در حاشیه موضوع رشوه ستانی در افغانستان


نصير مهرين

(متن فشرده)

 

هنگام نشان دادن ویژه گیهای رشوه ستانی باید انگیزه های مامورین بالارتبه را از پایینی ها فرق بگذاریم. رشوه ستانی مامورین عالیرتبه از انگیزه حرص وتمایل به دارایی بیشتر مادی برخاسته است. مامورین بلند رتبه دوایر دولتی افغانستان همواره ،  قشر مرفهی را تشکیل داد ه اند که زنده گی ایشان با حال واحوال مامورین پایان رتبه قابل مقایسه نیست.

برای مامورین بلند رتبه رشوه های بزرگ و به اصطلاح قانونی نیزمیسر است . بستن برخی از قرار دادها همواره همراه است با دریافت مقادیر هنگفتی از پول به نام کمیشن که از طریق یاران خاص در اختیار اولیای امور قرار میگیرد .  واین یاران خاص اشخاص مورد اعتماد و رازداری هستند که مامور بلند رتبه وآغشته با رشوه ستانی آنها رادراکثر موارد حین تغییری وتبدیلی با خود می برند . در واقع دیده میشود که  رشوه ستانی سازمان یافته به شبکه منسجمی نیاز دارد که کارش به کارکرد های مافیایی میکشد .

کمتر اتفاق افتاده است که رشوه ستانی مامورین بلند رتبه به گونه علنی آشکار گردد . شکوه وشکایت های را که عبدالجبار ثابت از ناحیه  کارشکنی مامورین عالیرتبه  به راه انداخته است از وجود این همبستگی چنان شبکه ها حاکی است . این شخص که خود مظهر شیوه غیر سازنده مبارزه با رشوه ستانی واز نمونه های استبدادی آن میشود تلقی شود ، فقط راه را در صدور حکم ها وبرطرفی ها جسته واز ریشه ها وراه های درست آن که موضوع رشوه را در رابطه باکلیت معضلات حاکم در جامعه ودر ادارات دولتی در نظر بگیرد ، بسیار فاصله دارد . از گزارش ها وقراین و واکنشها ی علیه  اقدامات بروکراتیک اوبر میاید که نه تنهاعلیه تشبثات بروکراتیک او از طرف  شبکه های سازمان یافته وسازمان داشته که با رشوه ستانی و در کل بی قانونی آمیخته شده اند ،از طرف ماموریت عالیرتبه ومدافع مامورین وابسته به شبکه ها، مقاومت میشود بلکه کارکردهای شخص وی نیز برعلاوه حمل ناسازنده گی  از انگیزه های گروهی  واختلافات ذات البینی گروه های جهادی بدور نیست .

 در واقع ماموریت عالیرتبه دولت افغانستان که چتر حمایت مقامات با نفوذ خارجی را نیز بالای سرخویش دارند ، نقش اساسی را در تعیین رشوت ، نرخ رشوت ، مقاومت علیه مبارزه با رشوت سازمان میدهند .

سخنان دردآلود رئیس مبارزه با فساد اداری و رشوه ، آقای ذبیح الله عصمتی در بسا موارد ازین چتر دفاعی مامورین عالیرتبه حاکی است . وی باری در ماه نوامبر 2006 ع در شورای ملی افغانستان ، گفت :

" برخلاف مواد قانون ، کارمندان عالی رتبه دولت ضامن شرکت های خارجی میشوند . "

دربرابر شیوه یی که مبتنی است بر شتابزدگی های براوکراتیک اقای ثابت ، راه دیگری را نیز در نظر بگیریم . راهی که انگیزه اش بر حل مسایل  اجتماعی واقتصادی معضلات و رعایت قانون استوار است . . .

                                                                                                             *

  هنگامی که از موجودیت رشوه در افغانستان یاد میکنیم ،  تنها نمونه های رشوه گیری مامورین دولتی منظور نیست .  چهره های دیگر آن در بافت  تاریخش مطرح میگردد . 

یکی از نمونه های دیگری را که در زمینه رشوه دهی تاریخ کشورما دیده ، اینست که امرا وسلاطین وشاهان زیرنام بخشش وامتیاز  ، برای زیر دستان   با دادن زمین ، یا پول ورتبه نشان  داده اند. چه بسا مدال ها وتحسین نامه های ناحق برای نا مستحق ها نیز چنان وظیفه را انجام داده باشند . دادن رتبه ها یا ترفیع سریع ار آن جمله است .

رشوه به نظامیان :

دولت ها با توجه به نقش نظامیان ونیروی مسلح ، پس از تصرف قدرت سیاسی کوشیده اند ، با بالابردن معاش صاحب منصبان به آنها رشوه بدهند تا در تحکیم مواضع دولت های نوبنیاد خدمت کتتد .

سردارمحمد هاشم خان چنین کرد ومحمد دادوودخان پس از کودتا ی 26 سرطان بیست فیصد به معاش معاش افزود  وچند بار دیگر این عمل رشوه آمیز تکرار گردید . البته این رشوه ها، هیچگاهی سطح زنده گی آنها را بدانجا نرسانیده که از دشواری های اجتماعی واقتصادی برهند ویا همه تطمیع شوند .  در حالیکه  بمثابه یکی از عوامل انفلاسیون  وبحران اقتصادی عمل میکرد   .

دادن رتبه های ترفیعی  بمثابه رشوه های که دل نظامیان را خوش کنند نیز جز این رشوه های تاریخی دولتی کشورماست . محمد داوودخان صاحبمنصبان همکار وحتا کسانی را که از کودتای او اطلاع نداشتند دو رتبه ویک رتبه ترفیع داد و خورد ضابطان را رتبه ضابطی بنام "دریم بریدمن" ( ضابط رتبه سوم ) داد .

