نقد نگری و اصلاحات امور اجتماعی- سیاسی

 

انجنیر سخی ارزگانی

 ( هالند )

وقتیکه انسان یک عمل را انجام می دهد، حتما به خاطر تحقق یک هدف می باشد. اگر نتیجه کارش را مورد ارزیابی و بازنگری قرار ندهد و نقاط  منفی و مثبت آن خردمندانه و عاقلانه نشانی نگردند؛ در آنصورت تداوم کار وی از آینده درخشان و پر ثمر برخوردار نخواهند شد. پس برای پیش برد یک کار و رسیدن به هدف، باید کارکردهایی را که قبلا انجام داده ایم، مورد بازبینی دقیق و همه جانبه قرار گیرد تا با «کشف» و «شناخت» عوامل کاهستی ها؛ «بستر» تکامل و رسیدن به مقصد به دست آید. اینجاست که با «نقد نگری» در همه پدیده ها، اشتباهات یا کاملا رفع گردیده و یا حد اقل نقایص آن کاهش می یابد و تکرار اشتباهات تا حد «انفجار» نمی رسد. دراین صورت برای به ثمر رساندن یک هدف مورد نظر، باید از «شیوه های علمی» نقد کار گرفته شود تا برنامه مورد نظر تطبیق گردیده و به مرام تعیین شدهء خودها نایل گردییم. در این زمینه به چند گزینهء ذیل مکث شتابناک و مختصر صورت می گیرد:

باز بینی و نقد:

هرگاه به جریان «تکامل» پدیده ها باورمند باشیم، یقینا که با «اصل» بازبینی و نقد نگری گفتارها، نوشته ها، نگرش ها، آزمون ها و عملکردهای گذشته و روزمرهء خویش نیز ایمان می آوریم. یک چنین باور، ما را از «تکرار» اشتباه باز داشته و کاستی ما را به حد اقل می رساند و همچنان ما را در روند نسبتا سالم ترقی و شکوفایی پروژه مورد نظر قرار می دهد.

اما، شوربختانه که منجمله در جامعه ما اینگونه منطق، عقلانیت، فرهنگ نقد، روش اصلاحات و پیشترفت امورات جامعه به صورت علمی در گذشته ها به چشم نخورده و حال نیز به مشاهده نمی رسد. مثلا: مسؤلین سلطنتی مطلقه و مشروطه هیچگاه حاکمیت های خویش را مورد «نقد» خردمندانه و صادقانه قرار ندادند. همچنان سردار محمد داود خان، رهبران حزب دموکراتیک خلق افغانستان، دولت اسلامی مجاهدین، امارت اسلامی طالبان و دولت آقای حامد کرزی هرگز به صورت عالمانه و صادقانه حاضر به «نقد نگری» سیاست ها و عملکردهای خودها نشدند. هر رییس دولت و اطرافیانش در ایام تصدی خویش، «گناه اصلی» را متوجه حاکمیت و یا دولت های قبلی دانسته و خودها را به یک نوع «تبریه» نموده که این چنین روش، اصل «نقد نگری» و «نقد پذیری» را در بطن جامعه نفی می کند و بحران جامعه را «فربه تر» می نماید که متأسفانه چنین هم شده است. هرچند زمامداران دولت جمهوری اسلامی افغانستان از کمبودی ها، فساد اداری، تروریزم طالبی، القاعده و بحران کشور شکایت می نمایند که یک «نوع انتقاد» از خود می باشد که با آنهم قابل وصف است.

 اما از سوی دیگر، تا حال دولت قادر به جمع آوری سلاح، تأمین امنیت، محاکمه قاتلین مردم، دستگیری قاچاقبران، منع کشت کوکنار، جلب اعتمام مردم، تحکیم پایه های دولتی، خلع سلاحیت قدرت های ولایتی- محلی، رشد اقتصاد ارگانیک ملی، تداوم مبارزه علیه کشت خشخاش، تروریزم طالبی- القاعده، طرح برنامه «هدفتمند ملی» غرض ایجاد «نظام سازی جامعه» و کاهش بحران کشور نگردیده است.

زمانی که منطق و روش نقد نگری و نقد پذیر در متن نهادهای اجتماعی، مادی و معنوی جامعه  به طور شعوری، علمی، مسالمت آمیز و تدریجی پدیدار نگردد؛ اصل نهادهای تکامل و پویایی پدیده ها «دفن» گورستان می گردند که نمونه زنده آن افغانستان بحران زده می باشد.

