پروين عطايی
ايريبرو
سويدن
حمله بر عراق و افغانستان اشتباه جبران ناپذيز برسياست معاصرامريکا
مبرهن است امريکا بعد از افتضاح و شکست سنگين در ويتنام مرتکب تحمل و خسارات سنگين اقتصادی و تلفات فراوان جانی گرديد که طی چندين دهه بعد از شکست در جنگ فرسايشی و رويارويی تغييراتی را در تکتيک و ستراتيژی نظامی بوجود آورد که عاليترين محور مرکزی آن روی کارزار تبليغاتی و جنگ سرد برعليهً اتحادشوروی استوار بود.
پاليسی جديد امريکا مبنی برخفه ساختن فرياد آزاديخواهی برگلوی مردمان به جان رسيدهً آسيا ، افريقا و امريکای لاتين استوار بوده ، بازنگری در سياست بعدازشکست در جنوب شرق آسيا طرح تازهً در ستراتيژی سياست خارجی را بناء نهاد و هدف آن تشديد جنگ سرد برعليه اتحاد شوروی و کشورهای تازه به پا خواسته می باشد.
هدف اساسی ستراتيژی امريکا و تغيير در سياست آن سبب گرديد تا او بحيث ژاندارم بين المللی ، پاليسی انحصارگرانه را در دوبخشی از آسيا بوجود آورد.
1 ـ ايجاد دولت مقتدر اسرائيل بمنظور خفه ساختن نهضت های ملی و ضد سياست تجاوزکارانه ، حفظ منافع سياسی و اقتصادی اين ابر قدرت جهانی در شرق ميانه و تمرکز قدرت در وجود رابين ، بن يمين ياهو ، شارون و ديگران که نمايندگان قتل و غارت در کمپ های صبرا و شطيلا بوده و لکه های ننگينی هستند برپيشانی تاريخ درشرق ميانه.
2 ـ امريکا به بهانهً مداخله شوروی سابق در افغانستان ، پاليسی ميکران سی آی ای امريکا با تشريک مساعی آی اس آی ادارهً استخباراتی پاکستان با ايجاد پايه های نظامی و تشکيل گروهک های سياسی و مذهبی پرداختند تا با ايجاد ديوار انسانی سدی را در راه توسعه شوروی آنزمان ايجاد کرده باشند.
ايجاد مراکز تعليمی و آموزشی در شهرهای مختلف پاکستان ، مسلح ساختن و توظيف اين باند ها بمنظور تخريب دولت دارای حاکميت ملی در افغانستان ، جزيی از سياست نظاميگران امريکايی و پاکستانی در تطبيق پلانهای جنگ سرد بوده که بعد از تشکيلات منظم در کمپ های شمشتو، ناصر باغ وغيره ، دسته های مختلفی از افراد و اشخاص را وادار جنگ های پارتيزانی برعليه مردم و دولت قانونی افغانستان آنزمان نمودند که تخريب منابع اقتصادی ، پروژه های بند برق ، منازل رهايشی و تاسيسات عام المنفعه در مرکز وولايات در محراق اساسی اهداف خاينانه آنها قرار داشتند و با همکاری خائنين فراری از افغانستان و بنيادگرايان کوته فکر و کوته نظر به صورت پيگير به دهشت افگنی و ترور دست زدند.
بعد از سقوط نظام دولتی صدام حسين در عراق و اشغال اين کشور بوسيلهً امريکا ، مردم عراق درگير جنگ نافرجام شده اند و همانطوريکه سياستمداران نظامی آی اس آی در افغانستان و کشمير در تجارت خون با ملت ما بازی کردند ، سياستمداران امريکا در درگيری با مساله عراق نيزمتحمل خسارات سنگينی گرديدند و درنتيجه کار افغانستان را نا تمام گذاشته به تحريکات نظامی در عراق اقدام نمودند. اين تحريکات سياسی ـ نظامی نشان داد که در انتخابات پارلمانی و تشکيل دولت در عراق در ميان موجی از خون و باروت صورت گرفت وبيشتر پيروان اهل تشيع و کردها نفع بردند و سنی هائيکه سالها قدرت را در اختيارخود داشتند ، در هنگام طرح مسوده قانون اساسی ،از طريق تظاهرات و از طريق حملات نظامی ، نيروهای امريکايی را به شدت هرچه بيشتر زير فشار قرار دادند.