و در زمان حاکمیت حزب دموکراتیک خلق افغانستان این وسیله تطمیع وخدمت گذار کردن نظامیان افزایش بی سابقه یافت .  رتبه جنرالی که در پیشینه ها در انحصار لزوم دید دربارسلطنتی برای عده یی معدود بود  ، در اختیار عده بیشتر قرار گرفت تا آنها ازطریع این رشوه تشویق شده بهتر خدمت کنند . قارییف سرمشاوردوکتورنجیب الله رئیس جمهور دولت وابسته به اتحادشوروی با توجه به آگاهی اش ازعقده های حقارت وتمایلات رتبه طلبی وسرکشی های شاهنوازتنی بود که پیشنهاد کرده بود ، او را  رشوه سترجنرال بدهند تا آرام شود . ونجیب الله با کوفتن  کودتای تنی ، خدمتکاران را رتبه های بلندتر داد . اما درهمه موارد نامش را تحسین وتمجید وتقدیر خدمت نهادند . معاش کارکنان اداره خدمات اطلاعات دولتی را چنان تعیین کرده بودند تا  انگیزه مهم مادی باشد برای ایجاد تمایل پیوستن به آن موسسه .

                                                                 *

هنگام رسیدن پای مجاهدین بکابل ، اقای حضرت صبغت الله مجددی آنقدر رشوه ترفیع دهی وجنرال سازی را برای پیداکردن طرفدار ، ارزان کرد که اگر چند ماه دیگر نیز دوام میکرد ، افغانستان دارای هزاران جنرال میشد .

                                                                 *

شاهان وامیران وسلاطین تاریخ ما به ویژه در سده های که افغانستان درزیر سیطره بریتانیا قرار گرفت ، معاش      خویش را از بریتانیا ( در واقع رشوه) دریافته داشته اند . وهر وقتی که در پای تعهد ویا قراردادی استعمار پسندانه مهر خویش را نهاده اند بدان پول افزایش به عمل آمده است .

بگونه نمونه به این چند تا نگاه کنیم : درشیوه های رشوت دهی که از تاریخ سیاست بریتانیایی ها در افغانستان می نگریم ، رشوه بعنوان ابزار کار ساز آن جای با اهمیتی را احراز کرده است . از آن هنگامی که کپیتان ملکم، وارد ایران شد تا سیاست منطقه را درراستای منافع استعماری بریتانیا سمت وسو بدهد  ، رشوه درایران و افغانسنتان شکل های  متنوع را بخود گرفت . در ایران از همان آغاز ادعا کردند که " هر مشکلی  در مقابل  طلای انگلیس  معدوم میگردد "

   سپردن خاک ویا شهری بصورت رشوت  همراه با رشوه های لفظی مستهجن وفریبنده که لایق وسزاوار فریب دهنه گان است ، ازین ببعد نیز مقام خاصی یافته است . از جمله پشاور در بدل همکاری رنجیت طی عهدنامه  بریتانیا یی ها ، رنجیت وشجاع الملک( لاهور جون  1838) در واقع به اورشوت داده شد.

شاه شجاع  برای بدست آوردن تاج وتخت وگرفتن آن از دست دوست محمد خان وهر  خان رئیس قبیله مخالف ، به کمک نیاز داشت  واین زمینه ها و امکانات نزد انگلیسها و رنجیت سنگ میسر بود . لذا طی ماده اول معاهده یی که سه جانبه یاد میشود ، این تمایل رنجیت ولزوم دید انگلیسها را با دادن رشوهء بخشی از خاک  صحه گذاشته و در بدل آن افتخار ! القاب " سرکار گردون اقتدار شاه شجاع " را بدست آورد .

   ودر طی جملات پر طنطنه در عهد نامه 1839 قندهار شاه شجاع دست نشانده را چنین رشوه های لفظی دادند :

   شاه فی جا شه شجاع الملک . . .شاه مفتخرالیه  .. .پادشاه ممدوح  . . .

                                                                 *

سال 1857  با توجه به دست درازی های دولت قاجاری ایران به سوی هرات ،انگلیسها  ماهانه صدهزار روپیه ( ده هزار پوند )  برای مقابله دوست محمد خان با آنها رشوه  داد  .

و به منظور اطمینان بیشتر ازاطاعت دوست محمد خان  وتحکیم مواضع بریتاتیا ، سپردن این پول ها را نیز درعهد نامه گنجانیدند :

" ماده دهم :

 سیصد هزار روپیه پرداختی در قندهار ودوصد هزار رپیه در کابل مربوط این قرارداد نی ، بلکه پیشکشی کمپنی هند شرقی است . ششصدهزار روپیه پرداخته شده دیگر د ر کابل  برای مقاصد جداگانه  ومربوط به قرارداد دیگری است . "

برعلاوه طی ماده دوازدهم  اضافه بر 4هزار تفنگ  ، ازدادن  4 هزار دیگر نیز وعده داد ه شد  .

 ( قرار دادها ی افغانستان  ص14 _ 16عتیق الله  نایب خیل   )

                                                                 *

  انگلیسها نخست برای شیرعلی خان به منظور توفیق استراتیژی و ازجمله دورکردن شیرعلی خان از تمایل به روسها وانصراف از بدبینی به انگلیسها ، رشوه خویش را زیر تام مساعدت وعده میدادند . بنابرمنابعی که نویسنده تاریخ روابط سیاسی ایران وانگلیس بدان عطف کرده است ، انگلیس پس از چندی تردد ، سیاست " تحبیب ونوازش ، وبذل وبخشش رانسبت به افغانستنان  پیش گرفت "

وهمان بود که سرجان لارنس در لندن پیشنهاد کرده : " حال موقع آن رسیده است که ما به همسایه خود افغانستان  کمک های مادی ومعنوی بکنیم  "

ودر نتیجه " مبلغ دوازده لک روپیه ومقداری اسلحه در ژانویه1869 به امیر شیرعلی هان هدیه  و وعده مساعدت های بعدی هم داده شد  ."

