جليل پرشور
فرياد تان را بخاطر اخراج بزور، هموطنان مظلوم مان
از ايران وپاکستان، بلند کنيد !
همهً ما ، بخوبی وضع هر لحظه روبه خرا بی رفتن بيشتر امنييتی وطن ، فقر وبيکاری وبيخانگی دامن گير اکثريت قاطع مردم، بی عدالتی وبی تفاوتی مسوولين درقبا ل هم وطنان ، تشد يد حملات مخالفين مسلح حاکميت فعلی وهرنيرو و تـفکر ضد بنياد گرايی ورونده به سوی حداقل د موکراسی وعدالت اجتماعی را درک می کنيم ومی دانيم که تشد يد حملات و کشتار بي رحمانهً مردمان ملکی ، سربازان وافسران وطن ، بشمول متخصصين عرصه های اقتصادی وتخنيکی وهکذا منسوبين قوای خارجی ايکه تحت نام مبارزه عليه تروريزم وبنياد گرايی، خودسرانه بوطن ما هجوم آورده اند وقبلا خود، حامی وحتی بنيان گذارهای اصلی دشمنان(!) فعلی شان می باشند،بدست ( طالبان +حزب اسلامی+القاعده )در تحت رهبری ماشين خون ريز نظامی وجا سوسی پاکستان ودر حمايت شبکه های تند رو،مکار وافراطی مذهبی آن کشور، اين دشمنان خطرناک وهميشه در کمين وطن ما ، حد اقل آرامش واطمينانی را که برای مردمان خسته از جنگ ما برای زنده گی واميدواری برای بازگشت مليون ها مهاجر ودور از آغوش وطن ، بوجود آورده بود ، از بين برده است .
در چنين شرايطی که ، هر روز تعداد بيشتری از هموطنان صلح طلب وزجر ديده ًما،صرف برای زنده ما ندن، آهنگ فرارازوطن رادر پيشگرفته اند، خبرها حاکيست که دولت اسلامی ايران ، همسايه وهم فرهنگ وهم تاريخ با مردم افغانستان، ضرب الاجلی را برای خروج مليونها هموطن ما،که اکثريت مطلق شان همين اکنون به حيث انسانهای درجه دوم وسوم ، در آن کشور اسلامی ايکه خودرا استکبار ستيز ومخالف هر نوع تعصب وتفرقه(!)، مدعی ادامهً خلافت حضرت علی ابن ابی طالب ومدافع عدل وداد اسلامی ايکه حتی در دوره های به اصطلاح درخشان اسلامی وجود نداشته می داند ، شب وروز باکار شاقه وکشندهً فزيکی وبا در آمدی روزانه، حداقل « پنج » بار، کمتر از دستمزد هر ايرانی وحتی عراقی مهاجر، کار کرده اند وباوجود همه تبعيض ومحروميت از همه امکانات وسبسايدی های دولتی ،بيمه های صحی وکاری ، عدم برخورداری از امکانات تعليمی وتربيتی وبا وجود شنيدن کلمات توام با حقارت ( افاغنه)، در آن کشور بزرگ اسلامی ودارای منابع عظيم نفت وگاز جهان وپا يگاه اسلام مبارز وعدالت خواه که رهبران دينی وتعداد بيشماری ازمسوولين آن، از بس د لسوزی واحساس مسووليت اخلاقی ودينی بحال مسلمين ، مستضعفين و بحال شهدای ديروز اسلام ، درهر سال ، بيشتر از 450 روز گريه می کنند ، گويا حيات بسر می برند وزنده گی (!) می کنند.
آيا ، مهاجرين مسلمان وطن ما ، جزئی ازهمان لشکريان اسلام ، مرد می از تبار هم تاريخیها ، همزبان ها ، هم دينی ها، و هم مذهبی های خود آنها ، مستضعفين و مردمان مظلوم ضربه ديده بوسيلهً استکبار جهانی وهمسایهً در بد یوار آنها نمی با شد که با اين بی رحمی ودر اين زمستان، درحاليکه در وطن خودشان نه تنها خانه ندارند بلکه تعدادی محل وکوچهً محل زنده گی قبلی خودرا باثر خرابی وويرانی جنگ وتجاوز ، تشخيص داده نمی توانند ، بايد قلمرو اسلامی ايران را ترک نمايند . !
