چگونه ارتش تا دندان مسلح شکست خورد ؟
وطن پور
کارل فون کلاوزوتس تئوریسین معروف نظامی جنگ را مانند "ادامه سیاست دولت در استفاده از ابزارهای دیگر" نامید. اما نیمه دوم قرن بیستم و اوائل قرن بیست و یکم نشان می دهد جنگ های متداول که کشورهای مختلفی و یا ائتلافی از آنها در هر طرف شرکت می کنند به آرامی به تقابل تسلیحاتی نمونه جدید تغییر می یابند. این تقابل توسط گروه های مختلف اجتماعی و سیاسی غیر دولتی انجام می شود که حتی ممکن است با نیروهای دولتی کشور خود نیز به مناقشه بپردازند. ضمنا بر خی اوقات مرکز هدایت واحدی نیز وجود ندارد (آنچه که در جنگ های متداول از شرایط اصلی محسوب می شود) اما این کمبود با وجود یک سری نظریات که ساختارهای نیمه نظامی را متحد ساخته و هماهنگ می کند جبران می شود. این حالت در چچن، سومالی و در بسیاری از مناقشات دیگر و حال هم در عراق رخ می دهد.
اخیرا تحلیل گران و منتقدان اغلب در مورد جنگ های نامتقارن صحبت می کنند. نمونه بارز آنها مقابله میان اسراییل و حزب الله یک ساختار شبه دولتی که در خاک لبنان ایجاد شده می باشد. این جنبش در عمل نشان داد که ساختار غیر منظم نظامی به آرامی به یک ارتش منظم تبدیل می شود که روش های عادی جنگی بر علیه آن کارایی ندارد. حتی اعضای دولت اسراییل و نمایندگان مجلس به این نتیجه تلخ رسیدند که تل آویو نتوانست که به اهداف خود نایل شود. این در حالیست که توان ارتش اسراییل و تشکیلات "حزب الله" غیر قابل مقایسه است. برای جنگ های نا متقارن قبل از هر چیز گروه های سیاسی آماده می شوند و به این نتیجه می رسند که برای به مقصد رساندن اهدافی که از نظر ایشان مهم بنظر می رسد باید به زور توسل کرده و از ابزاری که توانایی تهیه آنها را دارند استفاده نمایند. با توجه به این ابزار آنها تاکتیک مبارزه مسلحانه خویش را طراحی می کنند. نمونه دیگر این جنگ انفجار کشتي "کول" نیروی دریایی آمریکا مستقر در آب های نزدیک بندر "عدن" (یمن) 12 اکتبر سال 2000 بود.
یک کشتي جنگی معاصر چند منظوره با توانایی های منحصر بفرد به قیمت میلیاردها دالر با راکت هایی که توانایی انهدام اهداف ماورای افق را دارند و سیستم های هدایتی پیچیده، ارتباطات ماهواره ای، ابزار جنگ الکترونیکی، ردیابی هیدروصوتی، و با کادر مجربی که تربیت آنها هزینه های نجومی به همراه دارد توسط قایق های کوچک ماهی گیری با موتور متحرک چند صد اسب بخار که در عرشه آن دو نفر و ده ها کیلوگرم ماده منفجره وجود داشت هدف حمله قرار گرفت.
نتیجه این حمل 17 کشته، 46 نفر زخمی در میان نیروهای آمریکایی و خسارت مالی به میزان صدها میلیون دالر، شوک روانی در بین کادر و فرماندهی نیروی دریایی آمریکا، تشنج عملیاتی در کلیه پایگاه های نظامی آمریکا در خارج از کشور و وارد آوردن ضربه محسوس به تلاش های سیاسی آمریکا و ... بود.
این حمله به واقع اندیشه جنگ بی قرینه را فاش کرد که فلسفه اجرای آن بر پایه عملیات موثر نظامی بر علیه عملیات ابزاری بنا شده است. حزب الله به نظر می رسد که از چنین تاکتیکی استفاده کرد: شبه نظامیان از نقطه ضعف سیستم دفاعی اسراییل استفاده نموده و سعی کردند که از جهات قوی آن دوری کنند. اما به نظر می رسد که گهگاهی آنها یک موضوع مهم را از یاد می برند.
