میرزایی
گوارا بود گوهـــــر بينشت !
استا د بزرگوار وفرهيخته اي روزگار، سرورگرامي، همميهن پاكزاد،پروفيسورشهراني ، درود برشما !
درقدم نخست بايد سخنم را چنين بيان بدارم كه، مرا با واژه دانشمند يا از دل ويا ظاهرآ ياد كرده ايد، خودرا بسيا ر دورتراز اين واژه ميدانم واز حسن نظر شما سپا سگزارم. وهم واژه معترض را نيز نسبت به نوشته خوب شما نمي پذيرم ومن هدف اعتراض هرگز نداشته وندارم وصرف خواستم كه بر بعضي اشخاص وافراديكه شما مهر تآيد گذاشته بوديد، نظرم را عرض بدارم. ودر قسمت پيوندهاي نا گسستني ازبيكان وفارسي زبانانيكه اكثرا از لحاظ نژادي متعلق به تورك تباران ميباشند، ابراز عقيده بدارم كه گوشت را كي ميتوان از ناخنش كردن جدا؟
تاريخ راستين را شما استاد محقق وبا تجربه از همه بيشتر وكاملتر ميدانيد. اين دو شاخه اي برآمده از يك ريشه، كه به قول فردوسي همان ايرج وتور وسلم باشند و كردها را نيز در بر ميگيرد، چگونه ميشود كه بر مناطق معين تقسيم بنديشان نماييم. اگراين پراگندگي را در تاريخ گه وگاهي شاهد بوده ايم ، روي ناگزيريهاي بوده است كه، بيگانگان برآن دست داشته اند.
ازاين خاطراست كه ما نبايد كه صحه گذار پلانهاي شوم بيگانه گان وتفرقه افگنان باشيم. درشمال كشور ما شاهد چه ماجرا خلق كردنهاي نبوديم، كه بوديم. اما خوشبختانه توطه هاي نا بكار ومحيلانه اهريمنگرايان ، با بينش ودرايت فرزندان آگاه آنديار يكي پي ديگري خنثي گرديد ونتوانستند كه بين دوقوم كهن كه تاريخ هم كوتاهي در سوابق همزيستي وهمگرايي آنها ميكند، تفريقه وجدايي ودشمني بيافرينند. ممكن شما استاد گرانمايه بسيار مطالب را ازديد دانشمندانه وعقايد اخوت اسلامي نگاه بداريد وحق هم داريد، اما با تآسف كه برتري جويان قبيله گرا وقوم پرستانيكه در هرواژه كلامشان پسوند وپيشوند قومي خويش را با افتخار ياد ميكنند وچنان وانمود ميدارند كه همه كاره اي زمان فقط اينها هستند وبس ! ديگران را يا بنام اقليت ويا بنام آمده از سوي ديگرجاي هميشه مورد تمسخر قرار ميدهند وبنام مهمان نا خوانده حساب ميدارند. واز يك نفر دانشمند وتاريخدان اين قوم شما شنيده وديده باشيد كه مانند شما قضاوت بي غرضانه وكم خود را كم وزياد خود را زياد واز ديگرانرا به همان چشم ديده باشند؟ اين مخالفتهاي قومي را دراين سرزمين كيها بودند كه دامن زدند ودر طول تاريخ تلاش صورت گرفت كه ديگران را به شكلی از اشكال ازمشاركت ملي ودستگاه دولتي حذف نمايند. من تاريخ معاصر مرحوم عبدالحي حبيبي را مطالعه كردم وتصور نمودم كه افغانستان ، در چهار چوكات ولايت قندهار خلاصه ميشود و از اين خيطه پا بيرون ، نگذاشته است وشما آنرا دانشمند خطاب كرده ايد ودانشمندشما هستيد كه تحصيلات عالي وپژوهش علمي با پول دست داشته اي خويش وزحمت شبانه روزي كه نموده ايد، به چنين نتيجه ايكه تذكرداشته ايد نايل گرديده ايد. اما اين اقاي حبيبي با بودجه ملت افغانستان وصرف مليونها پول بيت المال، تحت فرمان درباريكه همه ي ما وشما اشنايي داريم، تاريخ فرمايشي ترتيب ودر جعل تاريخ دست بالايي داشت كه اين را از فرزندان امروزي هيچكس ، توان كتمان نخواهد داشت. ودر مورد انديشه هاي برتري خواهانه اش كه سروده اي ، قوم من …….تا تواني تكيه بر شمشير كن…..قصرملترا برآن تعير كن ميباشد كه گواه بينش وتحقيق بيطرفانه اين دانشمند، تنگ بين نسبت به ديگران است.