آيا ، مهاجرين وطن ما ، خانه ها وکاشانه های ولو فقيرانهً شان را ،از روی هوس وَسير وسياحت قبلاً ترک کرده بودند واکنون باز درصدد ترک آن شده اند ويا اين عوامل در مهاجر شدن ايشان تاثيرات جدی داشت.
1 : ابراز مخالفت شديد ، بخشی از سرکرده گان مذهبی ، قومی وسرحدی با تغييرات سيا سی ماه ثور ( 1357 ) باثر تشويق ، مداخله وخيانت حکومت پاکستان وگروه های بنيا د گرا وضد ترقی آن کشور که قبلاً پايگاه های را برای تربيه وتسليح تعدادی از ياغيان ضد حکومتی در دوران حکومت شهيد داوود خان ، در قلمرو آن کشور ايجا د وفعال ساخته بود که سقوط ولسوالی پنجشير ، برای مدت کوتاهی بدست همان تربيه شده گان پاکستان ،بيانگر مداخلات قبلی پاکستان ،درامورداخلی کشور ما می باشد.
2 : تشويق مردم افغانستان به ترک وطن شان واستقبال گرم از آنها در قلمرو تحت حاکميت پاکستان ، باعث آن گرديد که هزاران فاميل ، بسوی بهشت پاکستانی(!) بکوچند واز همان روز اول ورود ، تعداد زيادی از ايشان که از ترس عسکر شدن وجنگ گريخته بودند ، بزور تحت تربيهً عسکری وخرابکاری قرار گرفتند وبه جبهات جنگ عليه وطن شان اعزام شدند..
3 : در راس قرار گرفتن روحانيون، برهبری مرحوم آيت الله خمينی ، بنيان گذار دولت اسلامی در انکشافات بعدی انقلاب مردم ايران، وابراز مخالفت ودشمنی صريح آن دولت با حاکميت حزب دموکراتيک خلق افغانستان، با وجود ارسال پيامهای تبريکی وابراز علاقمندی ، دوستی وحسن همجواری با آن کشور وانقلاب آن ، ازطرف دولت دموکراتيک افغانستان ، برهبری شادروان ببرک کارمل که حاصلی را دربر نداشت، باعث آن گرديد که دولت جديد ايران، درهمسويیِ با دولت وارتجاع مذهبی پاکستان وحتی امريکاییکه ايران آنرا تاکنون دشمن درجه يک خود وشيطان بزرگ می خواند ،نه تنها تبليغات خصمانه را عليه دولت آن وقت تشديد کرد ،بلکه بنابر امکانات وسيع مذهبی شان در بين بخشی از جامعهً مذهبی ما، پروسهً فرار وترک وطن بوسيله ً افغانها را سرعت بخشيد وباعث مهاجرت کتله های وسيع مردم ما شد.
4 : رهبری دولتی و مذهبی آن وقت جمهوری اسلامی ايران، بنابر دلايلی که نزد خود شان داشتـند ، از اعلان جهاد سيا سی-مذهبی روحانيون ديوبندی داخلی ، پاکستانی وحنبلی های جد يد سعودی وعرب ، که ازطرف امريکا حمايت بيدريغ می شدند، عليه دولت افغانستان که ازپشتيبانی مردم زحمت کش وطن خود ما برخوردار بود ، دفاع کردند وجبههً جديدی را در امر مداخله عليه حاکميت آن وقت ، فعال ساختند ودروازه های کشورشان را بروی مهاجرين وترک کننده گان وطن ما ، نه تنها باز گذاشتند بلکه با تشويق،استقبال وکمکهای بيدرغ شان در ابتدای مهاجرت افغانها، باعث کوچيدن تعداد بيشتری از هموطنان نيازمند ما به امنييت ، کار ونان وساير نيازمندی های مبرم زنده گی گرد يد ند.
5 : دولت اسلامی ايران ، باساس شعار برجستهً ( اسلام سرحد نمی شناسد ) به وسيلهً امام خمينی ، رهبر روحا نی آن کشورو مرجع تقليد برای بسياری از شيعيان منطقه ،باعث تشويق وکوچيدن تعدادی وسيعتر مردم ما ، خاصتا ً برادران شيعه مذهب وساکنان مناطق غربی وطن ما ، به مناطق مختلفهً ايران خاصتا ًقلمرو خراسان قبلی گرديد .
