچ وقت آنگونه كه برنامه‌ ريزي شده است پيش نمي‌رود و در پايان صدمات و ضرر آن براي متجاوز بيشتر از صدمات و ضرري است كه قرباني تجاوز متحمل مي‌شود.
حمله سال 1948 اعراب به اسرائيل با شكست آنان پايان يافت و اسرائيل با وسعتي دو برابر آنچه سازمان ملل در ابتدا با طرح جدا سازي خود در نظر گرفته بود با قدرت تشكيل شد.  توافق محرمانه انگليس و فرانسه براي كمك به اسرائيل و باز پس گيري كانال سوئز از " جمال عبد الناصر " مصر در سال 1956 به تحقير آنها انجاميد كه كانال سوئز از دست رفت و ناصر به رهبر جنبش ناسيوناليسم پان عربيسيم تبديل شد.

پيروزي خيره كننده اسرائيل در جنگ شش روزه در سال 1967 كه با حمله پيش دستانه به فرودگاههاي كشورهاي عربي آغاز شد در آن زمان ضربه اي درخشان و كاري قلمداد مي‌شد. اما اين حمله اسرائيل را به مسير مرگبار اشغال كرانه باختري رود اردن و نوار غزه و فلسطيني‌ها را به راه عمليات انتحاري كشاند.  حمله غافلگير كننده مصر و سوريه به اسرائيل در سال1973 با كمك نظامي گسترده شوروي سابق، به نزول نفوذ شوروي در خاورميانه و شكست تحقير آميز سوريه و محاصر كل ارتش مصر و در نهايت به صلح متزلزلي منجر شد كه به نوبه خود ترور "انور سادات "رئيس جمهوري سابق مصر را به دنبال داشت.

تجاوز سال 1982 اسرائيل به لبنان شكستي بود كه به خسارات و اشغالگري پر هزينه و در نهايت عقب نشيني تحقير آميز اسرائيل از جنوب لبنان ختم شد و جنبش جديد حزب‌الله توانست مدعي دستيابي به نخستين پيروزي اعراب به اسرائيل شود و حال جديدترين تهاجم اسرائيل به لبنان به شكست جدي ديگري براي شهرت نظامي اسرائيل ختم شده است. ارتشي كه از نظر قدرت، پنجمين ارتش دنيا محسوب مي‌شود. شبكه‌هاي اطلاعاتي و جاسوسي پر ادعا اسرائيل نتوانستند به اندازه كافي قابليت‌هاي دفاعي سيستم‌هاي تونلي و سنگر بندي حزب الله را شناسايي و بر آورد كنند و از تاثير موشك‌هاي ضد تانك اين جنبش بر تانك‌هاي اسرائيلي غافل ماندند. سربازان اسرائيلي براي جنگ پياده نظام به شدت فشرده‌اي كه وارد آن شدند، نه آموزش كافي ديده بودند و نه به خوبي تجهيز شده بودند.

در نتيجه، دولت ائتلافي جديد "ايهود اولمرت " كه با شركت رهبران احزاب تندرو ديگر مانند "عمير پرتز" وزير دفاع كنوني تشكيل شده است و ارتش اين رژيم را با اميد تحقق اهداف مورد نظر خود به جنگ لبنان كشاند، اكنون با ناكامي عجيبي مواجه شده است. ناكامي كه در نهايت دولت ائتلافي وي را نيز ناكارآمد و ضعيف كرده است.  جنگ كشورهاي خارج از منطقه خاورميانه نيز به همين اندازه از نظر نتيجه‌گيري غير قابل پيش بيني بوده است. وقتي آمريكا در سال 1991 رهبري نيروهاي ائتلافي را در عمليات آزاد سازي كويت از اشغال عراق بر عهده گرفت، كمتر كسي انتظار داشت كه با پايان اين جنگ صدام همچنان در عراق در راس قدرت بماند و نيروهاي آمريكايي ظاهرا بصورت دائم در شبه جزيره عربي مستقر شوند و اين همان انگيزه اصلي "اسامه بن لادن "رهبر شبكه تروريستي القاعده بود كه به تشكيل اين شبكه تروريستي منجر شد.

آخرين جنگ آمريكا در منطقه نيز كه به سرنگوني صدام و تلاش براي استقرار نظامي دموكراتيك در عراق منجر شد، يكي ديگر از همين نمونه‌هاي جنگ مدرن است كه نتيجه آن بر خلاف پيش بيني طراحان رقم خورد. درست همانگونه كه دفتر سياسي حزب كمونيست شوروي سابق هرگز پيش بيني نمي‌كرد تجاوز سال 1979 به افغانستان به ويتنام آنها تبديل شود و آمريكايي‌ها نيز فكر نمي‌كردند حمله به رژيم طالبان در افغانستان كه توليد ترياك را منع كرده بود جاي خود را به يك رژيم شبه سكولار در كابل بدهد كه از طريق كشت ترياك كسب درآمد كند.  با توجه به اين پيشنه تامل برانگيز، انسان تعجب مي‌كند كه چرا دولتمردان عاقل به خود اجازه مي‌دهند درباره راه انداختن يك جنگ ديگر در منطقه فكر كنند يا چرا يك ژنرال مسئوليت شناس تلاش نمي‌كند اربابان سياسي خود را از فكر جنگ منصرف سازد.

پاسخ اين است كه اين به نوع جنگي كه شما مي‌خواهيد راه بيندازيد بستگي دارد. حزب الله در دهه 1980 آموخت كه راه شكست دادن ارتش اسرائيل، هميشه جنگيدن با آن در قالب يك ارتش نيست. حزب الله عمدتا مانند يك قرباني مي‌جنگيد كه توجه افكار عمومي و رسانه ها را از اين نظر به خود جلب مي كرد. حزب الله در استفاده از تركيب تروريسم به ادعاي غربي‌ها و جنگ چريكي براي تحريك ارتش سرخورده اسرائيل به واكنشي افراطي كه يكي از تاكنيك‌هاي جنگ چريكي شهري است خود را كار آمد نشان داد.  اين تاكتيك در دهه‌هاي 1980 و 1990 براي حزب الله كارگر افتاد و اين گروه اين تابستان نيز بار ديگر از آن بهره گرفت و تعجب در اين است كه اسرائيلي‌ها ظاهرا براي آن آمادگي نداشتند. هر چه باشد اين در كنار بمب‌ گذاري، يكي از تاكتيك‌هاي كلاسيك عرب‌ها از زمان جنگ‌ الجزاير بوده است كه ارتش فرانسه و استعمارگران فرانسوي را در دهه1960 از الجزاير بيرون راند.

