تجلیل عاشورای حسینی و همبستگی ملی
انجنیر سخی ارزگانی
گفته اند که: «هرماه محرم الحرام است، هرجاه کربلا است و هر روز عاشورا است.»
به همین مناسبت تجلیل از روز عاشورا در میان شیعیان سراسر جهان از اهمیت خاصی برخوردار می باشد. بزرگداشت از این روز نه تنها از نگاه دینی دارای اهمیت بوده و می باشد، بلکه از لحاظ سیاسی نیز از ارزش ویژه یی در جامعه برخوردار می باشد.
قیام حضرت حسین(ع) به دفاع از ارزش های پسندیده و تکاملی دین نو ظهور اسلام در برابر نظام فرسوده بردگی بود که «نطفه های» نظام جدید مترقی اجتماعی، مادی و معنوی را در پی داشت. حضرت حسین (ع)، از نگاه سیاسی علیه نظام استبدادی وقت و به ویژه بر ضد خودکامگی یزید و همقطاران شان موضع گرفت و آنرا مغایر اراده، منافع و خواست مردم ارزیابی نمود. یعنی به این مفهوم که خداوند انسان را آزاد آفریده و انسان اختیار دارد که آزادانه زیست نماید. و همچنان انسان حق دارد که تعیین سرنوشت خود را، خودش نماید. به این صورت کثرتگرایی یکی از اصل ارزش های مقبول انسانی و دینی اسلام است که امام حسین (ع) به دفاع از آن نیز نبرد عادلانه و حق طلبانه اش را بر ضد زمامداران مستبد وقت ادامه داد. اما، متأسفانه که آزادی و کثرتگرایی دینی- مذهبی تحقق نیافت؛ و اما میراث مقاومت و مبارزه علیه سیستم استبدادی، جهل پرستان و خودکامگان برای آیندگان باقی ماند.
نخستین تفکر و طرح کثرتگرایی:
در عصر شاه امان الله خان غازی برای نخستین بار بود که شادروان ملا فیض محمد کاتب هزاره پدر تاریخ افغانستان کثرتگرایی دینی و مذهبی را با به رسمیت شناختن مذهب شیعه در اجلاسیه عنعنوی کشور که این شاه ترقی خواه در آن حضور داشت، طرح نمود که متأسفانه از سوی ملاهای دیوبندی نه تنها با خشم تمام رد گردید، بلکه کاتب هزاره در زیر پاشینه های اسلام نمایان و پاسداران جهل نیز خرد و خمیر گردید. هرچند شاه از این پیشنهاد کاتب هزاره تقدیر و پشتی بانی نمود؛ اما در برابر مخالفت ملاهای تمدن ستیز و قرون وسطایی کاملا عاجز آمد و در این راستا ناکام شد. ولی ناگفته نماند که برای اولین بار «ندای» برحق تفکر و کثرتگرایی دینی- مذهبی در کابل، قصر سلطنتی و اطراف آن طنین انداز گردید. مثلا بعد از طرح به رسمیت شناختن مذهب شیعه در لویه جرگه پغمان بود که ملاهای متعصب دیوبندی تحریک گردید و پس از هر نماز جماعت با شدت تمام تبلیغ می نمودند که ما برای شیعیان آزادی مذهبی نمی دهیم. زیرا، که شیعیان رافضی اند و «رافضیان» همه کافر هستند. این مخالف ملاهای افراطی علیه شیعیان خود یک نوع استبداد مذهبی را بیان می داشت که به نفع کثرتگرایی و آزادی مذهبی بود.
از یک نگاه چنین دشمنی و موضع گیری خشم آگین از سوی دکانداران دینی در برابر شیعیان به کلی عام بود و از جانب دیگر، این خصم و خشونت علیه شیعیان بیانگر این بود که «تفکر» کثرتگرایی مذهبی می خواهد که در جامعه «رنگ» پیدا کند. پس به این ترتیب ملا فیض محمد کاتب هزاره «اولین» کثرتگرای است که به رسمیت شناختن مذهب شیعه را در قانون اساسی کشور مطرح نمود. و همچنین شاه امان الله خان «نخستین» شاه و زمامدار کشور ما بود که از کثرتگرایی دینی، مذهبی، قومی، سیاسی و...حمایت نمودم که متأسفانه که بناء بر جو حاکم متعصبین دیوبندی وغیره به تحقق آن، موفق نگردید.
