پهلوان وزیر، کشتی کج را دوست را دارد
نویسنده : ښایسته بارکزی
ماجرا از زمانی آغاز شد که وی به پست وزارت فرهنگ و جوانان از سوی رییس جمهور حامد کرزی به پارلمان معرفی شد. برخی ها حدس می زدند که این تازه به دوران رسیده مشکلاتی بیشتری را در این ارگان به وجود خواهد آورد و بیشتر از سلفش وضیعت فرهنگی را حداقل در سطح حکومت بدتر خواهد کرد، اما برخی دیگر به نفس تغیر خوشحال بودند و می گفتند: "خوب شد که رهین رفت".
او از داوری پارلمان نیز گذشت و بدون اینکه کسی از وی در مورد سابقۀ ارتباطش با جنایتکارترین حزب سیاسی افغانستان سوالی کند و یا سابقه کاری اش را در عرصه فرهنگی و مطبوعات بپرسد؛ برایش رأی دادند و پهلوان که قیافه اش بیشتر به قهرمانان کشتی کج شباهت دارد، بر اسپ لاغر و زخمی فرهنگ و مطبوعات افغانستان سوار شد و با تازیانه خودخواهی، غرور، فاشیزم، ایدلوژی و از همه بدتر بی خبری از فرهنگ، هنر و مطبوعات راه دیار رویایی رهبرش در پیش گرفت.
من از خودم بارها پرسیده ام که چه فرقی است میان آن کسی که روزی کسی را به واسطه یک خنجر می کشت، یا برسرش راکت شلیک می کرد و یا خانه اش را تاراج می کرد و کسی که امروز در میدان دموکراسی نیم بند افغانستان برای دیگران توطیه می چیند و بدون اینکه به ارزش های تضمین شده در قوانین افغانستان حتا تظاهر کند، به حذف دیگران بر می خیزد و پهلوان وار مثل اینکه در یک معرکه کشتی کج باشد ارزش های تضمین شده در قانون اساسی افغانستان را در باب آزادی زن و مرد، مطبوعات و آزادی بیان به مسخره می گیرد و آنرا قبول ندارد.
پهلوان خرم وزیر فرهنگ و جوانان نیز از همین قماش است.او در مجلسی در مرکز مطبوعاتی آیینه در کابل، خانمی جوانی را که با استفاده از آزادی اعطا شده برایش در قانون اساسی افغانستان و حق بشری اش شغل عکاسی را انتخاب کرده ، با خشونت برخورد می کند و با حرف های رکیک که در شأن یک انسان نیست از وی می خواهد که ازش عکس نگیرد،چون پهلوان به عکاسی اعتقاد ندارد چه جاییکه یک خانم این کار را انجام دهد.
پهلوان آرام نمی نشیند او روزی گذرش به مرکز بین المللی مطبوعات که در منزل اول ساختمان وزارت فرهنگ و جوانان قرار دارد، می افتد و بیند که تصاویری کلانی از شماری از بزرگان افغانستان از جمله ملکه گوهر شاد و امان الله خان غازی در آنجا آویخته شده است.او عصبانی می شود و مثل کشتی گیران کج که با هر وسیله به حریف حمله می کنند و هیچ قاعدۀ را در بازی قبول ندارند، تصاویر را با خشونت پایین می کشد و با لگد بر سروصورت تصاویر امان الله خان غازی و ملکه گوهرشاد، خفت و حقارتش را یکبار دیگر به نمایش می گذارد.
پهلوان در هنگامه این دو ماجرا آرام نیست، او مثل کسی که خون خرگوش خورده باشد با وجود جسامت بزرگش به تکاپو می افتد که باید که رادیو تلویزیون ملی افغانستان را نیز به فرمان در آورد.
رادیو تلویزیون ملی افغانستان که از یک سال بدین سو در میان شک و تردید های زیاد و مخالفت های صریح مقامات حکومتی به واسطه نجیب روشن رییس عمومی آن و همکارانش سروسامانی گرفته و در بازار رسانه های تصویری افغانستان از اکثر تلویزیون های خصوصی پیش افتاده است، به چشم پهلوان مثل لقمه چربی می آید که با تسخیر آن رویاهای بزرگ خودش و بادرانش به راحتی دست یافتنی به نظر می رسد.