در عراق نيز اين شيوه به گونه‌اي متفاوت جواب داده است، يعني در كشوري كه جنگجويان سني و شيعه هر دو به اين نتيجه رسيده‌اند كه بهترين راه براي بيرون راندن خارجيان از كشورشان بالا بردن تلفات انساني نيروهاي آمريكايي و در كنار آن افزايش قتل و كشتار و تروريسم در ميان مردم خود است. اين تاكتيك‌ جديدي است. تاكتيكي كه به عمد مي‌كوشد يك جنگ داخلي در عراق راه بيفتد تا مخالفان اشغالگري در جنگ چريكي با اشغالگران پيروزي شوند و از همين رو نبوغ شيطاني  "ابو مصعب الزرقاوي " را نيز بايد يكي از كثيف‌ترين ابتكارات در هنر رزمي قلمداد كرد.

اين هنر رزمي، ارتش اسرائيل را كه هنوز نياموخته با چريك‌هاي شهري نمي‌توان با سربازان متعارف و سلاح‌هاي متعارف و تاكتيك‌هاي متعارف جنگيد، عميقا به اين فكر خواهد برد كه در آينده چگونه با چنين جنگ پيچيده‌اي در زمين غير نظامي مواجه شود. البته چيزي كه مايه تعجب اين است كه حتي اگر ارتش اسرائيل اين كار بياموزد اين احتمال وجود دارد كه قانون غير قابل پيش بيني بودن جنگ‌هاي خاورميانه ممكن است بار ديگر مصداق پيدا كند.

آنچه اسراییل و نیروهایش امروز درگیر آن هستند نه تنها یک جنگ گرم، بلکه یک جنگ تبلیغاتی است. حتی اگر امکان صرفنظر و اغماض از تلفات غیرنظامیان لبنانی، تخریب تأسیسات زیربنایی و حتی بمباران یک ایستگاه تلوزیونی متعلق به مسیحیان ضد حزب الله نیز وجود داشته باشد، شکی نیست که تبلیغات‌چی‌های رژیم صهیونیستی جز توجیه و قانونمند جلوه دادن این جنگ راهی ندارند. در واقع نکته اصلی اینجا است که تلاش می‌شود جریان جنگ و درگیری به گونه‌ای به تصویر کشیده شود که در آن رژیم اسراييل به عنوان چهره‌ای که با اکراه و بی‌میلی درگیر جنگ شده است، بزرگنمایی شود. این ترفند در آمریکا چندان پیچیده نیست: رسانه ها همواره به لابی قدرتمند اسراییلی توجه دارند و به همین خاطر از ارایه تصاویر و انعکاس مطالبی که چهره به ظاهر موجّه دولت یهود را مخدوش یا آسیبی به این غول ضدعرب و ضد اسلام وارد کند، شدید خودداری می‌کنند. حتّا در حوزه های قابل بحث اگر کارشناس یا متخصصی برای مشاوره وجود داشته باشد، غالباً اسراییلی است و این به اصطلاح کارشناسان اسراییلی را معمولاً سیاسی و وابسته به دولت لبنان معرفی می‌کنند.

به نظر مي‌رسد تلاش‌هاي بي‌وقفه نومحافظه‌كاران آمريكا در تحقق آرزوي بوش و استقرار به اصطلاح دموكراسي در خاورميانه چندان به نفع آمريكا و دولتمردان اين كشور نباشد. شاهد‌ اين واقعيت پيروزي حماس در انتخابات اخير پارلمان فلسطين است. شايد رژيم اسراييل مي‌بايست پيش از قبول پيشنهاد آمريكا نسبت به شركت حماس در انتخابات، بيشتر مي‌انديشيد. زيرا پيروزي حماس كه همواره با ماهيت رژيم مخالف بوده است، اهداف اين رژيم را با شكست مواجه مي‌سازد. برخلاف اظهارات بوش كه عقيده دارد آزادي و دموكراسي در خاورميانه در حال پيشرفت است، بايد گفت آنچه بيش از مسايل ديگر در خاورميانه بسط و گسترش يافته، اسلام و اسلام‌گرايي است. نه تنها پيروزي حماس بلكه پيروزي حزب‌الله لبنان نيز شكست بزرگي براي اسراييل و برعكس پيروزي چشمگيري براي مردم فلسطين به شمار مي‌رود.

علاوه بر پيروزي اين دو گروه اسلامي، كسب نيمي از آرائ انتخابات مصر از سوي حزب اخوان المسلمين در اين كشور؛ پيروزي شيعيان در انتخابات عراق؛ نتايج  انتخابات رياست جمهوري ايران در سال 2005 و روي كار آمدن احمدي نژاد كه ماهيت رژيم اسراييل و صحت هولوكاست را زير سؤال برده است و بالاخره پيروزي اخير احزاب اسلام‌گرا در پاكستان و افغانستان خطري جدي براي آمريكا و همدستان وي به شمار مي‌آيد و بیانگر گسترش اسلام و تفوق مسلمانان در خاورميانه است. علاوه بر حقايق فوق، نتايج نظرسنجي اخير در شش كشور عربي از بي‌اعتمادي شديد و نفرت مردم اين كشورها نسبت به سياست‌هاي بوش و المرت حكايت مي‌كند.

به نظر مي‌رسد بوش يا بايد به كلي از جنگ برقراری دموكراسي در خاورميانه دست بردارد و يا همچنان به سخنان پوچ و بي‌اساس خود ادامه دهد. اسراييل نيز فقط بايد به پشتيباني آمريكا دلخوش كند و انزواي جهاني را پذيرا باشد، چرا كه پيش‌بيني‌هاي سازمان ملل نشان مي‌دهد دشمنان اين رژيم تا نيمه‌ي قرن حاضر چند برابر خواهند شد. طبق اين پيش‌بيني‌ها جمعيت كشورهاي همسايه رژيماسراييل تا سال 2050 به شرح ذيل خواهد بود: لبنان 5 ميليون؛ غزه و كرانه باختري 10 ميليون؛ اردن 10 ميليون؛ سوريه 36 ميليون؛ عربستان سعودي 49 ميليون؛ عراق 64 ميليون؛ ايران 102 ميليون و مصر 126 ميليون.لازم به ذكر است از جمعيت 10 ميليون نفري اردن 6 ميليون نفر فلسطيني و از 10 ميليون ساكن مناطق اسراييلي 5/2 الي 3 ميليون نفر عرب هستند.