جنگ نامتقارن معاصر بیشتر و بیشتر به "جنگ-شورش" متحول می شود. این واژه توسط "یوگنی میسنر" (Eugenie Messner) تئورسین مشهور نظامی و سرهنگ ستاد فرماندهی ارتش تزاری که به خارج از کشور مهاجرت کرده بود مورد استفاده قرار گرفت. وی به تولد عصر "جنگ -شورش" اشاره کرده و تحلیل بسیار جامعی در مورد این مناقشه جدید نظامی دارد. "جنگ - شورش" به هیچ استاندارد، نحوه عملکرد و جنگ های عظیم اعتنایی ندارد. بر علیه ارتشی عظیم باید از تاکتیک پشه ای و دیگر نمونه های آن یعنی ترور، راهزنی، قیام، آشوب و حتی تظاهرات و راهپیمایی استفاده کرد. "جنگ-شورش" با چنین مرحله هایی آغاز می شود: تضعیف روحیه، آشوب، ترور، جذب آرام انقلابیون، شستشوی مغزی. استراتژی "جنگ-شورش" هدف اصلی خود را تخریب ساختارها می داند و "دولت فروپاشیده نمی تواند احیا شود همانطور که مرده را نمی توان زنده کرد".
مسنر پیشنهاد می کند که از مفهومی که قرن های درباره جنگ وجود دارد انصراف داده و دیگر نباید فکر کرد که جنگ زمانی است که جنگ می کنند و صلح زمانی است که جنگ نمی کنند. می توان در شرایط جنگی به سر برد و به طور علنی نجنگید و .... مناقشات بسیاری در اواخر قرن بیستم و اوائل قرن بیست و یکم گواه این حقیقت هستند. به عبارت دیگر نباید آشوب ها را بخش های عملیاتی و تاکتیکی "جنگ-شورش" نامید.
آنطور که می بینیم "جنگ-شورش" و جنگ نامتقارن وجوه مشترک بسیاری دارند چرا که یک اندیشه در آنها پایه گذاشته شده است: ضعیف در برابر قوی و یا چگونه می توان بر قوی پیروز شد. نباید تعجب کرد که چرا عراقی ها و حزب الله از این تاکتیک استفاده می کند. "اندرو ماک" در اثر خود به یک اندیشه جالب اشاره می کند: "چرا ملت های بزرگ در جنگ های کوچک شکست می خورند؟" وی تاکید کرد که توان نظامی شرکت کنندگان مناقشه می تواند در پس رفتار و از همه مهمتر روابط عدم تقارن نسبت به جنگ معینی پنهان شوند و توان بی قرینگی کشورها می تواند به همبستگی جامعه به نفع انجام آن منتهی گردد. نمونه دوم بی قرینگی در نقطه مقابل جنگ "محدود" و "عمومی" و یا استفاده از تاکتیک بی قرینگی یعنی عملیات گروه های پارتیزانی بر علیه ارتش منظم بروز می دهد. اغلب این نمونه، دلیل پیروزی ضعیف بر قوی می باشد.
از بارزترین رویدادهای نظامی سال 2006، می توان شکست نیروهای موئتلفه در عراق به ریاست آمریکا، ناموفقی ارتش اسرائیل در لبنان و بازگشت جنبش طالبان به افغانستان، علیرغم حضور ارتش 20 هزار نفری نظامیان ناتو را نام برد. گروه های نیمه پارتیزانی که در بهترین حالت، مجهز به سلاح کالاشنیکوف، آریپیجی و مواد منفجره هستند در جنگ با ارتش سازمان یافته و منظم پیروز می شوند، ارتشی که مجهز به آخرین فناوری های عالی و تجهیزات نظامی است و تمامی آنچه که نوابغ ساخت سلاح در اواخر قرن بیستم و اوایل قرن بیست و یکم ساخته اند را در اختیار دارد. ارتش هایی جنگ را می بازند که در آنها افراد حرفه ای سطح بالا خدمت می کنند و هزینه های آموزش و آماده سازی آنها سر به فلک می کشد. به سختی می توان تصور کرد: ارتشی که برای آن سالانه بیش از نیم تریلیون دالر صرف می شود، برای تمامی نیروهای مسلح جهان نیز همین قدر هزینه می شود، علیه مجاهدینی که اسلحه هر یک از آنها بیش از پنجاه دالر ارزش ندارد، هیچ کاری نمی تواند انجام دهد. برای چه چنین می شود؟ سعی می کنیم توضیح دهیم.