افغانهای مهاجر وبي وطن شده ، باثر مبتلاشدن ايران به د شواری های مختلفهً داخلی وخارجی ،روز بروز اهميت وارزش شان را نزد مهمانداران شان از دست دادند ودر حاليکه ديگر از کمکهای رايج ومنظور شده در مراحل اول ورود مها جرين افغان واقامت ساده وآسان محروم گرديده بودند ، مجبورا ً برای ادامه ً حیات ، به شاقه ترين کارها دست يازيدند تا لقمه نانی بدست آرند ونميرند.
در آنوقت ديگر ساده وآسان نبود که فرزندان شان به مکاتب ودانشکده های ايران راه یابند واز حقوق تحصيلی ،بسان گذشته مستفيد گردند. ازينرو مجبور شدند که مکاتب خصوصی را بهمت تعدادی از معلمين وطن پرست وهموطن شان فعال سازند وپروگرامهای درسی خاص خودرا ، پيش ببر ند.
اين بدان معنی نيست که کمکها ومساعدت های اولی ايرانی ها را برای همه هموطنان ما ومساعدت های آخری وحتی امروزی شان را به بخش خاصی از مهاجرين در عرصه های مختلف بد يدهً اغماض نگريست ومنکر تربيه شدن وبه ثمر رسيدن تعداد قابل ملاحظهً از اهل علم واد ب ورشته های تخنيکی وساختمانی، در دانشگاه ها ، مراکز تعليمی ومحيط کارفزيکی ايرانی شد .
نا گفته پيداست که تعدادی از شاعران ، نويسنده گان ونسل جديد ژورناليستان ، مورخين ، زبان شناسان واهل مطبوعات فعلی وطن ما ،در شرايط ناگوار بی وطنی ، از دانشمندان واهل خبرهً ايرانی کمال فيض بردند وبابت اين کمک ها نمی توان ، از ايرانی ها ابراز امتنان ننمود.
هموطنان فداکار وسرگردان ما نيز بنوبه ً خود ، سهم بزرگی در امر اعمار ايران ، بلند شدن هزاران ساختمان ، تشجير بیابانها ، اسفالت سرکها وزيبايی شهر ها وروستا های متعد د ايران ، ادا کرده اند واز درآمد ناچيز شان ماليه پرداخته ، هزاران خانه را بکرايه های گزاف اجاره نموده وبا فروش دار وندار شان در وطن خودشان ، مخارج زنده گی خودرا در ايران تامين می کردند.
افغانهای مهاجردر ايران ، نه تنها در اعمار وترقی آن کشور سهم اسا سی گرفتند وعرق ريختاندند، بلکه در دفاع از از ايران ، درجنگ عليه نيروهای عراق اشتراک نموده وجانهای شرين شان رادر دفاع از حاکميت ملی ايران، ازدست داد ند واين حد اعلای همبستگی وحمايت از کشور محل سکونت جديد شان یعنی ايران بود که بسياری ها آن کشور رابمثابهً وطن خود ويا وطن دومی خود احساس می کردند.
ولی، اکنون ما در مورد بخصوصی صحبت داريم وآن اخراج بزور همان افغانهاييست که روزی خود ايران آنها را با فتواهای مذهبی واعلاميه های دينی ،دعوت کرد وفراخواند وآنهارا افراد متساوی الحقوق جامعهً ايرانی دانست ولی از چندين سال به اين طرف حتی دردوران حاکميت طالبان که ايران خودرا يکی از دشمنان آشتی ناپذير آنها می دانست ، هزاران مهاجر، بشمول تعداد کثيری از شيعه های وطن مارا ، بزور از طريق سنگ سفيد ، اين پايگاه بی عاطفگی ،رنج آور وفراموش نشد نی برای هر افغان رد مرز شده ،طوری از ايران اخراج کرده ومی کنند که اطفال وخانمهای افراد گرفتار شده ومنتقل شده به کمپها برای اخراج ، در مکاتب ، محلات کار وخانه های شان بسر می برند وهيچ خبری از پدران ، برادران وفرزندان درحال حبس واخراج شان ندارند .