انتخابات اخير خاورميانه به روشي نشان مي‌دهد كه اعراب از بي‌كفايتي و ظلم و ستم رهبران خود كه تحت حمايت آمريكا قرار دارند و همچنين از ستمگري‌هاي رژيم اسراييل عليه فلسطينيان كه باز تحت حمايت آمريكا صورت گرفته است، به تنگ آمده و به شبه نظاميان، احزاب و گروه‌هاي اسلام‌گرا پناه برده‌اند. چه اسراييل بخواهد با حماس صلح كند و چه از مذاكره با اين گروه سرباز زند، آمريكا براي فرار از انزوايي كه در منطقه انتظارش را مي‌كشد بايد با اين احزاب وارد گفتگو شود، چرا كه شرايط خاورميانه به هيچ عنوان مطابق ميل آمريكا و مقامات اين كشور نيست.

ضرب‌المثل است که ميگويند: )اگر بار اول كسي تو را فريب داد، شرم بر او باد؛ اما اگر موفق شد براي بار دوم تو را فريب دهد، شرم بر تو باد!( به خوبي درباره مردم آمريكا مصداق دارد، چرا كه آنها ثابت كرده‌اند به آساني فريب مي‌خورند و بازيچه دست دولتمردان كشورشان قرار مي‌گيرند.  نومحافظه كاران آمريكا موفق شدند با عوام فريبي و ارائه مشتي دروغ به مردم اين كشور به جنگ نامشروع و غيرقانوني عراق دامن بزنند. نومحافظه كاران آمريكا از ايادي و حاميان نزديك حزب ليكود رژيم اسراييل به شمار مي‌روند. در گذشته برخي از نومحافظه كاران صلاحيت دسترسي به اطلاعات محرمانه را به دليل سوء استفاده از اين اطلاعات از دست دادند. طبق گزارش مجله اينسايت، پنتاگون صلاحيت دسترسي شماري از آمريكائيان (به ويژه يهودياني را كه در اسراييل كار يا زندگي مي‌كنند و يا در آن جا خويشاوند دارند) را سلب كرده است.

عليرغم اين كه نومحافظه كاران به نوعي جاسوس دو جانبه به شمار مي‌روند، امّا بسياري از آنها پست‌هاي حساس دولت بوش را در اختيار دارند. نومحافظه كاران آمريكا كه طراحان اصلي سياست‌هاي خارجي و نظامي آمريکا هستند، حدود ده سال پيش طرحي را براي فريفتن مردم آمريكا و در نتيجه تحقق اهداف و منافع مهم و استراتژيك اسراييل در خاورميانه، پايه ريزي كردند.  حمله به عراق و سرنگوني رژيم صدام حسين اولين گام نومحافظه كاران در اين راه بود. اين اقدام مي‌توانست راه اسراييل براي تحريك حملات حزب الله را هموار كند. با آغاز حملات حزب الله، اسراييل مي‌توانست با حمايت آمريكا، بزرگترين دشمنان خود يعني حزب الله، سوريه و ايران را مسببان اصلي بروز خشونت در منطقه معرفي كند.  اكنون طرح از پيش تعيين شده اسراييل و نومحافظه كاران به اجرا درآمده است. رژيم اسراييل  از ربوده شدن دو سرباز اسراييلي در لبنان استفاده و آن را توجيهي براي حملات بي‌امان خود عليه غيرنظاميان لبناني قلمداد كرده است.  بسياري از مفسّران عقيده دارند حملات گسترده‌ اخير اسراييل به هفته‌ها و شايد ماه‌ها طرح و برنامه‌ريزي نياز دارد و در عرض يك شب نمي‌توان چنين حملات گسترده‌اي را برنامه‌ريزي كرد.

در اولين روزهاي حمله رژيم اسراييل به لبنان صدها غيرنظامي، از جمله يك خانواده كانادايي كشته شده‌‌اند و فرودگاه بين‌المللي لبنان نيز منهدم شده است. (رژيم اسراييل اين اقدامات را با تجهيزاتي كه به كمك ماليات‌هاي مردم آمريكا تهيه كرده، به انجام رسانده است). علاوه بر اين، جاده‌ها، پل‌ها، بنادر و نيروگاه‌هاي آب و برق نيز هدف حملات رژيم صهيونيستي قرار گرفته‌اند.  در هر جنگي مقابله با نيروهاي نظامي و حمله به آنها قانوني است، اما حمله به غيرنظاميان، كشورهاي همسايه و فرودگاه‌هاي بين‌المللي اقدام غيرقانوني به شمار مي‌رود. طبق استاندارهاي نورنبرگ كه از آن براي محاكمه نازي‌ها استفاده شد، رژيم اسراييل به وضوح مرتكب جنايات جنگي شده است.  رژيم اسراييل در غزه نيز مرتكب جنايات جنگي شده است و بهانه اين رژيم براي اقدامات خود در غزه ربوده شدن يك سرباز اسراييلي بود. درحال كه ران هاكوهن، استاد مشهور اسراييلي عقيده دارد ارتش اسراييل مدت‌ها قبل از ربوده شدن سرباز اسراييلي، نقشه حمله به غزه را طراحي كرده بود.

رازهاي پوشيده

هنوز آثار خاطره حماسه 33 روز مقاومت نيروهاي حزب‌الله لبنان در برابر ارتش اسرائيل و اجتماع بزرگ «جشن بزرگ پيروزي» مقاومت ‌ چون هديه‌اي ادر ديد و اذهان مردم لبنان و کشورهاي عربي منطقه مي‌چرخد که در گوشه وکنار، همچنان حرف و حديث‌هاي بسياري از خيانت سرسپردگان آمريکا در لبنان به مقاومت اسلامي ‌به گوش مي‌رسد.  پشت پرده خروج نيروهاي ارتش لبنان از پادگان مرجعيون و چگونگي بمباران منطقه «الرويس» در جنوب لبنان ، از جمله مسائل مهمي ‌است که اکنون بسياري در لبنان در تلاشند که حقايق آن را از زبان نيروهاي مقاومت ‌بشنوند و شايد بسياري از اجتماع ميليوني که در جنوب بيروت براي شنيدن سخنان دبيرکل حزب‌الله گرد هم آمده بودند، منتظر شنيدن بخشي از حقايق پشت پرده‌اي بودند که برخي از آنان تنها چند روز پيش از اين، از سوي سيد‌حسن نصرالله به خيانت و خنجر زدن از پشت به مقاومت اسلامي ‌متهم شده بودند، اما باز هم «سيد مقاومت» از باز کردن اين پرونده خودداري کرد تا  شايد در روزي مناسب که خود تشخيص خواهد داد، آن را افشا نمايد.