هنگام مسافرت امیرشیرعلیخان به هند تجلیل باشکوهی از او بعمل آمد . خود این تجلیل از او ،  گونه یی از رشوه است . برعلاوه برای گسست علایق او از روسیه  ، این تعهدات رشوه آمیز را در عهدنامه نوشتند :

:هر تقاضای که امیرافغانستان در آتیه داشته باشد ، با توجه واحترام پذیرفته خواهد شد .

به امیر شیرعلی خان این طور حالی کردند که اعتبار نامحدوداز خزانه داری هندوستا ن در اختیار وی خواهد بود . . ." 

                                                                                       *

بازتاب رشوه خواری دوره امیرعبدالرحمان خان در سراج التواریخ :

  تصویر غلط ومغشوشی که از امنیت وتأمین امنیت در دوره امارت مطق العنان عبدالرحمان ( با ویژه گی گره خورده گیش همراه منافع هند بریتانیا ) ارایه شده است را دیده وخوانده ایم . به ویژه وقتی جامعه  در بی امنیتی بسر برده ، آن تصویر مغشوش ومقلوب بیشتر طرف رجوع آنانی بوده است که هنوزهم برای ایجاد ساختار های دولتی ،عبدالرحمان خانی فکر میکنند .

 درینجا اینقدر گفتنی هستیم که امیر عبدالرحمان خان امنیتی را که فرا خورحال وسیاست بریتانیا و نیازهای حکومتداری خود امیر و دستگاه رهبریش بود ، فراهم آورده بود . اما پذیرفتنی نیست که همه مردم در امنیت  وبدون خو ف وهراس و دست اندازی های مختلف به سر برده اند . این گونه تصویر از حاکمیت عبدالرحمان خان نه تنها با واقعیت زمانه حکومتداری او سازگاری ندارد بلکه بیشتر معر ف طرح شیوه های عبدالرحمان خانی در زمانه ماتواند بود .

 سراج التواریخ ، کتابی که تاحدودی بیشتر جزییات حکومتداری امیر نامبرده راشرح داد ه است ، در زمینه نا امنی وبیدفاعی وناهنجاری های اجتماعی سخن های بسیار دارد . اما در تصویر های مغشوش ومطلق العنان پسندانه , معمول بوده است که پس از پایان اعمال خشونت بار آنچه را که نصیب امیر شده است ، تامین امنتیت بنامند . اما آن گوشه دیگر چهره های را که آن تشبثات خونبارنظامی از اوضاع زنده گی مردم بار آورده است ، ندیده اند .

در سراج التواریخ میتوان این چهره را نیز دید . هنگامی که امیر  وبریتانیایی هابه امنیت دلخواه خویش رسیده اند ، مامورین اداره های امیر از امکانات و زمینه های میسر بهره گرفته به مردم آزاری های دوران خالی از جنگ در گونه های توسل به رشوت و تجاوز به جان ومال مردم دست یازیده اند .

 به این نمونه های از رشوه ستانی توجه کنیم :

"  اگر کسی  دزدی را دستگیر  کرده نزد حکمران ترکستان حاضر کند ، او از گرفتار کننده دزد گواه می طلبد وامر میکند که دزدی رابر او ثابت نماید . .  . سواران تحصیل ( مالیه وباقی داری ها) قریه به قریه گردش کرده ، مهلتانه گرفته وعلاوه برآن مصارف خود واسپ را از رعیت حاصل کرده ، روز میگذرانند . چنانچه در خانه سیدحسن نام ایلبیکی شده وبوا سطه خواهش رشــــوت  ومهلتانه یک تن از کسان او رااز ضرب چوب ولت وکوب به قتل رسانیده اند  . . .

باز میخوانیم :

امور ترکستان خسارت ووخامت بار آورده ، رشـــــــــــوت گرفتن وآدم کشتن ودزدیدن وشهودخلاف گذرانیدن بروی کارآمده تمام مردم آن دیار خوار وبیقرار گردیده اند  . .  . "

شیوع رشوت  باید چنان بوده باشد که امیر ناگزیر شده است بارها دست به انتشار اشتهاریه  بزند . کاتب درین باره ، بار دیگر عنوانی  را آورده است که میتواند گویایی از انعکاس وسیع دامنه رشوت خواری دوره امیر عبدالرحمان خان وگسترش ظلم وبیعدالتی باشد :

"  ذکر صدور حکم معدلت دستور در باب باز داشتن حکام وعمال وقضاه  دست تصرف و ستم خود را از ایذا و آزار  ومال ومتاع رعایا  ونقل اشتهاری که درین باب  از پیشگاه سریررسلطنت شرف انتشارپذیرفت

. . . حضرت والا از عرایض وقایع نگار ان دولت وستم دیده گان رعیت بر کثرت رشـــــــوت خواری ومردم آزاری حکام وقضاه  وعمال انصار وولایات ومحال وبنادر وقریه جات آگاه گشته فرامین عدیده  نگار وارسال فرمود . . . حاکم ومامور  ودفتریی ومفتی  وعامل وضابط وفوج دار وگدامدار وغیره   . . . تاکید وسفارش میرود که  . . . رشــــــوت نگرفته چشم از احیای یحق و اماته باطل نپوشد . . . "

کاتب در ادامه اشتهاریه امیر تبصره کنان مینویسد :