استبداد دینی- مذهبی:
شاعر شهیر و جوان کشور ما آقای محمد عزیزی همبستگی مذهبی و ملی را این چنین تأکید می نماید:
کجا «ابوحنیفه» ز تکفیر دم زده است ؟ قلم گرفته و به قتل ما رقم زده است؟
بیا و پیرو شرع «امام اعظم» باش ! و زخم پیکر اسلام را تو مرهم باش!
بیا و وسعت دل را چو دشت و دریا کن! چقدر خشم و تعصب کمی مدارا کن!
ز یک دیار ز یک سرزمین زیک خاکیم ز عشق دلبر یک آب و خاک دل چاکیم
وقتی که استبداد دینی و مذهبی می گوییم، آیا استبداد و نقض کثرتگرایی از دین اسلام ناشی می گردد؟
در این راستا باید گفت که دین یکی از مهم ترین و حساس ترین عنصر تجمع، گردهمایی، همبستگی، وحدت، پیشرفت کشور، ترقی مردم وغیره هم می گردد. و برعکس دین باعث نفاق، شقاق، کشتن مردم، بربادی کشور و... نیز می شود. یعنی اگر انسان به خرد، عقلانیت و دانش پناه ببرد و لزوما آگاه گردد، آنگاه از دین استفاده مثبت را برای خود و جامعه و میهن خویش می برد. و اگر انسان از عقلانیت، علم و نظایر آن فرار کند و در آغوش جهل تسلیم شود؛ آن وقت از دین استفاده منفی صورت می گیرد که حتا جهان بشریت و طبیعت را نیز به خطر مواجه می کند.
منجمله در افغانستان از دین و مذهب استفاده مثبت و لازم به نفع همبستگی دینی، مذهبی، ملی، ترقی، آبادانی کشور صورت نگرفته و از دین همواره به عنوان یک ابزار تحقق منافع استبدادیان، جهل ورزان و تحمیق مردم به عمل آمده است. پس به این سخن، استبداد و نقض کثرتگرایی از دین اسلام ناشی نگردیده است و اسلام ظلم و استبداد را کاملا نفی نموده است. اما شوربختانه که دین تا حال وسیله استبداد قرار گرفته و همچنان توجیه گر اعمال خودکامگان، قومگرایان و جهل پروران شده و هنوز می شود. زیرا، که دین در تحت تسلط مستبدین، زورگویان و حکام ضد عدالت، ضد انسانیت، ضد اسللامیت و ضد منافع ملی ما بوده و می باشند.
در کشورهای که آزادی و کثرتگرای دینی و مذهبی وجود دارد، منجمله شیعیان هم به ادای مراسم مذهبی خویش آزاد هستند. اما در کشورهای که کثرتگرایی مذهبی ممنوع و استبداد حاکم است، مردم شیعه از آزادی مذهبی محروم اند و مجبور هستند که نماز پنجگانه، تجلیل از عزاداری روزهای محرم و... دهم عاشورا را در مخفی گاه ها و زیر خانه ها انجام دهند.
آیا در گذشته ها استبداد مذهبی و نقض کثرتگرایی دینی- مذهبی در جامعه ما حاکم نبوده است؟
تجلیل از روز عاشورای حسینی تا قبل از دههء قانون اساسی کشور در افغانستان ممنوع بود و شیعیان حق نداشتند که منجمله در این سرزمین آبایی خویش از آزادی مذهبی برخوردار باشند. مردم هزاره و شیعه مجبور بودند که روزهای ماه محرم را به صورت مخفیانه و آنهم در محدودهء چند نفر موی سپید در حالیکه جوانان در کوچه ها و بالای بام ها نظارت می کردند، در زیرخانه ها تجلیل می نموند. اگر گاهی عزاداران حسینی توسط عوامل سلطنتی شناسایی می گردیدند، آنگاه این شیعیان به جرم «ضد» دولت، جواسیس خارجی و آنهم متهم به «کودتا» به طور ابد به سیاچال ها، زندانی می شدند.
