راحله يار
بـاد می رقـصـد و رقـصـیده شـرر می آرد
بــوی دل بـوی تــن وبـوی جـگــر می آرد
دود سـرکـرده واز مــرگ سـخـن مـیـرانـد
دل بـــارانـــی ام از کـــوره بـــدر مـی آرد
تــف بــه ایـن شـیـوه آلــودهٍ دامـان هــوا
لانـه مــرغ گـرفـتـار بــه ســـر مـــی آرد
وای بــرجـان کـبـوتـرکه تن غرقه به خون
خــبــرسـوخــتـنٍ مـرغٍ ســحــر مـی آرد
کـاروان بـشـری از پـی نـابـودی خـویـش
چــقــدر تـنـد وچـه پـیـوستـه خـطـرمی آرد
تـو چـه اسـتاده به چشم تـرمن زل زده ای؟
نـــفــس بـاد نـگـر! آتــش وپـــر مـی آرد
هـیـچ کـس نـیست که بـنـدد ره سرقافله را ؟
کـاروانی کـه فــقــط داس وتـبــر می آرد...
۲۶ جولای 2006
***************************
ياد باد آنكه هواي گذرم سوي تو بود
قبله عاشقي مختصرم سوي تو بود
گفته بودي كه دراين راه كسي سر نبرد
جگرشیر و قبول خطرم سوي تو بود
هيچ ترديد به آيين دلم رخنه نكرد
آه و سرمستي ِدود جگرم سوي تو بود
مدعي گفت كه اين راه به تركستان است
حرف نشنيدم وعزم سفرم سوي تو بود
چارسویم همه شمشادقدان، اما من
درگذرگاه ِ تماشا، نظرم سوی تو بود
هركسي چشم اميدي به رخم داشت ولی
سمت آيينه ء چشمان ترم سوي تو بود
راه نزديك رسيدن به هدف بود بسي
کاروان غمِ بیدادگرم سوي تو بود
عقل يكسو شده، بامن سرناسازي داشت
دل ديوانه ء ازخودگذرم سوي توبود
2006سپتمبر