محمود نکته دان
آیا لوی څارنوال بی خریطه فیر میکند؟؟؟
مقوله جدیدی که درین روز ها در مطبوعات داخل و خارج کشور به چشم میخورد و گوش همه را کر کرده است مبارزه و جهاد بر علیه فساد اداری است که از جانب لوی څارنوال کشور اعلان گردیده است.
مردم ما که از فساد، رشوت، بی عدالتی و بی امنیتی به ستوه آمده بودند به شعار جهاد علیه فساد اداری باور نموده و آنرا مورد استقبال قرار دادند اما برای هیچ کسی این سوال بوجود نیامد که چرا این پروژه با اعلان جهاد آغاز گردیده و جناب آقای ثابت این درجه اجتهاد را از کجا بدست آورده است چون تا حالا دیده نشده بود که څارنوالی ها مرجع صدور حکم و فتوای جهاد باشند. نکته جالب دیگر این است که با و جود حساسیت های فراوان دشمنان واژه مقدس جهاد، اعلان جهاد آقای ثابت از جانب جهاد ستیزان خارجی و داخلی به فال نیک گرفته شد و استقبال گردید، استقبالی که صداقت این مبارزه را زیر سوال برد.
به هر صورت بحث ما به ارتباط نحوه و چگونگی این مبارزه به ظاهر مقدس است و اینکه چگونه آهسته آهسته از نیات اصلی جناب آقای ثابت پرده برداشته شده و مردم ما باور خود را نسبت به شعار جهاد ایشان بر علیه فساد اداری از دست داده اند.
اکنون مردم ما مبارزه جدید لوی څارنوال کشور را ادامه مبارزه حکمتیار در کنار زدن و نابود کردن احزاب و اقوام دیگر اندیش میدانند و به این باور اند که دفتر آقای ثابت همان سنگر چهار آسیاب است که حالا به تعمیر لوی څارنوالی در شهر کابل منتقل شده و آقای ثابت به نیابت از حکمتیار که در گذشته با فیر راکت های کور خود هزاران در هزار از هموطنان ما را به خاک و خون کشید، امروز با وارد نمودن اتهامات مغرضانه و نا جوانمردانه به ترور شخصیت ، حیثیت و عزت صد ها و هزاران هموطن ما بنام جهاد کمر بسته است. به باور عده زیادی از مردم ما این حرکت جدید چیزی جز یک پروژه سیاسی و از قبل طراحی شده برای خارج ساختن احزاب و اقوام خاصی از میدان نیست که بسیار ظالمانه و غیر منصفانه به نظر میرسد.
اگر به نحوه آغاز و ادامه روند این مبارزه به اصطلاح جهاد بر علیه فساد اداری دقیق شویم ده ها سوال بدون جواب توجه ما را به خود معطوف و فکر و ذهن ما را بخود مشغول میسازد. سوالاتی از قبیل اینکه:
خلاصه ده ها و صد ها سوال دیگری هست که نیات آقای ثابت در ین مبارزه را شوم و مغرضانه جلوه میدهد و طرح چنین سوالاتی او را عصبانی میکند و طوریکه معلوم میشود آقای ثابت انتظار این را نداشته که مردم بدین سرعت از اهداف اساسی مبارزه اش آگاهی حاصل کنند و حرکات او را زیر سوال و ذره بین قرار دهند. شاید به همین دلیل باشد که طرح سوالات خبرنگار کابل پرس او را نا آرام و عصبانی میکند.اینک گوشه از سوالهای خبر نگار کابل پرس و جوابات جناب لوی څارنوال:) http://www.kabulpress.org/maghala_8aghrabe851.htm(
(آغاز قسمت های از این مصاحبه)
" کابل پرس: شما چه تضمينی می توانيد بدهيد که اقدامات شما سياسی نيست. بسياری معتقدند که شما به هرات رفتيد، به مزار رفتيد. چرا به ننگرهار و يا قندهار هم نرفتيد تا اقدام شما سياسی پنداشته نشود؟
لوی سارنوال: اين ديگر چه سياست دارد. اين بسيار سوال خرابی بود. من نمی خواستم اين سوال را جواب بدهم. شما چرا نفاق ملی را دامن می زنيد.