روز نهم اگست، سال‌جاري، در حالي که نيروهاي حزب‌الله، نبرد زميني سختي را با ارتش اسرائيل آغاز کرده بودند، تعداد صد تن از نيروهاي زميني احتياط ارتش اسرائيل، وارد پادگان ارتش لبنان در مرجعيون شدند تا ضمن تفتيش آن از حضور نيافتن نيروهاي حزب‌الله و يا امکانات نظامي ‌در آن آگاه شوند. به اين ترتيب، پس از نيم ساعت از ورود و تفتيش، آنها پادگان را ترک مي‌کنند و از آن خارج مي‌شوند که ناگهان با کمين سنگين کماندوهاي حزب‌الله مواجه مي‌شوند. آنها در حالي که مي‌دانستند تعدادي از مردم عادي براي فرار از بمباران‌هاي اسرائيل به پادگان مرجعيون پناه برده‌اند و تعداد قابل توجهي از نيروهاي نظامي‌ ارتش لبنان در اين پادگان مستقرند، به سوي پادگان باز مي‌گردند تا با سپر قرار دادن نيروهاي انساني لبناني، راهي براي فرار خود جستجو کنند. آنها وارد پادگان مي‌شوند و نيروهاي ارتش لبنان که مجوزي براي درگيري با اسرائيلي‌ها نداشتند و با دستوري از مرکز بيروت، از هرگونه نبرد با ارتش اسرائيل برحذر شده بودند، بدون هرگونه مقاومتي پادگان را با همه امکاناتش در اختيار نيروهاي اسرائيلي قرار مي‌دهند. از اين لحظه است که به بيروت و تل آويو اطلاع داده مي شود که چه اتفاقاتي رخ داده است.  

حزب‌الله لبنان که مي‌دانست بيش از 300 تن از ارتش و مردم عادي در اين پادگان قرار دارند از هرگونه تعرضي به پادگان خودداري مي‌کند تا گزندي به آنها نرسد. از سويي ديگر، کماندوهاي حزب‌الله منتظر فرصت بودند تا يا تعداد قابل توجهي از آنها را به اسارت بگيرند و يا آنها را تارومار کنند که در هر دو صورت يک پيروزي بزرگ  در طول شش دهه نبرد اعراب و اسرائيل براي حزب‌الله رقم مي‌خورد که همه چيز را در طول نبرد به نفع مقاومت اسلامي‌لبنان عوض مي‌نمود.  به گفته مجله «الحقيقه» چاپ پاريس که متعلق به نويسنده و روزنامه‌نگار مخالف سوريه‌اي «نزار نيوف» است، ارتباطات وسيعي آغاز مي‌شود که يک طرف آن وزير دادگستري اسرائيل «حييم رامون» در تل‌آويو است و طرف ديگرش «احمد فتفت»، سرپرست وزارت کشور لبنان در بيروت. مجله «الحقيقه» از پاريس  به نقل از روزنامه‌نگار و نويسنده اسرائيلي «نسيم الوني» مي‌نويسد: وزير عدليه اسرائيل با يک واسطه با سعدالدين حريري تماس برقرار مي‌کند. اين ميانجي کسي نيست جز «رون لودر»، رئيس صندوق ملي يهود و رئيس هيئت مديره فروشگاه‌هاي زنجيره‌اي بين‌المللي «استيه لودر». چنانچه «الحقيقه» آورده است:

«رون لودر»، همان کسي است که چندين بار با نام و نشاني ديگر، به بيروت سفر کرده و با همکاري يکي از مؤسسات رفيق حريري و با حضور همسر وي خانم «نازک حريري»، يکي از شعب اين فروشگاه را با نام «اشتي» در بيروت، افتتاح کرده بود. رون لودر، مسئوليت حمايت مالي از استقرار يهوديان مهاجر به فلسطين اشغالي را در اسرائيل به عهده دارد.  تلاش‌هاي وزير دادگستري اسرائيل به بار مي‌نشيند و فواد سينيوره که از طريق «سعد الدين حريري» در جريان امور قرار گرفته، به احمد فتفت، سرپرست وزارت کشورش دستور مي‌دهد که موضوع را پيگيري کند. احمد فتفت نيز به فرمانده پادگان « عدنان داوود»، دستور مي‌دهد از هرگونه اقدامي ‌بدون مشورت با وي خودداري کند و منتظر دستورهاي بيروت بماند. اين در حالي است که فرمانده پادگان «عدنان داوود» با کمال سخاوتمندي از اسرائيلي‌ها پذيرايي مي‌کند و با آنها قهوه مي‌خورد و از قضا، يکي از افراد ارتش اسرائيل از تمامي ‌اين رخدادها فيلمبرداري مي‌کند که پخش آن از شبکه دو تلويزيون اسرائيل و متعاقب آن تلويزيون المنار و تلويزيون NEW TV  لبنان، موجب رسوايي بزرگي براي فرمانده منطقه و احمد فتفت مي‌شود، به گونه‌اي که دستور بازداشت عدنان داوود به جرم تسليم در برابر دشمن و خيانت به شرافت ملي صادر مي‌شود.