پهلوان به نقل از منابع نزدیک به رادیو تلویزیون ملی و مبتنی بر صحبت های نجیب روشن در یک کنفرانس مطبوعاتی، دست به توطیه های خطرناک و عجیبی بر علیه روشن و همکارانش در این رسانه می زند. روشن و یارانش توان مقابله با وی را دارند چون بیننده گان تازه جذب شده تلویزیون ملی و ظاهراً رییس جمهور کرزی از وی حمایت می کند.اما پهلوان به اصطلاح آمر اول روشن است و دستوراتش نیز در این ارگان مرعی الاجراست و در عین حال روشن و همکارانش از یک جهت توان مقابله با وی را ندارند چون پهلوان چنان در دسیسه چیدن زبردست است که باید دیگران سالها عضو حزب باشند و یا نزد خودش درس بخوانند تا کارشناس شوند.
او صلاحیت های روشن را محدود می کند، به درخواست های قانونی اش مطابق به قانون رسانه های همگانی در مورد تغیر و تبدیل شماری از کارکنان رادیو تلویزیون توجهی نمی کند و با وجود تاکید های مکرر رییس جمهور هم چنان عرصه را بر روشن تنگ تر و تنگ تر می سازد.
چنان به نظر می رسد که پهلوان در این عرصه مثل سایر همکیشانش خیلی آموزش دیده است، او حریفش را خسته می سازد تا عصبانی شود و دست به کارهای احساساتی بزند، چون واقعاً با آنچه که پهلوان می کند کاسه صبر هر آدمی لبریز شدنی است و خواه ناخواه دست به عمل عاطفی و احساساتی می زند.
پهلوان انرژی کافی برای انتظار کشیدن دارد او حریفان خودش را خوب می شناسد و نقاط ضعف شان را بلد است و با نامردی وقتی فرصتی پیدا کند از پشت خنجر می زند.
بلاخره این فرصت پیش می آید و شخصی را به پست ریاست نشرات رادیو افغانستان با امضای رییس جمهور می گمارد بدون اینکه به پشنهاد های قانونی نجیب روشن توجهی کند.این کار برای پهلوان دو فایده دارد یکی اینکه اگر از سوی روشن پذیرفته شود، اتورتیه روشن را در پست ریاست عمومی رادیو تلویزیون صدمه می زند و از جانب دیگر اگر پذیرفته نمی شود نیز باعث می گردد تا روشن را در تقابل با رییس جمهور که مهمترین حامی کارهایش در حکومت است، قرار دهد. بلاخره تصور دوم پهلوان به کرسی می نشیند و روشن خود را در تقابل با رییس جمهور قرار می دهد.
روشن کنفرانس مطبوعاتی می دهد و بر تقرر غنی مدقق به حیث رییس نشرات رادیو افغانستان اعتراض می کند، حدس می زنم روشن تصور می کرد که رییس جمهور با یک گله مشاور و دم و دستگاه کلان ریاست جمهوری از متن قانون رسانه های همگانی باخبر باید باشد و یا باخبر شود و چه خوب است که وقتی یک مورد قانونی شکنی و نقض قانون برملا می گردد، حکومت که پاسدار و حافظ قانون است از مردم معذرت بخواهد و اصل قانونی را تطبیق کند که این چنین نمی شود و رییس جمهور نیز به درخواست روشن مبنی بر تجدید نظر در حکم تقرر رییس نشرات رادیو افغانستان توجهی نمی کند، شاید مشاورین رییس جمهور به تعطیلات کریسمس رفته اند و رییس جمهور نیز مصروف دیدار بزرگان قومی فلان قریه است تا مشکلات آنها را از ناحیه کمبود آب صحی حل کند و" به مراجع مسوول هدایات لازم اصدار فرماید" و یا اصلاً رییس جمهور خودش این مسأله را درک کرد که در صدور حکم مقرری رییس نشرات رادیو افغانستان قانون را نقض کرده است ولی به اصطلاح عامیانه "تیر" خودش را آورد تا مردم نگویند که رییس جمهورشان از قانون آگاهی ندارد.
دامنۀ این ماجرا هنوز پایان نیافته است، رییس جمهور از کنفرانس مطبوعاتی روشن ناراضی است بدون اینکه در مورد خطای خودش در صدور حکم خلاف قانون توجهی کند. در این هنگامه که به اصطلاح " آش به مراد" پهلوان در حال پخته شدن است او بیشتر به ماجرا دامن می زند و می خواهد تا از " آب گل آلود" بیشتر ماهی بگیرد.
در این میان که پهلوان بر حریف خود نجیب روشن اندکی غالب شده است، آقای روشن به نقل از همکارانش به تعطیلات عید قربان می رود تا با خانواده اش در کشور جرمنی چند روزی را بگذراند.