کابل پرس: ما در کشوری هستيم که تبعيضات نژادی وجود داشته است.
لوی سارنوال: اصلا نبايد اين سوال طرح می شد. من افغان هستم. من به هيچ مذهبی تعلق ندارم. من مسلمان هستم. مرا لطفا به يک قوم منسوب نکنيد. هر کس اين سوال را می پرسد مغز گنده دارد (تشکر از آقای لوی سارنوال) که تخم نفاق را پخش کند. من به هرات رفتم در آنجا تاجيک هست، هزاره هست، پشتون هست.
کابل پرس: شما به قندهار نمی خواهيد برويد؟
لوی سارنوال: همين سوال را به عنوان يک جوان، يک ژورناليست تکرار نکن. من افغان هستم و هر گوشه اين وطن افغانستان است. از برای خدا کسی را که می خواهد خدمت کند اينطور مورد سوال قرار ندهيد.
کابل پرس: اين واقعيت جامعه است.
لوی سارنوال: اين واقعيت جامعه نيست. من به جوزجان رفتم آنجا پشتون هست، هزاره، ازبک و تاجيک هست. من از اين سوالات مايوس می شوم. اگر بفهمم اين سوالات از کجا سرچشمه می گيرد آن را می خشکانم. من به هرات رفتم و از خود استراتژی دارم. آيا در هرات پشتون نيست؟
کابل پرس: ما در کشوری هستيم که دهه ها تبعيض نژادی بوده است و از آن رنج برده ايم.
لوی سارنوال: قطعا تبعيض نژادی نبوده . فعلا يک تعداد از سياسيون موجود است. چرا اين مسايل را دامن می زنيد. والله و با الله به حيث لوی سارنوال افغانستان همراه اين مسايل با شدت برخورد می کنم. هرجا که اين مسايل چشمه گرفته با شدت برخورد می کنم. غلام محمد فرهاد موسس حزب افغان ملت است. اين آدم با پشتون بودنش خود را از چنداول که هموطنان شيعه می باشد کانديدا کرد. من افغان هستم و در افغان پشتون هستم. من به مزار می روم و صد ها ترکمن می آيد و برای من چپن می آورد و چک چک است. به اين معناست که چند ژورناليست نارسيده و نادان (بازهم تشکر از لوی سارنوال) که اصلا کشور خود را نمی شناسد و چند نفر سياسيونی که از اختلاف نژادی بهره می گيرد. جاغوری کجاست. از جاغوری 100 نفر هزاره پيش من برای تبريکی می آيد و گوسفند می آورند. تو می فهمی که تا حالی از ننگرهار به استثنای يک ولسوالی برای من نفر نيامده است. هر کس اين حرف ها را می زند، غلط می گويد، غلط می گويد، غلط می گويد. اينجا افغانستان است. من 20 نوامبر به باميان می روم و ممکن پيش از آن به ننگرهار بروم. من بار فساد را از سر مردم خود کم و دست ماموران فاسد را قطع می کنم. فهميدی!
کابل پرس: می توانم صريح صحبت کنم. کتاب و مقالاتی در آمريکا منتشر شده که می گويد خانواده رييس جمهور در قاچاق مواد مخدر دست دارد. شما صحت و يا عدم صحت اين موضوع را پيگيری می کنيد.
لوی سارنوال: من اين کتاب را تاکنون نديده ام. اگر ببينم ممکن، ممکن نه اقدام می کنم. ببين وطندار من وقتی می گويم افغان هستم، افغان هستم. من وقتی می گويم انعطاف نمی کنم، می شکنم فهميدی. اين به اين است که برای من خرد و بزرگ در تطبيق قانون مهم نيست.
کابل پرس: چيزی که شايع است اين می باشد که وزرای رييس جمهور در فساد اداری دست دارند. شما در هر اداره ای که برويد معمولا می توان نمونه های آن را يافت. آيا شما نمی خواهيد مشخصا با وزرا برخورد کنيد؟
لوی سارنوال: چرا نه اين کار ماست. اينطور است وطندار. در مطبوعات بد تعبير می شود. در افغانستان فساد هست و در اين شکی نيست. ولی به اندازه ای نيست که مخالفان سياسی دولت عنوان می شود. عرض من را متوجه شديد. شما گفتيد در هر اداره ای که برويد فساد وجود دارد. من فرموده ی شما را چلنج می دهم. من می گويم شايد در هر اداره نيست. اگر هست بفرمايد تا من بجانش بروم.
