ظ:(برلاس)
مستی قدرت برستان
اخیرا در سایت کابل پرس مطالبی در رابطه به اتهام اختلاس هشتصد میلیون دالر توسط آقای مهراب الدین مستان مستشار سفارت کبرای افغانستان در کانادا به نشر رسیده افشای این موضوع باعث گردیده که وزارت خارجه افغانستان دستور تعلیق وظیفه آقای مستان را صادر وایشانرا به خاطر حل مسأله به افغانستان بخواهند در حالیکه موضوع از سالیان متمادی تحت تعقیب اداره ی شرکت هوانوردی آریانا بوده مگر تحت حمایت مقامات سابقۀ وزارت خارجه قرار داشته و بنابر عدم حضور آقای موصوف مسأله مبلغ متذکره تاهنوز لاینحل مانده است.
افشای موضوع در سطح رسانه های وسایل اطلاعات جمعی و سایت اینترنیتی باعث گردیده که لوی ثارنوالی افغانستان نیز آقای مستانرا به اتهام اختلاس تحت پیگرد عدلی قرار بدهد . درعین زمان موضوع منشور پارلمان افغانستان مبنی بر معافیت جنایات کاران جنگی و ناقضین حقوق بشر در افغانستان درمحراق گفتمان این طرح در رسانه های جمعی و سایت های انترنیتی قراردارد .این دو مسأله سوژۀ شد به سرایش منظومۀ طنز گونۀ که بازتاب صدای میلیون ها هموطن جبر دیده وجفا کشیدۀ که خاموشا نه درزیر دست و پا ی بیداد گرا ن ستم پیشه وجنگ سالاران حاکم بر کشور متحمل شکنجه و عذاب های گوناگون میشوند . میباشد :
مستا ن
قرار باشد که مستان را بگیرند
حقیقت ر ا چنان باید پذ یر ند
چومستانند بس در مشکلستان
کدا مین را گرفتن است آسان
خبر داری ازین منشور شورا
که مستان را ببخشیدند یکجا
چو جرم گاه مستی را ببخشند
ولیکن می پرستی را نبخشند
کسی کشت بی گناهان را ببخشند
نواي شورو هستی را نبخشند
خیانت کرده اند بر رای مردم
زد ند نیش دگر مانند گژد م
ندارند هیچ درکی از حقیقت
دیانت پوشش هستند در طریقت
کنند طهارت به خون آ ب شهیدان
مگر در خواب آنهاراست وجدان
نخواندیم مابه تاریخ هیچگاهی
وکیل و قاضی ویا پادشاهی
دهد فتوا ودستور های مرد م
گناه خویش را من عفو کردم
چو این بدعت به کشور گشت بنیاد
حقوق العبد شرعی رفت از یاد
خزنده خون مردم در رگشان
شکم ازمال مردم پر تابه پستان
خطرناک اند مستان دالرستان
کنند بازی همی باخون انسان
ببینند خواب رویای بهشتی
ندارند میل دید روی زشتی
نبینند چهره های زرد یکسر
یتیم وبیوه واشخاص دیگر
نبینند پوست روی استخوان را
نبینند غژدی تلت آوارگا نرا
پلیگون ها همه از یاد رفتند
فغان وضجه ها با باد رفتند
صدای مادران نوحه گر را
به خون افتاده مید ید ند پسرا
همه یکبارگی بردند از یاد
ازین بیداد گری فریاد وفریاد
سیاه وسرخ یکجا عقد بستند
قسمهای خوده یکسر شکستند
کنون آنها به یک کشتی سوارند
که درد ….از شقیقه میبرارند
اگرچه جملگی بودند رسوا
زدند ریشخند بریش ملت ما
سزای اعتماد مردم اینست ؟
مگر مفهوم انصاف اینچنین است
که اینها جمله محصول زمستیست
و مستي ناشی از قدرت پرستیست
ببین جانم به خانه خواب ملت
فگندند طرح نو آخر به ذ لت
دگر حرفی نزن از حق انسان
مکن خواب عزیزان را پریشان