قابل توجه اینست که حتا در قوانین اساسی محمد نادرخان، محمد ظاهرخان، محمد داودخان، دولت اسلامی مجاهدین روی ملحوظات خاص سیاسی وغیره فقط یک «مذهب حنفی» رسمیت داشت و کثرتگرایی دینی و مذهبی برای سایر مردمان کشور ما مجاز نبود. پس بناء بر جو استبدادها و سیاست های ضد انسانی، ضد اسلامی و ضد ملی حکام خودکامه و تمدن ستیز کشور ما بودند که مانع بزرگی را در جهت «همبستگی دینی- مذهبی» میان سنی ها و شیعیان و تمام مردمان کشور ایجاد نموده بودند.
مضاف بر آن، در طول تاریخ کشور ما زمامداران خود محور و جباران زمان به نام دین و مذهب بالای مردم ظلم های گوناگون نمودند و دین را وسیله استبدادهای قومی، قبیلوی، طبقاتی، دودمانی، خاندانی، شخصی، ایدولوژیکی و... خودها قرار داده اند. یعنی در «شکل»، استبداد دینی و مذهبی جلوه نموده و اما در «اصل» استبداد های گروهی، خاندانی، فردی، سیاسی و... یک عده یی خاصی بوده است که هم دین را بد نام کردند و هم نهادهای ترقی جامعه را ویران نمودند.
منجمله قدرتمندان خودکامه و پلورالیزم ستیزان ذیدخل بومی و حتا حامیان خارجی شان با ایجاد و ترویج تضادها و تعصبات مذهبی در میان اتباع فقیر وغیر سیاسی کشور ما نقش عمده یی را به عهده داشتند که از این رهگذر هم فاصله های زیانبار و فرسایشگر اجتماعی و مذهبی را در جامعه تشدید می نمودند و در پی تحقق مرام مخصوص خودشان بودند.
پس از انفاذ قانون اساسی 1964هرچند پلورالیزم دینی- مذهبی و سیاسی رسمیت نیافت . ولی بناء بر هر لحاظ که بود، شیعیان تا حدود به صورت نسبی از آزادی مذهبی خویش برخورداد گردیدند. در این وقت اولا تنها در شهر کابل و بعد تدریجا در ولایات هرات، بلخ و...بود که آزادی مذهبی اندکی «رنگ» پیدا نمود. اما در روستاها و نقاط دور دست کشور مردم هزاره و شیعه از ترس نمی توانستند که آزادانه با «دستان باز» نماز بخوانند و از روزهای محرم تجلیل نمایند.
در حالیکه همین پیروان جعفریه، اسماعیلیه شیعه مذهب وغیره مثل پیروان اهل سنت و جماعت در کشور عسکری می کردند، مالیات به دولت می پرداختند، از استقلال و تمامیت ارضی دفاع می نمودند و حتا در بسا از مسایل بیشتر از بعضی کسان به غم و درد کشور مشترک شان می سوختند و می ساختند. همچنان شیعیان که مانند سنی ها از یک خدای واحد، یک قرآن، یک پیغمبر پیروی می کردند و می نمایند، بازهم از «حق» آزادی مذهبی هم در کشور مشترک شان محروم بودند و کسی به داد شان نمی رسیدند.
وقتی که استبداد مذهبی می گوییم، آیا این چنین استبداد ناشی از مذهب حنفی بوده و می باشد؟
با صراحت تمام و بدون ریا گفته می توانم که نه.
این گونه نقض کثرتگرایی و ترویج تعصبات مذهبی مغایر دین اسلام و ضد مذاهب حنفی، حنبلی، مالکی، شافعی، جعفری و اسماعیلیه و همچنین مخالف کرامت انسان و انسانیت می باشد. در اینجا به خوبی درک می گردد که مسایل سیاسی و شخصی در اجتماع کثیرالقومی- مذهبی کشور ما دخیل بوده که از دین اسلام در کل و از مذهب حنفی به طور خاص سوء استفاده صورت گرفته و حال هم می گیرند. تمام مذاهب متذکره پیرو دین محمد می باشند و اسلام ضد هرگونه ظلم است و همچنان استبداد از مذهب حنفی «ناشی» نمی گردد.