کابل پرس: شما آقای بشردوست را ديوانه خطاب کرديد. آقای بشردوست شما را. اين بازی تا کی می خواهد دوام کند؟
لوی سارنوال: نگفته ام. دروغ می گويند. گوش کن وطندار اگر کسی ادعا کند که من بشردوست را ديوانه گفتم لطفا بيايد و ثابت کند. اين اصلا بازی بسيار بيجای رسانه هاست.
کابل پرس: آقای مجددی چطور؟
لوی سارنوال: مجددی وقتی که اين را گفته حالا تو خودت من را ديوانه فکر می کنی يا به سُر؟
کابل پرس: من به اين سوال جواب نمی دهم. " (پایان قسمت های از مصاحبه خبر نگار کابل پرس)
نکات جالب توجه جواب های آقای ثابت به خبر نگار کابل پرس در مصاحبه فوق همراه با سوالات و نظرات ما:
چرا وقتی از آقای ثابت به پرسند که چگونه ثابت میکنید اقدامات تان رنگ سیاسی و قومی ندارد میگوید این سوال بسیار خرابی بود. در حالیکه او باید سخنان دل نشینی رابه جواب خبر نگارکابل پرس ارائه مینمود تا اسباب قناعت مردم ما فراهم شود. ما ندانستیم که کدام قسمت سوال این خبر نگار خراب و غیر منطقی بوده که جناب آقای ثابت را عصبانی نموده است.
آیا پرسیدن در مورد حقوق اقوام دیگر بوی نفاق ملی میدهد؟ آیا عملکرد آقای ثابت سوال فوق را که شاید حرکاتش علل سیاسی داشته باشد بوجود نمی آورد؟ آیا اگر درین مورد سوالی صورت گیرد نفاق ملی است و باید بگذاریم که هر چه ایشان و هم پیاله گان شان میخواهند بر ملت ما بنام وحدت ملی تحمیل کنند. از ایشان میپرسیم که آیا بدنام کردن هراتیان ، مزاریان و مردم بامیان نشانه های از وحدت ملی است؟؟؟
این حرف عجیبی است که آقای ثابت ادعای لامذهب بودن خود را دارد و میگوید من مسلمان هستم. اما عجیب تر از آن این است که قبل ازینکه بگوید من مسلمان هستم میگوید من افغان هستم و در جای دیگری از مصاحبه اش گفته است من افغان هستم و در افغان پشتون هستم و از این گفته ها چنین استنباط میگردد که وی نتوانسته پای بندی خود به یک فرهنگ قومی و قبیلوی را پنهان نگهدارد. از همین جهت او در مصاحبه خود اولا گفته است من افغان هستم و بعدا گفته است من یک لامذهب و مسلمان هستم.
خیلی عجیب است که اگر کسی در مورد نیات ایشان پرسش نماید مغز گنده دارد و باید همه به خاطر حفظ وحدت ملی به زندان و بدنامی و ترور شخصیت تن در دهند.
لحن تعرضی و خشونت آمیز ایشان درین سوال به خوبی هویدا است. ایشان بعوض اینکه میخواهند سر چشمه این سوالات را با استفاده از قدرت باد آورده خود به خشکانند بهتر است در مبارزه خود جانب عدالت را در پیش بگیرند تا چنین سوالاتی مطرح نشود.
درین جمله جناب څارنوال سهوا مافی الضمیر خود را بر زبان می آورد و میگوید من به هرات رفتم و از خود استراتیژی دارم که گفته ما هم همین است سفر های ایشان به هرات و شمال و مرکز کشور بر اساس همین استراتیژی خاص و پروژه سیاسی است که به خاطر تقویت کسان خاصی و بدنام کردن و تضعیف افراد و شخصیت های خاص دیگری صورت گرفته است. و ما درین مورد با ایشان همنظر هستیم.