اولین و اصلی ترین علتی که پژوهشگران نظامی در پاسخ به سوال "بی ثمری نیروها" عنوان می کنند، این است که تمامی ارتش های منظم امروزی ویژه مبارزه با ارتشی مشابه و جنگ با یک کشور هستند. اما برای مقابله با پارتیزان ها، ترویستان، نيروهاي مقاومت و جنگجویان و یا هر طور هم که آنها را بنامیم، نیستند. بویژه که هیچ یک از این جنگجویان مرکز هدایت ندارند. آنها با گروه هایی خرده عمل می کنند و بهیچ وجه بین خود مرتبط نیستند. آنها به کمک مردم محلی تکیه می کنند که با آنها همدردی نموده و از ایشان حمایت می کنند. گروه های خود را از طریق این مردم تکمیل می کنند و فردی که روز دهقان معمولی و یا کارگر جاده است، شب به مبارزی مقاوم تبدیل می شود. این افراد با گروه های بزرگ، سازمان یافته و جزوتامهاي نظامی مبارزه نمی کنند، آنها کمین می کنند و از گوشه و کنار عمل می کنند، در راه حرکت گروهی از مخالفین خود و یا در زمان استراحت گروه های نه چندان بزرگ ظاهر می شوند.
اصل چنین تاکتیکی ساده است: یورش، آتشباری گسترده و شکست دهنده و متفرق شدن فوری. این که چه کسی را کجا جستجو کرد و به دنبال چه کسی بود، معلوم نیست. مبارزین حزب الله چنین عمل کردند. درافغانستان و سایر نقاط نیز همین گونه عمل می کنند. مدبرین نظامی، اصطلاحی را برای چنین مبارزاتی تعیین کرده اند. آنها چنین چیزی را "جنگ غیر متقارن" می نامند. اما معلوم نیست که چگونه باید با چنین جنگی مبارز نمود. می توان هر ارتش سازمان یافته ای را شکست داد و بر هر دولتی پیروز شد، بخصوص اگر نیروهای غیر قابل مقایسه می جنگند: ارتش آمریکا در اوایل قرن بیست و یکم علیه ارتش صدام که از اواسط قرن بیستم پیشرفتی نداشت و بعلت تحریم های اقتصادی ده ها ساله فرسوده شده بود. اما پیروز شدن بر سنیان، شیعیان، کردها و هر کس دیگری ممکن نیست. حتی اگر در داخل کشور این مردم با یکدیگر می جنگند. برای اینکه زمانی فرا می رسد که آنها برای مبارزه با متجاوز متحد می شوند.