" . . . با وجود این گونه تنبیهات وتهدیدات دولت ، هرکدام از عمال وضباط وحکام وغیره که در سالی افزون  از سه صد الی هشت صد  از هزار الی پنج و ده هزار تنخواه از دولت نداشتند ، به اندک زمان مالک ملک وباغ واسپ واشتر واستر وافره وقلاع وعمارات عالیه شده دوچار عتاب پادشاهی گردیده برطبق عهدی که میکردند مواخذه می شدند .... 218 -219      

کاتب فیض محمد مینویسد :

"  . . فیض محمد خان ومحمد ناصرخان محمد زایی برطبق عریضه واستدعایی( نامه سرداران عنوانی امیر را غبار در ص 662 آورده است ) که تمامت اولاد و احفادسردار پاینده خان مرحوم وسردار رحیم داد خان مغفور از حضرت والا نموده چنانچه گذشت ، عهد نامه به دولت داده بودند ، ازحضورانور ممیزیی حواله جات حق وباطل وغرض جویی وراست گویی و رشوت خواری  و درست رفتاری عمال دیوان وحکام ضباط وقضاه جلال ابادو مضافات آن مأمور وسر افراز گردیدند. وهم چنین نظر محمد خان وعبدالحکیم خان پسران سردار فقیرمحمد خان مرحوم از اخلاف سردار سعیدمحمد خان مبرور برای تمیز حق وباطل و ستم وجوری که از کارگذارآن ناسپاس وحق ناشناس دولت درمال سلطنت ورعیت قطغن وبدخشان روی داده و از عرایض وقایع نگاران و رعایابه سمع فیض مجمع حضرت والا رسیده بود ، مامور ممیزی آندو ولایت شده هر کدام را در ماه چهل روپیه غیر از تنخواهی که داشته نام مصارف آب ونانش با آسپ سواری ویابویی بارگیراز دولت مرحمت گشت .. . . "

درضمن از اشتهاریه امیر یاد میشود که برای مناطق مختلف یاد آوری گردیده است که "بیرون از وجوه مالیات ومحصولاتی  که در شرع شریف مقرروثبت دیوان ودفتر سلطنت اند ،حبه ودیناری ندهند و از وجوه مقرره مشمئزه شرعیه هرچه راکه بر ذمت ایشان است بمو جب سند ورسیدن بدون مسساهلت و مماطلت به کارگزاران دولت رسانیده داد وفریاد بیهوده ننمایند . و کارکنان سلطنت را به به اخــــــــــــــذ رشــــــــــوه و مصادره اگر نگرفته باشند ، متهم نسازند . . .  . "ص 268

*همچنان هیاتی از" قوم ممیزان خاندان شاهی " برای تمیز حق وباطل این گونه خیانت ها ، مامور بررسی دفاتر ومامورین قندهار شده بودند . حین مسافرت آنها بدانجا، سخن از مراجعه مردم ، داد خواهی و شکوه ازحق تلفی ورشوه خواری است :

  " . . . سر دفتر تشخیص قندهار که معروض پایه سریر سلطنت داشته بود به امر شهریار تاج داربه نام محمد صدیق خان حاکم تیزین ومیرزا شیرمحمد خان عامل ونویسنده آنجا که هر دوتن علوفه سپاه راکه مأمور سرزنش ونکوهش اشرار هزاره (!) شده بود فروخته وجه آن را درکیسه سرقت خوداندوخته بودند ، دوچند حواله شده ، وهر دوتن چهار صد روپیه قندهاری به دیوان سدانند ، رشـــــــــــــوت داده  ، خواهش دفع این حواله کردند  . . .269 

  " حسام الدین خان کوتوال قندهار در روز غره ماه رجب عریضه نگار پایه سریر سلطنت شده معروض داشت که سرداررعبدالله خان نایب الحکومه آحاد وافراد قزلباشیه را گرفتارزنجیراتهام ساخته ورشـــــــوت گرفته بعد رها میدهد .

چنانچه هر چهار تن بزاز وزرگر خیاط و بقال را که به تهمت گرفته بود چون رشـــوت ندادند روانه کابل نموده هفت تن دیگر را که به همین نام محبوس کرده بود رها داده است  ." 244

" سردارمحمد سرور خان پسر سردارسلطان محمد خان والی میمنه آنقدر پیر وزهیر بود که دونفر  قولهایش را گرفته  میاوردند  و در اداره حکومت می نشاندند . معهذا وقتی که به سبب خرابی  امور معزول  وبکابل جلب شد ، آنقدر دارایی از رشوت اندوخته بود که که امیر عبدالرحمنان خان امر کرد 258 رأس اسپ سوار ی وباری  یک گله گاو وگوسفند ، سیزده شتر و38 سی وهشت بار اشتر امتعه او رادر شهر مزار بفروشند . "

سراج جلدسوم ص 120 چاپ قدیم غبار ص661

نمونه های اندکی را آورده ایم . وتردیدی نتوان داشت که از همه ارقام رشوه خواری در سراح التواریخ نیز دیده نمیشود . آنچه مسلم به نظرمیاید اینست  که  امیرهنگامی اقدام به فرستادن هیأت و برطرفی  معدودی از استفاده جویان میکند که رشوه ستانی آنهاانعکاس گستره یی میافته است . در آنصورت امیر با بر افروخته گی از شیوه رشوه خواران است ، که دست   بکار میشده است . یعنی امیر امنیت مامورین وکارگذاران خویش را که دست شان به جان ومال مردم دراز باشد ، تأمین کرده بود . به شرط آنکه استفاده جویی ها بی وسروصدا باشد .  هیاتی  را که بر ای تمیز حق وباطل میفرستاد ، چنانکه دیدیم از سرداران خاندان محمدزایی است که راز دار بافرمان بودند. معش ایشانت ذخیره میشد . زیرا مثارف آنها نه از معاش بلکه حا رج از آن درنظر گرفته شده بود . ونباید فراموش کرد که آنها در هوتل های که نبود ، محل رهایش خویش را انتخاب نمیکردهاند ؛بلکه در متاذل مردم سکونت میداشتند . ازین راه امیر عده یی بیکس و بیی ارتباط با قوم محمد زایی  وسرداران را جزا نیداده است و زمینه های جیب پرکردن سرداران قوم خویش را فراهم میکرد .