اين بی رحمی بحد یست که افغانهای اخراجی وطرف غضب قرار گرفته واسير در چنگا ل پوليس اسلامی ، پول حاصل عرق ريزی وآبله های دستان شان را از کارفرمايان بی رحم وحرام خوار ، مطالبه نتوانسته ودر هزاران مورد ، با انکار صاحبان کار مواجه شده اند .اين حق تلفیها در حالی صورت می گيرد که هزاران افغان که غرض تجارت وکار وغريبی با دکانداران وسرمايه گذاران بازاری ايران ، نسبت عدم داشتن اجازه قانونی تجارت مستقل وخريداری دکاکين ،خانه ها ومحلات تجاری ، شريک شده بودند ، مجال تصفيهً حسابات پولی وحق مطالبهً سرمايه های شانرا نيافته واگر يافته باشند يا شرکای شان اکثراً انکار کرده اند ويا مراجع رسمی از آنها حمايت نکرده اند . در حاليکه عدل اسلامی نيز در آن جامعه حاکم است .!!
قابل سوال است که : در حاليکه ايران سالهاست از سازمان ملل متحد بابت موجوديت افغانهای مهاجر کمک دريافت کرده است وپيوسته برای دريافت کمکهای هرچه بيشتر ، تعداد مهاجرين را بمانند حکومت حُقه باز ودغل کار پاکستانی ، جداًبالاتر از عدد اصلی نشان داده است واين شيوهً دروغ وغلورا گروه های جهادی افغا نستان نيز برای کسب پول وکمک خارجی تا امروز مورد استفاده قرار داده و تعداد شهدا وقربانيان افراد خودشان را که در جنگ وجهاد ودر مواجهه با نيروهای دولتی در جنگ تلف شده اند ده ها بار بزرگتر ساخته اند ومستفيد گرديده اند، چرا در اين سرمای زمستان، مهاجرين را با اين بی رحمی، اخراج می کند .
آيا ، اسلام بی سرحد ويا حدود ناپذيرقبلی ايشان ، اکنون َد ر و د يوار پيدا کرده ودارای حد ود گرديده است ؟ که حتی آنهايی را که خود دعوت نموده بودند ، از سرزمين اسلامی ، اسلام پرور واستکبار ستيز ،بزوربرچه وتفنگ ومشت ولگد خارج می سازند ومعماران ومزدورکاران، بهره مند از کمترين دستمزد وصادق افغانستان را ، عامل بيکاری ،فقر ومشکلات اجتماعی گوناگون خود می دانند ومی خواهند مردمان کشور شان را ، بيشتر ازين بدشمنان ومخالفين افغانها ودوام بقای مهاجرين در آنجاها، تبديل نمايند.
آيا ، افغانها ، آن نورچشمی های دوران جهاد وجنگ سرد ، اکنون ارزش خود را نزد حاميان ديروزی شان ، حتی نزدبه قول خود شان، وارثين ارزش های اسلامی ، درراس سعودی ها ،ايرانیها وپاکستانی ها وساير مدعيان رهبری دين اسلام در شرايط کنونی که زمانی مجاهدين افغانستان وفرزندان خلف آنها( طالبان ) را نيز فرشته های آزادی می دانستند تا اين حد از دست داده اند که حتی نمی توانند با کار شاقه ودر آمدی ناچيز، درسرزمينهای جهاد پرور واستکبار ستيز نيز به زنده گی عادی خود ادامه دهند؟.
آيا، آن د يد وسيع وبی پهنا و بی حد ود بودن اسلام ويا ( مسلمان ، برادر مسلمان است) که سالها از طرف مدعيان بزرگی ورهبری دين تبليغ ميشد وبر حقانيت آنها واجرای اکيد مفاد آنها بوسيله ًقدرتمندان حکومت های اسلامی ورجال دينی بهره مند از خوان سلاطين وحکام جابر وصاحبان قدرتوثروت ، صحه گذاشته شده بود و هنوز با بی شرمی تام ، برای فريب مردم از آن آيات الهی ومقولات دينی استفاده می کنند ، اهميت ونا فذ بودن خودرا از دست داده اند؟ که در حق مردم مظلوم ومسلمان ما چنين برخووردهای ظالمانه ، در ايران ، عربستان وپاکستان رواداشته می شود وعملی می گردد.؟
ما، برای متوقف ساختن حمله بالای فاميلهای مهاجرين افغان ، توقیف واخراج اجباری شان از ايران ، خاصتا ًدر شرايط کنونی بی امنييتی ، بيکاری ، بيخانگی وسرمای شد يد زمستان ، نه تنها از سازمان ملل متحد وادارات متعدد آن ، از ادارات متعدد دفاع از حقوق بشر ورهبران دلسوز جوامع اسلامی وغير اسلامی، تقاضای مداخله ً جدی وصريح می نماييم ، بلکه از تمام احزاب ونيروهای انساندوست ، باعاطفه وخير ايرانی وفهيم به وضع تا هنوز رقتبار مردم ما ،در داخل وخارج ايران ، خواهش می کنيم که دست بکار شوند واز وقوع يک فاجعهً حقيقی انسانی که بدون شک بعد اخراج اجباری افغانها از نقاط مختلف ايران ، بوقوع خواهد پيوست ، جلو گيری نمايند ودين انسانی شان را ادا کنند.