حتی گاهی اوقات بدون اینکه خود بدانند، یک هدف مشترک آنها را متحد می کند. در افغانستان نیز چنین است زمانی که قبایل و گروه ها در مبارزه با نیروهای شوروی متحد شدند. امروز آنها با هم و یا به تنهایی علیه نیروهای ناتو عمل می کنند. هر چند که این مبارزه نیز سازمان یافته نیست، بخصوص زمانی که گروه هایی از ائتلاف ناتو سعی دارند موی دماغ آنها شوند و در ترتیب و نظمی که طی قرن ها ایجاد شده دخالت می کنند و چنین اعجوبه ای را برای کشورهای رادیکالی اسلامی، دموکراسی غربی می نامند. آنها دموکراسی خود را دارند، این زمانی است که تمامی مردم قبایل بی چون و چرا مطیع یک رهبر می شوند و آماده فدا کردن زندگی خود برای آن، برای سنت های باقی مانده از او و بازماندگان او هستند. دوستان آمریکا به بوش هشدار داده بودند که جنگ علیه عراق، بویژه با شعاری ساختگی، می تواند یک ماجراجویی با پیامدهای ناگوار و پیشبینی نشده باشد. اما او گوش نداد. توصیات کمیسیون جیمز-بیکر نیز مورد پسند وی واقع نشد، شکست حزب جمهوری خواهان در انتخابات کنگره نیز فعلاً به هیچ نتیجه گیری متفاوتی منجر نشده است و در عین حال در عراق تعداد سربازان آمریکایی کشته شده به سه هزار نفر رسيد. خروج واشنگتن از این کشور نیز که در سال آینده و یا 3-4 سال آینده رخ خواهد داد نیز می تواند تنها به هرج و مرجی جدید منجر شود. و نه تنها در خاور نزدیک، بلکه بسیار فراتر از محدوده آن... ناتوانی نیروهای یک ابرقدرت و یا ائتلاف کشورهایی که سعی در رسیدن به این جایگاه دارند و در این راه تدبیر و مسئولیت پذیری سیاسی در برابر شهروندان خود و سایر کشورها را از دست می دهند، منجر به فاجعه ای همگانی می شود. این یکی از نتیجه هایی است که سال 2006 که در حال پیوستن به تاریخ است، به ارمغان آورد.
همچنان
روزنامهآمریکایی والاستریت ژورنال نوشت که گروه تحقیقات عراق در گزارش خود
به جرج بوش اعلام کرده که شرایط در عراق وخیم و رو به زوال است و تنها در صورتی
که آمریکا همزمان با تقویت ارتش عراق ، بتواند کمک و همکاری کشورهایی چون ایران
و سوریه را جلب کند ، ممکن است شرایط را تا حدودی بهبود بخشد.
سه تن از خبرنگاراناین روزنامه در گزارشمشترکی نوشتهاند
هر دو اقدام توصیه شده ، برای دولت بوش حرکتهای سریعی خواهد بود و به همین دلیل
ممکن است توسط کاخ سفید و فرماندهان نظامی آمریکا در عراق چندان مورد استقبال
قرار نگیرد.
این روزنامه بر خلاف دیگر رسانههای آمریکایی نوشته است که
"در مورد مساله تعداد نیروهای نظامی آمریکا در عراق این گروه دو حزبی پیشنهاد
کرده فورآ شمار نیروهای جنگی آمریکا کاهش و توجه خود را بیشتر معطوف حمایت و
ارائه مشاوره به ارتش عراق نماید".
به نوشته وال استریت ژورنال، به این ترتیب در صورت عدم وقوع "اتفاقات
غیرمنتظره" در وضعیت امنیتی، تمامی گردانهای جنگی آمریکا که به آنها برای
محافظت از مشاوران آمریکایی و یا از بین بردن شبکههای تروریستی احتیاجی نیست
تا مارس
۲۰۰۸از
عراق خارج خواهند شد".
این روزنامه نوشت: جرج بوش رییس جمهوری آمریکا نیز پس از دیدار با اعضای این
گروه از آنها بخاطر تهیه این گزارش قدردانی و اظهار داشت کاخ سفید این گزارش را
با جدیت زیادی مورد بررسی قرار خواهد داد و در مورد اتخاذ سیاستهای آتی با
سختگیری خاصی اقدام خواهد نمود. بوش همچنین خاطرنشان کرد این گزارش فرصتی برای
آمریکا است که در مورد " این مساله بسیار مهم" به اجماع برسد و از آن به عنوان
زمینه مشترکی برای کار کردن در جهت منافع کشور استفاده شود.
وال استریت ژورنال مینویسد: همانگونه که انتظار میرفت
گروه تحقیقات عراق در گزارش خود موضعی میانهرو اتخاذ کرده و بین درخواست برخی
از دمکراتها برای تعیین جدول زمانی قطعی جهت خروج نیروهای آمریکا و تاکید بوش
بر ادامه حضور نیروهای آمریکایی تا زمان پایان ماموریت حد وسط را انتخاب کرده
است.
