محمود نکته دان
در سوگ افیون سالار
درین روز ها همه شنیدیم که امان الله سردسته رهزنان و قاچاقچیان در غرب افغانستان طی زد و خوردی با افراد ارباب عبدالبصیر که او را چند روز قبل بقتل رسانده بود کشته شده است. همانطوریکه این خبر مایه آرامش هزاران در هزار خانواده در مناطق مختلف هرات، شیندند، فراه و مسافرین راه هرات – قندهار گردید، تاثر فراوانی را نیز در بین حلقات خاصی از رژیم ایجاد کرده است و باعث گردیده تا هیئتی با ترکیبی مافیائی وارد منطقه شود و از چگونگی این حادثه که ضربه بزرگی برای مافیای منطقه تلقی میشود تحقیق و بر رسی نمایند.
حقیقتا هم که هیئت اعزامی مرکز باید از چنان ترکیبی برخوردار میبود چون امان الله یکی از رهبران محلی مافیای مواد مخدر در شیندند بقتل رسیده بود و باید همه طرف های ذینفع در جریان تحقیق شرکت میداشتند.
بلی در حقیقت کسی بقتل رسیده است که همه افیون فروشان دولتی را در سوگ نشانده است. اگر در تر کیب این هیئت دو داماد آقای عارف نورزی (احمد ولی کرزی و مولوی شیرمحمد آخند زاده والی سابق هلمند) که بقول نیویارک تایمز[1] آنها هم در تجارت افیون دست دارند را هم اضافه مینمودند بهتر بود ، اما شاید آقای نورزی در ترکیب این هیئت از دو داماد خویش نیز نمایندگی کرده بتواند. نقطه قابل ملاحظه دیگر این است که در ترکیب هیئت مذکور نام ملامحمد عمر نیز به چشم نمی خورد و این کاملا غیر منصفانه است که او را از قلم انداخته اند چون همانطوریکه امان الله دوست اقای خلیلزاد و کرزی بوده با افیون سالار بزرگ یعنی ملا محمد عمر هم ارادت و اخلاص فراوانی داشته است.
چه تحقیقات جالبی ! دولت باید در سوگ این رهبر مافیای مواد مخدر سه روز عزای عمومی اعلان مینمود و در از دست دادن جنایتکاری که جان و مال و ناموس مردم از دلارام تا ادرسکن از شر او و افرادش در امان نبود باید ماتم میگرفت زیرا دولت افغانستان و در راس اقای کرزی در واقع یک بازوی نیرومند خویش را در مبارزه به خاطر استحکام دموکراسی از نوع جدیدش از دست داده است.
امان الله مشهور به امان گی همان جنایت پیشه مشهوریست که آقای عارف نورزی وزیر سرحدات وقت هزاران تن از طالبان و قاچاقچیان مواد مخدر را با موافقه حلقات مافیائی رژیم کرزی بدور او جمع نمود و او را تجهیز و تحریک نمود تا خون هراتیان مظلوم و مردم فارسی زبان شیندند را بریزد و سدی را که در زمان ولایت اسماعیل خان در مقابل قاچاقچیان مواد مخدر ایجاد شده بود از سر راه بردارند.
درین نبرد امان الله یزید گونه باچنان جسارتی، سر از تن های هراتیان و شیندندی های مظلوم جدا کرد و سر های جدا کرده ی شان را در کنار جاده های عمومی بر سر سینه های شان گذاشت که بعد از دوران چنگیز در خطه خراسان زمین تکرار نگردیده بود و انسان را بیاد حادثه المناک کربلا می انداخت ، اما هیچ سازمانی بنام حقوق بشر و دموکراسی و عدالت و دفاع از حقوق شهروندی و ... این عمل او را محکوم نکرد.
تنها سازمانی هم که در زمینه تحقیقاتی نمود سازمان محلی حقوق بشر در هرات بود که فریاد آن در گلوی آن خفه شد. این سازمان محلی که هنوزهم به کلماتی بنام حقوق بشر و آزادی بیان و عدالت اجتماعی و حقوق شهروندی و ... باور داشت و از حقایق پشت پرده آگاهی صحیحی نداشت ، بدون مشوره با بزرگان دیگر، بعد ازین حادثه تیمی را به محل واقعات در شیندند اعزام کرد و در نتایج تحقیقات خود اعلام کرد که: برعلاوه کشتار وسیع مردم و کارمندان دولتی، ما به حادثه المناک دیگری نیز برخورده ایم که افراد اما ن الله پوست یکتن از مخالفینش را با کارد از فرق سر تا ناحیه کمر جدا کرده اند که این عمل وحشیانه و غیر قابل تحمل است. اما دیری نگذ شت که صدای این سازمان محلی هم خفه شد و دیگر چیزی از ادامه تحقیقات آن شنیده نشد و گزارش این سازمان بیخبر که در تضاد با پالیسی بی بی سی قرار داشت از حنجره طنین با وجدان از رادیوی بی بی سی طنین انداز نشد، گویا سر از تن جدا شده گان و آنکه پوستش را با کارد از تن جدا کرده بودند در قاموس بی بی سی بعنوان انسان شناخته نمیشدند.
بعد ازین حادثه بعوض اینکه دولت امان الله را به محاکمه بکشاند او را بکابل دعوت کرد و در یکی از مهمانخانه های کابل، به پاک نمودن خون مردم بیگناه هرات و شیندند از چنگ و دندانهای آن جنایتکار پرداخت تا باشد آثار جنایت را از بین برده و بگذارد این فرزند نازپرورده مافیای قدرت و مافیای مواد مخدر استراحتی بکند تا بتواند برای جنایات بعدی آماده گردد و مدتی بعد هم او را دوباره به محل قومانده اش فرستادند.
