سرباز اردوی ملی بدماشی میکند
نویسنده: بکتاش"یادگاری"
با وجود اینکه تمام نهاد های ملی و بین المللی در صدد تجهیزو نیرومند ساختن اردُوی افغانستان برای تامین امنیت هرچه بیشتر و تامین عدالت اجتماعی در سطح کشور اند، در حاشیه این تلاش ویاری، برخی از سربازان اردوی ملی افغانستان، با عملکرد خشن و دور از انسانیت شان ،تابلوی را از کِرده های شان ترسیم میکنند که فقط و فقط وحشت ،ببریت و قانون جنگل را به نمایش میگذارند، که حادثه اتفاق افتاده در جاده پلچرخی را، میتوان به صورت واضح و آشکار دلیلی بر مدعای خویش خواند، که دراثر آن دستکم شش تن از راکبین یک موتر نوع کرولا قربانی تیزرانی یک راننده وسیله نظامی اردوی ملی درین اواخر گردید.
اگرچه رَوال نیرومند ساختن اردوی ملی افغانستان را باید ستود و از چنین تلاش ها استقبال کرد، اما بیائید به ضعف اخلاقی برخی از این حامیان صلح و رفاه کشور خود متوجه شویم که، تا چه اندازه میتواند هویت ملی مارا صدمه زده وزمینه ای را فراهم سازند تا مردم اصلا با اردو ارتباط شان را قطع کنند، در حالیکه هر شب از رسانه های شخصی و دولتی افغانستان ،پیام های برای بسیج مردمی وهمکاری با دولت انتشار میابد.
درست ازآنچه بالای خودم گذشته در اولین فرصت برای تان بیان میکنم، بعد میپردازم به سایر گفته های زشت چنین فرزندان پرورده شده در دامان میهن عزیز ما!
یک روز برفی بود (درستيکشنبه، 2007/02/11)، خیلی جاده پل محمودخان-مرادخانی را ازدحام ترافیکی تهدید میکرد و ناگهان دریور کهن سالی که اصلا توان ایستاده شدن را نداشت ،با موترش همرای وسیله که من با خود داشتم تصادم سحطی کرد. من عاجل خواستم از موترم بیرون شده بنگرم قضیه از چه قرار است ؟ گناه من است یا از جانب مقابلم؟ در همین اثنا سربازی را دیدم که از دروازه جنوب شرق وزارت دفاع ملی افغانستان، خیلی بی پروا و مست آمده و به مشت و لگد زدن به جانم آغاز کرده و زمانیکه رخ به سویش کرده و گفتم علت این لت و کوبم چیست؟ گفت:" لوده امی جای ایستاد کدن اس تو نمیفامی که این سرک وزارت دفاع ملی اس برو گمشو!" من که بسیار عصبانی شده بودم لبخند زدم و گفتم جناب! حادثه ترافیکی اتفاق افتاده و باید ترافیک برای حل و فصل بیایه! بسویم خیره شد و گفت: تو انسان نیستی هه! و میمانی که حالی پوز ته رنگ مالی کنم" واقعا تعجب کردم و همین که خواستم همه چیز را فراموش کرده و موترم را از موقعیتش بیجا بسازم،بسیار شتابان آمد و دو لگد جانانه هم به دروازه موتر و هم به پشت خودم زد و گفت: برو گمشو!
مه که راستی خیلی به وحشت افتاده بودم نخواستم حتی یک حرفی دیگر با او در میان بگذارم، زیرا هراس داشتم که حالی نیایه و به گردنم دست نیاندازه و یک رسوایی دیگه برپا نکنه وبه گفته مردم خاموشی اختیار کرده ،به صوب دفترم که یک ارگان حامی و تقویه کننده مطبوعات آزاد در سراسر جهان است، راهی شدم و دلسرد و پریشان این طرف و آن طرف مینگریستم ،حلقم خشک، دلم پر عقده و روحم نهایت سرد بود.
چنین یک اتفاقی تنها در کابل نبوده که بسیار به تعجب بسویش نگریست ،بلکه در سایر نقاط افغانستان سرگذشت مثل من را در روز و ساعت مردم رنج دیده ما ،به دو بار و سه بار تجربه میکنند ،حتی گذشته از اذیت لت و کوب، پسر بچه های سرباز در اردوی ملی ما، به داخل شهر با موتر های شان در چنان یک سرعتی به حرکت میباشند که، هرگاه خود را اداره نکنی به روز و به ساعات کشته و زخمی را جمع کرده نخواهی توانست و برخی از دریوران موترهای نوع رنجر نخودی رنگ با ندانستن اصول ترافیکی و قوانین مربوط آن حتی هرگاه حادثه بیافرینند بلا فاصله چند مسلح از داخل وسیله پائین شده و راننده موتر مقابل را چنان با دپچیک و تفنگ نرم میکنند که وحشت بگیری و از ترس چیزی گفته نتوانی!