لوی څارنوال وقار ، ادب و سنگینی موقفی را که بر آن تکیه زده است ندارد ورنه او باید ژورنالیستان کشور را نادان و نا رسیده خطاب نکند و آنهم کسانی که در جستجوی علل حرکات ایشان هستند. در واقع این ژورنالیستها اتفاقا خیلی رسیده و دانسته بوده اند که نیات مغرضانه ایشان را مورد سوال قرار داده اند.
اگر همین گوسفندهای که برادران هزاره به لوی څارنوال آورده اند به یک مامور عادی داده شود ، رشوت تلقی میشود و آقای ثابت حکم بازداشت و گردن زدن آن مامور را صادر میکند، اما وقتی گوسفندآن را بخودش بیاورند تحفه و محبت مردم است و از آن با افتخار یاد آوری مینماید. دنیای عجیبی است؟؟؟
به جواب خبرنگار کابل پرس که پرسیده است کتابها و مقالاتی وجود دارد که گویا اقوام رئیس جمهور در قاچاق مواد مخدر دست دارند آیا شما این موضوع را پیگیری میکند ؟ آقای ثابت با بی ثباتی جواب میدهد : اگر به بینم ممکن. این حرف بسیار جالبی است که دوگانگی جهاد آقای ثابت را در تطبیق عدالت نمایان میسازد و آدم را به این فکر می اندازد که مردم و اقوام خاصی در آجندای جهاد او قرار دارند نه اقوام و نزدیکان رئیس جمهور و مردمانی دیگر.
اما گفته های اخیر شان در لابلای این مصاحبه که گفته اند " می شکنم فهمیدی؟" ، "این طور است وطندار" ، "بفرمائید تا بجانش بروم" و "مرا دیوانه فکر میکنی یا به سُر" تصویر دیگری از آقای لوی څارنوال را در ذهن خواننده و شنونده ایجاد میکند و انسان فکر میکند که در حال مرور مصاحبه آقای درمندر و یا هنر پیشه دیگری از سینمای هند قرار داشته و یا اینکه خواننده و شنونده را بیاد شیوه صحبت شادی بازانی می اندازد که در گذشته ها از پشاور وارد کشور ما میشدند. منظوربنده اهانت به جناب ایشان نیست و فقط میخواهم بگویم که بکار گیری چنین کلمات کوچه بازاری با موقف دادستان کل یک کشور مطابقت ندارد و این سخنان از ایشان تصویر یک انسانی عقده مند ، بی کرکتر، بدمعاش، بی ادب، داکو، و بی وقار را ارائه میکند که باعث مایوسیت مردم از حقیقت و نتیجه حرف های بنام مبارزه با فساد میگردد، چون کسانی که میخواهند چنین پروژه های بزرگی را به موفقیت برسانند ، حد اقل باید ادب و کرکتر آن را داشته باشند. به خاطری که این بحث بسیار طولانی نشود بهتر است بر اقدامات جناب ایشان در کابل ، هرات و مزار بطور مختصر نگاهی داشته باشیم:
در ولایت کابل :
آقای ثابت بدون هیچ دلیل موجهی فرمان دستگیری آقای چکری را صادر کرد که از نظر عموم ملت این یک حرکت تنظیمی تعبیر گردید ورنه ده ها نفر دیگر در کابل هم قبل از حکم دستگیری آقای چکری و هم بعد از آن وجو داشتند و دارند که باید دستگیر شوند. پس چرا بر علیه هیچ کس دیگری هیچ اقدامی صورت نگرفت.
فرمان افتضاح آور دیگر ایشان حکم بر کناری قوماندان پولیس میدان هوائی کابل بود، شخصی که در مقابل قاچاقچیان مواد مخدر بمقابله برخاسته بود و بعنوان سدی در راه انتقال مواد مخدرقرار گرفته بود. آقای جنرال امر خیل قوماندان برکنار شده پولیس کابل بعد از برکناری خود طی یک مصاحبه میگوید که: مافیا برای کشتنش ده لک و برای برکناری او پنج لک دالر جایزه تعیین کرده بوده است. اکنون هیچ کسی نمیداند که این پاداش و جایزه در جیب کیست و یا در حساب چه کسی ریخته شده است؟
از همه شرم آور تر اظهارات څارنوال موظف تحقیق از جریان کار قوماندان میدان هوائی کابل است که گفته است: وقتی جهت تحقیق به میدان هوائی کابل میرفتیم لوی څارنوال مرا به نزد خود خواست و مرا به خدا سوگند داد که قوماندان را مسئول بکشی که من میخواهم او را بر کنار نمایم. و باز څارنوال مذکور میگوید ما وقتی قضیه قوماندان امرخیل را بر رسی کردیم به چیزی بر نخوردیم که مسئول بودن او را ثابت بسازد و از همین خاطر وقت باز گشت و گزارش به لوی څارنوالی آقای ثابت عصبانی شد و با ما با خشونت رفتار کرد.
