پاكستان و نا تواني در برابر جريانهاي افراطي
محمداسحاق فياض
مقامات بلند پايه پاكستاني در مصاحبه ها و مذاكرات سياسي پيرامون رشد فزاينده تروريزم و طالبان در منطقه، ادعا دارند كه پاكستان كاملا بر اوضاع سياسي وامنيتي كشور خود مسلط است و نيروهاي امنيتي اين كشوراين توان را دارند كه در كوچك ترين فرصت پاسخ كوبنده به به نيرورهاي تروريستي و جريان هاي افراطي كه امنيت و ثبات پاكستان را به خطر اندازند، بدهند. اين كشور اداعا مي كند كه حدود 80 هزار نيروي نظامي شامل پوليس و اردو را در نوار مرزي با افغانستان مستقر كرده اند، تا بتوانند مانع ورود تروريست ها از داخل خاك پاكستان به بافغانستان شود.آقاي مشرف در سفري كه به كابل داشت در يك كنفرانس خبري يكي از خبرنگاران از او سئوال كرد كه آيا پاكستان قادر به كنترول جريانهاي افراطي و تروريستي به خاك خود هست يا خير؟ آقاي مشرف از اين سئوال يكه خورد و جواب داد كه نيروهاي امنيتي و اردوي پاكستان توان مقابله با هرنوع خرابكاري و افراطي گري را دارد وبر تمام نقاط پاكستان مسلط است.
اما روند فعاليت گروهاي افراطي و تروريستي در پاكستان و اقتداري كه حتي آنان در دولت پاكستان دارند، خلاف گفته هاي آقاي مشرف را ثابت مي كند، رشد فزاينده مدارسي كه طالبان را آموزش و شستشوي مغزي مي دهند، نوع ساختار قدرتي كه در شمال پاكستان شكل گرفته است و نيز عملياتهاي تروريستي كه در داخل خاك پاكستان انجام مي شود، نشان مي دهد كه اين كشور قادر به مهار و كنترول جريانهاي افراطي نيست و به نا چار با آنان سر سازش پيشه ساخته است، نوع سازش به صبر تلخي مي ماند كه چاره اي جز تحمل ندارد و گرنه جنگ و نا امني در داخل پاكستان آغاز خواهد شد و اين كشور براي آن كه دامنه بحران افراطي گري را به خارج از مرزهايش هدايت كند، راهي براي ورود طالبان به افغانستان گشوده است تا خود درامان بماند، اين كشور در وضعيتي قرار گرفته كه ديگر جريانهاي افراطي و تروريستي در اين كشور قابل مهار نيست و نمي تواند برنامه درازمدتي براي مهار و تضعيف اين جريانها روي دست بگيرد ، برخلاف گفته پاكستاني ها طالبان در پاكستان و بويژه در دوايالت سرحد و بلوچستان بيشتر نفوذ و پايگاه مردمي دارند تا داخل افغانستان،اما اعتراف به اين واقعيت براي پاكستاني ها بسيار تلخ است و ناگوار و ترس دارند كه به اين حقيقت لب بكشايند،هدايت نيروهاي طالبان به سوي افغانستان در حقيقت هدايت پتانسيل غير قابل مهاري است كه فقط مي شود براي آن مجراي انحرافي موقت باز كرد و يا مانند سيلي كه براي در امان ماندن موقت براي آن مسير انحرافي باز مي كنند.