بعد از حوادث شیندند که بی بی سی با گزارشات منافقانه خویش تلاش میکرد حوادث شیندند را ناشی از عدم خلع سلاح قدرت های محلی مانند تورن اسماعیل خان جلوه بدهد ناگهان مصاحبه از آقای قانونی را با یکی از رسانه ها شنیدم که گفت این جنگ بر اساس اختلافات شخصی بنام امان الله با اسماعیل خان صورت نگرفته بلکه هدف این جنگ برداشتن سد های بوده که از طرف اسماعیل خان در غرب افغانستان در مقابل قاچاقچیان ایجاد گردیده بوده است.
تا وقتی که خبر دست داشتن عارف نورزی[2] وزیر سرحدات وقت، مولوی شیر محمد آخند زاده و احمد ولی کرزی و جمعی دیگر از اعضای دولت افغانستان را به اتهام همدستی با مافیای مواد مخدر را در شماره نزدهم نومبر سال 2004 نیویارک تایمز ندیده بودم و تا وقتیکه از رابطه عارف نورزائی بعنوان تنظیم کننده جنگ اما ن الله بر علیه هرات و اسماعیل خان اطلاعی حاصل نکرده بودم به این باور نبودم که حرف های آقای قانونی از اعتبار لازمی برخوردار باشد ، اما حالا که میبینم که متهم شدگان از طرف نیویارک تایمز روابط خانوادگی نیز دارند و دوخواهر عارف نورزی در عقد ولی کرزی و مولوی شیرمحمد آخند زاده قرار دارد[3] و همچنان عضویت هیئت تحقیق از حوادث شیندند هم به ایشان سپرده شده است و همه مردم هم از همدستی ایشان با قاچاقچیان داد میزنند ، برایم شکی باقی نمانده است که یک حلقه بزرگ مافیای مواد مخدر در داخل دولت افغانستان حکومت خاص خود را دارند و جواب این سوالات ما روشن میشود که : چرا طالبان و قاچاقچیان در شرق و جنوب و حوالی غرب کشور خلع سلاح نشده اند؟ و چرا تنها اسلحه کسانی جمع آوری گردیده که با طالبان و قاچاقچیان و القاعده در طی سالیان متمادی در نبرد بوده اند؟.
بهرصورت کشته شدن اما ن الله را میتوان نمونه از انتقام الهی دانست و تاجران خون و افیون باید بدانند که در دنیا قدرتی وجود ندارد تا از محاکمه شان در دادگاه الهی جلوگیری نماید. خداوند انتقام فامیل های شهدا و معلولین و مفقودین جنگ های تحمیلی شیندند را در شبی گرفت که فردایش عید بود. شبی که همه در نبود عزیزان و جگر گوشه گان خود اشک میریختند و در آخرین روز ماه مبارک رمضان با دلی پر درد و چشمانی پر اشک ببارگاه معبود حقیقی شان فریاد سر میدادند که خدایا تو انتقام ما را بگیر که درین سرزمین کسی به فریاد مظلومان و جگرسوختگان تو گوش فرا نمیدهد ! خدایا تو دعای مار ا اجابت کن!.
تو با خدای خود انداز کار و دل خوش دار + که رحــــم اگر نکند مدعی خدا بکند
همین بود که دعای زنان ، کودکان، پدران و مادرانی که عزیزان خود را در جنگ های تحمیلی شیندند از دست داده بودند مورد اجابت قرار گرفت و خداوند (ج) مافیای افیون و قدرت را در شب عید در داغ جگر گوشه شان یعنی امان الله نشاند و جا دارد که هیئت افیونی مرکز از عارف نورزی گرفته تا ملا خداداد بدنام و عماد منفور و انوری از سنگینی حزن واندوه این حادثه مشت بر سر و صورت بزنند و خاک بر سر باد نمایند و گریبان چاک نمایند و سر به شانه کرزی و بابای ملت بگذارند و فریاد و شیون سر دهند و چند روزی را برای مافیای افیون و قدرت عزای عمومی اعلان نمایند. اما بهتر آنست که بخود آیند و تجارت خون وافیون را کنار بگذارند و چند روزی هم که شده حقایق و واقعیت های جامعه ما را به پذیرند.
مکن که آه فقیران شبی برون تازد فغان و ناله بعرش مـــــلائک اندازد
ز تیر آه یتیمان مگر نمی ترســــی ز ســـوز سینه پیری که ناوک اندازد
حذر همی کن ازآن ناله سحرگاهی که گر به کوه زند روزنی در او سازد
بوقت نیم شـــــبی گر بگوید او الله هزار همچو تو از خانمــــان برانـدازد
هزار جوشن پولاد اگر بپوشــی تو ز آه گرم فقــــــــیری چو موم بــگدازد
متاز بر سر مظلوم ساکن ای ظالم که دست فتنـــــــــه ایام بر سـرت تازد
درون سینه مجروح بینوا مخراش بدانکه روز جزا هست و بـا تو پردازد
اگر بحل نکند سائل ستمـــــــــدیده جـــــــزا دهــنده تو را در جهنم اندازد
ز بار جور لئیــــــمان منال عبدالله کــــه گر خســی بزند کردگار بنــوازد
از خواجه عبدالله انصاری (رح)
[1] - New York Times: Afghan Poppy Growing Reaches Record Level, By CARLOTTA GALL
[3] TRIBES” AND WARLORDS IN SOUTHERN AFGHANISTAN, 1980-2005, by Antonio Giustozzi & Noor Ullah