این چگونه تحقیقی است که قبل از تحقیق، هیئت موظف سوگند داده میشود که فرد مورد نظر را مسئول معرفی نمایند. و مسئولیت او ثابت نشده او را بر طرف نموده و او را از طریق رسانه ها بدنام عام و خاص مینمایند؟.
در ولایت هرات :
سفر لوی څارنوال به هرات همانطوریکه خودش هم پنهان کرده نتوانسته است بر اساس یک استراتیژی و یک پروژه سیاسی از قبل تنظیم شده صورت گرفته است. درین سفر لوی څارنوال عده را بنام اختلاس و فساد و عدم رعایت قانون ازکار بر کنار و زندانی نموده است.
نقطه جالب درین جا است که هنوز جرم متهم ثابت نشده ، هنوز متهم از خود دفاع ننموده، هنوز جریان برای قضاوت و داوری به محکمه رجعت داده نشده و هنوز حکم حتی یکی از محاکم سه گانه صادر نگردیده ، جناب لوی څارنوال بر حسب آجندا و بقول خود او استراتیژی اش، فردی را که متهم نموده از طریق میدیای سرکاری بدنام و مقتضح نموده است. باید از این لامذهب مسلمان پرسید که بر حسب کدام قانون الهی و یا قانون ساخته دست بشر ریختاندن آبروی یک انسان قبل از ثبوت جرم او جواز دارد؟
همه کسانی که از هرات در گذشته آمده اند و یا کنون می آیند همه و همه با یکصدا از پیشرفت و بازسازی و ترقی شهر هرات حرف میزنند. آیا کسانی که مال بیت المال را بجای مناسبی مصرف کرده اند باید بجای تقدیر محاکمه شوند؟ در خبر ی که در یکی از سایت ها خواندم دیدم که ساخت هوتل پنج ستاره یکی از جرم های شاروال هرات است. آیا ساختن یک هوتل آبرومند برای شهر تاریخی و بزرگی مانند هرات جرم و جنایت است و آیا همگی باید مثل آقای حکمتیار ویرانگر باشند؟
شاروال هرات بمن هیچ نسبتی ندارد و من وکیل مدافع او نمیباشم. من از جناب لوی څارنوال سوال میکنم که آیا شاروال هرات این هوتل پنج ستاره را بنام پدر و یا فرزندان خود قباله نموده بود که او را میخواهند به محاکمه بکشند؟ اگر منصفانه فکر شود باید به مسئولین هرات مدال خدمت و فداکاری و پیشگامان باز سازی داده شود چون اگر آنها با ساختن هوتل پنج ستاره یک مقدار پول دولت را به مصرف رسانیده اند اکنون قیمت هوتل و ملحقات آن که باز هم ملکیت دولت است چندین برابر گذشته افزایش یافته است و عواید آن هم به طور دوامدار به حساب دولت تحویل میگردد. آیا این جرم است که یکملیون مال بیت المال را به ده ملیون تبدیل کرد در حالیکه عواید دوامداری هم از درک آن به عواید دولت وارد شود؟؟؟
من نه از شاروال هرات دفاع میکنم و نه با او ارتباط و شناخت خاصی دارم فقط میگویم ای کاش ده نفر مثل مسئولین هرات در کابل ما هم میبود که حد اقل از هزاران ملیون دالر مساعدت های جامعه جهانی حالا حساب حد اقل چند ملیونی از آن را میداشتیم، نه مثل هراتیان که یک ملیون سرمایه بیت المال را به ده ملیون سرمایه برای دولت و مردم مبدل کرده اند.