میدان برای پهلوان خالی می شود و پهلوان دیگر باید آخرین ضربه را فرود آورد، او این کار را می کند و این ضربه را بر حساس ترین نقطه رادیو تلویزیون یعنی بخش خبری تلویزیون فرود می آورد.از هم کیشان خود شخصی را به پست مدیریت شبکه خبر می گمارد و باز با این تصور که هم یک مهره نو وارد رادیو تلویزیون می شود و این به معنی رد تمام اظهارات روشن در کنفرانس مطبوعاتی اش است و در عین حال در اختیار گرفتن زمام پخش خبرهای تلویزیون از دست همکاران روشن.
اما کارمندان شبکه خبر بر این اقدام پهلوان وزیر می شورند و در یک نامه اعتراضیۀ به مقامات حکومتی اعلام می کنند که شخص جدید را به دلیل عدم توانایی های لازم مدیریتی و کادری نمی پذیرند و دست به اعتصاب می زنند تا اینکه به درخواست شان مبنی بر ابقای مدیر قبلی اقدام شود.
پهلوان که از روشن عصبانی است و فکر می کند پشت حریفش را نزدیک است به زمین بکوبد با چندین محافظ مسلح در هیأت یک فرمانده نظامی وارد رادیو تلویزیون ملی می شود و به شبکه خبر می آید و بدون اینکه با کسی گفتگو کند می پرسد:" کی با مدیر جدید مشکل دارد". که در همین حال چند تای از جایشان بر می خیزند. پهلوان به محافظین مسلح اش که مثل یک ستون پنجم پیرامون ساختمان شبکه خبر خط محاصره انداخته اند تا مبادا کسی فرار کند دستور می دهد که اینها را از رادیو تلویزیون ملی اخراج کنند و آنها نیز با وقاحت تمام مثل اینکه رادیو تلویزیون ملکیت پدری پهلوان وزیر باشد آنها را اخراج می کنند و پهلوان در تلویزیون باقی می ماند تا همکاران دیگر روشن دست به کدام اقدامی نزنند و لستی طویلی را به دروازه های امنیتی می فرستد تا از ورود همکاران استخدام شده از سوی روشن که برنامه جدید به اقبال فکر و استعداد آنان در یک سال گذشته در تلویزیون ساخته شده است، جلوگیری کنند و به این ترتیب این اقدام کودتایی نیز جامعه عمل می پوشد.
پهلوان که از اقدام برای برطرفی روشن به واسطه حکم رییس جمهور نا امید است مثل یک کشتی گیر خشمگین بازیگران کوچک را نشانه می گیرد و با جماعتی از چاپلوسان وزارت و رادیو تلویزیون ملی می خواهد دست به پاکسازی کارمندان استخدام از جانب روشن بزند تا که این کار باعث سقوط برنامه های جدید شود و واسطۀ برای آن گردد که بیننده گان رادیو تلویزیون و شخص رییس جمهور از نجیب روشن ناراض گردند و این زمینه را برای از سر راه برداشتن روشن مساعد کند.
هنوز معلوم نیست نتیجه این ماجرا چیست اما هر دو طرف بازی محاسباتی نزد خود کرده اند و فکر می کنند که یکدیگر را بر زمین خواهند زد، اما یک طرف ماجرا که پهلوان وزیر باشد چنان نامرد و توطیه چین است که به هیچ قاعدۀ باورمند نیست و منتظر است که در فرصت مناسب خنجر را از پشت تا دسته فروکند.
و اما تماشاگران این بازی نیز منفعل اند و دست به هیچ اقدامی نمی زنند. شاید هنوز در افغانستان کشتی کج چنان رنگ و بویی نگرفته است تا احساس تماشاگران را نیز به خود جلب کند و تماشاگر را نیز جزیی از بازی بسازد. پارلمان که باید در صدد داوری باید برآید حضور ندارد و به تعطیلات زمستانی رفته است و یا اگر هیأت اداری اش هم است چندان تماشاگر این بازی نیست چون ممکن است پارلمانی های این کشور به بازی های دیگری علاقمند باشند.
و اما رییس جمهور کرزی نیز در میان صدها ناگزیری نمی تواند میان قانونیت، ابتکار، صداقت و زورگویی، توطیه، بد سلیقه گی و قانون شکنی یکی را انتخاب کند، چون شاید فکر می کند که دُم پهلوان با همه نقص هایش به جایی می رسد که دُم خودش نیز به همان جا می رسد.