جالبترین نمونه بیان حال او را از زبان کسی میشنویم که دلبسته گی بسیاری به  راه ورسم حکومتداری امیر عبدالرحمان داشت . از زبان سردار محمد هاشم خان  صدراعظم محمد نادرشاه ومحمد ظاهرشاه در کتاب حکمرانان هرات میخوانیم  :

" . . . از زبان حاکم بتخاک نقل شده است که گفته بود :  محمد هاشم خان گاهی به هوتل بتخاک میامد وبیشتر اوقات در روزهای جمعه ار هوتل مذکور دید ن میکرد  ومحل خوبی برای تفریح و راه جلال آباداز آنجا میگذشت .

حاکم بتخاک گفته بود : من اکثرابرای هموار سازی جاده وترمیم جویچه وپلها  وپلچکها ، مردم رابیگار میگرفتم . دریکی از روزهای جمعه من درانجا نبودم . صدراعظم آمده بود  درغیاب من ،از مردم که بیگاری میکردند،پرسیده بود که حاکم شما چگونه آدمی است . به او گفته بودند که حاکم  رشــــوت میخورد وبرما ظلم میکند . ومارا به بیگاری ( کار مفت ومجانی ) میطلبد . روز بعد آن ، محمد هاشم خان مرا به صدارت خواست وگفت که چرا مردم از تو شکایت دارند ؟ گفتم که شکایت شان بخاطری است که آنان را به کار بیگاری گماشته ام . وی گفت : تراحاکم مقرر کرده ام که مانندجوک خون ایشان را طوری بچوشی که خودشان خبر  نشوندواز ضعف نتوانند دست از پا خطا کنند. همین که جرأت میابندکه از تو شکایت کنند ،بیکفایتی تو رابه اثبات میرساند .سپس محمد هاشم خان مرا ازآنجا به وظیفه دیگری تعیین کرد . " ٌ178 حکمرانان هرات )

                                                                 *

پس از آنکه امیر عبدالرحمان خان  با دیورند عهدنامه مشهور را امضأ کرد به مقدار 12 لک کلدار هندی پولهای که هند بریتانیه یی به او میداد 6 شش لک دیگر افزوده شد .

این ماده از عهدنامه دیورند را بخوانیم که چگونه امیر رشوه خواروخاک فروش را بیشتر تطمیع میکنند ورشوه میدهند :

" چونکه دولت عالیه هند ار نیک نیتی جناب امیر صاحب به نسبت دولت بهیه برتانیه تشفی واطمینان خاطر به طور کامل دارند ، و خواهش دارند که افغانستان رادر حالت خود مختاری واستقلال وقوت ببینند ، لذا دولت مرمی الیه هیچ ایرادو اعتراض بر امیر صاحب درباب خریدن وآوردن اسباب جنگ در ملک خود نخواهد کرد وخود دولت موصوف چیزی معاونت وامداد به عطیه اسباب جنگ خواهند نمود .علاوه برین جهت اظهار اعتراف خودشان نسبت به طریقه دوستانه که جناب امیر صاحب درین گفتگو ومعامله ظاهر ساخته اند ، دولت عالیه هند قرار میدهند که برآن وجه سالانه دوازده لک روپیه که الان به جناب ممدوح داده میشود ، شش لک روپیه سالانه مزید نموده شود " 12 نوامبر 189ق                                                                                                      

منبع پیشین ص 24

  امیر در خلال سخنرانی های توجیه آمیز معاهده دیورند ، چنان  از انگلیسها یاد میکند که  آدم بخوبی متوجه تأثیر رشوه  ها میشود :

" ازعلیا حضرت ملکه معظمه ویکتوریا و امنای دولت موصوفه دست آویز های مواعید رابه این عبارت بدست آوردم که تا یک روپیه در خزانه دولت بریتانیه موجود شود ، نصف آن در وقت حاجت وضرورت  به صرف غم خواری ونگهداری افغانستان برسد . پس به چنین تمسکات با هم غم شریک گشتیم  . . ."

( سراج التواریخ ج 3 قسمت دوم ص228)

چنانچه در دوره امارت شیرعلی خان نیز دیدم  اما این تفاوت را داشت که شیرعلی خان از بی اعتمادی وبی اطمینانی از سیاست های انگلیس ها رویگردان نشد   . . .

اما امیر عبدالرحما ن متاثر از آن رشوه ها بود که گفت :

من شما مردم افغانساان را از عواقب کارآگاه میسازم که بدون این دوست چاره ندارد زیرا ازین دوست بقرار عهدی که  با دوات افغانمسنان درمیان نهاده است ،به جز از امداد مالی وجانی و دادن اسلحه  واسباب قوی ساختن افغانستان دیگر هیچ تکلیفی بر شما نیست ونحواهد بود . واز روی تحقیق ویقین شما را مژده خوشیومبارکی داده واقف وآگاه میکنم که ان شأالله تعالی خیر بسیار ووتفع بیشمارازین دوستی حاصل و واصل روزگار شما خواهد شد ."                                                                                                

منبع پیشین ص 229 

                                                                                       ***

در زمان امیرحیب الله خان  ، جیره یی را که حکام هند بریتانیه برای پدرش میدادند ادامه یافت .