"این
گزارش در عین حال تصویر بسیار تاریکی را از وضعیت عراق ارائه و تصدیق کرده است
که پیشنهادات آن دارای نقصهایی است و استراتژی جدید آمریکا تنها زمانی به
نتیجه خواهد رسید که رهبران آمریکا با مردم صادقانه و بیپرده رفتار کنند تا
بتوانند حمایت آنها را جلب نمایند.
جیمز بیکر وزیر امور خارجه سابق آمریکا و لی همیلتون
نماینده سابق دمکراتها در مجلس نمایندگان که مشترکا ریاست این گروه دو حزبی را
برعهده داشتند در نامهای که به همراه این گزارش منتشر کردهاند با تاکید بر
محدود بودن اهرمهایی که آمریکا همچنان در عراق از آنها برخوردار است، اعلام
کردند "هیچ کس نمیتواند تضمین کند هر اقدامی که در این مرحله صورت گیرد باعث
توقف جنگهای فرقهای، خشونت رو به افزایش و یا دوری از هرج ومرج خواهد شد، در
صورتی که وضعیت کنونی ادامه یابد، پیامدهای احتمالی آن بسیار شدید خواهد بود."
در این گزارش آمده است که آنچه آمریکا باید درک کند این است که دیگر به عنوان
یک عامل قاطع در عراق به حساب نمیآید و مهمترین سئوالی که در مورد آینده عراق
وجود دارد مسئولیت عراقیها است. آمریکا باید نقش خود را در عراق به گونهای
تعدیل کند که مردم عراق را تشویق نماید کنترل سرنوشت خود را در دست گیرند. گروه
تحقیقات عراق همچنین پیشنهاد کرده است در صورتی که دولت عراق نتوانست در زمینه
اتحاد ملی و بهبود امنیت پیشرفتهایی به دست آورد، واشنگتن حمایتهای سیاسی،
نظامی و اقتصادی خود را از دولت عراق کاهش دهد.
این گروه که
۹ماه
پیش توسط کنگره تشکیل شد متشکل از
۱۰عضو
است که وظیفه آن مورد بررسی قرار دادن استراتژی ناقص آمریکا در عراق بوده است.
طی هفتههای اخیر نیز بخاطر افزایش هرج و مرج و خشونتها در عراق این گزارش از
اهمیت بسیار بیشتری برخوردار شده بود زیرا هم دمکراتها و هم جمهوریخواهان به
دنبال ایدههای جدیدی برای بهبود وضعیت آمریکا در عراق بودند.
انتظار
میرود پیشنهادات گروه تحقیقات عراق موج جدیدی از مباحثات را در واشنگتن به راه
اندازد که در آن دستهای خواستار اجرای کامل این پیشنهادات خواهند بود و
دستهای دیگر نیز ممکن است این گزارش را مبهم، قابل پیشبینی و یا بسیار دیر
هنگام بدانند.
رابرت گیتس نامزد جرج بوش برای سمت وزارت دفاع آمریکا نیز
روز سه شنبه در جلسه استماع خود در سنا با تاکید بر اینکه آمریکا در عراق در
حال پیروز شدن نیست از ارائه توضیحات در مورد زمانبندی و یا اندازه هرگونه عقب
نشینی احتمالی نیروهای آمریکایی از عراق خودداری کرد. او همچنین به این مساله
اشاره نکرد که دولت بوش از چه گزینههای دیگری ممکن است برای مقابله با خشونت
در عراق استفاده کند.
باتوجه به اینکه گیتس از اعضای سابق گروه تحقیقات عراق بود، این مساله باعث شده
بود تا بسیاری بر این عقیده باشند که ممکن است جرج بوش از کشفیات این گروه
استقبال کند ولی طی روزهای اخیر بوش و دستیارانش با تاکید بر اینکه در حال
تحقیقات دیگری هستند، از اهمیت این گزارش کاستند".
وال استریت ژورنال مینویسد: گروه تحقیقات عراق در گزارش خود با اشاره به
توانایی ایران و سوریه در اعمال نفوذ بر وقایع در عراق و علاقمندی آنها به
جلوگیری از ایجاد هرج و مرج در عراق پیشنهاد کرده آمریکا به دنبال راهی باشد تا
به صورت سازندهای با آنها درگیر شود.