بسیار جالب است در بسا اوقات نوبالغان و پسران زیر سنین شانزده و 15 سال افسران اردوی ملی را، سوار بر موتر اردوی ملی مینگری که به یک ناز و کرشمه و سرعت بیش از حد در جاده های خامه و پر از آب شهر، و اطراف وا کناف گذر میکنند و از آب پاشیدن به روی لباس های دیگران لذت برده و آهنگ های بی مفهوم و دور از اخلاق جامعه را در وسایط چالان کرده در حرکت میباشند.
بر پایه اصول رسمی و قانونی یک سرباز اردو زمانیکه از لباس ملکی به لباس نظامی در می آید چار و ناچار باید پابند به اصول و ارزشهای باشد که وی قبلا با اردو دراین رابطه تعهد بسته که وظیفه اش را به وجه احسن انجام دهد و اخلاق یک سرباز را داشته باشد، از امتیازات نظامی سوء استفاده نکرده و رعایت حرمت یونیفورم و نظام عسکری را مینماید، که در بسیاری موارد شهروندان ما شاهد اند یک تعدادسربازان بی بند و بار به آزار و اذیت میپردازند و نام همه را بد میسازند.
هرگاه مشکلات اردو را تک شماری کنیم میتوانیم ارقامی از بی سرو سامانی ترتیب دهیم ولی با چنین حرکات ،سربازان اردو را چگونه میتوان برداشت کرد و بر خود سری و بی بند وباری شان چشم پوشی کرد؟
بخاطر داشته باشید، با شدت روزافزون چنین بی بند وباری و خودسریهای برخی از سربازان اردوی ملی چگونه میتوان باور کرد که، ما در چتر یک دولت زنده گی میکنیم و قانونی حامی ماست، زیرا در حرف لاف و این و آن بسیار شنیده میشود و همرای مردم افغانستان بسیار همدردی نشان داده میشود، آیا گاهی فکر شده است که ما حامیان صلح و ثبات افغانستان تا چه اندازه توانستیم در شگوفایی هویت و عزت اردوی ملی خود کوشا ثابت شویم ویا با مردم عملا چه همکاری کرده ایم؟
به فکر مقامات ارشد وزارت دفاع ملی، آنها اسناد فراغت از کورسهای کوتا مدت آموزشی را، برای چنین سربازانی داده اند اما فکر و آ رزوی داشتن دیپلوم های مردمی را برای آنان هرگز نکرده اند.
برای ضربه زدن به هویت اروی ملی افغانستان، وجود چنین اشخاص فرصت طلب و زور گو که از یونیفورم نظامی سوء استفاده میکنند، زحمات چندین ساله مردم مارا به خاک یکسان میسازند.
چنین حوادثی ،نه تنها در سطح ولایت کابل بلکه،در سطح کشور روز افزون شده میرود و الحال جای تفنگ سالاران و جنگ سالاران رابرخی از سربازان استفاده جو بلکل پر کرده اند و جای سوال اصلانگذاشته اند زیرا، رویه برخی از این عالی جنابان چنان زشت شده که ،فرصت حرف زدن را برایت نداده و فکر میکنند که اصلا مرجعی صلاحیت بازپرسی از ایشان را ندارد و محکمه ای تا الحال ایجاد نشده تا چنین افرادی را از صف اردوی ملی افغانستان، خارج سازد!. اگر چنین اندیشه دارند سخت در اشتباه اند زیرا محکمه های مردمی چنین استفاده جویان را بسیار وقت محاکمه کرده و از وجود شان نفرت دارند.
به عنوان یک افغان و به صفت یک همشهری خیلی تاسف میخورم تا با چنین سربازی سر میخورم که به حمایت و امنیت مردم وظیفه داده میشود ،و خودش به لت و کوب و دشنام دادن شروع میکند.
اگر مشت نمونه خروار قبول کنیم و ازتربیه یافته گان اردوی ملی افغانستان چنین شخصی را به مثال نمونه گرفته و دیگرانش را قیاس کنیم، حق داریم ولی نمیتوان تمام افسران اردو را چنین فکر کرد، زیرا بهترین مربیان در صفوف اردوی ملی افغانستان با معاش بهتر از مامورین عادی دولت به وظیفه گماشته شده اند تا خدمات خوبی را عرضه کنند، پس ضعف درکجاست؟ در تعلیم و تربیه مربیان یا در سربازان نا اهل؟
بخاطر بیرون رفت از این مُعضل پیشنهاد میکنم تا با این توصیف سربازان اردوی ملی را در قدم نخست تربیه اخلاق وادب و آموزش نحوه برخورد با مردم داده و بعد به دستشان تنفگ بدهند زیرا تنفگ دادن به دست یک او باش فقط بدبختی ببار می آورد و صلاحیت به فردی که خودش در جاده انسانیت اصلا گام نبرداشته به مثابه کاردیست که خود به دل خود فرو میبری و بس.