ناگفته نباید گذاشت که در جامعه شیعه هم، اسلام نمایان از دین محمدی، مذهب جعفری و اسماعیلی استفاده های سیاسی، گروهی، قومی، قبیلوی، اقتصادی، ایدولوژیکی و شخصی را نموده و بازهم می نمایند. یعنی در گذشته ها دکاندارن دین از اسلام، مذاهب شیعه و سنی بهره جویی زیانبار را به ضرر مردم و خلاف مصالح کشور کردند و متأسفانه که اکنون با اشکال دیگری هم می نمایند.
کثرتگرایی دینی و مذهبی:
گرچه مذهب مختلف شد هیچکس بیگانه نیست باغبان را در چمن هر گل برنگی دیگریست
در دوران حاکمیت حزب دموکراتیک خلق افغانستان بناء بر هر لحاظ که بود، کثرتگرایی مذهبی و حتا تا حدودی تقسیم قدرت نسبی سیاسی میان اقوام نیز رعایت گردید و مردم آزادانه منجمله ده روز اول ماه محرم را تجلیل می کردند. پس از سقوط حاکمیت چپی ها در ایام دولت اسلامی مجاهدین هرچند از رسمیت بخشیدن مذهب شیعیه در قانون اساسی کاملا «امتناع» صورت گرفت. ولی بازهم تجلیل از روزهای عاشورای حسینی و آزادی مذهبی در کابل و مناطق شیعه نشین ادامه داشت.
اما در دوران طالبان نه تنها شیعیان هزاره، قزلباش، تاجک، بیات، عرب، بلوچ و...از تجلیل عاشورا، نوروز و آزادی مذهبی خویش مطلقا محروم گردیدند؛ بلکه مورد خشونت، آذیت، شکنجه، کوچاندن اجباری، غارت و حتا قتل های دسته جمعی از سوی طالبان نیز قرار گرفتند که شهر سوزی یکاولنگ، کشتارهای دسته جمعی در بامیان، مزارشریف و سایر نقاط کشور و حتا قتل تاجک ها، ازبک ها، ترکمن ها وغیره که همه سنی مذهب هم بودند، یکی از فجایع فراموش ناشدنی کشور می باشند که طالبان «افتخار» آنرا در تاریخ کمایی کردند. این چنین استبدادها، جنایات و ویرانی های کشور تحت پوشش دین اسلام و به خصوص در لباس مذهب حنفی صورت گرفته است.
آیا جای شگفت انگیز نیست که پلورالیزم فرهنگی، قومی، سیاسی یک بار در زیر نفوذ خارجی ها در افغانستان به وجود می آید؟
بازهم در زیر سایه کشورهای خارجی بود که با امضای توافق نامهء بن و مشروعیت قانون اساسی کشور از جمله کثرتگرایی دینی و مذهبی هم در افغانستان راه یافت. هرچند که حلقات تمامیت خواه، متحجرین، تمدن ستیزان، طالبان و نظایر آن در داخل حاکمیت سیاسی کشور و خارج از آن موانع زیادی را برابر «تجربه» نهادهای جامعه مدنی، کثرتگرایی و دموکراسی در کشور خلق نموده و می نمانید. اما، با آنهم شاهد یک نوع کثرتگرایی مذهبی، قومی، فرهنگی، سیاسی و... آنهم با حضور قوای خارجی در افغانستان هستیم که نباید از آن چشم پوشی نمود.
در دوران حاکمیت آقای حامد کرزی و به خصوص در قانون اساسی کشور برای اولین بار کثرتگرایی مذهبی هم درج گردید و مذهب شیعه به رسمیت شناخته شد. از همین جاست که طی این پنج سال شیعیان قانونا وعملا بدون واهمه دولتمداران، خودکامگان و متعصبین مذهبی قادر به تجلیل عاشورای حسینی گردیدند. از آن جمله به تاریخ 9 دلو1385 خورشیدی برابر با 29 جنوری 2007 میلادی امسال در مسجد جامع عیدگاه در کابل شاهد برگزاری تجلیل بی سابقهء روز عاشورا بودیم که در تاریخ افغانستان «نظیر» ندارد.