دولت اسرائيل دو روز به شدت بحراني را پشت سر مي‌گذراند تا بتواند به هر شکلي که هست، صد تن از نيروهايش را به سلامت از پادگان مرجعيون خارج کند. از همين رو، با طرف لبناني خود به يک مکانيسم مشترک د ست مي‌يابند و آن اين بود که: حزب‌الله لبنان از هرگونه تعرضي به نيروهاي اسرائيلي در محاصره خودداري مي‌کند و در مقابل، ارتش اسرائيل اجازه مي‌دهد تا 350 لبناني داخل پادگان، اعم از نظامي ‌و مردم عادي به سلامت از پادگان خارج شوند. بر همين پايه با همراهي تعدادي از نيروهاي هندي «يونيفيل»، لبناني‌ها  از پادگان خارج مي‌شوند و  حزب‌الله لبنان که خود را در عملي انجام شده مي‌ديد، براي حفظ جان لبناني‌ها، مجبور به پذيرش امر مي‌شود و از هرگونه حمله‌اي به نيروهاي اسرائيلي خودداري مي‌کند تا آنها مرجعيون را ترک کنند، اما با اين همه ارتش اسرائيل، بازهم زير تعهدات خويش مي‌زند و کاروان لبناني‌ها را زير آتش مي‌گيرد که تعدادي مجروح بر جاي مي‌گذارد.  «ميلوش شتراگر»، سخنگوي «يونيفيل» در همين روز، مدعي مي‌شود که ‌اين اقدام با توافق دو دولت لبنان و اسرائيل صورت گرفته است و «احمد فتفت» نيز در گفت‌وگو با فرانس‌پرس اظهار مي‌دارد که وزارت کشور، تصميم به تخليه پادگان گرفته است و اين اقدامات خود را نتيجه مذاکرات دولت لبنان با دولت فرانسه و شخص «ژآک شيراک» مي‌داند، در حالي که مجله «الحقيقه»، مدعي است مدارکي بسيار مهم در دست دارد که دولت فرانسه، هيچ نقشي در اين کار نداشته، بلکه ‌اين اقدام نتيجه تلاش ميانجيگر يهودي و رئيس صندوق ملي يهود «رون لودر» بوده است.

مجله  الحقيقه با آن که يک فرد سوري مخالف دولت سوريه آن را هدايت مي‌کند، بحث‌هاي خود را تنها به ‌اين موضوع، ختم نمي‌کند و به مسئله‌اي مي‌پردازد که اگر حقيقت داشته باشد و يا بتواند آنچنان که مدعي شده با اسناد و مدارک مستدل و محکم آن را ثابت کند، تحولي همراه با حقايقي دردناک جامعه لبنان را در بر خواهد گرفت. اين مجله، موضوع حمله هوايي اسرائيل به «مجتمع مسکوني امام حسن (ع)» در منطقه «الرويس» در جنوب بيروت را مورد بررسي قرار داده است و مدعي شده است که‌ اين حمله بنا بر نامه‌اي شکل گرفته است که «مروان حماده»، وزير ارتباطات دولت لبنان و عضو فراکسيون «وليد جنبلاط» در لبنان، به دولت اسرائيل نوشته شده بوده است. الحقيقه به نقل از گزارش «نسيم الوني» مي‌نويسد: در تاريخ 13 اگست 2006 اسرائيل نامه‌اي را از سوي «مروان حماده»، وزير ارتباطات لبنان از طريق سفير آمريکا در بيروت دريافت مي‌کند که اظهار مي‌دارد، سيد‌حسن نصرالله، دبيرکل حزب‌الله لبنان در کجا مخفي شده است.

الحقيقه مدعي است اين نامه، که آن را از طريق يکي از سفارتخانه‌هاي اروپايي در تل آويو به دست آورده است، نشان مي‌دهد که سيد‌حسن نصرالله هم اکنون (زمان ارسال نامه ساعت 30/14 به وقت بيروت)  در منطقه الرويس در جنوب بيروت قرار دارد. در همين نامه آمده است که سيد‌حسن دستور اعزام فرماندهان زبده و تازه نفس خود به نقاط مرزي درگيري را صادر کرده است. پس از ارسال اين نامه و دريافت آن توسط دولت اسرائيل، فقط ده دقيقه بعد، فرماندهي ارتش اسرائيل دستور حمله به نقطه ياد شده در نامه «مروان حماده» را صادر مي‌کند. بر اساس اين دستور، هجده هواپيماي اسرائيل در ساعت حدود 30/15 حمله‌اي وسيع را فقط ظرف دو دقيقه به محل ياد شده انجام مي‌دهند که حدود چهل تن بمب انفجاري هوشمند بر فراز مجتمع مسکوني امام حسن (ع) فرو مي‌ريزند که ثمره آن شهادت 50 تن که 20 تن آنها را کودکان تشکيل مي‌دادند، بود. در اين حمله، ده اپارتمان که برخي از آنها تا بيست طبقه ارتفاع داشتند با خاک يکسان مي‌شوند، به گونه‌اي که برخي از خبرنگاران حاضر در محل، آن را اينچنين تشبيه مي‌کردند: چکشي را برداريد و به يک بيسکويت بکوبيد. اينجا به همين شکل نرم شده بود.  اين حمله نيز مانند حمله به منطقه برج البراجنه بيروت که با هدف ترور سيد‌حسن نصرالله شکل گرفته بود، با شکست روبرو شد و سايت اکنون جامعه لبنان همه نگاه‌هاي خود را به ‌اين سو جلب نموده است که در چه زماني اسرار کامل عناصر وابسته به آمريکا  در جنگ سي‌وسه روزه، افشا مي‌شود تا چهره دوست و دشمن و مرزهاي مقاومت و سرسپردگي در لبنان و منطقه خاورميانه بيش از پيش روشن شود.

بیش از یک میلیون نفر در منطقه شیعه‌نشین در جنوب بیروت جمع شده بودند تا شاهد شکست جنگ روانی اسرائیل علیه حزب‌الله لبنان باشند، چه آن که اسرائیل، تهدید کرده بود که سیدحسن نصرالله، حتی پس از پایان جنگ، هدفي متحرک و دایمی برای اسرائیل است. این رژیم آنچنان بی‌پروا از این جنگ روانی سخن می‌گفت که گویی، تا ماه‌ها سیدحسن نصرالله در ملا عام ظاهر نخواهد شد، اما به یک‌باره و در حالی که حتی بسیاری از لبنانی‌ها نیز از آن بی‌خبر بودند، سیدحسن نصرالله از میان امواج خروشان صدها هزار تن از مردم مقاوم لبنان، قد علم كرد تا بار دیگر، نشان دهد كه از مرگ هراسی به دل راه نمی‌دهد و بر سر پیمان‌های خود با مردم لبنان هست و همچنان بر طبل شکست اسرائیل خواهد کوبید.  هم‌زمان با جنگ تبلیغاتی اسرائیل علیه رهبران حزب‌الله، نیروهای ائتلاف 14 مارس لبنان نیز به رهبری ولید جنبلاط و برخی دیگر از چهره‌های طایفی لبنان، جنگی نابرابر علیه حزب‌الله در پیش گرفته بودند. ولید جنبلاط در اظهارنظري نسنجیده و ناپخته که بوی توهین و اهانت به لبنان از آن به مشام می‌رسید، توده‌های حزب‌الله را به تعقل بیشتر در حمایت از حزب‌الله فراخوانده بود و حزب‌الله لبنان را سازمانی سیاسی و حزبي فراگیر قلمداد کرده بود که پس از جنگ، به دنبال تسویه حساب‌های داخلی است.