ما، از رهبران دينی ودولتی کشور برادر ايران ، از مرشد روحی ايران ، آقای آيت الله العظمی علی خامنه ای وجميع صلاحيت داران دينی ودولتی ايران ، خواهشمنديم که نه تنها بخاطر مکلفيتهای دينی واخلاقی شان ، بلکه برای دوام روابط برادرانه ونيک با مردم افغانستان که دوستی آنها به يقين برای ثبات، امن ونظم ايران بخصوص در شرايطی که اهداف دور ونزد يک غير دوستانه ای از طرف قدرتهای ماورای بحار ومتحدين منطقوی آن ، عليه ايران در حالت شکل گيری وتکوين است ،از اهميت خاص برخوردار می باشد، اجازه ندهند که مهاجرين وطن ما ،همسايه ها وبرادران هم دين ، هم مذهب ، هم تاريخ وهم زبان شان ،با کل بی عاطفه گی وتحقير ، از ايرانی که به آنجا دعوت شده بودندو تعداد زيادی در آن جا تولد يافته وبزرگ شده وبا دانش وفرهنگ آن کشور رشد يافته اند وشما وسرزمين تان را حرمت بيش از حد نموده اند ، بزور اخراج گردند وبازهم بدبخت تر شوند.
اگر دليل آورده می شود که ايران اسلامی، در شرايط اشغال خارجی (!) وموجوديت حکومت غير دينی در افغانستان ، بداد مردم ما رسيده بود وآن ها را پناه داده بود ،پرسش بعمل می آيد که در روزيکه تنها يک ابر قدرت غير مسلمان ( اتحاد شوروی) که اکنون ميراث خوار آن امپراطوری یعنی روسيه نزديک ترين متحد ستراتيژیک وحامی مطمين شما در خطر آفرين مسايل وقضايای منطقوی وجهانی می باشد و در آنوقت در ترکيب سربازان دعوت شدهً آن بکشور ما ، هزاران فرزند مسلمان جمهوريتهای آسيای ميانه وقفقاز وجود داشتند، شما مردم مارا گويا پناه داديد ولی امروز که بيشتر از سی کشور غير مسلمان ، برهبری وزعامت امريکا وانگليس، اين جفت اسلام ستيز ،در گوشه گوشهً وطن ما حضور دارند وتهد يد طالبان والقاعده( دشمن سرسخت تشيع ) ، باز ازهمان آدرس قبلی تولد وحرکت شان ( پاکستان اين خطهً ساخت استعمار وتبد يل شده به استعمارگر وعامل شرارت پيشه گی دايمی در منطقه ) به حيث د ودشمن ديگر اعلام شده بوسيلهً خودتان ، حا ل وآيندهً وطن ما ومرزهای شرقی کشور شمارا تهد يد می کنند، آيا منطقی ومشروع است که برادران مسلمان وبی پناه افغانی تان را از وطن تان که نام آنرا پناه گاه مسلمين ومستضعفين جهان گذاشته ايد ،اخراج نماييد؟ يا اينکه دفاع از مردم مظلوم ما ، برای شما ، از اهميت ومفاد ديروزی برخوردار نيست . !