آیا این یک «فصل» نوینی از همبستگی مذهبی میان شیعیان و سنی ها به شمار نمی آید؟
در این روز عاشورا آقای حامد کرزی رییس جمهور، آقای محمد کریم خلیلی معاون دوم ریاست جمهوری، آقای استاد حاجی محمد محقق نماینده مردم کابل در پارلمان، آقای صبغت الله مجددی رییس سنا، آقای آیت الله آصف محسنی و... روی مسأله قیام حق جویانه امام حسین (ع) علیه استبداد یزید و همراهان شان صحبت های قابل ستایش را نمودند. و همچنین هر یک از آنها به خاطر استقرار صلح، تأمین امنیت، بازسازی کشور، اخوت، همبستگی ملی، قطع خونریزی و تروریزم سخنرانی های ارزشمند کرد. و در ضمن رییس جمهور از دشمنان افغانستان خواست که از کشتن مردم و عمل تروریستی دست بکشند و به پروسهء صلح، آشتی ملی و بازسازی کشور متوصل گردند.
اگر دولتمداران، روحانیون، اقشار مختلف، نهادهای مدنی و خلاصه تمام مردمان افغانستان از خود، جامعه، تاریخ و جهان بشریت آگاهی خردمندانه انسانی، اسلامی، ملی، علمی، منطقی و عقلانی را پیدا نمایند؛ آنگاه نه تنها از ارزش های پسندیدهء اسلامی به نفع همبستگی دینی، مذهبی، ملی، ترقی و حفظ اسقلال کشور بهره لازم را خواهند برد، بلکه مبتنی بر خواست ها و نیازمندی های مردم از عنصر «زمان» نیز استفاده مفیدی را خواهند نمود.
همبستگی مذهبی:
تجلیل عاشورای حسینی امسال و شرکت گسترده مقامات دولتی و اقشار مختلف کشور یکی از «تحول» بزرگ است که باید آنرا تقدیر نمود و از آن نهایت حمایت کرد. این تجلیل عاشورای حسینی با شرکت پیروان اهل سنت و جماعت و شیعیان را من یک گام ارزشمند در راستای «همبستگی مذهبی» میان شیعیان و اهل سنت و جماعت در افغانستان لقب می دهم. مشروط بر اینکه در آینده همچون گردهمآیی های مشترک مذهبی میان سنی و شیعه با برنامه های هدفمند همبستگی دینی، علمی، مذهبی، ملی، سیاسی، قومی، سمتی و نظایر آن ادامه پیدا کنند. تا تدریجا «فرهنگ» همبستگی مذهبی در بطن مناسبات جامعه ما خلق گردد و ریشه های تفکر دکانداران دینی خشکانیده شوند. اینجاست که با هستی فرهنگ همبستگی مذهبی، تدریجا پیش شرط های «همبستگی ملی» تولد خواهد یافت.
باید افزود که همکاری های خردمندانه، علمی و عاقلانه مذهبی، زمینه های تفاهم و همبستگی مذهبی و ملی را مساعد نموده و توطئه های خصمانه دشمنان دین، مردم و کشور ما را خنثا می نمایند. از آنجائیکه مرجع دینی، تاریخی، کشوری و سرنوشت اجتماعی ما یکی است و اگر با آگاهی لازم از خود، جامعه و جهان شناخت لازم را پیدا نماییم، آنگاه از دین خوب ترین استفاده را جهت همبستگی دینی، مذهبی، قومی، منطقوی و بالاخیره پایه گذاری «وحدت ملی» راستین و تکاملی برده می توانیم. و همچنین دین مورد بهره برداری نقاب داران دینی، مذهبی و متحجرین و حتا دیگر اندیشان قرار نخواهد گرفت و دین از «آلودگی» سیاست نجات خواهد یافت.
آیا واجب نیست که مطابق آیات قرآنی، میثاق بین المللی، اعلامیه جهانی حقوق بشر و مصالح ملی کشور خویش از کثرتگرایی مذهبی، قومی، آزادی، سیاسی، زبانی، سمتی و... قدر دانی نموده و آنرا همواره رعایت نماییم؟
شنبه 14 دلو 1385 خورشيدی برا بر با 3 فبروری 2007 ميلادی