این در حالی است که حزب‌الله لبنان، یک نیروی مقاومت در سرزمین‌های لبنانی است که تا استمرار اشغالگری، حضور خود را در میدان مقاومت و کارزار نظامی، مشروع می‌داند، علاوه بر آن که حزب‌الله، عمل سیاسی کنونی خویش را تنها در خدمت اهداف مقاومت در برابر دشمن صهیونیستی می‌داند.  از سویی دیگر، ائتلاف 14 مارس در بیانیه‌ا‌ی رسمی نبرد 33 روزه حزب‌الله را تنها در خدمت به ایران و سوریه ارزیابی کرده بود و در مواضعی کنایه‌آمیز، خانواده‌های شهدای لبنان و مقاومت اين كشور را به تمسخر گرفته بود. از همه اینها گذشته، ولید جنبلاط و امین جمیل، در اظهاراتی مسلسل‌وار، خواستار خلع سلاح حزب‌الله در سایه استقرار ارتش لبنان در جنوب بودند؛ امری که گسترش دامنه آن، می‌توانست برخوردی اجتناب‌ناپذیر را بین حزب‌الله و ارتش به وجود آورد. در همین روزها، دولت لبنان در اقداماتی سؤال‌برانگیز، امور امنیتی مهمی از کشور، از جمله فرودگاه و بندر بیروت را به نیروهای خارجی واگذار كرده و حتی گفته می‌شود دشمن را از میزان توانایی‌های ارتش لبنان در جنوب مطلع ساخته بود. در کنار این امور، نیروهایی از یونیفیل که هنوز ماهیت آنان و میزان عملیاتشان روشن نشده، اقدام به عملیات جاسوسی علیه حزب‌الله كرده بودند که بخشی از آن، مربوط به کشف توانایی‌های حزب‌الله پس از جنگ بوده است.

از سویی دیگر، اقداماتی که از سوي گروه‌های رقیب حزب‌الله در لبنان انجام شده بود، یکی از مصادیق بارز آن، حذف سیاسی حزب الله در لبنان بود. آنها تسویه نیروهایی را در سازمان‌های نظامی و امنیتی آغاز کرده بودند که گمان می‌رفت ارتباطی با حزب‌الله داشته‌اند. یکی از مهم‌ترین عناصر اجرایی این طرح، ماحمد فتفت»، سرپرست وزارت کشور و وزیر ورزش و جوانان بود که وابسته به جناح «المستقبل» مربوط به سعدالدین حریری است؛ اقدامات فتفت، اعتراض شدید حتی نمایندگان سازمان امل در پارلمان و دولت لبنان را برانگیخته بود. در کنار همه این اقدامات، مواضع نخست‌وزیر سینیوره نیز جای دقت و تأمل داشت. او که از نظر وزن سیاسی، فاقد اهرم‌های لازم در جامعه سنی لبنان است و قابل مقایسه با چهره‌هایی چون مرحوم رشید کرامی، مرحوم رفیق‌الحریری، سلیم‌الحص و عمر کرامی نیست، آن چنان با امور برخورد مي‌كرد که انگار، منجی جامعه لبنان است و اوست که لبنان را به ساحل ثبات و پایداری رسانده و گویی، فراموش کرده که این مقاومت اسلامی لبنان است که امروز به او و همه همفکرانش، امکان حضور در صحنه سیاسی لبنان را داده است. امروز همه در لبنان به خوبی می‌دانند که اگر مقاومت اسلامی در لبنان نبود و ترس از مقاومت در جان ارتش اسرائیل رخنه نمی‌کرد، لبنان همچنان بخش وسیعی از سرزمینش در اشغال ارتش اسرائیل باقی می‌ماند و اسرائیل هرگز از آن عقب‌نشینی نمی‌کرد.

  فواد سینیوره، بر اين باور است که این بار لبنان با دیپلماسی آزاد خواهد شد و نه با سلاح. او این موضع را در پيش گرفت تا از قدرت مانور حزب‌الله لبنان بکاهد و این نظریه را تقویت کند که دولت مرکزی لبنان، باید همه کاره باشد و همه ترسیم‌های نظامی و سیاسی در کشور، باید به دست دولت باشد و البته همان گونه که سیدحسن نصرالله تأکید دارد، این منتهای آرزوی شهروندان لبنانی است، اما دولت، فاقد قدرت مرکزی و توانایی‌هایی کافی است. بسیاری از کارشناسان لبنانی، اکنون از سینیوره مي‌پرسند، اگر حقیقتا دولت خواستار حاکمیت ملی دقیق و کامل بر لبنان است، پس چگونه رئیس این دولت، حاضر می‌شود اطلاعات نیروها و قدرت نظامی ارتش کشور را رسما در اختیار ارتش دشمن؛ یعنی اسرائیل بگذارد؟ از سوی دیگر، چگونه فرمانده عالي‌رتبه امنیتی وی، سرتیپ عدنان داوود در پادگان مرجعیون در تاریخ 9 اگوست 2006 همه امکانات پادگان مرجعیون در جنوب لبنان را در اختیار دشمن قرار می‌دهد و با آنها در جلسات بسیار صمیمی نشست و برخاست می‌کند و قهوه می‌نوشد و فال قهوه می‌گیرند و دست اخر، سرپرست وزارت کشورش «احمد فتفت»، که جزو تیم سیاسی سعدالدین حریری است، اعلام می‌کند که این سرتیپ لبنانی، هیچ‌گونه عملی که عنوان خیانت داشته باشد، مرتکب نشده است. این در حالی است که بسیاری از کارشناسان لبنانی، معتقدند که برابر ماده 121 فصل دوم قانون دادگاه‌های نظامی لبنان، اقدامات و رفتار عدنان داوود از مصادیق بارز تسلیم در برابر دشمن و مخالفت با شرافت ملی است که در همین قانون جزای اعدام برای آن در نظر گرفته‌اند.