ودر قسمت اقاي محمودبيگ طرزي، هم به اين نظرهستم كه فضل خداوند اقاي حسيني تمام نظريات وسخنان آنرا مستند بروي سايتهاي انترنيتي بيان داشته وحاجت به من نيست كه اين مرد تبارگراي كه از فرهنگ وزبان خودچيزي نميدانست ولي ميراث تعصبگرايي خوبي داشت. اين قسم افراد امروز هم دراين سايتها واين تلويزيونها كم نميباشند وبخصوص بي بي سي وراديو اشنا ! كه با زبان فارسي دري ، كمر خورد سازي وبي رنگ ، نمودن اين زبانرا بسته اند ومانند اب زير كاه دشمني شانرا با اين فرهنگ واين زبان، بي شرمانه نشان ميدهند وشرم ازاين هم ندارندكه عظمت اين زبان شيرين با وجدان آنها چه تآثيري خواهد انداخت؟ مانند آقاي نبيل مسكينيار، خود را متعلق به قوم محمدزايي ميداند ويك كلمه هم از زبان پدريش نميداند وكساني را مهمان دعوت ميكند كه سراپا بيشرمانه وزبونانه با اين فارسي دري ، فارسي ستيزي ميكنند وبه ديگر زبانهاي ملي كشور هم تمسخور، روا ميدارند. وی يك شب شخصي را بنام رحيم عزيز، تلفوني دعوت كرده بود كه در خصوص افغانستان ودولت كرزي نظر وعقيده اي خويش را بيان بدارد، اين مردك پراز عقده وسياه انديش بد زبان ، حكومت كرزي را مانده واز پي بد گفتن ونا سزا سردادن ، سروران گرامي هريك قوي كوشان سردبير هفته نامه اي وزين اميد كه از پر خواننده ترين هفته نامه هاست، وآقاي دانشمند وشاعر شيرين كلام لطيف ناظمي، برامد واقاي نبيل خان هم مانند يك چغيرك به حرفهاي چرند اين اقاي دود گرفته گوش ميدادو حض ميبرد. اينست درايت آنهايكه با اين زبان رشد كرده اندودر برابراين فرهنگ ، خود اين زبانرا وسيله تخريبش قرار ميدهند با تآسف!
من هم به اين عقيده هستم كه هركس حق رشد وباليدن فرهنگ تباري خويش را دارد وبه ديگران هم اين حق را قايل باشد ومن هميشه اين حق را جزحقوق هميشگي اقوام ميدانم وحتي خود گرداني محلي را بيشتر ضامن اين رشد فرهنگي وتبارز اقوام، ميپندارم وآرامي اين سرزمين دراين پيوند دارد كه به همه حق مساوي وبرابري وبرادري بايد قايل شد. به همين منظوراست كه حل مساله ملي به شكل راستينش كليد حل تمام پرابلمهاي كشوراست ، به شرطيكه دراين راه وجهه مشترك اين پيوند اقوام را با خردمندي كه مورد باور وقبول همه قرار بگيرد، پيدا بتوانيم . اگر اين وجوه را در عقايد اسلامي جستجو بداريم، به يقين كه اين مردم بيشتر از هزار وچند صد سال است كه مسلمان هستند وما وشما هم جز اين مسلمانان هستيم، اما با تآسف كه اولتراز همه اين كسانيكه بيرق مسلماني را بلندتر از ديگران برداشته بودند ، دراين تضاد دست وگريبان شدند، حالا بر شما دانشمندان است كه انگيزه وانگيخته اي اين تضاد وراه حل آنرا در يابيد وجامعه را بسوي راه خدا ورسولش رهنمايي كنيد، تا كشتن ودشمني رخت بر بندد. و مردم هم از هويت كه قابل پذيرش براي همه باشد، برخوردارشوند.