هرچند كه پاكستان از بحران موجود در افغانستان اهدافي را دنبال مي كند اما اين حقيقت را نيز نبايد از نظر دور داشت كه با تمام فشارهاي سياسي بين اللملي كه بر پاكستان به دليل عدم كنترول نيروهاي القاعده و طالبان در مرزهايش ، وارد مي گردد و امتيازهاي كلاني را كشورهاي اروپايي براي اين كار به اين كشور مي دهد، باز هم پاسخ روشن و قانع كننده از اين كشور دريافت نمي كند و مقامات پاكستاني باز هم همان حرف هاي دوپهلوي گذشته را تكرار مي كند، همه اين معما ها ممكن است در يك نكته نهفته باشد و آن اين كه اين كشور قادر به مهار تروريزم در خاك خود نيست و جريانهاي افراطي حتي در درون قدرت در پاكستان نفوذ كرده اند. دريك بررسي كوتا در تقسيمات قدرت در چهار ايالت پاكستان به خوبي آشكار مي گردد كه طالبان از چه پايگاه قدرت مندي در درون حاكميت در پاكستان برخور دارند وتا چه ميزان نفوذ مردمي و دولتي دارند. وزراي اعلي ايالتي در پاكستان از طرف مجلس ايالتي انتخاب مي شود و مجلس ايالتي از سوي مردم انتخاب مي گردد، در دو ايالت سند و پنجاپ هر دو وزير اعلي از حزب مسلم ليك محمد علي جناح است، چودری پرویز الهی برادرزاده شجاعت حسین رهبر مسلم لیک در پنجاپ و غلام رحیم بوده از حزب مسلم ليك در سند و زيراعلي هستند، اما درايالت بلوچستان قدرت بين مسلم ليك و مجلس متحد عمل كه بيشتر اعضاي آن از طالبان حمايت علني ميكنند قدرت ايالتي را در دست دارند، جام یوسف که عضویت حزب مسلم لیک را دارد، دریک ائتلاف شکننده با مجلس متحد عمل درآن ایالت حکومت میکند. اما درصوبه سرحد اکثریت اعضای پارلمان ايالتي را اعضای مجلس متحد عمل تشكيل مي دهند كه عبارت است از: جمعیت العلمای اسلام به رهبري مولانا فضل الرحمان،جمعیت العلما اسلام شاخه مولانا سمیع الحق، جماعت اسلامی قاضی حسین احمد، شاخته مولانا نورانی و جماعت الحدیث و غیره كه قريب به اتفاق آنان حامي و پشتيبان طالبان هستند و نيروهاي طالبان را در اين ايالت تربيت و پرورش مي دهند، دریک اتحاد سياسي گرد هم آمده اند و در اين ايالت حكومت مي كنند، وزیراعلی ايالت سرحد اکرم خان درانی است كه چهارسال قبل به عنوان وزيراعلي انتخاب شد و به جمعیت العلما مولانا فضل الرحمان تعلق دارد. طبيعي است كه دولت مركزي پاكستان بر خلاف چنين قدرتي نمي تواند تصميم گيري نمايد و مجبور است كه ضعف و نا تواني خود را دربرابر ديپلمات هاي خارجي بپوشاند و با سخنان دو پهلو چالشهاي بوجود آمده ازناحيه تروريزم و طالبان را در منطقه توجيه نمايد.اما گاهي صبر مقامات مر كزي لبريز مي شود، چندی قبل جنرال پرویز مشرف رئیس جمهور پاکستان درمصاحبه بایک كانال تلویزیون هندی گفته بود حکومت صوبه سرحد بدست جاهلان مذهبی است. این سخن پرویز مشرف عکس العمل رهبران احزاب مذهبی را به دنبال داشت و در 18 قوس 1385 مولانا فضل الرحمان رهبر اپوزیسیون درپارلمان مرکزی و عضو ارشد مجلس متحد عمل در پيشاور اظهارات جنرال مشرف را محكوم كرد و گفت : علما را جاهل خطاب كردن در ذات خود جهل است.