اگر دولتمداران کنونی افغانستان به صورت آگاهانه، دل انگیز، مسؤلانه و پیگیر خواهان رفع نقایص امور کشوری و بحران موجوده این کشور ویرانه هستند، در «قدم نخست» لازم است که مسؤلین طرازاول دولت افغانستان خودها را مورد «نقد» همه جانبهء اسلامی، انسانی، ملی و خردمندانه قرار دهند و کاستی های حاکمیت خویش را در حدود امکان اصلاح نمایند تا «سرمشق» برای دیگران گردند. یعنی انتقاد از خود به معنای اصلاحات از خویش تن می باشد که باید دقیقا عملی گردد.

 لذا، فرد فرد از ما چه دولتی و غیر دولتی ملزم هستند که شیوه های بازبینی و نقد نگری و نقد پذیری را شخصا بر گفتارها و کردارهای خود به تجربه بگیرند. و بعد خود را برای نقد نگری جامعه عملا آماده سازند تا عملکرد نقد نگری، نقد خواهی، نقد دهی و نقد پذیری تدریجا در تمام مناسبات جامعه نهادینه گردیده و«فرهنگ نقد» در زیرساخت جامعه به وجود آید تا به اصلاحات امور اجتماعی، مادی، معنوی جامعه تأثیر مثبت گذارد.

عبرت آموزی:

ما، در تاریخ سیاسی و اجتماعی خویش مرتک اشتباهات جبران ناپذیر شدیم و هنوز هم اشتباهات را تکرار می نماییم. بدتر اینکه نه تنها از تاریخ کشور و جهان نیز چیزی مثبت و مؤثر را نیاموخته ایم ، بلکه از نقایص شخصی، اجتماعی، تاریخی و روزمره خودها عبرت سازنده را نیز نگرفته ایم .

ما این «شهامت» عملی، درایت و ابتکار را نداشته ایم که خود را خردمندانه با «منطق عصر» مورد نقد قرار دهیم؛ «فرهنگ» عبرت آموزی را در تمام فلسفه زندگانی خویش ترویج و بالاخیره آن را در کلیه نهادهای اجتماعی خویش تدریجا نهادینه سازیم تا زمینه اصلاحات امور اجتماعی- سیاسی از این ناحیه پدید آید.

مثلا، حد اقل از گفتارها، کنش ها و عملکردهای سه دههء اخیر تحولات ناگوار و جبران ناپذیر افغانستان، چیزی «مثبت» و «عبرت انگیزی» را به نفع مصالح ملی، ترقی و ایجاد پایه های همبستگی مذهبی- دینی، وحدت ملی، جامعه مدنی و تحقق نظام مردمسالاری نیاموختیم. مشخصا باید گفت که تمام حاکمیت های قبلی کشور و منجمله حزب دموکراتیک خلق افغانستان مرتکب اشتباه گردیدند و اینها خودها را مورد نقد «آموزنده» قرار ندادند؛ این اشتباه به گونه دیگری از سوی دولت مجاهدین نباید بیشتر تکرار  می شد و شوربخاته که دولتمداران اسلامی مجاهدین نه تنها از اشتباهات دولت های گذشته به سود مردم و کشور نیآموختند، بلکه خود مرتکب اشتبهات دیگری هم شدند که تضادهای رهبری، گروهی، ایدولوژیکی آنها موجب عمبق شدن اختلاف «مذهبی» و «قومی» در جامعه نیز گردیدند. اما طالبان نه تنها اشتباهات گذشته دولت ها را به شکل فاجعه آفرین آن با شدت هرچه بیشتر تکرار نمودند. عملکردهای طالبان نه تنها امور اجتماعی- سیاسی کشور را ویران نمود، بلکه یک ضربه خیلی جبران ناپذیر به ارزش های دینی، انسانی و ملی ما وارد نمودند. تا کنون طالبان نه تنها از عملکردهای ضد انسانی و ضد ملی خودها «انتقاد» نکردند، بلکه حملات تهاجمی و انتحاری را نیز علیه دولت و قوای ائتلاف انجامی می دهند.

 حال در این دوران طلایی نباید دولت آقای حامد کرزی غرق در تکرار اشتباهات پی در پی دیگران و از خود می گردید که اکنون همین خطر تروریزم، آینده مردم و سرزمین افغانستان را کاملا مورد تهدید قرار داده است. باید قبل از همه، «خویش تن» را مورد نقد خردمندانه، منطقی و عقلانی قرار بدهیم تا «فرهنگ نقد» راه گشای مثبت جامعه و کشور گردد.

دراین صورت وقتی که مسأله «عبرت آموزی» از کوچک ترین مسأله تا بالاترین آن در میان نباشد، قانون اساسی به «روی کاغذ» مانده و بدون تطبیق قانون، هرگونه ارتشاء، فساد اداری و بحران فرسایشگر بیداد می کنند.