استاد گرانقدر! از تحقيقات خوب شما براستي كه من بي آگاه بودم وجهان سپاس كه مرا درجريان اين شهكاريها ، قرار داديد وآرزومندم كه ازاين كتابهاي بدرد بخور شما مستفد گردم ويك آدرس ونشاني برايم ، رهنمايي فرمايد كه در بدست آوردن آنها بكوشم.
اميدوارم كه در مورد بدخشان وتاريخ كهن آنديار بيشتر بنويسيد ، زيراكه با بدخشان در طول تاريخ جفا شده است واين سرزمين كهن ومادر، بالاي هركدام ما وشما حق دارد كه حد اقل آنرا براي بيخبران خودش معرفي بداريم. اين پامير سربه فلك ، تنها كوه خالي نيست كه ظاهرآ به نظر ميرسد. اين عظمت تاريخي دارد وازاين دامنه پدران بسياري انسانهاي امروزي پا گذاشته اند ونسل در نسل را به اين دنيا براي اباداني بوجود آورده اند . خرد وخردمندي حاصل هواي پاك وبلنداي سر به اسمان ديار خورشيد است كه در فرهنگ آدميت جايگاه خود را يافت. ازاين سرزمين دانشمندان كهن ومعاصر بي نظيري داشته ايم وبرشماست كه اول آنهارا براي ما شاگردان تشنه اي حقيقت معرفي بداريد وكوشانيهاي باستان ويفتليهاي دورانرا ، را نيز امروز اكثر مردم افعانستان امروزي نمي شناسند كه از كجا بودند وچه قسم مردم بودند واز چه فرهنگ و شهرنشيني وتمدن پروري برخوردار بودند؟ چگونه شد كه از فرهنگ وتمدن هلنيزم درآن زمان ما نصيب بوديم، وامروز فاقد فرهنگ پاينتر آن دوره ايم؟ اين انگيزه هارا ما اشدآ محتاجيم كه بدانيم واين دو دوره اي درخشان ديار بدخشان آمده را با تاريخ دورانسازش معرفت حاصل نماييم.
استاد بزرگوار! به نظر من همان سان كه فرهنگ وزبان تورك تباران را بيگانگان به پارچه هاي كوچك تقسيم بندي كرده اند وعظمت يك ملت بزرگ را يا از ترس ويا از سردشمني ظاهرآ كاهش داده اند، زبان فارسي دري ويا فارسي را به چند دسته تقسيم كردن، از نظر شما كه دراين باره تحقيق داريد، چه معنا خواهد داشت؟ وآيا لهجه را ميتوان زبان جداگانه قلمداد كرد؟ آيا هزار سال پيش ما شاهدتاجيكستان وازبيكستان وتركمنستان وقزاقستان و افغانستان اي بوده ايم؟ اين نامگذاريها از كدام زمان وروي كدام انگيزه صورت گرفته است؟ چرا از يك تورك وتوران ، چندين پارچه ايجاد گرديده ويا ايجاد كرده اند؟ چرا دري ويا فارسي ويا تاجيكي؟ مگر بوستان سعدي را در بدخشان مردم نميتوانند بخوانند وآنرا درك بكنند؟ ويا بيدل چاپ وطن رادر تهران توان درك وخواندن است ويا خير؟
اگر قلم بدستان ما همه مانندشما دل بسوزانند ودر معرفي صدها شخصيت گمنام بدخشان تحقيق نمايند وآنها را به معرفي بگيرند ، ما دردي نخواهيم داشت. تشكر از شما كه دراين باره كوشش زياد نموده ايد واگر كمي ديگر دل بسوزانيد، به معرفي شخصيتها وافكار وانديشه هاي يگان كسانيكه براستي نظرياتشان امروز بعداز چهل سال طور مشخص در جامعه افغانستان امروزي احساس ميشوند، سازندگي خوبي خواهد داشت.ومن يك انتقاد كوچك شاگردانه هم دارم اينكه ، استاد گرامي ، شما كه با زبان فارسي دري مينويسيد واز بعضي واژه هاي تحميلي، مومندي ونادري وغيره كار ميگيريد واين علت راشما در چه مي بينيد وچرا به جاي پوهنتون واژه ناب وتاريخي دانشگاه را نمي گنجانيد، يا اينرا شما هم واژه وارداتي ايراني فكر ميداريد؟ چرا ما وبسياريها خيلي پا بند مقررات تلقينات گذشته اي ستمگران قرار داريم؟ مگر كسي كه با زبان مادري خويش مينويسد، حتمآ واژه و اصطلاحات رسمي دوره اي باباها را كه در قانون اساسي درج وتحميل گرديده اند ومسولين تسويد قانون اساسي دراينباره از خود شمه اي شهامت نشان ندادند وبزدلانه اين جفا ها را كه اول نام باباي نا لايق بحال مردم ودوم اصطلاحات دوره اي جباران ستمگر وسوم سرود ملي بيك زبانرا جبرآ، پذيرفتند وتحت تاثير ديكته هاي حاكمان قرار گرفتند، اينها را در نظر داشته باشيم ويا كه انسان حد اقل بايد از اين آزادي بيان بخاطر افشاي حقايق برخوردار باشد وشما دراين باره چه انديشه خواهيد داشت؟
استاد بزرگوار! شما منحيث يك دانشمند چگونه به قومگرايي يك دانشمند مانند حبيبي توجه نداشته ايد وتنها بدانش آن توجه كرده ايد كه اين دانش آن به نظر من صرف در ساحه تحقيقات است كه بخون مليونها پول ملت وحاصل آن تاريخ وسفارشات دربار است وبس ! باز دانشمند كسي است كه مبرا از تعصب وخامي باشد. اگر يك آدم كمسواد راشما، هم پول هنگفت در خدمتش قرار دهيد وپشتوانه قدرت حاكمه را نيز داشته باشد، كتاب خانه انگريز ومنگيز هم در خدمتش باشد، ايا بيشتر وبهتر ازاين مرد دربارمنش، تحقيق بدون جعل نخواهد كرد؟ او همه قضايا را خوب ميدانست ولي متاسفانه دست به جعليات وپته خزانه سازيهاي برهنه زد كه اينرا شما هم خوب ميدانيد. ما چگونه براين شخص وكاركردهاو فرآوردهاي علميش باورداشته باشيم؟
شما با هرزبانيكه نوشته ايدحق مسلم شما است ونوشته هاي شما قابل قدر خواهد بود وهمه زبانهاي كشور، مايه وسرمايه اي غنامندي كشورماست واين زبانهارا بايد رشد داد وزمينه تمايل انسانها را به شكل طبيعي جلب كرد. به فكر من تحميل زبانها باعث ، دوريشان از مردم ميگردد. مردم اختيارفراگيري زبان وزبانهارا بايد داشته باشند . در مورد طرح استراتيژي تعليم وتربيه وبيان سخنان اقايون هريك پتمن وليوال كه كابل زمين را سراز سال 86 تا جايي پشتونيزه ميكنندو جبرآ فرزندان كابل را به فراگيري زبان پشتو در ساحه اي تعليمات وادار ميگردانند، چه خواهد بود؟
در قسمت نوشته اي شما در ساحه اي تاريخ من هرگز رنج نخواهم برد ومايه اي آموزش برايم خواهد بود كه از نوشته هاي شما بهره مند شوم . شما تاريخي را بيان ميداريد كه يا خوب ويا خراب همه اي ما وشما درآن شريك بوده ايم . اگر منظور زبان باشد، اين زبان را من بيك قوم بخصوص نميدانم واين زبانرا در طول تاريخ قوم تورك، زبان خود ميدانسته واز اسياي ميانه ، ايران امروزي وخراسان وهند بابري وغزنويان وتيموريان هرات ، در حصه رشد وتكامل اين زبان بيشتر از ديگران كوشيده اند وهزاران شاعر ونويسنده بما ياد گار گذاشته اند. من شخصآ دراين باره معلومات كافي دارم . امروزهم مانند گذشته شما هم صدها جلد كتاب به اين زبان تحرير داشته ايد واين رساننده كاريست كه زبان متعلق به همه اي ما وشماست ومربوط قوم بخصوص نميباشد. به اين خاطر است كه آنهاي كه با اين زبان رشدكرده اند ودر ميدياي خويش ازاين زبان مانند زبان مادريشان استفاده ميبرند، ولي يا نا خود آگاه ويا روي تعصب تباري ، بعضي مردمان مغرض را دعوت به بحث ميدارند واين عقده مندان كورمغز، چه سخنان ياوه اي نيست كه در خصوص اين زبان واين فرهنگ روا نميدارند.