  هند بریتانیا با  توجه به آرزوها وتمنیات رشوه پسندانه وتملق جویانه امیر ، در خلال مسافرت او به هند درسال 1907 به مهماننوازی او چنان  پرداختند که در بازگشت به افغانستان ، در کمال صداقت به خواسته های آنها پایبند ووفادار بماند .

اما درداخل کشور رشوت ستانی بیداد می کرده است . وضع اداری ومردم آزاری  واز جمله رشوت ستانی را با همان سطرهای میاوریم که مرحوم غبار نوشته است :

" این اد اره به تدریج روبه انحطاط وفساد نهاد . دیگر دسپلین  ومج ازات  ومکافات وجود نداشت . هر حاکم ومامور ومستوفی در منطقه ماموریت خود دست آزاد داشت  ورشــــــوت ، تحفه بیگار  وخویشاوندی  شکل مشروع بخود گرفت . عهده های دولتی  درمعرض خرید وفروش گذاشته شد . نامهای " سر چربیی  بی بی  وچپن پولی آقا " در همین دوره وارد قاموس اداره گردید .نایب السلطنه ( نصرالله خان برادر امیر ) هدایای والیان ومامورین بزرگ ولایات را می پذیرفت  و اختیا ادره او دردست  منشیان ومصاحبین او متمرکز گردید . زیرا نایب السلطنه اشتغال به  امور کوچک را تنزل از " مقام آسمانی " خود میدانست . . .

  غبار درهمین جا به نقل از سراج الاخبار ، موضوع فرار ششصد خانوار هزاره بجانب ایران  را میاورد که وقتی از آنها سبب این فرار کردن پرسیده شد ، ایشان ظلم وجبر و رشـــــوت خواری ماموریت دولت راپیش کشیدند .  . . ص707  و 706  افغانستان درمسیر تاریخ .

و همین جا نمونه یی ازافشا گری جسارت آمیز رشوت را از قلم مرحوم محمود طرزی بیاوریم که در سراج الاخبار  نوشته بود  :

" ولی هزار افسوس وصدها حسرت که " اخلاق عمومی " بدرجه یی زهرناک گردیده وسوء اخلاق در مردمان چنان ناگواری بخشیده

که احکام خدا، رسول ، قرآن، و حق وطنی ، شرافت ملتی ، عزت وشأن قومی ، حقوق عبادالله ، وجدان ایمان ، همه رابرای نفس اماره خاین شوم خود برطاق نسیان میگذاریم .  پادشاه برای ولایت خود حاکم مقرر میکند :

اصیل بگویی اصیل ، ریش سفید بگویی ریش سفید ،! نماز خوان بگویی نماز خوان ! متدین بگویی متدین ! عالم بگویی عالم ! عاقل بگویی عاقل ! کیست که بر خوبی او شهادت ندهد !؟  . . .

 وقتی مقرر میشود ، بدرجه ء مفلوک ومفلس میباشد که که اسپ های سواری خود ونوکران خود را به قرض تدارک کرده بهزار مشقات و خون جگرخود را بدایره حدود ولایتی که مقرر شده پرتاب میکند. بمجردیکه در آنجا میرسد ، اژدها بگویی اژدها ! نهنگ دریا بگویی نهنگ دریا ! بلا

بگویی بلا! یو ها بگویی یوها !میشود .  اسپ بگویی ، کمند ها کمند ها ! مال ومواشی بگویی ، رمه ها رمه ها ! گله ها ، گله ها ! شتر بگویی ، قطارها قطارها !  نقدی بگویی ، خزینه ها خزینه ها! جنسی بگویی ، صندوق خانه ها ، صندوق خانه ها ! را مالک میگردد . تحفه تر اینکه ، چون نام آن

را بپرسی ، میگوید که پیشکشی یا تارقی میباشد که این کلمه را دیگر هیچ کتاب  لغتی حل کرده نمی تواند . مگر قاموس العلوم خود جناب نایب الحکومه صاحب ها .!"

 ( سال سوم شماره  4-9غقرب 1292 به نقل ازمقالات محمود طرزی گرد آوری جناب داکتر روان فرهادی ص516)

  رشوه در دوره پادشاهی امان الله خان ، از نظر مرحوم محی الدین انیس :  

   پیرامون دوره تجربه آفرین دهساله امانی علل دلگرمی وسرانجام دلسردی مردم تا سقوط آن نظام بسیار گفته ونوشته شده است  اما گویا هنوز بسنده نباشد . هر قدر علل وعللی را که با مواضع مختلف برای سقوط آن نظام آورده اند ، یک زمینه مساعد داخلی را در ان نمیتوان نادیده گرفت . بعباره دیگر زمینه های از مردم آزاری از طرف ادرات دولتی  وبی بازخواستی  های که در آن نظام وجود داشت ، بقدر کافی مورد توجه قرار نگرفته است .

درینجا متن مکمل برداشت های را میاوریم که مرحوم محی الدین انیس در زمینه موجودیت استفاده های نامشروع و رشوت خواری در نظام امانی آورده است :