آیا دفاع کردن از مردم خادمی مثل مسئولین هرات خیانت است و آیا هرکی از ایشان بدفاع از حقوق و مظلومیت شان برخیزد باید با اهانت رو برو شود. چرا وقتی جناب آقای صبغت الله مجددی از شاروال هرات دفاع کرد گفتند دفاع وی بر اساس قومیت استوار است؟. آیا آقای مجددی حق ندارد که از یک هموطن و یا مجددی دیگری که بالایش بشکلی از اشکال اتهامی وارد شده باشد بدفاع برخیزد. آیا اگر کسی با ما نسبت قومی داشته باشد و در معرض اتهامی قرار گیرد باید جریان را مورد سوال قرار ندهیم و بگذاریم که هر بلائی را که دل مدعی میخواهد بر سر متهم بیاورد؟. اگر چنین باشد به پولیس و محاکم و دیگر ارگان های مربوطه دولتی چه نیازی وجود دارد؟.
متاسفانه طوریکه همه ما دیدیم در هرات چنین شد. خود جناب څارنوال در طی چند دقیقه یک شخص را متهم کرد، او را از وظیفه سبکدوش کرد، او را به زندان انداخت و بعد هم او را از طریق رسانه ها بدنام عام و خاص نمود در حالیکه خود این عمل یک جر م نا بخشودنی است. دنیای عجیبی است که بجز از یک لامذهب مسلمان و بدمعاش عقده مند دیگران همه غلط میگویند و فاسد و قابل محاکمه اند.
در ولایت بلخ :
آقای لوی څارنوال بعد از سفر هرات در ادامه استراتیژی و پلان سیاسی خود وارد بلخ گردید و در آنجا هم به اتهام وارد کردن و ضرب و شتم های سیاسی پرداخت اما در آن شهر وضعیت بگونه دیگری تغیر کرد. مردمان بلخ زیبا در مقابل اتهامات وارده از لوی څارنوال سند مطالبه کردند و او را در مورد دید و باز دید های سیاسی اش به خاطر منسجم ساختن قوت های پیشین حزب اسلامی در ولایات شمال مورد انتقاد قرار دادند. مزاریان و جوزجانیان بدفاع از آبروی فرزندان شان بر خاستند و نگذاشتند آنها را مثل مردم مظلوم هرات بد نام نموده و به زندانها بیفگند. این جا است که طشت رسوائی جناب لوی څارنوال از بام می افتند و مردم از نیات شوم و مغرضانه ایشان آگاهی بیشتری حاصل میکنند.
جناب ایشان در مقام لوی څارنوال یک کشور باید در پروژه مبارزه با فساد صادقانه عمل نمایند و دست از این کار های شتابزده و غیر عادلانه بردارند چون بدنام ساختن ها، منفک کردن ها و به زندان افگندن ها دردی را در طول تاریخ دوا نکرده است.
بهتر است جناب ایشان پروژه بدنام سازی را کنار گذاشته و به خاطر آبادی و سر بلندی افغانستان راه دوستی و تفاهم را در پیش بگیرند و در مورد مامورینی هم که به فساد آغشته باشند باید علل این فساد را ریشه کن نمایند نه مامور مستضعف و فقیر دولت را. اما تا جائیکه معلوم میشود جناب ایشان به عوض اینکه علل فساد را ازبین ببرند مامور دولت را از بین میبرند که این عمل شان دردی را دوا نمیکند و نقطه بسیار مهم دیگر این است که جناب لوی څارنوال نباید بعنوان آله دست برای عقده گشائی عده بر علیه عده دیگری مورد استفاده قرار بگیرند.
خلاصه شیوه که جناب ایشان بنام مبارزه و جهاد بر علیه فساد به پیش گرفته اند نه تنها که به نفع ملت و کشور ما نیست بلکه این تند مزاجی ها، عقده گشائی ها و برنامه نداشتن ها بخاطر حل اساسی ریشه های معضلات موجود، دورنمای آینده را تاریکتر و مایوس کننده تر میسازد و بهتر است تا در روش کنونی شان تغیرات بنیادینی را ایجاد نمایند.