برتری سنی ها که تا ديروز با زور تفنگ در عراق حکومت ميکردند اکنون به يک اقليت بدون قدرت تبديل شده اند و ازينرو ميخواهند تاجايگاهگاه خود را کمافی اسابق حفظ کنند واين فشار وسيلهً اتحاد آنها را دربرابر سياست زورگويانه امريکا و پيروزی عراقی ها را در دراز مدت قطعی ساخته است. اين روند که شايد مدتها ادامه داشته باشد ، اين سوال را در ذهنيت ها بيدار ميکند که اشغال عراق و فشار روزمرهً نظاميان امريکا نميتواند موفقيت آنها را تضمين نمايد واين زمانی ناممکن به نظرميرسد که گفته می شود جان ، بيش از بيست و پنجهزار سرباز امريکايی را در عراق در نتيجهً دفاع مردم عراق ازميهن شان گرفته است. مصروفيت جنگی امريکا در عراق زمينه را برای رشد مخالفين سياست امريکا در جمهوری اسلامی ايران و تشکيل مجدد طالبان و تسليح و تربيت آنان را در خاک پاکستان و در مجموع برای رشد بنيادگرايی مساعد ساخته است و از جانبی هم اشغاال عراق از طرف امريکا ، رويای ايران را در پروژه های توليد نيروی اتومی به حقيقت مبدل نموده و اميدواری دشمنان ملت افغانستان را در به قدرت رسيدن دوباره آنان زنده ساخته است.
حملهً امريکا درعراق ، اين يگانه کشوری دارای حاکميت که ميتوانست در مقابل دست نشانده های امريکا در برابر اسرائيل و ساير مناطق شرق ميانه ايستادگی نمايد فرصت طلايی را بدست جمهوری اسلامی ايران داد تا با دستيابی به تسليحات اتومی دست يابد يابد و به نوشته هفته نامهً شرقی منتشرهً 11 سپتمبر 2005 " درشرايط طلايی حاضر که امريکا درگير جنگ گلوگير و فروپاشی درعراق است ، فدراتيف روسيه از ستراتيژی امريکا در جهان ناراضی و سوخت اتومی به ايران می فروشد." کشورهای اروپايی هم در صدد تبانی های تجارتی با ايران ميباشند و اسرائيل هم بخاطر اسلامی بودن ايران در عملياتش برضد دستگاههای اتمی ايران مکث ميکند."
راه رسيدن به چنين تسليحات برای ايران را باز ميگذارد و چنين است که ايران با قاطعيت از پروژهً اتمی خود دفاع ميکند و گفته ميشود که ايران جهت رسيدن به توليد بمب اتومی چندان فاصلهً ندارد. در صورتيکه ايران به اين هدف دست يابد در رويارويی با غرب ، کشورهای عربی و همسايگان از موقف و موقعيت برتری برخوردار خواهد گرديد و لابد محاصرهً اتمی کشور ما نيز تکميل خواهد شد و ما زير فشار بيشتر همسايگان خورد و خمير خواهيم شد.
روی ديگر اين سکه يعنی اشغال عراق بوسيلهً امريکا ، مرتکبين جنايات جنگی در افغانستان را که قدرت سياسی خويش را در دستگاه دولتی از دست داده بودند از پيگرد قانونی تا حدودی معاف ساخت و دوباره آنها در جائيکه تولد يافته بودند بازگرديدند و با تغيير تکتيک های رزمی وارد کارزار جنگی برعليه منافع عامهً مردم مجبور افغانستان شوند.
مبانی سياست بين المللی و موضعگيری سياست امريکا بعد از مداخله در امور افغانستان ايجاب مينمود تا دست ارتجاع سياه از گريبان مردم افغانستان کوتاه می شد ، در صورتيکه امريکا و ساير کشور های ملل آزاد از مداخلهً کاملا آشکارنظاميان پاکستانی در افغانستان ، تحت تعليم و تربيه گرفتن شبکه خرابکار تروريست های بين المللی در کمپ های مختلف در داخل خاک خود هر روز دنيا را بسوی بی ثباتی سوق ميدهند. بناء موجه بود که تا نظاميان امريکايی به نظاميان پاکستانی و استخبارات آن ( آی اس آی ) که دولتی در درون دولت ميباشد گوشمالی ميدادند و لانهً شرارت را که طی سه دهه در سراسر جهان آشوب برپا مينمايند جلوگيری می نمودند. ارقام نشر شدهً رسانه های گروهی از طريق اخبار ، جرايد و انتشارات راديو و انترنت نشان ميدهد که عوامل و انگيزه های اين همه هراس افگنی و دهشت افگنی ها در پاکستان تعليم خرابکاری ديده اند. روی ارقام رسمی که در سال 2006 انتشار يافته در بيشتر از 14500 مدرسهً نام نهاد اسلامی بيشتر از 540000 نفر درس دهشت افگنی می خوانند تا نظامی گران پاکستانی و مجرمين فراری کشور ما را در تحقق يافتن اهداف سودجويانهً اقتصادی و سياسی شان کمک کرده باشند.