با آن كه دولت پاكستان بشدت ضعف و ناتواني خورا در برابر رشد فزاينده بنياد گرايي در پاكستان مي پوشاند اما ناخود آگاه به اين حقيقت بارها اعترافا نموده اند،
آقاي مشرف درشهرلاهور در يك سخنراني خطاب به مردم گفت، مشکل و مانع رشد و ترقی پاکستان، بنیاد گرایی مذهبی و تروریزم است تا وقتیکه تروریزم و بنیاد گرایی موجود باشند ما نمیتوانیم چالش های موجود را از سر راه خود برداریم. اما همين چالش در واقع ساخته خود اين كشور است كه اكنون خود در برابر آن اظهار عجز مي كند. آقاي مشرف در كتاب جديد خود كه «خط آتش» نام نهاده است، به تربيت و تقويت طالبان اعتراف مي كند و آنها را نيروي مي داند كه حتي خود اين كشور توان اداره و كنترل طالبان و حاميان آنهارا در پاكستان ندارد. او مي نويسد:« مساله سوم زیرساخت های اقتصادی پاکستان بود که ظرف نیم قرن ساخته شده است و احتمال می رفت در این جنگ( حمله احتمالي آمريكا به پاكستان در صورت همكاري نكردن با آمريكا در زدن القاعده در افغانستان) یکشبه متحمل خسارات سنگین شود.
بنابر این، سئوال نهایی که وجود داشت این بود که آیا ویرانی پاکستان در راه طالبان، در جهت منافع ملی این کشور هست؟ آیا طالبان ارزش آنرا داشتند که ما به خاطر شان دست به انتحار می زدیم؟ پاسخ این سوال یک« نه» محکم است. درست است که پس از عقب نشینی نیروهای شوروی، افغانستان از سوی ایالات متحده آمریکا به حال خود رها شده بود و ما برای ظهور طالبان در این کشور کمک کردیم. ولی حتی ایالات متحده آمریکا در مرحله جنینی، طالبان را مورد تایید قرار داده بود. امید ما این بود که طالبان که بر اساس جانفشانی های مذهبی و اصول حقیقی دین اسلام ریشه گرفته بود به کشور ویران شده افغانستان وحدت و صلح ارمغان آورد. اما آنها دچار تعصب بی جای مذهبی شدند. تعصبی که از سوی نیمچه ملاهای تاریک اندیش تلقین شده بود؛ تعصبی که مخالف مدرنیته، دانش، روحیه پیشرونده اسلام و اکثریت مردم پاکستان بود.
در واقع، وقتی طالبان در افغانستان به قدرت رسیدند، پاکستان بخش اصلی وسیله نفوذ بر این گروه را از دست داد. صلحی که آنها برای افغانستان به ارمغان آوردند، شبیه صلح و خاموشی در گورستان بود. به رغم آن، ما به دلایل ژیوستراتیژیک از آنها پشتیبانی کردیم. اگر روابط را با آنها خراب می کردیم، در مرز غربی خود نیز یک دشمن پیدا می کردیم و یا هم خلای قدرت سیاسی در افغانستان به وجود می آمد که ضمن آن ائتلاف شمال روی کار آمده و عناصر ضد پاکستانی صاحب صلاحیت می شدند.»
معاهده وزيرستان با نيروه هاي بنياد گراطرفدار طالبان در واقع نشانه ضعف و ناتواني دولت پاكستان در برابر رشد فزاينده تروريزم در اين كشوراست، هر چند كه سخنگوي وزارت خارجه پاكستان آن را نشان از راه حل صلح آميزبا نيروهاي افراطي مي خواند و اعلام مي كند كه چنين معاهده هايي در ديگر نقاط پاكستان نيز امضا خواهد شد.ولي قرار گزارش مجله شیکاگو سن تایمز به نقل از خود مقامات امنيتي پاكستان هم اكنون، حداقل دو هزار جنگجوی خارجی در منطقه وزيرستان هستند و سران قبايل در اين منطقه پس خروج نيروهاي پاكستاني از اين منطقه، تمامي تعهدات خود را در قبال دولت زير پا گذاشته اند.
تحليل گران تعلل پاكستان را در برگزاري جرگه امن منطقه اي در همين راستا تفسير مي كنند و ترس دارد كه اين جرگه ممكن است پيامد هاي ناگواري براي پاكستان به همراه داشته باشد و خشم بنياد گرايان و گروههاي طرفدار طالبان را برانگيزد.