نقد پذیری و اصلاحات امور جامعه:

عقلانیت حکم می کند که خرد را «قاضی و داور» اعمال خویش قرار دهیم. خرد با حقانیت خود، منطق نقد پذیری را در جامعه به زایش می گیرد. وقتی که یک جامعه برمبنای عقل و علم دارای منطق نقد پذیری گردد، در واقع «فرهنگ» نقد پذیری تدریجا نهادینه می شود و شرایط اصلاحات امور اجتماعی، مادی، و معنوی جامعه هموار می گردند.

در این اوخیر، قوای دولتی و ناتو در مبارزه خویش علیه تروریستان طالبی- القاعده، اشتباها دراولسوالی پنجوایی، ژیری و ... موجب قتل 66 نفر اهالی شدند. در این زمینه «نه دولت» و «نه ناتو» از خود انتقاد نمود. یعنی به اشتباه خودها اعتراف نکردند و از مردم معذرت نخواستند. اگر کشتن 66 نفر به غلط گزارش داده شده است، باید گزارشگران «محاکمه» گردند تا قانون بی اعتبار نگردد و حق به جای خود قرار گیرد. و در غیر آن چرا دولت و ناتو عذرخواهی ننموده و خسارات جانی و مالی که به اهالی منطقه رسیده، جبران نکرده اند؟ اینجا به مشاهده می رسد که دولت و ناتو غرض اصلاحات امور جامعه، از خودها «انتقاد» نکردند.

یکی از عوامل اصلاحات امور اجتماعی جامعه، عناصر بازبینی و نقد، عبرت آموزی و نقد پذیری در نهادهای نظام جامعه می باشد. هر زمانیکه «فرهنگ نقد» در زیربنای مادی، اجتماعی و معنوی مردم پایه بیگیرد، در حقیقت «بستر» اصلاحات امور جامعه هموار می گردد.

تا زمانیکه علم، عقلانیت، خرد دموکراتیک و آگاهی اجتماعی جامعه به حد «کمال لازم» نرسند، «تفکر» نقد نیز هم پدید نمی آید. پس باید قبل از همه به دانش «پناه» ببریم تا در پرتو نور آن نه تنها جهان خود، بل جهان دیگران را نیز روشن نماییم و زمینه های اصلاحات امور اجتماعی و سیاسی جامعه به صورت همه جانبه، تدریجی و مسالمت آمیز آماده گردند.

خلاصه:

هرچند برخی از اربابان دانش، مورخین، کاوشگران، پژهشگران، روشنفکران، سیاسیون و فرهنگیان مختلف کشور ما و سایرین که تحقیقات و برخورد «انتقادی» زیادی را نسبت به گذشتگان، تاریخ و دولت های افغانستان نمودنده اند، نهایت مؤثر و قابل قدر می باشند. ولی از سوی دیگر، اینگونه انتقادات و ارزیابی های که تا حال صورت گرفته اند، به هیچ وجه کافی نیست. زیرا، جامعه و مردم ما به انتقادات آموزنده و سازندهء فراوان دیگر نیز ضرورت دارند که تا آنها را در بستر «خود باوری» و «خودسازی» اجتماعی قرار دهند.

مردم افغانستان نیاز دارند که هر برگهء از تاریخ و هر حاکمیت سیاسی و همچنان تمام زیرساخت های مناسبات مادی، اجتماعی و معنوی جامعه  مورد «نقد» خردمندانه، عاقلانه و علمی قرار

گیرند. تا با ایجاد «فرهنگ نقد»، بستر نبردهای های تدریجی، مسالمت آمیز و تکامل پدیده های اقتصادی، فرهنگی، اجتماعی، سیاسی، روانی و... جامعه مطابق با حکم و قانونمندی نیاز «زمان» آماده گردند.

پس بیایید که گذشته ها را با منطق علم، عقلانیت، خرد دموکراتیک و نیازمندی «عصر» مورد نقد سازنده و هوشمندانه قرار بدهیم تا در پیشگاه بشریت و تاریخ محکوم و سرافگنده نباشیم!

بیایید که از تاریخ کشور خویش، جهان انسانیت و همچنان از جریان زندگی روزمرهء خودها درس دانش، آگاهی، سازندگی و عبرت را جهت ایجاد «جهان نوین» برای مردم مصیبت دیده، تمدن پرور و میهن دوست خود بیاموزیم تا نسل ها آینده به ما نفرین نگویند!

بیایید که زیر ساخت و خصوصیات قومی، قبیلوی، عشیره وی، خانوادگی را با دید آگاهی سیاسی دورانساز بشناسیم تا در پرتو نور دانش پیش زمینه های عبور تدریجی و مسالمت آمیز از مناسبات قومی و قبیلوی به «ملت واحد» مساعد گردید.

***

27 جنوری 2007 میلادی

 


بالا
 
بازگشت