شايد حکومتهای سخت گير در امور مهاجرت ، خاصتا ًسعود یها ، دول خليج ،ايران و اکنون پاکستان وسايرين ، استدلال کنند که آنها نيز منافع ملی وکشوری دارند ونمی توانند که منافع ملت های خودرا قربان منافع ملتهای ديگر ، خاصتاً سيل مهاجرين افغانستان سازند ودليل آورند که حکومتهای آنها نيز در قبال مردمان شان، مکلفيتها ووظايفی دارند ، که اين استدلال منطقی وقانونی نيز به نظر می رسد وبايد به آن گردن نهاده شود. ما در ضمن قبول کردن اين دلايل ، فقط اين سوال خودرا جواب می خواهيم وعملی شدن اين پيشنهاد مان را انتظار می کشيم وآن اينکه :
ديگر، بايدآخندها ، شيوخ ، ملاها وملا گک های شان ، از بی سرحد بودن اسلاميت نوع خاص خودشان ، بيشتر ازين گوش مردمان خوش باور را کر نسازند ، ديگر نگويند که در اسلام منافع ملی وقومی مطرح نيست ، لاف نزنند که مسلمانان منافع مشترک، دشمنان مشترک وسرنوشت مشترک دارند ، نگويند که در اسلام مسايل قوم ، زبان ، رنگ و منطقه ً جغرافيايی مطرح نيست.
فقط بعد از اين انکار ها ، آنها می توانند آيات قرآنی ،احاديث نبوی ومقولات الايمهً اطهار وسنن پسنديدهً اسلامی طرف ادعا وتجارت خود شان را مطابق نيازمندی های روزانهً حکومات وخانواده های شان تفسير نموده وحکومت کنند ودر اين صورت ما نيز خواهيم گفت که: خير است ، مردم ما نيز خدا دارند وطوری که تا کنون با اين همه بدبختیها ، مداخلات وتجاوزات ف جنگها واثرات منفی همه ً اين رويدادها وجفای همسايگان ، راه خودرا پيدا خواهند کرد .
هموطنان عزيز !
با رنجها ، محنت ها وآلام بي شماری که نا شی از عوامل ورويدادهای متعدد کهنه ونو، بوسيله خودی ها وبيگانه ها،همسايه های طبيعی ومصنوعی، مسلمان وغير مسلمان ،بروطن ومردم ما تحميل گرديده ويا نصيب ما شده است، راهی جز کنار آمدن، متحد شدن ، يک پارچه شدن تمام نيروها ، شخصيتها ، اقوام ، مليتها ، مذاهب ومناطق مختلفهً وطن ما ، از طريق ترک تمام اختلافات ناشی از عقب مانده گی های فرهنگی ،قوم گرايی وقبيله پرستی ، دوری از خودخواهیها وبرتری طلبیهای زبانی ، مذهبی ،خانواده گی وانتقام جويیهای سياسی نه تنها برای تامين صلح وآرامش، ترقی وطن وسعادت مردم ما ، بلکه برای بازگشت غرور وافتخارات به تاراج رفتهً ملی ووطنی ما، برای نقطهً پايان گذاشتن به محتاجی ودست طمع واحتياج دراز نمودن ناشی از مجبوریت های متعدد ، بهر کس وناکس دور ونزديک وبلاخره برای بازگشت با افتخار تمام اولاد وطن ، به سرزمين پرافتخار آبايی واجدادی شان، وجود ندارد وسراغ شده نمی تواند.
هر هموطن با وجدان ما ،نه تنها بايد در مصيبتها وشرايط دشوار زنده گی توام بافقر وتنگدستی وجنگ زده گی هموطنان ما در داخل وطن ،بلکه بايد در غم ورنج هر مهاجر افغان ، در کشورهای همسايه در خريد وفروش وگروگان گيری فرزندان واعضای خانواده های تعدادی از آنها بجرم عدم پرداخت تمام پول مورد تقاضای قاچاق بران خاصتاً در راه های پاکستان – ايران ، در کمپها وزندانهای متعدد ساخته شده برای افغانها ، هم چنان در مسير راه ها ودريا های بی پهنای اروپا وآستراليا ، برای رسيدن به صلح وآرامی (!) که هزاران کشته ، مفقود ، غرق شده ، زندانی واسير وبرده شدن را بهمراه داشته است واز زنده ومرده ومحل زير خاک شده های، بسياری از مهاجرين تلف شده در راه ها، تا هنوز خبری دردست نيست ،شريک شويم وآن دردها ورنجها را نه تنها درک کنيم بلکه با امانت داری انعکاس دهيم.