در این گزارش پیشنهاد شده است آمریکا هم از نیروی بازدارنده و هم از نیروی مشوق
برای متقاعد کردن این دو کشور استفاده کند.
گروه تحقیقات عراق همچنین دولت آمریکا را تشویق کرده است
تلاشها برای حل مشکل قدیمی اعراب و اسراییل ازجمله اختلاف اسراییل و سوریه را
از سر گیرد .
به نوشته این روزنامه ، بوش در سفر خود به اردن نیز در دیدار با ملک عبدالله
دوم پادشاه آن کشور گفته بود هم اکنون زمان مناسبی برای مذاکره با سوریه نیست.
در
مورد مساله نظامی نیز گروه تحقیقات عراق خواستار تغییراتی سریع و گسترده شده
است. از زمان حمله آمریکا به عراق، تلاشهای نظامی در عراق توسط
۵هزار
نيروي جنگی صورت گرفته است که فعالیتهای خود را از پایگاههایی بسیار بزرگ
انجام میدهند. در همین حال تلاشها برای آموزش ارتش عراق و نیروهای پولیس این
کشور نیز بیشتر یک نمایش فرعی بوده است.
گروه تحقیقات عراق پیشنهاد کرده است آموزش نیروهای امنیتی
عراقی به اصلیترین هدف ارتش آمریکا در عراق تبدیل گردد و فورآ تعداد پرسونل
نظامی خود را قوتهاي عراقی افزایش دهد. همچنین پیشنهاد شده تا سه ماهه اول سال
،۲۰۰۸بخش
عظیمی از قطعات جنگی آمریکا که برای محافظت از دیگر نیروها به آنها احتیاجی
نیست از عراق خارج شوند.
نیروهایی
که در عراق باقی خواهند ماند در گروههای عملیات ویژه و مشاورهای تقسیم خواهند
شد که وظیفه آنها آموزش، تجهیز و مشاوره دادن به عراقیها خواهد بود. همچنین
پیشنهاد شده برخی از جزوتامهاي جنگی آمریکا نیز در عراق باقی بمانند تا در صورت
مورد حمله قرار گرفتن قطعات عراقی و یا سقوط آنها حمایتهای لازم را انجام
دهند. گروه تحقیقات عراق هیچ جدول زمانی برای خروج نیروهای نظامی آمریکا از
عراق تعیین نکرده ولی پیشنهاد داده نیروهای عراقی حتی در صورتی که دولت عراق در
خلع سلاح شبهنظامیان یا مهار مبارزان به پیشرفتی دست نیافت عقب نشینی از این
کشور را آغاز کنند، این اقدامی است که دولت جرج بوش تاکید کرده با آن مخالفت
خواهد کرد".
به نوشته وال استریت ژورنال، مشخص نیست ارتش آمریکا چه
واکنشی به این گزارش نشان خواهد داد بخصوص که طی ماههای اخیر گردانهای جنگی
آمریکا تحت فشار بودهاند تا نقش بیشتری را جهت متوقف کردن خشونتهای فرقهای
در بغداد اتخاذ کنند.
این روزنامه افزوده است:حمایتهای ارتش از ماموریت نیروهای
مشاور به نوعی اتفاقی بوده و باوجود تاکید فرماندهان ارتش آمریکا مبنی بر اینکه
این کار در اولویت آنها قرار دارد، ارتش بهترین نیروهای خود را برای تیمهای
مشاورهای انتخاب نکرده است.
وال استریت ژورنال نوشته است: کاخ سفید با درخواستها برای آغاز عقب نشینی
نیروها از عراق مخالفت کردهو مقامات دولت آمریکا تاکید کردهاند که آنها متعهد
هستند تا میزان کنونی ارتش آمریکا در عراق را تا زمان نامشخصی حفظ کنند.
ازجانب
ديگرجرج بوش رییس جمهوری آمریکا در نشست مشترکی با مقامهای ارشد شورای امنیت
ملی کوشید تا راه آبرومندانهای برای برونرفت از باتلاق عراق بیابد اما
گزارشها حکایت از آن دارد که این نشست عملا بدون نتیجه آشکاری پایان یافته
است.