 " تا اینجا هر چه از نقایص اداری بیان یافت،  انصافا اگر چه همان نقیصه ها مهم ویا عادی بو.د ، اما بهرحال اغلب آنها م وجبات طبعی داشت . ولی در تمام نقصانات اداری ، یک قسمت که ازمسئولیت وجدانی خالی نبود ، همین است که مادر صدد بیان آن هستیم . که هرچند پالیده شود ، هیچ عذر مشروعی برای کسانی که مر تکب  نقصانا ت این قسمت شده اند ، نه محر رین ونه اذکیاونه حتی خودهمان اشخاصی که این نقایص را مرتکب شده اند ، بخود نخواهند یافت .  و آن عبارت از خرید وفروش خیر ومصلحت های عمومی  یعنی یک فرد در حقوق وخیر ملت دست اندازی کند .که بعبارت عادی آن را رشــــــــوت خواری  وخورد وبرد می نامند .اگر چه ما نمی گوییم که قطعا صد درصد این چنین اقدامات ست علت نداشت ، زیرادیده میشود که اصلا حیات مامورین از هیچ جهت تأمین نشده بود . نه از حیث اندازه معاشات ونه از حیث تأمینات منصب. مخصوصا اینکه  نظم معین ومرتب برای ترقی وپیشرفت در منصب حکومت نبود . یعنی شخصی که کاتب می بود ممکن است تمام عمر را به کتابت میگذشتاند . بدون اینکه ترقی رادر تمام مدت خدمت بچشد . در حالی که یک ماتب دیگر خواه بقوت چابکی ویا ذرایع نامشروع خود را بمراتب ریاست های بزرگ رسانیده میتوانست .همچنین قلت معاش  قطعا باوضعیت بازار ملایمت نداشت . اما بازهم با وجود اینکه این موجبات ومجبوریت هابرای عموم مامورین نبود ، صرف نظر از آن هیچگاه مجبوریت گرسنگی رابرای دزدی ودربدر کردن خیر ومصلحت مملکت  مشروع نمیتوان شمرد .  زیرا اگر معاش کفایت نمی کرد ، بهتر است کار دیگری بگیرد ویا اینکه جمعیت متحدی ساخته مطلب را بدلیل حتی بقوت اتفاق از حکومت میگرفتند .

مخصوصا طبقه عالی مامورین که از هر حیث مسئولیت وجدانی آنهاخیلی سنگینتر است( ولی تنها آنانیکه مرتکب این فعل دنی میشدند ، و اگر ترس برآمدن از موضع نباشد ، سعی میکردیم که نام آن عده از مامورین عالیرتبه را که رشوت خواری میکردنددرج مینمودیم .زیرا اینهاد تمام معانی امانت داری رادرین جمع نمیدیدند که باید مخلص شاه باشیم .باقی هرچه ممکن میشد چه درشعبات خرید وفروش ضروریات دولت ویا در تعیین مامورین ماتحت خود ، یا در فیصله قضایا ودعاوی ، اهالی باشد ، الحاصل از هر درکی که ممکن میبود ، نیش وپنجال را تیز گرفته استفاده های نامشروع میکردند .غافل ازینکه این اعمال خودشان ، حتی به همان نظریه خودشان مخالفت داشت . یعنی در حقیقت به شخص شاه هم خیانت کرده اند .وطبعا این ها حتی در رشــــوت خوری مامورین م خورداز مسئولیت خالی نیستند . زیرا به یک حساب کلان هااز مامورین نمی گرفتندتا آنها بگرفتن از ملت مجبور نمیشدند . . .

در موضوع خساره های که ملت  از رشوت خوری وخورد وبرد  برد اشته است ، تنها به ذکر اینقدر اکتفامیورزیم که بزرگترین  عامل فساد دراداره وضبط و.ربط عمومی ، که اساس اولین مملکت است ، همین گرفتار شدن عده یی از مامورین به غم نفس خود بود . زیرا دیگر نقصانات ا داری هر چند ضرر شان زیاد باشد ، اما بازهم اگز بی غرضی وپاک نفسی دربین میبود ، آنقدر ضرر کرده نمی توانست . ولی مسأله عرضداری ورشوت خوری هیچ تلافی آن راکرده نمیتواند . ازین رو در ضبط وربط  واداره عمومی این رویه ( پست ودنی ) اثر خیلی سوء بخشید . چیزیکه قضیه را بسیاروخیمتر ساخته بود ، فقدان باز خواست ومسئولیت بود . یعنی حتی کسانیکه به رشوت خوری مشهور ونمایان شده بو.دند ، از آنها هیچ بازخواستی نشد . و به همین سبب میدیدم که  بعضی مامورین بزرگ رشـــــــوت خوری راعلنی ساخته بودند .  ص19  و  20  بحران ونجات .

محی الدین انیس در ندای خلق دردوره های بعدی با شاخ وپنجه یافتن دستگاه دولتی  و بیروکراسی وبا حفظ تمامی زمینه های تمایلات رشوت ستانی چه از ناحیه انگیزه حرص وآز وچه فقدان کفایت معش  ماهوار مامورین وهمه کارمندان دولتی رشوت در جامعه ما به حیات خویش ادامه داد .سعی یک عده برای دسترسی به مستوفیت  ها ، گمرک ها ، علاقه ااری ها حکمرانی های خورد وبزرگ و  . . . اما هرباری که عامل فشار خارج دولت وحکومت  ایجاد شده است ، صدای مخالفت با آن نیز وجود داشته است .

در دهه سی و چهل خورشیدی بازتاب شکوه وشکایت از رشوه ستانی در جامعه بسیار است .  درینجا  به دونمونه از بازتاب  آن در  جریده ندای خلق می بینیم :

" مردم زمزمه میکنند که عناصر رشوت خورو طفیلی تا حدی عصاره هستی ما را مکیده اند که ما سرپناهی بخود نداریم ولی کاخ های سر بفلک کشیده آنان به قصرمینگهم و قصر سفید همسری میکند . ندای خلق شماره 7 زمزمه خلق

به قلم : غ . نیسان

و باردیگر در شماره ششم همین جریده تحت عنوان " یک موتر ران  داد میخواهد  " میخوانیم  :

"  بعد القاب .