آيا ،ما شاهد نبوده ايم که دولت متجاوز پاکستان ، هزاران خرابکار ، تروريست وجواسيس خودرا که در هنگام عمليات خراب کاری ودر صحنه های جنگ در افغانستان گرفتار شده بودند با مهاجرين بيگناهی که فقط بخاطر تبادله ،آنهارا از کوچه وبازار ويا سرکار در پاکستان گرفتار می کردند ،تبادله کرد وهنوز اين عمليات آنها ادامه دارد.
آيا ، مردم وطن ما فراموش می کنند که دولت پاکستان ، در اثر توافق با تعدادی از سرگروپهای جنگی وگويا رهبران ، تعدادی از مهاجرين مجبور ساخته شدهً وطن ما را در جنگهای کشمير فرستادند وقربان توسعه طلبی ودشمنیهای خود با هند ساختند.
آيا ، ده ها هموطن مهاجر افغان در پاکستان ، مجبور نشد ند که با پلان حزب اسلامی وگروه های تند رومذهبی پاکستان وعربستان ، در جنگهای آذر بايجان با ارمنستان اشتراک وتلف شوند؟.
آيا، در همين غرب دموکراتيک ، هزاران هموطن ما که متقاضی پناهنده گی اند ، تا حال در کمپها بسر نمی برند وسالها در انتظار جواب گرفتن بسر نبرده اند ونمی برند وفاميلها ی شان ازهم دور نيفتاده اند ؟.مثلا ً خانمی را پناهنده گی داده اند ولی شوهرش سه سال وبيشتر است انتظار می کشد واجازهً ورود پيدا نمی کند ويا برعکس آن ويا پدران ومادران را بنام ،بالا بودن سن اطفال شان از 18 سالگی ، ازهم جدا ساخته اند ومردم ازنهايت مجبوريت به اين قرار ها وفيصله ها ،تن می دهند .
آيا ده ها افغان مهاجر ، از ترس پوليس سعودی وازترس رد مرز شدن ، مرده های جگر گوشه های شان را در ذباله ها نگذاشتند وخود فرار نکردند ؟ اين شرم آور ترين بيدا د تاريخ بشريت است که با کمال تاسف تاهنوز افشا نشده است.( اجازه ندادن به دفن مسلمانی که اسناد اقامت رسمی ندارد وآنهم در سرزمين پيغمبر اسلام )
اين ها شمه ای از رنجها ومصيبتهای مهاجرين وطن ماست که تا حال از طرف دول اسلامی وهمسايه نصيب شان گرديده ومی گردد.
علاج اين همه درد ورنج سراسری، مارا بسوی بيدار ساختن وجدانهای ما ، بسوی احساس نمودن ودرک کردن واقعی مسووليت های ملی وانسانی ما وبسوی ترک مخاصمتهای بی لزوم وناشی از عقب مانده گی ويا خود محوری های سيا سی ، مذهبی ، جهادی وقومی-زبانی ما می کشاند ومتوجه می سازد.
با لاف وگزاف هيچ چيزی ساخته نمیشود ، بايد قبول کنيم وآگاهانه بپذيريم که ما مردم تحقير شده وازدست داده ً غرور،جا يگاه شايسته ً بين المللی وافتخارات تاريخی خود هستيم واعادهً آن نيز با سخن رانی ، شعار وموعظهً دينی وسياسی هرگز امکان پذير نيست . اگر می خواهيم همه فرصتها ، امکانات ونام ونشان ضروری برای ادامه ً حيات آبرومندانه در کرهً خاکی وخاصتا ً دررديف همسايه گان را اعاده ودريافت نماييم ، بايد اين وطن ومردم ما را ازعقب مانده گی وجهالت ، علم ودانش ستيزی ، تحجر فکری ، نجات دهيم وبه تحميق انسانها بخاطر سطح پايين زنده گی وعدم تعلقات به خانواده های حکمرانان وامرا ويا مشاهير عرصه های ديگر زنده گی واجتماع وانواع بی اتفاقی ها نقطهً پايان گذاشته واز طريق پيشرفت ،علم و فرهنگ ، خودکفايی وبی نيازی خودرا باقافله ً تمدن بشری وفرهنگ عظيم وغنی امروزی جهانی همراه سازيم ومحتاج ديگرا ، خاصتاًهمسايه ها نباشيم .