کانال دوم تلویزیون اسرائیل به تفصیل همه ماجرای همکاری این افسرو تعدادی از همکارانش را تنها سه روز پس از پایان این ماجرا، نشان می‌دهد و یک رسوایی بزرگ امنیتی و نظامی در لبنان پدید می‌آورد که هرگز سابقه نداشته است. این در حالی بود که مقاومت اسلامی لبنان در همان روزها، سرگرم نبردی سخت و طاقت‌فرسا با ارتش اسرائیل در مرجعیون و در اطراف پادگان ارتش لبنان در مرجعیون بود و در نتیجه، فشار فزاینده نیروهای حزب‌الله بود که تعداد بسياري از نیروهای ارتش اسرائیل برای حفاظت از جان خود وارد پادگان شده و مورد استقبال سرتیپ عدنان داوود که مورد حمایت احمد فتفت، سرپرست وزارت کشور لبنان است، قرار می‌گیرد.  گفته می‌شود، اگر این نیروهای ارتش اسرائیل، وارد پادگان مرجعیون نمی‌شدند، تعداد کشته‌های ارتش اسرائیل تا مرز 250 تن افزایش می‌یافت و یا در صورت اسارت آنان، تعداد اسرای اسرائیلی در جنگ 33 روزه حزب‌‌الله با ارتش اسرائیل به بیش از پنجاه تن افزایش می‌یافت و این در آن روزها به معنی تغییر همه موازنه‌ها در جنگ و برتری مطلق حزب‌الله در صحنه نبرد بود.  اما برای این که جلوی این اقدام گرفته شود، تنها در کمتر از یک ساعت، به اندازه یک ماه، ارتباطات و تماس‌های دیپلماتیک بین بیروت ـ تل‌آویو با ميانجيگري واشنگتن برقرار می‌شود. نطفه این ارتباطات را یکی از چهره‌های برجسته اقتصادی لبنان تشکیل می‌دهد که با یکی از تجار یهودی در اروپا، دارای روابط اقتصادی نزدیکی است.

این رابط، نخست وزیر دولت لبنان را متقاعد می‌کند تا نیروهای اسرائیلی تحت محاصره در پادگان مرجعیون، به سلامت از این پادگان خارج شوند و حزب‌الله نیز هیچ اقدامی علیه آنان انجام ندهد و در ازاي آن، 350 تن از عناصر ارتش لبنان به همراه تعدادی از مردم عادی، که در این پادگان، پناه گرفته بودند به سلامت، این پادگان را ترک کنند و به همین دلیل بود که حزب‌الله لبنان، اجازه داد تا نیروهای تحت محاصره ارتش اسرائیل به سلامت، مرجعیون را ترک کنند و عملا راهی جز این نداشت و همین بود که باعث شد تا هم‌زمان در تاریخ 11 اگست 2006 نیروهای نظامی و امنیتی مشترک لبنان، پادگان مرجعیون را ترک کردند و از سوي ديگر نیز نیروهای اسرائیلی منطقه را ترک كردند. برای این اقدام تماس‌ها و مذاکرات بسیار فشرده و متعددی انجام شد که احمد فتفت نیز در اظهارات مختلفی بر آن صحه گذارده است.

و اکنون همین وزیر کابینه لبنان است که از سرتیپ عدنان داوود حمایت می‌کند و شمشیر خویش را از رو به سوی حزب‌الله می‌گشاید و روشن است که او و افسرعالي رتبه مورد حمایتش، باید بمانند تا بهای سکوت آنان در این که چه کسانی پشت این مذاکرات و واسطه‌گری‌ها و گفت‌وگوها بودند، پرداخت شود. از همه اینها گذشته، بین تشکیلات امنیتی لبنان در زمان فواد سینیوره، آن قدر نزدیکی با سازمان اطلاعات و امنیت آمریکا برقرار شده است که این سازمان برای مدیر کل سازمان امنیت لبنان سرلشکر وفیق جزینی، یک کادیلاک آخرین سیستم و مجهز به امکانات امنیتی، هدیه می‌فرستد و بر سر این که این مقام امنیتی از این ماشین استفاده کند یا نه، در کابینه دولت، جنجال و دعوا می‌شود و جالب آن که همین مقام امنیتی، اصرار دارد که از ماشین به صفت یک هدیه شخصی استفاده کند. این یکی از مسائلی بود که در کابینه لبنان، نماینده حزب‌الله با آن به طور ریشه‌ای برخورد كرد و خواستار حل و فصل این موضوع در تشکیلات امنیتی لبنان شده بود.

و همه این امور، باعث می شود تا سیدحسن نصرالله، دبیر کل حزب‌الله لبنان، بار دیگر به صحنه بیاید و به رغم همه تهدیدات اسرائیل و در حالی که رقبای سیاسی از غیبت او در صحنه سیاسی لبنان، لبخند رضایتی بر لب داشتند، بار دیگر خطابه‌ای قوی و پر خروش را در یکی از بزرگ‌ترین اجتماعات لبنان به اجرا درآورد. در این اجتماع بزرگ، چهره‌های بزرگی نیز پشت سر او حضور داشتند. نمایندگان رئیس‌جمهور لبنان و رئیس پارلمان، سلیم‌الحص، عمر کرامی، شیخ بهجت غیث، رهبر مذهبی دروزی‌های لبنان، سلیمان فرنجیه، طلال ارسلان از رهبران سیاسی دروزی، ایلی فرزلی، میشل سماحه و ده‌ها شخصیت و چهره‌ سرشناس سیاسی لبنان. این اجتماع بزرگ، نشان داد که جبهه مقاومت لبنان در صورت یک انتخابات جدید، بدون شک، قدرت سیاسی قوی‌تری در لبنان پیدا خواهد نمود و می‌تواند با هم‌پیمانی با احزاب سیاسی سنی و مسیحی و دروزی، رقبایی را که ادعای اکثریت پارلمانی در لبنان را دارند، شکست سنگینی دهد.  سید حسن نصرالله بر چند نکته بسیار حساس تأکید داشت:

1ـ دولت كنونی لبنان،  وجهه وحدت ملی ندارد و قادر به دفاع از وحدت ملی و مصالح ملی لبنان نیست. از همین رو، باید دولت وحدت ملی تشکیل شود.
2ـ جامعه لبنان از یک بحران داخلی در رنج است که می تواند تخریب کشور را به دنبال داشته باشد.
3ـ سلاح مقاومت تا زمانی که دولتی فراگیر و توانا تشکیل شود، غیر قابل گفت‌وگوست و حزب‌الله هرگز آن را تحویل نخواهد داد.
4ـ حزب‌الله لبنان هرگز در تله در گیری با ارتش لبنان گرفتار نخواهد شد و آنان را برادران خود می‌داند.
5ـ عناصر وابسته‌ای که در نبرد علیه مقاومت فعالیت می‌کردند، در هیچ یک از برنامه‌های خود علیه حزب‌الله به اهدافشان نرسیده اند.
6ـ تا اشغال در جنوب لبنان، ولو یک قدم از خاک لبنان باقی است، حزب‌الله با سلاحش همچنان باقی خواهد ماند.
7ـ حزب‌الله بر سر اسرای اسرائیلی در چهارچوب مذاکرات غیرمستقیم تنها در برابر اسرای لبنانی آنان را آزاد خواهد کرد.
8ـ حزب‌الله قطعنامه 1701 را مقدس نمی‌داند و در صورت ادامه تجاوزات اسرائیل به جنوب، به آنان به شدت پاسخ خواهد داد.
9ـ ولید جنبلاط از سخنان سابقش در برابر توده‌های حزب‌الله باید عذرخواهی کند. او از مردم همراه مقاومت به «بدون عقل» یاد کرده بود.
10ـ حزب‌الله لبنان، خود را هم‌پیمان ایران و سوریه می‌داند و از اظهار آن هیچ ابایی ندارد و به آن افتخار می‌کند.

سیدحسن نصرالله با مواضع اخیر خویش به کسانی که او را به «حسابرسی پس از جنگ» تهدید می‌کردند و یا کسانی که از مقاومت او چهره‌ای شکست خورده ترسیم می‌کردند و یا حتی در تلاش بودند تا وجود حزب‌الله را منکر شوند، نشان داد که همانند روزهای 33 روزه در نبرد با اسرائیل، با رهبری اندیشمند، توانا و زیرک روبه‌رو هستند. او نشان داد، در حالی که دشمن او «ایهود اولمرت»، فقط 7 درصد جایگاه مردمی‌اش را نگه داشته، سیدحسن نصرالله، هنوز با نیروی 100درصدي بر قلوب نه تنها مردم لبنان که همه ملل منطقه حاکمیت می‌کند. دشمنان او که در لباس رقیب در برابر او ظاهر می‌شوند، به خوبی آگاهند که از این پس در برابر آنان فردی در قامت یک رهبر بزرگ اسلامی قد علم خواهد كرد.

جنگها  

جنگ 1948: بعد از ترك فلسطين توسط انگليس و تحويل آن به دولت نامشروع اسرائيل، اين رژيم با گسترش سياست رعب و وحشت در داخل سرزمين -هاي اشغالي و اجراي نقشه مشت آهنين، به فلسطينيان بي پناه (زنان، كودكان و سالخوردگان) يورش برد و آنان را قتل عام كرد. بعد از اين قتل عام ها، ارتش هاي كشورهاي عربي كه به تازگي و با استقلال اعراب از امپراتوري عثماني تشكيل شده بودند و هنوز از تجهيزات كافي برخوردار نبودند، درصدد حمله به اسرائيل برآمدند، ولي به علت تجهيزات ابتدايي كه داشتند، اين كار انجام نشد.

جنگ 1967: سه كشور مصر، اردن و سوريه تحت تاثير ايدئولوژي پان عربيسم ايجاد شده توسط «جمال عبدالناصر» و در يك اقدام هماهنگ براي بازپس گرفتن سرزمين هاي عربي از اسرائيل با اين رژيم وارد جنگ شدند، ولي به واسطه نبود يك فرماندهي واحد از آنها و در مقابل پشتيباني لجستيك كشورهاي فرانسه، انگليس و آمريكا از اسرائيل و بمباران فرودگاه هاي نظامي مصر و سوريه، اين كشورها شكست خوردند و از سرزمين هاي جديدي چون صحراي سيناي مصر، جولان سوريه و غرب رود اردن عقب نشستند و به متصرفات اسرائيل افزودند.

جنگ اكتبر 1973- بعد از مرگ عبدالناصر و روي كار آمدن «انور سادات» در مصر، اين كشور دوباره به همراه سوريه درصدد بازپس گيري برآمدند، ولي اين بار جبهه اعراب از فقدان استراتژي رنج مي برد، به خصوص سادات از همان ابتدا نه براي جنگيدن، بلكه براي صلح و سازش به ميدان آمده بود. «حسنين هيكل» روزنامه نگار كهنه كار مصري در كتاب خود همين موضوع را فاش كرد.

جنگ 1982 لبنان- اسرائيل با راه اندازي جنگ 1982 عليه لبنان، قصد داشت جنبش آزاديبخش فلسطين و رهبر آن، ياسرعرفات را از دور مبارزات ضداسرائيلي خارج كند. چريك هاي فلسطيني آن موقع در لبنان مستقر بودند. اين چريك ها بعد از كشتار سپتامبر سياه سال 1970 در اردن، از اين كشور عقب نشيني كرده و در لبنان آواره شده بودند، و از آن پس ضربات نظامي خود را همواره با خواست هاي سياسي همراه مي كردند و از اين طريق مظلوميت ملت فلسطين را زنده نگه مي داشتند. اسرائيل در اين جنگ، با حمله برق آسا، توانست بخش هاي جنوبي لبنان را به تصرف خود درآورد و اعضاي سازمان آزاديبخش فلسطين را از آنجا اخراج كند. در طي همين حمله بود كه صهيونيست ها دست به جنايتي نفرت انگيز زدند و حدود 3700 فلسطيني بي پناه را در اردوگاه هاي صبرا و شتيلا قتل عام كردند.

اسرائيل هرچند در سال هاي بعد توانست سازمان آزاديبخش فلسطين را به پاي ميز مذاكره بكشاند و آنچه را كه تحت عنوان تشكيلات خودگردان در سرزمين هاي اشغالي بود، به آنان تحميل كند، ولي از اين سال به بعد زمينه هاي سقوط و عقب نشيني خود را هم احساس كرد. حزب الله با اتخاذ يك استراتژي چريكي، مرحله به مرحله موفق به عقب راندن اسرائيل از جنوب لبنان گرديد و بالاخره در سال 1999 اسرائيل كاملاً به عقب نشيني از جنوب لبنان تن داد و پيروزي بزرگ حزب الله رقم خورد. جنگ 33 روزه- رژيم اسرائيل براي نخستين بار پس از شكل گيري نامشروع خود سال 1948 تاكنون هيچ دستاوردي از 33 روز نبرد عليه لبنان و در جنگ با حزب الله بدست نياورد. و اكنون هيچ برگ برنده اي براي فشار عليه لبنان در دست ندارد.

منبع: نشريه هاي خبري وتحليلي . 

 

 


بالا
 
بازگشت