بنده یک فرد از طبقات خیلی غریب این مملکت میباشد . چون نامه ملی ندای خلق آیینه آرزوها وتمنیات سایر افرادوطن وبالخاصه اشخاصی چون من است میخواهم به این وسیله درد دل خویش رابه شما بنگارم .تا اگر لازم دانستید به نشر آن اقدام خواهید فرمود . مشغولیت بنده دریوری وبه عبارت ساده موتر رانی است . دارای پنج نفر عایله میباشم . تنها وسیله معیشتم همین موتر رانی میباشد .وبس .تصور نکنید که موتر رانی عایدات خیلی زیاد دارد و از هر خصوص گذاره اش بدرستی خواهد شد . ( وشاید هم درست باشد ) اما این اشخاص میتوانند بجاهای مانند نقلیات دولتی ، شرکت سرویس وغیره نوکر شوند که دارای واسطه یا رسوخ بوده  ویا مبلغی بطور رشـــــوت  میدهند وخودرا چهره میکنند . امابنده نه واسطه با رسوخ دارم ونه حبه ودنگری . بنا مدتی عقب نوکری سرگردان شدم . . . "                     

                                                         *

"چوکی قلفی " بستر دیگری از کار کرد ابزار های رشوه ستانی مزمن در افغانستان است . اصطلاح چوکی " قلفی " به ویژه در وزارت های داخله ومالیه افغانستان اصطلاح شناخته شده وآشنایی است .چوکی قلفی که بازتاب قیمت گذاری چوکی ها در حوزه بروکراسی  ، در آن هر " چوکی " بمیزان  عایدی ناشی از رشوه ستانی واختلاس وانواع فساد اداری دارد ، دارنده قیمت خود است که از طرف مامورین مورد اعتماد آمران بزرگ در معرض فروش برای علاقمندان قرار می گرفته است  .

 در شرایط کنونی حاکمیت "بازار آزاد" ،  چوکی قلفی ، نیز ار انارشی وهرج مرج حاکم ، تغذیه کرده ، پیش از همه ، تعیین چوکی ها را در دسترس کسانی میسپارند که پشتیبانی قدرت اصلی را داراهستند . وبا معیار های رایج و معمول به شمول معیارهای قومی ومنطقه یی سازگاری داشته باشند .

                                                                * 

  بازتاب  رشوه در اشعار برخی از شعرا*

 مسعود سعد :

  در قصیده   یی که با مصرع : نه برخلاص حبس زبختم عنایتی  ، آغاز می شود ،در میان سرایش رنجها ودردهای ناشی از دشواری  زندان ، گذشت عمر وآنچه از زنده گی خویش را از دست میدهد ، از رشوت یاد میکند . با این شکایت که با دادن آن رشوت  بازهم روزگاراز او حمایتی نمی کند :

. . .

ای روزگار عمر به رشوت همی دهم

پس چونگه نداریم اندر حمایتی

گر آمدی جنایتی از من چه کرده یی

کاین میکنی نیامده از من جنایتی

                             * 

مولوی بلخی :

چون دهد قاضی به دل  رشـــوت قرار

کی شناسد ظالم از مظلوم زار

چون غرض آید ، هنر پوشیده شد

صد حجاب از دل به سوی دیده شد .

                   *

 جهل را بی علتی عالم کند

علم راعلت ز دلها برکند

تا تورشـــوت نستدی، بیننده ای

چون قطع کردی ، ضریر و بنده ای

  سعدی :

قاضی که به رشـــوت بخورد پنج خیار

ثابت کند از بهر تو صــــــد خربزه را

                     *

 بگو آنچــه دانی که حق گفته بــــــه

نه رشــــوت ستان ونــه رشـــوت بده

   * درین جا فقط چند نمونه را انتحاب کرده ایم .

  عبدالحق بیتاب :

  رشوه خوار چون خمندک بدنما پندیده یی

گر نخوردی خون مردم را چرا پندیده یی

گردنت از فربهی در شانه ها رفته فرو

سر فرو کن در گریبان تا کجاپندیده یی

کرده پول رشوت ات انجکسیون فربهی

 همچو مستسقی بسی حیرت فزا پندیده یی

 صبح وشامت خوان الوانی است بر میز هوس

بسکه میباشد ترا صاف اشتها پندیده یی

اینهمه پندیدنت میباشد ازباد غرور  

چون حباب پوچ دانم از هوا پندیده یی  

گرچه بیگانه است ثروتمند تعظیمش کنی

 با غریب قوم خویش وآشنا پندیده یی

حرف بیتابم شنوآخرچو طبلت میدرند

 زانکه از پولحرام ناروا پندیده یی

 خلیل الله خلیلی :

 رشـــوه ستــان قاچاقبر

ای مهین خواجه فلک در گاه

کاخت ازخاک سرکشیده به ماه

ای که سودتو ملتی فرسود 

در زیان کسان چه جویی سود

چشم برمال دیگران تا چند

تشنه خون این وآن تا چند

شهره گشتی به رشوه در آفاق

چاق گشتی زخوردن قاچاق  

هرکه از خون خلق شد فربه

نزد ارباب حق ازو خر ، به

دیو دیوان ودرد ایوانی

موش این خاکدان ویرانی  

قصر ها ازستم به پاکردی

همه از اشک وخون بنا کردی

تا کجااین همه تپیدن ها  

این تپش ها و این دویدن ها

"این جهان برمثال مرداریست "

مایه ی رنج ونکبت وخواری است  

کرکسان دوراو هزار هزار

همه مردارخوارومرده شکار 

میزند شبح تا شب مخلب

آن مراینم رابرای یک مطلب

میزند شام تا سحر منقار

این مر آن رابرای یک دینار

آخرالامر برپرندهمه

حسرت زندگی برند همه

از همه بازماند این مردار

"وقناربنا عذاب النار " 

 

 


بالا
 
بازگشت