وقتی کارمندان بلند رتبهً دولتی ، جنرالان وافسران عالی رتبه ، متخصصين رشته های مختلفهً علم وهنر ، روشنفکران وعلمای با تقوای دينی ، زنان وسالخورده گان وطنی، که دردوره های مختلفهً قدرت وکار شان باتقوا وبا دستان پاک، کار وخدمت نموده بودند ومجبور شد ند برای زنده ماندن به کشورهای همسايه مهاجرت نمايند وبرای ادامهً زنده گی وپيدا کردن لقمه نانی ،باثر جنگ ومداخلهً خارجی وطن شان را ترک نموده در بازارهای پشاور ، راولپندی ، کويته ، کراچی، مشهد ، تهران ،درکوچه وبازار های که اصحاب مالی واداری آنها ، وطن ما را به بدبختی کشانيدند ودر سوقها وبازارهای تاشکند ، دوشنبه ودر رينکهای مسکووساير شهرها، شاقه ترين کارها ازجمله مزدورکاری وکراچی رانی را درگرمای بالای 50درجه ودرسرمای تحت 40 درجهً سانتی گراد انجام دهند ودر بعضی جاها ناکس ترين افراد ، کارفرمایان اين فرزندان باشرف وطن ما شد ند وهمين اکنون شاقه ترين کارهارادر اروپا وامريکا انجام می دهند، خواهی نخواهی درجوامع عقب مانده ودرنزد افراد بی فرهنگ وبی معرفت بيگانه ومتمول شده بخون ، مال ونام افغانها ، شامل خودیها(!) وهمسايه ، صاحب غرور نيستند، درحاليکه در واقعيت چنين افراد با تقوا، سرمايه های حقيقی مردم مارا تشکيل می دهند.
بنابر همين دلايل است که ارزش ، اهميت وغرور وطنی ما ،درنزد کليه همسايگان وطن ما ، ناديده گرفته شده وبه سوی افغان ها، در بسياری حالات به مثابه نوکران ومزدوران شان وبه حيث انسانهای بادرجات پايين تر نگاه میکنند وبسيار به ساده گی درمورد شان هر تصميمی را که بخواهند برای آن اتخاذ می کنند که هنوز دولتی که بتواند ازمنافع ، حقوق وعزت شهروندان خود، درداخل وخارج دفاع کرده بتواند بوجود نيامده است. !
يگانه راه ،برای عزت وسربلندی وطن ومردم ما ، اولين وآخرين شيوهً اعادهً وقار،حيثيت وغرور طبيعی انسانی و همگانی ما ، جزترقی ، پيشرفت وشگوفايی اقتصاد وفرهنگ وطن ورفاه وبی نيازی همهً مردم خوب ما، چيز ديگری بوده نمی تواند. برای برآورده شدن اين مامول،بايد شعرا ، نويسنده گان ،، اهل طرب وموسيقی، هنرمندان ، روشنفکران وروحانيون با احساس، درهمنوايی با تمام فعالين عرصهً سياست، بايد وبايد برای ايجاد روحيهً اعتما د بخود،احترام بديگران وکاشتن تخم اميد، باور واطمينان به پيروزی ونجات جمعی ، از دشواریها ودربدری های فعلی ،درتاروپود وروان ووجدان هر هموطن ما، درداخل وخارج ، دست بدست هم بدهند وبا احساس خسته گی ناپذير مبارزه وتلاش نمايند.
بايد وصد فيصد بايد خودرا ازحقارت واحتياج ودربدری ، از طريق وحدت واتحاد وبا کار وتلاش وسازنده گی وخدا حافظی با کليه مظاهر جهالت وعقب مانده گی ودر پيش گرفتن راه علم ومعرفت وترک قوم پرستی وبرتری خواهی های زبانی ومذهبی نجات دهيم واز طريق سالم ترين وقابل قبول ترين راه، یعنی برابری وتساوی حقوق شهروندی واحترام يکسان به تمام مليتها واقوام وطن بسوی برادر شدن واقعی به پيش برويم.
درود بروان پاک همه شهدای وطن!
همه افتخار وشرف به مردمان عذابد يده ، شريف وقابل حرمت افغا نستان !
مترقی ، شگوفان ويک پارچه باد ، افغانستان عزيز اين زادگاه ووطن مشترک همه باشنده گان آن کهن ديار ما !
متحد وپيروز باد نيروهای وطن پرست ، بی تعصب، خادمين وطن وعاشقان ترقی وشگوفايی آن ومبارزين راه عدالت اجتماعی !
باعرض احترام . جليل پرشور ،20/11/2006