به نوشتهً هفته نامهً اثبات ، شماره 124 ، يازدهم اسد 1385 ( گردن از بهر گزيدن می نمايد مار کج ) فلسفهً ايجاد پاکستان ، اين مرکز دهشت به صراحت روشن می سازد که اين مرکز شرارت در يک نقطهً آسيا به گونهً غدهً سرطانی تشکيل يافت که وجود آن درد بيدرمانی را نصيب مردمان منطقه نموده است. بريتانيای کبير توأم با سقوطش با مشورهً شرق شناسان اين خطه را با طرح معمای سياسی در دو طرف بنام خط ديورند و کشمير تشکيل دادند تا به اينطريق قرنها بوی انتقام خون های متجاوزين بريتانيا را که دراين مناطق بی هدف جان داده بودند گرفته باشد و قرنهای متمادی مردم مشرق زمين مخصوصا مسلمان را در خود دشمنی مصروف نموده و از مزايای اين تجارت خونين ، ابرقدرت ها سود برده باشند.
به نوشتهً روزنامهً انديپندنت ، نظرخواهی عامه طی سه سال جنگ درعراق نشان داده است که بعد از سهمگيری فعال انگلستان در جنگ عراق ، آمار حملات انتحاری در داخل کشور بريتانيا بالا رفته و اکثر اين ترورها بوسيلهً کسانی انجام می يابد که در داخل کمپ های پاکستان تعليم ديده اند. و با قبول اينکه بنابر نوشتهً روزنامهً ياد شده بيشتر از هشتاد درصد مردم انگلستان نمی خواهند ارتش آنها در اشغال عراق در پهلوی نظاميان امريکايی ايستادگی نمايند.
دولت تونی بلير روی ملاحظاتی که با امريکا دارد هيزم بيشتر درشعله ورساختن اين جنگ روی آتش ميگذارد و بعيد نيست که فرستاده های جنگی آنها دراين جنگ قربانی خشونت های بيشتر و بيشتر گردند.
رئيس جمهور امريکا در طرح و پلانگذاری جنگ و اشغال عراق نيز از ساير شخصيت های درگير درقضيه درواکنش يکی از مرگبارترين حملات در عراق عليه نيروهای بحری امريکا که منجر به مرگ چهارده تن از تفنگداران دريايی امريکا شد هيچگونه اشاره ای به عقب نشينی زود هنگام نيروهای امريکايی از عراق نکرد. اين انفجار بمب در مسير حرکت تعدادی نفربرنظامی در شهر اُودشه در ساحل رود فرات در دوصد کيلومتری جنوب غرب بغداد صورت گرفت که مترجم غير نظامی همراه با آنها جان باخت.
حملات مکرر و دوام خشونت های مردمی عراق برعليه نظاميان امريکايی از آغاز اشغال اين کشور بصورت روزمره باعث قربانی اشغالگران امريکايی ميگردد.
به نوشته هفته نامهً بهار، شماره هشتاد مورخ 15 اسد سال جاری ، يک جنرال ارتش امريکايی گفته است : " اگر جنگ را ببازيم عراق را باخته ايم ". شمار تلفات امريکا دراين جنگ 2500 نفر است که بيشتر از 16000 مجروح نيز برجای گذاشته است.
بنابر گزارش نشريه پرتيراژ واشنگتن پوست که در شمارهً هشتاد هفته نامهً بهار به نشر رسيده : " نظر سنجی ها در امريکا نشان ميدهد که بدبينی در ميان مردم امريکا نسبت به نتيجهً اين موفقيت در عراق گسترده است." به گفته سازمان گالوپ ، پنجاه و هشت درصد امريکايی ها عقيده دارند که در عراق دولت پايدار تشکيل نخواهد شد که حافظ منافه امريکا در دراز مدت باشد.
به گفته خبرنگار بی بی سی : بوش بخاطر شمار فزايندهً تلفات تحت فشار روز افزون مردم امريکا قرار دارد و اکنون فرايند سياسی عراق ملاک پيشرفت آن کشور را ترسيم ميکند. تشديد مبارزات وطنخواهانهً مردم عراق برعليه اشغالگران خارجی در بغداد و ساير ولايات نشان ميدهد که نه تنها طراحان ستراتيژی جنگی از اشغال عراق چيزی بدست آورده نتوانستند ، بلکه مخالفين سياست های آنان در ايران ، کوريای شمالی ، جنوب و جنوب غرب آسيا ، با تغيير دادن تاکتيک های جنگی عرصه را در اکثر مناطق عراق و افغانستان برای آنان تنگ و تنگتر ساخته چنانکه ساحهً نفوذ و گسترش القاعده و تروريزم در عراق و افغانستان در نتيجهً حمايهً بنيادگران افراطی در تشريک و همکاری پرويز مشرف و کارمندان استخباراتی او در داخل مرزیهای وزيرستان شمالی ، کويته و ميران شاه کشانيده شده که پروتوکول جنرال مشرف و کنار آمدن او در وزيرستان شمالی عاليترين شاهد اين مدعا می تواند باشد