رابرت
گیتس وزیر دفاع جدید آمریکا و امید شماره یک بوش برای یافتن چنین راه
آبرومندانهای نیز در این نشست شرکت داشته است.
گیتس در این نشست آن طور که روزنامه آمریکایی "واشنگتن
پست" اشاره دارد، طرحی اقتصادی ، سیاسی و نظامی را در اختیار بوش قرار
دادهاست.
در قالب این طرح، پیشنهاد شده که آمریکا در ماههای آتی، دست کم ۱۰ کارخانه در نقاط مختلف عراق راهاندازی کند تا به این
ترتیب جوانان عراقی با فعالیت در این کارخانهها،از همکاری با گروههای شورشي
دست بردارند.
رییس سابق سازمان جاسوسی آمریکا همچنین یک سلسله
پیشنهادهای سیاسی به بوش ارائه داده که احتمالا خلاصهای از مطالبی است که در
گزارش گروه تحقیقات عراق به آنها اشاره شده است.
افزایش کوتاه مدت شمار سربازان آمریکایی در عراق و بویژه اعزام ۳ هزار و
۵۰۰نیروی
ویژه نیز در بخش نظامی طرح گیتس گنجانده شده است.
روزنامههای آمریکایی همزمان با این نشست در گزارشهای
متفاوتی اشاره دارند که بوشظاهرا پیام انتخابات آبانماه را درک نکرده چرا که
آمریکاییها خواهان عقب نشینی از عراق و در مقابل بوش خواهان افزایش نیروها
است.
انتظار
میرفت که بوش پس از نشست خود با مقامهای ارشد امنیت آمریکا طرح و استراتژی
تازهای درباره عراق ارائه دهد اما او تنها به این جمله اکتفا کرده که در روند
تدوین راهبرد جدید در عراق، به پیشرفتهایی دست یافته است.
بوش که همچنان امید دارد در عراق به پیروزی دست یابد، گفته است که ما باید در
عراق پیروز شویم چرا که این پیروزی و موفقیت، به گفته او "برای امنیت آمریکا
حیاتی است".
وی در قالب این جملات هیچ اشارهای به راهبرد جدید خود در عراق نکرد و یکی از
سخنگویان کاخ سفید وعده داد که بوش در ابتدای سال
۲۰۰۷میلادی
، این سیاست جدید را اعلام کند.
دمکراتها که از ابتدای سال
۲۰۰۷میلادی
کنترول هر دو مجلس نمایندگان و سنا آمریکا را به دست میگیرند شدیدا خواهان
تعیین یک جدول زمانبندی شده برای خروج سربازان آمریکایی از عراق هستند و با
هرگونه افزایش نیرو که مورد خواست بوش ، مخالفت میکنند.
بوش گفته است که او شماری از اعضای کابینه خود را مامور کرده تا با کنگره تحت
کنترول دمکراتها در خصوص وضعیت عراق و پشتیبانی از طرح او در این کشور تحت
اشغال چهار ساله، گفت و گو کنند.
انتشار همزمان یک مصاحبه از جرالد فورد رییس جمهوری اسبق آمریکا که در روزهای
اخیر درگذشت ، ضربه مرگبار دیگری بر سیاستهای فزون خواهانه بوش بویژه در
خاورمیانه تلقی شده است.
رییس جمهوری اسبق آمریکا که از هم حزبیهای بوش محسوب میشد، ضمن مخالفت شدید
با حمله واشنگتن به عراق ، اشاره کرده بود که او جنگ را شروع نمی کرد بلکه
تحریمها را سخت تر میکرد.
فورد در این گفت و گو از دیک چنی رئیس دفتر سابق خود و رامسفلد وزیر دفاع
کابینهاش انتقاد کرده بود.
تحلیلگران مسائل سیاسی میگویند که بوش با وجود این مخالفتها صرفا به این دلیل
که چیزی برای از دست دادن ندارد، به راه کنونی خود ادامه خواهد داد و بعید است
که با هرطرحی که خواهان پایان دادن به کشتار همزمان عراقیها و سربازان
آمریکایی شود ، موافقت کند
.
منابع خبري وتحليلي .