بلي استاد شما بجا گفته ايد كه امپراطور پهناور عثمانيها را كسي منكر نميباشد. اين امپراطورمدت پنج قرن در بالكان زمين مسقر بود وبجاي خلفاي عباسي هزاران كس را به دين اسلام، مشرف كردند ودراين راه اينكه زور ويا خود راضيگي اي دركار بوده ، كار قضاوتگران تاريخ است، ولي از قدرتمندي بزرگي برخورداربودند. اما در همان زما ن در تركيه امروزي اين عثمانيها بازهم مانند غزنويان وتيموريان وبابريان با فرهنگ ، در حصه رشد ورونق زبان فارسي توجه خوب داشتند وحاصل اين رشد زباني ميتوان ، نبوغ وبلوغ عرفان جلال الين مولوي بلخي رومي رابه حساب آورد! من تركانرا از ايرانيان جدا نميدانم واگر به شاهنامه نگاه بداريم، اين دوقوم را از يك ريشه ميداند وبعدآ هم كه اين دو برادر با هم جنگ ميكنند وگاهي يكي برنده وديگري بازنده در ميدان جنگ ميشود وهردو قهرمان وهردودر يك زمين ويك زمان زيست ميدارند واز افتخارات گذشته اي يكسان برخوردار اند واين كجايش ناراحتي دارد. بلي دانشمندان به همه تعلق دارند وهنر در خدمت انسان وانسانيت بايد كه باشد، اما در باره آنهايكه جفاي تاريخي بر ديگران روا داشته اند وبخشي از مردم جامعه را تا زمان امان الله خان ، در نقش برده وبي ارزش نگاه ميكردند، قضاوت دانشمندان چگونه بايد باشد؟ ما هر قدر كه خود را ازدامن قوم وزبان بيرون بكشيم وديگران بيشتر مارا زير پاي ستمگرانه اي خويش خورد وخمير بگردانند، حق دفاع از خود را هم نداريم؟ ايا شما ستمگريهاي ملي را منكريد؟ وبه اين قوانين كه بنام سند ملي ولي روان ملي وروح ملي هرگز درآنها در طول تاريخ تا به امروز ديده نشده است، قانون اساسي ميگويد؟ ايا سيستم قبيله سالاري را شما مي پذيريد؟ علت اين عقب ماندگي كشور ما در چه است؟ انديشه هاي سنتگرايانه وبيسوادي؟ ويا اينكه عدم دانش وبينش روشن از دين وباورهاي ديني؟ چرا اين دانشمندان دين شناس ما يك روزبراي هميش ديد گاه دين را با شرايط زيست انسانهاي افغانستان، بيان نميدارند؟ چرا مخالفتها بين سني وشيعه وسني وسني وشيعه وشيعه؟ ايا اسا س اسلام با وحدانيت، نبوت ومعاد پايه ريزي نگرديده است؟ چرا مسلمانان بيشتر بدنبال فروعات دين سرگردانند؟ رسالت دين فهمان چيست؟ چرا اقاي پروفيسوراستاد برهاندين رباني واقاي شهراني دين شناش وعربي دان ومتخصص ، در ميديا ومطبوعات مردم را در روشنايي احكام دين قرار نميدهند؟ از اگاهي ديني مردم ميترسند؟ ويا تبادل دانش رابراي مردم مجوز ديني نميدانند؟ اين آقاي سياف چرا انديشه هاي ديني وبرداشتهاي خويش را از وهابيت طور اشكارا براي مردم ،مسلمان افغانستان بيان ، نميكند؟ تابكي مردم بيچاره اي ما زير بار اين چراها جان بدهند ومانند زمان رژيم هفت ثور، باز بنام سرباز واردوي ملي وپوليس ملي در صحراهاي جنوبي خورا ك كركسان وسرنيزه اي اهريمنان پاكستاني وديوبندان خدا نا ترس آن ديار شوند؟ چه حاصل از آن دوره كه اين دوره دهد حاصل ؟ اين جاندادنهاي بي هدف امروزي را من با آنجاندانهاي ابلهانه اي آنروزي فرق نميدانم . حيف بر جوانان ميهن كه آله اي دست جيب پرستان وقدرت طلبان بي عاطفه ميشوند وبنام اردوي ملي تحت قومنده اي اجير وزير شده اي پاكستان ، جان ميدهند وكسي نيست كه علت مرگ آنهارا پرسان ، نمايد ! در ولسوالي گرشك سربازان ومنصبداران محلي تسليم ميشوند وفرزندان شمالي را بكشتن ميدهند . جواب اين كشتارهاي اين فرزندانرا كه خواهد داد؟ اين سخنان را از درددل بيان ميكنم ومنظورم استاد گرانمايه نميباشد. اينست محصول ديد انديشه هاي جهان اسلامي ما ! ازاين نرمي واخوت نگري ما ديگران در طول تاريخ استفاده سوء كرده اند وما زجرش را كشيده ايم وما شاهد امضاهاي قرآني نيز هستيم كه خودرا مسلمان ميدنستند ولي به عهد قرآن باورمند نبودند. چرا مردم افغانستان حق تعيين آستاندار وشهردار خويش را در قرن 21 ندارند؟ ايا اين با عدالت اسلامي سرخواهد خوردكه سرنوشت مردم رعيت وار بدست فرد وقدرت جدا ازمردم گره بخورد؟ يكوالي نابكار از يك ولايت توسط مردم با افتضاح بيرون كرده ميشود، فورآ در ديگر ولاء منصوبش ميدارند، اين اهانت به حق مردم تلقي نميشود؟ پتمن خان واتمرخان وفاروق باي وردك بخود حق ميدهند كه ولايت فارسي زبان نشين مركز را، تحت پلان شوم يك زبانگي قرار دهند وزبان ازبيكي كه زبان سوم در قانون ، نا اساسي كرزي خان شناخته شده ، از آن نام هم نميبرند ودر ساحه ولايات پشتو نشين كه هزاره، تاجيك ، ازبيك، پشته اي وبلوچ زندگي دارند، درآنجا روانمي بينند كه اين اقوام هم حق انتخاب زبان را داشته باشند وبا هرزبانيكه بخواهند اختيار دارندكه درس خود را بخوانند ،
واين شخ بروتان غيرتمند، اين حق انتخاب را مايه اي بي غيرتي ميدانند وهرگز پشه اي به اين آرمان نخواهد رسيد كه با زبان مادريش حد اقل ابتدايه را بخوانند واگر بخواهند تخصيص پول كتاب درسي، برايش احدي خان افغان ملت ، نميدهد.
البته اين درد دلي بود كه خدمت شما عرض كردم واميد وارم كه بيان حقيقت اگر چه تلخ است ، اما از قلم شما اگر بيان شود، تآثيراتش بيشتر خواهد بود ودراين زمينه مصلحت انديشي را، بر بيان تاريخ وستمگريهاي جباران ، ترجيع ندهيد ومردم به رهنمايهاي خوب شما ضرورت دارند ، دراين راه چراغ بيناي تشخيص حقايق جامعه افغانستان با شيد وخداوند سايه اي شما را از سرما ومردمان مظلوم خراسان فرهنگ پرور وافغانستان امروزي كم نسازد وهمه افغانستانيهاي فرهنگ دوست به شما افتخار خواهند كرد ، اميدوارم كه مرا دور از خود ندانيدواگر مايه اي رنجوري شما گرديده باشم ، مورد عفو قرار دهيد. شاد زي مهر افزون.
ميرزايي