پيامد ها واثرات جنگ عراق در منطقه
صبور
آشتی
اندکی پس از کشته شدن احمد شاه مسعود در افغانستان ، بدنبال انفجارات
نيو يورک ، جورج .دبليو. بوش ، به آن سرزمين هجوم برد و با کمک ائتلاف شمال ،
رژيم متعصب طالبان را ساقط کرد . ظاهرا سران طالب وسردمداران القاعده ، از
افغانستان گريختند ودر سرحدات پاکستان مسکن گزين شدند . بوش ، رييس جمهور
امريکا چندان ازين پيروزی ، سرمست بود که در صدد افتاد به جهانيان وانمود کند ،
منافع امريکا هرجا به خطر افتد ، آن کشور حتا بدون هماهنگی کامل با متحدان
اروپاييش ، دست بکار خواهد شد ونتايج آن هم همواره درخشان خواهد بود !
بوش و مشاوران نظامی اش ظاهرا کار افغانستان را روبراه و خاتمه يافته
پنداشتند . امريکا در پی جمع آوری اسناد ومدارکی افتاد تا افکار عامه گيتی را
برای تهاجم به عراق نيز آماده کند . لذا تبليغات مستمر از رسانه های امريکايی
به راه افتاد که رژيم صدام ، سلاح هسته ای وبيولوژيک دارد ، يا با سران القاعده
ارتباط دارد!
بوش ، بدون مجوز شورای امنيت و هماهنگی کامل با اروپاييان ، بر عراق ،
يورش برد . صدام را متواری کرد و حکومت فاميلی شبه نظامی اورا ، به دولت « هرج
ومرج » تبديل کرد . امريکا با اين که زود دريافت ، رژيم صدام حسين نه اسلحه غير
متعارف دارد ونه با تشکيلات القاعده ارتباطی دارد ، همانجا باقی ماند . سپس
رييس دولت عراق را بوسيله يک دادگاه فرمايشی ، محاکمه و اعدام کرد و هنوزکه
هنوز است بر ماندن خود در عراق اصرار ميورزد. پيامد های اين تهاجم رهزنانه
بسيار است ، من درين جا شمه ای از نتايج آن را بياد ميدهم و تحليل همه جانبه را
به موقع ديگر موکول ميکنم :
۱
ــ بدنبال اين حمله خود سرانه امريکا ، اعتبار سازمان ملل به سختی صدمه ديد ،
به زعم عامه، گويا اين موسسه سرپوشی بوده است برای برآورده ساختن اهداف
آزمندانه استعمار گران نوين بويژه امريکا.
۲
ـــ آمريکا در حاليکه می گفت با دنيای اسلام ، مشکلاتی دارد ، رژيم سکولار عراق
را به يک رژيم متکی بر مذهب (شيعه) تبديل کرد.؟
۳
ــ در حاليکه صحبت از ايجاد خاور ميانه بزرگ بر مبنای ديمو کراسی ميکرد، افکار
ملت های اين منطقه را در راستای اين هدف ، ناديده گرفت.
۴
ــ دولت متحد امريکا در عراق حتا در حد يک مجمع نظاميان حکومت صدام، صلاحيت ،
نفوذ و اقتدار ندارد!
۵
ـ تهاجم ما جراجويانه به يک کشور مستقل ودارای حاکيت ملی ، نه تنها ، جهان آزاد
را سرافگنده ساخت بلکه سراسر دنيای عرب و اسلام را ، ناراحت ونا اميد کرد .
۶
ــ سازمان القاعده و ساير گروه های افراطی که پس از سقوط طالبان در موضع دفاعی
وانفعالی قرار داشتند ، به آسانی در قلمرو عراق رخنه ، سازمادهی و تجديد قوا
کردند. آنان فرصت طلايی « جهاد عليه کافران» را مجددا بدست آوردند!
۷
ــ بوش و ساير تجاوز گران اکنون به تجسمی از شياطين و اهريمننان ، مبدل شده اند
ومتحدان عرب امريکا در بدترين وضعيت روانی قرار دارند.
۸ــ
تمامی افراد و نهاد های فکری ای که در جهان سوم بصورت عنعنوی ، امريکا را مهد
آزادی و مدنيت ميخواندند ، ديدگاه شان دگرگون شده است .
۹
ــ کشته شدن متوسط روزانه سی نفر در عراق ( البته برخی روز ها بالاتر از صد نفر
است ) لکه ننگی بر جبين متجاوزان و شرمساری بی سابقه برای وجدان بشريت است.
۱۰ـ
بی ثباتی در کشور عراق موجب عدم ثبات در تمامی منطقه شده است حتا اسراييل که در
اسقاط واعدام صدام ، نغمه پيروزی ميخواند اکنون با نگرانی انارشيزم مهار گسيخته
را دنبال ميکند!
گويا امريکا در نظر گرفته است با ايجاد نبرد فرقه ای (شيعه وسنی)
درعراق، و به بهانه تامين امنيت بازهم در آن سرزمين بماند . اما شکست امريکا در
جنگ عراق حتمی است وعلايم آن هويدا ست.
امريکای درمانده در کمينگاه عراق چه گلی بر سر افغانستان خواهد زد؟
نميدانم . اما ميدانم که اقامت امريکاييان در افغانستان نيز اکنون با چالشهای
روبرو ست. رژيم کابل هم محبوبيتش را ازد ست داده وهم توان تصميم گيريهای بزرگ
وملی را. اگر مساله خط ديورند بصورت درست وکامل حل نشود ، کم کم جنبش طالبان به
يک نيروی آزاديبخش ملی، مبدل خواهد شد.
همين اکنون هم، طالبان بدون همياری مردم ، تصرف شهر های کوچک را بسر
رسانيده نميتواند. کارهای عبث و مضحک همانند مصالحه ملی که ازسوی مجددی و شورای
سرکاری صورت می پذيرد، در روند اوضاع ، اثری نخواهد داشت فقط بر پرونده بدنامی
رژيم کابل خواهد افزود.